۲۱٬۹۷۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۱۰: | خط ۳۱۰: | ||
=== امام صادق عليه السلام: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا» كافرين به ولايت اند<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۷ ح ۱۸.</ref>=== | === امام صادق عليه السلام: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا» كافرين به ولايت اند<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۷ ح ۱۸.</ref>=== | ||
شناسايى آنان كه سه بار [[کفّار|کافر]] شدند و در واقع «اشربوا فى قلوبهم الكفر» بودند، با استناد به آيه قرآن و نشان دادن مراحل كفر آنان احتجاجى از امام صادق عليه السلام درباره غدير است كه نشان مى دهد در چنين كسانى اثرى از ايمان باقى نمانده است. | شناسايى آنان كه سه بار [[کفّار|کافر]] شدند و در واقع «اشربوا فى قلوبهم الكفر» بودند، با استناد به آيه [[ارتباط غدیر با قرآن|قرآن]] و نشان دادن مراحل كفر آنان احتجاجى از امام صادق عليه السلام درباره غدير است كه نشان مى دهد در چنين كسانى اثرى از ايمان باقى نمانده است. | ||
آن حضرت درباره آيه «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدادُوا كُفْراً لن تقبل توبتهم»<ref>نساء / ۱۳۷.</ref> فرمود: اين آيه درباره اولى و دومى و سومى است | آن حضرت درباره آيه «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدادُوا كُفْراً لن تقبل توبتهم»<ref>نساء / ۱۳۷.</ref> فرمود: اين آيه درباره اولى و دومى و سومى است. | ||
اينان ابتدا به دين پيامبر صلى الله عليه و آله گرويدند، ولى آنگاه كه ولايت بر آنان عرضه شد و پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ كافر شدند. | |||
سپس به ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام اقرار كردند ولى آنگاه كه پيامبر صلى الله عليه و آله از دنيا رفت كافر شدند و بر بيعت خود ثابت نماندند. | |||
امام كاظم عليه السلام با بيان اين فراز قرآنىِ غدير باب ديگرى از اتمام حجت را به روى شيعه مى گشايد. آن حضرت در گفتارى توطئه هاى | سپس كفر خود را بالاتر بردند و از آنان كه با على عليه السلام [[بیعت]] كرده بودند براى خود بيعت گرفتند!! اينان كسانى اند كه از ايمان برايشان هيچ نمانده است. | ||
=== امام كاظم عليه السلام: «مِنَ الْكُفَّارِ يَضْحَكُونَ» سزاى دشمنان غدير است<ref>بحار الانوار: ج ۶ ص ۵۳ .</ref>=== | |||
مؤمن معتقد است كه ظلم ظالمين حتى اگر به صورت استهزاء باشد بى نتيجه نخواهد ماند. اكنون كه هر مؤمنى مى بيند توطئه گران سقيفه نه تنها بزرگترين ظلم را در حق صاحب غدير روا داشته اند، بلكه به [[استهزاء]] و مسخره نيز پرداخته اند. با نگاهى به قرآن و آيه «مِنَ الْكُفَّارِ يَضْحَكُونَ» در جستجوى انعكاس آن درباره دشمنان ولايت بر مى آيد. | |||
[[امام کاظم علیه السلام]] با بيان اين فراز قرآنىِ غدير باب ديگرى از اتمام حجت را به روى شيعه مى گشايد. آن حضرت در گفتارى توطئه هاى [[منافقین]] در غدير را بيان كرد و اشاره به جزاى اين رفتار آنان در روز قيامت نمود، و در قسمتى از كلام خود فرمود: | |||
