سقیفه: تفاوت میان نسخه‌ها

۸۱۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۵ فوریهٔ ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱٬۳۸۰: خط ۱٬۳۸۰:


== مشاركت در ظلم سقيفه<ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص ۲۴۵ - ۲۴۹.</ref> ==
== مشاركت در ظلم سقيفه<ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص ۲۴۵ - ۲۴۹.</ref> ==
   درباره مشاركت در ظلم سقيفه رواياتى وارد شده كه محدوده‏هاى آن را نشان مى‏دهد، و بايد هر مسلمانى مواظب باشد كه مبادا حركتى از او سر زند كه معنايش امضا بر صحيفه ملعونه باشد. در دعاها و زيارات ائمه‏عليهم السلام نيز با دقت تمام اين مسئله مورد توجه قرار گرفته، كه نمونه‏هايى از آن را ذكر مى‏كنيم××× ۲ به زيارت‏هاى اميرالمؤمنين و امام حسين و امام زمان‏عليهم السلام و دعاى صنمى قريش مراجعه شود. ×××:
   درباره مشاركت در ظلم سقيفه رواياتى وارد شده كه محدوده ‏هاى آن را نشان مى‏ دهد، و بايد هر مسلمانى مواظب باشد كه مبادا حركتى از او سر زند كه معنايش امضا بر [[صحیفه ملعونه]] باشد.


در دعاها و زيارات ائمه ‏عليهم السلام نيز با دقت تمام اين مسئله مورد توجه قرار گرفته، كه نمونه‏ هايى از آن را ذكر مى ‏كنيم<ref>به زيارت‏ هاى اميرالمؤمنين و امام حسين و امام زمان‏ عليهم السلام و دعاى صنمى قريش مراجعه شود.</ref>:


۱-  بنيان گذاران ظلم سقيفه
=== ۱. بنيان گذاران ظلم سقيفه ===
 
درباره افراد اصلىِ ظلم كه مورد تبعيت و پيروى مردم واقع شدند -  با اشاره به ظلم و غصب آنان و بنيانگذار بودنشان -  به عباراتى از اين قبيل بر مى ‏خوريم:
درباره افراد اصلىِ ظلم كه مورد تبعيت و پيروى مردم واقع شدند -  با اشاره به ظلم و غصب آنان و بنيانگذار بودنشان -  به عباراتى از اين قبيل بر مى‏خوريم:


اللهمَّ الْعَنْ اوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ... .
اللهمَّ الْعَنْ اوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ... .
خط ۱٬۳۹۵: خط ۱٬۳۹۵:
اتَقَرَّبُ الَى اللَّه ... بِالْبَرائَةِ مِمَّنْ اسَّسَ اساسَ ذلِكَ وَ بَنى عَلَيْهِ بُنْيانَهُ وَ جَرى فى ظُلْمِهِ وَ جَوْرِهِ عَلَيْكُمْ ... .
اتَقَرَّبُ الَى اللَّه ... بِالْبَرائَةِ مِمَّنْ اسَّسَ اساسَ ذلِكَ وَ بَنى عَلَيْهِ بُنْيانَهُ وَ جَرى فى ظُلْمِهِ وَ جَوْرِهِ عَلَيْكُمْ ... .


=== ۲. انواع پيروان ظلم سقيفه ===
درباره فروع ظلم وانواع پيروان و ياران دور و نزديك ظالمين، با توجه به جهت مساعدت آنان به ظلم، و شدت و ضعف عملكردشان، به عبارت‏ هاى متفاوتى بر مى‏خوريم، كه در شش عنوان قابل جمع است:


۲-  انواع پيروان ظلم سقيفه
==== الف) اصل يارى و پيروى ====
 
در مواردى با در نظر گرفتن يارى و پيروى ياران صحيفه، استفاده از كلماتى از اين قبيل به چشم مى‏ خورد: «اعْوانهم»، «انْصارهم»، «اشْياعهم»، «اتْباعهم»، «مُساعديهم»، «اوْلِيائهم»، «تابِعيهم».
درباره فروع ظلم وانواع پيروان و ياران دور و نزديك ظالمين، با توجه به جهت مساعدت آنان به ظلم، و شدت و ضعف عملكردشان، به عبارت‏هاى متفاوتى بر مى‏خوريم، كه در شش عنوان قابل جمع است:
 
 
الف. اصل يارى و پيروى
 
در مواردى با در نظر گرفتن يارى و پيروى ياران صحيفه، استفاده از كلماتى از اين قبيل به چشم مى‏خورد: »اعْوانهم« ، »انْصارهم« ، »اشْياعهم« ، »اتْباعهم« ، »مُساعديهم« ، »اوْلِيائهم« ، »تابِعيهم« .
 
 
ب. جهات كلى پيروى
 
در مواردى جهت گيرى‏هاى كلى از صحيفه ملعونه، مانند اظهار محبت به آنان و تسليم در برابر امرشان و تمايل به آنان و پذيرش دين و مذهبشان به ميان آمده است؛ و كلماتى حاكى از اين مفاهيم به كار گرفته شده است: »مُحِبّيهم« : دوستانشان، »مَواليهم« : ولايتمدارانشان، »الْمُسَلِّمين لاَمْرِهم« : تسليم شوندگان در برابر اوامرشان، »الْمائِلين الَيْهم« : متمايلين به سوى آنان، »الْمُبايِعين لَهُم« : بيعت كنندگان با آنان، »مَنْ والاهم« : كسانى كه ولايت آنان را پذيرفته‏اند، »مَنْ مالَ الَيْهم« : كسانى كه به آنان توجه دارند، »مَنْ حَذا حَذْوَهم« : كسانى كه پا جاى پاى آنان مى‏گذارند، »مَنْ سَلَكَ طَريقهم« : كسانى كه راه آنان را مى‏پيمايند، »مَنِ اتَّبَعَ امْرَهم« : كسانى كه اوامر آنان را پيروى مى‏كنند، »اهْل مَذْهَبِهم« : اهل مذهب آنان.
 
