امامت: تفاوت میان نسخه‌ها

۷۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۱ اکتبر ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۹۴: خط ۵۹۴:
<big>آيا پديد آوردن غدير خم و در واقع تعيين جانشين از طرف پيامبر صلى الله عليه وآله، امرى معقول و ضرورى بود؟</big>
<big>آيا پديد آوردن غدير خم و در واقع تعيين جانشين از طرف پيامبر صلى الله عليه وآله، امرى معقول و ضرورى بود؟</big>


<big>يا سخن [[اهل ‏سنت]] صحيح است؛ كه مى‏ گويند: پيامبر صلى الله عليه وآله براى خود جانشين مشخص نكرد و خلافت و مديريت پس از خود را به مردم سپرد تا آنان خود جانشين را انتخاب كنند؟<ref>العقيدة الطحاوية: ص79، 80.</ref></big>
<big>يا سخن [[اهل ‏سنت]] صحيح است؛ كه مى‏ گويند: پيامبر صلى الله عليه وآله براى خود جانشين مشخص نكرد و خلافت و مديريت پس از خود را به مردم سپرد تا آنان خود جانشين را انتخاب كنند؟<ref>العقيدة الطحاوية: ص۷۹، ۸۰.</ref></big>


<big>از ديدگاه شيعه<ref>منبع عمده در اين نكته كتاب «شيعه در اسلام» است.</ref>:</big>
<big>از ديدگاه شيعه<ref>منبع عمده در اين نكته كتاب «شيعه در اسلام» است.</ref>:</big>
خط ۶۱۶: خط ۶۱۶:
<big>همچنين به مسئله جانشينى عنايت كامل داشت و هرگز در موارد لزوم از نصب جانشين فروگذارى نمى‏ كرد، و هر وقت از مدينه غيبت مى‏ فرمود مسئول و متولى به جاى خود معين مى‏كرد. حتى در موقعى كه از مكه به مدينه هجرت مى ‏كرد، براى اداره چند روزه امور شخصى خود در مكه و پس دادن امانت‏ هايى كه از مردم نزد حضرت بود، على ‏عليه السلام را جانشين خود قرار داد. همچنين پس از شهادت نسبت به بدهى‏ ها و كارهاى شخصى خود على ‏عليه السلام را جانشين نمود.</big>
<big>همچنين به مسئله جانشينى عنايت كامل داشت و هرگز در موارد لزوم از نصب جانشين فروگذارى نمى‏ كرد، و هر وقت از مدينه غيبت مى‏ فرمود مسئول و متولى به جاى خود معين مى‏كرد. حتى در موقعى كه از مكه به مدينه هجرت مى ‏كرد، براى اداره چند روزه امور شخصى خود در مكه و پس دادن امانت‏ هايى كه از مردم نزد حضرت بود، على ‏عليه السلام را جانشين خود قرار داد. همچنين پس از شهادت نسبت به بدهى‏ ها و كارهاى شخصى خود على ‏عليه السلام را جانشين نمود.</big>


<big>شيعه مى‏ گويد: به همين دليل هرگز متصور نيست كه پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله از دنيا رحلت كند و كسى را جانشين خود قرار ندهد و سرپرستى براى اداره امور مسلمين و گرداندن چرخ جامعه اسلامى نشان ندهد.<ref>شيعه در اسلام: ص 243 به بعد، بخش امام شناسى، همراه با تلخيص. </ref></big>
<big>شيعه مى‏ گويد: به همين دليل هرگز متصور نيست كه پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله از دنيا رحلت كند و كسى را جانشين خود قرار ندهد و سرپرستى براى اداره امور مسلمين و گرداندن چرخ جامعه اسلامى نشان ندهد.<ref>شيعه در اسلام: ص ۲۴۳ به بعد، بخش امام شناسى، همراه با تلخيص. </ref></big>


<big>به راستى چه كسى مى ‏تواند از پيامبر رحمت‏ صلى الله عليه وآله عاقل‏ تر و مهربان ‏تر باشد؟ رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله به اندازه‏ اى نسبت به امت دلسوز و مهربان بود كه حتى در سفر چند روزه‏اى كه مى‏ رفت، فرد يا افرادى را به جاى خويش معين مى‏ نمود.</big>
<big>به راستى چه كسى مى ‏تواند از پيامبر رحمت‏ صلى الله عليه وآله عاقل‏ تر و مهربان ‏تر باشد؟ رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله به اندازه‏ اى نسبت به امت دلسوز و مهربان بود كه حتى در سفر چند روزه‏اى كه مى‏ رفت، فرد يا افرادى را به جاى خويش معين مى‏ نمود.</big>


<big>پيامبرصلى الله عليه وآله از فتنه ‏ها و گرفتارى‏ هايى كه پس از رحلتش دامنگير جامعه اسلامى شد و فسادهايى كه در پيكره اسلام رخنه كرد، مانند حكومت آل‏ مروان و غير ايشان -  كه آيين پاک را فداى ناپاكى‏ ها و بى بند و بارى‏ هاى خود ساختند -  به تفصيل خبر داده است.<ref>خداوند به مهربانى و دلسوزى پيامبر صلى الله عليه وآله تصريح مى‏ كند. توبه/128. </ref></big>
<big>پيامبرصلى الله عليه وآله از فتنه ‏ها و گرفتارى‏ هايى كه پس از رحلتش دامنگير جامعه اسلامى شد و فسادهايى كه در پيكره اسلام رخنه كرد، مانند حكومت آل‏ مروان و غير ايشان -  كه آيين پاک را فداى ناپاكى‏ ها و بى بند و بارى‏ هاى خود ساختند -  به تفصيل خبر داده است.<ref>خداوند به مهربانى و دلسوزى پيامبر صلى الله عليه وآله تصريح مى‏ كند. توبه/۱۲۸. </ref></big>


