پرش به محتوا

دشمنان اهل بیت و غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱٬۱۱۹: خط ۱٬۱۱۹:


==== روز شناخت ياوران ابليس ====
==== روز شناخت ياوران ابليس ====
غدير روز شناسايى كسانى بود كه ابليس چشم اميد بدانان داشت و در آرزوى يارى آنان لحظه‏شمارى مى‏كرد، تا آنجا كه گمان خود را بر آنان عملى كرد و مصداق »وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ«××× ۲ سبأ /  ۲۰. ××× شدند، در حالى كه گروه »إِنَّ عِبادِى لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ«××× ۳ حجر /  ۴۲. ××× همچنان ستبر و استوار راه خود را ادامه دادند.
غدير روز شناسايى كسانى بود كه ابليس چشم اميد بدانان داشت و در آرزوى يارى آنان لحظه‏ شمارى مى ‏كرد،تا آنجا كه گمان خود را بر آنان عملى كرد و مصداق«وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ»<ref>سبأ /  ۲۰.</ref>شدند، در حالى كه گروه «إِنَّ عِبادِى لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ»<ref>حجر /  ۴۲.</ref> همچنان ستبر و استوار راه خود را ادامه دادند.


====  روز شناخت ملحدين در لباس اسلام ====
غدير روز شناسايى ملحدين بدتر از كفارى بود كه با امضاى صحيفه ملعونه در كنار كعبه بى ‏شرمى را به حد اعلا رساندند، تا آنجا كه خداوند با آيه «وَ مَنْ يُرِدْ فِيهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَلِيمٍ»<ref>حج /  ۲۵.</ref> پُتْک عذاب را بر سر آنان فرود آورد.


۱۳. روز شناخت ملحدين در لباس اسلام
==== روز معرفى كفار بعد از اسلام ====
غدير روزى است پرده‏ ها برداشته شد و گروهى با تابلوى «وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ بَعْدَ إِسْلامِهِمْ»<ref>توبه /  ۷۴.</ref>شناخته شدند،و گروهى ديگر با علامت «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا»<ref>نساء /  ۱۳۷.</ref>شناسايى گرديدند.


غدير روز شناسايى ملحدين بدتر از كفارى بود كه با امضاى صحيفه ملعونه در كنار كعبه بى‏شرمى را به حد اعلا رساندند، تا آنجا كه خداوند با آيه »وَ مَنْ يُرِدْ فِيهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَلِيمٍ«××× ۴ حج ۲۵. ××× پُتْك عذاب را بر سر آنان فرود آورد.
==== روز معرفى مفسدين ====
غدير آن روزى بود كه مفسدين فى الارض در اعلاترين مصداق آن شناسايى و معرفى شدند. آنان كه بزرگ‏ترين پيمان نامه را بر ضد خدا نوشتند، با نشان«أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ»<ref>بقره /  ۱۲.</ref> شهره عالم شدند، و با تابلوى «فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِى الْأَرْضِ»<ref>محمدصلى الله عليه وآله ۲۲.</ref> به همه معرفى گرديدند.


====  روز سقوط اعمال دشمن ====
غدير روزى بود كه دشمنان غدير و ولايت به آن زن بنى‏ اسرائيلى تشبيه شدند كه رشته‏ هاى خود را پنبه مى‏ كرد، و اينان با انكار ولايت همه پايه‏ هاى ساخته عمر خود را ويران كردند تا آنجا كه مصداق اين آيه شدند: «كَالَّتِى نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكاثاً» .<ref>نحل /  ۹۲.</ref>


۱۴. روز معرفى كفار بعد از اسلام
====  روز بيزارى از دشمنان ولايت ====
غدير روز بيزارى از دشمنان آل محمدعليهم السلام است قبل از روزى كه حسرتِ اين بغض و برائت و لعن را نسبت به آنان بكشيم، و مصداق اين آيه غديرى شويم كه «وَ قالَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ كَما تَبَرَّؤُا مِنَّا» .<ref>بقره /  ۱۶۷.</ref>


غدير روزى است پرده‏ها برداشته شد و گروهى با تابلوى »وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ بَعْدَ إِسْلامِهِمْ«××× ۵ توبه ۷۴. ××× شناخته شدند، و گروهى ديگر با علامت »إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا«××× ۶ نساء /  ۱۳۷. ××× شناسايى گرديدند.
==== روز معرفى حسرت‏ كشان ====
غدير آن روز حسرت بار براى دشمنان ولايت در قيامت است كه شرم زدگى و تأسفِ «كَذلِكَ يُرِيهِمُ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ عَلَيْهِمْ» شوند، و به دنبال آن «ما هُمْ بِخارِجِينَ مِنَ النَّارِ»<ref>بقره ۱۶۷.</ref> نشانگر جايگاه ابدى آنان باشد.


