۲۱٬۹۷۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
== <big>انكار غدير در صحيفه ملعونه دوم</big><ref>ژرفاى غدير: ص ۱۷۰.</ref> == | == <big>انكار غدير در صحيفه ملعونه دوم</big><ref>ژرفاى غدير: ص ۱۷۰.</ref> == | ||
<big>در صحيفه ملعونه دوم - كه پس از غدير در مدينه و در خانه ابوبكر توسط رؤساى منافقين نوشته شد - رسماً غدير انكار شده است! بسيار جالب است كه صحيفه اى توسط اصحاب پيامبر صلى الله عليه وآله و به فاصله كمتر از يک ماه پس از غدير تدوين شود و در آن گفته | <big>در صحيفه ملعونه دوم - كه پس از غدير در مدينه و در خانه ابوبكر توسط رؤساى منافقين نوشته شد - رسماً غدير انكار شده است! بسيار جالب است كه صحيفه اى توسط اصحاب پيامبر صلى الله عليه وآله و به فاصله كمتر از يک ماه پس از غدير تدوين شود و در آن گفته شد «پيامبر كسى را براى خلافت بعد از خود تعيين نكرده است»!! اين ادعايى است كه در متن صحيفه به چشم مى خورد:</big> | ||
<big>اما بعد، خداوند با منت و كرمش محمد را بر همه مردم مبعوث نمود، براى دينى كه براى بندگانش انتخاب كرده بود. او وظيفه خود را ادا نمود و آنچه خدا به وى امر كرده بود تبليغ نمود، و بر ما واجب كرد كه تمام آن ها را بپا داريم؛ تا زمانى كه دين را كامل و واجبات را واجب نمود و سنت ها را پايه گذارى كرد. آنگاه پروردگار پيشگاه خود را براى وى انتخاب كرد و او را با احترام و رضايت خاطر قبض روح نمود بدون اينكه كسى را براى بعد از خود به خلافت برساند!</big> | <big>اما بعد، خداوند با منت و كرمش محمد را بر همه مردم مبعوث نمود، براى دينى كه براى بندگانش انتخاب كرده بود. او وظيفه خود را ادا نمود و آنچه خدا به وى امر كرده بود تبليغ نمود، و بر ما واجب كرد كه تمام آن ها را بپا داريم؛ تا زمانى كه دين را كامل و واجبات را واجب نمود و سنت ها را پايه گذارى كرد. آنگاه پروردگار پيشگاه خود را براى وى انتخاب كرد و او را با احترام و رضايت خاطر قبض روح نمود بدون اينكه كسى را براى بعد از خود به خلافت برساند!</big> | ||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
<big>خداوند متعال درباره لزوم اطاعت از خدا و پيامبرش مى فرمايد:</big> | <big>خداوند متعال درباره لزوم اطاعت از خدا و پيامبرش مى فرمايد:</big> | ||
<big>«يا ايها الذين آمنوا استجيبوا لله و للرسول اذا دعاكم لما يحييكم و اعلموا أن الله يحول بين المرء و قلبه و أنه إليه تحشرون»<ref>انفال/ | <big>«يا ايها الذين آمنوا استجيبوا لله و للرسول اذا دعاكم لما يحييكم و اعلموا أن الله يحول بين المرء و قلبه و أنه إليه تحشرون»<ref>انفال/۲۴.</ref>: اى كسانى كه ايمان آورده ايد، زمانى كه خدا و پيامبرش شما را به چيزى فرا خوانند كه زندگيتان مى بخشد دعوتشان را اجابت كنيد، و بدانيد كه خدا ميان آدمى و قلبش حايل است و همه به پيشگاه او گرد آورده شويد.</big> | ||