<big>پيامبرى كه از جزئيات حوادث و گرفتارى‏ هاى سال‏ ها و هزاران سال پس از خود غفلت نكند و سخن گويد، چگونه ممكن است از مهم ‏ترين وضعى كه در اولين لحظات پس از شهادتش به وجود مى ‏آيد غفلت كرده و يا كوتاهى كند؟!</big>
<big>پيامبرى كه از جزئيات حوادث و گرفتارى‏ هاى سال‏ ها و هزاران سال پس از خود غفلت نكند و سخن گويد، چگونه ممكن است از مهم ‏ترين وضعى كه در اولين لحظات پس از شهادتش به وجود مى ‏آيد غفلت كرده و يا كوتاهى كند؟!</big>
خط ۶۳۰: خط ۶۳۰:
<big>قطعاً اين دو مقصود به دست كسى بايد انجام شود كه عصمت و مصونيت خدايى داشته باشد، و گرنه ممكن است كسانى مصدر حكم يا مرجع علم قرار گيرند كه در زمينه وظايف محوّله خود، از انحراف فكر يا خيانت سالم نباشند و تدريجاً ولايت عادلانه الهى و اسلامى به سلطنت استبدادى و ملک ‏كسرايى و قيصرى تبديل شود، و معارف پاک دينى مانند اديان ديگر دستخوش تحريف و تغيير دانشمندان بوالهوس و خودخواه گردد.</big>
<big>قطعاً اين دو مقصود به دست كسى بايد انجام شود كه عصمت و مصونيت خدايى داشته باشد، و گرنه ممكن است كسانى مصدر حكم يا مرجع علم قرار گيرند كه در زمينه وظايف محوّله خود، از انحراف فكر يا خيانت سالم نباشند و تدريجاً ولايت عادلانه الهى و اسلامى به سلطنت استبدادى و ملک ‏كسرايى و قيصرى تبديل شود، و معارف پاک دينى مانند اديان ديگر دستخوش تحريف و تغيير دانشمندان بوالهوس و خودخواه گردد.</big>


<big>و تنها كسى كه به تصديق پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله در تمام اعمال و اقوال خود مُصيب و روش او با كتاب خدا و سنت تطابق كامل داشت اميرالمؤمنين على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام بود.<ref>شيعه در اسلام: ص 35 بخش اول، همراه با تلخيص. </ref></big>
<big>و تنها كسى كه به تصديق پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله در تمام اعمال و اقوال خود مُصيب و روش او با كتاب خدا و سنت تطابق كامل داشت اميرالمؤمنين على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام بود.<ref>شيعه در اسلام: ص ۳۵بخش اول، همراه با تلخيص. </ref></big>


<big>اگر كسى كه در مسائل اعتقادى يا احكام شرعى كه توضيح آن در قرآن و كلام پيامبرصلى الله عليه وآله نيامده پرسش يا انتقاد و شبهه ‏اى داشت، به چه كسى بايد مراجعه و اعتماد كند؟ چرا كه مى‏ دانيم زمانى كه پيامبرصلى الله عليه وآله از دنيا رفت:</big>
<big>اگر كسى كه در مسائل اعتقادى يا احكام شرعى كه توضيح آن در قرآن و كلام پيامبرصلى الله عليه وآله نيامده پرسش يا انتقاد و شبهه ‏اى داشت، به چه كسى بايد مراجعه و اعتماد كند؟ چرا كه مى‏ دانيم زمانى كه پيامبرصلى الله عليه وآله از دنيا رفت:</big>
خط ۶۵۴: خط ۶۵۴:
<big>[[ابوعلى سينا]] مى‏ گويد: چگونه باور كنيم خداى حكيمى كه از مژه چشم و گودى كف پا غفلت نكرده، از رهبرى مردم غافل شده است؟ مگر قرآنى كه هر كس مى ‏تواند آيه ‏اى -  آيات كلى، مطلق و يا متشابه -  از آن را دستاويز اهداف خود كند، بدون مفسّر معصوم -  مانند رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله -  قابل تكيه است؟ از همين رو پيامبر خدا صلى الله عليه وآله سفارش نمود تا همگان به هر دو ثقل -  كتاب خدا و اهل‏ بيت‏ عليهم السلام -  تمسک جويند تا گمراه نشوند.</big>
<big>[[ابوعلى سينا]] مى‏ گويد: چگونه باور كنيم خداى حكيمى كه از مژه چشم و گودى كف پا غفلت نكرده، از رهبرى مردم غافل شده است؟ مگر قرآنى كه هر كس مى ‏تواند آيه ‏اى -  آيات كلى، مطلق و يا متشابه -  از آن را دستاويز اهداف خود كند، بدون مفسّر معصوم -  مانند رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله -  قابل تكيه است؟ از همين رو پيامبر خدا صلى الله عليه وآله سفارش نمود تا همگان به هر دو ثقل -  كتاب خدا و اهل‏ بيت‏ عليهم السلام -  تمسک جويند تا گمراه نشوند.</big>


== <big>خطبه غدير و امامت</big><ref>وقايع هفته غدير (يونسيان): ص22-31. اسرار غدير: ص 204. سخنرانى استثنائى غدير: ص147-155.</ref> ==
== <big>خطبه غدير و امامت</big><ref>وقايع هفته غدير (يونسيان): ص۲۲-۳۱. اسرار غدير: ص ۲۰۴. سخنرانى استثنائى غدير: ص۱۴۷-۱۵۵.</ref> ==
<big>[[خطبه غدير]] ابعاد گسترده و متعددى دارد، كه هر كدام در جاى خود مورد بحث و دقت نظر قرار گرفته است. شكى نيست كه مهم‏ ترين بُعد آن موضوع سرپرستى امور دينى و دنيوى امت اسلامى تا روز قيامت توسط مولا على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام است. مطلبى كه رسول گرامى اسلام‏ صلى الله عليه وآله از طرف قادر متعال مأمور به ابلاغ و تبليغ آن بوده است. اين موضوع آنقدر مهم بوده كه اگر آن بزرگوار كمتر تعللى در آن مى‏ فرمود، نه تنها هيچ بهره و مزدى از زحمات چندين ساله دوره رسالت خود نداشت، بلكه خداوند تعالى از او راضى و خشنود نبود. همانطور كه خود در همين خطبه فرمود:</big>
<big>[[خطبه غدير]] ابعاد گسترده و متعددى دارد، كه هر كدام در جاى خود مورد بحث و دقت نظر قرار گرفته است. شكى نيست كه مهم‏ ترين بُعد آن موضوع سرپرستى امور دينى و دنيوى امت اسلامى تا روز قيامت توسط مولا على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام است. مطلبى كه رسول گرامى اسلام‏ صلى الله عليه وآله از طرف قادر متعال مأمور به ابلاغ و تبليغ آن بوده است. اين موضوع آنقدر مهم بوده كه اگر آن بزرگوار كمتر تعللى در آن مى‏ فرمود، نه تنها هيچ بهره و مزدى از زحمات چندين ساله دوره رسالت خود نداشت، بلكه خداوند تعالى از او راضى و خشنود نبود. همانطور كه خود در همين خطبه فرمود:</big>