====  روز تأسف بر منكرين ====
غدير روزى است كه پيامبرِ غدير تأسفِ بلندى همراه با دلسوزى درباره كسانى داشت كه به ولايت ايمان نياوردند و اين نعمت عظمى را از دست دادند، تا آنجا كه خداوند با آيه «فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِيثِ أَسَفاً»<ref>كهف / ۶.</ref> پيامبرش را مورد خطاب قرار داد.


۱۵. روز معرفى مفسدين
==== روز يأس كفار ====
غدير روز مأيوس شدن كفار از رخنه در اسلام است، چرا كه قافله سالار آن تا ابد تعيين شده و هيچ كس را جرئت نگاهِ ناروا به آخرين دينِ الهى نيست، و چه زيبا اين امضاى الهى در غدير آمد كه «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ» .<ref>مائده /  ۳.</ref>


غدير آن روزى بود كه مفسدين فى الارض در اعلاترين مصداق آن شناسايى و معرفى شدند. آنان كه بزرگ‏ترين پيمان نامه را بر ضد خدا نوشتند، با نشان »أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ«××× ۱ بقره ۱۲. ××× شهره عالم شدند، و با تابلوى »فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِى الْأَرْضِ«××× ۲ محمدصلى الله عليه وآله ۲۲. ××× به همه معرفى گرديدند.
==== روز جداسازى حق و باطل ====
غدير روز جداسازى اصحاب يمين از كوردلان است، كه ثمره‏اش در قيامت آنگاه ظاهر مى‏ شود كه «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ» ، پس گروهى خرسند مصداقِ «فَمَنْ أُوتِىَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولئِكَ يَقْرَؤُنَ كِتابَهُمْ وَ لا يُظْلَمُونَ فَتِيلاً»<ref>اسراء ۷۱.</ref> مى ‏شوند، همان گونه كه گروهى ديگر ناخشنود مصداق «مَنْ كانَ فِى هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِى الْآخِرَةِ أَعْمى وَ أَضَلُّ سَبِيلاً»<ref>اسراء ۷۲ ۷۱.</ref>خواهند بود؛ و آن روزى است كه راه‏ هاى بازگشت بسته است.




۱۶. روز سقوط اعمال دشمن
براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: قرآن /  معرفى قرآنىِ غدير.


غدير روزى بود كه دشمنان غدير و ولايت به آن زن بنى‏اسرائيلى تشبيه شدند كه رشته‏هاى خود را پنبه مى‏كرد، و اينان با انكار ولايت همه پايه‏هاى ساخته عمر خود را ويران كردند تا آنجا كه مصداق اين آيه شدند: »كَالَّتِى نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكاثاً« .××× ۳ نحل /  ۹۲. ×××


 همچنين مراجعه شود به عنوان: دشمنان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام /  دشمنان در خطبه غدير.


۱۷. روز بيزارى از دشمنان ولايت
===  معناى مولى در لسان دشمنان<ref>اسرار غدير: ص ۱۱۳. چهارده قرن با غدير: ص ۱۲۷.</ref> ===
بحث درباره معناى كلمه مولى از آنجا شروع شده كه اكثر راويانِ مخالفِ شيعه، فقط همين يک فقره از حديث را نقل كرده‏ اند، و متكلمين آنها براى دفاع از خود همه قرائن و مطالب تاريخ را رها كرده ‏اند و از همه خطبه كلمه «مولى» را انتخاب كرده ‏اند و به بحث درباره معناى لغوى و عرفى آن پرداخته ‏اند!


غدير روز بيزارى از دشمنان آل محمدعليهم السلام است قبل از روزى كه حسرتِ اين بغض و برائت و لعن را نسبت به آنان بكشيم، و مصداق اين آيه غديرى شويم كه »وَ قالَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ كَما تَبَرَّؤُا مِنَّا« .××× ۴ بقره /  ۱۶۷. ×××


طبيعى است كه در مقابل آنان علماى  شيعه هم بر سر همين موضوع بحث نموده و به آنان جواب لازم را داده‏ اند و به طور ناخواسته همه جوانب سخن بر سر همين يک كلمه متمركز شده است.


