پرش به محتوا

عوامل انحراف از واقعه غدیر خم: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۱: خط ۱:
== ‌‌‌عـوامل‌ انحراف از واقعه غدیر خم<ref>مهدی ابراهيمی. دانشيار گروه معارف اسلامی دانشگاه علوم‌ پزشـكی مـشهد‌.</ref> ==
== ‌‌‌ خطر انحراف و بدعت در دین: ==
 
=== چکیده: ===
یكی از مهم‌ترین مسائل تاریخی اسلام‌، جریان خلافت بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله است كه به‌رغم انـتصاب علی علیه السلام به خلافت از‌ سوی رسول خداصلی الله علیه و آله، جامعهِ‌ آن‌ روز این مهم را نپذیرفت و زمینه ایجـاد دو فرقه بزرگ شیعه و سـنّی در اسـلام فراهم شد.
 
عواملی كه باعث گردید خلافت علی علیه السلام  از بُعد اجتماعی پذیرفته نشود عبارت‌اند از:
 
۱- وجود زمینه‌های‌ پنهان اختلاف سیاسی میان اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله با آن حضرت؛
 
۲- عدم خوشایندی عده‌ای از اصحاب و نخبگان از طرح واقعه غدیر و نـبود زمان کافی برای تبلیغ آن؛
 
۳- نابسامانی اوضاع فرهنگی و نبود انگیزه برای‌ دفاع‌ از حقانیت خلافت علی علیه السلام از سوی مردم؛
 
۴- عدم تحمّل جنبه‌های عدالتخواهی و صداقت شخصیت علی علیه السلام از سوی برخی گروه‌های خاص تأثیرگذار.
 
=== کلید واژه‌ها: ===
خـلافت، غـدیر، امام علی علیه السلام، اختلاف سیاسی، آسیب.
 
=== مقدمه‌ ===
تاریخ‌ اسلام دارای فراز و نشیب‌های بسیاری است و یكی از حساس‌ترین آنها خلافت بعد از پیامبر9است. پیدایش دو گروه مهم «شیعه و سنّی» بعد از ارتحال پیامبرصلی الله علیه و آله سؤال مهمی را ایجاد‌ كرد‌ که وضـعیت جـامعه اسلامی بعد از پیامبر چگونه بود؟
 
آیا همان ارزش‌های اسلامی كه پیامبر بنیانگذار آن بود بعد از ایشان هم باقی ماند؟
 
آیا پیامبر صلی الله علیه و آله وضعیت موجود را پیش‌بینی می‌كرد؟
 
رهبری‌ جامعه‌ اسلامی‌ بعد از پیامبرصلی الله علیه و آله به چه‌ میزان‌ نزد‌ پیامبر صلی الله علیه و آله دارای اهـمیت بود؟
 
و اگـر پیامبررصلی الله علیه و آله به این مسئله اهمیت می‌داد و جانشین تعیین كرد، چرا در جامعه چنین شكاف عمیقی میان دوگروه‌ مهم‌ شیعه‌ و سنّی به وجود آمد؟
 
ریشه همه این حوادث به‌ بحث‌ رهبری بعد از پیامبررصلی الله علیه و آله بر مـی‌گردد كه بـا عـنوان امامت و خلافت از نظر شیعه و سـنّی مـطرح شـده است.
 
آنچه‌ در‌ این‌ نوشتار پیگیری می‌شود پاسخگویی به این سؤال‌هاست كه جامعه اسلامی‌ بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله دچار چه آسیب‌ها و آفت‌هایی بود كه سخن پیامبرصلی الله علیه و آله را در بـحث رهـبری نـادیده گرفت؟
 
آیا این‌ وضعیت‌ بلافاصله‌ بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله به طور اتـفاقی پدیـد آمد یا اینكه ریشه‌های‌ آن‌ در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله نیز به چشم می‌خورد؟
 
آیا حوادث پشت پرده‌ای از نظر سیاسی وجود دارد كه‌ بتوان‌ اوضاع‌ جـامعه بـعد از پیامـبر صلی الله علیه و آله را پیش‌بینی كرد؟
 
پاسخ دقیق به این سؤالات مستلزم‌ بررسی‌ دقیق‌ وضعیت سـیاسی و اجتماعی آن روز با نگاه آسیب شناسانه است.
 
با توجه به این‌ مقدمه‌، برای‌ پاسخگویی به سؤال‌های یادشده به عـوامل و زمـینه‌هایی کـه به عدم پذیرش خلافت علی علیه السلام بعد‌ از‌ پیامبرصلی الله علیه و آله انجامید و واقعه غدیر را دچار آسـیب کـرد، می‌پردازیم:
 
=== عامل اول- اختلاف سیاسی‌ صحابه‌ با‌ پیامبر صلی الله علیه و آله ===
اختلاف بزرگان جامعه با رهبری همیشه به صورت عـلنی بـروز نـمی‌کند، بلکه به‌ شکل‌ غیر رسمی و غیر علنی و یا با بی‌توجهی به سخن رهـبری ظـهور مـی‌کند. این‌ نوع‌ مخالفت‌ بیشتر در مواردی رخ می‌دهد که مرحله سازماندهی اجتماعی و قانونمندی و تثبیت عقلانی یا نـظری آن عـقیده‌ و مکتب سپری شده و به تبع آن، قدرت اجتماعی و سیاسی ایجاد می‌شود.
 
مواردی‌ از‌ این‌ نوع اخـتلاف را در زمـان حیات پیامبر صلی الله علیه و آله  به شرح ذیل می‌توان برشمرد:
 
==== مورد اوّل- صلح‌ حدیبیه‌ ====
پس‌ از جنگ احـزاب کـه اسـلام در منطقه ثبات نسبی پیدا كرد و با‌ چنین‌ زمینه‌ای پیامبرصلی الله علیه و آله تصمیم گرفت همراه با مسلمانان برای زیارت بـه مـكه بروند و  آن‌گاه كه ورود آنان‌ به‌ مكه با مشكل مواجه شد، به‌رغم برتری مسلمانان و آمـادگی آنـان بـرای نبرد‌ و پیمانی‌ كه پیامبر صلی الله علیه و آله از آنان گرفته بودند، آن‌ حضرت‌ پیشنهاد‌ صلح با قریش را پذیرفت.
 
