اشكال فخر رازی در سند حدیث غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
== اشكال فخر رازى در سند حديث غدير ==
== اشكال فخر رازى در سند حديث غدير ==
  حال كه سخن از تواتر حديث غدير و اشكال بى‏پايه سندى بر آن شد، جا دارد اشكال فخر رازى(ت ۵۳۳ -  م ۶۰۶ ق) را هم مطرح كنيم:
  حال كه سخن از تواتر حديث غدير و اشكال بى ‏پايه سندى بر آن شد، جا دارد اشكال فخر رازى(ت ۵۳۳ -  م ۶۰۶ ق) را هم مطرح كنيم:


با كمال تعجب فخر رازى هم مدّعى عدم صحت حديث غدير شده و تواتر آن را در كتابش «نِهاية العقول» انكار مى‏ كند! و عجيب‏ تر اينكه براى اثبات ادعايش، به امور سست و نادرست تمسك جسته است!  
با كمال تعجب فخر رازى هم مدّعى عدم صحت حديث غدير شده و تواتر آن را در كتابش «نِهاية العقول» انكار مى‏ كند! و عجيب‏ تر اينكه براى اثبات ادعايش، به امور سست و نادرست تمسک جسته است!  


متن كلام او چنين است:
متن كلام او چنين است:  


ما صحت اين حديث را نمى ‏پذيريم، چرا كه ادعاى شيعيان مبنى بر علم ضرورى به درستى اين حديث مكابره (حرفِ زور) است، زيرا ما مى‏ دانيم كه علم به صحت اين حديث همانند علم به وجود محمدصلى الله عليه وآله و جنگ‏هايش با كافران و فتح مكه و ديگر اخبار متواتر نيست.
ما صحت اين حديث را نمى ‏پذيريم، چرا كه ادعاى شيعيان مبنى بر علم ضرورى به درستى اين حديث مكابره (حرفِ زور) است، زيرا ما مى‏ دانيم كه علم به صحت اين حديث همانند علم به وجود محمدصلى الله عليه وآله و جنگ‏هايش با كافران و فتح مكه و ديگر اخبار متواتر نيست.


افزون بر اين، علم به درستى احاديث وارد شده در فضائل صحابه، از علم به درستى اين حديث قوى‏تر است. با اين همه، شيعيان به اين روايات خرده مى‏ گيرند. حال كه چنين است، چگونه روا باشد كه اينان به صحت اين حديث يقين داشته باشند؟
افزون بر اين، علم به درستى احاديث وارد شده در فضائل صحابه، از علم به درستى اين حديث قوى ‏تر است. با اين همه، شيعيان به اين روايات خرده مى‏ گيرند. حال كه چنين است، چگونه روا باشد كه اينان به صحت اين حديث يقين داشته باشند؟


ضمن اينكه شمار بسيارى از اصحاب حديث اين حديث را نقل نكرده ‏اند؛ كسانى مانند: بخارى، مسلم، واقدى و ابن‏اسحاق.  
ضمن اينكه شمار بسيارى از اصحاب حديث اين حديث را نقل نكرده ‏اند؛ كسانى مانند: بخارى، مسلم، واقدى و ابن ‏اسحاق.  


حتى كسانى مثل جاحظ و ابن‏ابى‏داوود سِجِستانى و ابوحاتِم رازى و ديگر پيشوايان حديث به آن خرده گرفته، و براى نشان دادن نادرستى و سستى‏اش به اين سخن پيامبرصلى الله عليه وآله استدلال كرده ‏اند: «قريش، انصار، جُهَينَه، مُزَينَه، اَسْلَم و غِفار و نه ديگر مردم، موالى‏ اند و جز خدا و فرستاده ‏اش مولاى ديگرى ندارند».
حتى كسانى مثل جاحظ و ابن‏ ابى‏ داوود سجِستانى و ابوحاتِم رازى و ديگر پيشوايان حديث به آن خرده گرفته، و براى نشان دادن نادرستى و سستى‏ اش به اين سخن پيامبرصلى الله عليه وآله استدلال كرده ‏اند: «قريش، انصار، جُهَينَه، مُزَينَه، اَسْلَم و غِفار و نه ديگر مردم، موالى‏ اند و جز خدا و فرستاده ‏اش مولاى ديگرى ندارند».


