۲۲٬۹۸۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷۵: | خط ۷۵: | ||
حتى خود ابليس در روز غدير با مشاهده آن بيعت يكصد و بيست هزار نفرى، به پيامبر صلى الله عليه و آله گفت: «ما اقَلَّ مَنْ يُبايِعُكَ عَلى ما تَقُولُ فِى ابْنِ عَمِّكَ»: | حتى خود ابليس در روز غدير با مشاهده آن بيعت يكصد و بيست هزار نفرى، به پيامبر صلى الله عليه و آله گفت: «ما اقَلَّ مَنْ يُبايِعُكَ عَلى ما تَقُولُ فِى ابْنِ عَمِّكَ»: | ||
«چقدر كم هستند كسانى كه طبق گفته هايت درباره پسر عمويت با تو بيعت مى كنند» ! | «چقدر كم هستند كسانى كه طبق گفته هايت درباره پسر عمويت با تو بيعت مى كنند»! | ||
[[امام باقر علیه السلام]] در بيان «فَرِيقاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ» در اين آيه مى فرمايد: «يَعْنى شيعَةُ اميرِالْمُؤْمِنينَ عليه السلام»<ref>بحار الانوار: ج ۶۰ ص ۱۸۵ و ج ۳۷ ص ۱۶۸ ح ۴۵.</ref>: | [[امام باقر علیه السلام]] در بيان «فَرِيقاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ» در اين آيه مى فرمايد: «يَعْنى شيعَةُ اميرِالْمُؤْمِنينَ عليه السلام»<ref>بحار الانوار: ج ۶۰ ص ۱۸۵ و ج ۳۷ ص ۱۶۸ ح ۴۵.</ref>: | ||
خط ۸۲: | خط ۸۲: | ||
== اِخبار از سقيفه<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۵۸ .</ref>== | == اِخبار از سقيفه<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۵۸ .</ref>== | ||
ولايت حضرت امیرالمؤمنین امام على بن ابى طالب عليه السلام در غدير به گونه اى مطرح شد كه به جز اصحاب صحيفه ملعونه كه در فكر غصب خلافت بودند، بقيه | ولايت حضرت امیرالمؤمنین امام على بن ابى طالب عليه السلام در غدير به گونه اى مطرح شد كه به جز اصحاب صحيفه ملعونه كه در فكر غصب [[جانشین|خلافت]] بودند، بقيه [[منافقین]] و فتنه گران حداكثر فكرشان نپذيرفتن آن بود تا در روزى كه پس از پيامبر صلى الله عليه و آله مقام ولايت به آنان نياز پيدا مى كند او را تنها گذارند، اما كسى به غصب خلافت فكر نمى كرد. | ||
پيشگويى صريح و شفاف درباره غصب مقام جانشينى | پيشگويى صريح و شفاف درباره غصب مقام جانشينى پيامبر صلى الله عليه و آله - آن هم در حد تبديل آن به پادشاهى - براى آن مخاطبين عجيب بود، چرا كه هنوز در حال شنيدن پايه گذارى اصلى درباره آن مقام معظم و معرفى صاحب چنان موقعيتى بودند. | ||
به عبارت ديگر در حالى كه مردم منصوب شدن حضرت امیر عليه السلام را به مقام جانشينى | به عبارت ديگر در حالى كه مردم منصوب شدن حضرت امیر عليه السلام را به مقام جانشينى پيامبر صلى الله عليه و آله طى خطابه غدير مى شنيدند، در همان سخنرانى از غصب شدن چنان مقامى توسط گروهى با خبر شدند!! بايد اذعان داشت كه هيچ خطابه اى اين گونه شامل دو خبر متضاد نمى شود، و هيچ خطيبى در آغاز سخن موضوعى را ابلاغ نمى كند كه در پايانِ كلام خبر از خدشه دار شدن آن بدهد. | ||