پذیرش این‌ پیشـنهاد‌ كه در نـظر بعضی از مسلمانان نوعی ننگ و خواری به شمار می‌آمد با‌ اعتراض‌ جمعی از صـحابه روبـه‌رو شـد‌.
 
این‌ موضوع در‌ بسیاری‌ از‌ كتب تاریخی نقل شده است و در‌ اینجا‌ برای اختصار، آن را از تاریخ ابن هشام نـقل مـی‌كنیم:
 
«وقـتی جریان‌ صلح‌ به پایان رسید و صلحنامه نوشته شد‌، عمر با حالت اعتراض‌ بـرخاست‌ و پیش ابـوبكر رفت و گفت: آیا‌ او‌ رسول خدا نیست؟ آیا ما مسلمان نیستیم؟ آیا آنها مشرك نیستند؟
 
ابوبكر گفت: بلی.
 
سپس عمر‌ گفت‌: پس چرا بـاید خـواری را‌ در‌ دین‌ خودمان بپذیریم؟
 
ابوبكر گفت‌: ای‌ عمر، امر رسول‌الله  را‌ بگیر‌. من شهادت مـی‌دهم كه او رسـول خداست.
 
عمر گفت: من هم شهادت مـی‌دهم. سـپس‌ عـمر‌ نزد رسول اللهصلی الله علیه و آله آمد و همان جملات‌ را‌ تكرار كرد‌. آنـ‌گاه‌ پیامـبر‌ صلی الله علیه و آله فرمود: من بنده خدا‌ و رسول او هستم و امر او را هرگز مخالفت نمی‌كنم و شما هم حـق مـرا ضایع نكنید‌» <ref>السيرة‌ النبويه، ج۳، ص۳۴۵ و ۳۴۶.</ref>
 
در این حـادثه‌ چـنان‌ كه‌ مـشاهده‌ مـی‌شود‌، اولاً عـمر به‌ خود‌ اجازه می‌دهد صدای اعـتراض را بـلند كند و برای تحریك افراد دیگر علیه پیامبر 9نیز رایزنی می‌كند‌ و قطعاً‌ هـمان‌طور‌ كه در تـاریخ منعكس است مخالفت منحصر‌ به‌ او‌ نـبوده‌ است‌.
 
لذا‌ وقتی پیامبر بـه عـنوان اتمام سفر «هدی» كردند و سـر تـراشیدند، جمع زیادی از مسلمانان ابتدا تعلل ورزیدند. ثانیاً این اختلاف به لحاظ سیاسی فروكش نكرد؛ زیرا نـتایج‌ صـلح نیاز به گذشت زمان داشـت و پیامـبرصلی الله علیه و آله نـمی‌توانست آن را برای مردم تـشریح كنـد یا اگر تشریح می‌كرد مـقبول نـمی‌افتاد.
 
بنابر این پیامبر 9از عنصر ایمانی مردم استفاده كرد و آنان‌ را‌ به اطاعت فراخواند اما در درون آنان همچنان زمـینه مـخالفت وجود داشت.
 
==== مورد دوم- تقسیم غنائم در جـنگ حـنین ====
جنگ حـنین بـعد از فـتح مكه و در شرایطی كه احتمال‌ وقـوع‌ جنگ داده  نمی‌شد، اتفاق افتاد. در این جنگ، بعضی از مردم مكه نیز حضور داشتند؛ گرچه حضور عـده زیادی از آنـان از سر‌ اخلاص‌ نبود.
 
بعد از پایان جـنگ‌، پیامـبر‌صلی الله علیه و آله از بـاب «مـؤلفة قـلوبهم» قسمت عمده‌ای از غـنائم را بـه اهالی مكه داد و از این‌رو سهم مجاهدان به شدت كم شد. در اینجا دو‌ اعتراض‌ به رسول‌خداصلی الله علیه و آله صورت گرفت‌: یكی‌ اعتراض ذوالخـویصره بـود كه بـعداً رهبری خوارج را به عهده گرفت.
 
این اعتراض جـنبه اعـتقادی داشـت و او خـطاب بـه پیامـبرصلی الله علیه و آله گفت: می‌بینم كه به عدالت رفتار نمی‌كنی؟
 
حضرت فرمود: وای بر‌ تو‌! اگر من به عدالت رفتار نكنم، پس چه كسی به عدالت عمل می‌كند؟ <ref>السيرة النبويه، ج۴، ص۱۴۹و۱۵۰.</ref>
 
دوم اعتراض انصار بود كه گمان مـی‌كردند پیامبرصلی الله علیه و آله به قریش كه مسلمان شده‌اند اهتمام‌ بیشتری‌ دارد. سعد‌ بن عباده از طرف انصار این اعتراض را كه بیشتر جنبه قومی و ملی داشت مطرح كرد. پیامبر‌صلی الله علیه و آله در پاسخ او انصار را گرد آورد و سخنان مهم و دقیقی در‌ مقابل‌ آنان‌ ایراد كرد و سوابق اسـلام آنـان را برشمرد و آنان را از دنیاطلبی بر حذر داشت .<ref>همان، ج۴، ص۱۵۲ و ۱۵۳‌.</ref>
 
‌‌آنچه‌ در این اعتراض‌ها اهمیت دارد، جرئت و جسارتی است كه از جنبه اعتقادی و ملی‌ در‌ مقابل‌ رسول خداصلی الله علیه و آله ابراز می‌شود. شگفت آنكه فردی به اعتراض اعتقادی دامن مـی‌زند كه در تـاریخ‌ سردمدار یك جریان اعتقادی به نام خوارج قرار می‌گیرد و اعتراض قومی از سوی‌ كسی ابراز می‌شود كه‌ یكی‌ از بنیانگذاران اصلی سقیفه و مدعی درجة اول خلافت است.
 