ج. صف‏آرايىِ اتباع
 
در مواردى صف‏آرايىِ اتباع صحيفه در برابر اهل‏بيت‏عليهم السلام و مخالفت آنان با ايشان و خوار كردن و ظلم به آنان و غصب حقوقشان و انكار ولايتشان، و حتى قتل آنان و جنگيدن با ايشان و مباح شمردن خون و حرمتشان، و نيز دور كردن ايشان از مقامشان و زمينه‏سازى براى دشمنانشان مطرح شده است. در اين موارد با ارجاع ضمير به اهل‏بيت‏عليهم السلام عباراتى از اين قبيل به كار رفته است:
 
 
»مُخالِفيهِمْ« : مخالفين آنان، »خاذِليهِمْ« : خوار كنندگانشان، »ظالِميهِمْ« : ظلم كنندگان به ايشان، »قاتِليهِمْ« : قاتلينشان، »المُتابِعينَ عَدُوَّهَمْ« : پيروان دشمنانشان، »ناصِرى عَدُوِّهِمْ« : يارى كنندگان دشمنانشان، »غاصِبيهِمْ« : غصب كنندگان مقام آنان، »جاحِدى وِلايَتِهِمْ« : منكرين ولايت آنان، »المُظاهِرينَ عَلَيْهِمْ« : همدست شوندگان بر ضد آنان، »مَنْ نَصَبَ لَهُمْ حَرْباً« : كسانى كه رايت جنگ در برابر ايشان برافراشتند، »الْحادينَ عَنْهُمْ« : اعراض كنندگان از اهل‏بيت‏عليهم السلام، »مُنازِليهِمْ« : درگير شوندگان با آنان، »دافِعيهِمْ عَنْ مَقامِهِمْ« : كسانى كه آنان را از مقامشان دور كردند، »مُزيليهِمْ عَنْ مَراتِبِهِمْ« : كسانى كه آنان را از رتبه بلندشان كنار زدند، »الْمُمَهِّدينَ لِاعْدائِهِمْ بِالتَّمْكينِ مِنْ قِتالِهِمْ« : كسانى كه با آماده سازى شرايطِ جنگ با ايشان زمينه را براى دشمنانشان مهيا كردند، »الْقاعِدينَ مَقْعَدَهُمْ« : كسانى كه در جايگاه آنان نشستند، »مَنِ اسْتَحَلَّتْ دِمائَهُمْ« : كسانى كه خون آنان را حلال شمردند، »مَنِ اسْتَباحَ حَريمَهُمْ« : كسانى كه حريم آنان را مورد هجوم و تاراج قرار دادند.
 
 
د. اصول اعتقادى منحرف
 
در موارد ديگرى سخن از پايه‏هاى اعتقادى اصحاب صحيفه به ميان آمده، كه مطالبى از قبيل پذيرفتن دين صحيفه و دعوت به آن و پذيرش منصب‏هاى دنيوى كه در سايه صحيفه به دست مى‏آيد، و ايجاد شك و شبهه درباره كفر اصحاب صحيفه از جمله آنهاست.
 
 
در اين باره كلمات زير جلب توجه مى‏كند، كه ضمير در آنها به دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام باز مى‏گردد: »مَنْ دانَ بِقَوْلِهِمْ« : كسانى كه به سخن آنان اعتقاد داشته باشند، »مَنْ دَعا الى وِلايَتِهِمْ« : كسانى كه مردم را به ولايت آنان دعوت كنند، »مَنْ تَصَدَّرَ بِبِدْعَتِهِمْ« : كسانى كه طبق بدعت‏هاى آنان به رياست دست يابند، »مَن شَكَّ فى كُفْرِهِمْ« : كسانى كه در كفر آنان شك كنند.
 
 
ه . رضايت قلبى به ضلالت
 
در مواردى حتى رضايت به گفتار و كردار اصحاب صحيفه الحاق به آنان حساب شده است، و عبارات دقيقى در بيان انواع رضايت قلبى نسبت به اعمال آنان ذكر شده، كه از نمونه‏هاى آن عمل به روش‏هاى اصحاب صحيفه و اظهار رضايت به گفتار و كردار آنان و رضايت به قتل اهل‏بيت‏عليهم السلام و تصديق حكم‏هاى صادره از سوى پيروان صحيفه است؛ و در قالب عبارات زير ذكر شده كه ضماير به اهل‏بيت‏عليهم السلام باز مى‏گردد:
 
 
»كُلُّ مُسْتَنٍّ بِما سَنَّ اعْدائَهُمْ الى يَوْمِ الْقِيامَةِ« : همه كسانى كه تا روز قيامت به سنت‏هايى كه دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام پايه گذارى كرده‏اند عمل نمايند، »مَنْ سَمِعَ بِظُلْمِ اعْدائِهِمْ فَرَضِىَ بِهِ« : هركس كه ظلم دشمنان ايشان را بشنود و به آن راضى شود، »مَنْ رَضِىَ بِقَوْلِ اعْدائِهِمْ وَ فِعْلِهِمْ« : هركس كه به گفتار و رفتار دشمنانشان راضى باشد، »مَنْ بَلَغَهُ افْعالُ اعْدائِهِمْ فَرَضِىَ بِهِ« : هركس كه خبر كارهاى دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام به او برسد و بدان‏ها رضايت دهد، »الرّاضينَ بِقَتْلِ الاعْداءِ ايّاهُمْ« : كسانى كه از قتل ايشان به دست دشمنانشان راضى باشند، »الْمُصَدِّقينَ بِاحْكامِ اعْدائِهِمْ« : كسانى كه حكم‏هاى دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام را تصديق نمايند و آنها را درست بدانند.
 