اين پيامبر مهربان امت بوده كه خواسته اين بيدار باش را به مردم داده باشد، و همه از آينده تاريک اسلام به دست سقيفه و فتنه هايى كه با دين و اعتقاد آنان بازى مى كند با خبر باشند | اين پيامبر مهربان امت بوده كه خواسته اين بيدار باش را به مردم داده باشد، و همه از آينده تاريک [[اسلام]] به دست سقيفه و فتنه هايى كه با دين و اعتقاد آنان بازى مى كند با خبر باشند. | ||
== اساسنامه سقيفه <ref>ژرفاى غدير: ص ۱۶۹.</ref> == | حضرت در اين باره فرمود: «سَيَجْعَلُونَ الْإِمامَةَ بَعْدى مُلْكاً وَ اغْتِصاباً. اَلا لَعَنَ اللَّهُ الْغاصِبينَ الْمُغْتَصِبينَ»: | ||
در متن صحيفه ملعونه دوم كه در واقع اساسنامه مفصلِ سقيفه بود، تمام اهداف از پيش تعيين شده به صراحت بيان شده است. در حقيقت بايد گفت: اين صحيفه براى يک روز و يک ماه و يک سال تدوين نشده، بلكه راهكارهاى لازم را به پيروان سقيفه در برابر امامت غديرى تا روز قيامت داده و آنان را متوجه اهداف دقيق بنيانگذاران اين راه نموده است. | |||
«به زودى امامت را بعد از من به عنوان پادشاهى و با ظلم و زور مى گيرند. خداوند غاصبين و تعدى كنندگان را لعنت كند». | |||
== اساسنامه سقيفه<ref>ژرفاى غدير: ص ۱۶۹.</ref>== | |||
در متن صحيفه ملعونه دوم كه در واقع اساسنامه مفصلِ سقيفه بود، تمام اهداف از پيش تعيين شده به صراحت بيان شده است. | |||
در حقيقت بايد گفت: | |||
اين صحيفه براى يک روز و يک ماه و يک سال تدوين نشده، بلكه راهكارهاى لازم را به پيروان سقيفه در برابر امامت غديرى تا روز قيامت داده و آنان را متوجه اهداف دقيق بنيانگذاران اين راه نموده است. | |||
با مطالعه اين صحيفه، هم به عمق جريان ضد غدير مى توان پى برد، و هم ابوبكر و عمر و پيروانشان را به دقت تمام مى توان شناخت، و هم ارزش برنامه عظيم غدير را مى توان دريافت. | با مطالعه اين صحيفه، هم به عمق جريان ضد غدير مى توان پى برد، و هم ابوبكر و عمر و پيروانشان را به دقت تمام مى توان شناخت، و هم ارزش برنامه عظيم غدير را مى توان دريافت. | ||
خط ۹۹: | خط ۱۰۷: | ||
اين نهايت فتنه گرى اصحاب صحيفه را مى رساند كه اين چنين آينده هاى دور و نزديکِ پيروانِ خود را پيش بينى كرده اند. | اين نهايت فتنه گرى اصحاب صحيفه را مى رساند كه اين چنين آينده هاى دور و نزديکِ پيروانِ خود را پيش بينى كرده اند. | ||
== اصحاب سقيفه ياران ابليس<ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص ۴۲۳.</ref> == | |||
از جمله آياتى كه در غدير و در مورد [[شیطان|ابلیس]] و دار و دسته اش بر [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] نازل شد اين آيات است: | |||
«وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلاَّ فَرِيقاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ»<ref>سبأ / ۲۰.</ref>: | |||
«ابليس گمان خود را به باور آنان رسانيد و جز گروهى از مؤمنين پيرو او شدند». | |||
«إِنَّ عِبادِى لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوِينَ»<ref>حجر / ۴۲.</ref>: | |||
«تو را بر بندگان واقعى من راهى نيست، مگر گروهى از گمراهان كه پيرو تو باشند». | |||
آنچه در اينجا قابل ذكر است اصحاب سقيفه و [[منافقین]] ياران شيطان هستند. | |||