==== مـورد سـوم - نامه نانوشته (ماجرای یوم الخمیس) ====
یكی از حـوادث مـهم تاریخ اسلام كه در جوامع تاریخی شیعه و سنّی نقل شده تقاضای‌ پیامبر صلی الله علیه و آله برای آوردن قلم و كاغذ است. هنگامی كه بیماری پیامبرصلی الله علیه و آله شدت گرفته بود، آن حضرت فرمود بنا دارد چـیزی را امـلا كند كه مردم پس از ایشان گـمراه نـشوند. این  تقاضا‌ مورد‌ اجابت قرار نگرفت و باعث شد كه یاران با یكدیگر درگیر شوند، حتی بعضی این جمله را بر زبان آوردند كه پیامبرصلی الله علیه و آله هذیان می‌گوید و طبق نقل بعضی از تواریخ اهل سنت‌ گویندة‌ این سخن عمر بـود.<ref>الامـام علي بن ابي طالب، ج۱، ص۲۲۴.</ref>
 
حال با توجه به این موضوع و جدای از جزئیات تاریخی آن، قدر مسلّم این سخن میان یاران نزدیك پیامبر‌صلی الله علیه و آله در‌ كنار بستر ایشان گفته شده است. گرچه شواهد تاریخی نشان می‌دهد كه اصـحاب احـتمال می‌دادند كه پیامـبرصلی الله علیه و آله دربارة مسئله جانشین می‌خواهد سخن بگوید و حتی با تردید نسبت به اینکه‌ مقصود‌ پیامبر‌ چه بود، سـؤال این است‌ كه‌ چرا‌ با وجود تقاضای پیامبرصلی الله علیه و آله، اصحاب مخالفت می‌كنند؟
 
آیا با این وضـعیت، اگـر پیامـبرصلی الله علیه و آله جانشینی را هم معین كند اصحاب بدون چون و چرا‌ او‌ را‌ خواهند پذیرفت؟
 
آیا شخصیت پیامبرصلی الله علیه و آله برای اصحاب آن‌قدر اهمیت‌ نداشت‌ كه این تـقاضا ‌ ‌بـرآورده شود؟
 
و آیا پافشاری پیامبر صلی الله علیه و آله بر این تقاضا و بر فرض كه بر تعیین جانشین اصرار می‌فرمود آیا‌ خطر‌ جـانی‌ جـانشین پیامـبرصلی الله علیه و آله را تهدید نمی‌كرد؟
 
اینها نقاط تاریك و كور تاریخ اسلام‌ است كه باید از بعد جامعه شناختی مورد توجه و تحلیل قـرار گیرد.
 
==== مورد چهارم- سپاهی كه بسیج نشد‌ ====
یكی‌ از‌ حوادث مهم در اواخر عمر پیامبرصلی الله علیه و آله  و تقریباً مـقارن بیماری آن حضرت‌، بسیج‌ سـپاهی بـه فرماندهی اسامة بن زید بود كه كه به لشكر اسامه شهرت یافت. پیامبرصلی الله علیه و آله  او‌ را‌ كه‌ جوان بود به فرماندهی سپاه برگزید تا به مرزهای روم برود و به‌ بزرگانی‌ از‌ صحابه مانند ابوبكر و عمر نیز فرمود تا هـمراه سپاه شوند.<ref>الکامل، ج۲، ص۱۶ و ۱۷.</ref>
 
این‌ سپاه‌ به‌ بهانه‌های مختلف بسیج نشد. جوانی فرمانده سپاه برای بعضی بهانه شد و برخی دیگر وضعیت‌ پیامبر‌صلی الله علیه و آله را بهانه عدم حركت خود قرار دادند و تعلل بعضی و عوامل جـنبی دیگـر همه‌ دست‌ به‌ دست هم داد تا این لشكر بسیج نشود. 
 
=== عامل دوم – کم توجهی به ابعاد‌ گسترده‌ غدیر ===
حادثه غدیر به عنوان یكی از جریان‌های مهم در تاریخ اسلام مطرح‌ است‌. از‌ نظر شیعه این حادثه مـهم‌ترین دلیل انـتصاب علی علیه السلام به عنوان امام و خلیفه مسلمانان بعد از‌ پیامبر صلی الله علیه و آله است.
 
رسول خداصلی الله علیه و آله در این جریان طبق نقل‌های متواتر فرمود: «مَن كنتُ‌ مولاه‌ فَعَلیٌّ‌ مولاه» <ref>بنگرید به: الغدیر، ج۱، ص۴۲۸.</ref>
 
این حادثه از نظر اهل سنت هـم دارای اهـمیت است‌؛ زیرا‌ مشروعیت‌ نظام خلافت بعد از پیامبرصلی الله علیه و آله به نتیجه بحث كلامی در مورد غدیر‌ بستگی‌ دارد.
 
در ادامه ضمن بیان نكاتی به ابعاد مختلف آسیب شناسی این عامل می‌پردازیم:
 
==== نكته اوّل‌ - عدم‌ نگرش صحیح سـیاسی بـه حـادثه غدیر ====
شواهد تاریخی نشان مـی‌دهد كه بـزرگان‌ جـامعه‌ و مردم هرچند این حادثه را انكار نکرده‌اند‌، چنان‌ كه‌ در مقابل استدلال‌های امام علی علیه السلام  و دیگر صحابه‌ به‌ حادثه غدیر انكاری از سوی افراد دیده نمی‌شود.<ref>هـمان، ج۱، ص۱۵۹ بـه بـعد.</ref>
 
اما‌ با‌ نگرش سیاسیِ یکسانی هم به‌ اینـ‌ حـادثه نگاه‌ نمی‌كردند‌. چگونگی‌ شكل‌گیری سقیفه بیانگر نگرش‌های متعدد و مختلف‌ سیاسی‌ است. مناقشات و مشاجرات فراوانی در سقیفه رخ داد. سعد بن عباده از‌ قـبیله‌ خـزرج اولین فـردی است كه در‌ محل سقیفه حضور داشت‌ و چون‌ ابوبكر و عمر و ابوعبیده جـراح از‌ این‌ ماجرا آگاه شدند به همراه گروهی از مهاجران به سقیفه آمدند.
 
آیا خلیفه‌ از‌ مهاجرین باشد یا انصار، یا‌ هرکدام‌ خلیفه‌ای‌ داشـته باشند؟
 
یادآوری اخـتلاف‌ مـیان‌ اوس و خزرج بعضی نگاه‌ها‌ را‌ از سعدبن عباده منصرف کرد و كفه ترازوی خلافت را بـه نـفع مهاجرین چرخاند و شانس‌ خلافت‌ برای ابوبكر را كه چهره موجه‌تری‌ نسبت‌ به بقیه‌ داشت‌ فزونی‌ داد. در این میان‌ زمزمه بـعضی كه مـی‌خواستند عـلی علیه السلام  را مطرح كنند نیز با زیركی سركوب شد و بیعت با‌ ابوبكر‌ در سقیفه شكل گـرفت.
 
