پرش به محتوا

جغرافیای غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۶٬۶۱۴ بایت حذف‌شده ،  ‏۲ ژوئیهٔ ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۱۳: خط ۲۱۳:


«الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِيناً».
«الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِيناً».
=== خاطره‏ هايى در جغرافياى غدير ===
==== الف) پايان سخنرانى و  ادامه مراسم ====
با پايان سخنرانى پيامبر صلى الله عليه و آله، برنامه سه روزه آغاز شد و در هر نقطه وادى غدير چراغ هدايتى به يادگار گذاشت. نگاهى به نقطه نقطه اين سرزمين يادآور خاطره ‏هايى از آن ايام ثلاثه است، كه هر كدام به تنهايى جغرافياى اعتقاد ما نيز هست.
اگر جايگاه [[سخنرانی|منبر]] بازسازى شود در زير درختان پيامبر صلى الله عليه و آله را خواهيم ديد كه [[عمامه]] خود را -  كه [[سحاب]] نام داشت - به معناى اعلام جانشينى در برابر مردم بر سر اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مى ‏بندد.
ازدحام مردم را پس از سخنرانى خواهيم ديد كه سعى مى‏ كنند خود را به پيامبر صلى الله عليه و آله و اميرالمؤمنين‏ عليه السلام نزديک تر كنند، و [[تبریک]] و تهنيت بگويند و با ايشان مصافحه كنند.
فريادهاى شعفِ جمعيت شكوه و عظمت عجيبى را بر وادى غدير حاكم ساخته است.
اگر گوش جان فرا دهيم صداى منادى پيامبر صلى الله عليه و آله را مى‏شنويم كه در بين مردم اين خلاصه غدير را تكرار مى‏ كند:
«من كنت مولاه فهذا على مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله».
==== ب) براى بيعت صف كشيدند ====
اگر با چشم دل بنگريم مراسم [[بیعت]] تماشايى است كه توقف سه روزه براى آن است. زير درختان در كنار بركه دو خيمه را خواهيم ديد كه به دستور خاص پيامبر صلى الله عليه و آله برپا شده است.
در يكى خود حضرت و در ديگرى [[امیرالمؤمنین علی علیه السلام|امیرالمؤمنین‏ علیه السلام]] جلوس فرموده ‏اند. راستى عجب مناظر به ياد ماندنى!
مردم براى بيعت صف كشيده ‏اند، صفى كه بايد يكصد و بيست هزار نفر در آن به نوبت بايستند و هر يک شخصاً بيعت نمايند. اين مراسم تا آن روز سابقه نداشت و مردم لحظه لحظه آن را دنبال مى‏ كردند.
ابتدا وارد خيمه پيامبر صلى الله عليه و آله مى ‏شدند و با حضرت بر سر پيمان ولايت علوى دست بيعت مى ‏دادند. آنگاه از خيمه حضرت خارج مى‏ شدند و وارد خيمه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام مى ‏شدند و با ادب «السلام عليک يا اميرالمؤمنين» مى ‏گفتند و بر سر پايدارى در اين ولايت و دفاع از آن، دست بيعت مى‏ دادند.
كِى از خاطره بازديد كنندگان بيابان غدير محو خواهد شد كه [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]] در همين خيمه ‏ها با پيامبر و على ‏عليهما السلام دست بيعت دادند و «اصبحت مولاى و مولى كل مؤمن و مؤمنة» گفتند و پرسيدند:
آيا اين برنامه از طرف خداست يا نه!!! و پيامبر صلى الله عليه و آله با تعجب فرمود: آيا چنين مسئله بزرگى بدون امر خدا مى ‏شود؟! و با اين همه بساط [[سقیفه]] را همانان بر پا كردند، و پايه ‏گذار ضديت با ولايت امیرالمؤمنین على ‏عليه السلام تا ابد شدند.
