پرش به محتوا

سفرنامه های غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۲: خط ۴۲:


* الف) چشمه غدير، كه در حجاز بودنِ يک چشمه مساوى با برقرارى يک روستاست.
* الف) چشمه غدير، كه در حجاز بودنِ يک چشمه مساوى با برقرارى يک روستاست.
* ب) بعد از شهادت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فرزندان صحابه و انصار و قريش در دشت‏هاى حجاز متفرق شدند و براى خود باغ‏ها و آبادى‏ هايى ساختند كه به صراحت تاريخ مناطق اطراف غدير خم از آن مناطق است. بنابر اين استبعادى ندارد در اين غدير هم وطن كرده باشند و اطراف آن را آباد نموده باشند، به خصوص آنكه سابقه حضور پيامبر صلى الله عليه و آله نيز در آنجا ثابت بوده است.
* ب) بعد از شهادت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فرزندان [[صحابه]] و انصار و قريش در دشت‏هاى حجاز متفرق شدند و براى خود باغ ‏ها و آبادى‏ هايى ساختند كه به صراحت [[تاریخ]] مناطق اطراف غدير خم از آن مناطق است. بنابر اين استبعادى ندارد در اين غدير هم وطن كرده باشند و اطراف آن را آباد نموده باشند، به خصوص آنكه سابقه حضور پيامبر صلى الله عليه و آله نيز در آنجا ثابت بوده است.
* ج. زمين‏ه اى اطراف غدير همه به قسمت‏ هاى كوهپايه ‏اى و مايل به دشت هستند و تا آنجا كه اهل منطقه نقل مى ‏كنند سراسر آن را نخلستان پوشانده بوده است.
* ج. زمين‏ه اى اطراف غدير همه به قسمت‏ هاى كوهپايه ‏اى و مايل به دشت هستند و تا آنجا كه اهل منطقه نقل مى ‏كنند سراسر آن را نخلستان پوشانده بوده است.


خط ۶۸: خط ۶۸:
روز چهارشنبه ۱۴۰۹/۶/۱۸ قمرى.
روز چهارشنبه ۱۴۰۹/۶/۱۸ قمرى.


=== ۱. سفر اول: سال ۱۴۰۲ قمرى ===
مقارن طلوع آفتاب با ماشين جيپ تويوتا از جده حركت كردم. همراهان من پسرم عماد و دايى او سيد ياسين جابر بطاط -  كه در سال ۱۴۰۹ درگذشت -  و فرزندش سيد فاضل بودند.


'''۱. سفر اول: سال ۱۴۰۲ قمرى'''
دو ساعت پس از حركت از جده به تقاطع جحفه -  كمى قبل از شهر «رابغ» رسيديم. اين تقاطع كنار فرودگاه محلى رابغ است كه در سمت راست جاده قرار دارد.


مقارن طلوع آفتاب با ماشين جيپ تويوتا از جده حركت كردم. همراهان من پسرم عماد و دايى او سيد ياسين جابر بطاط -  كه در سال ۱۴۰۹ درگذشت -  و فرزندش سيد فاضل بودند.
از جاده عمومى وارد جاده جحفه شديم كه در آن زمان آسفالت نشده بود و بسيارى از مواضع آن مسطح نبود.


دو ساعت پس از حركت از جده به تقاطع جحفه -  كمى قبل از شهر «رابغ» رسيديم. اين تقاطع كنار فرودگاه محلى رابغ است كه در سمت راست جاده قرار دارد. از جاده عمومى وارد جاده جحفه شديم كه در آن زمان آسفالت نشده بود و بسيارى از مواضع آن مسطح نبود.
بعد از ده كيلومتر به مسجد ميقات رسيديم كه كنار مسجد قديمى فرو ريخته ساخته شده است و وارد [[مسجد]] شديم. خادم آن -  كه از اعراب همان باديه بود -  در خواب بود.


بعد از ده كيلومتر به مسجد ميقات رسيديم كه كنار مسجد قديمى فرو ريخته ساخته شده است و وارد [[مسجد]] شديم. خادم آن -  كه از اعراب همان باديه بود -  در خواب بود. او را بيدار كرديم و راه «قصر عليا» و كيفيت جاده و مواضع احتمالى كه ممكن بود در مسير ماشين مشكل ايجاد كند از او سؤال كرديم.
او را بيدار كرديم و راه «قصر عليا» و كيفيت جاده و مواضع احتمالى كه ممكن بود در مسير ماشين مشكل ايجاد كند از او سؤال كرديم.


