جانشین: تفاوت میان نسخه‌ها

۳۳۸ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۰ نوامبر ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۱۳: خط ۱۱۳:
اضافه بر اينكه اهل سقيفه در مراحل مختلف كارشان متوسل به انواع مختلف بيعت شدند.
اضافه بر اينكه اهل سقيفه در مراحل مختلف كارشان متوسل به انواع مختلف بيعت شدند.


بيعت ابوبكر كه فلتة<ref>کار ناهنجار و سست و یک نوعی از اشتباهات.</ref> بود و با عده قليلى و بدون مشورت انجام شد و هيچ افضليتى هم مطرح نبود. بيعت عمر با سفارش ابوبكر و تعيين او بود. بيعت عثمان هم با تعيين شوراى فرمايشى عمر بود.
بيعت ابوبكر كه فلتة<ref>کار ناهنجار و سست و یک نوعی از اشتباهات.</ref> بود و با عده قليلى و بدون مشورت انجام شد و هيچ افضليتى هم مطرح نبود. بيعت عمر با سفارش ابوبكر و تعيين او بود. بيعت [[عثمان بن عفّان|عثمان]] هم با تعيين شوراى فرمايشى [[عمر بن خطاب|عمر]] بود.


ولى بيعت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام انتخاب افضل بود، كه اين افضليت به نص رسول‏ صلى الله عليه وآله بود، گذشته از آنكه نص انتصابى آن حضرت نيز بود و بيعت به عنوان اقرار گرفتن و قبول آنچه حضرت مى‏ خواست بود تا اگر كسى بيعت ديگرى را پذيرفت معلوم باشد كه قبلاً بيعت غدير را گردن نهاده بوده است.
ولى بيعت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام انتخاب افضل بود، كه اين افضليت به نص رسول‏ صلى الله عليه و آله بود، گذشته از آنكه نص انتصابى آن حضرت نيز بود و بيعت به عنوان اقرار گرفتن و قبول آنچه حضرت مى‏ خواست بود تا اگر كسى بيعت ديگرى را پذيرفت معلوم باشد كه قبلاً بيعت غدير را گردن نهاده بوده است.


=== پادشاهى يا خلافت <ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۵۸ .</ref>===
=== پادشاهى يا خلافت<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۵۸ .</ref>===
ولايت امیرالمؤمنین ‏عليه السلام در غدير به گونه ‏اى مطرح شد كه به جز اصحاب صحيفه ملعونه كه در فكر غصب خلافت بودند، بقيه منافقين و فتنه‏ گران حداكثر فكرشان نپذيرفتن آن بود تا در روزى كه پس از پيامبرصلى الله عليه وآله مقام ولايت به آنان نياز پيدا مى‏ كند او را تنها گذارند، اما كسى به غصب خلافت فكر نمى‏ كرد.
ولايت امیرالمؤمنین ‏عليه السلام در غدير به گونه ‏اى مطرح شد كه به جز اصحاب صحيفه ملعونه كه در فكر غصب خلافت بودند، بقيه منافقين و فتنه‏ گران حداكثر فكرشان نپذيرفتن آن بود تا در روزى كه پس از پيامبرصلى الله عليه وآله مقام ولايت به آنان نياز پيدا مى‏ كند او را تنها گذارند، اما كسى به غصب خلافت فكر نمى‏ كرد.


خط ۱۲۸: خط ۱۲۸:
اين پيامبر مهربان امت بوده كه خواسته اين بيدار باش را به مردم داده باشد، و همه از آينده تاريک اسلام به دست سقيفه و فتنه‏ هايى كه با دين و اعتقاد آنان بازى مى‏ كند با خبر باشند. حضرت در اين باره فرمود:
اين پيامبر مهربان امت بوده كه خواسته اين بيدار باش را به مردم داده باشد، و همه از آينده تاريک اسلام به دست سقيفه و فتنه‏ هايى كه با دين و اعتقاد آنان بازى مى‏ كند با خبر باشند. حضرت در اين باره فرمود:


