۲۱٬۹۷۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱٬۱۵۶: | خط ۱٬۱۵۶: | ||
=== معناى مولى در لسان دشمنان<ref>اسرار غدير: ص ۱۱۳. چهارده قرن با غدير: ص ۱۲۷.</ref> === | === معناى مولى در لسان دشمنان<ref>اسرار غدير: ص ۱۱۳. چهارده قرن با غدير: ص ۱۲۷.</ref> === | ||
بحث درباره معناى كلمه مولى از آنجا شروع شده كه اكثر راويانِ مخالفِ شيعه، فقط همين يک فقره از حديث را نقل كرده اند، و متكلمين آنها براى دفاع از خود همه قرائن و مطالب تاريخ را رها كرده اند و از همه خطبه كلمه «مولى» را انتخاب كرده اند و به بحث درباره معناى لغوى و عرفى آن پرداخته اند! | بحث درباره معناى كلمه مولى از آنجا شروع شده كه اكثر راويانِ مخالفِ شيعه، فقط همين يک فقره از حديث را نقل كرده اند، و متكلمين آنها براى دفاع از خود همه قرائن و مطالب تاريخ را رها كرده اند و از همه خطبه كلمه «مولى» را انتخاب كرده اند و به بحث درباره معناى لغوى و عرفى آن پرداخته اند! | ||
طبيعى است كه در مقابل آنان علماى شيعه هم بر سر همين موضوع بحث نموده و به آنان جواب لازم را داده اند و به طور ناخواسته همه جوانب سخن بر سر همين يک كلمه متمركز شده است. | طبيعى است كه در مقابل آنان علماى شيعه هم بر سر همين موضوع بحث نموده و به آنان جواب لازم را داده اند و به طور ناخواسته همه جوانب سخن بر سر همين يک كلمه متمركز شده است. | ||
خط ۱٬۱۶۴: | خط ۱٬۱۶۶: | ||
پيش از آن هم فهرستى از راويان حديث و شعرا و اهل لغت كه معنى «اولى» را معناى اصلى كلمه مولى دانسته اند آورده است<ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۵۹ .</ref>، كه ذيلاً نام آنان ذكر مى شود: | |||
محمد بن سائب كلبى (م ۱۴۶ ق) ، سعيد بن اوس انصارى لغوى (م ۲۱۵ ق) ، معمر بن مثنى نحوى (م ۲۰۹ ق) ، ابوالحسن اخفش نحوى (م ۲۱۵ ق) ، احمد بن يحيى ثعلب (م ۲۹۱ ق)، ابوالعباس مبرّد نحوى(م ۲۸۶ ق)، ابو اسحاق زجاج لغوى نحوى (م ۳۱۱ ق)، ابوبكر بن انبارى (م ۳۲۸ ق( ، سجستانى عزيزى )م ۳۳۰ ق( ، ابوالحسن رمانى )م ۳۸۴ ق( ، ابونصر فارابى )م ۳۹۳ ق( ، ابواسحاق ثعلبى )م ۴۲۷ ق( ، ابوالحسن واحدى )م ۴۶۸ ق( ، ابوالحجاج شمنترى )م ۴۷۶ ق( ، قاضى زوزنى (م ۴۸۶ ق) ، ابوزكريا شيبانى (م ۵۰۲ ق) ، حسين فرّاء بغوى (م ۵۱۰ ق) ، جاراللَّه زمخشرى (م ۵۳۸ ق) ، ابن جوزى بغدادى (م ۵۹۷ ق) ، نظام الدين قمى (م ۷۲۸ ق) ، سبط بن جوزى (م ۶۵۴ ق)، قاضى بيضاوى (م ۶۸۵ ق) ، ابن سمين حلبى (م ۷۵۶ ق) ، تاج الدين خجندى نحوى (م ۷۰۰ ق)، عبداللَّه نسفى (م ۷۱۰ ق) ،ابن صباغ مالكى (م ۷۵۵ ق) ، واعظ كاشفى (م ۹۱۰ ق) ، ابوالسعود مفسّر (م ۹۸۲ ق)، شهاب الدين خفاجى (م ۱۰۶۹ ق) ، ابن حجر عسقلانى، فخر رازى، ابن كثير دمشقى، ابن ادريس شافعى، جلال الدين سيوطى، بدرالدين عينى. | |||
=== منكرين امامت<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۸۶ - ۱۷۹.</ref> === | |||
پس از اتمام بخش چهارم خطبه غدير و بيان حديث غدير و آيه اكمال دين، پيامبرصلى الله عليه وآله بدون كوچكترين وقفه اى سخنان خود را ادامه داده وارد بخش پنجم خطابه شد و به تبيين بيشتر آيه اكمال پرداخت. | |||
