ابلاغ ولایت: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۳٬۹۶۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۵ ژوئن ۲۰۲۱
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶۴۷: خط ۶۴۷:


<big>و من رسانيدم آنچه مأمور به ابلاغش بودم تا حجت باشد بر حاضر و غايب و بر همه كسانى كه حضور دارند يا ندارند، به دنيا آمده ‏اند يا نيامده‏ اند. پس حاضران به غايبان و پدران به فرزندان تا روز قيامت برسانند.</big>
<big>و من رسانيدم آنچه مأمور به ابلاغش بودم تا حجت باشد بر حاضر و غايب و بر همه كسانى كه حضور دارند يا ندارند، به دنيا آمده ‏اند يا نيامده‏ اند. پس حاضران به غايبان و پدران به فرزندان تا روز قيامت برسانند.</big>
== <big>دستور به ابلاغ ولايت پيش از غدير</big><ref>غدير در قرآن: ج 1 ص428-431.</ref> ==
<big>اعمال حج پايان يافته و پيامبرصلى الله عليه وآله همراه با كاروان عظيم حجاج به مكه بازگشته ‏اند.<ref>از نظر ترتيب زمانى اگر چه اين آيات مربوط به وقايعى است كه در مكه قبل از حركت به سوى غدير رخ داده، اما از آنجا كه ادامه آن تا ورود به مدينه است، در اينجا قرار داده شد.</ref> هنوز دستور حركت از مكه به سوى غدير از سوى خداوند نازل نگشته و حضرت يک روز در مكه توقف دارد.</big>
<big>اولين مرحله جدّى از مسئله ولايت در همين روز آغاز مى ‏شود. قبل از اعلام و ابلاغ ولايت على ‏عليه السلام به مردم، بايد ودايع نبوت و امامت به على‏ عليه السلام سپرده شود. پيامبرصلى الله عليه وآله مجلسى خصوصى با على ‏عليه السلام تشكيل مى‏ دهد كه احدى در آن راه ندارد و اين مجلس در شبانه روزى است كه از نظر همسردارىِ پيامبرصلى الله عليه وآله نوبت عايشه است.</big>
<big>او در برابر اينكه پيامبرصلى الله عليه وآله مجلس خصوصى با على‏ عليه السلام دارد عكس‏ العمل نشان مى ‏دهد و اصرار دارد بداند موضوع از چه قرار است. پيامبرصلى الله عليه وآله پس از گرفتن پيمانى محكم از او، اين سرّ را براى او باز مى‏ گويد كه مسئله اعلان ولايت در پيش است.</big>
<big>عايشه سرّ پيامبرصلى الله عليه وآله را فوراً به ابوبكر و عمر خبر مى‏ دهد، و آنان منافقين را جمع مى‏ كنند و براى قتل پيامبرصلى الله عليه وآله نقشه مى ‏كشند، ولى با خنثى شدن توطئه آنان در كوه هَرشى، نقشه مسموم كردن پيامبرصلى الله عليه وآله را طرح مى‏كنند و به اجراى آن مى ‏پردازند.</big>
<big>با اين مقدمه به استقبال ماجرايى مى ‏رويم كه حذيفه از اين مرحله غدير ترسيم كرده و مى‏ گويد<ref>ارشاد القلوب: ج 2 ص112-135. کشف الیقین: ص137. تفسير فرات: ص 185. مجمع البيان: ج 1 ص 56 . نور الثقلين: ج 5 ص 370 ح 8 . مناقب اميرالمؤمنين‏ عليه السلام (كوفى) : ج 2 ص 346. تأويل الآيات: ج 2 ص 697 . الصراط المستقيم: ج 3 ص 168. تفسير قمى: ج 2 ص 376. امالى الشيخ الطوسى: ص 302. بحار الانوار: ج 22 ص232، 239 ح4، 243 ح9، 246 ح17 و ج27 ص246 ح17 و ج28 ص95-97، 106، 107 و ج30 ص383 و ج31 ص640 ح 157. صحیح بخاری: ج7 ص17، ج8 ص449. صحیح مسلم: ج7 ص24. السیرة النبویة (ابن کثیر): ج4 ص449. فتح القدیر شوکانی: ج5 ص250. مجمع الزوائد (هیثمی): ج7 ص126. تفسیر قرطبی: ج18 ص187. زاد المسیر (ابن جوزی): ج8 ص51. مسند احمد: ج1 ص33 و ج6 ص 52.