==== ج) بيعت بانوان در غدير ====
منظره ديگرى كه در جغرافياى غدير ثبت شد [[بیعت]] زنان بود. بانوى بانوان جهان [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|حضرت فاطمه زهرا علیها السلام]] از حاضرين اين بیعت بود، كه بعد از دو ماه و اندى آن را به ياد همه آورد و در گير و دار سقيفه خاطر نشان ساخت.
همسران پيامبر صلى الله عليه و آله از جمله عایشه و حفصه نيز از حاضران اين بيعت بودند كه با آن حجت عظيم كه بر آنان تمام شد چنان نقشى را در سقيفه ايفا كردند.
شكل خاص بيعت زنان فراموش نشدنى و يادآور حرمت و حجاب زنان در ولايت علوى بود. طشتى پر از آب، پرده‏اى در وسط آن، دست اميرالمؤمنين‏ عليه السلام داخل آب در يک سوى پرده، دست [[اتمام حجت بانوان با غدیر|بانوان]] در سوى ديگر پرده در آب، همه حاكى از آن است كه حتى در چنين امر عظيمى بايد بيعت از پشت پرده باشد كه نه تنها دست در دست بيعت كننده قرار نمى ‏گيرد، بلكه پرده ‏اى زده مى‏ شود تا يكديگر را نبينند.
==== د) ملائكه در غدير ====
گشت و گذارى در وادى غدير، اولين شعر زيباى غدير را به گوش ما مى ‏رساند، كه حسّان بن ثابت آن را سروده و از فراز بلندى به دستور پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله براى مردم مى‏ خواند.
در حاشيه اين سرزمين خاطره عجيبى خود نمايى مى‏ كند. مردم امين وحى الهى جبرئيل را به صورت مردى خوشرو مى ‏بينند كه مى‏ گويد:
«پيامبر براى على پيمانى بست كه جز كافر به خدا و رسولش آن را بر هم نمى‏ زند».
راستى جا دارد سه روز در غدير بمانيم و همه آن وقايع را جلو ديدگان آوريم و از ياد آنها لذت ببريم.
==== هـ) مباهله در غدير ====
پايان روز سوم نوبت ديدن اصحاب فيل بود كه با [[سنگ آسمانی]] نابود شدند! نوبت [[مباهله]] در غدير بود كه خدا به عنوان شاهد غدير معجزه نشان داد.
زير درختان، كنار خيمه پيامبر صلى الله عليه و آله دوازده نفر پس از آن مراسم تاريخى نزد پيامبرصلى الله عليه وآله آمده‏ اند و [[حارث بن نعمان فهری|حارث فهری]] سركرده آنان مى ‏پرسد:
آيا اينكه گفتى «من كنت مولاه فهذا على مولاه» از جانب پروردگار بود يا از نزد خود گفتى؟!
و پيامبر صلى الله عليه و آله را مى‏ بينيم كه در پاسخ او مى‏ گويد: خداوند به من وحى كرده و بدون اجازه پروردگارم خبرى را اعلام نمى ‏كنم.
و حارث به مباهله فرا  مى‏ خواند: خدايا، اگر آنچه محمد مى‏ گويد حق و از جانب توست سنگى از آسمان بر ما ببار يا عذاب دردناكى بر ما بفرست!
و خداوند را مى‏ بينيم كه در برابر ديدگان آن جمعيت عظيم سنگى از آسمان بر سر حارث مى‏ فرستد و او را نقش زمين مى‏ كند، و با نزول آيه «سأل سائل بعذاب واقع» بر همه ثابت مى‏ كند كه غدير الهى است.
و پيامبر صلى الله عليه و آله را مى ‏بينيم كه به مردم مى ‏فرمايد: شنيديد؟! ديديد؟! يعنى سزاى منكر ولايت على ‏عليه السلام اين است.
=== ناگفته ‏هاى پنهان غدير ===
ديدار كننده از وادى غدير با شنيدن اين فراز از وقايع آن روز احساس ديگرى از درون خود مى ‏يابد، كه گويا آن روزها ماجراهاى ديگرى هم جريان داشته است.
