۲۲٬۹۷۹
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «شبهه اِعراضِ صحابه از حديث غدير××× 2 غدير خم و پاسخ به شبهات از كتب اهلسنت )ا...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
شبهه اِعراضِ صحابه از حديث | == شبهه اِعراضِ صحابه از حديث غدير<ref>غدير خم و پاسخ به شبهات از كتب اهل سنت (انتصارى): ج ۲ ص ۹ - ۱۶. غديرشناسى و پاسخ به شبهات (رضوانى): ص ۲۰۹ - ۲۲۲. بر ساحل غدير: ص ۹۹ - ۱۴۲.</ref> == | ||
از جمله ايرادهايى كه [[اهل سنت]] در معنى و مفهوم [[حدیث غدیر]] مطرح مى كنند اين است كه: | |||
اگر حديث [[غدیر|غدیر خم]] به معناى نص صريح به [[امامت]] و [[جانشین|خلافت]] باشد، آن هم در حضور جمع زيادى از اصحاب [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|رسول خدا صلى الله عليه و آله]]، چگونه مى شود كه بزرگان [[صحابه]] كرام آن را ناديده گرفته و به آن عمل ننموده و يا بر خلاف اين دستور عمل كرده باشند؟! | |||
'''جواب:''' غير از ادله متعدد بر فهم مقصود پيامبر صلى الله عليه و آله در حديث غدير و استدلال به آن كه فقط امامت و رهبرى جامعه اسلامى است و امر ديگرى مراد نيست، در اينجا نيز به نحو اشاره به اين ايراد پاسخ مى دهيم: | |||
۱. [[امیرالمؤمنین علی علیه السلام|امیرالمؤمنین علیه السلام]] در قسمتى از خطبه شقشقيه مى فرمايد: فرأيت ان الصبر على هاتا احجى. فصبرت و فى العين قذى و فى الحلق شجاً. ارى تراثى نهباً<ref>نهج البلاغه (صبحى صالح): ص ۴۸، خطبه سوم. شرح نهج البلاغه (محمد عبده): ج ۱ ص ۸۵ . شرح نهج البلاغه (ابن ابى الحديد): ج ۱ ص ۱۵۱، خطبه سوم.</ref>: | |||
صبر كردم در حالى كه در چشم خار و در گلو استخوانى گير كرده بود. مى بينم ارثم (حقم) را به تاراج مى برند. | |||
مگر غير از خلافت حق ديگرى هم از امام على عليه السلام ضايع شده بود كه اين چنين شكايت دارد و آن را ارث و حق خود مى خواند<ref>اميرالمؤمنين عليه السلام حق خلافت خود را تراث (ارث) مى داند. چنانكه در قرآن كريم كتاب، زمين، بهشت و علم را ارث خوانده است. نه ارث به معناى اموال اعتبارى، بلكه به معناى ولايت و حق تعيين شده شرعى. آيات ذيل را ملاحظه كنيد: «و ورث سليمان داوود و قال يا ايها الناس علّمنا منطق الطير» نمل / ۱۶. «فخلف من بعدهم خلف ورثوا الكتاب» اعراف / ۱۶۹. «و لقد كتبنا فى الزبور من بعد الذكر ان الارض يرثها عبادى الصالحون» انبياء / ۱۰۵. «ثم اورثنا الكتاب الذين اصطفيناهم من عبادنا...» فاطر / ۳۲. «و لقد آتينا موسى الهدى و اورثنا بنى اسرائيل الكتاب» غافر / ۵۳ . در اين آيات مباركه علم و كتاب را ارث خوانده است.</ref>؟! پس حضرت از ضايع شدن حق مسلم خود يعنى خلافت و امامت شكايت دارد نه مسئله ديگرى. | |||
۲. تاريخ گواه بر اين امر است كه اگر ملاحظه كنيد خواهيد دانست كه از اين قبيل شواهد در تاريخ فراوان است. مثلا در جريان فتنه قتل [[عثمان بن عفّان|عثمان]] - كه همه بزرگان [[صحابه]] در [[مدینه]] حاضر بودند - عده اى او را محاصره نموده و عاقبت او را كشتند. آيا از ديدگاهتان خليفه شما بر حق بوده است و كليه صحابه بر باطل؟ و يا بالعكس؟! | |||