دومين دليل ما اين است كه شيعيان مى‏ پندارند پيامبرصلى الله عليه وآله اين سخن را در غدير خم و هنگام بازگشت از حج بر زبان آورد، حال آنكه در آن زمان على‏ عليه السلام همراه نبى ‏صلى الله عليه وآله نبود، زيرا وى در يمن بود.<ref>نِهاية العقول (فخر رازى) . </ref>
دومين دليل ما اين است كه شيعيان مى‏ پندارند پيامبرصلى الله عليه وآله اين سخن را در غدير خم و هنگام بازگشت از حج بر زبان آورد، حال آنكه در آن زمان على‏ عليه السلام همراه نبى ‏صلى الله عليه وآله نبود، زيرا وى در يمن بود.<ref>نِهاية العقول (فخر رازى) . </ref>
خط ۲۰: خط ۲۰:
كسى كه نزد اهل ‏تسنن امام ناميده مى‏ شود! هر چند در صفحات گذشته مشخص شد كه حديث غدير از ضروريات است، ولى باز هم اشاراتى به نادرستى‏ هاى سخن فخر رازى و انكار حقايق توسط او خواهيم داشت.
كسى كه نزد اهل ‏تسنن امام ناميده مى‏ شود! هر چند در صفحات گذشته مشخص شد كه حديث غدير از ضروريات است، ولى باز هم اشاراتى به نادرستى‏ هاى سخن فخر رازى و انكار حقايق توسط او خواهيم داشت.


به عنوان مقدمه مى‏گوييم: فخر رازى به اشكال بر اين حديث صحيح كه به تواتر و با طرقِ پر شمار از بيش از صد صحابى روايت شده بسنده نكرده، و حتى پنداشته است كه احاديثِ فضائل صحابه -  با وجودِ علم به ساختگى بودن بيشتر آنها به اعتراف اهل دانش و انصاف -  از حديث غدير قوى ‏تر اند!
به عنوان مقدمه مى گوييم: فخر رازى به اشكال بر اين حديث صحيح كه به تواتر و با طرقِ پر شمار از بيش از صد صحابى روايت شده بسنده نكرده، و حتى پنداشته است كه احاديثِ فضائل صحابه -  با وجودِ علم به ساختگى بودن بيشتر آنها به اعتراف اهل دانش و انصاف -  از حديث غدير قوی ترند!


سخن فخر رازى مى‏ رساند كه در نظر وى، همه احاديث فضائل صحابه از حديث غدير قوى‏تر اند! چرا كه واژه احاديث در كلام وى با «ال» معرفه شده و به صورت «الأحاديث» آمده است. اگر از اين هم كوتاه بياييم، دستِ كم حملِ لفظ «الأحاديث» بر«بيشتر» چنين نتيجه مى‏دهد كه قطعاً علم به صحت بيشتر احاديث منقول در فضائل صحابه از علم به صحت حديث غدير -  كه در فضل على‏ عليه السلام وارد شده -  قوى‏ تر است.
سخن فخر رازى مى‏ رساند كه در نظر وى، همه احاديث فضائل صحابه از حديث غدير قوی ترند! چرا كه واژه احاديث در كلام وى با «ال» معرفه شده و به صورت «الأحاديث» آمده است. اگر از اين هم كوتاه بياييم، دستِ كم حملِ لفظ «الأحاديث» بر«بيشتر» چنين نتيجه مى ‏دهد كه قطعاً علم به صحت بيشتر احاديث منقول در فضائل صحابه از علم به صحت حديث غدير -  كه در فضل على‏ عليه السلام وارد شده -  قوى‏ تر است.


در حالى كه اين كلام با اين اطلاق! باطل است، زيرا با چشم‏ پوشى از خرافات واهى و ساختگىِ بى‏ شمار در ميان احاديث فضائل صحابه، در ميان اين احاديث حتى يك حديث يافت نمى ‏شود كه در سند و دلالت مانند حديث غدير باشد.
در حالى كه اين كلام با اين اطلاق! باطل است، زيرا با چشم‏ پوشى از خرافات واهى و ساختگىِ بى‏ شمار در ميان احاديث فضائل صحابه، در ميان اين احاديث حتى يک حديث يافت نمى ‏شود كه در سند و دلالت مانند حديث غدير باشد.


افزون بر اين، بر كسى كه چنين ادعاى بزرگى دارد، واجب است كه نخست برخى از اين احاديث غير يقينى را بياورد و صحيح بودن زنجيره اتصال آنها را تا جماعتى از صحابه از زبان پيشوايان بزرگ حديث و دانشمندان جرح و تعديل باز گويد -  همان چيزى كه در حديث غدير محقّق شده است -  و سپس نتيجه علم به صحت اين احاديث را روشن سازد و ميزان دلالت آنها را به مطلوبش نشان دهد.
افزون بر اين، بر كسى كه چنين ادعاى بزرگى دارد، واجب است كه نخست برخى از اين احاديث غير يقينى را بياورد و صحيح بودن زنجيره اتصال آنها را تا جماعتى از صحابه از زبان پيشوايان بزرگ حديث و دانشمندان جرح و تعديل باز گويد -  همان چيزى كه در حديث غدير محقّق شده است -  و سپس نتيجه علم به صحت اين احاديث را روشن سازد و ميزان دلالت آنها را به مطلوبش نشان دهد.