آنگاه كه پيامبر صلى الله عليه و آله على عليه السلام را در روز غدير خم منصوب كرد و به بزرگان مهاجرين و انصار دستور داد تا با او بيعت كنند، آنان در ظاهر بيعت كردند ولى بين خود توطئه كردند كه دو كار انجام دهند: يكى امر خلافت را پس از پيامبر صلى الله عليه و آله از على عليه السلام بگيرند، و ديگر اينكه در صورت امكان هر دو بزرگوار را به قتل برسانند. | آنگاه كه پيامبر صلى الله عليه و آله على عليه السلام را در روز غدير خم منصوب كرد و به بزرگان مهاجرين و انصار دستور داد تا با او بيعت كنند، آنان در ظاهر بيعت كردند ولى بين خود توطئه كردند كه دو كار انجام دهند: يكى امر خلافت را پس از پيامبر صلى الله عليه و آله از على عليه السلام بگيرند، و ديگر اينكه در صورت امكان هر دو بزرگوار را به قتل برسانند. | ||
خط ۳۲۵: | خط ۳۲۹: | ||
خداوند به پيامبرش خبر داد كه اينان حيله گرند و شما را مسخره مى كنند. در آخرت هم خداوند آنان را به استهزاء خواهد گرفت، به جزاى استهزايى كه در اين دنيا كردند، و در دنيا به آنان مهلت داده است. | خداوند به پيامبرش خبر داد كه اينان حيله گرند و شما را مسخره مى كنند. در آخرت هم خداوند آنان را به استهزاء خواهد گرفت، به جزاى استهزايى كه در اين دنيا كردند، و در دنيا به آنان مهلت داده است. | ||
روز قيامت كه مى شود اين دشمنان غدير از جهنم مقامات شيعيان اميرالمؤمنين عليه السلام را در بهشت مى بينند. مؤمنين آن منافقين را به اسم صدا مى زنند و به آنان مى گويند: | روز قيامت كه مى شود اين دشمنان غدير از جهنم مقامات شيعيان اميرالمؤمنين عليه السلام را در بهشت مى بينند. مؤمنين آن منافقين را به اسم صدا مى زنند و به آنان مى گويند: | ||
چرا در عذاب و خوارى معطل مانده ايد؟! نزد ما بياييد تا درهاى [[بهشت]] را به روى شما باز كنيم و از آتش [[جهنم]] نجات يابيد. | |||
=== | پآنان در جهنم خود را به سوى بهشت مى كشانند و در همان حال مأمورين عذاب خود را به آنان مى رسانند و با عمودها و تازيانه هاى خود بر آنان مى زنند. | ||
در شرايطى كه صاحبان اديان و عقايد و افكار مختلف به راحتى اباطيل خود را در جامعه مطرح مى كردند و به عنوان آزادى بيان خراسان را مركز علمى معرفى مى نمودند، مقام عصمت حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام با مطرح كردن سه آيه از قرآن كمال دين را با معرفى امامى كه پاسخگوى همه نيازهاى مردم است بيان داشت، و اين اتمام حجتى بود بر همه كسانى كه با آراء ناقص خود درباره دين خدا سخن مى گفتند و در واقع سخن از كامل نبودن دين خدا بر زبان مى راندند. | |||
وقتى نزديک درهاى بهشت مى رسند مى بينند درها به روى آنان بسته شده است. اينجاست كه بار ديگر به اعماق جهنم كشيده مى شوند، و مؤمنين از ديدن اين منظره مى خندند و آنان را مسخره مى كنند كه خداوند هم در قرآن فرموده: «فَالْيَوْمَ الَّذِينَ آمَنُوا مِنَ الْكُفَّارِ يَضْحَكُونَ، عَلَى الْأَرائِكِ يَنْظُرُونَ». | |||
=== امام رضا عليه السلام: «أَكْمَلْتُ لَكُمْ» يعنى بدون دخالت مردم دين كامل است!<ref>بحار الانوار: ج ۲۵ ص ۱۲۰.</ref>=== | |||
