۲۱٬۹۷۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۲۱: | خط ۱۲۱: | ||
[[منافقین]] نيز در خيمه هاى خود جمع شده بودند و از آن همه سربلندى غدير كه خط نفاق را خرد میكرد و پيش میرفت، اظهار تأسف و نگرانى می كردند و اسرار دل خود را براى يكديگر بازگو مى كردند. | [[منافقین]] نيز در خيمه هاى خود جمع شده بودند و از آن همه سربلندى غدير كه خط نفاق را خرد میكرد و پيش میرفت، اظهار تأسف و نگرانى می كردند و اسرار دل خود را براى يكديگر بازگو مى كردند. | ||
كم كم شب فرا رسيد و ادامه برنامه | كم كم شب فرا رسيد و ادامه برنامه [[بیعت]] به فردا موكول شد و پس از نماز مغرب و عشا مردم به خيمه هاى خود بازگشتند تا استراحت كنند. آن شب خيمه زيد بن ارقم و [[حذیفة بن یمان یمانی|حذیفه یمانی]] كنار خيمه [[منافقین]] قرار داشت. | ||
آنان سخنِ سه نفر از منافقين را از خيمه مجاور شنيدند كه مى گفتند: «به خدا قسم محمد احمق است اگر فكر میكند كار خلافت بعد از او براى على به نتيجه خواهد رسيد»!! | آنان سخنِ سه نفر از منافقين را از خيمه مجاور شنيدند كه مى گفتند: «به خدا قسم محمد احمق است اگر فكر میكند كار خلافت بعد از او براى على به نتيجه خواهد رسيد»!! | ||
خط ۱۴۱: | خط ۱۴۱: | ||
== شهادت زيد براى غدير<ref>اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۱۹.</ref> == | == شهادت زيد براى غدير<ref>اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۱۹.</ref> == | ||
[[امیرالمؤمنین علی علیه السلام|امیرالمؤمنین علیه السلام]] در زمان [[عثمان بن عفّان|عثمان]] اتمام حجتى در مسجد داشتند و از جمله به غدير استناد فرمودند. | |||
در آنجا زيد بن ارقم و براء بن عازب و ابوذر و مقداد و عمار گفتند: ما شهادت مى دهيم كه سخن پيامبر صلى الله عليه وآله را به ياد داريم كه بر منبر ايستاده بود و تو در كنار او بودى و مى فرمود: | در آنجا زيد بن ارقم و براء بن عازب و ابوذر و مقداد و عمار گفتند: ما شهادت مى دهيم كه سخن پيامبر صلى الله عليه وآله را به ياد داريم كه بر منبر ايستاده بود و تو در كنار او بودى و مى فرمود: | ||
اى مردم، خداوند به من دستور داده كه معرفى كنم امام شما را و آن كه بعد از من در ميان شما قائم خواهد بود، و وصى خود و جانشينم را، و آن كسى كه خداوند در كتابش اطاعت او را بر مؤمنين واجب كرده و اطاعت او را قرين اطاعت خود و من نموده، و شما را در قرآن به ولايت او دستور داده است | اى مردم، خداوند به من دستور داده كه معرفى كنم امام شما را و آن كه بعد از من در ميان شما قائم خواهد بود، و وصى خود و جانشينم را، و آن كسى كه خداوند در كتابش [[اطاعت]] او را بر مؤمنين واجب كرده و اطاعت او را قرين اطاعت خود و من نموده، و شما را در قرآن به ولايت او دستور داده است. | ||
من براى معاف شدن در اين باره - از ترس اهل نفاق و تكذيبشان - به پروردگارم مراجعه كردم، ولى مرا ترسانيد كه بايد اين رسالت را برسانم و گرنه مرا عذاب میكند. | |||