ضمن اينكه اين استدلال آنگاه به فرجام مى‏رسد كه اين احاديث، همگى يا بعضى از طرق شيعه به گونه متواتر يا قوى با اسانيدِ بسيار آمده باشد، همانگونه كه حديث غدير نزد فريقين چنين وضعيتى دارد.
ضمن اينكه اين استدلال آنگاه به فرجام مى ‏رسد كه اين احاديث، همگى يا بعضى از طرق شيعه به گونه متواتر يا قوى با اسانيدِ بسيار آمده باشد، همانگونه كه حديث غدير نزد فريقين چنين وضعيتى دارد.


از اين هم چشم مى ‏پوشيم و از فخر رازى و پيروانش مى‏خواهيم تا فقط اثبات كنند كه شمارى از احاديث فضائل صحابه در يقين به صحت با حديث غدير برابرى مى‏كنند، اثبات قوى‏تر بودن اين احاديث از حديث غدير پيش‏كش!
از اين هم چشم مى ‏پوشيم و از فخر رازى و پيروانش مى‏ خواهيم تا فقط اثبات كنند كه شمارى از احاديث فضائل صحابه در يقين به صحت با حديث غدير برابرى مى‏ كنند، اثبات قوى ‏تر بودن اين احاديث از حديث غدير پيش‏كش!


خلاصه آنكه سخن رازى كه مى ‏گويد:  
خلاصه آنكه سخن رازى كه مى ‏گويد:  


«ادعاى شيعيان مبنى بر علم ضرورى به درستى اين حديث ياوه است» اين كلام خود ياوه است، زيرا هيچ حديثى نيست كه اهل‏سنت مدّعى تواتر و علم ضرورى به صحّتش باشند، جز آنكه حديث غدير از آن قوى‏تر و بزرگ‏تر است.
«ادعاى شيعيان مبنى بر علم ضرورى به درستى اين حديث ياوه است» اين كلام خود ياوه است، زيرا هيچ حديثى نيست كه اهل ‏سنت مدّعى تواتر و علم ضرورى به صحّتش باشند، جز آنكه حديث غدير از آن قوى‏ تر و بزرگ‏تر است.


صِرفِ نپذيرفتن و لانُسَلِّم گفتن در چنين امورى راه به جايى نمى‏برد، زيرا در اين صورت فرد منكر مى‏تواند حتى وجود مكه و مدينه و محمد نبى‏صلى الله عليه وآله را هم نپذيرد! مگر اينكه كسانى همچون فخر رازى، ميان حديث غدير و ديگر متواترات و ضروريّات تفاوتى را بيان كنند.
صِرفِ نپذيرفتن و لانُسَلِّم گفتن در چنين امورى راه به جايى نمى‏ برد، زيرا در اين صورت فرد منكر مى‏ تواند حتى وجود مكه و مدينه و محمد نبى ‏صلى الله عليه وآله را هم نپذيرد! مگر اينكه كسانى همچون فخر رازى، ميان حديث غدير و ديگر متواترات و ضروريّات تفاوتى را بيان كنند.


علامه ملا سيد محمدقلى <ref>پدر مرحوم مير حامدحسين (مترجم) .</ref>در اين باره سخن بسيار نيكويى دارد.  
علامه ملا سيد محمدقلى <ref>پدر مرحوم مير حامدحسين (مترجم) .</ref>در اين باره سخن بسيار نيكويى دارد.  


وى مى‏گويد:
وى مى ‏گويد:


شكى نيست كه هر كس انصاف دهد و در كثرت طرق حديث غدير و بلندآوازگى‏ اش ميان خاصه و عامه، با وجود انگيزه‏ هاى بسيار براى پنهان داشتن آن و فراوانى موانع نقلش نيک بياندیشد، به صحّت اين حديث علم ضرورى پيدا مى‏ كند. چگونه چنين نباشد؟


شكى نيست كه هر كس انصاف دهد و در كثرت طرق حديث غدير و بلندآوازگى‏اش ميان خاصه و عامه، با وجود انگيزه‏هاى بسيار براى پنهان داشتن آن و فراوانى موانع نقلش نيك بياندشيد، به صحّت اين حديث علم ضرورى پيدا مى‏كند. چگونه چنين نباشد؟
حال آنكه معمولاً براى مسلمانان در امور دينى بسيارى كه از حيث تواتر به مراتب پايين ‏تر از حديث غدير جاى مى‏ گيرند قطع و يقين به دست مى ‏آيد؛ مانند آيات تحدّى و مبارزطلبى با آنها در پيش چشم كافران و دين ‏ستيزان، با اينكه در اين موارد انگيزه ‏هاى معارضه فراوان بوده و مانعى هم بر سر راه نبوده است.