 
و. عموميت پيروان در زمان و مكان
 
در بيان عموميت پيروان صحيفه ملعونه نسبت به زمان‏ها و مكان‏ها، و حتى موجودات از جن و انس، عبارات قابل توجهى ديده مى‏شود كه همه طرفداران و ياوران صحيفه و سقيفه تا روز قيامت از اولين و آخرين، بلكه از همه خلايق را در بر مى‏گيرد:
 
 
»اللهمَّ الْعَنْ اوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِكَ« ، »مِنَ الْجِنِّ وَ الانْسِ مِنَ الاوَّلينَ وَ الاخِرينَ« ، »مِنَ الْخَلائِقِ اجْمَعينَ الى يَوْمِ الدّينِ« ، كه معناى مجموع اين سه عبارت چنين مى‏شود: خدايا، اولين ظالم حق آل محمد تا آخرين تابعين او بر اين ظلم را از جن و انس، از همه خلايق اولين و آخرين تا روز قيامت را لعنت كن.
 
 
۵۱.  مقاومت غدير در برابر سقيفه××× ۱ اسرار غدير: ص ۳۰۶. چهارده قرن با غدير: ص ۱۸. ×××
 
   اهل سقيفه غافل از اين بودند كه خداوند تعالى حافظ غدير و پيامبرصلى الله عليه وآله مبلغ غدير و امامان‏عليهم السلام صاحب غديرند و در اين جنگ پيروزند.
 
 
در اولين درگيرى بر سر غدير يعنى غوغاى سقيفه، كه در واقع ميدان جنگ تن به تن و نابرابر بين غديريان و اهل سقيفه بود؛ با آنكه غديريان مغلوب شدند ولى با حضور صاحب غدير توانستند حقايق را بازگو كنند و حجت را براى نسل‏هاى آينده تمام كنند. صف غديريان كه در ابتدا سه نفر بودند، كم‏كم در اثر همين حسن تدبير به هفت نفر و همچنان تا عدد ميليونى و ميلياردى رسيدند.
 
 
۵۲.  منافقينِ غدير سازندگان روزهاى سقيفه××× ۲ ژرفاى غدير: ص ۱۲۰. ×××
 
   همان مجموعه‏اى كه همزمان با غدير صحيفه ملعونه را امضا كردند، و در مقابل منبر غدير ناروا گفتند و كسانى كه در توطئه قتل پيامبر و على‏عليهما السلام شركت داشتند، همان‏ها در ماجراهاى جيش اسامه و منع از نوشتن كتف و در ماجراهاى سقيفه و احراق بيت و بيعت و غصب فدك حضور داشتند و به عنوان عوامل اصلى عمل مى‏كردند.
 


اينجاست كه بر نسل‏هاى آن روز و آينده‏هاى مسلمين و حتى غير مسلمين روشن مى‏شود كه ريشه اين همه توطئه جز در صحيفه ملعونه و ماجراهاى منافقانه در پشت پرده غدير، در جاى ديگرى قابل جستجو نيست.
==== ب) جهات كلى پيروى ====
در مواردى جهت گيرى ‏هاى كلى از صحيفه ملعونه، مانند اظهار محبت به آنان و تسليم در برابر امرشان و تمايل به آنان و پذيرش دين و مذهبشان به ميان آمده است؛ و كلماتى حاكى از اين مفاهيم به كار گرفته شده است:


۵۳.  نتيجه صحيفه ملعونه بعد از شهادت پيامبرصلى الله عليه وآله××× ۱ ژرفاى غدير: ص ۱۸۲  - ۱۸۰. ×××
«مُحِبّيهم»: دوستانشان، «مَواليهم»: ولايتمدارانشان، «الْمُسَلِّمين لاَمْرِهم»: تسليم شوندگان در برابر اوامرشان، «الْمائِلين الَيْهم»: متمايلين به سوى آنان، «الْمُبايِعين لَهُم»: بيعت كنندگان با آنان، «مَنْ والاهم»: كسانى كه [[ولایت]] آنان را پذيرفته ‏اند، «مَنْ مالَ الَيْهم»: كسانى كه به آنان توجه دارند، «مَنْ حَذا حَذْوَهم»: كسانى كه پا جاى پاى آنان مى ‏گذارند، «مَنْ سَلَكَ طَريقهم»: كسانى كه راه آنان را مى پيمايند، «مَنِ اتَّبَعَ امْرَهم»: كسانى كه اوامر آنان را پيروى مى‏ كنند، «اهْل مَذْهَبِهم»: اهل مذهب آنان.


   اصحاب صحيفه طبق پيمانى كه با هم بسته بودند توانستند با كمك يكديگر مشكلات سقيفه را از سر راه بردارند و خليفه غاصبى را بر جاى پيامبرصلى الله عليه وآله بنشانند. ولى همبستگى پنج نفرى آنان در روزهاى غصب خلافت باعث شد تا اميرالمؤمنين‏عليه السلام بتواند پس از رحلت پيامبرصلى الله عليه وآله پرده از اسرار صحيفه ملعونه بردارد و حجت را بر مردم آن روز و نسل‏هاى آينده اسلام براى چندمين بار تمام كند. در اين قسمت مسير آثار صحيفه را در روزهاى بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله پيگيرى مى‏كنيم:
==== ج) صف آرايىِ اتباع ====
در مواردى صف‏آرايىِ اتباع صحيفه در برابر اهل‏ بيت‏ عليهم السلام و مخالفت آنان با ايشان و خوار كردن و ظلم به آنان و غصب حقوقشان و انكار ولايتشان، و حتى قتل آنان و جنگيدن با ايشان و مباح شمردن خون و حرمتشان، و نيز دور كردن ايشان از مقامشان و زمينه ‏سازى براى دشمنانشان مطرح شده است.


