پرش به محتوا

اشكال فخر رازی در سند حدیث غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶۷: خط ۶۷:
فخر رازى به عدم نقل حديث غدير توسط بخارى و مسلم استدلال كرده است. اينک ادله بطلان اين اشكال:
فخر رازى به عدم نقل حديث غدير توسط بخارى و مسلم استدلال كرده است. اينک ادله بطلان اين اشكال:


* '''پاسخ اول: دليل تعصّب'''
==== '''پاسخ اول: دليل تعصّب''' ====
 
عدم نقل حديث غدير از سوى بخارى و مسلم، با وجود تواتر و شهرتش، تعصّبِ سخت و رويگردانى اين دو از اهل‏ بيت‏ عليهم السلام را نشان مى ‏دهد. اگر اين دو تن چنين نبودند، نادانان به اينكه اين دو حديثى از احاديث و از جمله حديث غدير را نقل نكرده ‏اند استدلال نمى‏ كردند.
عدم نقل حديث غدير از سوى بخارى و مسلم، با وجود تواتر و شهرتش، تعصّبِ سخت و رويگردانى اين دو از اهل‏ بيت‏ عليهم السلام را نشان مى ‏دهد. اگر اين دو تن چنين نبودند، نادانان به اينكه اين دو حديثى از احاديث و از جمله حديث غدير را نقل نكرده ‏اند استدلال نمى‏ كردند.


* '''پاسخ دوم: مُثبِت بر نافى مقدمّ است'''
==== '''پاسخ دوم: مُثبِت بر نافى مقدمّ است''' ====
 
از قواعد مسلّم نزد همه اهل علم به ويژه دانشمندان علم اصول، قاعده ‏اى است كه به قاعده؛«تقدّم مُثبِت بر نافى »شناخته شده است. بر اساس اين قاعده، اگر شخصى با وجود كسى كه خبرى را اثبات مى ‏كند به صراحت آن خبر را نفى كند به سخنش اعتنا نمى‏ شود.
از قواعد مسلّم نزد همه اهل علم به ويژه دانشمندان علم اصول، قاعده ‏اى است كه به قاعده؛«تقدّم مُثبِت بر نافى »شناخته شده است. بر اساس اين قاعده، اگر شخصى با وجود كسى كه خبرى را اثبات مى ‏كند به صراحت آن خبر را نفى كند به سخنش اعتنا نمى‏ شود.


خط ۸۴: خط ۸۲:
* ۴. ابن ‏وزير صنعانى گويد: كسى كه حديث را تضعيف مى‏ كند، تا وقتى سبب ضعف را روشن نسازد نافى به شمار مى رود، و مُثبِت از نافى شايسته ‏تر است.<ref>الروض الباسم فى الذبّ عن ابى‏القاسم: ج ۱ ص ۷۹.</ref>
* ۴. ابن ‏وزير صنعانى گويد: كسى كه حديث را تضعيف مى‏ كند، تا وقتى سبب ضعف را روشن نسازد نافى به شمار مى رود، و مُثبِت از نافى شايسته ‏تر است.<ref>الروض الباسم فى الذبّ عن ابى‏القاسم: ج ۱ ص ۷۹.</ref>


* '''پاسخ سوم: نشنيدن، روايت نكردن، نپذيرفتن، دليل بر رد نيست'''
==== '''پاسخ سوم: نشنيدن، روايت نكردن، نپذيرفتن، دليل بر رد نيست''' ====
 
افزون بر آنچه گذشت، برخى سخنان نشان مى‏ دهد كه اگر يكى از اصحاب حديث، حديثى را نشنيده يا صحّتش را نپذيرفته باشد، خدشه ‏اى به آن حديث وارد نمى‏ آيد.
افزون بر آنچه گذشت، برخى سخنان نشان مى‏ دهد كه اگر يكى از اصحاب حديث، حديثى را نشنيده يا صحّتش را نپذيرفته باشد، خدشه ‏اى به آن حديث وارد نمى‏ آيد.