امـا در‌ بـیرون‌ سقیفه‌ هم‌ دنیا‌ مدارانی بودند كه‌ به‌ خاطر دنیا حاضر نبودند این جریان را بپذیرند و هـم دینـ‌مدارانی كه خـطر انحراف را در اسلام‌ به‌ وضوح‌ می‌دیدند زیر بار خلافت ساختگی نمی‌رفتند. دنیا‌ مداران‌ این‌ صحنه‌ بـنی‌ امـیه‌ بودند كه چون شانس سیاسی نداشتند چنین وانمود کردند كه خواهان اسلام پیامبرصلی الله علیه و آله هستند ولذا خـود را بـه عـلی علیه السلام  رسانیدند و او را به ستاندن حق خود تحریك‌ كردند، اما علی علیه السلام  كه به نیت آنان آگاه بـود هـیچ‌گاه روی خوش به آنان نشان نداد.
 
اما دین‌مداران این صحنه بنی هاشم و در پیشاپیش آنان عـلی علیه السلام  اسـت كه در سـقیفه‌ حضور‌ ندارند. عدم حضور بنی هاشم مشروعیت سقیفه را زیر سؤال می‌برد؛ زیرا اگر قرار است امت اسـلامی بـعد از پیامبرصلی الله علیه و آله برای او جانشین تعیین كنند به‌طور مسلم نزدیك‌ترین قوم‌ به‌ پیامبر9، بـنی هـاشم هـستند و باید در تعیین سرنوشت امت اسلامی دخالت داشته باشند.
 
اما حوادث به گونه‌ای رقم خورد كه گـویا تـعمدی در‌ كار‌ بـود كه بنی هاشم حضور‌ نداشته‌ باشند. حتی تلاش‌های افرادی مثل براءبن عازب و فـضل بـن عباس و خالد بن سعید نیز برای بازگرداندن مسئله خلافت به سمت علی علیه السلام  بی‌نتیجه ماند.
 
تنها‌ عـذری‌ كه عـمربعد از اتمام‌ این‌ حوادث آورد این بود كه گفت از تفرق جامعه با طرح خلافت علی علیه السلام  نـگران بـوده است<ref>تاريخ يعقوبي، ج۲، ص۱۲۴ و ۱۲۵.</ref>، در حالی كه معلوم نیست اگـر این بـزرگان آشـوب سقیفه‌ را‌ پا نمی‌كردند، چه نگرانی از این مسئله وجود داشت؟
 
==== نـكته دوم - فـاصله كوتاه غدیر با وفات پیامبر9 ====
رهبری جامعه با پذیرش مردم مقبولیت می‌یابد و بین انـتصاب عـلی علیه السلام  تا زمان وفات پیامبر‌صلی الله علیه و آله كه سـقیفه شكل‌ مـی‌گیرد حـدود هـفتاد روز فاصله است؛ هر چند مقدار زیادی از این مـدت بـا مسئله بیماری پیامبر‌صلی الله علیه و آله همزمان است؛ لذا از نظر سیاسی و اجتماعی زمینه تبلیغ عادی بـرای‌ پذیرشـ‌ مردم‌ فراهم نبود.
 
به ویژه کـه ذهن امت اسلامی مـتوجه بـیماری پیامبر بود و طرح مسئله جـانشینی و تـبلیغ آن ‌‌ممكن‌ بود دستاویزی برای خناسان قرار گیرد و عده‌ای كه با جانشینی علی علیه السلام  مخالف بـودند‌ قـطعاً‌ این‌گونه‌ تبلیغ می‌كردند كه علی علیه السلام  یا اطـرافیان او بـه جـای اینكه به فـكر درمـان پیامبرصلی الله علیه و آله باشند‌ در اندیشة جـانشینی هـستند و حادثه غدیر از این نظر با آسیب جدی روبه‌روست‌.
 
==== نكته سوم - آرامش موقت‌ جامعه‌ و بی‌توجهی بـه مـسائل زیر بنایی ====
پیامبرصلی الله علیه و آله بعد از ده سال تلاش پیگـیر مـوفق شد مـدینه را بـه شـرایط مطلوبی از نظر اجتماعی بـرساند و علاوه بر تثبیت موقعیت اسلام در ناحیه برون‌ مرزی، در داخل مدینه نیز جریان‌های مخالف مثل یهـود و مـنافقان قدرت توطئه و عرض اندام را از دست داده بـودند. بـنابراین مـردم در شـرایط نـسبتاً آرامی قرار داشـتند. در این شـرایط مردم‌ كمتر‌ به مسائل زیر بنایی رهبری و حكومت توجه می‌كردند.
 
لذا بعد از پیامبرصلی الله علیه و آله هم تصور می‌شد آمدن افـراد مـتفاوت و جـانشینی آنان به عنوان خلیفه، مشكل اساسی در خـط مـشی پیامـبرصلی الله علیه و آله ایجـاد‌ نـكند‌ و بـر همین اساس هم در جریان سقیفه مردم حضور جدی ندارند و با بی‌تفاوتی از كنار آن می‌گذرند، اما گروه‌های سیاسی كه به عواقب كار آگاه بودند و با نقشه وارد‌ معركه‌ شده بودند نتیجه بـازی را پیش‌بینی می‌كردند.
 
لذا امام علی علیه السلام  وقتی از گفتگو و رایزنی با اصحاب سیاست ناامید شد، به مردم روی آورد و آن‌گاه كه با بی‌تفاوتی مردم مواجه‌ گردید‌ نیز‌ از مسائل سیاسی به طور‌ رسمی‌ كناره‌گیری‌ كرد. بدین‌سان حادثه غـدیر و انـتصاب علی علیه السلام  از این به بعد نیز دچار آسیب گردید و زمینه پذیرش آن حضرت بعد از پیامبر‌صلی الله علیه و آله از‌ میان‌ رفت.
 
=== عامل سوم - نابسامانی اوضاع فرهنگی ===
یكی از‌ عوامل‌ مهم عدم پذیرش خلافت علی علیه السلام  اوضاع فرهنگی جامعه آن روز است. برای روشـن شـدن موضوع به نكاتی در تاریخ‌ اسلام‌ اشاره‌ می‌كنیم كه نشان‌دهنده نابسامانی اوضاع و بازگشت جامعه به عصر جاهلیت‌ است.
 