در اين موارد با ارجاع ضمير به اهل‏ بيت ‏عليهم السلام عباراتى از اين قبيل به كار رفته است:


۱-  فيصله مشكل سقيفه به كمك صحيفه!
«مُخالِفيهِمْ»: مخالفين آنان، «خاذِليهِمْ»: خوار كنندگانشان، «ظالِميهِمْ»: ظلم كنندگان به ايشان، «قاتِليهِمْ»: قاتلينشان، «المُتابِعينَ عَدُوَّهَمْ»: پيروان دشمنانشان، «ناصِرى عَدُوِّهِمْ»: يارى كنندگان دشمنانشان، «غاصِبيهِمْ»: غصب كنندگان مقام آنان، «جاحِدى وِلايَتِهِمْ»: منكرين ولايت آنان، «المُظاهِرينَ عَلَيْهِمْ»: همدست شوندگان بر ضد آنان، «مَنْ نَصَبَ لَهُمْ حَرْباً»: كسانى كه رايت جنگ در برابر ايشان برافراشتند، «الْحادينَ عَنْهُمْ»: اعراض كنندگان از اهل ‏بيت ‏عليهم السلام، «مُنازِليهِمْ»: درگير شوندگان با آنان، «دافِعيهِمْ عَنْ مَقامِهِمْ»: كسانى كه آنان را از مقامشان دور كردند، «مُزيليهِمْ عَنْ مَراتِبِهِمْ»: كسانى كه آنان را از رتبه بلندشان كنار زدند، «الْمُمَهِّدينَ لِاعْدائِهِمْ بِالتَّمْكينِ مِنْ قِتالِهِمْ»: كسانى كه با آماده سازى شرايطِ جنگ با ايشان زمينه را براى دشمنانشان مهيا كردند، «الْقاعِدينَ مَقْعَدَهُمْ»: كسانى كه در جايگاه آنان نشستند، «مَنِ اسْتَحَلَّتْ دِمائَهُمْ»: كسانى كه خون آنان را حلال شمردند، «مَنِ اسْتَباحَ حَريمَهُمْ»: كسانى كه حريم آنان را مورد هجوم و تاراج قرار دادند.


ابوبكر و عمر چنان براى غصب خلافت مجهز بودند، كه به محض رحلت پيامبرصلى الله عليه وآله حتى به غسل و تدفين حضرت اعتنا نكردند، و در حالى كه جنازه حضرت در چند قدمى مسجد روى زمين بود و هنوز به خاك سپرده نشده بود، ماجراى سقيفه را فيصله دادند.
==== د) اصول اعتقادى منحرف ====
در موارد ديگرى سخن از پايه‏ هاى اعتقادى [[اصحاب صحیفه ملعونه و مقابله با صراط مستقیم|اصحاب صحیفه]] به ميان آمده، كه مطالبى از قبيل پذيرفتن دين صحيفه و دعوت به آن و پذيرش منصب ‏هاى دنيوى كه در سايه صحيفه به دست مى ‏آيد، و ايجاد شک و شبهه درباره كفر اصحاب صحيفه از جمله آنهاست.


در اين باره كلمات زير جلب توجه مى ‏كند، كه ضمير در آنها به [[دشمنان اهل بیت و غدیر|دشمنان اهل ‏بیت ‏علیهم السلام]] باز مى‏ گردد: «مَنْ دانَ بِقَوْلِهِمْ»: كسانى كه به سخن آنان اعتقاد داشته باشند، «مَنْ دَعا الى وِلايَتِهِمْ»:


سعد بن عباده و حبّاب بن مُنذر و امثال آنان از رؤساى انصار كه بى‏خبر از همه جا به خيال خود براى حل و فصل مسئله خلافت آمده بودند، چنان غافلگير شدند كه در يك چشم بر هم زدن همه مسايل را تمام شده ديدند.
كسانى كه مردم را به ولايت آنان دعوت كنند، «مَنْ تَصَدَّرَ بِبِدْعَتِهِمْ»: كسانى كه طبق بدعت‏ هاى آنان به رياست دست يابند، «مَن شَكَّ فى كُفْرِهِمْ»: كسانى كه در كفر آنان شک كنند.


==== هـ) رضايت قلبى به ضلالت ====
در مواردى حتى رضايت به گفتار و كردار اصحاب صحيفه الحاق به آنان حساب شده است، و عبارات دقيقى در بيان انواع رضايت قلبى نسبت به اعمال آنان ذكر شده، كه از نمونه‏ هاى آن عمل به روش‏ هاى اصحاب صحيفه و اظهار رضايت به گفتار و كردار آنان و رضايت به قتل اهل ‏بيت ‏عليهم السلام و تصديق حكم‏ هاى صادره از سوى پيروان صحيفه است؛ و در قالب عبارات زير ذكر شده كه ضماير به اهل‏ بيت‏ عليهم السلام باز مى ‏گردد:


در حضور سعد بن عباده، همه شاهد بودند كه بشير بن سعيد و اسيد بن حضير دست بيعت با ابوبكر پيش آوردند و سعد را كه رئيس كل انصار بود نزد همه خوار كردند و حتى فرياد »سعد را بكشيد« از زبان عمر شنيده شد! آنها خبر نداشتند كه تمام اين برنامه‏ها قبلاً توسط معاذ بن جبل تدارك ديده شده و اصحاب صحيفه همه اين نقشه‏ها را از قبل آماده كرده‏اند.
«كُلُّ مُسْتَنٍّ بِما سَنَّ اعْدائَهُمْ الى يَوْمِ الْقِيامَةِ»: همه كسانى كه تا روز قيامت به سنت ‏هايى كه دشمنان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام پايه گذارى كرده‏اند عمل نمايند، «مَنْ سَمِعَ بِظُلْمِ اعْدائِهِمْ فَرَضِىَ بِهِ»:


هركس كه ظلم دشمنان ايشان را بشنود و به آن راضى شود، «مَنْ رَضِىَ بِقَوْلِ اعْدائِهِمْ وَ فِعْلِهِمْ»: هركس كه به گفتار و رفتار دشمنانشان راضى باشد، «مَنْ بَلَغَهُ افْعالُ اعْدائِهِمْ فَرَضِىَ بِهِ»:


۲-  خليفه از پيش تعيين شده صحيفه بر فراز منبر
هركس كه خبر كارهاى دشمنان [[معصومین علیهم السلام|اهل‏ بیت ‏علیهم السلام]] به او برسد و بدان‏ ها رضايت دهد، «الرّاضينَ بِقَتْلِ الاعْداءِ ايّاهُمْ»: كسانى كه از قتل ايشان به دست دشمنانشان راضى باشند، «الْمُصَدِّقينَ بِاحْكامِ اعْدائِهِمْ»: كسانى كه حكم‏ هاى دشمنان اهل ‏بيت‏ عليهم السلام را تصديق نمايند و آنها را درست بدانند.