« سَيَجْعَلُونَ الْإِمامَةَ بَعْدى مُلْكاً وَ اغْتِصاباً . اَلا لَعَنَ اللَّهُ الْغاصِبينَ الْمُغْتَصِبينَ» : «به زودى امامت را بعد از من به عنوان پادشاهى و با ظلم و زور مى ‏گيرند. خداوند غاصبين و تعدى كنندگان را لعنت كند» .
«سَيَجْعَلُونَ الْإِمامَةَ بَعْدى مُلْكاً وَ اغْتِصاباً . اَلا لَعَنَ اللَّهُ الْغاصِبينَ الْمُغْتَصِبينَ»:


=== پيشنهاد شراكت در خلافت از حارث فهرى <ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص ۳۹۴.</ref>===
«به زودى امامت را بعد از من به عنوان پادشاهى و با ظلم و زور مى ‏گيرند. خداوند غاصبين و تعدى كنندگان را لعنت كند» .
در ماجراى حارث فهرى در غدير و اعتراض و جسارت‏ هاى او و سنگ آسمانى، از جمله حارث گفت:


اى محمد! راه ديگر اين است كه براى قريش هم نصيبى از آنچه در اختيار دارى قرار دهى، چرا كه با اين برنامه تو بنى‏ هاشم همه مناقب عرب و عجم را به خود اختصاص دادند!
=== پيشنهاد شراكت در خلافت از حارث فهرى<ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص ۳۹۴.</ref>===
در ماجراى [[حارث بن نعمان فهری|حارث فهری]] در غدير و اعتراض و جسارت‏ هاى او و [[حارث بن نعمان فهری|سنگ آسمانی]]، از جمله حارث گفت:
 
اى محمد! راه ديگر اين است كه براى قريش هم نصيبى از آنچه در اختيار دارى قرار دهى، چرا كه با اين برنامه تو بنى‏ هاشم همه مناقب [[عرب]] و [[عَجَم|عجم]] را به خود اختصاص دادند!


حضرت فرمود: اين مسئله در اختيار من نيست، بلكه مربوط به خداوند تبارک و تعالى است.
حضرت فرمود: اين مسئله در اختيار من نيست، بلكه مربوط به خداوند تبارک و تعالى است.


<br />براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[حارث بن نعمان فهری]].
=== پيشنهاد شراكت در خلافت از سوى منافقين<ref>ژرفاى غدير: ص ۱۵۳. غدير در قرآن: ج ۱ ص ۳۶۳ - ۳۷۳.</ref>===
يكى از ترفندهاى [[منافقین]] پس از [[خطبه غدیر]] اين بود كه مسئله شركت با امیرالمؤمنین ‏عليه السلام در [[خلافت ظاهری اميرالمؤمنين عليه السلام|خلافت]] را پيش كشيدند. اين پيشنهادات بعد از آن مراسم عظيم به خوبى خبر از توطئه ‏هاى پشت پرده مى‏ داد.


=== پيشنهاد شراكت در خلافت از سوى منافقين <ref>ژرفاى غدير: ص ۱۵۳. غدير در قرآن: ج ۱ ص ۳۶۳ - ۳۷۳.</ref>===
ابتدا معاذ بن جبل را -  كه يكى از افراد صحيفه ملعونه بود -  با آن چهره مقدس ‏نما مأمور كردند كه به عنوان خيرخواهى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آيد و اين پيشنهاد را مطرح كند، و براى شراكت در خلافت ابوبكر و عمر را نام ببرد!!
يكى از ترفندهاى منافقين پس از خطبه غدير اين بود كه مسئله شركت با امیرالمؤمنین ‏عليه السلام در خلافت را پيش كشيدند. اين پيشنهادات بعد از آن مراسم عظيم به خوبى خبر از توطئه ‏هاى پشت پرده مى‏ داد.