خط ۶۶۴: خط ۶۶۴:
# <big>بدون انجام اين مأموريت بهره ‏اى از تلاش ‏هاى خود در امر هدايت و ارشاد خلق ندارد: «و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته»: اگر چنين نكنى رسالتش را ابلاغ نكرده ‏اى.</big>
# <big>بدون انجام اين مأموريت بهره ‏اى از تلاش ‏هاى خود در امر هدايت و ارشاد خلق ندارد: «و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته»: اگر چنين نكنى رسالتش را ابلاغ نكرده ‏اى.</big>
# <big>خداوند تعالى با تمام قدرت خود پشتيبان پيامبر گرامى خود صلى الله عليه وآله مى‏ باشد تا اين فرمان را اجرا كند: «و الله يعصمك من الناس»: و خداوند تو را از شر مردم حفظ خواهد كرد.</big>
# <big>خداوند تعالى با تمام قدرت خود پشتيبان پيامبر گرامى خود صلى الله عليه وآله مى‏ باشد تا اين فرمان را اجرا كند: «و الله يعصمك من الناس»: و خداوند تو را از شر مردم حفظ خواهد كرد.</big>
# <big>على‏ عليه السلام بعد خدا و رسول‏ صلى الله عليه وآله ولى است: و هو وليكم بعد الله و رسوله: و او بعد از خدا و پيامبرش، ولىّ و سرپرست شماست. آيه ولايت<ref>«انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكاة و هم راكعون». مائده/55 . </ref>نيز دلالت بر همين واقعيت مى ‏كند.</big>
# <big>على‏ عليه السلام بعد خدا و رسول‏ صلى الله عليه وآله ولى است: و هو وليكم بعد الله و رسوله: و او بعد از خدا و پيامبرش، ولىّ و سرپرست شماست. آيه ولايت<ref>«انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكاة و هم راكعون». مائده/۵۵  </ref>نيز دلالت بر همين واقعيت مى ‏كند.</big>
# <big>وجوب اطاعت از على‏ عليه السلام كه از طرف خدا به سمت سرپرستى امت اسلام منصوب است: ان الله قد نصبه لكم ولياً و اماماً مفترضة طاعته: همانا خداوند على ‏عليه السلام را به عنوان سرپرست و امامى كه اطاعت از او واجب است بر شما منصوب نموده است.</big>
# <big>وجوب اطاعت از على‏ عليه السلام كه از طرف خدا به سمت سرپرستى امت اسلام منصوب است: ان الله قد نصبه لكم ولياً و اماماً مفترضة طاعته: همانا خداوند على ‏عليه السلام را به عنوان سرپرست و امامى كه اطاعت از او واجب است بر شما منصوب نموده است.</big>
# <big>مخالف مولا على ‏عليه السلام ملعون و متابع او مورد رحمت خداست: ملعون من خالفه، مرحوم من تبعه: هر كس با او مخالفت كند ملعون، و هر كس از او پيروى كند مورد رحمت خداست.</big>
# <big>مخالف مولا على ‏عليه السلام ملعون و متابع او مورد رحمت خداست: ملعون من خالفه، مرحوم من تبعه: هر كس با او مخالفت كند ملعون، و هر كس از او پيروى كند مورد رحمت خداست.</big>
خط ۶۸۶: خط ۶۸۶:
# <big>حقيقت صراط مستقيم خدا بعد از رسول مكرم او صلى الله عليه وآله على بن ابى‏ طالب و فرزندان گرامى او عليهم السلام -  كه كارشان هدايت به حق است -  مى ‏باشند: انا صراط الله المستقيم الذى امركم باتباعه. ثم على‏ عليه السلام من بعدى، ثم ولدى من صلبه ‏عليهم السلام، ائمة يهدون الى الحق و به يعدلون: من صراط مستقيم خدايم كه مأموريد آن را بپيمائيد، و بعد از من على‏ عليه السلام، و سپس فرزندان من از صلب او عليهم السلام، همان پيشوايانى كه به حق هدايت مى‏ كنند و (گمراهان را) به سوى حق باز مى‏ گردانند.</big>
# <big>حقيقت صراط مستقيم خدا بعد از رسول مكرم او صلى الله عليه وآله على بن ابى‏ طالب و فرزندان گرامى او عليهم السلام -  كه كارشان هدايت به حق است -  مى ‏باشند: انا صراط الله المستقيم الذى امركم باتباعه. ثم على‏ عليه السلام من بعدى، ثم ولدى من صلبه ‏عليهم السلام، ائمة يهدون الى الحق و به يعدلون: من صراط مستقيم خدايم كه مأموريد آن را بپيمائيد، و بعد از من على‏ عليه السلام، و سپس فرزندان من از صلب او عليهم السلام، همان پيشوايانى كه به حق هدايت مى‏ كنند و (گمراهان را) به سوى حق باز مى‏ گردانند.</big>
# <big>دشمنان مولا على‏ عليه السلام اهل شقاق، نفاق و ستيزه ‏اند. آنان دشمنان حق و برادران شياطين هستند: الا ان اعداء على‏ عليه السلام هم اهل الشقاق و النفاق و الحادّون، و هم العادون و اخوان الشياطين: آگاه باشيد، همانا دشمنان على‏ عليه السلام همان تفرقه‏ افكنان و منافقان و ستيزه‏ جويان اند، و هم ايشان دشمنان حق و برادران شيطان اند.</big>
# <big>دشمنان مولا على‏ عليه السلام اهل شقاق، نفاق و ستيزه ‏اند. آنان دشمنان حق و برادران شياطين هستند: الا ان اعداء على‏ عليه السلام هم اهل الشقاق و النفاق و الحادّون، و هم العادون و اخوان الشياطين: آگاه باشيد، همانا دشمنان على‏ عليه السلام همان تفرقه‏ افكنان و منافقان و ستيزه‏ جويان اند، و هم ايشان دشمنان حق و برادران شيطان اند.</big>
# <big>على‏ عليه السلام هدايتگر اين امت، و رسول ‏الله ‏صلى الله عليه وآله بيم رساننده به مخالفان او است: قال الله تعالى: «انما انت منذر و لكل قوم هاد».<ref>رعد/7.</ref>الا و انى منذر و على‏ عليه السلام هاد: خداوند تعالى مى ‏فرمايد: «همانا تو بيم ‏دهنده هستى و براى هر امتى هادى و راهنما هست». بدانيد من بيم ‏دهنده ‏ام و على ‏عليه السلام هادى و راهنما (ى اين امت) است.</big>
# <big>على‏ عليه السلام هدايتگر اين امت، و رسول ‏الله ‏صلى الله عليه وآله بيم رساننده به مخالفان او است: قال الله تعالى: «انما انت منذر و لكل قوم هاد».<ref>رعد/۷.</ref>الا و انى منذر و على‏ عليه السلام هاد: خداوند تعالى مى ‏فرمايد: «همانا تو بيم ‏دهنده هستى و براى هر امتى هادى و راهنما هست». بدانيد من بيم ‏دهنده ‏ام و على ‏عليه السلام هادى و راهنما (ى اين امت) است.</big>
# <big>امر به معروف و نهى از منكر جز به اعتقاد به امامت امام معصوم معنى و مفهوم ندراد: و لا امر بمعروف و لا نهى عن منكر الا مع امام معصوم: (وظيفه خطير) امر به معروف و نهى از منكر جز با (اطاعت) امام معصوم تحقق نمى ‏يابد.</big>
# <big>امر به معروف و نهى از منكر جز به اعتقاد به امامت امام معصوم معنى و مفهوم ندراد: و لا امر بمعروف و لا نهى عن منكر الا مع امام معصوم: (وظيفه خطير) امر به معروف و نهى از منكر جز با (اطاعت) امام معصوم تحقق نمى ‏يابد.</big>
# <big>اعتراف به بيعت با على‏ عليه السلام بايد با دل و جان و زبان و دست (يعنى عمل) باشد: فقولوا: ...نبايعك على ذلك بقلوبنا و انفسنا و السنتنا و ايدينا: پس (همگى يک صدا شده) بگوئيد: ...با دل ‏ها و جان‏ ها و زبان‏ هايمان با تو بر اين امر مهم بيعت مى‏ كنيم.</big>
# <big>اعتراف به بيعت با على‏ عليه السلام بايد با دل و جان و زبان و دست (يعنى عمل) باشد: فقولوا: ...نبايعك على ذلك بقلوبنا و انفسنا و السنتنا و ايدينا: پس (همگى يک صدا شده) بگوئيد: ...با دل ‏ها و جان‏ ها و زبان‏ هايمان با تو بر اين امر مهم بيعت مى‏ كنيم.</big>
خط ۷۴۷: خط ۷۴۷:
<big>اى مردم، من در رساندن آنچه خداوند بر من نازل كرده كوتاهى نكرده ‏ام، و من سبب نزول اين آيه را براى شما بيان مى‏ كنم: جبرئيل سه مرتبه بر من نازل شد و از طرف خداوندِ سلام پروردگارم -  كه او سلام است -  مرا مأمور كرد كه در اين اجتماع بپاخيزم و بر هر سفيد و سياهى اعلام كنم كه «على بن ابى‏ طالب برادرِ من و وصى من و جانشين من بر امتم و امام بعد از من است. نسبت او به من همانند هارون به موسى است جز اينكه پيامبرى بعد از من نيست. و او صاحب اختيار شما بعد از خدا و رسولش است».</big>
<big>اى مردم، من در رساندن آنچه خداوند بر من نازل كرده كوتاهى نكرده ‏ام، و من سبب نزول اين آيه را براى شما بيان مى‏ كنم: جبرئيل سه مرتبه بر من نازل شد و از طرف خداوندِ سلام پروردگارم -  كه او سلام است -  مرا مأمور كرد كه در اين اجتماع بپاخيزم و بر هر سفيد و سياهى اعلام كنم كه «على بن ابى‏ طالب برادرِ من و وصى من و جانشين من بر امتم و امام بعد از من است. نسبت او به من همانند هارون به موسى است جز اينكه پيامبرى بعد از من نيست. و او صاحب اختيار شما بعد از خدا و رسولش است».</big>