<span dir="RTL" lang="AR-SA">دستور</span></ref></big>:
<big>اعمال حج پايان يافت و پيامبرصلى الله عليه وآله از مِنا به مكه بازگشت. در اينجا جبرئيل نازل شد و چنين پيام آورد:</big>
<big>اى محمد، خدايت سلام مى‏رساند و ... ، به تو دستور مى‏دهد على بن ابى‏طالب‏عليه السلام را براى بعد از خودت در امت منصوب نمايى و خلافت را به او بسپارى، ... و خداوند به تو دستور مى‏دهد آنچه به تو آموخته به او بياموزى، و آنچه كه تو را بر حفظ آن مأمور كرده و نزد تو به وديعت گذاشته به او تحويل دهى، چرا كه او امين مورد اعتماد است.</big>
<big>اينجا بود كه پيامبرصلى الله عليه وآله على‏عليه السلام را صدا زد و يك روز و شب كامل با او جلسه خصوصى قرار داد. در اين مجلس علم و حكمتى را كه خدا به آن حضرت داده بود به على‏عليه السلام سپرد و آنچه جبرئيل گفته بود به او ابلاغ كرد.</big>
<big>آن روز -  از بين همسران پيامبرصلى الله عليه وآله -  نوبت عايشه بود كه حضرت على القاعده نزد او مى‏ماند، اما حضور على‏عليه السلام مانع اين مسئله شد. عايشه گفت: بايد نزد على بروم و به او چيزى بگويم كه نمى‏گذارد من نزد پيامبر باشم! او آمد و خطاب به اميرالمؤمنين‏عليه السلام گفت: اى پسر ابى‏طالب، امروز يكسره پيامبر را از اينكه نزد من باشد محبوس كرده‏اى!!</big>
<big>پيامبرصلى الله عليه وآله پاسخ او را داد و فرمود: اى عايشه، بين من و على فاصله مشو، كه او در راه من از هيچ كس نمى‏ترسد. قسم به آنكه جانم به دست اوست، او را دشمن نمى‏دارد مؤمن و دوست نمى‏دارد كافر. بدان كه حق بعد از من با على است و به همان سو مى‏رود كه على برود. از يكديگر جدا نمى‏شوند تا بر سر حوض كوثر نزد من وارد شوند.</big>
<big>عايشه گفت: يا رسول اللَّه! از آغاز امروز مجلس خصوصى شما با على طول كشيده است؟! پيامبرصلى الله عليه وآله از او روى گرداند، ولى عايشه گفت: يا رسول اللَّه! چرا آن مسئله خصوصى را از من پنهان مى‏ كنى؟ شايد براى من هم صلاح باشد!!</big>
<big>حضرت فرمود: درست است. قسم به خدا اين مسئله صلاح است براى كسى كه خداوند او را به قبول آن و ايمان به آن سعادتمند نمايد، و من مأمورم همه مردم را بدان دعوت نمايم، و به زودى از آن مسئله اطلاع خواهى يافت وقتى آن را به طور عمومى اعلام كنم.</big>
<big>در ادامه ماجرا عايشه با اصرار از سرّ حضرت آگاهى پيدا كرد و آن را براى حفصه فاش كرد و هر دو به پدرانشان گفتند. آنها هم با همكارى ديگر سران منافقين تصميم به ترور پيامبرصلى الله عليه وآله گرفتند و همين مقدمه‏اى براى شهادت حضرت شد، و آياتى هم در اين باره نازل گرديد.</big>
<big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[قرآن]] /  آيۀ «وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِىُّ إِلى بَعْضِ أَزْواجِهِ حَدِيثاً...».</big>
== <big>رابطه ابلاغ و اكمال</big><ref>جايگاه غدير (دشتى) : ص139-144.</ref> ==
<big>ممكن است با توجه به ظاهر آيۀ «يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليك...» اين گونه قضاوت شود كه روز غدير فقط روز «ابلاغ ولايت» است، و رسول گرامى اسلام‏ صلى الله عليه وآله در آن روز همين مقدار كه ولايت حضرت اميرالمؤمنين على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام را به مسلمانان ابلاغ كرد خشنود بود! ولى اين تفكر كامل نيست، بلكه غدير ابعاد بسيار گسترده ‏ترى دارد.</big>
<big>اگر كسى بگويد: واژۀ «بلّغ» يعنى ابلاغ كن و به مردم برسان، و «ما انزل اليک» يعنى امامت و ولايت حضرت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام. پس روز غدير تنها روز «ابلاغ ولايت» است.</big>
<big>در مقام پاسخ اين سؤال مى ‏توان گفت:</big>