<big>در واقع با اين بيان، اطاعت از خدا و رسول صلى الله عليه وآله در جريان غدير كه به حق يكى از كليدى ترين دعوت هاى خداوند عزوجل و پيامبر صلى الله عليه و آله است، مايه حيات و حركت به سمت كمال و نافرمانى و عدم اطاعت از آن موجب دل مردگى و ظلالت و گمراهى است.</big> | <big>در واقع با اين بيان، اطاعت از خدا و رسول صلى الله عليه وآله در جريان غدير كه به حق يكى از كليدى ترين دعوت هاى خداوند عزوجل و پيامبر صلى الله عليه و آله است، مايه حيات و حركت به سمت كمال و نافرمانى و عدم اطاعت از آن موجب دل مردگى و ظلالت و گمراهى است.</big> | ||
<big>همچنين خداى عزوجل مى فرمايد: «و ما كان لمؤمن و لا مؤمنه اذا قضى الله و رسوله أمراً أن يكون لهم الخيرة من امرهم و من يعص الله و رسوله فقد ضلَّ ضلالاً مبيناً»<ref>احزاب/ | <big>همچنين خداى عزوجل مى فرمايد: «و ما كان لمؤمن و لا مؤمنه اذا قضى الله و رسوله أمراً أن يكون لهم الخيرة من امرهم و من يعص الله و رسوله فقد ضلَّ ضلالاً مبيناً»<ref>احزاب/۳۶.</ref></big>: | ||
<big>هيچ مرد مؤمن و زن مؤمنى را نرسد (حق ندارد) كه چون خدا و پيامبرش در كارى حكمى كردند آن ها را در آن كارشان اختيارى باشد. هر كس از خدا و پيامبرش نافرمانى كند سخت در گمراهى افتاده است.</big> | <big>هيچ مرد مؤمن و زن مؤمنى را نرسد (حق ندارد) كه چون خدا و پيامبرش در كارى حكمى كردند آن ها را در آن كارشان اختيارى باشد. هر كس از خدا و پيامبرش نافرمانى كند سخت در گمراهى افتاده است.</big> | ||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
<big>لا أعرف شيئا مما أدركت إلا هذه الصلاة، و قد ضيعت<ref>جامع بيان العلم: ص 2. الطبقات الكبرى: شرح حال انس. صحيح بخارى: ج 1 ص 141. الجامع الصحيح (ترمذى): ج 4 ص 632.</ref>: از آن چيزهايى كه در زمان رسول خدا صلى الله عليه وآله درک كرده بودم چيزى جز نماز را نمى شناختم، كه اين نماز هم از بين رفت.</big> | <big>لا أعرف شيئا مما أدركت إلا هذه الصلاة، و قد ضيعت<ref>جامع بيان العلم: ص 2. الطبقات الكبرى: شرح حال انس. صحيح بخارى: ج 1 ص 141. الجامع الصحيح (ترمذى): ج 4 ص 632.</ref>: از آن چيزهايى كه در زمان رسول خدا صلى الله عليه وآله درک كرده بودم چيزى جز نماز را نمى شناختم، كه اين نماز هم از بين رفت.</big> | ||
<big>همچنين شافعى از وهب بن كيسان نقل مى كند: [[عبدالله بن زبير]] را ديدم كه قبل از خواندن خطبه، نماز جمعه را خواند و گفت: كل سنن رسول الله صلى الله عليه وآله قد غُيِّرَت، حتى الصلاة<ref>كتاب الامّ (شافعى): ج | <big>همچنين شافعى از وهب بن كيسان نقل مى كند: [[عبدالله بن زبير]] را ديدم كه قبل از خواندن خطبه، نماز جمعه را خواند و گفت: كل سنن رسول الله صلى الله عليه وآله قد غُيِّرَت، حتى الصلاة<ref>كتاب الامّ (شافعى): ج ۱ ص ۲۰۸. معرفة السنن و الآثار (بيهقى): ج ۳ ص ۴۶.</ref>: همه سنت هاى رسول خدا صلى الله عليه وآله حتى نماز تغيير كرد.</big> | ||