== <big>روز تبيين امامت</big><ref>غدير در قرآن: ج 3 ص 298.</ref> ==
== <big>روز تبيين امامت</big><ref>غدير در قرآن: ج ۳ ص ۲۹۸.</ref> ==
<big>عناوين بر گرفته از آيات غدير در معرفى فرهنگ غدير در ماجرا و خطبه غدير و كلمات معصومين‏ عليهم السلام، 22 عنوان است كه به ترتيب از كليات آغاز مى‏ شود و با در نظر گرفتن مراحل وقوع ماجراى غدير به دنبال يكديگر اتفاق افتاده است. يكى از آن ها «روز تبيين امامت» است:</big>
<big>عناوين بر گرفته از آيات غدير در معرفى فرهنگ غدير در ماجرا و خطبه غدير و كلمات معصومين‏ عليهم السلام، ۲۲ عنوان است كه به ترتيب از كليات آغاز مى‏ شود و با در نظر گرفتن مراحل وقوع ماجراى غدير به دنبال يكديگر اتفاق افتاده است. يكى از آن ها «روز تبيين امامت» است:</big>


<big>غدير روزى است كه در مفصل ‏ترين خطبه پيامبرصلى الله عليه وآله، مقام امامت و ابعاد مختلف آن با استناد به بيش از پنجاه آيه قرآن به طور كامل تبيين گرديد، به گونه‏ اى كه هيچ نقطه ابهامى درباره آن باقى نماند.</big>
<big>غدير روزى است كه در مفصل ‏ترين خطبه پيامبرصلى الله عليه وآله، مقام امامت و ابعاد مختلف آن با استناد به بيش از پنجاه آيه قرآن به طور كامل تبيين گرديد، به گونه‏ اى كه هيچ نقطه ابهامى درباره آن باقى نماند.</big>
خط ۷۵۴: خط ۷۵۴:
<big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[قرآن]] /  معرفى قرآنىِ غدير.</big>
<big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[قرآن]] /  معرفى قرآنىِ غدير.</big>