ابتدا معاذ بن جبل را -  كه يكى از افراد صحيفه ملعونه بود -  با آن چهره مقدس ‏نما مأمور كردند كه به عنوان خيرخواهى نزد پيامبرصلى الله عليه وآله آيد و اين پيشنهاد را مطرح كند، و براى شراكت در خلافت ابوبكر و عمر را نام ببرد!!
او نزد حضرت چنين گفت: «يا رسول الله، اگر ابوبكر و عمر را با على در خلافت شريک نمايى كه مردم آرام گيرند، با اين كار امر آنان به اصلاح مى ‏رسد»!!<ref>بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۳۶۲.</ref>


او نزد حضرت چنين گفت: «يا رسول اللَّه، اگر ابوبكر و عمر را با على در خلافت شريک نمايى كه مردم آرام گيرند، با اين كار امر آنان به اصلاح مى ‏رسد» !! <ref>بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۳۶۲.</ref>
واى به حال مردمى كه با ديدن اين مناظر هيچ بويى از توطئه نبرند و از خود نپرسند كه چگونه براى جايگزينى يا شراكت با امیرالمؤمنین‏ عليه السلام در خلافت از ميان اين همه [[صحابه]]، [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]] پيشنهاد مى‏ شوند؟ آيا چه خصوصيتى و چه ارتباطى بين معاذ و اين دو نفر وجود دارد؟!


واى به حال مردمى كه با ديدن اين مناظر هيچ بويى از توطئه نبرند و از خود نپرسند كه چگونه براى جايگزينى يا شراكت با امیرالمؤمنین‏ عليه السلام در خلافت از ميان اين همه صحابه، ابوبكر و عمر پيشنهاد مى‏ شوند؟ آيا چه خصوصيتى و چه ارتباطى بين معاذ و اين دو نفر وجود دارد؟!
به دنبال آن عمر با عده ‏اى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمدند و طلب كارانه گفتند:


به دنبال آن عمر با عده ‏اى نزد پيامبرصلى الله عليه وآله آمدند و طلب كارانه گفتند: «يا رسول اللَّه، ما عبادت بت‏ ها را رها كرديم و پيرو تو شديم. پس ما را هم در ولايت على شريک كن تا شركاى او باشيم» !!
«يا رسول الله، ما عبادت بت‏ ها را رها كرديم و پيرو تو شديم. پس ما را هم در ولايت على شريک كن تا شركاى او باشيم» !!


اينجا بود كه در پاسخ آنان آيه نازل شد كه «اگر كسى را شريک نمايى عمل تو بى ‏ارزش مى‏ شود» !<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۱.</ref>
اينجا بود كه در پاسخ آنان آيه نازل شد كه «اگر كسى را شريک نمايى عمل تو بى ‏ارزش مى‏ شود»!<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۱.</ref>


اين شيطنت‏ هاى منافقين در غدير را با تفصيلى ديگر نيز مى ‏توان بيان نمود:
اين شيطنت‏ هاى منافقين در غدير را با تفصيلى ديگر نيز مى ‏توان بيان نمود:
خط ۱۵۸: خط ۱۶۰:
«وَ لَقَدْ أُوحِىَ إِلَيْكَ وَ إِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ . بَلِ اللَّه فَاعْبُدْ وَ كُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ»<ref>زمر / ۶۶،۶۵.</ref>:
«وَ لَقَدْ أُوحِىَ إِلَيْكَ وَ إِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ . بَلِ اللَّه فَاعْبُدْ وَ كُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ»<ref>زمر / ۶۶،۶۵.</ref>:


«به تو وحى شده و به آنان كه قبل از تو بودند كه اگر شريک نمايى عمل تو ساقط مى ‏شود و از زيانكاران خواهى بود. بلكه خدا را عبادت كن و از شكر گزاران باش» .
«به تو وحى شده و به آنان كه قبل از تو بودند كه اگر شريک نمايى عمل تو ساقط مى ‏شود و از زيانكاران خواهى بود. بلكه خدا را عبادت كن و از شكر گزاران باش».