در شرايطى كه صاحبان اديان و عقايد و افكار مختلف به راحتى اباطيل خود را در جامعه مطرح مى كردند و به عنوان آزادى بيان خراسان را مركز علمى معرفى مى نمودند، مقام عصمت [[امام رضا علیه السلام|حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام]] با مطرح كردن سه آيه از قرآن كمال دين را با معرفى امامى كه پاسخگوى همه نيازهاى مردم است بيان داشت، و اين اتمام حجتى بود بر همه كسانى كه با آراء ناقص خود درباره دين خدا سخن مى گفتند و در واقع سخن از كامل نبودن دين خدا بر زبان مى راندند. | |||
آن حضرت با اشاره به دو آيه قرآن كه انتخاب مردم را نفى مى كند و انتخاب كننده را خدا مى داند و ارتباط آن به «أَكْمَلْتُ لَكُمْ» كه خدا مسئله كمال را به خود نسبت مى دهد، بيان فرمود كه بدون كوچک ترين نيازى به دخالت مردم در امر امامت، با آنچه در غدير اعلام شد دين خدا كامل گشت، در حدى كه هر گونه ادعاى نقصى درباره دين كفر و ضديت با كلام خداوند در قرآن است. | آن حضرت با اشاره به دو آيه قرآن كه انتخاب مردم را نفى مى كند و انتخاب كننده را خدا مى داند و ارتباط آن به «أَكْمَلْتُ لَكُمْ» كه خدا مسئله كمال را به خود نسبت مى دهد، بيان فرمود كه بدون كوچک ترين نيازى به دخالت مردم در امر امامت، با آنچه در غدير اعلام شد دين خدا كامل گشت، در حدى كه هر گونه ادعاى نقصى درباره دين كفر و ضديت با كلام خداوند در قرآن است. | ||
عبدالعزيز از دوران تبعيد آن حضرت به خراسان چنين مى گويد: در روزهاى اول ورود حضرت به شهر مرو، در روز جمعه مردم در مسجد جامع جمع شده بودند و درباره مسئله امامت و اختلافاتى كه درباره آن مطرح است سخن مى گفتند. من خدمت آقايم امام رضا عليه السلام رفتم و گفتگوهاى مردم در مسجد را به حضرت گزارش دادم. | عبدالعزيز از دوران تبعيد آن حضرت به خراسان چنين مى گويد: | ||
در روزهاى اول ورود حضرت به شهر مرو، در روز [[جمعه]] مردم در مسجد جامع جمع شده بودند و درباره مسئله [[امامت]] و اختلافاتى كه درباره آن مطرح است سخن مى گفتند. | |||
من خدمت آقايم امام رضا عليه السلام رفتم و گفتگوهاى مردم در مسجد را به حضرت گزارش دادم. | |||
حضرت تبسمى كرد و فرمود: اين مردم نمى دانند و در آرائى كه مى گويند مورد مكر و حيله قرار گرفته اند. خداوند تبارک و تعالى پيامبرش را از اين جهان نبُرد مگر بعد از آنكه دين را برايش كامل فرمود. | حضرت تبسمى كرد و فرمود: اين مردم نمى دانند و در آرائى كه مى گويند مورد مكر و حيله قرار گرفته اند. خداوند تبارک و تعالى پيامبرش را از اين جهان نبُرد مگر بعد از آنكه دين را برايش كامل فرمود. | ||
از يک سو قرآن را بر او نازل كرد ... ، و از سوى ديگر در حجةالوداع كه آخر عمر او بود اين آيه را فرستاد كه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً».<ref>مائده / ۳.</ref> | از يک سو قرآن را بر او نازل كرد ... ، و از سوى ديگر در [[حجةالوداع]] كه آخر عمر او بود اين آيه را فرستاد كه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً».<ref>مائده / ۳.</ref> | ||
