۲۱٬۹۷۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷۵: | خط ۷۵: | ||
از قواعد مسلّم نزد همه اهل علم به ويژه دانشمندان علم اصول، قاعده اى است كه به قاعده؛«تقدّم مُثبِت بر نافى »شناخته شده است. بر اساس اين قاعده، اگر شخصى با وجود كسى كه خبرى را اثبات مى كند به صراحت آن خبر را نفى كند به سخنش اعتنا نمى شود. | از قواعد مسلّم نزد همه اهل علم به ويژه دانشمندان علم اصول، قاعده اى است كه به قاعده؛«تقدّم مُثبِت بر نافى »شناخته شده است. بر اساس اين قاعده، اگر شخصى با وجود كسى كه خبرى را اثبات مى كند به صراحت آن خبر را نفى كند به سخنش اعتنا نمى شود. | ||
در اين صورت، چگونه سكوت محض و عدم سخن گفتن از نفى و اثبات درباره حديثى، خدشه اى بدان وارد خواهد كرد؟ دانشمندان بزرگ، فراوان به اين قاعده و به اين اصل مسلّم استناد كرده، و در گفتگوهاى گوناگون خود به آن استدلال كرده اند. از جمله اين دانشمندان است: | در اين صورت، چگونه سكوت محض و عدم سخن گفتن از نفى و اثبات درباره حديثى، خدشه اى بدان وارد خواهد كرد؟ دانشمندان بزرگ، فراوان به اين قاعده و به اين اصل مسلّم استناد كرده، و در گفتگوهاى گوناگون خود به آن استدلال كرده اند. | ||
از جمله اين دانشمندان است: | |||
* ۱. حلبى: در ماجراى ورود پيامبرصلى الله عليه وآله به كعبه پس از فتح مكه و نماز گذاردن در كعبه، روايتى كه مى گويد حضرت نمازگزارد را بر روايتى كه نافى نماز گذاردن حضرت در كعبه است مقدم گردانيده است.<ref>اِنسان العيون فى سيرة الامين و المأمون: ج ۳ ص ۳۱.</ref> | * ۱. حلبى: در ماجراى ورود پيامبرصلى الله عليه وآله به كعبه پس از فتح مكه و نماز گذاردن در كعبه، روايتى كه مى گويد حضرت نمازگزارد را بر روايتى كه نافى نماز گذاردن حضرت در كعبه است مقدم گردانيده است.<ref>اِنسان العيون فى سيرة الامين و المأمون: ج ۳ ص ۳۱.</ref> | ||
خط ۱۱۰: | خط ۱۱۲: | ||
==== تكميل بحث ==== | ==== تكميل بحث ==== | ||
حال كه معلوم شد عدم نقل بخارى و مسلم در صحت حديث ذره اى تأثير ندارد و معلوم شد كه اين دو همه روايات صحيح را در صحيحين نياورده اند، نام چند تن را مى آوريم كه احاديث صحيح و مسلّم را كه در كتب ديگر حديث فراوان آمده زير سؤال برده اند! صرفاً به اين بهانه كه بخارى و مسلم در كتابشان نياورده اند: | حال كه معلوم شد عدم نقل بخارى و مسلم در صحت حديث ذره اى تأثير ندارد و معلوم شد كه اين دو همه روايات صحيح را در صحيحين نياورده اند، نام چند تن را مى آوريم كه احاديث صحيح و مسلّم را كه در كتب ديگر حديث فراوان آمده زير سؤال برده اند! | ||
صرفاً به اين بهانه كه بخارى و مسلم در كتابشان نياورده اند: | |||
* ابن تيميه حَرّانى: | * ابن تيميه حَرّانى: | ||
خط ۱۴۴: | خط ۱۴۸: | ||
بنابراين، نقل نكردن حديثى از احاديث توسط مسلم و بخارى به هيچ وجه بى اعتبار بودن آن حديث را ثابت نمى كند. در كنار اين مطلب، بزرگان اهل سنت تصريح دارند كه تمام روايات بخارى واجب العمل نيست، كه به خصوص در مذهب حنفى اين مسئله بسيار به چشم مى خورد. همچنين از كتابهاى دانشمندان ثقه روشن مى شود كه عالمان شافعى خود گاهى در برخى موارد روايات ديگران را بر روايات بخارى ترجيح داده اند. | بنابراين، نقل نكردن حديثى از احاديث توسط مسلم و بخارى به هيچ وجه بى اعتبار بودن آن حديث را ثابت نمى كند. در كنار اين مطلب، بزرگان اهل سنت تصريح دارند كه تمام روايات بخارى واجب العمل نيست، كه به خصوص در مذهب حنفى اين مسئله بسيار به چشم مى خورد. همچنين از كتابهاى دانشمندان ثقه روشن مى شود كه عالمان شافعى خود گاهى در برخى موارد روايات ديگران را بر روايات بخارى ترجيح داده اند. | ||