اى مردم، پناه و امامتان بعد از خودم و ولىّ و هدايت كننده شما را برايتان بيان كردم و او برادرم على بن ابى طالب است و او در ميان شما به منزله من در ميان شماست. دين خود را از او پيروى كنيد و در همه امورتان از او اطاعت نماييد، زيرا آنچه خداوند از علم و حكمتش به من آموخته نزد اوست. از او بپرسيد و از او و جانشينانش بعد از او بياموزيد. به آنان چيزى ياد ندهيد و بر آنان پيشى نگيريد و از ايشان عقب نمانيد كه آنان با حق و حق با آنان است. نه ايشان از حق جدا مى شوند و نه حق از ايشان جدا مى شود. | اى مردم، خداوند در كتابش شما را به [[نماز جماعت در صحرای غدیر|نماز]] امر كرده و من آن را برايتان بيان نمودم، و به [[زکات]] و [[روزه]] و حج دستور داده كه آن را هم براى شما بيان و تفسير نمودم، و به ولايت دستور داده و من شما را شاهد مى گيرم كه ولايت مخصوص اين شخص است - و حضرت دست مبارک را بر على بن ابى طالب عليه السلام قرار دادند - و سپس براى دو پسرش بعد از او، و سپس براى اوصياء از فرزندانشان بعد از آنهاست. آنان از قرآن جدا نمىشوند و قرآن از آنان جدا نمى شود تا بر سر حوضم بر من وارد شوند. | ||
اى مردم، پناه و امامتان بعد از خودم و ولىّ و هدايت كننده شما را برايتان بيان كردم و او برادرم على بن ابى طالب است و او در ميان شما به منزله من در ميان شماست. | |||
دين خود را از او پيروى كنيد و در همه امورتان از او اطاعت نماييد، زيرا آنچه خداوند از علم و حكمتش به من آموخته نزد اوست. از او بپرسيد و از او و جانشينانش بعد از او بياموزيد. | |||
به آنان چيزى ياد ندهيد و بر آنان پيشى نگيريد و از ايشان عقب نمانيد كه آنان با حق و حق با آنان است. نه ايشان از حق جدا مى شوند و نه حق از ايشان جدا مى شود. | |||
زيد بن ارقم و بقيه پس از اين شهادت نشستند.<ref>كتاب سليم: ح ۱۱.</ref> | زيد بن ارقم و بقيه پس از اين شهادت نشستند.<ref>كتاب سليم: ح ۱۱.</ref> | ||
خط ۱۵۶: | خط ۱۶۲: | ||
يكى از افرادى كه غدير را كتمان كرد و از شهادت دادن براى آن سرباز زد، زيد بن ارقم است. | يكى از افرادى كه غدير را كتمان كرد و از شهادت دادن براى آن سرباز زد، زيد بن ارقم است. | ||
با گذشت بيست و پنج سال، چه كسى احتمال مىداد خاكسترِ سياه سقيفه اثرى از غدير در | با گذشت بيست و پنج سال، چه كسى احتمال مىداد خاكسترِ سياه سقيفه اثرى از غدير در دل ها باقى گذاشته باشد. | ||
اما بنيانگذارش چنان برنامه اى تدارک ديده كه هيچ اقدامى قادر به محو آن نمیتوانست باشد. | |||
شايد فرصت ديگرى پيش نيايد كه يک [[اتمام حجت]] كامل عيار عمومى براى غدير در جمع حاضران انجام شود. پس تا صاحب غدير زنده است و قدرت را در دست دارد حساس ترين زمان براى اجراى اين هدف است، كه يک روز هم نبايد آن را به تأخير انداخت. | |||
بايد مجلسى لايق اين هدف و اين موقعيت پر حساسيت تنظيم كرد، كه از نظر مكان و افراد پاسخگو باشد همان گونه كه گفته هاى چنين مجلسى بايد با اهداف آن تطابق كامل داشته باشد. | |||
به دليل همين حساسيت، مكان چنين مجلسى ميدان بزرگ [[کوفه]] در فضاى باز تعيين شد، كه از نظر موقعيت جغرافيايى مركزى ترين نقطه پايتخت كشور پهناور اسلام بود، كه شامل [[حجاز]] و [[عراق]] و [[شام]] و [[ایران]] مى شد. | |||
ميدانى كه دقيقاً كنار [[مسجد کوفه]] و دارالاماره قرار داشت و جايى وسيع تر و همگانى تر و حساس تر از آن وجود نداشت. | |||
از نظر افراد صحابه | از نظر افراد [[صحابه]] [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] كه در غدير حاضر بودند، چه از دوستان غدير و چه از مخالفين آن به مجلس دعوت شدند، تا گذشته از حضور در مجلس درباره آن شهادت دهند، و بايد پيش بينى میشد كه اگر به نيت تخريب غدير درباره آن شهادت ندادند چه عكس العملى انجام شود. | ||