وقايع و ماجراهايى كه جا دارد در اين جغرافياى تاريخى به جستجوى آنها نيز بپردازيم:
==== الف) فرياد شيطان در غدير ====
اگر چشم دل باز باشد [[شیطان|ابلیس]] را خواهد ديد كه در روز غدير از شدت غيظ فرياد مى‏ كشد. شياطين از او علت را مى‏ پرسند و او مى ‏گويد: اين پيامبر كارى كرد كه اگر به سرانجام رسد هرگز كسى خدا را معصيت نخواهد كرد.
آنان به التماس مى‏ گويند: تو بودى كه آدم را گمراه كردى، اكنون نيز دست به كار شو! او هم وعده مى‏ دهد كه بعد از شهادت [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] آرام ننشيند و با كمک [[منافقین|منافقان]] تمام تلاش خود را براى شكستن پيمان ولايت به كار گيرد.
==== ب) منافقين در غدير ====
[[شیطان|ابلیس]] را در اين سوى غدير رها مى‏ كنيم و سراغى از [[منافقین]] مى ‏گيريم كه سخت در تلاشند. درختان و بركه و چشمه غدير و تک تک ريگ ‏هاى آن وادى براى ما شهادت خواهند داد كه آن روز و در برابر [[منبر]] پيامبر صلى الله عليه و آله كدام چشمان خيانتكارى غيظ خود را فرو مى‏ دادند.
آنان كه در مكه براى غصب خلافت همپيمان شده و «صحيفه ملعونه» را امضا كرده بودند، اكنون در ميان جمعيت نيروهاى خود را از ميان منافق صفتان انتخاب مى‏ كردند.
آنان هنگام سخنرانى با نگاه ‏هاى اعتراض گونه خود و هنگام بيعت با اعتراضات صريحشان، زهر خويش را بر [[عسل]] مصفاى غدير مى ‏ريختند.
اكنون كه غدير را انجام شده مى ‏بينند فتنه‏ هاى جديدى در سر مى‏ پرورانند: قتل پيامبر صلى الله عليه و آله و على‏ عليه السلام قبل از رسيدن به مدينه! خدايا اين بركه چه اسرارى در خود نهفته دارد؟
به روى شيرين آن لبخند بزنيم يا براى روى تلخ آن اشک بريزيم. عجيب است كه بعد از اين همه، نقشه مى‏ كشند كه در راه پيامبر صلى الله عليه و آله را به قتل برسانند و يا اگر نتوانستند على ‏عليه السلام را !!
آرى، بالاخره مراسم سه روزه غدير پايان مى‏ پذيرد، و كاروان صد و بيست هزار نفرى [[حجةالوداع]] با غدير وداع مى‏ كنند، و جز اندكى در دل هم با غدير خداحافظى مى ‏كنند!!
==== ج) قله «هَرشى» ادامه جغرافياى غدير ====
جغرافياى غدير اما هنوز گسترده مى ‏شود و تا «[[هرشی(عَقَبه)|هَرشی]]» در ۲۰ كيلومتر بعد از غدير ادامه مى ‏يابد. اين نام چه ارتباطى با غدير دارد و كجاست؟ همان كوهى است كه مى‏ خواستند بر فراز آن نقشه قتل پيامبر صلى الله عليه و آله را و در پاى آن نقشه قتل امیرالمؤمنین علیه السلام‏ اجرا كنند! چه كسانى؟ همانان كه بعد از رحلتش [[خلافت]] را غصب كردند!
پس بياييد بعد از ديدار غدير سرى هم به قله هَرشى بزنيم و خاطره تلخ آن شب را مرور كنيم. در تاريكى، [[اکثریت]] كاروان مجبورند كوه را دور بزنند چون اين گونه براى شتران آسان‏ تر است، اما پيامبر صلى الله عليه و آله و عده‏اى ديگر از كوه بالا مى‏روند تا با عبور از قله آن در سوى ديگر [[کوه]] زودتر پايين آيند و راه نزديک شود.