آن حضرت از يک سو كمال دين را با امامت همه دوازده امام عليهم السلام اعلام فرمود، و از سوى ديگر هر گونه انكار امامت آنان را مساوى با سقوط اعمال و خلود در آتش اعلام كرد. | |||
همچنين راه هر تخفيفى را در عذاب چنين كسانى منتفى دانست و در اين باره آيه ۲۱۷ سوره بقره: «فَاُولئِكَ الَّذينَ حَبِطَتْ اَعْمالُهُمْ فِى الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ فِى النّارِ هُمْ خالِدُونَ» ، و آيه ۸۸ سوره آل عمران: «لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ» را در ضمن كلام خود آورد، و منكرين امامت را مستحق چنين عذابى دانست. | |||
مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّما اَكْمَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ دينَكُمْ بِاِمامَتِهِ. فَمَنْ لَمْ يَأْتَمَّ بِهِ وَ بِمَنْ يَقُومُ مَقامَهُ مِنْ وُلْدى مِنْ صُلْبِهِ اِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ وَ الْعَرْضِ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَاوُلئِكَ الَّذينَ حَبِطَتْ اَعْمالُهُمْ فِى الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ فِى النّارِ هُمْ خالِدُونَ، »لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ» : | |||
اى مردم، خداوند دين شما را با امامت او كامل نمود، پس هر كس اقتدا نكند به او و به كسانى كه جانشين او از فرزندان من و از نسل او هستند تا روز قيامت و روز رفتن به پيشگاه خداوند عز و جل، چنين كسانى اعمالشان در دنيا و آخرت از بين رفته و در آتش دائمى خواهند بود. «عذاب از آنان تخفيف نمى يابد و به آنها مهلت داده نمى شود» . | |||
=== مهمترين نهى از منكر: دشمنان اهل بيت عليهم السلام<ref>واقعه قرآنى غدير: ص ۱۰۶.</ref> === | |||
در فرازى از بخش دهم خطبه غدير، پيامبرصلى الله عليه وآله دو نكته بسيار مهم درباره امر به معروف و نهى از منكر يادآور شد كه اگر آن حضرت نفرموده بود به ذهن كسى خطور نمى كرد. يكى اينكه بالاترين امر به معروف رساندن مسئله امامت امامان و نهى از مخالفت با ايشان است. ديگر اينكه امر به معروف و نهى از منكر بايد طبق دستور مقام عصمت باشد، و گرنه معروف و منكر شناخته نمى شود تا كسى بخواهد امر و نهى كند. | |||
در اينجا پيامبرصلى الله عليه وآله تأكيد خاصى داشت كه امامتِ فرزندان معصوم | در اينجا پيامبرصلى الله عليه وآله تأكيد خاصى داشت كه امامتِ فرزندان معصوم على عليه السلام در متن قرآن است و آيه ۲۸ سوره زخرف «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فى عَقِبِهِ» را شاهد آن قرار داده فرمود: «آنجا كه خدا مى فرمايد: امامت را مطلبى باقى در نسل او قرار داديم» ، و سپس به حديث ثقلين اشاره كردند كه «لَنْ تَضِلُّوا ما اِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِما» . | ||
== وعده عذاب به مخالفان نبوت و امامت<ref>آيات ولايت (مرتضوى) : ج ۲ ص ۷۲-۷۷.</ref> == | == وعده عذاب به مخالفان نبوت و امامت<ref>آيات ولايت (مرتضوى) : ج ۲ ص ۷۲-۷۷.</ref> == |