مردم بى‏خبر از پشت پرده به فاصله چند ساعت از رحلت پيامبرشان، ابوبكر را بر فراز منبر آن حضرت ديدند در حالى كه عمر و ابوعبيده و بقيه امضاكنندگان صحيفه اول و دوم اطراف منبر را گرفته بودند و با او بيعت مى‏كردند و به او براى خلافت تبريك مى‏گفتند!!!
==== و) عموميت پيروان در زمان و مكان ====
در بيان عموميت پيروان صحيفه ملعونه نسبت به زمان ‏ها و مكان‏ ها، و حتى موجودات از جن و انس، عبارات قابل توجهى ديده مى‏شود كه همه طرفداران و ياوران صحيفه و سقيفه تا روز قيامت از اولين و آخرين، بلكه از همه خلايق را در بر مى‏ گيرد:


«اللهمَّ الْعَنْ اوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِكَ»، «مِنَ الْجِنِّ وَ الانْسِ مِنَ الاوَّلينَ وَ الاخِرينَ»، «مِنَ الْخَلائِقِ اجْمَعينَ الى يَوْمِ الدّينِ»، كه معناى مجموع اين سه عبارت چنين مى ‏شود: خدايا، اولين ظالم حق آل محمد تا آخرين تابعين او بر اين ظلم را از جن و انس، از همه خلايق اولين و آخرين تا روز [[قیامت]] را لعنت كن.


در پى آنان همه منافقينى كه به بهانه آخرين ديدار با پيامبرصلى الله عليه وآله از لشكر اسامه به مدينه بازگشته بودند، به جاى يك دست با دو دستِ ابوبكر بيعت مى‏كردند. با فرمان بشير بن سعيد و اسيد بن حضير همه قبايل انصار نيز گروه گروه آمدند و با ابوبكر بيعت كردند. و اين گونه بود كه بدون هيچ زحمتى و در زمان كوتاهى همه مردم -  جز عده انگشت شمارى -  با ابوبكر -  بلكه با صحيفه ملعونه -  بيعت كردند.××× ۱ كتاب سليم: ص ۱۴۴. ×××
== مقاومت غدير در برابر سقيفه<ref>اسرار غدير: ص ۳۰۶. چهارده قرن با غدير: ص ۱۸.</ref> ==
اهل سقيفه غافل از اين بودند كه خداوند تعالى حافظ غدير و [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] مبلغ غدير و امامان‏ عليهم السلام صاحب غديرند و در اين جنگ پيروزند.


در اولين درگيرى بر سر غدير يعنى غوغاى سقيفه، كه در واقع ميدان جنگ تن به تن و نابرابر بين غديريان و اهل سقيفه بود؛ با آنكه غديريان مغلوب شدند ولى با حضور صاحب غدير توانستند حقايق را بازگو كنند و حجت را براى نسل‏ هاى آينده تمام كنند. صف غديريان كه در ابتدا سه نفر بودند، كم‏كم در اثر همين حسن تدبير به هفت نفر و همچنان تا عدد ميليونى و ميلياردى رسيدند.


۳-  بيعت اجبارى صاحب غدير با اصحاب صحيفه
== منافقينِ غدير سازندگان روزهاى سقيفه<ref>ژرفاى غدير: ص ۱۲۰.</ref> ==
همان مجموعه ‏اى كه همزمان با غدير صحيفه ملعونه را امضا كردند، و در مقابل منبر غدير ناروا گفتند و كسانى كه در توطئه قتل پيامبر و على‏ عليهما السلام شركت داشتند، همان‏ها در ماجراهاى [[لشکر اسامه|جیش اسامه]] و منع از نوشتن كتف و در ماجراهاى سقيفه و احراق بيت و [[بیعت]] و غصب فدک حضور داشتند و به عنوان عوامل اصلى عمل مى‏ كردند.


چند روزى نگذشت كه مأموران سقيفه با در دست داشتن مدركى به نام صحيفه، صاحب غدير را كشان كشان براى بيعت اجبارى با ابوبكر به مسجد آوردند. آنان در حالى كه شمشيرها را بالاى سر او گرفته بودند دستور مى‏دادند كه هر چه زودتر با غاصب حق او بيعت كند!!
اينجاست كه بر نسل ‏هاى آن روز و آينده‏ هاى مسلمين و حتى غير مسلمين روشن مى‏ شود كه ريشه اين همه توطئه جز در صحيفه ملعونه و ماجراهاى منافقانه در پشت پرده غدير، در جاى ديگرى قابل جستجو نيست.


== نتيجه صحيفه ملعونه بعد از شهادت پيامبر صلى الله عليه و آله<ref>ژرفاى غدير: ص ۱۸۰ - ۱۸۲.</ref> ==
   اصحاب صحيفه طبق پيمانى كه با هم بسته بودند توانستند با كمک يكديگر مشكلات سقيفه را از سر راه بردارند و خليفه غاصبى را بر جاى پيامبر صلى الله عليه و آله بنشانند.