سپس من به بام مسجد رفتم و نگاهى به جاده انداختم و سمت آسان‏تر براى مسير را تعيين نمودم.
سپس من به بام مسجد رفتم و نگاهى به جاده انداختم و سمت آسان‏تر براى مسير را تعيين نمودم.


بعد از كنار مسجد ميقات در بقاياى جاده هجرت پيامبر صلى الله عليه وآله حركت كرديم كه بين تپه ‏هايى از سنگ و ريگ قرار داشت كه سيل آنها را ايجاد كرده به صورت سدهايى مانع ساخته بود، و ماشين همچنان اين مسير را پيش مى‏رفت.
بعد از كنار مسجد ميقات در بقاياى جاده هجرت پيامبر صلى الله عليه و آله حركت كرديم كه بين تپه ‏هايى از سنگ و ريگ قرار داشت كه سيل آنها را ايجاد كرده به صورت سدهايى مانع ساخته بود، و ماشين همچنان اين مسير را پيش مى‏رفت.
 
پس از طى حدود پنج كيلومتر به قصر عليا رسيديم كه اين روستا حد فاصل روستاى [[وادی جحفه|جحفه]] (ميقات) و رابغ از سمت [[مدینه]] است، همانطور كه مسجد ميقات حد روستاى جحفه از سمت مكه است.
 
بعد از كمى استراحت و گرفتن چند عكس، جاده را به سمت راست منحرف شديم زيرا كوه‏هاى مشرف بر جاده از سمت راست [[مکّه]] مى ‏آيد و از سمت چپِ كسى كه از مدينه مى‏ آيد انحراف دارد.
 
در قسمت وسيع وادى، جاده هر چه پيش می‏رود به حسب عرض وادى تقسيمات بيشترى پيدا می‏كند. در اينجا به شنزار وسيعى رسيديم كه آثار جاده در آن محو شده بود.
 
كمى توقف كرديم تا چوپانى با چند گوسفند در دامنه كوه پيدا شد.از آنجا به سمت او پايين آمدم در حالى كه پاهايم تا نزديک زانو در ماسه فرو می‏رفت.


پس از طى حدود پنج كيلومتر به قصر عليا رسيديم كه اين روستا حد فاصل روستاى جحفه (ميقات) و رابغ از سمت مدينه است، همانطور كه مسجد ميقات حد روستاى جحفه از سمت مكه است. بعد از كمى استراحت و گرفتن چند عكس، جاده را به سمت راست منحرف شديم زيرا كوه‏هاى مشرف بر جاده از سمت راست مكه مى‏آيد و از سمت چپِ كسى كه از مدينه مى‏آيد انحراف دارد.
عبايم را برايش تكان دادم تا متوجه من شود. او توقف كرد و سپس به سمت من حركت كرد و در دامنه كوه به يكديگر رسيديم.


در قسمت وسيع وادى، جاده هر چه پيش می‏رود به حسب عرض وادى تقسيمات بيشترى پيدا می‏كند. در اينجا به شنزار وسيعى رسيديم كه آثار جاده در آن محو شده بود. كمى توقف كرديم تا چوپانى با چند گوسفند در دامنه كوه پيدا شد.از آنجا به سمت او پايين آمدم در حالى كه پاهايم تا نزديک زانو در ماسه فرو می‏رفت.
از او راه «غُرَبه» را سؤال كردم و او گفت: تا آنجا كه با ماشين ممكن است پيش برويد.


عبايم را برايش تكان دادم تا متوجه من شود. او توقف كرد و سپس به سمت من حركت كرد و در دامنه كوه به يكديگر رسيديم. از او راه «غُرَبه» را سؤال كردم و او گفت: تا آنجا كه با ماشين ممكن است پيش برويد. در فاصله كمى به بيابان مسطحى مى‏رسيد كه در آنجا مزرعه كوچک جديدى را مى‏ بينيد و در سمت بالاى بيابان نخل‏ هاى «غُرَبه» ديده مى ‏شود.
در فاصله كمى به بيابان مسطحى مى‏ رسيد كه در آنجا مزرعه كوچک جديدى را مى‏ بينيد و در سمت بالاى بيابان نخل‏ هاى «غُرَبه» ديده مى ‏شود.