در اين باره مولوى فيض آبادى نام بزرگان اهل سنت همانند ابوزكريا نَوَوى<ref>التقريب و التيسير لمعرفة سنن البشير النذير. </ref> و كمال الدين ابن همام را مى برد. همچنين از قول على گيلانى شيعى<ref>فتح السبل.</ref> آورده كه فخر رازى در رساله اى كه در برترى مذهب شافعى نوشته، به شمارى از احاديث بخارى خرده گرفته است. همچنين گفته كه برترى صحيحين بر ديگر كتب تنها از سرِ تقليد از مجتهدان پيشين است، و در اين باره از امامان چهارگانه سخنى نقل نشده است.<ref>منتهى الكلام: ص ۲۷.</ref> | در اين باره مولوى فيض آبادى نام بزرگان اهل سنت همانند ابوزكريا نَوَوى<ref>التقريب و التيسير لمعرفة سنن البشير النذير. </ref> و كمال الدين ابن همام را مى برد. همچنين از قول على گيلانى شيعى<ref>فتح السبل.</ref> آورده كه فخر رازى در رساله اى كه در برترى مذهب شافعى نوشته، به شمارى از احاديث بخارى خرده گرفته است. | ||
همچنين گفته كه برترى صحيحين بر ديگر كتب تنها از سرِ تقليد از مجتهدان پيشين است، و در اين باره از امامان چهارگانه سخنى نقل نشده است.<ref>منتهى الكلام: ص ۲۷.</ref> | |||
پس معلوم شد كه عالمان اهل سنت در هنگامِ ناچارى در برابر شيعيان و براى مغلوب كردن ايشان به احاديث صحيحين خرده گرفته اند! در ادامه اسامى چند نمونه از پيشوايان و حافظان بزرگ اهل سنت را مى آوريم كه بر احاديثى كه در صحيح بخارى و مسلم آمده خُرده گرفته اند: | پس معلوم شد كه عالمان اهل سنت در هنگامِ ناچارى در برابر شيعيان و براى مغلوب كردن ايشان به احاديث صحيحين خرده گرفته اند! در ادامه اسامى چند نمونه از پيشوايان و حافظان بزرگ اهل سنت را مى آوريم كه بر احاديثى كه در صحيح بخارى و مسلم آمده خُرده گرفته اند: | ||
خط ۱۵۲: | خط ۱۵۸: | ||
عبدالقادر قرشى - كه حافظ سيوطى و محمود بن سليمان كفوى او را بسيار ستوده اند<ref>حسن المحاضرة فى محاسن مصر و القاهرة: ج ۱ ص ۴۷۱. كتائب اعلام الاخيار من فقهاء مذهب النعمان المختار (كفوى) . همچنين ر.ك: الدرر الكامنة: ج ۲ ص ۳۹۲. شَذَرات الذهب: ج ۶ ص ۲۳۸. تاج التراجم: ص ۲۸.</ref> - حديث ابوحميد ساعدى در وصف نشستن رسول خداصلى الله عليه وآله (تَوَرُّك) در نماز - كه در صحيح مسلم و ديگر كتابها آمده - را بى اعتبار مى داند. | عبدالقادر قرشى - كه حافظ سيوطى و محمود بن سليمان كفوى او را بسيار ستوده اند<ref>حسن المحاضرة فى محاسن مصر و القاهرة: ج ۱ ص ۴۷۱. كتائب اعلام الاخيار من فقهاء مذهب النعمان المختار (كفوى) . همچنين ر.ك: الدرر الكامنة: ج ۲ ص ۳۹۲. شَذَرات الذهب: ج ۶ ص ۲۳۸. تاج التراجم: ص ۲۸.</ref> - حديث ابوحميد ساعدى در وصف نشستن رسول خداصلى الله عليه وآله (تَوَرُّك) در نماز - كه در صحيح مسلم و ديگر كتابها آمده - را بى اعتبار مى داند. | ||
همچنين به احاديث ضعيف يا متعارض و حتى دروغ قطعى در صحيح مسلم اشاره دارد. حتى گفته كه حافظ رشيد عطّار كتابى نوشته و احاديث مقطوعِ<ref>مقطوع روايتى است كه از تابعان يا طبقات پايينتر از آنان، از قول و فعل نقل شده باشد و به طبقات بالاتر نرسد. خبر مقطوع حجّت نيست. قواعد التحديث:(ص ۱۳۰ )مترجم.</ref> منقول در صحيح مسلم را در آن گرد آورده و نامش را «غرر الفوائد المجموعة فى بيان ما وقع فى مسلم من الأحاديث المقطوعة»نهاده است. همچنين نام چند راوى ضعيف و نيز مواردى كه باعث ضعف در حديث مى شود را از صحيح مسلم بيان كرده است.