در لحظات بسيار حساسى كه آينه غدير در حال شكستن بود، اميرالمؤمنين‏عليه السلام از زير شمشيرها ايام غدير را يادآور شد، كه آيا در آن روز با آن جمعيت بى‏شمار خلافت براى من تعيين نشد؟
ولى همبستگى پنج نفرى آنان در روزهاى غصب [[جانشین|خلافت]] باعث شد تا [[امیرالمؤمنین علی علیه السلام|امیرالمؤمنین ‏علیه السلام]] بتواند پس از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله پرده از اسرار صحيفه ملعونه بردارد و حجت را بر مردم آن روز و نسل‏ هاى آينده اسلام براى چندمين بار تمام كند. در اين قسمت مسير آثار صحيفه را در روزهاى بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله پيگيرى مى‏ كنيم:


=== ۱. فيصله مشكل سقيفه به كمک صحيفه! ===
ابوبكر و عمر چنان براى غصب خلافت مجهز بودند، كه به محض رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله حتى به غسل و تدفين حضرت اعتنا نكردند، و در حالى كه جنازه حضرت در چند قدمى [[مسجد]] روى زمين بود و هنوز به خاک سپرده نشده بود، ماجراى سقيفه را فيصله دادند.


غاصبين خلافت پاسخ اين لحظه حساس را پيش‏بينى كرده بودند، چرا كه هم رو در روى پيامبرصلى الله عليه وآله آن را گفتند و هم هنگام بيعت غدير آن را بر زبان آوردند، و هم در متن صحيفه ملعونه دوم آن را ثبت كردند.
[[سعد بن عباده انصاری|سعد بن عباده]] و حبّاب بن مُنذر و امثال آنان از رؤساى [[انصار]] كه بى‏خبر از همه جا به خيال خود براى حل و فصل مسئله خلافت آمده بودند، چنان غافلگير شدند كه در يک چشم بر هم زدن همه مسايل را تمام شده ديدند.


در حضور سعد بن عباده، همه شاهد بودند كه بشير بن سعيد و اسيد بن حضير دست بيعت با [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] پيش آوردند و سعد را كه رئيس كل انصار بود نزد همه خوار كردند و حتى فرياد «سعد را بكشيد» از زبان عمر شنيده شد! آنها خبر نداشتند كه تمام اين برنامه‏ ها قبلاً توسط [[معاذ بن جبل]] تدارک ديده شده و اصحاب صحيفه همه اين نقشه‏ ها را از قبل آماده كرده‏ اند.


اين بود كه ابوبكر بلافاصله گفت: آرى، پيامبر آن مطالب را درباره خلافت تو گفته ولى آن را نسخ كرده و گفته: »إن اللَّه لا يجمع لنا النبوة و الخلافة« : »خداوند نبوت و خلافت را براى ما جمع نمى‏كند« ! مى‏بينيم كه غدير قابل انكار نبود، لذا عنوان منسوخ شدن غدير را با يك روايت جعلى كه به پيامبرصلى الله عليه وآله نسبت دادند به ميان آوردند.
=== ۲. خليفه از پيش تعيين شده صحيفه بر فراز منبر ===
مردم بى ‏خبر از پشت پرده به فاصله چند ساعت از رحلت پيامبرشان، ابوبكر را بر فراز [[سخنرانی|منبر]] آن حضرت ديدند در حالى كه عمر و [[ابوعبیده جرّاح|ابوعبیده]] و بقيه امضاكنندگان صحيفه اول و دوم اطراف منبر را گرفته بودند و با او بيعت مى ‏كردند و به او براى [[جانشین|خلافت]] [[تبریک]] مى‏ گفتند!!!


در پى آنان همه منافقينى كه به بهانه آخرين ديدار با پيامبر صلى الله عليه و آله از لشكر اسامه به مدينه بازگشته بودند، به جاى يک دست با دو دستِ ابوبكر بيعت مى‏ كردند.


از ابوبكر سؤال شد كه آيا درباره اين حديث شاهدى هم دارد كه از پيامبرصلى الله عليه وآله شنيده باشد؟ از ميان آن همه جمعيت فوراً چهار نفر براى شهادت برخاستند: عمر، ابوعبيده، معاذ بن جبل و سالم مولى ابى‏حذيفه!! مردم بى‏خبر از نقشه‏هاى پنهان با مسئله‏اى جديد روبرو شدند كه قدرت فكر كردن و نفى و اثبات را از آنان گرفته بود.
با فرمان بشير بن سعيد و اسيد بن حضير همه قبايل انصار نيز گروه گروه آمدند و با ابوبكر بيعت كردند. و اين گونه بود كه بدون هيچ زحمتى و در زمان كوتاهى همه مردم -  جز عده انگشت شمارى -  با ابوبكر -  بلكه با صحيفه ملعونه -  بيعت كردند.<ref>كتاب سليم: ص ۱۴۴.</ref>


=== ۳. بيعت اجبارى صاحب غدير با اصحاب صحيفه ===
چند روزى نگذشت كه مأموران سقيفه با در دست داشتن مدركى به نام صحيفه، صاحب غدير را كشان كشان براى بيعت اجبارى با [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] به [[مسجد]] آوردند.


۴-  افشاى اسرار صحيفه ملعونه پس از رحلت پيامبرصلى الله عليه وآله
آنان در حالى كه شمشيرها را بالاى سر او گرفته بودند دستور مى‏ دادند كه هر چه زودتر با غاصب حق او بيعت كند!!


خداوند در آن فتنه سياه، توسط حجت عظماى خود على بن ابى‏طالب‏عليه السلام اتمام حجت نمود. در حالى كه شمشيرها بالاى سر على‏عليه السلام آماده فرود بود و همه مى‏ديدند و مى‏شنيدند حضرت فرمود: »وفا كرديد به صحيفه ملعونه خود كه در كعبه بر سر آن هم‏پيمان شديد، كه اگر خدا محمد را بكشد و يا بميرد اين خلافت را از ما اهل‏بيت‏عليهم السلام باز پس گيريد« .
در لحظات بسيار حساسى كه آينه غدير در حال شكستن بود، اميرالمؤمنين عليه السلام از زير شمشيرها ايام غدير را يادآور شد، كه آيا در آن روز با آن جمعيت بى‏شمار خلافت براى من تعيين نشد؟


غاصبين خلافت پاسخ اين لحظه حساس را پيش ‏بينى كرده بودند، چرا كه هم رو در روى پيامبر صلى الله عليه و آله آن را گفتند و هم هنگام بيعت غدير آن را بر زبان آوردند، و هم در متن صحيفه ملعونه دوم آن را ثبت كردند.