== <big>شک در امامت مساوى با كفر</big><ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص157-170. واقعه قرآنی غدیر: ص86.</ref> ==
== <big>شک در امامت مساوى با كفر</big><ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص۱۵۷-۱۷۰. واقعه قرآنی غدیر: ص۸۶.</ref> ==
<big>پيامبرصلى الله عليه وآله در فرازى از بخش سوم خطبه غدير و پس از بيان فضائل اميرالمؤمنين ‏عليهم السلام، توازن مقام نبوت و امامت را يادآور شد. ابتدا گستره حجت بودن خود را بر تمام مخلوقات به صراحت بيان كرده فرمود: «وَ اَنَا وَ اللهِ خاتَمُ الاَنْبِياءِ وَ الْمُرْسَلينَ ، وَ الْحُجَّةُ عَلى جَميعِ الْمَخْلُوقينَ مِنْ اَهْلِ السَّماواتِ وَ الاَرَضينَ» و تصريح كرد كه اين عنايتى از طرف خداوند است و تعجبى ندارد. سپس شک در نبوت و امامت را يكسان دانست، و شک در يكى از امامان را نيز مانند شک در همه آنان اعلام كرد، و نتيجه چنين شكى را كفرِ جاهليت و آتش جهنم قرار داد.</big>
<big>پيامبرصلى الله عليه وآله در فرازى از بخش سوم خطبه غدير و پس از بيان فضائل اميرالمؤمنين ‏عليهم السلام، توازن مقام نبوت و امامت را يادآور شد. ابتدا گستره حجت بودن خود را بر تمام مخلوقات به صراحت بيان كرده فرمود: «وَ اَنَا وَ اللهِ خاتَمُ الاَنْبِياءِ وَ الْمُرْسَلينَ ، وَ الْحُجَّةُ عَلى جَميعِ الْمَخْلُوقينَ مِنْ اَهْلِ السَّماواتِ وَ الاَرَضينَ» و تصريح كرد كه اين عنايتى از طرف خداوند است و تعجبى ندارد. سپس شک در نبوت و امامت را يكسان دانست، و شک در يكى از امامان را نيز مانند شک در همه آنان اعلام كرد، و نتيجه چنين شكى را كفرِ جاهليت و آتش جهنم قرار داد.</big>


== <big>غدير آغاز امامت</big><ref>تبليغ غدير در سيره معصومين ‏عليهم السلام: ص 224.</ref> ==
== <big>غدير آغاز امامت</big><ref>تبليغ غدير در سيره معصومين ‏عليهم السلام: ص ۲۲۴.</ref> ==
<big>يكى از تأكيدات معصومين‏ عليهم السلام درست فكر كردن درباره غدير و اجتناب از قالب ريزى‏ هاى غلط يا اشتباه است. از جمله فرموده ‏اند: «غدير پايان رسالت و آغاز امامت است»<ref>اثبات الهداة: ج 2 ص 4 ح 7.</ref>و اين بدان معناست كه با ختم نبوت راه خدا پايان نيافته؛ بلكه ولايت بايد آغاز مى ‏شود.</big>
<big>يكى از تأكيدات معصومين‏ عليهم السلام درست فكر كردن درباره غدير و اجتناب از قالب ريزى‏ هاى غلط يا اشتباه است. از جمله فرموده ‏اند: «غدير پايان رسالت و آغاز امامت است»<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۴ ح ۷.</ref>و اين بدان معناست كه با ختم نبوت راه خدا پايان نيافته؛ بلكه ولايت بايد آغاز مى ‏شود.</big>


== <big>قرآن و امامت</big><ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص223-231.</ref> ==
== <big>قرآن و امامت</big><ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص۲۲۳-۲۳۱.</ref> ==
<big>پيامبر صلى الله عليه وآله در فرازى از بخش دهم [[خطبه غدير]] تأكيد خاصى داشت كه امامتِ فرزندان معصوم على‏ عليه السلام در متن قرآن است و آيه 28 سوره زخرف: «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فى عَقِبِهِ» را شاهد آن قرار داده فرمود: «آنجا كه خدا مى‏ فرمايد: امامت را مطلبى باقى در نسل او قرار داديم»، و سپس به حديث ثقلين اشاره كرد كه «لَنْ تَضِلُّوا ما اِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِما».</big>
<big>پيامبر صلى الله عليه وآله در فرازى از بخش دهم [[خطبه غدير]] تأكيد خاصى داشت كه امامتِ فرزندان معصوم على‏ عليه السلام در متن قرآن است و آيه ۲۸ سوره زخرف: «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فى عَقِبِهِ» را شاهد آن قرار داده فرمود: «آنجا كه خدا مى‏ فرمايد: امامت را مطلبى باقى در نسل او قرار داديم»، و سپس به حديث ثقلين اشاره كرد كه «لَنْ تَضِلُّوا ما اِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِما».</big>