اين آيات از دو بُعد قابل بررسى است:
اين آيات از دو بُعد قابل بررسى است:


'''موقعيت تاريخى'''
==== موقعيت تاريخى ====
منافقين به خوبى متوجه بودند كه تا حد امكان بايد كارشكنى‏ ها و تخريب خود را در ايام توقف سه روزه در غدير انجام دهند تا نتايج فورى و قطعى از آن بگيرند، چرا كه مسئله هنوز در آغاز راه بود و تغيير و يا محو آن از خاطره ‏ها آسان‏ تر بود. از اين عجله منافقين در اقداماتشان در روايات مربوط به اين آيه تعبير به «فِى ابْتِداءِ الامْرِ» شده است.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۰. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۶۷ .</ref>


منافقين به خوبى متوجه بودند كه تا حد امكان بايد كارشكنى‏ ها و تخريب خود را در ايام توقف سه روزه در غدير انجام دهند تا نتايج فورى و قطعى از آن بگيرند، چرا كه مسئله هنوز در آغاز راه بود و تغيير و يا محو آن از خاطره ‏ها آسان‏ تر بود. از اين عجله منافقين در اقداماتشان در روايات مربوط به اين آيه تعبير به «فِى ابْتِداءِ الامْرِ» شده است. <ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۰. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۶۷ .</ref>
اين بود كه با شكست در نقشه‏ هايى كه براى انجام نشدن مراسم غدير مى ‏كشيدند، پس از اتمام مراسم هنوز نااميد نبودند و به فكر باز گرداندن عمل انجام شده افتاده بودند.


اين بود كه با شكست در نقشه‏ هايى كه براى انجام نشدن مراسم غدير مى ‏كشيدند، پس از اتمام مراسم هنوز نااميد نبودند و به فكر باز گرداندن عمل انجام شده افتاده بودند.
حيله اول در اين راه مطرح كردن مسئله تغيير و تبديل [[امیرالمؤمنین علی علیه السلام|امیرالمؤمنین علیه السلام]] به ديگرى بود كه با پاسخ قاطع پيامبر صلى الله عليه و آله با شكست روبرو شد.<ref>شرح الاخبار: ج ۱ ص ۲۴۵. بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۳۶۲. تأويل الآيات: ج ۲ ص ۵۲۲ .</ref>


حيله اول در اين راه مطرح كردن مسئله تغيير و تبديل امیرالمؤمنین عليه السلام به ديگرى بود كه با پاسخ قاطع پيامبرصلى الله عليه وآله با شكست روبرو شد.<ref>شرح الاخبار: ج ۱ ص ۲۴۵. بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۳۶۲. تأويل الآيات: ج ۲ ص ۵۲۲ .</ref> اكنون حيله ديگرى به كار بستند و مسئله شركت ديگران با امیرالمؤمنین عليه السلام در خلافت را مطرح كردند، و با نزول آيه «لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ» پاسخ قطعى دريافت كردند و بار ديگر شكست خوردند.
اكنون حيله ديگرى به كار بستند و مسئله شركت ديگران با امیرالمؤمنین عليه السلام در خلافت را مطرح كردند، و با نزول آيه «لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ» پاسخ قطعى دريافت كردند و بار ديگر شكست خوردند.


در اينجا چند نكته قابل ذكر است:
در اينجا چند نكته قابل ذكر است:


'''نكته اول:''' نزول آيه پس از طرح مسئله شركت
===== نكته اول: نزول آيه پس از طرح مسئله شركت =====
 
در رواياتى كه درباره اين آيه وارد شده، به نازل شدن آن دقيقاً پس از مطرح كردن شركت ديگران در ولايت تصريح شده و فرموده ‏اند: «فَأَنْزَلَ اللَّه تَعالى» ، و يا فرموده ‏اند: «فَهَبَطَ جَبْرَئيلُ عَلَى النَّبِىّ‏ صلى الله عليه وآله».<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۴۹. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۱.</ref> همچنين به صراحت ذكر شده كه پيشنهاد شركت در خلافت پس از شكست در پيشنهاد تبديل و تغيير امیرالمؤمنین‏ عليه السلام بوده است.
در رواياتى كه درباره اين آيه وارد شده، به نازل شدن آن دقيقاً پس از مطرح كردن شركت ديگران در ولايت تصريح شده و فرموده ‏اند: «فَأَنْزَلَ اللَّه تَعالى» ، و يا فرموده ‏اند: «فَهَبَطَ جَبْرَئيلُ عَلَى النَّبِىّ‏ صلى الله عليه وآله».<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۴۹. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۱.</ref> همچنين به صراحت ذكر شده كه پيشنهاد شركت در خلافت پس از شكست در پيشنهاد تبديل و تغيير امیرالمؤمنین‏ عليه السلام بوده است.