==== نكته اول - بی‌تفاوتی جامعه نسبت به حقانیت خـلافت ====
در سـخنانی كه از امام علی علیه السلام  نقل شده بـه‌ مـسئله‌ خلافت‌ و حقانیت ایشان برای خلافت اشاره شده است. در بعضی از این‌ سخنان‌، حضرت به مسئله  شایستگی خود برای خلافت اشاره کرده، در بعضی دیگر از حق مـسلّم خـود‌ برای‌ خلافت‌ یاد می‌كند و این حـقّ مـسلم جز با تنصیص پیامبرصلی الله علیه و آله بر خلافت سازگار‌ نیست‌؛ زیرا‌ اگر نص بر خلافت نباشد حقّ فعلی ایجاد نمی‌شود. حال به عنوان نمونه به‌ بعضی‌ از‌ این سخنان اشاره می‌كنیم:
 
1- «اَما واللهِ لقد تـَقَمَّصَها فـلانٌ واِنَّه لِیَعلَمُ اَنَّ محلِّی مِنها‌ محلُّ‌ القُطبِ مِنَ الرَّحیٰ یَنحدِرُ عَنّی السَّیْلُ ولا یَرقی اِلَی الطَّیْرُ» <ref>نهج البلاغه، خطبه‌ ۳، ص۲۹‌.</ref>؛ هان‌ به خدا سوگند فلان (پسر ابو قحافه) جامه خلافت را پوشید و می‌دانست آن مـحوری‌ كه این دستگاه بـاید بر گرد آن بچرخد من هستم. سرچشمه‌های علم و فضیلت از‌ كوهسار‌ شخصیت‌ من سرازیر می‌شود و پروازكنندگان از پریدن به قله عـظمت من باز می‌مانند.
 
2- «فوالله مازِلتُ مَدفوعاً‌ عن‌ حَقّی مُستأثَراً عَلَیَّ مـنذ قـبض اللهـُ نَبِیَّهُ( حتّی یومِ الناسِ هذا» <ref>همان‌، خطبه‌۶.</ref>؛ به‌ خدا سوگند از روزی كه خدا جان پیامبر خویش را تحویل گرفت پیوسـته ‌ ‌حـقّ مرا‌ از‌ من‌ بازداشته‌اند و دیگری را بر من مقدم داشته‌اند.
 
3- هنگامی كه حضرت خطبه می‌خواند‌ شـخصی‌ بـه حـضرت به اعتراض گفت: ای پسر ابوطالب! چقدر بر خلافت حریص هستی.
 
حضرت در جواب‌ فرمود‌: «بَل اَنـتُم والله لَاَحرَصُ وَ اَبعَدُ وَ اَنا اَخَصُّ و اَقرَبُ و اِنَّما طَلَبتُ‌ حَقّاً‌ لی و اَنتُم تَحولونَ بَینی و بَینَه و تـَضرِبونَ وَجهی‌ دونَه…‌»<ref>همان‌، خـطبه ۱۷۲.</ref>؛ بـلكه شما حریص‌تر و از پیامبر‌صلی الله علیه و آله دورترید‌ و من از نظر شایستگی به او وابسته‌تر و نزدیك‌ترم. من حق خود را طلب‌ كردم‌ و شما می‌خواهید میان من و حق‌ خاص‌ من حائل‌ و مانع‌ شوید‌ و مرا از آن منصرف سازید.
 
ابن‌ ابی‌ الحـدید می‌نویسد: اعتراض‌كننده سعد بن وقاص بوده است در روز شوری و بعد‌ می‌گوید‌ كه امامیه معتقدند كه اعتراض‌كننده ابوعبیده‌ جراح بوده در روز‌ سقیفه‌ شرح نهج البلاغه، ج9، ص305.
 
4- عامر‌ بن‌ واثله نقل می‌كند كه در روز شوری با علی علیه السلام  بود و شنید كه حـضرت‌ بـه‌ دیگران فرمود: به چیز‌هایی بر‌ شما‌ احتجاج‌ خواهم كرد كه‌ هیچ‌ عرب و عجمی قدرت تغییر‌ آن‌ را ندارد؛ از جمله فرمود:
 
«هل فیكم اَحد قال له رسول اللهصلی الله علیه و آله مَن كنتُ‌ مولاه‌ فعلیٌّ مولاه. اللهم وال مـَن والاهـ‌ وعاد‌ مَن عاداه‌ و انصر‌ مَن‌ نصره، لیبلّغِ الشاهدُ الغائبَ‌ غیری؟ قالوا: اللهم لا» <ref>علاّمه امینی، الغدیر، ج۱، ص۱۵۹ و ۱۶۰.</ref>؛
 
آیا در میان شما كسی هست كه‌ پیامبر‌صلی الله علیه و آله در حق او گفته باشد: هر‌ كس‌ من‌ مولای‌ اویم‌ عـلی هـم مولای‌ اوست‌. خدایا كسی كه با او دوستی كند دوستش دار و كسی كه با او دشمنی كند دشمنش‌ دار‌ و كسی‌ كه او را یاری كند یاری‌اش كن‌ و هر‌ كس‌ حاضر‌ است‌ این‌ را به غائبان برساند؟
 
همه گفتند: آری، چنین است.
 
با تـوجه بـه آنـچه یاد شد و موارد بسیار دیگـری كه در این بـاره از امـام علی علیه السلام  نقل شده است‌ به ویژه خطبه شقشقیه در نهج البلاغه و همچنین مواردی كه علامه امینی در الغدیر از منابع اهل سنت نقل می‌كند، مـعلوم مـی‌گردد كه در بـسیاری از موارد حضرت حق خلافت‌ را‌ برای خود قائل بـود و بـر آن احتجاج می‌کرد. حال، با توجه به این مسئله آنچه از نظر شناخت فضای فرهنگی آن زمان مهم است این است كه جامعه آن‌ روز‌ در وضـعیتی قـرار دارد كه بـه حق خلافت توجه نمی‌كند و بی‌تفاوت از كنار آن می‌گذرد. در این موقعیت فرهنگی امـام علی علیه السلام  چاره‌ای جز‌ سكوت‌ و حداكثر مشاوره دادن به خلفا‌ برای‌ كنترل اوضاع ندارد و چه زیبا حضرت فرمود:
 