مسئله امامت كمال دين است. پيامبر صلى الله عليه و آله از اين جهان نرفت مگر آنكه براى امتش معارف دينشان را روشن ساخت و راهشان را مشخص فرمود و آنان را به قول حق سپرد و على عليه السلام را عَلَم و امام براى آنان منصوب كرد، و هر چه امت بدان نياز دارند بيان فرمود. هر كس گمان كند كه خداوند دينش را كامل نكرده كتاب خدا را رد نموده و هر كس كتاب خدا را رد كند كافر است ... . | مسئله امامت كمال دين است. پيامبر صلى الله عليه و آله از اين جهان نرفت مگر آنكه براى امتش معارف دينشان را روشن ساخت و راهشان را مشخص فرمود و آنان را به قول حق سپرد و على عليه السلام را عَلَم و امام براى آنان منصوب كرد، و هر چه امت بدان نياز دارند بيان فرمود. هر كس گمان كند كه خداوند دينش را كامل نكرده كتاب خدا را رد نموده و هر كس كتاب خدا را رد كند كافر است ... . | ||
عقل هاى مردم كجا و مقام بلند امامت!؟ كجا مىتوان صاحب چنين مقامى را پيدا كرد؟ ... مى خواهند امامت را با | عقل هاى مردم كجا و مقام بلند امامت!؟ كجا مىتوان صاحب چنين مقامى را پيدا كرد؟ ... مى خواهند [[امامت]] را با عقل هاى حيران و بى ثمر و ناقص و رأى هاى گمراه برپا كنند ... . | ||
انتخاب خدا و پيامبر و اهل بيتش را كنار گذارده و به انتخاب خود روى آورده اند، در حالى كه قرآن ندا داده است: «وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ يَخْتارُ، ما كانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ»<ref>قصص / ۶۸ .</ref>: | |||
«پروردگارت آنچه بخواهد خلق مى كند و انتخاب مى نمايد، براى مردم حق انتخاب و اختيارى نيست»، و همچنين فرموده: | |||
«وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ»<ref>احزاب / ۶۳ .</ref>: «وقتى خدا و رسولش در مسئله اى حكم كنند براى هيچ زن و مرد مؤمنى حق اختيار نمى ماند»... . | |||
=== امام هادى عليه السلام: از «أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ» تا «بَلِّغْ» تا «أَكْمَلْتُ»<ref>بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۶۰. مصباح المتهجد: ص ۶۹۱ .</ref>=== | |||
در شرايطى كه [[امام هادی علیه السلام]] در تبعيد به سر مى بَرَد و به اجبار از وطن خود مدينه به دار الخلافه عباسيان [[سامرا]] آورده شده، ناگهان اقدامى استثنايى از آن حضرت همگان را متحير مى سازد. | |||
روز غدير و حضور در بارگاه [[امیرالمؤمنین علی علیه السلام|امیرالمؤمنین علیه السلام]] در [[نجف]] و اتمام حجتى عظيم در قالب زيارتنامه و در حالى كه جدش را مورد خطاب قرار مى دهد. | |||
مطالبى بيش از ۳۰ صفحه بر لسان مبارک حضرت جارى مى شود كه هر فراز آن جهتى از غدير را روشن مى نمايد. | |||
قسمتى از اين زيارت اشاره به ابعاد قرآنى غدير است كه حضرت با اشاره به دستورِ اعلان عمومى ولايت، آيات تبليغ و أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ و اكْمال را مطرح نموده با خطاب به جدّش اميرالمؤمنين عليه السلام عرضه مى دارد: | قسمتى از اين زيارت اشاره به ابعاد قرآنى غدير است كه حضرت با اشاره به دستورِ اعلان عمومى ولايت، آيات تبليغ و أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ و اكْمال را مطرح نموده با خطاب به جدّش اميرالمؤمنين عليه السلام عرضه مى دارد: | ||