با ماشين در ريگزار حركت كرديم تا به بلندى مشرف بر بيابان مسطحى كه چوپان ذكر كرده بود رسيديم.
با ماشين در ريگزار حركت كرديم تا به بلندى مشرف بر بيابان مسطحى كه چوپان ذكر كرده بود رسيديم.


در بيابان به ماشين وانتى برخورديم كه رانندگى آن را جوانى بر عهده داشت و كنار او پيرمرد مسنّى نشسته بود. از آنان خواستم توقف كنند و بعد از سلام از اصل و وطنشان سؤال كردم. گفتند: از بلاديه از طائفه حرب هستيم و كمى بعد از «غربه» ساكن هستيم.
در بيابان به ماشين وانتى برخورديم كه رانندگى آن را جوانى بر عهده داشت و كنار او پيرمرد مسنّى نشسته بود. از آنان خواستم توقف كنند و بعد از سلام از اصل و وطنشان سؤال كردم.
 
گفتند: از بلاديه از طائفه حرب هستيم و كمى بعد از «غربه» ساكن هستيم.


گفتم: اتفاقاً مقصد ما هم «غربه» است! پيرمرد گفت: شما اهل منطقه شرقى عربستان هستيد و مقصدتان «غدير» است!!!
گفتم: اتفاقاً مقصد ما هم «غربه» است! پيرمرد گفت: شما اهل منطقه شرقى عربستان هستيد و مقصدتان «غدير» است!!!
خط ۹۵: خط ۱۰۷:
با لهجه اهل باديه گفتم: بله بله! گفت: غدير، آنجا كه از بيابان رو به پايين مى‏ رويد دقيقاً در سمت راست جاده است.
با لهجه اهل باديه گفتم: بله بله! گفت: غدير، آنجا كه از بيابان رو به پايين مى‏ رويد دقيقاً در سمت راست جاده است.


با آنها خداحافظى كرديم و با سپاس خداوند بر اين توفيق و سلامتى وارد غدير شديم. پس از آنكه جايى براى نشستن پيدا كرديم، چاى و [[قهوه]] صرف كرديم. سپس برخاستيم و در وادىِ وسيعِ آنجا گردش كرديم و از جهات مختلف آن عكس گرفتيم.
با آنها خداحافظى كرديم و با سپاس خداوند بر اين توفيق و سلامتى وارد غدير شديم. پس از آنكه جايى براى نشستن پيدا كرديم، چاى و [[قهوه]] صرف كرديم.
 
سپس برخاستيم و در وادىِ وسيعِ آنجا گردش كرديم و از جهات مختلف آن عكس گرفتيم.
 
اين وادى بسيار وسيع است و در اين سو و آن سوى آن درختان «سَمُر» زيادى است. از سمت جنوب و شمال بين دو رشته كوه قرار دارد.
 
مسير سيل آن در جهت دامنه كوه ‏هاى جنوبى آن است كه از كوه ‏هاى شمالى بلندتر و عظيم ‏تر است.


اين وادى بسيار وسيع است و در اين سو و آن سوى آن درختان «سَمُر» زيادى است. از سمت جنوب و شمال بين دو رشته كوه قرار دارد. مسير سيل آن در جهت دامنه كوه ‏هاى جنوبى آن است كه از كوه ‏هاى شمالى بلندتر و عظيم ‏تر است.
در مسير سيل در سمت مسطح وادى سه دسته نخل است كه بين هر دسته با دسته ديگر حدود بيست متر فاصله است و در هر دسته تعداد كمى نخل وجود دارد.


در مسير سيل در سمت مسطح وادى سه دسته نخل است كه بين هر دسته با دسته ديگر حدود بيست متر فاصله است و در هر دسته تعداد كمى نخل وجود دارد. احتمال قوى آن است كه اين نخل‏ها در اثر هسته ‏هاى خرما كه عبور  كنندگان از وادى با خوردن خرما و قهوه بر جاى مى‏ گذارند، روييده باشد.
احتمال قوى آن است كه اين نخل‏ها در اثر هسته ‏هاى خرما كه عبور  كنندگان از وادى با خوردن خرما و قهوه بر جاى مى‏ گذارند، روييده باشد.