۱۸. روز معرفى حسرت‏كشان


غدير آن روز حسرت بار براى دشمنان ولايت در قيامت است كه شرم زدگى و تأسفِ »كَذلِكَ يُرِيهِمُ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ عَلَيْهِمْ« شوند، و به دنبال آن »ما هُمْ بِخارِجِينَ مِنَ النَّارِ«××× ۵ بقره /  ۱۶۷. ××× نشانگر جايگاه ابدى آنان باشد.
به عنوان مثال در كتاب «عوالم العلوم» بحث مفصلى درباره معناى مولى آورده، و در بخشى ديگر تعدادى از كتب تفسير عامه را ذكر كرده كه كلمه «مولى» را به معناى «اولى» دانسته ‏اند.<ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۵۸۹ ۳۳۱ .</ref>




۱۹. روز تأسف بر منكرين
پيش از آن هم فهرستى از راويان حديث و شعرا و اهل لغت كه معنى »اولى« را معناى اصلى كلمه مولى دانسته ‏اند آورده است<ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۵۹ .</ref>، كه ذيلاً نام آنان ذكر مى‏ شود:


غدير روزى است كه پيامبرِ غدير تأسفِ بلندى همراه با دلسوزى درباره كسانى داشت كه به ولايت ايمان نياوردند و اين نعمت عظمى را از دست دادند، تا آنجا كه خداوند با آيه »فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِيثِ أَسَفاً«××× ۱ كهف / ۶. ××× پيامبرش را مورد خطاب قرار داد.


محمد بن سائب كلبى (م ۱۴۶ ق) ، سعيد بن اوس انصارى لغوى (م ۲۱۵ ق) ، معمر بن مثنى نحوى (م ۲۰۹ ق) ، ابوالحسن اخفش نحوى (م ۲۱۵ ق) ، احمد بن يحيى ثعلب (م ۲۹۱ ق)، ابوالعباس مبرّد نحوى(م ۲۸۶ ق)، ابو اسحاق زجاج لغوى نحوى (م ۳۱۱ ق)، ابوبكر بن انبارى (م ۳۲۸ ق( ، سجستانى عزيزى )م ۳۳۰ ق( ، ابوالحسن رمانى )م ۳۸۴ ق( ، ابونصر فارابى )م ۳۹۳ ق( ، ابواسحاق ثعلبى )م ۴۲۷ ق( ، ابوالحسن واحدى )م ۴۶۸ ق( ، ابوالحجاج شمنترى )م ۴۷۶ ق( ، قاضى زوزنى )م ۴۸۶ ق( ، ابوزكريا شيبانى )م ۵۰۲ ق( ، حسين فرّاء بغوى )م ۵۱۰ ق( ، جاراللَّه زمخشرى )م ۵۳۸ ق( ، ابن‏جوزى بغدادى )م ۵۹۷ ق( ، نظام‏الدين قمى )م ۷۲۸ ق( ، سبط بن جوزى )م ۶۵۴ ق( ، قاضى بيضاوى )م ۶۸۵ ق( ، ابن‏سمين حلبى )م ۷۵۶ ق( ، تاج‏الدين خجندى نحوى )م ۷۰۰ ق( ، عبداللَّه نسفى )م ۷۱۰ ق( ، ابن‏صباغ مالكى )م ۷۵۵ ق( ، واعظ كاشفى )م ۹۱۰ ق( ، ابوالسعود مفسّر )م ۹۸۲ ق( ، شهاب‏الدين خفاجى )م ۱۰۶۹ ق( ، ابن‏حجر عسقلانى، فخر رازى، ابن‏كثير دمشقى، ابن‏ادريس شافعى، جلال‏الدين سيوطى، بدرالدين عينى.