من شهادت مى دهم كه پيامبر صلى الله عليه و آله آنچه درباره تو از سوى خدا نازل شده بود ابلاغ كرد و امر خدا را امتثال نمود و اطاعت و ولايت تو را بر امتش واجب كرد و براى تو از آنان | من شهادت مى دهم كه پيامبر صلى الله عليه و آله آنچه درباره تو از سوى خدا نازل شده بود ابلاغ كرد و امر خدا را امتثال نمود و اطاعت و ولايت تو را بر امتش واجب كرد و براى تو از آنان [[بیعت]] گرفت و تو را صاحب اختيار مؤمنين قرار داد، همان گونه كه خداوند اين مقام را براى تو قرار داده بود. | ||
سپس خدا را بر اين مطلب شاهد گرفت و فرمود: آيا فرمان الهى را به شما رساندم؟ گفتند: آرى رساندى. فرمود: خدايا شاهد باش و تو براى شاهد بودن و قضاوت بين بندگان كافى هستى ... . | سپس خدا را بر اين مطلب شاهد گرفت و فرمود: آيا فرمان الهى را به شما رساندم؟ گفتند: آرى رساندى. فرمود: خدايا شاهد باش و تو براى شاهد بودن و قضاوت بين بندگان كافى هستى ... . | ||
خط ۳۵۹: | خط ۳۷۹: | ||
شهادت مى دهم كه خداوند به پيامبر صلى الله عليه و آله دستور داد تا صاحب اختيارىِ تو را بر امت علناً اعلام كند تا مقام شامخ تو را بلندتر نمايد و برهان و دليل تو را اعلان نمايد و بر سخنان باطل خط بطلان كشد و عذرها را قطع نمايد. | شهادت مى دهم كه خداوند به پيامبر صلى الله عليه و آله دستور داد تا صاحب اختيارىِ تو را بر امت علناً اعلام كند تا مقام شامخ تو را بلندتر نمايد و برهان و دليل تو را اعلان نمايد و بر سخنان باطل خط بطلان كشد و عذرها را قطع نمايد. | ||
آنگاه كه پيامبر صلى الله عليه و آله از فتنه | آنگاه كه پيامبر صلى الله عليه و آله از فتنه فاسقین نگران شد و [[تقیه]] از منافقين را مطرح نمود، پروردگار جهان بر او وحى فرستاد كه «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ».<ref>مائده / ۶۷ .</ref> | ||
اين بود كه آن حضرت سنگينى سفر را بر خود هموار نمود و در شدت گرماى ظهر بپاخاست و خطبه اى ايراد كرد و شنوانيد و ندا كرد و رسانيد. | |||
سپس از همه آنان پرسيد: آيا رسانيدم؟ گفتند: آرى به خدا قسم. عرض كرد: خدايا شاهد باش. | |||
سپس پرسيد: آيا من نسبت به مؤمنين از خودشان صاحب اختيارتر نبوده ام؟<ref>اشاره به آيه «النَّبِىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» در سوره احزاب: آيه ۶ .</ref> گفتند: آرى. پس دست تو را گرفت و فرمود: | |||
«مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ اللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ». | |||
ولى به آنچه خداوند درباره تو بر پيامبرش نازل كرد جز عده كمى [[ایمان]] نياوردند و اكثرشان جز زيان كارى چيزى به دست نياوردند ... . | |||
خدايا، لعنت كن كسانى را كه حق وليت را غصب نمودند و عهد و پيمان او را انكار نمودند بعد از يقين و اقرار به ولايتِ او در روزى كه دين را برايش كامل نمودى.<ref>اشاره به آيه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ...» در سوره مائده: آيه ۳.</ref> | |||
=== امام هادى عليه السلام: از حديث «ثقلين» تا «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ» تا «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ»<ref>بحار الانوار: ج ۲ ص ۲۲۶ ح ۳.</ref>=== | |||
نامه اى از ايران براى [[امام هادی علیه السلام]] ارسال شد و آن حضرت در پاسخ با بيانى زيبا، پيوند غدير را با [[حدیث ثقلین فراز حساس خطبه غدیر|حدیث ثقلین]] در يک ارتباط قرآنى ترسيم فرمود. | |||