در نزديكى سمت غرب وادى بيشه‏ اى است كه وسط آن چشمه‏ اى جارى است، و احتمالاً همان چشمه تاريخى غدير است.
در نزديكى سمت غرب وادى بيشه‏ اى است كه وسط آن چشمه‏ اى جارى است، و احتمالاً همان چشمه تاريخى غدير است.
خط ۱۰۵: خط ۱۲۳:
بعد از آنكه اطلاعاتمان را تكميل كرديم از همان جاده به جده بازگشتيم و يک ساعت بعد از غروب رسيديم و سفر اول پايان يافت.
بعد از آنكه اطلاعاتمان را تكميل كرديم از همان جاده به جده بازگشتيم و يک ساعت بعد از غروب رسيديم و سفر اول پايان يافت.


'''۲. سفر دوم: سال ۱۴۰۹ قمرى'''
=== ۲. سفر دوم: سال ۱۴۰۹ قمرى ===
بار دوم كه براى زيارت غدير آمديم در بازگشت از زيارت حضرت آمنه مادر پيامبر صلى الله عليه و آله در ابواء (خُرَيبه) بود كه در وادى «فرع» شب را در منزل حاج على بن سالم عبيدى مانديم.


بار دوم كه براى زيارت غدير آمديم در بازگشت از زيارت حضرت آمنه مادر پيامبر صلى الله عليه وآله در ابواء (خُرَيبه) بود كه در وادى «فرع» شب را در منزل حاج على بن سالم عبيدى مانديم. در اين سفر همراهان من دو پسرم معاد و فؤاد و دو پسر عمه ‏شان سيد حسن و سيد حسين خليفه و نيز شيخ صالح عبيدى از خطباى منبر حسينى در جده و جوانى به نام عابد علاسى از جده بودند.
در اين سفر همراهان من دو پسرم معاد و فؤاد و دو پسر عمه ‏شان سيد حسن و سيد حسين خليفه و نيز شيخ صالح عبيدى از خطباى منبر حسينى در جده و جوانى به نام عابد علاسى از جده بودند.


نزديک ظهر به ميقات جحفه رسيديم و همان مسير سفر اول را تا غدير طى كرديم. ولى ديديم سيل بنيان‏كنى كه بعد از سفر اول ما در منطقه آمده بسيارى از نشانه ‏هاى سابق را از بين برده و آثار باقى مانده آن را ناپديد كرده است.
نزديک ظهر به ميقات جحفه رسيديم و همان مسير سفر اول را تا غدير طى كرديم.
 
ولى ديديم سيل بنيان‏كنى كه بعد از سفر اول ما در منطقه آمده بسيارى از نشانه ‏هاى سابق را از بين برده و آثار باقى مانده آن را ناپديد كرده است.


كمى قبل از رسيدن به غدير -  در مقابل بيابان مسطح در قله كوه محاذى آن ‏ساختمان ‏هايى را ديديم كه براى شركت تازه تأسيسى بنا شده بود و راه فرعى مسطحى از جاده رابغ به غدير براى آن جدا كرده بودند.
كمى قبل از رسيدن به غدير -  در مقابل بيابان مسطح در قله كوه محاذى آن ‏ساختمان ‏هايى را ديديم كه براى شركت تازه تأسيسى بنا شده بود و راه فرعى مسطحى از جاده رابغ به غدير براى آن جدا كرده بودند.


سيل اخير تغييراتى در منطقه غدير به وجود آورده، از جمله اينكه دامنه ‏اى كه سابقاً مشرف بر مسير سيل بود بيش از سه متر شيب داده و تعدادى از نخل‏ ها را از بين برده است. همچنين بيشه‏زار را از بين برده و اثر مختصرى از آن بر جاى گذاشته است.
سيل اخير تغييراتى در منطقه غدير به وجود آورده، از جمله اينكه دامنه ‏اى كه سابقاً مشرف بر مسير سيل بود بيش از سه متر شيب داده و تعدادى از نخل‏ ها را از بين برده است.
 
همچنين بيشه‏زار را از بين برده و اثر مختصرى از آن بر جاى گذاشته است.


چشمه آب از زير شكاف جديد در حركت بود و از كنار آن تا نزديک تعدادى درخت پيش مى‏رفت و تا سرِ چشمه بيش از بيست متر فاصله نداشت.
چشمه آب از زير شكاف جديد در حركت بود و از كنار آن تا نزديک تعدادى درخت پيش مى‏رفت و تا سرِ چشمه بيش از بيست متر فاصله نداشت.