<big>درست است كه واژه »بلّغ« يعنى ابلاغ كن و به مردم برسان و مردم را آگاهى ده، اما متعلق آن در آيه ذكر نشده است؛ كه چه چيزى را ابلاغ كن؟ اين مطلب از ظاهر آيه روشن نيست و جمله »ما انزل اليك« عام است. آيا »آنچه بر تو نازل كرديم« چه چيزى است؟</big>
<big>آيا تنها ابلاغ ولايت است؟</big>
<big>آيا معرفى امام است؟</big>
<big>آيا معرفى امامان معصوم‏ عليهم السلام تا رجعت و قيامت است؟</big>
<big>آيا تعيين سيستم رهبرى اسلام است؟</big>
<big>يا موضوع «ما انزل اليک» تئورى و عملى است؟</big>
<big>يعنى هم امامان معصوم را معرفى كن و هم براى آنان بيعت بگير؟ تا پس از «بيعت عمومى» كسى نتواند در امامت شک و ترديد داشته و باور مسلمانان را دچار تزلزل كند.</big>
<big>در پاسخ اين سؤالات بايد گفت: با توجه به آيه 3 سوره مائده و پيام‏هاى آن و تداوم هشدارها، اين حقيقت به اثبات مى ‏رسد كه نظريه اول درست نيست؛ اينكه مقصود تنها ابلاغ ولايت باشد. بلكه نظريه دوم را به اثبات مى‏ رساند. چرا كه در ادامه آيه آمده است: «و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته»: اگر اين كار را انجام ندهى رسالت او (خدا) را به اتمام نرسانده ‏اى.</big>
<big>پس متعلق «ما انزل» چه چيز بسيار مهمى است كه اگر انجام نشود رسالت پيامبرصلى الله عليه وآله ناقص است. رسول‏ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله نيز از هراس دارد كه نپذيرند. اگر فقط ابلاغ ولايت بود كه ترسى نداشت، چون پيشتر هم بارها اين ابلاغ را انجام داده بود؛ پيامبرصلى الله عليه وآله بارها و بارها در محراب و منبر، در مدينه و ديگر شهرها، در آستانه جنگ‏ ها و پس از پيروزى‏ ها ولايت و وصايت امام على‏ عليه السلام را ابلاغ فرموده بود. نه از كسى ترسيد و نه از فردى اجازه گرفت. مثل حديث منزلت كه در آستانه [[جنگ تبوک]] و در آستانه [[فتح خيبر]] بيان فرمود.</big>
<big>آيا در غدير چه اتفاقى مى‏ خواست بيافتد كه رسول ‏خداصلى الله عليه وآله مى ‏هراسيد، تا جايى كه فرشته وحى حضرتش را دلدارى داد و اين آيه را مى خواند: «و اللَّه يعصمک من الناس»: خداوند تو را از آسيب بدخواهان حفظ مى‏ كند.</big>
<big>نكته مهم‏تر اينكه: متعلق جمله «ما انزل اليک» چه مطلب بسيار مهمى است كه پس از تحقق آن اين حقايق در آيه اكمال مطرح شد:</big>
<big>[[اكمال دين]]: «اليوم اكملت لكم دينكم».</big>
<big>[[اتمام نعمت]] الهى: «و أتممت عليك نعمتى».</big>
<big>[[جاودانگى اسلام]]: «و رضيت لكم الاسلام ديناً».</big>
<big>[[يأس و نااميدى كافران]]: «اليوم يئس الذين كفروا».</big>
<big>پس به طور يقين نظريه اول درست نيست و بايد متعلق «ما انزل اليک» تحقق ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام همراه با «بيعت عمومى» باشد. اينكه فرمود: «اى رسول (خدا) امروز آنچه را بر تو نازل كرديم به مردم برسان» يعنى ولايت حضرت على‏ عليه السلام و يازده امام از فرزندان او عليهم السلام را ابلاغ كن، و سپس از مسلمانانى كه به بركت مراسم حج از سراسر جهان در اين سرزمين گرد آمده ‏اند و ديگر چنين اجتماعى پديد نخواهد آمد، بيعت و اعتراف بگير. به تعبير ديگر: مسئله امامت را در بينش و باور و با اعتراف عمومى، و در عمل با بيعت عمومى به انجام رسان. چون در غدير پس از انتخاب الهى و ابلاغ رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله، بيعت عمومى مردم نيز تحقق يافت.</big>
<big>به ديگر بيان: تنها ابلاغ ولايت تنش‏زا نيست و امت را به فروپاشى تهديد نمى‏ كند و شورش‏ هاى مسلحانه را به همراه ندارد و پيامبرخدا صلى الله عليه وآله را نمى‏ ترساند، كه 3 بار از جبرئيل درخواست استعفا كند! همه اين ترس‏ ها و نگرانى‏ ها براى تحقق «[[بيعت عمومى]]» بود.</big>


== <big>پانویس</big> ==
== <big>پانویس</big> ==
<span dir="RTL"></span>
<span dir="RTL"></span>