آن حضرت آيه «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ» را مرحله آغازين «انّى تارِكٌ فيكُمُ الثِّقْلَيْنِ كِتابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتى» معرفى كرد و اين وجه تمايز على بن ابى طالب عليه السلام را تا غدير پيش برد، كه از فراز آن [[منبر]] به عنوان اولين مصداق عترت به جهانيان معرفى شد. | |||
اين | امام هادى عليه السلام اين اتمام حجت را با كنار هم قرار داشتن [[ثقلین(حدیث)|ثقلین]] و توافق كامل آنها در كامل ترين وجه بيان فرمود. | ||
ماجرا هنگامى بود كه اهل [[اهواز]] خدمت امام هادى عليه السلام نامه اى نوشتند و طى آن سؤالاتى مطرح كردند. حضرت در جواب آنان نامه اى نوشت و پاسخ سؤالاتشان را داد و از جمله فرمود: | |||
صحيح ترين خبرى كه اثبات آن از قرآن شناخته شده حديث ثقلين است كه نقل آن از پيامبر صلى الله عليه و آله مورد اتفاق است. | |||
آنگاه اين آيه را به صراحت در قرآن مى يابيم كه مى فرمايد: «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا...»<ref>مائده / ۵۵ .</ref>، و روايات متفق است كه اين آيه درباره اميرالمؤمنين عليه السلام است كه [[انگشتر سلیمان علیه السلام|انگشتر]] خود را در حال ركوع صدقه داد و خدا از اين عمل او قدردانى نمود و اين آيه را درباره آن حضرت نازل فرمود. | |||
بعد مى بينيم كه پيامبر صلى الله عليه و آله او را از اصحابش متمايز كرد و درباره او فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ، اللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ». | |||
از اين ارتباط مى فهميم كه قرآن به درستى اين اخبار و حقانيت اين شواهد گواهى مى دهد. لذاست كه امت بايد بدان اقرار كنند چرا كه اينها با قرآن موافق است و قرآن با آنها موافق است. | |||
اينجاست كه پيروى از چنين احاديثى واجب مى شود و جز اهل عناد و فساد نمى توانند از آن سرپيچى كنند. | |||
=== | === امام عسكرى عليه السلام: آيه «اكمال» منت خدا بر مردم است<ref>بحار الانوار: ج ۵۰ ص ۳۲۱.</ref>=== | ||
از اقصى نقاط ايران نامه اى به سامرا رسيد كه مردم سؤالات اعتقادى خود را از امام | از اقصى نقاط ايران نامه اى به سامرا رسيد كه مردم سؤالات اعتقادى خود را از [[امام حسن عسکری علیه السلام|امام عسکری علیه السلام]] پرسيده بودند. حضرت در پاسخ اين نكته را خاطر نشان ساخت كه مردم بايد از خدا تشكر كنند كه به آنان اجازه نداد امامى براى خود انتخاب كنند، و براى آنان امامى را تعيين كرد كه بهتر از آن امكان ندارد، و آنگاه بود كه رضايت خود را اعلام فرمود. | ||
اسحاق بن اسماعيل از نيشابور براى امام عسكرى عليه السلام | اسحاق بن اسماعيل از نيشابور براى امام عسكرى عليه السلام نامه اى نوشت و مسائلى را مطرح كرد. آن حضرت در پاسخ نامه اى توسط نماينده خود براى او فرستاد كه يكى از فرازهاى آن چنين است<ref>مائده / ۳.</ref>: | ||
آنگاه كه خداوند با بپا داشتن اولياء بعد از پيامبرش بر شما | آنگاه كه خداوند با بپا داشتن اولياء بعد از پيامبرش بر شما منّت گذاشت خطاب به پيامبرش فرمود: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً». | ||
== پانویس == | == پانویس == |