اكنون صاحب غدير حكومت را در دست داشت و كار زدودنِ آثار | اكنون صاحب غدير حكومت را در دست داشت و كار زدودنِ آثار [[سقیفه]] آغاز شده بود. احياى غدير نشانه گيرى قلب سقيفه با تير فولادين ولايت بود، كه اميرالمؤمنين عليه السلام در اولين اقدامات خود دست به كار آن شد. | ||
شيوه تبليغ غدير در آن شرايط، استفاده از شهرت و شيوع خبر آن بود كه طرفداران سقيفه هم به عنوان جذابترين خاطره زندگى آن را به ياد داشتند، حتى اگر جنگ بدر و اُحُد و خيبر را فراموش كرده بودند! | شيوه تبليغ غدير در آن شرايط، استفاده از شهرت و شيوع خبر آن بود كه طرفداران سقيفه هم به عنوان جذابترين خاطره زندگى آن را به ياد داشتند، حتى اگر جنگ بدر و اُحُد و خيبر را فراموش كرده بودند! | ||
خط ۱۷۸: | خط ۱۹۰: | ||
آن حضرت طى يک دعوت عمومى مردم را به ميدان بزرگ كوفه فرا خواند، كه مقابل مسجد كوفه و ساختمان حكومتىِ دار الاماره قرار داشت. در آنجا منبرى نصب كردند و مردم جمع شدند و مجلسى بسيار عظيم و پر ابهت تشكيل شد. | آن حضرت طى يک دعوت عمومى مردم را به ميدان بزرگ كوفه فرا خواند، كه مقابل مسجد كوفه و ساختمان حكومتىِ دار الاماره قرار داشت. در آنجا منبرى نصب كردند و مردم جمع شدند و مجلسى بسيار عظيم و پر ابهت تشكيل شد. | ||
استفاده از شهرت غدير براى نسلى كه ربع قرن از آن فاصله داشتند، فقط به اين طريق عملى | استفاده از شهرت غدير براى نسلى كه ربع قرن از آن فاصله داشتند، فقط به اين طريق عملى مى شد كه حاضران ۲۵ سال پيش در غدير در پيشگاه ملت بپا خيزند و آنچه به چشم خود ديده اند بازگو كنند. | ||
اين بود كه اميرالمؤمنين عليه السلام بر فراز منبر قرار گرفت و اصحاب پيامبر صلى الله عليه وآله در رديف هاى اول جلوى منبر نشستند. | |||
به خدا قسم میدهم باقيماندگان از كسانى كه پيامبر صلى الله عليه وآله را ديده اند، و در روز غدير خم در بازگشت از [[حجةالوداع]] از آن حضرت شنيده اند كه درباره من - در حالى كه دستان مرا بلند كرده بود - فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ وَ انصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ وَ اَحِبَّ مَن اَحَبَّهُ. قسم مى دهم هر كس اين واقعه را حاضر بوده و به چشم خود ديده و به گوش خود شنيده، برخيزد و شهادت دهد. | در اين حال كه مردم نمى دانستند حضرت از كجا آغاز خواهد كرد و هدف از اين اجتماع چيست، اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: | ||
به خدا قسم میدهم باقيماندگان از كسانى كه پيامبر صلى الله عليه وآله را ديده اند، و در روز غدير خم در بازگشت از [[حجةالوداع]] از آن حضرت شنيده اند كه درباره من - در حالى كه دستان مرا بلند كرده بود - فرمود: | |||
مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ وَ انصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ وَ اَحِبَّ مَن اَحَبَّهُ. | |||
قسم مى دهم هر كس اين واقعه را حاضر بوده و به چشم خود ديده و به گوش خود شنيده، برخيزد و شهادت دهد. | |||