شيطان در برابر غدير با تمام توان و قدرت ايستاد چرا كه آن برنامه را خنثى كننده تلاش هاى خود براى گمراهى مردم مى دانست. | |||
اما بدون شک فريادهايى كه در آن روز مى كشيد به خاطر احساس عجزى بود كه در برابر غدير داشت. | |||
اينجاست كه بايد بدانيم آنان كه از غدير سقيفه را پىريزى كردند نه تنها ياران راه گشاى ابليس بودند، بلكه شيطان به آنان آفرين گفت كه راهى را كه از آن عاجز بود توسط آنان گشوده شد و توانست دريچه اميدى به روى شيطان باز كند. | اينجاست كه بايد بدانيم آنان كه از غدير سقيفه را پىريزى كردند نه تنها ياران راه گشاى ابليس بودند، بلكه شيطان به آنان آفرين گفت كه راهى را كه از آن عاجز بود توسط آنان گشوده شد و توانست دريچه اميدى به روى شيطان باز كند. | ||
خط ۱۲۴: | خط ۱۳۴: | ||
انَّ الَّذينَ حَوْلَهُ قَدْ وَعَدُونى فيهِ عِدَةً وَ لَنْ يَخْلُفُونى فيها: آنان كه اطراف او هستند به من درباره او وعده اى داده اند كه هرگز در آن برخلاف وعده عمل نمى كنند. | انَّ الَّذينَ حَوْلَهُ قَدْ وَعَدُونى فيهِ عِدَةً وَ لَنْ يَخْلُفُونى فيها: آنان كه اطراف او هستند به من درباره او وعده اى داده اند كه هرگز در آن برخلاف وعده عمل نمى كنند. | ||
== امتحان الهى <ref>ژرفاى غدير: ص ۱۸۹ ؛ کلینی ، الکافی : ج۸ ص | == امتحان الهى<ref>ژرفاى غدير: ص ۱۸۹ ؛ کلینی ، الکافی : ج۸ ص ۲۷؛ حرّ عاملی ، اثبات الهداة : ج۲ ص ۱۸ ح۷۲ </ref> == | ||
غدير مظهر كلام | غدير مظهر كلام پيامبر صلى الله عليه و آله شد كه فرمود: «لولا أنت يا على لم يُعرَف المؤمنون بعدى»: «اى على، اگر تو نبودى مؤمنان بعد از من شناخته نمى شدند». | ||
امتحان بزرگ الهى بود تا مردم باطن خود را بروز دهند، و با قرار گرفتن در معرض انتخاب غدير و سقيفه امتحان شوند. | |||
اميرالمؤمنين عليه السلام اين بزرگ ترين آزمايش الهى را چنين توصيف فرموده است: | |||
«خداوند تعالى به وسيله من بندگانش را آزمايش فرمود ... ، و مرا به وصايت پيامبرصلى الله عليه وآله اختصاص داد و به خلافت او در امتش برگزيد ...». | |||
پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: مَعاشِرَ النّاسِ، الا وَ انّى انَا النّذيرُ وَ عَلِىٌّ الْبَشيرُ: اى مردم، بدانيد كه من ترساننده ام و حضرت امیر بشارت دهنده اند. <ref>اسرار غدير: ص ۱۵۳ بخش ۷.</ref> | پيامبر صلى الله عليه و آله به [[حجةالوداع]] رفت و سپس به غدير خم آمد و در آنجا فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلَاهُ، أللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ».<ref>الكافى: ج ۸ ص ۲۷. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۸ ح ۷۲.</ref> | ||
== اِنذار به سقيفه<ref>غدير در قرآن: ج ۲ ص ۱۷۴ - ۱۷۵.</ref>== | |||
يكى از آياتى كه به صورت استشهاد و اشاره و [[اقتباس]] در غدير ديده مى شود و به صورت تفسيرگونه اى در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله تركيب شده و آيه مستقلاً ذكر نشده، آيه ۱۸۸ سوره اعراف است: | |||