آنان كه هرگز انتظار چنين افشاگرى در آن موقعيت حساس را نداشتند، بى‏اختيار در پيشگاه مردم اقرار كردند؛ ابوبكر فوراً گفت: »تو از كجا مى‏دانى؟! ما كه تو را از آن مطلع نكرده بوديم« !!!
اين بود كه ابوبكر بلافاصله گفت: آرى، پيامبر آن مطالب را درباره خلافت تو گفته ولى آن را نسخ كرده و گفته: «إن اللَّه لا يجمع لنا النبوة و الخلافة»: «خداوند نبوت و خلافت را براى ما جمع نمى ‏كند»!


مى‏ بينيم كه غدير قابل انكار نبود، لذا عنوان منسوخ شدن غدير را با يک روايت جعلى كه به پيامبر صلى الله عليه و آله نسبت دادند به ميان آوردند.


ظاهراً اين مقدار اتمام حجت براى آن مردم كوردل كم بود كه نياز به شاهد بود. اميرالمؤمنين‏عليه السلام فوراً فرمود: اى سلمان، اى ابوذر، اى مقداد، اى زبير، شما را به خدا و حق اسلام قسم مى‏دهم كه آيا از پيامبرصلى الله عليه وآله نشنيديد كه در حضور شما مى‏فرمود: »اين پنج نفر -  كه نامشان را بخصوص ذكر كرد -  در كعبه بين خود صحيفه‏اى نوشته‏اند و پيمان بسته‏اند كه اگر من كشته شدم يا مُردم خلافت را -  اى على -  از تو مانع شوند« ؟!
از ابوبكر سؤال شد كه آيا درباره اين حديث شاهدى هم دارد كه از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيده باشد؟ از ميان آن همه جمعيت فوراً چهار نفر براى شهادت برخاستند:


اين چهار نفر شهادت دادند كه اين مطلب را از پيامبرصلى الله عليه وآله شنيده‏اند، و اين يادگارِ روزى بود كه پس از امضاى صحيفه، پيامبرصلى الله عليه وآله خبر آن را به اين چند نفر از اصحاب خود داد.
[[عمر بن خطاب|عمر]]، [[ابوعبیده جرّاح|ابوعبیده]]، [[معاذ بن جبل]] و [[سالم مولى ابی‏ حذیفه]]!! مردم بى‏ خبر از نقشه‏ هاى پنهان با مسئله ‏اى جديد روبرو شدند كه قدرت فكر كردن و نفى و اثبات را از آنان گرفته بود.


آنان اضافه كردند كه تو از پيامبرصلى الله عليه وآله پرسيدى كه اگر نقشه اينان اجرا شد به من امر مى‏فرمايى چه كنم؟ پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: اگر يارانى يافتى با آنان جهاد كن و در مقابل آنان مقاوت كن، و اگر يارانى نيافتى دست نگهدار و خون خود را هدر مده.××× ۱ بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۹۵ ۲۷۴ ۱۲۶ ۱۲۵. ×××
=== ۴. افشاى اسرار صحيفه ملعونه پس از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله ===
خداوند در آن فتنه سياه، توسط حجت عظماى خود على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام [[اتمام حجت]] نمود. در حالى كه شمشيرها بالاى سر على‏ عليه السلام آماده فرود بود و همه مى‏ ديدند و مى ‏شنيدند حضرت فرمود: «وفا كرديد به صحيفه ملعونه خود كه در كعبه بر سر آن هم‏پيمان شديد، كه اگر خدا محمد را بكشد و يا بميرد اين خلافت را از ما اهل‏ بيت‏ عليهم السلام باز پس گيريد».


آنان كه هرگز انتظار چنين افشاگرى در آن موقعيت حساس را نداشتند، بى ‏اختيار در پيشگاه مردم اقرار كردند؛ ابوبكر فوراً گفت: «تو از كجا مى ‏دانى؟! ما كه تو را از آن مطلع نكرده بوديم»!!!


اين گونه بوده كه خداوند هيچكس را در برابر غدير معذور نخواهد دانست، و همه دانستند و مى‏دانند كه آنچه برنامه بلند مدت غدير را بر هم زد يك نقشه شوم مستمر و پيش‏بينى شده بود، و در كنار همه اين نقشه‏ها خداوند لحظه به لحظه حقايق را براى مردم روشن ساخت و كسى را در بى‏خبرى و جهالت رها نكرد.
ظاهراً اين مقدار اتمام حجت براى آن مردم كوردل كم بود كه نياز به شاهد بود. اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فوراً فرمود:


اى [[سلمان فارسی(محمّدی)|سلمان]]، اى [[ابوذر غفاری|ابوذر]]، اى [[مقداد بن عمرو کندی|مقداد]]، اى [[زبیر بن عوام قرشی|زبیر]]، شما را به خدا و حق [[اسلام]] قسم مى‏ دهم كه آيا از [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] نشنيديد كه در حضور شما مى‏ فرمود: «اين پنج نفر -  كه نامشان را بخصوص ذكر كرد -  در [[کعبه]] بين خود صحيفه ‏اى نوشته ‏اند و پيمان بسته ‏اند كه اگر من كشته شدم يا مُردم خلافت را -  اى على -  از تو مانع شوند»؟!


۵۴.  واكسينه جامعه اسلامى در برابر سقيفه××× ۲ ژرفاى غدير: ص ۱۱۷. ×××
اين چهار نفر شهادت دادند كه اين مطلب را از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيده ‏اند، و اين يادگارِ روزى بود كه پس از امضاى صحيفه، پيامبر صلى الله عليه و آله خبر آن را به اين چند نفر از اصحاب خود داد.