<big>همچنين نقل شده در زمان خلافت عثمان، يک سال در ايام حج عثمان مريض شده بود و به حج نرفت. مردم در منى نزد حضرت على عليه السلام آمدند و گفتند: شما نماز جماعت را با مردم بخوانيد. حضرت فرمود: اگر مى خواهيد من نماز رسول خدا صلى الله عليه وآله را (يعنى دو ركعتى) براى شما مى خوانم. آن ها گفتند: نه فقط نماز چهار ركعتى عثمان را مى خواهيم. پس حضرت از خواندن نماز جماعت امتناع كردند.<ref>المحلّى (ابن حزم): ج | <big>همچنين نقل شده در زمان خلافت عثمان، يک سال در ايام حج عثمان مريض شده بود و به حج نرفت. مردم در منى نزد حضرت على عليه السلام آمدند و گفتند: شما نماز جماعت را با مردم بخوانيد. حضرت فرمود: اگر مى خواهيد من نماز رسول خدا صلى الله عليه وآله را (يعنى دو ركعتى) براى شما مى خوانم. آن ها گفتند: نه فقط نماز چهار ركعتى عثمان را مى خواهيم. پس حضرت از خواندن نماز جماعت امتناع كردند.<ref>المحلّى (ابن حزم): ج ۴ ص ۲۷۰.</ref></big> | ||
<big>حسن بصرى مى گويد: لو خرج عليكم اصحاب رسول الله صلى الله عليه وآله ما عرفوا منكم إلا قبلتكم<ref>جامع بيان العلم و فضله: (لابن عبدالبرّ): ج | <big>حسن بصرى مى گويد: لو خرج عليكم اصحاب رسول الله صلى الله عليه وآله ما عرفوا منكم إلا قبلتكم<ref>جامع بيان العلم و فضله: (لابن عبدالبرّ): ج ۲ ص ۲۰۰.</ref>: اگر اصحاب رسول خدا از قبر بيرون بيايند، چيزى از اعمالتان جز قبله شما را نمى شناسند.</big> | ||
<big>همچنين امام صادق عليه السلام مى فرمايند: لا و الله ما هم على شى مما جاء به رسول الله صلى الله عليه وآله إلا استقبال الكعبة فقط<ref>المحاسن (برقى): ج | <big>همچنين امام صادق عليه السلام مى فرمايند: لا و الله ما هم على شى مما جاء به رسول الله صلى الله عليه وآله إلا استقبال الكعبة فقط<ref>المحاسن (برقى): ج ۱ ص ۱۵۶.</ref>: نه به خدا قسم اين ها (مردم) از آن چه رسول خدا صلى الله عليه وآله برايشان آورده بود به چيزى جز رو به كعبه نماز خواندن عمل نمى كنند.</big> | ||
<big>برخى از موارد بدعت مثل مشروعيت سه طلاق در يک جلسه، نهى از متعتين، نماز تراويح، جواز مسح بر كفش براى مسافر، شستن پاها در وضو، تنها بخشى از بدعت هايى بود كه در اين ايام وارد بر دين شد.</big> | <big>برخى از موارد بدعت مثل مشروعيت سه طلاق در يک جلسه، نهى از متعتين، نماز تراويح، جواز مسح بر كفش براى مسافر، شستن پاها در وضو، تنها بخشى از بدعت هايى بود كه در اين ايام وارد بر دين شد.</big> | ||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
<big>با سياست ممنوعيت نقل و انتشار احاديث نبوى كه از جانب خلفا صورت گرفت، تعداد زيادى از صحابه گوشه نشين شده، و بسيارى از روايات نبوى در فاصله كوتاهى بعد از وفات رسول گرامى اسلام صلى الله عليه وآله به فراموشى سپرده شد. ذيلاً به ذكر برخى از موارد مى پردازيم:</big> | <big>با سياست ممنوعيت نقل و انتشار احاديث نبوى كه از جانب خلفا صورت گرفت، تعداد زيادى از صحابه گوشه نشين شده، و بسيارى از روايات نبوى در فاصله كوتاهى بعد از وفات رسول گرامى اسلام صلى الله عليه وآله به فراموشى سپرده شد. ذيلاً به ذكر برخى از موارد مى پردازيم:</big> | ||
<big>الف) آتش زدن احاديث نبوى: إن ابابكر جمع أحاديث النبى صلى الله عليه و آله فى كتاب، فبلغ عددها خمسائة حديث ثم دعا بنار فأحرقها<ref>تذكرة الحفاظ: ج | <big>الف) آتش زدن احاديث نبوى: إن ابابكر جمع أحاديث النبى صلى الله عليه و آله فى كتاب، فبلغ عددها خمسائة حديث ثم دعا بنار فأحرقها<ref>تذكرة الحفاظ: ج ۱ ص ۵. علوم الحديث (صبحى صالح): ص ۳۰.</ref>: ابوبكر پانصد حديث از احاديث پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله را در كتابى جمع كرده بود. سپس دستور داد آتش آوردند و همه آن ها را به آتش كشيد!</big> | ||