نمىدانم تک تک افراد خواننده چه خواهند گفت، اما هر چه بگويند به ما جواب مثبت خواهند داد؛ زيرا اگر بگويند خليفه سوم بر حق بوده و به او ظلم شده است، پس معلوم مى شود كه نسبت به امام على عليه السلام هم ظلم واقع شده، و يا حداقل ممكن است با وجود آن همه صحابه و يا آن همه سفارشات پيامبر صلى الله عليه و آله ظلم شده باشد و هيچ گونه استبعادى در كار نيست. | |||
پس چگونه است كه به اصطلاح خودشان با وجود [[صحابه]] كرام درباره عثمان تصريح دارند كه ظلم شده و استبعاد نمى كنند، اما ظلم به امام على عليه السلام را غير ممكن مى دانند؟! | |||
كسانى كه تصور مىكنند با وجود عموم صحابه ممكن نيست چنين ظلمى به امام على عليه السلام و يا به اهل بيت عليهم السلام نبوى واقع شود، اينجاست كه بايد در تصورات خود تجديد نظر نمايند، زيرا واقعيت و حقايق تاريخى را نمىتوان منكر شد و يا ناديده گرفت. | |||
چنانچه اگر برعكس فرض اول جواب دهند؛ يعنى بگويند كه خليفه عثمان بر حق نبوده، باز هم معلوم مى شود كه امام على عليه السلام مظلوم بوده است، زيرا با وجود امام على عليه السلام خلافت به عثمان رسيده و او به عنوان خليفه مسلمين چنين وضعى را به بارآورده كه منجر به فتنه و فساد شده است. | |||
۳. اگر در جريان جنگ هايى كه از سوى عده اى از سرشناسان صحابه عليه امام على عليه السلام در دوران خلافت ايشان بر پا شده بود دقت كنيد جواب را به خوبى خواهيد يافت، زيرا با وجود اينكه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد: | |||
انا حرب لمن حاربكم<ref>مسند احمد: ج ۲ ص ۴۴۲. تاريخ بغداد: ج ۷ ص ۱۳۷. ترجمه وليد بن سليمان المجاربى. المصنف (ابن ابى شيبه): ج ۷ ص ۵۱۲ . فضائل الحسن و الحسين عليهما السلام: حديث ۷. المعجم الكبير (طبرانى): ج ۳ ص ۴۰ ح ۲۶۲۱، بقية اخبار الحسن عليه السلام. كنز العمال: ج ۱۳ ص ۶۴۰ ح ۳۷۶۱۸.</ref>: من در جنگ هستم با كسى كه با شما در جنگ باشد. | |||
انا حرب لمن حاربتم<ref>سنن ترمذى: ج ۵ ص ۶۹۹ ب ۶۱ فضل فاطمه عليها السلام ح ۳۸۷۰. سنن ابن ماجه: ج ۱ ص ۵۲ ح ۱۴۵ باب فضل الحسن و الحسين عليهما السلام. اسد الغابه: ج ۵ ص ۵۲۳ ، ترجمة فاطمة الزهراء عليها السلام. المعجم الكبير (طبرانى): ج ۳ ص ۴۰ ح ۲۶۲۰، بقية اخبار الحسن عليه السلام. ينابيع الموده: ص ۱۹۴ ب ۵۶ .</ref>: من در جنگ هستم با كسى كه شما با او در جنگ باشيد. | |||
انا حرب لمن حاربهم<ref>الاصابه: ج ۴ ص ۲۷۸، ترجمة فاطمة الزهراء عليها السلام. الرياض النضرة: ج ۳ ص ۱۵۴ الفصل السادس، بانه صلى الله عليه و آله حرب لمن حاربهم؛ جواهر العقدين، ج۲، ص ۱۹۴، ذكر الاول تفضيلهم بما انزل اللَّه.</ref>: من در جنگ هستم با كسى كه با آنان در جنگ باشد. | |||
با وجود بيان صريح پيامبر صلى الله عليه و آله كه فرمود: هر كس با على و اهل بيت عليهم السلام جنگ كند و يا على و اهل بيت عليهم السلام با او جنگ كنند، با پيامبر جنگ كرده است. | |||
و عبارات فراوان ديگرى كه به همين مضمون آمده است. | |||