   عملكرد منافقين در غدير را مى‏توان از چند بُعد بررسى كرد. يكى از آنها واكسينه جامعه اسلامى در برابر منافقين توسط پيامبرصلى الله عليه وآله است.
آنان اضافه كردند كه تو از پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيدى كه اگر نقشه اينان اجرا شد به من امر مى‏ فرمايى چه كنم؟


پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: اگر يارانى يافتى با آنان جهاد كن و در مقابل آنان مقاوت كن، و اگر يارانى نيافتى دست نگهدار و خون خود را هدر مده.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۹۵،۲۷۴،۱۲۶،۱۲۵.</ref>


چرا در شرايط حساس غدير كه انتظار مى‏رفت پيامبرصلى الله عليه وآله به هيچ عنوان متعرض موضوعات مسئله برانگيز نشود، به افشاى اقدامات منافقين و خطاب‏هاى غليظ با آنان پرداخت؟
اين گونه بوده كه خداوند هيچكس را در برابر غدير معذور نخواهد دانست، و همه دانستند و مى ‏دانند كه آنچه برنامه بلند مدت غدير را بر هم زد يک نقشه شوم مستمر و پيش ‏بينى شده بود، و در كنار همه اين نقشه‏ ها خداوند لحظه به لحظه حقايق را براى مردم روشن ساخت و كسى را در بى‏ خبرى و جهالت رها نكرد.


== واكسينه جامعه اسلامى در برابر سقيفه<ref>ژرفاى غدير: ص ۱۱۷.</ref> ==
عملكرد [[منافقین]] در غدير را مى‏ توان از چند بُعد بررسى كرد. يكى از آنها واكسينه جامعه اسلامى در برابر منافقین توسط پيامبر صلى الله عليه و آله است.


چرا به صراحت امامان ضلالت را ياد كرد و حتى كلمه »اصحاب صحيفه« را از فراز منبر غدير -  نه فقط براى مخاطبينش -  كه به گوش نسل‏ها رسانيد؟
چرا در شرايط حساس غدير كه انتظار مى‏ رفت پيامبر صلى الله عليه و آله به هيچ عنوان متعرض موضوعات مسئله برانگيز نشود، به افشاى اقدامات منافقين و خطاب‏ه اى غليظ با آنان پرداخت؟


چرا به صراحت امامان ضلالت را ياد كرد و حتى كلمه «اصحاب صحيفه» را از فراز منبر غدير -  نه فقط براى مخاطبينش -  كه به گوش نسل ‏ها رسانيد؟


چرا آن حضرت سعى نكرد با مثبت نشان دادن وضعيت جامعه اسلامى، مردم را به آينده‏اى غرورآفرين دلخوش كند؟
چرا آن حضرت سعى نكرد با مثبت نشان دادن وضعيت جامعه اسلامى، مردم را به آينده‏اى غرورآفرين دلخوش كند؟


پاسخ آن است كه اقدامات پيامبر صلى الله عليه و آله فقط به عنوان بقاى يک حكومت در مفهوم قدرت و سيطره ظاهرى بر مردم نبود.


پاسخ آن است كه اقدامات پيامبرصلى الله عليه وآله فقط به عنوان بقاى يك حكومت در مفهوم قدرت و سيطره ظاهرى بر مردم نبود. اهداف آن حضرت را بايد در ابديت اسلام دانست، و بقاى قلب‏هايى كه با خدا و دين خدا پيوند مى‏خورند.
اهداف آن حضرت را بايد در ابديت اسلام دانست، و بقاى قلب ‏هايى كه با خدا و دين خدا پيوند مى ‏خورند.
 
بايد نسل‏هاى اسلام را متوجه كرد كه چه آينده‏اى در انتظار آنان است.


بايد نسل‏ هاى اسلام را متوجه كرد كه چه آينده ‏اى در انتظار آنان است.


بايد مسلمانان بدانند كه پيامبرِ رنج كشيده آنان -  پس از بيست و سه سال زحمت‏در چه بحرانى توانست مراسم غدير را اجرا كند.
بايد مسلمانان بدانند كه پيامبرِ رنج كشيده آنان -  پس از بيست و سه سال زحمت‏در چه بحرانى توانست مراسم غدير را اجرا كند.


بايد آنان را به گونه‏اى از پشت پرده اعمال منافقين آگاه نماييم كه از تولد پديده شومى به نام «سقيفه» متحير نشوند.


بايد آنان را به گونه‏اى از پشت پرده اعمال منافقين آگاه نماييم كه از تولد پديده شومى به نام »سقيفه« متحير نشوند.
اين اقدام نوعى واكسينه كردن جامعه اسلامى است، كه متوجه باشند نسل اول اسلام در كدام جامعه بودند و بايد با چه مسايلى دست و پنجه نرم كردند.
 
 
اين اقدام نوعى واكسينه كردن جامعه اسلامى است، كه متوجه باشند نسل اول اسلام در كدام جامعه بودند و بايد با چه مسايلى دست و پنجه نرم كردند. مسلمانان بايد بدانند كه چه لكه‏هاى ننگ پاك نشدنى از سقيفه بر دفتر اعتقادشان مانده، كه اگر آنها را تشخيص ندهند دامان خودشان را هم خواهد گرفت.
 


بايد اذعان داشته باشيم كه اين افشاگرى‏ها يك ضرورت اعتقادى و واجب دينى و وظيفه اسلامى ماست.
مسلمانان بايد بدانند كه چه لكه‏ هاى ننگ پاک نشدنى از سقيفه بر دفتر اعتقادشان مانده، كه اگر آنها را تشخيص ندهند دامان خودشان را هم خواهد گرفت.


بايد اذعان داشته باشيم كه اين افشاگرى‏ ها يک ضرورت اعتقادى و واجب دينى و وظيفه اسلامى ماست.


   براى موارد بيشتر در مورد »سقيفه« مراجعه شود به عنوان: غصب خلافت.
== پانویس ==