حال آنكه معمولاً براى مسلمانان در امور دينى بسيارى كه از حيث تواتر به مراتب پايين‏تر از حديث غدير جاى مى‏گيرند قطع و يقين به دست مى‏آيد؛ مانند آيات تحدّى و مبارزطلبى با آنها در پيش چشم كافران و دين‏ستيزان، با اينكه در اين موارد انگيزه‏هاى معارضه فراوان بوده و مانعى هم بر سر راه نبوده است.
صدور معجزات نيز همين گونه است. با اينكه كفّار همگى تمام اينها را انكار مى‏ كنند و مدّعى‏ اند كه مسلمانان همه در دروغ گفتن و ساختن اين گزارش‏ها هم داستان شده ‏اند، زيرا مسلمين براى ساختن اين گزارش ‏ها انگيزه دارند و هدفى را مى‏ جويند.


اهل اسلام نيز درباره گزارش ‏هاى ويژه صاحبان مذاهب باطل، همچون جهودان و ترسايان و صابئان و گبران و بت پرستان و ديگر مشركان چنين ادعايى دارند. پس چگونه روا باشد كه مسلمان منصفى تفاوت ميان دو بديهى را انكار كند؟ چرا كه گاهى يكى از آن دو از ديگرى روشن‏تر و آشكارتر است. چگونه چنين نباشد؟ در حالى كه اگر چنين نبود رها كردن بسيارى از متواترات لازم مى ‏آمد.<ref>عماد الاسلام فى الامامة: ج ۴ ص ۲۱۷.</ref>


اكنون ببينيم رازى در ردّ حديث غدير به چه چيزى تمسک جسته است. رازى گفته كه بسيارى از اصحاب حديث، حديث غدير را روايت نكرده‏ اند! ولى اين سخن پذيرفته نيست.


صدور معجزات نيز همين گونه است. با اينكه كفّار همگى تمام اينها را انكار مى‏كنند و مدّعى‏اند كه مسلمانان همه در دروغ گفتن و ساختن اين گزارش‏ها همداستان شده‏اند، زيرا مسلمين براى ساختن اين گزارش‏ها انگيزه دارند و هدفى را مى‏جويند.
در همين عنوان نام كسانى كه حديث غدير را در كتاب‏ هايشان آورده ‏اند و راويان و نيز ناقلان آن را نقل مى ‏كنيم، تا هر كس اين فهرست از نام هاى دانشمندان بزرگ اهل‏ سنت را بنگرد، در مى ‏يابد كه بسيارى از ايشان اين حديث را روايت كرده، و آشكارا به بزرگى و صحت و تواترش اقرار نموده و به حصول علم ضرورى برايشان به صدورش اين حديث از رسول خداصلى الله عليه وآله تصريح كرده ‏اند.


اهل اسلام نيز درباره گزارش‏هاى ويژه صاحبان مذاهب باطل، همچون جهودان و ترسايان و صابئان و گبران و بت‏پرستان و ديگر مشركان چنين ادعايى دارند. پس چگونه روا باشد كه مسلمان منصفى تفاوت ميان دو بديهى را انكار كند؟ چرا كه گاهى يكى از آن دو از ديگرى روشن‏تر و آشكارتر است. چگونه چنين نباشد؟ در حالى كه اگر چنين نبود رها كردن بسيارى از متواترات لازم مى‏آمد.××× 1 عماد الاسلام فى الامامة: ج 4 ص 217. ×××
تعجب از رازى است كه مى‏ گويد:«بى گمان بسيارى از اصحاب حديث اين حديث را نقل نكرده ‏اند»، و آنگاه از اين شمار بسيار تنها نام چهار تن را مى ‏آورد! اى كاش او حداقل نام سى يا بيست تن از محدّثان سرشناس را ياد مى‏ كرد، تا اين شماره با آن ادعا سازگار باشد! چرا كه عدم نقل چهار بلكه ده نفر، با نقل حديث غدير توسط اين گروه پرشمار و جماعت بسيار معارضه نمى ‏كند.


با اين همه، اگر بپذيريم كه بسيارى از اصحاب حديث، حديث مشهور و متواتر غدير را نقل نكرده ‏اند، اين عدم نقل تنها به سبب دورى‏ آنها از اميرمؤمنان عليه السلام بوده است.


اكنون ببينيم رازى در ردّ حديث غدير به چه چيزى تمسك جسته است. رازى گفته كه بسيارى از اصحاب حديث، حديث غدير را روايت نكرده‏اند! ولى اين سخن پذيرفته نيست.
آنان براى رسيدن به اهداف نارواى خود فضائل حضرتش را پنهان مى‏ كنند، زيرا در همين حال كه فضائل آن را نقل نمى‏ كنند، در شأن خلفاء و پيشوايانشان خرافات عجيبى روايت مى‏ كنند! افزون بر اين، آنگاه كه به دليل وجود مُثبِت به سخن نافى وقعى نهاده نمى ‏شود، ساكت و مُعرِض به بى‏ اعتنايى سزاوارتر اند.