خط ۱۸۴: خط ۱۸۶:
«لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ».<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۶۷ . تنزيه الانبياء: ص ۱۲۰. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۰. مناقب ابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۳۸.</ref>
«لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ».<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۶۷ . تنزيه الانبياء: ص ۱۲۰. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۰. مناقب ابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۳۸.</ref>


مى ‏بينيم كه منافقين به صورت مُزَوِّرانه ‏اى پيشنهادات خود را از پيش طبقه‏ بندى كرده بودند، كه با هر شكستى متوسل به مورد بعدى شوند؛ اگر حضرت پذيرفت كه خليفه را تغيير دهد تير به هدف خورده است، و اگر نپذيرفت همين كه شريكى براى خلافت او از طرف شخص پيامبرصلى الله عليه وآله مطرح شود و يا لا اقل اجازه شركت ديگرى داده شود، راه براى تضعيف او باز مى‏ شود.
مى ‏بينيم كه منافقين به صورت مُزَوِّرانه ‏اى پيشنهادات خود را از پيش طبقه‏ بندى كرده بودند، كه با هر شكستى متوسل به مورد بعدى شوند؛ اگر حضرت پذيرفت كه خليفه را تغيير دهد تير به هدف خورده است، و اگر نپذيرفت همين كه شريكى براى خلافت او از طرف شخص [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] مطرح شود و يا لا اقل اجازه شركت ديگرى داده شود، راه براى تضعيف او باز مى‏ شود.
 
'''نكته دوم:''' كسى كه پيشنهاد شراكت در خلافت را داد


===== نكته دوم: كسى كه پيشنهاد شراكت در خلافت را داد =====
در چنين موارد نيرنگ آميزى، جستجوى اينكه چه كسى يا كسانى اين پيشنهاد را مطرح كرده‏ اند مى ‏تواند پرده از اسرارى بردارد. آنچه از مجموع روايات به دست مى ‏آيد اين است كه مطرح كننده اين پيشنهاد بيش از يک نفر بوده و حتى به صورت گروهى نزد حضرت آمده‏ اند و چنين مطلبى را گفته ‏اند واين كار چند مرتبه تكرار شده است!
در چنين موارد نيرنگ آميزى، جستجوى اينكه چه كسى يا كسانى اين پيشنهاد را مطرح كرده‏ اند مى ‏تواند پرده از اسرارى بردارد. آنچه از مجموع روايات به دست مى ‏آيد اين است كه مطرح كننده اين پيشنهاد بيش از يک نفر بوده و حتى به صورت گروهى نزد حضرت آمده‏ اند و چنين مطلبى را گفته ‏اند واين كار چند مرتبه تكرار شده است!


خط ۱۹۸: خط ۱۹۹:
بار سوم عده ‏اى از قريش نزد حضرت آمدند و همان پيشنهاد را به گونه ‏اى ديگر مطرح كردند.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۰. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۶۷ .</ref>  گويا با دو بار جوابِ قاطع پيامبرصلى الله عليه وآله هنوز نااميد نشده بودند!
بار سوم عده ‏اى از قريش نزد حضرت آمدند و همان پيشنهاد را به گونه ‏اى ديگر مطرح كردند.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۰. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۶۷ .</ref>  گويا با دو بار جوابِ قاطع پيامبرصلى الله عليه وآله هنوز نااميد نشده بودند!