۲۰. روز يأس كفار
غدير روز مأيوس شدن كفار از رخنه در اسلام است، چرا كه قافله سالار آن تا ابد تعيين شده و هيچ كس را جرئت نگاهِ ناروا به آخرين دينِ الهى نيست، و چه زيبا اين امضاى الهى در غدير آمد كه »الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ« .××× ۲ مائده /  ۳. ×××
۲۱. روز جداسازى حق و باطل
غدير روز جداسازى اصحاب يمين از كوردلان است، كه ثمره‏اش در قيامت آنگاه ظاهر مى‏شود كه »يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ« ، پس گروهى خرسند مصداقِ »فَمَنْ أُوتِىَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولئِكَ يَقْرَؤُنَ كِتابَهُمْ وَ لا يُظْلَمُونَ فَتِيلاً«××× ۳ اسراء /  ۷۱. ××× مى‏شوند، همان گونه كه گروهى ديگر ناخشنود مصداق »مَنْ كانَ فِى هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِى الْآخِرَةِ أَعْمى وَ أَضَلُّ سَبِيلاً«××× ۴ اسراء /  ۷۲ ۷۱. ××× خواهند بود؛ و آن روزى است كه راه‏هاى بازگشت بسته است.
   براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: قرآن /  معرفى قرآنىِ غدير.
   همچنين مراجعه شود به عنوان: دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام /  دشمنان در خطبه غدير.
۶۴.  معناى مولى در لسان دشمنان××× ۵ اسرار غدير: ص ۱۱۳. چهارده قرن با غدير: ص ۱۲۷. ×××
   بحث درباره معناى كلمه مولى از آنجا شروع شده كه اكثر راويانِ مخالفِ شيعه، فقط همين يك فقره از حديث را نقل كرده‏اند، و متكلمين آنها براى دفاع از خود همه قرائن و مطالب تاريخ را رها كرده‏اند و از همه خطبه كلمه »مولى« را انتخاب كرده‏اند و به بحث درباره معناى لغوى و عرفى آن پرداخته‏اند!
طبيعى است كه در مقابل آنان علماى  شيعه هم بر سر همين موضوع بحث نموده و به آنان جواب لازم را داده‏اند و به طور ناخواسته همه جوانب سخن بر سر همين يك كلمه مرتكز شده است.
به عنوان مثال در كتاب »عوالم العلوم« بحث مفصلى درباره معناى مولى آورده، و در بخشى ديگر تعدادى از كتب تفسير عامه را ذكر كرده كه كلمه »مولى« را به معناى »اولى« دانسته‏اند.××× ۱ عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۵۸۹ ۳۳۱ . ×××
پيش از آن هم فهرستى از راويان حديث و شعرا و اهل لغت كه معنى »اولى« را معناى اصلى كلمه مولى دانسته‏اند آورده است××× ۲ عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۵۹ . ×××، كه ذيلاً نام آنان ذكر مى‏شود:
محمد بن سائب كلبى )م ۱۴۶ ق( ، سعيد بن اوس انصارى لغوى )م ۲۱۵ ق( ، معمر بن مثنى نحوى )م ۲۰۹ ق( ، ابوالحسن اخفش نحوى )م ۲۱۵ ق( ، احمد بن يحيى ثعلب )م ۲۹۱ ق( ، ابوالعباس مبرّد نحوى )م ۲۸۶ ق( ، ابو اسحاق زجاج لغوى نحوى )م ۳۱۱ ق( ، ابوبكر بن انبارى )م ۳۲۸ ق( ، سجستانى عزيزى )م ۳۳۰ ق( ، ابوالحسن رمانى )م ۳۸۴ ق( ، ابونصر فارابى )م ۳۹۳ ق( ، ابواسحاق ثعلبى )م ۴۲۷ ق( ، ابوالحسن واحدى )م ۴۶۸ ق( ، ابوالحجاج شمنترى )م ۴۷۶ ق( ، قاضى زوزنى )م ۴۸۶ ق( ، ابوزكريا شيبانى )م ۵۰۲ ق( ، حسين فرّاء بغوى )م ۵۱۰ ق( ، جاراللَّه زمخشرى )م ۵۳۸ ق( ، ابن‏جوزى بغدادى )م ۵۹۷ ق( ، نظام‏الدين قمى )م ۷۲۸ ق( ، سبط بن جوزى )م ۶۵۴ ق( ، قاضى بيضاوى )م ۶۸۵ ق( ، ابن‏سمين حلبى )م ۷۵۶ ق( ، تاج‏الدين خجندى نحوى )م ۷۰۰ ق( ، عبداللَّه نسفى )م ۷۱۰ ق( ، ابن‏صباغ مالكى )م ۷۵۵ ق( ، واعظ كاشفى )م ۹۱۰ ق( ، ابوالسعود مفسّر )م ۹۸۲ ق( ، شهاب‏الدين خفاجى )م ۱۰۶۹ ق( ، ابن‏حجر عسقلانى، فخر رازى، ابن‏كثير دمشقى، ابن‏ادريس شافعى، جلال‏الدين سيوطى، بدرالدين عينى.