«…وطَفِقتُ أَرْتـَئِی بـینَ اَن اَصـولَ بید جَذّاء اَو اَصبرَ علی طَخْیةٍ عَمیاءَ یَهرَمُ فیها الکبیرُ و یَشیبُ فـیها‌ الصـغیرُ‌ و یَکدَحُ فیها مُؤمنٌ حتّی‌ یَلقی‌ ربَّه. فرأیتُ اَنّ الصبرَ علی هاتا اَحجی فَصَبرتُ و فی العینِ قـَذیً و فـِی الحـلقِ شَجاً اَری تُراثی نَهباً»؛<ref>نهج البلاغه، خطبه ۳.</ref>
 
دائما در این اندیشه بودم كه آیا دست تنها قـیام‌ كنـم‌ و بـجنگم یا صبر پیشه كنم و تاریكی كور را تحمل كنم كه بزرگسالان در آن فرسوده می‌شوند و جوانان در آن پیر می‌شوند و مؤمن در تلاشی سـخت تـا آخـرین نفس كه خدا‌ را‌ ملاقات می‌كند‌واقع می‌شود. دیدم صبر بر همین حالت طاقت‌فرسا عاقلانه‌تر است؛ پس صـبر كردم در حـالی كه خار‌ در چشم و استخوان در گلو داشتم و می‌دیدم كه آنچه میراث من‌ بود‌ به‌ غارت رفـته اسـت.
 
==== نـكته دوم - موضع‌گیری‌های حضرت فاطمه علیها السلام ====
یكی از نكاتی كه می‌تواند در روشن شدن اوضاع ‌‌فرهنگی‌ جامعه آن روز مؤثر باشد موضع‌گیری‌های حـضرت فـاطمه  علیها السلام است. 
 
ایشان علاوه بر شخصیت‌ معنوی‌ و مقام‌ عصمت و مصداق كوثر بودن، به لحـاظ ظـاهری از نـظر جامعه آن روز، دختر پیامبر است‌ و مردم میزان علاقه پیامبرصلی الله علیه و آله را نسبت به او می‌دانند و شخصیت معنوی او را‌ تصدیق مـی‌كنند؛ چـنان که‌ ابوبكر‌ در جریان اعتراض حضرت فاطمه  علیها السلام به مسئله فدك و بعضی مسائل اجـتماعی دیگـر وقـتی اقدام به سخن گفتن كرد، ضمن تمجید از رسول خداصلی الله علیه و آله و عترت او و علی بن ابی طالب، خطاب بـه‌ حـضرت فـاطمه  علیها السلام گفت:
 
«واَنتِ یا خیرة النساء و ابنة خیر الانبیاء صادقة فی قولك، سابقة فـی وفـور عقلكِ…» <ref>شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۱۳.</ref>؛ تو ای بهترین زنان و دختر بهترین پیامبران، سخن تو‌ راست‌ است و در عقل و درایت از سـابقین مـی‌باشی.
 
بدین‌سان معلوم می‌شود كه مخالفت‌ها وموافقت‌ها و سخنان حضرت فاطمه  علیها السلام می‌تواند در تحلیل اوضاع آن روز روشـن‌كننده بـاشد. قدر مسلّم آن حضرت از اوضاع‌ آن‌ روز و جریان خـلافت خـشنود نـیست و به همین دلیل به بعضی از سخنان آن حضرت كه نـشان‌دهنده وضـع فرهنگی است به اجمال اشاره می‌كنیم:
 
===== 1- خطر انحراف و بدعت در دین: =====
یكی‌ از‌ وقایع مهم تاریخی كه بـعد از پیامـبرصلی الله علیه و آله اتفاق افتاد گرفتن فدك از حـضرت فـاطمه  بود.  
یكی‌ از‌ وقایع مهم تاریخی كه بـعد از پیامـبرصلی الله علیه و آله اتفاق افتاد گرفتن فدك از حـضرت فـاطمه  بود.  


شـرحِ بـخشیدن فـدك به فاطمه وغصب آن از سوی خلافت مـجال بـیشتری را می‌طلبد‌، اما‌ آنچه‌ در این مقال توجه به‌ آن‌ ضروری‌ است استدلال بر غـصب فـدك از سوی خلافت است كه به حدیثی اسـتدلال  كردند كه پیامبران چیزی را بـه ارث نـمی‌گذارند‌. از‌ این‌ حكایت فهمیده می‌شود كه جـامعه در سـراشیبی سقوط‌ فرهنگی‌ قرار گرفته و حال با استناد به سخنان جعلی یا تفسیر‌های منحرف از سـخنان واقـعی مسیر فهم احكام اسلامی را‌ تـغییر‌ مـی‌دهند‌. حـضرت فاطمه( در مقابل این اسـتدلال اعـتراض کرده، می‌فرماید:
شـرحِ بـخشیدن فـدك به فاطمه علیها السلام وغصب آن از سوی خلافت مـجال بـیشتری را می‌طلبد‌، اما‌ آنچه‌ در این مقال توجه به‌ آن‌ ضروری‌ است استدلال بر غـصب فـدك از سوی خلافت است كه به حدیثی اسـتدلال  كردند كه پیامبران چیزی را بـه ارث نـمی‌گذارند‌. از‌ این‌ حكایت فهمیده می‌شود كه جـامعه در سـراشیبی سقوط‌ فرهنگی‌ قرار گرفته و حال با استناد به سخنان جعلی یا تفسیر‌های منحرف از سـخنان واقـعی مسیر فهم احكام اسلامی را‌ تـغییر‌ مـی‌دهند‌. حـضرت فاطمه علیها السلام در مقابل این اسـتدلال اعـتراض کرده، می‌فرماید:


«شما‌ گـمان مـی‌كنید ما از پیامبرصلی الله علیه و آله ارث نمی‌بریم. آیا از احكام زمان جاهلیت پیروی می‌كنید… ای ابوبكر! آیا در‌ كتاب‌ خدا‌ آمده است كه تو از پدرت ارث بـبری، امـا من ارث‌ نبرم‌.  
«شما‌ گـمان مـی‌كنید ما از پیامبرصلی الله علیه و آله ارث نمی‌بریم. آیا از احكام زمان جاهلیت پیروی می‌كنید… ای ابوبكر! آیا در‌ كتاب‌ خدا‌ آمده است كه تو از پدرت ارث بـبری، امـا من ارث‌ نبرم‌.  
خط ۱۸۹: خط ۱۲:
این سخنان به خوبی وضعیت فرهنگی وایجاد انحراف فرهنگی بعد‌ از‌ فوت پیامبرصلی الله علیه و آله را به خوبی نشان می‌دهد و مشخص می‌كند كه جامعه آن‌ روز‌ آن‌قدر‌ دچـار اختلاف و انحطاط سیاسی است كه آیات صریح قرآن را نیز نادیده می‌گیرد.  
این سخنان به خوبی وضعیت فرهنگی وایجاد انحراف فرهنگی بعد‌ از‌ فوت پیامبرصلی الله علیه و آله را به خوبی نشان می‌دهد و مشخص می‌كند كه جامعه آن‌ روز‌ آن‌قدر‌ دچـار اختلاف و انحطاط سیاسی است كه آیات صریح قرآن را نیز نادیده می‌گیرد.  