'''نكته سوم:''' پيشنهاد شركت در خلافت چگونه مطرح شد؟
===== نكته سوم: پيشنهاد شركت در خلافت چگونه مطرح شد؟ =====
 
اكنون نوبت آن است كه بدانيم پيشنهاد شركت ديگران با امیرالمؤمنین عليه السلام را چگونه مطرح كردند، زيرا عمق توطئه را دقيقاً از اين نقطه مى ‏توان به دست آورد و منظور آنان را به خوبى مى ‏توان فهميد.
اكنون نوبت آن است كه بدانيم پيشنهاد شركت ديگران با امیرالمؤمنین عليه السلام را چگونه مطرح كردند، زيرا عمق توطئه را دقيقاً از اين نقطه مى ‏توان به دست آورد و منظور آنان را به خوبى مى ‏توان فهميد.


خط ۲۱۸: خط ۲۱۸:
اكنون نوبت آن بود كه شخص نامزد شده براى خلافت از طرف معاذ، شخصاً نزد پيامبرصلى الله عليه وآله آيد تا از نزديک شاهد برخورد پيامبرصلى الله عليه وآله باشد. اما او تنها نمى ‏آيد، بلكه گروهى از قريش را -  كه همان منافقين هستند -  با خود جمع مى‏ كند و همراه آنان نزد حضرت مى ‏آيند.
اكنون نوبت آن بود كه شخص نامزد شده براى خلافت از طرف معاذ، شخصاً نزد پيامبرصلى الله عليه وآله آيد تا از نزديک شاهد برخورد پيامبرصلى الله عليه وآله باشد. اما او تنها نمى ‏آيد، بلكه گروهى از قريش را -  كه همان منافقين هستند -  با خود جمع مى‏ كند و همراه آنان نزد حضرت مى ‏آيند.


همچنين گونه ‏اى منّت‏ آميز از سخن را آماده مى‏ كند و براى آنكه خود را مطرح كند مى‏ گويد: يا رسول ‏اللَّه! ما پرستش بت ‏ها را رها كرديم و پيرو تو شديم!! پس ما را در ولايت او شركت ده تا شريک او باشيم. <ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۱. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۴۹.</ref>  
همچنين گونه ‏اى منّت‏ آميز از سخن را آماده مى‏ كند و براى آنكه خود را مطرح كند مى‏ گويد: يا رسول ‏اللَّه! ما پرستش بت ‏ها را رها كرديم و پيرو تو شديم!! پس ما را در ولايت او شركت ده تا شريک او باشيم. <ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۱. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۴۹.</ref>
 
'''نكته چهارم:''' نزول آيات در پاسخ به پيشنهاد شركت


===== نكته چهارم: نزول آيات در پاسخ به پيشنهاد شركت =====
اين توطئه با همه فرض‏ هاى ممكن انجام گرفت و پيشنهاد شركت در خلافت علناً در حضور پيامبرصلى الله عليه وآله مطرح شد، در حالى كه پس از آن مراسم مفصل جاى چنين پيشنهادى نبود، و اين مصلحت سنجى ‏ها در برابر امر خداوند حكيم بر ولايت امیرالمؤمنین ‏عليه السلام مسخره ‏اى بيش نبود.
اين توطئه با همه فرض‏ هاى ممكن انجام گرفت و پيشنهاد شركت در خلافت علناً در حضور پيامبرصلى الله عليه وآله مطرح شد، در حالى كه پس از آن مراسم مفصل جاى چنين پيشنهادى نبود، و اين مصلحت سنجى ‏ها در برابر امر خداوند حكيم بر ولايت امیرالمؤمنین ‏عليه السلام مسخره ‏اى بيش نبود.


خط ۲۳۲: خط ۲۳۱:
نزول اين آيه فقط پاسخ منفى به پيشنهاد شركتِ ديگران در خلافت نبود، بلكه تهديد و نمودار كننده غضب الهى از چنين پيشنهادى بود. بايد هم چنين پاسخ قاطعى در مقابل چنين پيشنهادى در متن قرآن مطرح مى ‏شد تا سند ابدى در برابر مطرح كنندگان آن باشد.
نزول اين آيه فقط پاسخ منفى به پيشنهاد شركتِ ديگران در خلافت نبود، بلكه تهديد و نمودار كننده غضب الهى از چنين پيشنهادى بود. بايد هم چنين پاسخ قاطعى در مقابل چنين پيشنهادى در متن قرآن مطرح مى ‏شد تا سند ابدى در برابر مطرح كنندگان آن باشد.