پس از اين كلام حضرت، حساسيت مجلس هنگامى بيشتر شد كه عده زيادى - كه حداقل سى نفر ذكر شده اند - برخاستند و واقعه و خطبه غدير را بازگو نمودند و شهادت خود را نسبت به آن اعلام كردند. | پس از اين كلام حضرت، حساسيت مجلس هنگامى بيشتر شد كه عده زيادى - كه حداقل سى نفر ذكر شده اند - برخاستند و واقعه و خطبه غدير را بازگو نمودند و شهادت خود را نسبت به آن اعلام كردند. | ||
حساسيت ديگرى كه اين مجلس با آن همه [[اهمیت]] پيدا كرد كوتاهى چند نفر از صحابه در شهادت درباره غدير بود. | حساسيت ديگرى كه اين مجلس با آن همه [[اهمیت]] پيدا كرد كوتاهى چند نفر از [[صحابه]] در شهادت درباره غدير بود. اميرالمؤمنين عليه السلام ديد چند نفر از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله براى شهادت برنخاستند، و گويى سكوت آنان توجه مردم را جلب كرده بود. | ||
اميرالمؤمنين عليه السلام ديد چند نفر از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله براى شهادت برنخاستند، و گويى سكوت آنان توجه مردم را جلب كرده بود. لازم بود براى اثبات شهرت غدير و جلوگيرى از هر گونه شک و شبهه درباره آن اقدامى صورت گيرد كه لال مانده هاى سقيفه را بر سر جايشان بنشاند. | |||
لذا حضرت نگذاشت تأثير منفى اين حركت منافقانه غدير را بشكند و فرمود: جلوى اين منبر چهار نفر از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله هستند (كه از آنها انتظار شهادت دادن مى رود) كه عبارتند از [[انس بن مالک انصاری|انس بن مالک]] و براء بن عازب و اشعث بن قيس و خالد بن يزيد! | |||
لذا | لذا فرمود: در جلوى اين منبر چهار نفر از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله هستند (كه از آنها انتظار شهادت دادن میرود) كه عبارتند از انس بن مالک و براء بن عازب و [[اشعث بن قیس]] و خالد بن يزيد. | ||
سپس رو به آنان كرده فرمود: شما كه در غدير حاضر بوده ايد، چرا برنمى خيزيد و شهادت نمى دهيد؟ گفتند: سنِّ ما بالا رفته و فراموش كرده ايم!!! | |||
حضرت رو به آنان كرده فرمود: اى انس، اگر از پيامبر صلى الله عليه | حضرت رو به آنان كرده فرمود: اى انس، اگر از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيده اى كه فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ، و امروز بر نمى خيزى براى من به ولايت شهادت دهى، از دنيا نروى مگر آنكه به بَرَص (پيسى) مبتلا گردى كه نتوانى آن را پنهان كنى. | ||
و تو اى اشعث، اگر از پيامبر صلى الله عليه وآله شنيدى كه مى فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ، و امروز براى من به ولايت شهادت نمى دهى، از دنيا نروى مگر آنكه خداوند چشمانت را كور كند. | و تو اى اشعث، اگر از پيامبر صلى الله عليه وآله شنيدى كه مى فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ، و امروز براى من به ولايت شهادت نمى دهى، از دنيا نروى مگر آنكه خداوند چشمانت را كور كند. | ||
خط ۲۰۰: | خط ۲۲۲: | ||
و اما تو اى براء بن عازب، اگر از پيامبر صلى الله عليه وآله شنيده اى كه مى فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ، و امروز به ولايت من شهادت نمى دهى، خدا تو را در همانجايى كه از آن هجرت كرده اى (يعنى يمن) بميراند. | و اما تو اى براء بن عازب، اگر از پيامبر صلى الله عليه وآله شنيده اى كه مى فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ، و امروز به ولايت من شهادت نمى دهى، خدا تو را در همانجايى كه از آن هجرت كرده اى (يعنى يمن) بميراند. | ||