چشمان نافذى همچون [[حذیفة بن یمان یمانی|حذیفه]] مى‏ خواهد كه ببيند چهارده نفر زودتر از پيامبر صلى الله عليه و آله سربالايى كوه را در پيش گرفته به سرعت سمت قله را نشانه رفته ‏اند.
كمى بعد، پيامبر صلى الله عليه و آله حركت مى‏ كند و عده‏ اى از قافله همراه مى‏ شوند، ولى سربالايى تند كوه حركت شتران را كُند مى‏ كند و قافله عقب مى ‏ماند.
افسار شتر پيامبر صلى الله عليه و آله در دست حذيفه است و عمار از پشت سر شتر را راهنمايى مى‏ كند و سريع‏تر به قله مى‏رسند. كسى جز پيامبر صلى الله عليه و آله نمى‏ داند و نمى ‏بيند كه در دو سوى گردنه چهارده نفر با شمشيرهاى آخته آماده‏ اند و ظرف‏ هاى پر از شن را در ابتداى سراشيبى نگه داشته ‏اند تا با عبور شتر پيامبر صلى الله عليه و آله آنها را رها كنند و با وحشت و سقوط شتر، جان پيامبر صلى الله عليه و آله به خطر افتد.
==== د) «و الله يعصمك من الناس» حافظ پيامبر صلى الله عليه و آله ====
اگر از هَرشى بازديد كرديد از كوه بپرسيد: آن چهارده نفر چه كسانى بودند كه با رسيدن پيامبرصلى الله عليه وآله به قله، ظرف ‏هاى پر از شن و سنگ‏ هاى بزرگ را به طرف شتر آن حضرت رها كردند؟
نداى «و اللَّه يعصمك من الناس» حافظ رسول‏ صلى الله عليه و آله بود. با يک اشاره پيامبر صلى الله عليه و آله شتر متوقف شد و سنگ ‏ها رد شدند و به سمت پايين كوه رفتند، اما [[منافقین]] با شمشير حمله كردند. حذيفه و عمار  كه خطر را دريافته بودند شمشير بر كشيده حمله كردند و آنان را فرارى دادند.
اى كاش حاضر بوديم در لحظاتى بعد از آن كه پيامبر صلى الله عليه و آله با اشاره‏اى فضاى تاريک نيمه شب را روشن ساخت، و چهره‏هاى منحوس آنان را كه در پشت صخره ‏ها پنهان شده بودند به حذيفه و عمار نشان داد: [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]]، [[عمر بن خطاب|عمر]]، [[عثمان بن عفّان|عثمان]]، [[معاویة بن ابی سفیان|معاویه]]، [[عمرو بن عاص|عمروعاص]]، [[طلحة بن عبیدالله تمیمی|طلحه]]، [[سعد بن ابی وقاص (ابواسحاق)|سعد بن ابی ‏وقاص]]، [[عبدالرحمن بن عوف]]، [[ابوعبیده جرّاح|ابوعبیده جراح]]، [[ابوموسی اشعری]]، [[ابوهریره]]، [[مغیرة بن شعبه]]، [[معاذ بن جبل]]، [[سالم مولى ابی‏ حذیفه]].
واقعاً اين جغرافيا نيست، كه [[تاریخ]] اعتقاد ماست. در همين كوه و دشت‏ هاى غدير است كه هم آينده اعتقادمان را بنا كرده‏ ايم و هم دشمنان دين و دنيا و آخرتمان را شناخته ‏ايم، و از اين جغرافياى تاريخى زير بناى فكرى خود را بنيان نهاده ‏ايم.


=== جغرافياى غدير در چهارده قرن ===
=== جغرافياى غدير در چهارده قرن ===