بارى، مهم‏ترين دستاويز انكار فخر رازى عدم نقل حديث غدير از سوى بخارى و مسلم و واقدى و ابن ‏اسحاق است.


در همين عنوان نام كسانى كه حديث غدير را در كتاب‏هايشان آورده‏اند و راويان و نيز ناقلان آن را نقل مى‏كنيم، تا هر كس اين فهرست از نام‏هاى دانشمندان بزرگ اهل‏سنت را بنگرد، در مى‏يابد كه بسيارى از ايشان اين حديث را روايت كرده، و آشكارا به بزرگى و صحت و تواترش اقرار نموده و به حصول علم ضرورى برايشان به صدورش اين حديث از رسول‏خداصلى الله عليه وآله تصريح كرده‏اند.
== بررسى اين اشكال: ==


تعجب از رازى است كه مى‏گويد: »بى‏گمان بسيارى از اصحاب حديث اين حديث را نقل نكرده‏اند« و آنگاه از اين »شمار بسيار« تنها نام چهار تن را مى‏آورد! اى كاش او حداقل نام سى يا بيست تن از محدّثان سرشناس را ياد مى‏كرد، تا اين شماره با آن ادعا سازگار باشد! چرا كه عدم نقل چهار بلكه ده نفر، با نقل حديث غدير توسط اين گروه پرشمار و جماعت بسيار معارضه نمى‏كند.
=== اول :عدم روايت حديث غدير توسط بخارى و مسلم ===
فخر رازى به عدم نقل حديث غدير توسط بخارى و مسلم استدلال كرده است. اينک ادله بطلان اين اشكال:


* '''پاسخ اول: دليل تعصّب'''


با اين همه، اگر بپذيريم كه بسيارى از اصحاب حديث، حديث مشهور و متواتر غدير را نقل نكرده‏اند، اين عدم نقل تنها به سبب دورى‏شان از اميرمؤمنان‏عليه السلام بوده است.
عدم نقل حديث غدير از سوى بخارى و مسلم، با وجود تواتر و شهرتش، تعصّبِ سخت و رويگردانى اين دو از اهل‏ بيت‏ عليهم السلام را نشان مى ‏دهد. اگر اين دو تن چنين نبودند، نادانان به اينكه اين دو حديثى از احاديث و از جمله حديث غدير را نقل نكرده ‏اند استدلال نمى‏ كردند.


* '''پاسخ دوم: مُثبِت بر نافى مقدمّ است'''


آنان براى رسيدن به اهداف نارواى خود فضائل حضرتش را پنهان مى‏كنند، زيرا در همين حال كه فضائل آن را نقل نمى‏كنند، در شأن خلفاء و پيشوايانشان خرافات عجيبى روايت مى‏كنند! افزون بر اين، آنگاه كه به دليل وجود مُثبِت به سخن نافى وقعى نهاده نمى‏شود، ساكت و مُعرِض به بى‏اعتنايى سزاوارتر اند.
از قواعد مسلّم نزد همه اهل علم به ويژه دانشمندان علم اصول، قاعده ‏اى است كه به قاعده؛«تقدّم مُثبِت بر نافى »شناخته شده است. بر اساس اين قاعده، اگر شخصى با وجود كسى كه خبرى را اثبات مى ‏كند به صراحت آن خبر را نفى كند به سخنش اعتنا نمى‏ شود.


در اين صورت، چگونه سكوت محض و عدم سخن گفتن از نفى و اثبات درباره حديثى، خدشه ‏اى بدان وارد خواهد كرد؟ دانشمندان بزرگ، فراوان به اين قاعده و به اين اصل مسلّم استناد كرده، و در گفتگوهاى گوناگون خود به آن استدلال كرده ‏اند. از جمله اين دانشمندان است:


* ۱. حلبى: در ماجراى ورود پيامبرصلى الله عليه وآله به كعبه پس از فتح مكه و نماز گذاردن در كعبه، روايتى كه مى‏ گويد حضرت نمازگزارد را بر روايتى كه نافى نماز گذاردن حضرت در كعبه است مقدم گردانيده است.<ref>اِنسان العيون فى سيرة الامين و المأمون: ج ۳ ص ۳۱.</ref>
* ۲. ابن ‏قيّم: در مورد حالت نشستن در نماز، روايتى كه نشستن به شكل مايل در آن آمده را بر روايت نافى آن مقدم دانسته است.<ref>زاد المعاد فى هَدى خير العباد: ج ۱ ص ۶۰ .</ref>
* ۳. مَنينى (ت ۱۰۹۸م -۱۱۷۲ ق): در مورد ضبط كلمه «مشورت» و معناى آن، قولى كه دلالت بر يک نوع ضبط و معنى دارد را بر قولى كه نافى آن معنى است ترجيح داده است.<ref>الفتح الوهبى شرح تاريخ ابونصر عتبى:ج ۱ ص ۸ .</ref>
* ۴. ابن ‏وزير صنعانى گويد: كسى كه حديث را تضعيف مى‏ كند، تا وقتى سبب ضعف را روشن نسازد نافى به شمار مى رود، و مُثبِت از نافى شايسته ‏تر است.<ref>الروض الباسم فى الذبّ عن ابى‏القاسم: ج ۱ ص ۷۹.</ref>