<big>مَعاشِرَ النّاسِ، الْقُرْآنُ يُعَرِّفُكُمْ اَنَّ الاَئِمَّةَ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدُهُ، وَ عَرَّفْتُكُمْ اَنَّهُمْ مِنّى وَ مِنْهُ، حَيْثُ يَقُولُ اللَّهُ فى كِتابِهِ: «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فى عَقِبِهِ»، و قُلْتُ: «لَنْ تَضِلُّوا ما اِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِما»:</big>
<big>مَعاشِرَ النّاسِ، الْقُرْآنُ يُعَرِّفُكُمْ اَنَّ الاَئِمَّةَ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدُهُ، وَ عَرَّفْتُكُمْ اَنَّهُمْ مِنّى وَ مِنْهُ، حَيْثُ يَقُولُ اللَّهُ فى كِتابِهِ: «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فى عَقِبِهِ»، و قُلْتُ: «لَنْ تَضِلُّوا ما اِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِما»:</big>
خط ۷۷۶: خط ۷۷۶:
<big>الف) شكل و طرز هدايت خداوند نسبت به بندگانش، به دست و برعهده ما نيست. خداوند خود مى‏داند طبق حكمتش چگونه حقايق را به بشر برساند. اينكه خداوند تا چه حدى صراحت و وضوح به كار ببرد، چه بسا پروردگار در مواردى مطالبى را مخفى داشته است تا بندگان خود را بيازمايد. به داستانى كه در قرآن كريم در مورد قوم حضرت موسى ‏عليه السلام آمده توجه كنيد:</big>
<big>الف) شكل و طرز هدايت خداوند نسبت به بندگانش، به دست و برعهده ما نيست. خداوند خود مى‏داند طبق حكمتش چگونه حقايق را به بشر برساند. اينكه خداوند تا چه حدى صراحت و وضوح به كار ببرد، چه بسا پروردگار در مواردى مطالبى را مخفى داشته است تا بندگان خود را بيازمايد. به داستانى كه در قرآن كريم در مورد قوم حضرت موسى ‏عليه السلام آمده توجه كنيد:</big>


<big>خداوند مى‏ فرمايد: «با موسى سى شب وعده گذارديم و اين قرار را با ده شب ديگر كامل ساختيم».<ref>اعراف/143.</ref>در اين ماجرا، بنى‏اسرائيل تنها از وعده نخست به مدت سى شب خبر داشتند. وقتى حضرت موسى‏ عليه السلام پس از سى ‏شب بازنگشت، گمان كردند او از دنيا رفته است و زمينه انحرافشان تشديد شد. آيا مى ‏توان گفت: اگر خداوند از ابتدا صراحتاً اعلام مى‏ فرمود وعده موسى‏ عليه السلام چهل شب است، زمينه گمراهى بنى ‏اسرائيل از ميان مى ‏رفت؟</big>
<big>خداوند مى‏ فرمايد: «با موسى سى شب وعده گذارديم و اين قرار را با ده شب ديگر كامل ساختيم».<ref>اعراف/۱۴۳.</ref>در اين ماجرا، بنى‏اسرائيل تنها از وعده نخست به مدت سى شب خبر داشتند. وقتى حضرت موسى‏ عليه السلام پس از سى ‏شب بازنگشت، گمان كردند او از دنيا رفته است و زمينه انحرافشان تشديد شد. آيا مى ‏توان گفت: اگر خداوند از ابتدا صراحتاً اعلام مى‏ فرمود وعده موسى‏ عليه السلام چهل شب است، زمينه گمراهى بنى ‏اسرائيل از ميان مى ‏رفت؟</big>


<big>در پاسخ بايد گفت: اين تشخيص ماست. ولى به روشنى مشاهده مى‏ شود كه حكمت الهى به گونه ديگرى اقتضا كرد؛ خداوند اراده فرمود به اين وسيله بنى ‏اسرائيل را پس از مشاهده آن همه نعمت و معجزات بيازمايد.</big>
<big>در پاسخ بايد گفت: اين تشخيص ماست. ولى به روشنى مشاهده مى‏ شود كه حكمت الهى به گونه ديگرى اقتضا كرد؛ خداوند اراده فرمود به اين وسيله بنى ‏اسرائيل را پس از مشاهده آن همه نعمت و معجزات بيازمايد.</big>


<big>آن ها وظيفه داشتند با حضور پيامبر الهى و جانشين حضرت موسى‏ عليه السلام در ميانشان -  يعنى حضرت هارون‏ عليه السلام -  از ايشان كسب تكليف كنند، و حق نداشتند فقط به دليل غيبت حضرت موسى‏ عليه السلام و با ملاحظه يک گوساله فلزى كه از او صداى حيوان بر مى‏ خاست گوساله‏ پرست شوند!<ref>اعراف/148.</ref></big>
<big>آن ها وظيفه داشتند با حضور پيامبر الهى و جانشين حضرت موسى‏ عليه السلام در ميانشان -  يعنى حضرت هارون‏ عليه السلام -  از ايشان كسب تكليف كنند، و حق نداشتند فقط به دليل غيبت حضرت موسى‏ عليه السلام و با ملاحظه يک گوساله فلزى كه از او صداى حيوان بر مى‏ خاست گوساله‏ پرست شوند!<ref>اعراف/۱۴۸.</ref></big>


<big>توجه كنيد كه منظور از اين بخش پاسخ آن نيست كه خداوند مسئله امامت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را مخفى نگاه داشته تا مردم را به وسيله آن بيازمايد. بلكه امر امامت و خلافت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام به صراحت تمام در قرآن و فرمايشات پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله از روز نخست دعوت حضرتش تا لحظه شهادت تكرار شده است. بلكه منظور آن است كه ميزان تصريح به يک مسئله يا نحوه بيان آن به عهده پروردگار عالم است. اين موضوع جاى ابراز سليقه ما انسان‏ ها نيست، و چه بسا شكل خاصى از اعلام يک موضوع به جهت امتحان كردن بشر باشد. اما به هر تقدير خداوند حجت خود را بر انسان ‏ها تمام مى ‏كند و جايى براى عذر باقى نمى‏ گذارد.</big>
<big>توجه كنيد كه منظور از اين بخش پاسخ آن نيست كه خداوند مسئله امامت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را مخفى نگاه داشته تا مردم را به وسيله آن بيازمايد. بلكه امر امامت و خلافت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام به صراحت تمام در قرآن و فرمايشات پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله از روز نخست دعوت حضرتش تا لحظه شهادت تكرار شده است. بلكه منظور آن است كه ميزان تصريح به يک مسئله يا نحوه بيان آن به عهده پروردگار عالم است. اين موضوع جاى ابراز سليقه ما انسان‏ ها نيست، و چه بسا شكل خاصى از اعلام يک موضوع به جهت امتحان كردن بشر باشد. اما به هر تقدير خداوند حجت خود را بر انسان ‏ها تمام مى ‏كند و جايى براى عذر باقى نمى‏ گذارد.</big>