«قُلْ لا أَمْلِكُ لِنَفْسِى نَفْعاً وَ لا ضَرّاً إِلاّ ما شاءَ اللَّه وَ لَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَ ما مَسَّنِىَ السُّوءُ، إِنْ أَنَا إِلاّ نَذِيرٌ وَ بَشِيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ»<ref>اعراف / ۱۸۸.</ref>: | |||
«بگو براى خود مالک منفعت و ضررى نيستم مگر آنچه خدا بخواهد، و اگر غيب مى دانستم خير بسيارى انجام مى دادم و بدى به من نمى رسيد. من نيستم جز ترساننده و بشارت دهنده براى قومى كه [[ایمان]] مى آورند». | |||
پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: مَعاشِرَ النّاسِ، الا وَ انّى انَا النّذيرُ وَ عَلِىٌّ الْبَشيرُ: اى مردم، بدانيد كه من ترساننده ام و حضرت امیر بشارت دهنده اند.<ref>اسرار غدير: ص ۱۵۳ بخش ۷.</ref> | |||
در اينجا دو نكته درخور توجه است: | در اينجا دو نكته درخور توجه است: | ||
=== الف | === الف) رابطه سقيفه و بشارت === | ||
وقايع ناگوار و شكننده اى كه بعد از | وقايع ناگوار و شكننده اى كه بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله اتفاق افتاده و حضرت امیر عليه السلام را خانه نشين كرده، ما را به دنبال بشير بودن حضرت امیر عليه السلام به جستجو وا مى دارد. | ||
آنچه پس از شهادت پيامبر صلى الله عليه و آله به وقوع پيوست انحراف از برنامه حساب شده الهى بود كه بر پايه «امامت ادامه نبوت» استوار بود. | |||
خطى كه آغاز آن نبوت [[آدم علیه السلام|حضرت آدم علیه السلام]] بود و با استمرار شش هزار ساله بين انبياء و اوصيائشان به حضرت محمد صلى الله عليه و آله و اوصيائش رسيده بود، و ختم آن آخرين روز دنيا با حضور [[امام زمان علیه السلام|حضرت امام مهدی علیه السلام]] بايد مى بود. | |||
چنين دريافتى از مسئله نبوت و امامت تحت عنوان «رسالت» قابل جمع است و معناى آن ابلاغ دستورات الهى به مردم است كه به اقتضاءات مختلف گاهى بر عهده نبى و گاهى بر عهده وصى است؛ و اينجاست كه «امام» بعد از | چنين دريافتى از مسئله [[رسالت|نبوت]] و [[امامت]] تحت عنوان «رسالت» قابل جمع است و معناى آن ابلاغ دستورات الهى به مردم است كه به اقتضاءات مختلف گاهى بر عهده نبى و گاهى بر عهده وصى است؛ و اينجاست كه «امام» بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله «بشير» است همچون خود او، آن هم بشارتى عظيم به سعادتى ابدى. | ||
سقيفه نظام الهى بشريت را به | سقيفه نظام الهى بشريت را به ناكجا آباد كشاند تا آنجا كه خود هم در تحليل آن متحير ماند. او خلافت را سلطنت دانست، جمع اموال مردم براى خود دانست، در جا زدن مردم در جهل و بازگشت به [[جاهلیت]] دانست، مخالفت صريح با قول و عمل پيامبر صلى الله عليه و آله دانست، اهانت و جسارت علنى به ساحت قدس پيامبر صلى الله عليه و آله و يادگارانش دانست، زير پاگذاشتن نصّ قرآن دانست. | ||
پيداست در چنين فرهنگى پرونده ابلاغ دستورات الهى با شهادت | پيداست در چنين فرهنگى پرونده ابلاغ دستورات الهى با شهادت پيامبر صلى الله عليه و آله بسته مى شود و مردم از داشتن هرگونه نذير و بشيرى قطع اميد مى كنند و در واقع راه خدا را در بن بست مى بينند. | ||