حضرت هر يک از آنان را - به دليل اينكه دانسته كتمان مى كنند - نفرين كرد، اما اين چهار نفر بر عناد خود ادامه دادند و براى شهادت برنخاستند | حضرت هر يک از آنان را - به دليل اينكه دانسته كتمان مى كنند - نفرين كرد، اما اين چهار نفر بر عناد خود ادامه دادند و براى شهادت برنخاستند. | ||
خدا هم هر يک را به نفرين اميرالمؤمنين عليه السلام مبتلا كرد. | |||
اين | چهار نفر ديگر هم بودند كه براى شهادت برنخاستند و حضرت هر يک از آنان را نيز نفرينى كرد كه مبتلا شدند: زيد بن ارقم<ref>جالب است كه زيد بن ارقم در زمان عثمان به درخواست اميرالمؤمنين عليه السلام در مسجد پيامبر صلى الله عليه وآله و در حضور مردم درباره غدير شهادت داد، گذشته از اينكه متن كامل خطبه غدير را هم نقل كرده است؛ ولى در چنين مجلسى كه در سايه امنيت صاحب غدير به راحتى مى توانست شهادت دهد، از شهادت درباره آن سرباز زد! به دو مورد مذكور در بخش اول كتاب «تبليغ غدير در سيره معصومين عليهم السلام» مراجعه شود.</ref>، [[جریر بن عبدالله بجلی]]، [[یزید بن ودیعه]]، عبدالرحمن بن مدلج؛ و بدين صورت بر همه ثابت شد كه شهرت و معروفيت غدير مسئله اى انكار ناپذير است.<ref>بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۴۴۷ و ج ۳۷ ص ۱۹۹. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۸۹، ۴۹۰. الغدير: ج ۱ ص ۹۳. مسند احمد: ج ۱ ص ۸۴ . شرح نهج البلاغه: ج ۱ ص ۳۶۱ و ج ۴ ص ۴۸۸. تاريخ ابن عساكر: ج ۳ ص ۵۰ .</ref> | ||
اين [[نفرین]] براى احياى غدير و اثبات دروغ آنان در عذر بى جايشان، از لسان كسى انجام شد كه مستجاب الدعوه بود و همه به اين مطلب اعتراف داشتند؛ و هر هشت نفر به نفرين اميرالمؤمنين عليه السلام مبتلا شدند. | |||
اين بود بزرگ ترين و مهم ترين مجلس تاريخ بعد از واقعه غدير، كه در شهر صاحب غدير با شكوه و حساسيت تمام برگزار شد؛ و آميخته اى از معجزه و [[اتمام حجت]] و ابلاغ را در زمينه غدير با حضور اميرِ غدير به انجام رساند. | اين بود بزرگ ترين و مهم ترين مجلس تاريخ بعد از واقعه غدير، كه در شهر صاحب غدير با شكوه و حساسيت تمام برگزار شد؛ و آميخته اى از معجزه و [[اتمام حجت]] و ابلاغ را در زمينه غدير با حضور اميرِ غدير به انجام رساند. | ||
خط ۲۱۳: | خط ۲۳۷: | ||
مقابله خطبه غدير در نسخه هاى مختلف نتايج زير را نشان داده است: | مقابله خطبه غدير در نسخه هاى مختلف نتايج زير را نشان داده است: | ||
=== الف) هر سه روايت توافق كلى دارند === | |||
روايت امام باقر عليه السلام و روايت حذيفه و روايت زيد بن ارقم در متن خطبه به طور كلى توافق دارند، بجز موارد مربوط به اختلاف كلمات و عبارات كه در هر حديثى يک امر عادى است. | |||
اين تطابق از نظر علمى با توجه به طولانى بودن حديث بسيار مهم است، به خصوص با در نظر گرفتن اين نكته كه امام باقر عليه السلام از طريق علم الهى و غيبى خطبه را نقل فرموده اند و شخصاً در غدير حاضر نبوده اند در حالى كه حذيفه و زيد بن ارقم از شاهدان و حاضران واقعه غدير بوده اند. اضافه بر آنكه [[حذیفة بن یمان یمانی|حذیفه]] و زيد بن ارقم از راويان مورد اعتماد عامه نيز هستند. | اين تطابق از نظر علمى با توجه به طولانى بودن حديث بسيار مهم است، به خصوص با در نظر گرفتن اين نكته كه امام باقر عليه السلام از طريق علم الهى و غيبى خطبه را نقل فرموده اند و شخصاً در غدير حاضر نبوده اند در حالى كه حذيفه و زيد بن ارقم از شاهدان و حاضران واقعه غدير بوده اند. اضافه بر آنكه [[حذیفة بن یمان یمانی|حذیفه]] و زيد بن ارقم از راويان مورد اعتماد عامه نيز هستند. | ||