<big>همچنين عمر نيز اين شيوه را ادامه داد به طورى كه نقل شده است: به عمر بن خطاب خبر دادند كتاب هاى (روايى) در دست مردم قرار دارد. وى ابراز ناراحتى كرد و طى سخنرانى گفت:</big> | <big>همچنين عمر نيز اين شيوه را ادامه داد به طورى كه نقل شده است: به عمر بن خطاب خبر دادند كتاب هاى (روايى) در دست مردم قرار دارد. وى ابراز ناراحتى كرد و طى سخنرانى گفت:</big> | ||
<big>به من خبر رسيده است كه در دست شما كتبى قرار دارد. پس محبوب ترين آنها نزد خدا محكم ترين و متقن ترين آن است. پس هر كس كتابى در اختيار دارد بياورد تا من درباره آن نظر دهم. راوى مى گويد: مردم گمان كردند مى خواهد آنها را بررسى كند و به آنها اتقان و اعتبار بخشد. زمانى كه مردم احاديث را آوردند، عمر همه آنها را به آتش كشيد!<ref>السنة الشريفة: ص | <big>به من خبر رسيده است كه در دست شما كتبى قرار دارد. پس محبوب ترين آنها نزد خدا محكم ترين و متقن ترين آن است. پس هر كس كتابى در اختيار دارد بياورد تا من درباره آن نظر دهم. راوى مى گويد: مردم گمان كردند مى خواهد آنها را بررسى كند و به آنها اتقان و اعتبار بخشد. زمانى كه مردم احاديث را آوردند، عمر همه آنها را به آتش كشيد!<ref>السنة الشريفة: ص ۲۷۴. تقييد العلم: ص ۵۲.</ref></big> | ||
<big>ب) ممنوعيت نقل احاديث و تهديد محدثين به زندان: در روايات وارد شده است كه عمر گروهى از صحابه رسول گرامى اسلام صلى الله عليه وآله را به خاطر نقل روايت از رسول خدا صلى الله عليه وآله تهديد و زندانى كرد! «أن عمر حبس ثلاثة: ابن مسعود و اباالدرداء و ابامسعود الانصارى، فقال: قد أكثرتم الحديث عن رسول الله صلى الله عليه وآله»: عمر عبدالله بن مسعود و ابى درداء و ابومسعود انصارى را زندانى كرد و به آنان اعتراض كرد كه چرا از پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله زياد حديث روايت مى كنيد.</big> | <big>ب) ممنوعيت نقل احاديث و تهديد محدثين به زندان: در روايات وارد شده است كه عمر گروهى از صحابه رسول گرامى اسلام صلى الله عليه وآله را به خاطر نقل روايت از رسول خدا صلى الله عليه وآله تهديد و زندانى كرد! «أن عمر حبس ثلاثة: ابن مسعود و اباالدرداء و ابامسعود الانصارى، فقال: قد أكثرتم الحديث عن رسول الله صلى الله عليه وآله»: عمر عبدالله بن مسعود و ابى درداء و ابومسعود انصارى را زندانى كرد و به آنان اعتراض كرد كه چرا از پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله زياد حديث روايت مى كنيد.</big> | ||
<big>طبرى مى نويسد: هر گاه عمر حاكمى را براى منطقه اى اعزام مى كرد، به او چنين سفارش مى كرد: جرِّدوا القرآن و أقلّوا الرواية عن محمد، و أنا شريككم<ref>تاريخ طبرى: ج | <big>طبرى مى نويسد: هر گاه عمر حاكمى را براى منطقه اى اعزام مى كرد، به او چنين سفارش مى كرد: جرِّدوا القرآن و أقلّوا الرواية عن محمد، و أنا شريككم<ref>تاريخ طبرى: ج ۲ ص ۵۶۷.</ref>: فقط قرآن بخوانيد و از محمد كم روايت نقل كنيد، من نيز با شما هم صدا هستم.</big> | ||