بارى، مهم‏ترين دستاويز انكار فخر رازى عدم نقل حديث غدير از سوى بخارى و مسلم و واقدى و ابن‏اسحاق است.
* '''پاسخ سوم: نشنيدن، روايت نكردن، نپذيرفتن، دليل بر رد نيست'''


اينك بررسى اين اشكال:
افزون بر آنچه گذشت، برخى سخنان نشان مى‏ دهد كه اگر يكى از اصحاب حديث، حديثى را نشنيده يا صحّتش را نپذيرفته باشد، خدشه ‏اى به آن حديث وارد نمى‏ آيد.


ابن ‏قيّم در مورد حكم سلامِ نماز و روايتى كه زُهرى نشنيده همين قاعده را اجرا كرده است. اگر نشنيدن زهرى دليل بر رد روايت نيست، عدم نقل حديث غدير توسط بخارى و مسلم -  آن هم بدون هيچ انكارى توسط آنها -  به طريق اولى دليل رد نيست.<ref>زاد المعاد فى هَدى خير العباد: ج ۱ ص ۶۶ .</ref>


* '''پاسخ چهارم: شهادت به نفى پذيرفته نيست'''


   اول
نزد اهل دانش، شهادت به نفى -  هر چند از بزرگان باشد -  پذيرفته نيست. حتى خود دهلوى در چند مورد از كتابش:«تحفه اثنى‏ عشريه »،به اين قاعده عمل كرده است. به خصوص كه اگر اين انكار در برابر اثبات ساير محققان و بزرگان باشد كه هرگز خدشه در ثبوت و صحت آن حديث نخواهد بود.


   عدم روايت حديث غدير توسط بخارى و مسلم
* '''پاسخ پنجم: عدمِ نقل يک حديث نشان‏ دهنده وجود نداشتن آن نيست'''


از اينها گذشته، آنچه بديهى است اينكه عدمِ نقل يک حديث نشان دهنده وجود نداشتن آن نيست. به ويژه در مواردى كه آگاهى به آنها ميان همه مردم ضرورى باشد. فاضل حيدرعلى فيض ‏آبادى در موضوع جنگ ابوبكر با مرتدّان به همين قاعده استناد كرده است.<ref>منتهى الكلام: ص ۹۴ ۹۳.</ref>


فخر رازى به عدم نقل حديث غدير توسط بخارى و مسلم استدلال كرده است. اينك ادله بطلان اين اشكال:
* '''پاسخ ششم: صحيحين تمام احاديث صحيح را در خود جاى نداده ‏اند'''


كيست كه بگويد همه احاديث صحيح در دو كتاب صحيح بخارى و صحيح مسلم گرد آمده است؟! آيا بخارى و مسلم چنين گفته‏ اند يا ديگران؟ اين سخن كِى و چگونه ثبت شده و دليل آن چيست؟ آيا درست است بگوييم: هر حديثى كه بخارى و مسلم نقل نكرده ‏اند ضعيف است؟! بعضى از بزرگان اهل ‏سنت به صراحت گفته ‏اند كه عدم نقل بخارى و مسلم دليل بر ضعف نيست، از جمله:


پاسخ اول: دليل تعصّب
* ۱ و ۲ و ۳. نَوَوى و قاضى كتّانى و عبدالحق دهلوى: دارَقُطنى و ديگران بر اين باورند كه بخارى و مسلم برخى از احاديثى را كه نقل نكرده‏ اند مى ‏بايست نقل مى كردند، چرا كه زنجيره هاى راويان اين احاديث همان زنجيره ‏هايى است كه اين دو در صحيحين با آن زنجيره ‏ها حديث روايت كرده ‏اند.