=== ب) هر سه روايت مؤيد و مكمل يكديگرند === | |||
به اين معنى كه در مقابله نسخه ها كلمه يا جمله اى در نسخه اى از روايت امام باقر عليه السلام وجود دارد و در نسخه ديگر وجود ندارد، و همان كلمه يا جمله در روايات زيد بن ارقم و حذيفه نيز در روايتى وجود دارد و در روايتى وجود ندارد. | |||
اين حاكى از قصور يا اشتباه راويان و ناسخين است و نشان مى دهد كه اصل هر سه روايت در حد بالايى بر يكديگر منطبق بوده است. | اين حاكى از قصور يا اشتباه راويان و ناسخين است و نشان مى دهد كه اصل هر سه روايت در حد بالايى بر يكديگر منطبق بوده است. | ||
=== ج) در دو يا سه مورد كه به مسئله تولى و تبرى مربوط مى شود === | |||
جمله مزبور در بعضى نسخه ها از هر سه روايت به صورت كنايه آمده و يا حذف شده است، و اين حاكى از شرائط خاص [[تقیه]] در راويان خطبه است. | |||
نمونه آن مسئله «[[اصحاب صحیفه]]» و نام اولين بيعت كنندگان است كه در بعضى نُسخ صراحتاً نيامده است. | نمونه آن مسئله «[[اصحاب صحیفه]]» و نام اولين بيعت كنندگان است كه در بعضى نُسخ صراحتاً نيامده است. | ||
براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[خطبه غدیر]]. | |||
براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[خطبه غدیر]] | |||
== نقل آيه تبليغ براى غدير<ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص ۸۷ .</ref> == | == نقل آيه تبليغ براى غدير<ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص ۸۷ .</ref> == | ||
از جمله مشهورترين آيات غدير آيه «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ...»<ref>مائده / ۶۷ .</ref> است. | از جمله مشهورترين آيات غدير آيه «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ...»<ref>مائده / ۶۷ .</ref> است. | ||
اختصاص آن به غدير هم نزد شيعه و هم غير شيعه از مسلّمات است، و بين مفسرين و محدثين و بزرگان [[اهل سنت]] مشهور است. اگر چه بعضى از آنان در صدد انحراف شأن نزول اين آيه بوده اند، و از جمله عده اى از بزرگان علماى اهل سنت هستند.<ref>نفحات الازهار: ج ۸ ص ۱۹۵-۲۵۷.</ref> | اختصاص آن به غدير هم نزد شيعه و هم غير شيعه از مسلّمات است، و بين مفسرين و محدثين و بزرگان [[اهل سنت]] مشهور است. | ||
اگر چه بعضى از آنان در صدد انحراف شأن نزول اين آيه بوده اند، و از جمله عده اى از بزرگان علماى اهل سنت هستند.<ref>نفحات الازهار: ج ۸ ص ۱۹۵-۲۵۷.</ref> | |||
همچنين يكى از كسانى كه اسناد كتاب ها و روايات مربوط به آيه «بَلِّغْ» به آنها منتهى مى شود زيد بن ارقَم است.<ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۴۰۴.</ref> | همچنين يكى از كسانى كه اسناد كتاب ها و روايات مربوط به آيه «بَلِّغْ» به آنها منتهى مى شود زيد بن ارقَم است.<ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۴۰۴.</ref> | ||
براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[اهل سنت]]. | |||
براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[اهل سنت]] | |||
== پانویس == | == پانویس == |