غدير اما برنامه اصيل الهى براى مردم جهان است. در اين فرهنگ تبليغ و مبلّغ الهى هميشه و به گونه هايى كه خدا بخواهد حاضر است. گاهى منذر است و گاهى مُبشّر! | غدير اما برنامه اصيل الهى براى مردم جهان است. در اين فرهنگ تبليغ و مبلّغ الهى هميشه و به گونه هايى كه خدا بخواهد حاضر است. گاهى منذر است و گاهى مُبشّر! | ||
او مأمور خداست كه افتخارش به رساندن امر الهى است؛ او سلطان مستبدّ متكبر نيست كه همچون | او مأمور خداست كه افتخارش به رساندن امر الهى است؛ او سلطان مستبدّ متكبر نيست كه همچون سقیفه سخن باطل خويش را تا آنجا كه قدرت دارد پيش ببرد حتى اگر آتش بپا كند كه اهل خانه وحى بسوزند!! | ||
او مسئول اموال مردم است كه عدالت الهى را بر آن جارى كند؛ و آن قدر در اموال مردم | او مسئول اموال مردم است كه عدالت الهى را بر آن جارى كند؛ و آن قدر در اموال مردم بى محابا عمل نمى كند كه همچون سقيفه ديوان عطايا درست كند و بيت المال مسلمين را بين مردم طبقه بندى كند و به همه يكسان ندهد!<ref>بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۴۶،۴۵.</ref> | ||
او به اموال مردم احترام مى گذارد و آن دست درازى را ندارد كه همچون سقيفه دست بر فدک بيندازد و در يک چشم بر هم زدن نمايندگان حضرت زهرا | او به اموال مردم احترام مى گذارد و آن دست درازى را ندارد كه همچون سقيفه دست بر فدک بيندازد و در يک چشم بر هم زدن نمايندگان [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|حضرت زهرا علیها السلام]] را از آن بيرون كند و آن باغ هاى سبز را با خون بيالايد!<ref>بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۱۰۵ - ۴۱۵.</ref> | ||
او شكمى به گشادى اموال همه مردم ندارد كه همچون عثمان و معاويه هر روز قطعه اى از اموال مردم را مصادره كند و به تصرف خود در آورد و به خويشان و دوستان خود ببخشد.<ref>بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۲۱۸.</ref> | او شكمى به گشادى اموال همه مردم ندارد كه همچون عثمان و معاويه هر روز قطعه اى از اموال مردم را مصادره كند و به تصرف خود در آورد و به خويشان و دوستان خود ببخشد.<ref>بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۲۱۸.</ref> | ||
او معدن علم است و در جستجوى كسانى است كه آن علوم را از او دريافت كنند و از جهل مردم رنج مى برد، نه مانند سقيفه كه نشر و تدوين كلام | او معدن علم است و در جستجوى كسانى است كه آن علوم را از او دريافت كنند و از جهل مردم رنج مى برد، نه مانند سقيفه كه نشر و تدوين كلام پيامبر صلى الله عليه و آله و تفسير و تبيين قرآن را رسماً ممنوع كنند و فقط قرائت قرآن را مجاز بدانند، و طالبين معارف قرآنى را زندانى و تبعيد كنند.<ref>تذكرة الحفاظ: ج ۱ ص ۱۳ ۵. الطبقات الكبرى: ج ۳ ص ۲۸۷.</ref> | ||
او كسى نيست كه چون سردمداران سقيفه سير قهقرايى مردم جزء برنامه اش باشد و از اين مسير | او كسى نيست كه چون سردمداران سقيفه سير قهقرايى مردم جزء برنامه اش باشد و از اين مسير [[جاهلیت]] لذت ببرد. | ||