<big>ب) خداوند متعال وعده داده كه قرآن كريم را حفظ خواهد فرمود.<ref>حجر/9.</ref>اين محافظت قطعاً بدان شكل است كه خداوند اسباب طبيعى آن را فراهم آورده است، نه آنكه مثلاً اگر كسى خواست قرآن را تحريف كند او را ناتوان يا منصرف سازد. خداوند شرايط را به گونه ‏اى فراهم ساخته تا زمينه تحريف قرآن به طور طبيعى فراهم نيايد و از ميان برود. مثلاً اگر تصريح به نام اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در قرآن مطرح مى‏ شد، اين يک زمينه تحريف بود. زيرا براى ممانعت از خلافت ايشان، لازم مى‏آمد چنين آيه يا آياتى از قرآن حذف گردد. چنانچه با كتب آسمانى امت‏ هاى گذشته چنين كردند.</big>
<big>ب) خداوند متعال وعده داده كه قرآن كريم را حفظ خواهد فرمود.<ref>حجر/۹.</ref>اين محافظت قطعاً بدان شكل است كه خداوند اسباب طبيعى آن را فراهم آورده است، نه آنكه مثلاً اگر كسى خواست قرآن را تحريف كند او را ناتوان يا منصرف سازد. خداوند شرايط را به گونه ‏اى فراهم ساخته تا زمينه تحريف قرآن به طور طبيعى فراهم نيايد و از ميان برود. مثلاً اگر تصريح به نام اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در قرآن مطرح مى‏ شد، اين يک زمينه تحريف بود. زيرا براى ممانعت از خلافت ايشان، لازم مى‏آمد چنين آيه يا آياتى از قرآن حذف گردد. چنانچه با كتب آسمانى امت‏ هاى گذشته چنين كردند.</big>


<big>وقايع تلخ تاريخ اسلام نشان داد: دشمنان دين براى به دست آوردن قدرت از هيچ كارى دريغ نمى‏كنند. كارهاى اعجاب‏ آورى مثل: حمله به خانه دختر رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله آن هم تنها چند روز پس از شهادت خاتم الانبياء صلى الله عليه وآله، و يا دستور به لعن اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بر روى هر منبر و در هر خطابه -  كه حدود شصت سال به امر معاويه در كشور اسلامى رواج داشت -  ، و يا خارجى ناميدن نوه پيامبرصلى الله عليه وآله، با آنكه همه مى‏ دانستند رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله تا چه حد حسين‏ عليه السلام را گرامى مى‏ داشت... ! در چنين حالتى، حذف يک نام از قرآن كارى مشكلى براى اين دشمنان خطرنام دين نخواهد بود. در پى آن، اگر باب تحريف قرآن باز مى‏ شد، ديگر اين باب قابل بستن نبود.</big>
<big>وقايع تلخ تاريخ اسلام نشان داد: دشمنان دين براى به دست آوردن قدرت از هيچ كارى دريغ نمى‏كنند. كارهاى اعجاب‏ آورى مثل: حمله به خانه دختر رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله آن هم تنها چند روز پس از شهادت خاتم الانبياء صلى الله عليه وآله، و يا دستور به لعن اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بر روى هر منبر و در هر خطابه -  كه حدود شصت سال به امر معاويه در كشور اسلامى رواج داشت -  ، و يا خارجى ناميدن نوه پيامبرصلى الله عليه وآله، با آنكه همه مى‏ دانستند رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله تا چه حد حسين‏ عليه السلام را گرامى مى‏ داشت... ! در چنين حالتى، حذف يک نام از قرآن كارى مشكلى براى اين دشمنان خطرنام دين نخواهد بود. در پى آن، اگر باب تحريف قرآن باز مى‏ شد، ديگر اين باب قابل بستن نبود.</big>
خط ۷۹۲: خط ۷۹۲:
<big>ج) سؤال كننده در واقع مى‏ خواهد بگويد: اگر نام مقدس حضرت على ‏عليه السلام در قرآن آمده بود، ديگر همه اختلاف‏ ها برچيده مى‏ شد و همگان تسليم خلافت آن حضرت مى‏ شدند! در صورتى كه قرآن كريم نشان مى ‏دهد كه اگر گروهى در صدد انكار حقيقت باشند، حتى  اين قبيل تصريحات نيز چاره‏ اى نخواهد ساخت.</big>
<big>ج) سؤال كننده در واقع مى‏ خواهد بگويد: اگر نام مقدس حضرت على ‏عليه السلام در قرآن آمده بود، ديگر همه اختلاف‏ ها برچيده مى‏ شد و همگان تسليم خلافت آن حضرت مى‏ شدند! در صورتى كه قرآن كريم نشان مى ‏دهد كه اگر گروهى در صدد انكار حقيقت باشند، حتى  اين قبيل تصريحات نيز چاره‏ اى نخواهد ساخت.</big>


<big>خداوند متعال در [[سوره بقره]]، از آيه 247 داستان گروهى از بنى‏ اسرائيل را آورده كه به پيامبر خود گفتند: «فرمانده ‏اى براى ما قرار ده تا (به فرماندهى او) در راه خدا بجنگيم». پيامبرِ آنان در نهايت گفت: «خداوند طالوت را به فرماندهى شما برانگيخته است». آنان بلافاصله گفتند: «چگونه او بر ما فرماندهى يابد در حالى كه ما نسبت به فرماندهى شايسته ‏تر از او هستيم و او قدرت گسترده مالى ندارد». پيامبر خدا پاسخ داد: «خداوند او را بر شما برگزيده و توان جسمى او را فزونى بخشيده و خداوند فرماندهى خود را به هر كس بخواهد عطا مى‏كند و خداوند دانا و فزونى‏ بخش است». اما تا پايان ماجرا -  آيه 257 -  قرآن كريم نشان مى ‏دهد كه بنى ‏اسرائيل با آنكه خودشان ابتدا چنين درخواستى از پيامبر خود نمودند و با وجود تصريح پيامبرشان كه خداوند طالوت را بر شما برگزيده و برانگيخته، زير بار او نرفتند.</big>
<big>خداوند متعال در [[سوره بقره]]، از آيه ۲۴۷ داستان گروهى از بنى‏ اسرائيل را آورده كه به پيامبر خود گفتند: «فرمانده ‏اى براى ما قرار ده تا (به فرماندهى او) در راه خدا بجنگيم». پيامبرِ آنان در نهايت گفت: «خداوند طالوت را به فرماندهى شما برانگيخته است». آنان بلافاصله گفتند: «چگونه او بر ما فرماندهى يابد در حالى كه ما نسبت به فرماندهى شايسته ‏تر از او هستيم و او قدرت گسترده مالى ندارد». پيامبر خدا پاسخ داد: «خداوند او را بر شما برگزيده و توان جسمى او را فزونى بخشيده و خداوند فرماندهى خود را به هر كس بخواهد عطا مى‏كند و خداوند دانا و فزونى‏ بخش است». اما تا پايان ماجرا -  آيه ۲۵۷ -  قرآن كريم نشان مى ‏دهد كه بنى ‏اسرائيل با آنكه خودشان ابتدا چنين درخواستى از پيامبر خود نمودند و با وجود تصريح پيامبرشان كه خداوند طالوت را بر شما برگزيده و برانگيخته، زير بار او نرفتند.</big>