'''نكته پنجم:''' ظهور جبرئيل در پاسخ به پيشنهاد شركت!
===== نكته پنجم: ظهور جبرئيل در پاسخ به پيشنهاد شركت! =====
 
دنباله داستان را بايد از زبان عمر بشنويم كه اين آيه را همچون پُتكى بر سر خود احساس كرده و هرگز انتظار آن را نداشته است. او مى‏ گويد: با شنيدن اين آيه سينه ‏ام تنگ شد، و از فشارى كه بر من وارد شد از نزد پيامبر با حالت فرار بيرون آمدم.
دنباله داستان را بايد از زبان عمر بشنويم كه اين آيه را همچون پُتكى بر سر خود احساس كرده و هرگز انتظار آن را نداشته است. او مى‏ گويد: با شنيدن اين آيه سينه ‏ام تنگ شد، و از فشارى كه بر من وارد شد از نزد پيامبر با حالت فرار بيرون آمدم.


خط ۲۴۰: خط ۲۳۸:
من نزد پيامبر آمدم و اين ماجرا را به او خبر دادم. پيامبر گفت: آيا آن اسب سوار را شناختى؟ او جبرئيل بود! پيمان ولايت بر شما عرضه شد، اگر آن را بر هم زنيد يا در آن شک نماييد روز قيامت من خصم شما خواهم بود.<ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۴۹ ح ۲۲۴. مناقب ابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۳۹. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۱.</ref>
من نزد پيامبر آمدم و اين ماجرا را به او خبر دادم. پيامبر گفت: آيا آن اسب سوار را شناختى؟ او جبرئيل بود! پيمان ولايت بر شما عرضه شد، اگر آن را بر هم زنيد يا در آن شک نماييد روز قيامت من خصم شما خواهم بود.<ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۴۹ ح ۲۲۴. مناقب ابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۳۹. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۱.</ref>


'''تحليل اعتقادى'''
==== تحليل اعتقادى ====
 
در مورد اين آيه دو تحليل اعتقادى مى ‏توان بيان نمود:
در مورد اين آيه دو تحليل اعتقادى مى ‏توان بيان نمود:


'''تحليل اعتقادى اول'''
==== '''تحليل اعتقادى اول''' ====
 
در تفسير آيه نازل شده درباره شركت در خلافت سه حديث وارد شده، كه به خوبى جوانب آن را روشن كرده است. در روايتى امام باقر عليه السلام در بيان آيه مى‏ فرمايد: اگر بر ولايت امیرالمؤمنین عليه السلام شريكى قائل شوى عمل تو نابود مى‏ شود.<ref>تفسير فرات: ص ۳۷۰.</ref>  
در تفسير آيه نازل شده درباره شركت در خلافت سه حديث وارد شده، كه به خوبى جوانب آن را روشن كرده است. در روايتى امام باقر عليه السلام در بيان آيه مى‏ فرمايد: اگر بر ولايت امیرالمؤمنین عليه السلام شريكى قائل شوى عمل تو نابود مى‏ شود.<ref>تفسير فرات: ص ۳۷۰.</ref>  