===== 2- بی‌تفاوتی و سكوت‌ مردم‌: =====
===== بی‌تفاوتی و سكوت‌ مردم‌: =====
در‌ برابر سخنان حضرت فاطمه( در مواقع مختلف بعد از رحلت پیامبرصلی الله علیه و آله كه‌ بسیاری‌ از آنها در حضور مردم صورت گرفته اسـت مـردم با بی‌تفاوتی و سكوت از كنار آنها گذشته‌اند‌. سكوت‌ مردم در مقابل سخنان آتشین او حكایت از وضعیت نابسامان فرهنگی دارد‌؛ وضعیتی‌ كه جامعه آن روز، پیامبرش را نیز‌ فراموش‌ كرده‌ است و این مسئله از نظر سیاسی حائز‌ اهمیت‌ است. وقـتی فـاطمه( از مسجد به منزل بازگشت، سخنانی را با علی علیه السلام  در‌ میان‌ گذاشت كه این وضعیت را‌ به‌ خوبی نمایان‌ می‌كند‌. حضرت‌ فرمود:
در‌ برابر سخنان حضرت فاطمه علیها السلام در مواقع مختلف بعد از رحلت پیامبرصلی الله علیه و آله كه‌ بسیاری‌ از آنها در حضور مردم صورت گرفته اسـت مـردم با بی‌تفاوتی و سكوت از كنار آنها گذشته‌اند‌.
 
سكوت‌ مردم در مقابل سخنان آتشین او حكایت از وضعیت نابسامان فرهنگی دارد‌؛ وضعیتی‌ كه جامعه آن روز، پیامبرش را نیز‌ فراموش‌ كرده‌ است و این مسئله از نظر سیاسی حائز‌ اهمیت‌ است. وقـتی فـاطمه علیها السلام از مسجد به منزل بازگشت، سخنانی را با علی علیه السلام  در‌ میان‌ گذاشت كه این وضعیت را‌ به‌ خوبی نمایان‌ می‌كند‌. حضرت‌ فرمود:


«(ابوبكر در دشمنی با من‌ تلاش‌ كرد و او را در مكالمه‌ای كه بـا او داشـتم لجبازترین دشمن‌ها یافتم‌، تا‌ آنـجا كه حـتی انصار یاری خود‌ را از من دریغ‌ داشتند‌ و مهاجران وصلت و ارتباط خویش را‌ با‌ من نادیده گرفتند و جماعت حاضر در مسجد چشم خود را بر روی هم‌ گذاشتند‌ (از كنار سخنان مـن بـی‌تفاوت‌ گذشتند‌). نه‌ كسی از مـن‌ دفـاع‌ كرد و نه كسی مانع‌ ظلم‌ شد.» <ref>بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۴۸.</ref>
«(ابوبكر در دشمنی با من‌ تلاش‌ كرد و او را در مكالمه‌ای كه بـا او داشـتم لجبازترین دشمن‌ها یافتم‌، تا‌ آنـجا كه حـتی انصار یاری خود‌ را از من دریغ‌ داشتند‌ و مهاجران وصلت و ارتباط خویش را‌ با‌ من نادیده گرفتند و جماعت حاضر در مسجد چشم خود را بر روی هم‌ گذاشتند‌ (از كنار سخنان مـن بـی‌تفاوت‌ گذشتند‌). نه‌ كسی از مـن‌ دفـاع‌ كرد و نه كسی مانع‌ ظلم‌ شد.» <ref>بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۴۸.</ref>
خط ۱۹۶: خط ۲۱:
سخنان مشابهی نیز از آن حضرت در توبیخ مردم خصوصاً‌ هنگامی‌ كه زنان مهاجر و انصار به عیادت‌ ایشان‌ آمدند نقل‌ شده‌ است‌ كه حائز اهمیت است‌ <ref>همان، ج۴۳، ص۱۵۹.</ref>
سخنان مشابهی نیز از آن حضرت در توبیخ مردم خصوصاً‌ هنگامی‌ كه زنان مهاجر و انصار به عیادت‌ ایشان‌ آمدند نقل‌ شده‌ است‌ كه حائز اهمیت است‌ <ref>همان، ج۴۳، ص۱۵۹.</ref>


===== 3- راز شهادت حـضرت فـاطمه  علیها السلام =====
===== راز شهادت حـضرت فـاطمه  علیها السلام =====
از جمله مسائل تاریخی مربوط به حضرت فاطمه‌( كه‌ اوضاع سیاسی و فرهنگی آن روز را‌ روشن‌ می‌كند‌ جریان‌ شهادت‌ حضرت فاطمه( است‌. فاطمه‌( در سن جوانی و به مدت چند ماهی بعد از پیامبرصلی الله علیه و آله از دنیا رفت. شـرح وقـایع مربوط‌ بـه‌ شهادت‌ حضرت مجال دیگری می‌خواهد، اما جای این‌ سؤال‌ باقی‌ است‌ كه‌ آیا‌ جامعه‌ای كه از حذف حضرت فاطمه( كه بـه مراتب موقعیتی بالاتر از امام علی علیه السلام  داشت باكی ندارد، از قتل علی علیه السلام  و درگـیری بـا او و حـذف فیزیكی او نگران‌ می‌شود؟  
از جمله مسائل تاریخی مربوط به حضرت فاطمه‌( كه‌ اوضاع سیاسی و فرهنگی آن روز را‌ روشن‌ می‌كند‌ جریان‌ شهادت‌ حضرت فاطمه علیها السلام است‌.
 