=== <big>ايجاد اختلاف طبقاتى</big> === | === <big>ايجاد اختلاف طبقاتى</big> === | ||
<big>با كنار گذاشته شدن اهل بيت عليهم السلام از خلافت و به حكومت رسيدن ديگران، كم كم تقسيم مساوى بيت المال به فراموشى سپرده شد و بذل و بخشش هاى ملوكانه در زمان عثمان به اوج رسيد. چنانكه نقل شده است روزى به خاطر يک كار كوچک زيد بن ثابت دستور داد به او سيصد هزار درهم بدهند، به طورى كه خود زيد بن ثابت تعجب كرد و اين پول را نپذيرفت.<ref>بحار الانوار: ج | <big>با كنار گذاشته شدن اهل بيت عليهم السلام از خلافت و به حكومت رسيدن ديگران، كم كم تقسيم مساوى بيت المال به فراموشى سپرده شد و بذل و بخشش هاى ملوكانه در زمان عثمان به اوج رسيد. چنانكه نقل شده است روزى به خاطر يک كار كوچک زيد بن ثابت دستور داد به او سيصد هزار درهم بدهند، به طورى كه خود زيد بن ثابت تعجب كرد و اين پول را نپذيرفت.<ref>بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۲۲۰.</ref> اين شيوه خلفا در تقسيم بيت المال موجب اختلاف طبقاتى شديدى در جامعه گرديد.</big> | ||
=== <big>حاكم شدن شجره ملعونه</big> === | === <big>حاكم شدن شجره ملعونه</big> === | ||
خط ۷۱: | خط ۷۱: | ||
<big>در اينجا تنها به ذكر دو آيه در مورد بنى اميه بسنده مى كنيم:</big> | <big>در اينجا تنها به ذكر دو آيه در مورد بنى اميه بسنده مى كنيم:</big> | ||
<big>شجره ملعونه در قرآن: بسيارى از مفسرين اهل تسنن و تقريباً همه مفسرين شيعه بر اين باورند كه منظور از شجره ملعونه اى كه در قرآن ذكر شده بنى اميه است، و شأن نزول آن را خوابى مى انند كه پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله ديده است: «و اذ قلنا إن ربك أحاط بالناس و ما جعلنا الرؤيا التى أريناك إلا فتنة للناس و الشجرة الملعونة فى القرآن و نخوفهم فما يزيدهم إلا طغيانا كبيراً»<ref>اسراء/ | <big>شجره ملعونه در قرآن: بسيارى از مفسرين اهل تسنن و تقريباً همه مفسرين شيعه بر اين باورند كه منظور از شجره ملعونه اى كه در قرآن ذكر شده بنى اميه است، و شأن نزول آن را خوابى مى انند كه پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله ديده است: «و اذ قلنا إن ربك أحاط بالناس و ما جعلنا الرؤيا التى أريناك إلا فتنة للناس و الشجرة الملعونة فى القرآن و نخوفهم فما يزيدهم إلا طغيانا كبيراً»<ref>اسراء/۶۰.</ref></big>: | ||
<big>و هنگامى را كه به تو گفتيم به راستى كه پروردگارت بر مردم احاطه دارد و آن رؤيايى را كه به تو نمايانديم جز براى آزمايش مردم قرار نداديم و آن درخت لعنت شده در قرآن را و ما آنان را بيم مى دهيم ولى جز بر طغيان بيشتر آن ها نمى افزايد.</big> | <big>و هنگامى را كه به تو گفتيم به راستى كه پروردگارت بر مردم احاطه دارد و آن رؤيايى را كه به تو نمايانديم جز براى آزمايش مردم قرار نداديم و آن درخت لعنت شده در قرآن را و ما آنان را بيم مى دهيم ولى جز بر طغيان بيشتر آن ها نمى افزايد.</big> |