خط ۲۶۰: خط ۲۵۶:
امام كاظم‏ عليه السلام نيز فرمود: خداوند پيامبرى را به سوى مردم جهان نمى‏ فرستد كه صاحب شفاعت درباره گناهكاران باشد در حالى كه درباره او ترس اين باشد كه به پروردگارش شرک قائل شود! پيامبرصلى الله عليه وآله نزد خداوند بسيار مورد اطمينان‏ تر از آن است كه به او خطاب كند: «اگر شرک قائل شوى عمل تو از بين مى ‏رود» ، و اوست كه ابطال شرک و كنار زدن بت‏ ها را آورده است، و هرگز در كنار پرستش خدا ديگرى را نپرستيده است. منظور از اين آيه آن است كه در ولايت مردان ديگرى را شريک قرار ندهى. <ref>بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۳۶۲ و ج ۳۶ ص ۱۵۲. تأويل الآيات: ج ۲ ص ۵۲۲ ح ۳۲.</ref>
امام كاظم‏ عليه السلام نيز فرمود: خداوند پيامبرى را به سوى مردم جهان نمى‏ فرستد كه صاحب شفاعت درباره گناهكاران باشد در حالى كه درباره او ترس اين باشد كه به پروردگارش شرک قائل شود! پيامبرصلى الله عليه وآله نزد خداوند بسيار مورد اطمينان‏ تر از آن است كه به او خطاب كند: «اگر شرک قائل شوى عمل تو از بين مى ‏رود» ، و اوست كه ابطال شرک و كنار زدن بت‏ ها را آورده است، و هرگز در كنار پرستش خدا ديگرى را نپرستيده است. منظور از اين آيه آن است كه در ولايت مردان ديگرى را شريک قرار ندهى. <ref>بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۳۶۲ و ج ۳۶ ص ۱۵۲. تأويل الآيات: ج ۲ ص ۵۲۲ ح ۳۲.</ref>


'''تحليل اعتقادى دوم'''
==== تحليل اعتقادى دوم ====
 
آنچه در ارتباط با نزول اين آيه به هنگام پيشنهاد شركت ديگران در خلافت مى ‏توان استفاده كرد در دو نقطه متمركز است: شريک قائل شدن در ولايت، حبط عمل و خسارت.
آنچه در ارتباط با نزول اين آيه به هنگام پيشنهاد شركت ديگران در خلافت مى ‏توان استفاده كرد در دو نقطه متمركز است: شريک قائل شدن در ولايت، حبط عمل و خسارت.


'''الف)''' '''شريک قائل شدن در ولايت'''
===== الف) شريک قائل شدن در ولايت =====
 
در رواياتى كه آيه مزبور را تفسير كرده‏ اند سه تعبير در معناى «شرک در ولايت» ذكر شده است:
در رواياتى كه آيه مزبور را تفسير كرده‏ اند سه تعبير در معناى «شرک در ولايت» ذكر شده است:


خط ۲۹۲: خط ۲۸۶:
جالب‏ تر اينكه در ظاهر اين شريک اوامر الهى آن قدر پيش رفته كه به راحتى از شركت در خلافت عبور كرده و تبديل در خلافت را عملى كرده كه پيشنهاد اولش بوده است و توانسته ابوبكر و عمر را به جاى على‏ عليه السلام قرار دهد و حتى على‏ عليه السلام را به اجبار براى بيعت با آنان ببرد!!
جالب‏ تر اينكه در ظاهر اين شريک اوامر الهى آن قدر پيش رفته كه به راحتى از شركت در خلافت عبور كرده و تبديل در خلافت را عملى كرده كه پيشنهاد اولش بوده است و توانسته ابوبكر و عمر را به جاى على‏ عليه السلام قرار دهد و حتى على‏ عليه السلام را به اجبار براى بيعت با آنان ببرد!!


'''ب)''' '''حبط عمل و خسارت'''
===== ب) حبط عمل و خسارت =====
 
خداوند درباره غدير شديدترين تهديدها را مطرح فرموده كه حاكى از اهميت آن است، همان گونه كه در اصل ابلاغ آن مى‏ فرمايد: «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ» ، درباره شريک قرار دادن در خلافت هم مى فرمايد: «لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ» . يعنى سزاى بر هم زدن امر خدا درباره خلافت و لو به اندازه شريک قرار دادن، حبط عمل و خسارت است.
خداوند درباره غدير شديدترين تهديدها را مطرح فرموده كه حاكى از اهميت آن است، همان گونه كه در اصل ابلاغ آن مى‏ فرمايد: «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ» ، درباره شريک قرار دادن در خلافت هم مى فرمايد: «لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ» . يعنى سزاى بر هم زدن امر خدا درباره خلافت و لو به اندازه شريک قرار دادن، حبط عمل و خسارت است.