عدم نقل حديث غدير از سوى بخارى و مسلم، با وجود تواتر و شهرتش، تعصّبِ سخت و رويگردانى اين دو از اهل‏بيت‏عليهم السلام را نشان مى‏دهد. اگر اين دو تن چنين نبودند، نادانان به اينكه اين دو حديثى از احاديث و از جمله حديث غدير را نقل نكرده‏اند استدلال نمى‏كردند.
دارقطنى و ابوذر هروى كتاب‏هايى نگاشته و احاديث ياد شده را در آنها آورده اند. به خصوص بخارى و مسلم تصريح كرده ‏اند كه شمارى از احاديث صحيح را گردآورده ‏اند.<ref>المنهاج فى شرح صحيح مسلم بن الحجّاج: ج ۱ ص ۳۷. المنهل الروىّ فى علم اصول حديث النبى ‏صلى الله عليه وآله: ص ۶ . </ref>


پاسخ دوم: مُثبِت بر نافى مقدمّ است
* ۴. شمس عَلقَمى<ref>وى از مشايخ اجازه شاه ولى‏ اللَّه دهلوى، پدر نويسنده:«تحفه اثنى‏ عشريه » است. عبقات الانوار: مجلدات حديث غدير: ج ۲ ص ۲۷۲(مترجم) .</ref>: شرط صحت حديث آمدنش در صحيحين يا يكى از اين دو كتاب نيست.<ref>الكوكب المنير فى شرح الجامع الصغير (مخطوط): حرف ميم. </ref>


از قواعد مسلّم نزد همه اهل علم به ويژه دانشمندان علم اصول، قاعده‏اى است كه به قاعده »تقدّم مُثبِت بر نافى« شناخته شده است. بر اساس اين قاعده، اگر شخصى با وجود كسى كه خبرى را اثبات مى‏كند به صراحت آن خبر را نفى كند به سخنش اعتنا نمى‏شود.
* ۵ . ابن قيّم: او نيز در مورد حديثى در باب طلاق مى‏ گويد كه عدم نقل بخارى اشكال بر حديث وارد نمى‏ كند، و تصريح مى‏ كند چه بسيار احاديثى كه بخارى آنها را صحيح دانسته ولى احاديث در صحيح او نيست.<ref>زاد المعاد فى هَدى خير العباد: ج ۴ ص ۶۰. </ref>
 
* ۶. حيدر على فيض ‏آبادى: وى به كلام خود بخارى و مسلم استناد مى‏ كند كه همه احاديث صحيح را در كتابشان نياورده اند.<ref>منتهى الكلام:.ص ۲۷</ref>
 
در اين صورت، چگونه سكوت محض و عدم سخن گفتن از نفى و اثبات درباره حديثى، خدشه‏اى بدان وارد خواهد كرد؟ دانشمندان بزرگ، فراوان به اين قاعده و به اين اصل مسلّم استناد كرده، و در گفتگوهاى گوناگون خود به آن استدلال كرده‏اند. از جمله اين دانشمندان است:
 
 
1. حلبى: در ماجراى ورود پيامبرصلى الله عليه وآله به كعبه پس از فتح مكه و نماز گذاردن در كعبه، روايتى كه مى‏گويد حضرت نمازگزارد را بر روايتى كه نافى نماز گذاردن حضرت در كعبه است مقدم گردانيده است.××× 1 اِنسان العيون فى سيرة الامين و المأمون: ج 3 ص 31. ×××
 
 
2. ابن‏قيّم: در مورد حالت نشستن در نماز، روايتى كه نشستن به شكل مايل در آن آمده را بر روايت نافى آن مقدم دانسته است.××× 2 زاد المعاد فى هَدى خير العباد: ج 1 ص 60 . ×××
 
 
3. مَنينى )ت 1098 -  م 1172 ق( : در مورد ضبط كلمه »مشورت« و معناى آن، قولى كه دلالت بر يك نوع ضبط و معنى دارد را بر قولى كه نافى آن معنى است ترجيح داده است.××× 3 الفتح الوهبى شرح تاريخ ابونصر عتبى: ج 1 ص 8 . ×××
 
 
4. ابن‏وزير: صنعانى گويد: كسى كه حديث را تضعيف مى‏كند، تا وقتى سبب ضعف را روشن نسازد نافى به شمار مى‏رود، و مُثبِت از نافى شايسته‏تر است.××× 4 الروض الباسم فى الذبّ عن ابى‏القاسم: ج 1 ص 79. ×××
 
پاسخ سوم: نشنيدن، روايت نكردن، نپذيرفتن، دليل بر رد نيست
 
افزون بر آنچه گذشت، برخى سخنان نشان مى‏دهد كه اگر يكى از اصحاب حديث، حديثى را نشنيده يا صحّتش را نپذيرفته باشد، خدشه‏اى به آن حديث وارد نمى‏آيد.
 
 
ابن‏قيّم در مورد حكم سلامِ نماز و روايتى كه زُهرى نشنيده همين قاعده را اجرا كرده است. اگر نشنيدن زهرى دليل بر رد روايت نيست، عدم نقل حديث غدير توسط بخارى و مسلم -  آن هم بدون هيچ انكارى توسط آنها -  به طريق اولى دليل رد نيست.××× 1 زاد المعاد فى هَدى خير العباد: ج 1 ص 66 . ×××
 
 
پاسخ چهارم: شهادت به نفى پذيرفته نيست
 
نزد اهل دانش، شهادت به نفى -  هر چند از بزرگان باشد -  پذيرفته نيست. حتى خود دهلوى در چند مورد از كتابش »تحفه اثنى‏عشريه« به اين قاعده عمل كرده است. به خصوص كه اگر اين انكار در برابر اثبات ساير محققان و بزرگان باشد كه هرگز خدشه در ثبوت و صحت آن حديث نخواهد بود.
 