او خود را نايب | او خود را نايب پيامبر صلى الله عليه و آله مى داند و حلال و حرام محمد را تا روز قيامت مستدام مى شمارد، و آن قدر ضد خدا و رسولش نيست كه همچون دومى علناً حلال آنان را حرام، و حرام آنان را حلال نمايد و بدعت هاى متعدد در دين بگذارد. | ||
بنابراين اگر وصايت و خلافت آن باشد كه در غدير اعلام شد، امام با نبى در مأموريت الهى فرقى ندارند و هر دو نذير و بشيرند و هر دو يک راه را به مردم نشان مى دهند و يک دين الهى را به مردم معرفى مى كنند. | بنابراين اگر وصايت و خلافت آن باشد كه در غدير اعلام شد، امام با نبى در مأموريت الهى فرقى ندارند و هر دو نذير و بشيرند و هر دو يک راه را به مردم نشان مى دهند و يک دين الهى را به مردم معرفى مى كنند. | ||
اين سخن آنگاه جا افتاده تر مى شود كه حضرت امیر عليه السلام را «نفس» | اين سخن آنگاه جا افتاده تر مى شود كه حضرت امیر عليه السلام را «نفس» پيامبر صلى الله عليه و آله بدانيم كه روايات متعددى به ضميمه آيه «انفسنا» در قرآن مؤيد اين مطلب است. | ||
اينجاست كه نذير و بشير بودن در حضرات محمد و امیر صلوات الله عليهما يكسان است و اعجاب برانگيز، و جاى هيچ سؤالى نمى ماند. | |||
=== ب) رابطه سقيفه و انذار === | |||
سؤال ديگر اينكه حضرت امیر عليه السلام چگونه به عنوان بشير معرفى شده در حالى كه به نظر مى رسد «نذير» بودن نيز درباره آن حضرت مصداق دارد؟ | |||
در اين باره مى توان مسايلى شبيه آنچه در آيه «منذر و هادى» گفته شد مطرح كرد. | |||
اين استنباط بعيد نيست كه بگوييم | اين استنباط بعيد نيست كه بگوييم پيامبر صلى الله عليه و آله روزگار سخت ترساندن مردم را به سر آورد و - اگر سقيفه نبود - پس از پيامبرصلى الله عليه وآله آغاز روزهاى بشارت مردم به خير دنيا و آخرت در سايه زحمات ۲۳ ساله آن حضرت بود. | ||
حضرت سلمان فارسى در روزهاى غصب خلافت خطابه اى براى مردم ايراد كرد و گفت: قسم به آنكه جان سلمان به دست اوست، اگر خلافت را به حضرت امیر عليه السلام مى سپرديد از بالاى سرتان و از زير پايتان نعمت هاى الهى را مى خورديد، و حتى اگر پرندگان را از آسمان صدا مى زديد پاسخ شما را مى دادند و اگر ماهيان را از درياها فرا مى خوانديد به سوى شما مى آمدند. هيچ ولىّ خدايى فقير نمى شد و هيچ سهمى از فرايض الهى به بی راهه نمى رفت و در حكم خدا حتى دو نفر اختلاف نمى كردند. <ref>بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۸۰ .</ref> | حضرت سلمان فارسى در روزهاى غصب خلافت خطابه اى براى مردم ايراد كرد و گفت: قسم به آنكه جان سلمان به دست اوست، اگر خلافت را به حضرت امیر عليه السلام مى سپرديد از بالاى سرتان و از زير پايتان نعمت هاى الهى را مى خورديد، و حتى اگر پرندگان را از آسمان صدا مى زديد پاسخ شما را مى دادند و اگر ماهيان را از درياها فرا مى خوانديد به سوى شما مى آمدند. هيچ ولىّ خدايى فقير نمى شد و هيچ سهمى از فرايض الهى به بی راهه نمى رفت و در حكم خدا حتى دو نفر اختلاف نمى كردند. <ref>بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۸۰ .</ref> |