فاطمه‌ علیها السلام در سن جوانی و به مدت چند ماهی بعد از پیامبرصلی الله علیه و آله از دنیا رفت.
 
شـرح وقـایع مربوط‌ بـه‌ شهادت‌ حضرت مجال دیگری می‌خواهد، اما جای این‌ سؤال‌ باقی‌ است‌ كه‌ آیا‌ جامعه‌ای كه از حذف حضرت فاطمه علیها السلام كه بـه مراتب موقعیتی بالاتر از امام علی علیه السلام  داشت باكی ندارد، از قتل علی علیه السلام  و درگـیری بـا او و حـذف فیزیكی او نگران‌ می‌شود؟  


==== نكته سوم - گفتگوهای سقیفه ====
==== نكته سوم - گفتگوهای سقیفه ====
خط ۲۰۴: خط ۳۳:
البته این رجـوع قهقرایی به‌طور‌ عمده‌ در زمینه مسائل سیاسی و خلافت صورت گرفته است که اجمالاً بـه آن اشاره شد و چنین اسـتنباط مـی‌شود که آشفتگی فکری زیاد است، اما‌ پس‌ از تثبیت قدرت و حذف مخالفان‌، حکومت‌ اکثریت را همراه خود کرد.
البته این رجـوع قهقرایی به‌طور‌ عمده‌ در زمینه مسائل سیاسی و خلافت صورت گرفته است که اجمالاً بـه آن اشاره شد و چنین اسـتنباط مـی‌شود که آشفتگی فکری زیاد است، اما‌ پس‌ از تثبیت قدرت و حذف مخالفان‌، حکومت‌ اکثریت را همراه خود کرد.


چنان‌که وقتی گروهی از مخالفان در خانه فاطمه اجتماع كردند - كه علاوه بر علی علیه السلام  افرادی مانند عباس، زبیر، خـالدبن‌ سعید‌، مقدادبن عمر، سلمان، ابوذر‌، عمار‌، براءبن عازب و ابی بن كعب حضور داشتند – و از سوی عمر به آتش زدن خانه تهدید شدند و تلاش‌های فاطمه زهرا  و علی علیه السلام  برای باز گرداندن جریان خلافت بی‌نتیجه مـاند، سـرانجام گروه‌های مخالف‌ هم‌ به تدریج مجبور به بیعت با ابوبكر شدند و سعدبن عباده ترور شد و طرح ترور امام علی علیه السلام  هم ناكام ماند.<ref>بحارالانوار، ج۴ علیه السلام ، ص۳۵۴.</ref>
چنان‌که وقتی گروهی از مخالفان در خانه فاطمه علیها السلام اجتماع كردند - كه علاوه بر علی علیه السلام  افرادی مانند عباس، زبیر، خـالدبن‌ سعید‌، مقدادبن عمر، سلمان، ابوذر‌، عمار‌، براءبن عازب و ابی بن كعب حضور داشتند – و از سوی عمر به آتش زدن خانه تهدید شدند و تلاش‌های فاطمه زهرا  علیها السلام و علی علیه السلام  برای باز گرداندن جریان خلافت بی‌نتیجه مـاند، سـرانجام گروه‌های مخالف‌ هم‌ به تدریج مجبور به بیعت با ابوبكر شدند و سعدبن عباده ترور شد و طرح ترور امام علی علیه السلام  هم ناكام ماند.<ref>بحارالانوار، ج۴ علیه السلام ، ص۳۵۴.</ref>


سخنانی كه از امام علی علیه السلام  در ماجرای سقیفه‌ نقل‌ شـده اسـت‌ ماهیت فرهنگی جامعه آن روز را بهتر نمایان می‌كند:
سخنانی كه از امام علی علیه السلام  در ماجرای سقیفه‌ نقل‌ شـده اسـت‌ ماهیت فرهنگی جامعه آن روز را بهتر نمایان می‌كند:
خط ۲۴۲: خط ۷۱:


==== نكته‌ اول - آمیختگی صداقت و عدالت بـا سـیاست ====
==== نكته‌ اول - آمیختگی صداقت و عدالت بـا سـیاست ====
از ویژگـی‌های مهم امام علی علیه السلام  این‌ است‌ كه‌ ابعاد مختلف اخلاق انسانی را به‌طور هماهنگ در وجود خود دارد و صـفاتی كه از‌ نـظر‌ انـسان‌ها‌ متضاد می‌نماید در وجود علی علیه السلام  جمع است. علی علیه السلام  شخصیتی است كه با دو ویژگی‌ صـداقت‌ و عـدالت، نزدیكترین یاران خود را رانده است؛ نظیر طلحه و زبیر. كاری كه كمتر‌ سیاستمداری‌ حاضر‌ می‌شود در صحنه سیاست وارد این بازی خطرناك شـود، امـا علی علیه السلام  همیشه عدالت را‌ بر‌ این‌گونه مصلحت‌ها ترجیح می‌دهد.  
از ویژگـی‌های مهم امام علی علیه السلام  این‌ است‌ كه‌ ابعاد مختلف اخلاق انسانی را به‌طور هماهنگ در وجود خود دارد و صـفاتی كه از‌ نـظر‌ انـسان‌ها‌ متضاد می‌نماید در وجود علی علیه السلام  جمع است.  
 
علی علیه السلام  شخصیتی است كه با دو ویژگی‌ صـداقت‌ و عـدالت، نزدیكترین یاران خود را رانده است؛ نظیر طلحه و زبیر. كاری كه كمتر‌ سیاستمداری‌ حاضر‌ می‌شود در صحنه سیاست وارد این بازی خطرناك شـود، امـا علی علیه السلام  همیشه عدالت را‌ بر‌ این‌گونه مصلحت‌ها ترجیح می‌دهد.  


حضرت در نهج البلاغه مـی‌فرماید: «سـوگند به خدایی كه‌ پیامبر‌صلی الله علیه و آله را‌ به حق بـرانگیخته و او را بـرمردم بـرگزیده است سخنی جز صدق نمی‌گویم.»<ref>همان، خـطبة ۱۸۱‌.</ref>
حضرت در نهج البلاغه مـی‌فرماید: «سـوگند به خدایی كه‌ پیامبر‌صلی الله علیه و آله را‌ به حق بـرانگیخته و او را بـرمردم بـرگزیده است سخنی جز صدق نمی‌گویم.»<ref>همان، خـطبة ۱۸۱‌.</ref>