<ref>الجواهر المضيّة فى طبقات الحنفية: ج ۲ ص ۴۳۰ - ۴۲۸.</ref> | همچنين به احاديث ضعيف يا متعارض و حتى دروغ قطعى در صحيح مسلم اشاره دارد. حتى گفته كه حافظ رشيد عطّار كتابى نوشته و احاديث مقطوعِ<ref>مقطوع روايتى است كه از تابعان يا طبقات پايينتر از آنان، از قول و فعل نقل شده باشد و به طبقات بالاتر نرسد. خبر مقطوع حجّت نيست. قواعد التحديث:(ص ۱۳۰ )مترجم.</ref> منقول در صحيح مسلم را در آن گرد آورده و نامش را «غرر الفوائد المجموعة فى بيان ما وقع فى مسلم من الأحاديث المقطوعة»نهاده است. | ||
همچنين نام چند راوى ضعيف و نيز مواردى كه باعث ضعف در حديث مى شود را از صحيح مسلم بيان كرده است.<ref>الجواهر المضيّة فى طبقات الحنفية: ج ۲ ص ۴۳۰ - ۴۲۸.</ref> | |||
* ۲.على بن سلطان قارى، ملا على قارى | * ۲.على بن سلطان قارى، ملا على قارى | ||
خط ۲۲۶: | خط ۲۳۴: | ||
* حديث سوم | * حديث سوم | ||
حديث سوم حديثى است كه بخارى در مورد خواستگارى عايشه توسط پيامبرصلى الله عليه وآله از ابوبكر آورده است.<ref>صحيح بخارى:ج ۷ ص ۶ .</ref> ابن حجر كلام حافظ علاءالدين مُغَلْطاى بن قَليج بن عبداللَّه حنفى (ت ۶۹۸ - م ۷۶۲ ق)در مورد عدم صحت اين حديث را نقل كرده است. | حديث سوم حديثى است كه بخارى در مورد خواستگارى عايشه توسط پيامبرصلى الله عليه وآله از ابوبكر آورده است.<ref>صحيح بخارى:ج ۷ ص ۶ .</ref> | ||
ابن حجر كلام حافظ علاءالدين مُغَلْطاى بن قَليج بن عبداللَّه حنفى (ت ۶۹۸ - م ۷۶۲ ق)در مورد عدم صحت اين حديث را نقل كرده است.<ref>فتح البارى فى شرح صحيح البخارى: ج ۱۱ ص ۲۶. </ref> | |||
حافظ مُغلطاى كسى است كه صاحب تأليفات بوده بزرگان اهل سنت وى را ستوده اند. | |||
از جمله: سيوطى، زُرقانى مالكى، ابن قُطْلوبُغا.<ref>طبقات الحفّاظ: ص ۵۳۴ . حسن المحاضرة: ج ۱ ص ۳۵۹. الاعلام: ج ۶ ص ۱۸۴. شرح المواهب اللَدنيّة: ج ۱ ص ۱۲۷. طبقات الحنفية - تاج التراجم: ص ۷۷.</ref> | |||
حديث چهارم | حديث چهارم | ||
حديثى كه بخارى در كتاب التفسير، پيرامون شفاعت حضرت | حديثى كه بخارى در كتاب التفسير، پيرامون شفاعت حضرت ابراهيم عليه السلام در حق پدرش نقل كرده است. به نقل ابن حجر، ابوبكر احمد بن ابراهيم بن اسماعيل جرجانى معروف به حافظ اسماعيلى (م 371 ق) اين حديث را رد كرده است.<ref>فتح البارى: ج ۸ ص ۴۰۶.</ref> | ||
عده اى از بزرگان حافظ اسماعيلى را ستوده اند. از جمله: سمعانى، يافعى، حافظ ذهبى.<ref>الانساب: «الإسماعيلى». مرآة الجنان: حوادث سال ۳۷۱. العِبَر فى خبر من غَبَر: حوادث سال ۳۷۱.</ref> | |||
حديث پنجم | حديث پنجم | ||
حديثى كه بخارى در كتاب الصلح، در مورد رفتن پيامبرصلى الله عليه وآله نزد عبداللَّه بن اُبَىّ و نزول آيه | حديثى كه بخارى در كتاب الصلح، در مورد رفتن پيامبرصلى الله عليه وآله نزد عبداللَّه بن اُبَىّ و نزول آيه «وَ إن طائِفَتانِ مِنَ المُؤمِنينَ اقتَتَلُوا...»<ref>حجرات / ۹. </ref>آورده است.<ref>صحيح بخارى: ج ۳ ص ۲۳۹. </ref> | ||
بدرالدين زَركَشى ( ت 745 - م 794 ق)- كه ابن حجر و دهلوى او را ستوده اند<ref>انباء الغمر: ج ۳ ص ۱۳۸. بستان المحدثين: ص ۹۹. </ref> | |||
كلام امام ابن بطّال را نقل كرده كه اين حديث را معارض با حديث ديگرى از صحيح بخارى در كتاب «الاستيذان»<ref>صحيح بخارى: ج ۷ ص ۱۳۳ - ۱۳۲.</ref>مى داند و آن را باطل مى داند.<ref>التنقيح لالفاظ الجامع الصحيح: ص ۱۳۳. </ref> | |||
حديث ششم | حديث ششم |