سقیفه: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۴۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۴ فوریهٔ ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷۳۷: خط ۷۳۷:


== سدّ راه قرآن<ref>غدير در قرآن: ج ۳ ص ۱۷۴ - ۱۷۶.</ref> ==
== سدّ راه قرآن<ref>غدير در قرآن: ج ۳ ص ۱۷۴ - ۱۷۶.</ref> ==
   در غدير كتاب الهى با حيات مردم عجين گرديد، به صورت جزء لا ينفكّى كه تا حوض كوثر عضو جدايى ناپذير زندگى مسلمانان خواهد بود. پيامبرصلى الله عليه وآله هم در خطبه غدير اين مفهوم را به شكل‏هاى مختلف از جمله حديث ثقلين و حديث رايات در روز قيامت بيان فرمود.
در غدير كتاب الهى با حيات مردم عجين گرديد، به صورت جزء لا ينفكّى كه تا [[حوض کوثر]] عضو جدايى ناپذير زندگى مسلمانان خواهد بود.


[[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] هم در [[خطبه غدیر]] اين مفهوم را به شكل‏ هاى مختلف از جمله [[حدیث ثقلین فراز حساس خطبه غدیر|حدیث ثقلین]] و حديث رايات در روز [[قیامت]] بيان فرمود.


آنچه در اينجا قابل ذكر است اينكه سقيفه سدّ راه قرآن شد. ابوبكر و عمر از همان آغاز سقيفه، بر ظاهر قرآن تأكيد كردند و از تفسير آن منع نمودند؛ چرا كه نياز به مفسر آن اميرالمؤمنين‏عليه السلام بود، و آنان از حضور حضرت ابا داشتند. حتى آنچه را از پيامبرصلى الله عليه وآله نقل شده بود منع مى‏كردند. ابوبكر طى دستورى چنين گفت: لا تَرْوُوا الاحاديثَ عَنِ النَّبِىِّ وَ اشْتَغِلُوا بِالْقُرْآنِ: حديث از پيامبر نقل نكنيد و به قرآن مشغول باشيد.××× ۱ تذكرة الحفاظ: ج ۱ ص ۱۳ ۵. ×××
آنچه در اينجا قابل ذكر است اينكه سقيفه سدّ راه قرآن شد. [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]] از همان آغاز سقيفه، بر ظاهر قرآن تأكيد كردند و از تفسير آن منع نمودند؛ چرا كه نياز به مفسر آن اميرالمؤمنين ‏عليه السلام بود، و آنان از حضور حضرت ابا داشتند.


حتى آنچه را از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل شده بود منع مى‏ كردند. ابوبكر طى دستورى چنين گفت: لا تَرْوُوا الاحاديثَ عَنِ النَّبِىِّ وَ اشْتَغِلُوا بِالْقُرْآنِ:


عمر هر گاه كارگزاران خود را به شهرها مى‏فرستاد به آنان دستور مى‏داد براى مردم حديث نقل نكنند و آنان را از قرآن به امر ديگرى مشغول ننمايند! جالب‏تر اينكه هرگاه اطلاع مى‏يافت يكى از آنان از اين دستور تخلف ورزيده، او را به مدينه احضار مى‏كرد و تا آخر عمر او را نزد خود نگه مى‏داشت و آنچه او از احاديث جمع كرده بود از دستش مى‏گرفت و مى‏سوزاند.××× ۲ الطبقات الكبرى )ابن سعد( : ج ۳ ص ۲۸۷. ×××
حديث از پيامبر نقل نكنيد و به قرآن مشغول باشيد.<ref>تذكرة الحفاظ: ج ۱ ص ۱۳،۵.</ref>


عمر هر گاه كارگزاران خود را به شهرها مى‏فرستاد به آنان دستور مى‏داد براى مردم [[احاديث مرتبط با غدير|حدیث]] نقل نكنند و آنان را از قرآن به امر ديگرى مشغول ننمايند!


مردى به نام »ضبيع« درباره معانى آيات قرآن بسيار پرس و جو مى‏كرد تا آنكه از عمر درباره تفسير »الذَّارِياتِ« و »النَّازِعاتِ« و »الْمُرْسَلاتِ« سؤال كرد. عمر به جاى پاسخ آن قدر او را زد كه عمامه از سرش افتاد، و سپس او را زندانى كرد. بعد از آن هر روز او را بيرون مى‏آورد و صد ضربه مى‏زد. آخر الأمر آن مرد گفت: گويا شلاق تو تأثير خود را كرده است كه ديگر درباره قرآن سؤال نكنم!!
جالب‏ تر اينكه هرگاه اطلاع مى‏يافت يكى از آنان از اين دستور تخلف ورزيده، او را به [[مدینه]] احضار مى ‏كرد و تا آخر عمر او را نزد خود نگه مى ‏داشت و آنچه او از احاديث جمع كرده بود از دستش مى ‏گرفت و مى‏ سوزاند.<ref>الطبقات الكبرى (ابن سعد): ج ۳ ص ۲۸۷.</ref>


مردى به نام «ضبيع» درباره معانى آيات قرآن بسيار پرس و جو مى‏ كرد تا آنكه از عمر درباره تفسير «الذَّارِياتِ» و «النَّازِعاتِ» و «الْمُرْسَلاتِ» سؤال كرد.
عمر به جاى پاسخ آن قدر او را زد كه عمامه از سرش افتاد، و سپس او را زندانى كرد. بعد از آن هر روز او را بيرون مى ‏آورد و صد ضربه مى ‏زد. آخر الأمر آن مرد گفت: گويا شلاق تو تأثير خود را كرده است كه ديگر درباره قرآن سؤال نكنم!!
عمر او را از زندان بيرون آورد و سوار بر شترى بى‏ جهاز نمود، مستقيماً از [[مدینه]] به [[بصره]] تبعيد كرد، و دستور داد كسى با او صحبت نكند و همنشين او نشود، و درباره او گفت: اين شخص دنبال علم است، ولى اشتباه رفته است!!!<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۳۷۰ ح ۲۲۴.</ref>


عمر او را از زندان بيرون آورد و سوار بر شترى بى‏جهاز نمود، مستقيماً از مدينه به بصره تبعيد كرد، و دستور داد كسى با او صحبت نكند و همنشين او نشود، و درباره او گفت: اين شخص دنبال علم است، ولى اشتباه رفته است!!!××× ۳ اثبات الهداة: ج ۲ ص ۳۷۰ ح ۲۲۴. ×××