<big>د) قرآن كريم نام مبارک اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را ذكر نكرده است، اما در آياتى امامت و مقام الهى آن حضرت را به گونه ‏اى زيبا و دقيق بيان كرده كه: از سويى به دليل عدم وجود نام ايشان انگيزه تحريف در مخالفين و قدرت‏ طلبان ايجاد نمى ‏شود، و از سوى ديگر مسئله به قدرى روشن و آفتابى است كه حقيقت را بر هر جوينده‏ اى آشكار و حجت را بر همگان تمام كرده است.</big>
<big>د) قرآن كريم نام مبارک اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را ذكر نكرده است، اما در آياتى امامت و مقام الهى آن حضرت را به گونه ‏اى زيبا و دقيق بيان كرده كه: از سويى به دليل عدم وجود نام ايشان انگيزه تحريف در مخالفين و قدرت‏ طلبان ايجاد نمى ‏شود، و از سوى ديگر مسئله به قدرى روشن و آفتابى است كه حقيقت را بر هر جوينده‏ اى آشكار و حجت را بر همگان تمام كرده است.</big>


<big>اين ادعا را البته بايد مورد به مورد و با دلائل ثابت كرد، اما به اختصار اشاره ‏اى به آيه ولايت<ref>مائده/55.</ref>مى‏ كنيم. در اين آيه خداوند ولىّ مؤمنين را در سه مورد منحصر دانسته است، زيرا در ابتداى آيه كلمه «انّما» به كار رفته كه براى انحصار است. براى معناى ولىّ در اين آيه سه احتمال گفته ‏اند. دو معنى دوست و ياور است. اما اين دو معنى قطعاً با آيه مطابقت ندارد، زيرا دوستى و يارى در ميان همه مؤمنان جارى است، و بالاترين مرتبه دوستى و يارى كه برادرى است، به حكم قرآن بايد ميان همه مؤمنان بر قرار باشد: «انما المؤمنون اخوة».<ref>حجرات/10.</ref></big>
<big>اين ادعا را البته بايد مورد به مورد و با دلائل ثابت كرد، اما به اختصار اشاره ‏اى به آيه ولايت<ref>مائده/۵۵.</ref>مى‏ كنيم. در اين آيه خداوند ولىّ مؤمنين را در سه مورد منحصر دانسته است، زيرا در ابتداى آيه كلمه «انّما» به كار رفته كه براى انحصار است. براى معناى ولىّ در اين آيه سه احتمال گفته ‏اند. دو معنى دوست و ياور است. اما اين دو معنى قطعاً با آيه مطابقت ندارد، زيرا دوستى و يارى در ميان همه مؤمنان جارى است، و بالاترين مرتبه دوستى و يارى كه برادرى است، به حكم قرآن بايد ميان همه مؤمنان بر قرار باشد: «انما المؤمنون اخوة».<ref>حجرات/۱۰.</ref></big>


<big>پس تنها معناى سوم باقى مى ‏ماند؛ كه همان سرپرستى و صاحب اختيار بودن است. سه گروه عبارتند از: خدا و رسول‏ صلى الله عليه وآله، و گروه سومى كه خداوند با توصيفى خاص و منحصر به فرد به آن ها اشاره كرده است: كسانى كه ايمان آورده و نماز مى‏ خوانند و در ركوع نماز صدقه مى‏ دهند. جالب اينجاست كه شأن نزول اين آيه شريفه از مشهورترين شأن نزول‏ هاى قرآنى است، كه شيعه و سنى آن را نقل كرده ‏اند، و نزول آيه را هنگامى دانسته ‏اند كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در ركوع نماز به فقيرى انگشتر خويش را صدقه داد.</big>
<big>پس تنها معناى سوم باقى مى ‏ماند؛ كه همان سرپرستى و صاحب اختيار بودن است. سه گروه عبارتند از: خدا و رسول‏ صلى الله عليه وآله، و گروه سومى كه خداوند با توصيفى خاص و منحصر به فرد به آن ها اشاره كرده است: كسانى كه ايمان آورده و نماز مى‏ خوانند و در ركوع نماز صدقه مى‏ دهند. جالب اينجاست كه شأن نزول اين آيه شريفه از مشهورترين شأن نزول‏ هاى قرآنى است، كه شيعه و سنى آن را نقل كرده ‏اند، و نزول آيه را هنگامى دانسته ‏اند كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در ركوع نماز به فقيرى انگشتر خويش را صدقه داد.</big>


== <big>كلمه امامت</big><ref>اسرار غدير: ص 111. </ref> ==
== <big>كلمه امامت</big><ref>اسرار غدير: ص ۱۱۱. </ref> ==
<big>به كار گرفتن كلمه «مولى» در حديث و خطبه غدير براى آن است كه هيچ لفظى از قبيل «امامت»، «خلافت»، «وصايت» و امثال اين ها نمى ‏تواند حامل معناى دقيقى باشد كه در «ولايت» نهفته و فوق همه معانى الفاظ مذكور است.</big>
<big>به كار گرفتن كلمه «مولى» در حديث و خطبه غدير براى آن است كه هيچ لفظى از قبيل «امامت»، «خلافت»، «وصايت» و امثال اين ها نمى ‏تواند حامل معناى دقيقى باشد كه در «ولايت» نهفته و فوق همه معانى الفاظ مذكور است.</big>