 
پاسخ پنجم: عدمِ نقل يك حديث نشان‏دهنده وجود نداشتن آن نيست
 
از اينها گذشته، آنچه بديهى است اينكه عدمِ نقل يك حديث نشان دهنده وجود نداشتن آن نيست. به ويژه در مواردى كه آگاهى به آنها ميان همه مردم ضرورى باشد. فاضل حيدرعلى فيض‏آبادى در موضوع جنگ ابوبكر با مرتدّان به همين قاعده استناد كرده است.××× 2 منتهى الكلام: ص 94 93. ×××
 
 
پاسخ ششم: صحيحين تمام احاديث صحيح را در خود جاى نداده‏اند
 
كيست كه بگويد همه احاديث صحيح در دو كتاب صحيح بخارى و صحيح مسلم گرد آمده است؟! آيا بخارى و مسلم چنين گفته‏اند يا ديگران؟ اين سخن كِى و چگونه ثبت شده و دليل آن چيست؟ آيا درست است بگوييم: هر حديثى كه بخارى و مسلم نقل نكرده‏اند ضعيف است؟! بعضى از بزرگان اهل‏سنت به صراحت گفته‏اند كه عدم نقل بخارى و مسلم دليل بر ضعف نيست، از جمله:
 
 
1 و 2 و 3. نَوَوى و قاضى كتّانى و عبدالحق دهلوى: دارَقُطنى و ديگران بر اين باورند كه بخارى و مسلم برخى از احاديثى را كه نقل نكرده‏اند مى‏بايست نقل مى‏كردند، چرا كه زنجيره‏هاى راويان اين احاديث همان زنجيره‏هايى است كه اين دو در صحيحين با آن زنجيره‏ها حديث روايت كرده‏اند.
 
 
دارقطنى و ابوذر هروى كتاب‏هايى نگاشته و احاديث ياد شده را در آنها آورده‏اند. به خصوص بخارى و مسلم تصريح كرده‏اند كه شمارى از احاديث صحيح را گردآورده‏اند.××× 1 المنهاج فى شرح صحيح مسلم بن الحجّاج: ج 1 ص 37. المنهل الروىّ فى علم اصول حديث النبى‏صلى الله عليه وآله: ص 6 . ×××
 
 
4. شمس عَلقَمى××× 2 وى از مشايخ اجازه شاه ولى‏اللَّه دهلوى، پدر نويسنده »تحفه اثنى‏عشريه« است. عبقات الانوار: مجلدات حديث غدير: ج 2 ص 272 )مترجم( . ×××: شرط صحت حديث آمدنش در صحيحين يا يكى از اين دو كتاب نيست.××× 3 الكوكب المنير فى شرح الجامع الصغير )مخطوط( : حرف ميم. ×××
 
 
5 . ابن‏قيّم: او نيز در مورد حديثى در باب طلاق مى‏گويد كه عدم نقل بخارى اشكال بر حديث وارد نمى‏كند، و تصريح مى‏كند چه بسيار احاديثى كه بخارى آنها را صحيح دانسته ولى احاديث در صحيح او نيست.××× 4 زاد المعاد فى هَدى خير العباد: ج 4 ص 60 . ×××
 
 
6 . حيدر على فيض‏آبادى: وى به كلام خود بخارى و مسلم استناد مى‏كند كه همه احاديث صحيح را در كتابشان نياورده‏اند.××× 5 منتهى الكلام: ص 27. ×××
 
تكميل بحث


==== تكميل بحث ====
حال كه معلوم شد عدم نقل بخارى و مسلم در صحت حديث ذره‏اى تأثير ندارد و معلوم شد كه اين دو همه روايات صحيح را در صحيحين نياورده‏اند، نام چند تن را مى‏آوريم كه احاديث صحيح و مسلّم را كه در كتب ديگر حديث فراوان آمده زير سؤال برده‏اند! صرفاً به اين بهانه كه بخارى و مسلم در كتابشان نياورده‏اند:
حال كه معلوم شد عدم نقل بخارى و مسلم در صحت حديث ذره‏اى تأثير ندارد و معلوم شد كه اين دو همه روايات صحيح را در صحيحين نياورده‏اند، نام چند تن را مى‏آوريم كه احاديث صحيح و مسلّم را كه در كتب ديگر حديث فراوان آمده زير سؤال برده‏اند! صرفاً به اين بهانه كه بخارى و مسلم در كتابشان نياورده‏اند:


۷۶۴

ویرایش