ابن ‏قيّم در مورد حكم سلامِ نماز و روايتى كه زُهرى نشنيده همين قاعده را اجرا كرده است. اگر نشنيدن زهرى دليل بر رد روايت نيست، عدم نقل حديث غدير توسط بخارى و مسلم -  آن هم بدون هيچ انكارى توسط آنها -  به طريق اولى دليل رد نيست.<ref>زاد المعاد فى هَدى خير العباد: ج ۱ ص ۶۶ .</ref>
ابن ‏قيّم در مورد حكم سلامِ نماز و روايتى كه زُهرى نشنيده همين قاعده را اجرا كرده است. اگر نشنيدن زهرى دليل بر رد روايت نيست، عدم نقل حديث غدير توسط بخارى و مسلم -  آن هم بدون هيچ انكارى توسط آنها -  به طريق اولى دليل رد نيست.<ref>زاد المعاد فى هَدى خير العباد: ج ۱ ص ۶۶ .</ref>


* '''پاسخ چهارم: شهادت به نفى پذيرفته نيست'''
==== '''پاسخ چهارم: شهادت به نفى پذيرفته نيست''' ====
 
نزد اهل دانش، شهادت به نفى -  هر چند از بزرگان باشد -  پذيرفته نيست. حتى خود دهلوى در چند مورد از كتابش:«تحفه اثنى‏ عشريه »،به اين قاعده عمل كرده است. به خصوص كه اگر اين انكار در برابر اثبات ساير محققان و بزرگان باشد كه هرگز خدشه در ثبوت و صحت آن حديث نخواهد بود.
نزد اهل دانش، شهادت به نفى -  هر چند از بزرگان باشد -  پذيرفته نيست. حتى خود دهلوى در چند مورد از كتابش:«تحفه اثنى‏ عشريه »،به اين قاعده عمل كرده است. به خصوص كه اگر اين انكار در برابر اثبات ساير محققان و بزرگان باشد كه هرگز خدشه در ثبوت و صحت آن حديث نخواهد بود.


* '''پاسخ پنجم: عدمِ نقل يک حديث نشان‏ دهنده وجود نداشتن آن نيست'''
==== '''پاسخ پنجم: عدمِ نقل يک حديث نشان‏ دهنده وجود نداشتن آن نيست''' ====
 
از اينها گذشته، آنچه بديهى است اينكه عدمِ نقل يک حديث نشان دهنده وجود نداشتن آن نيست. به ويژه در مواردى كه آگاهى به آنها ميان همه مردم ضرورى باشد. فاضل حيدرعلى فيض ‏آبادى در موضوع جنگ ابوبكر با مرتدّان به همين قاعده استناد كرده است.<ref>منتهى الكلام: ص ۹۴ ۹۳.</ref>
از اينها گذشته، آنچه بديهى است اينكه عدمِ نقل يک حديث نشان دهنده وجود نداشتن آن نيست. به ويژه در مواردى كه آگاهى به آنها ميان همه مردم ضرورى باشد. فاضل حيدرعلى فيض ‏آبادى در موضوع جنگ ابوبكر با مرتدّان به همين قاعده استناد كرده است.<ref>منتهى الكلام: ص ۹۴ ۹۳.</ref>


* '''پاسخ ششم: صحيحين تمام احاديث صحيح را در خود جاى نداده ‏اند'''
==== '''پاسخ ششم: صحيحين تمام احاديث صحيح را در خود جاى نداده ‏اند''' ====
 
كيست كه بگويد همه احاديث صحيح در دو كتاب صحيح بخارى و صحيح مسلم گرد آمده است؟! آيا بخارى و مسلم چنين گفته‏ اند يا ديگران؟ اين سخن كِى و چگونه ثبت شده و دليل آن چيست؟ آيا درست است بگوييم: هر حديثى كه بخارى و مسلم نقل نكرده ‏اند ضعيف است؟! بعضى از بزرگان اهل ‏سنت به صراحت گفته ‏اند كه عدم نقل بخارى و مسلم دليل بر ضعف نيست، از جمله:
كيست كه بگويد همه احاديث صحيح در دو كتاب صحيح بخارى و صحيح مسلم گرد آمده است؟! آيا بخارى و مسلم چنين گفته‏ اند يا ديگران؟ اين سخن كِى و چگونه ثبت شده و دليل آن چيست؟ آيا درست است بگوييم: هر حديثى كه بخارى و مسلم نقل نكرده ‏اند ضعيف است؟! بعضى از بزرگان اهل ‏سنت به صراحت گفته ‏اند كه عدم نقل بخارى و مسلم دليل بر ضعف نيست، از جمله:


خط ۱۳۰: خط ۱۲۴:
همچنين مراجعه كنيد به: الإعلام بسيرة النبى عليه السلام (مخطوط) . المعارف: ص ۱۳۴. المستدرك على الصحيحين: ج ۴ ص ۶ .</ref>
همچنين مراجعه كنيد به: الإعلام بسيرة النبى عليه السلام (مخطوط) . المعارف: ص ۱۳۴. المستدرك على الصحيحين: ج ۴ ص ۶ .</ref>


* '''پاسخ هفتم: عيبجويى حتى با نقل بخارى و مسلم'''
==== '''پاسخ هفتم: عيبجويى حتى با نقل بخارى و مسلم''' ====
 
نكته ديگر اينكه حتى اگر بخارى و مسلم حديث غدير را در كتاب‏هايشان مى ‏آوردند، متعصّبان عيب‏ جو آن را انكار مى‏ كردند! ذيلاً به افرادى اشاره مى‏ كنيم كه احاديثى كه درصحيحين آمده را هم انكارنموده ‏اند! با اينكه اضافه بر نقل صحيحين اين احاديث از متوترات هستند:
نكته ديگر اينكه حتى اگر بخارى و مسلم حديث غدير را در كتاب‏هايشان مى ‏آوردند، متعصّبان عيب‏ جو آن را انكار مى‏ كردند! ذيلاً به افرادى اشاره مى‏ كنيم كه احاديثى كه درصحيحين آمده را هم انكارنموده ‏اند! با اينكه اضافه بر نقل صحيحين اين احاديث از متوترات هستند:


خط ۱۴۲: خط ۱۳۵:
حديثِ قِرطاس<ref>صحيح بخارى: ج ۴ ص ۳۱ و ج ۷ ص ۹ و ج ۸ ص ۱۶۱. </ref>: حيدرعلى فيض ‏آبادى.<ref>ازالة الغين: ص ۵۹۳ .</ref>
حديثِ قِرطاس<ref>صحيح بخارى: ج ۴ ص ۳۱ و ج ۷ ص ۹ و ج ۸ ص ۱۶۱. </ref>: حيدرعلى فيض ‏آبادى.<ref>ازالة الغين: ص ۵۹۳ .</ref>


* '''پاسخ هشتم: نظر بزرگان اهل ‏سنت درباره صحيحين و مؤلفان اين دو كتاب'''
==== '''پاسخ هشتم: نظر بزرگان اهل ‏سنت درباره صحيحين و مؤلفان اين دو كتاب''' ====
 
نكته ديگر اينكه بزرگان اهل ‏سنت اقرار كرده‏ اند كه بنا بر سخن مشايخ محدثان و پس از كاوش و پژوهش، روشن مى ‏شود كه در صحيحين دويست و ده حديثِ ضعيف هست؛ كه هشتاد حديث از آن را بخارى و صد حديث را تنها مسلم نقل كرده و سى حديث ديگر را هر دو روايت كرده ‏اند!
نكته ديگر اينكه بزرگان اهل ‏سنت اقرار كرده‏ اند كه بنا بر سخن مشايخ محدثان و پس از كاوش و پژوهش، روشن مى ‏شود كه در صحيحين دويست و ده حديثِ ضعيف هست؛ كه هشتاد حديث از آن را بخارى و صد حديث را تنها مسلم نقل كرده و سى حديث ديگر را هر دو روايت كرده ‏اند!


خط ۱۸۶: خط ۱۷۸:
* ب. ابوزُرعه و بخارى
* ب. ابوزُرعه و بخارى


ابوزُرعه در برابر محمد بن اسماعيل بخارى و كتاب«الجامع الصحيح»او نيز آرام نگرفته و او و كتابش را به شدت جرح و قدح نموده است. او همچنين ابوحاتم را همانند بخارى مورد قدح قرارد داده است. عده ‏اى از بزرگان اهل ‏سنت گفتار ابوزرعه را در ردّ صحيح بخارى و بعضى از رجال آن و نيز در مورد خود بخارى نقل كرده ‏اند. از جمله: ذهبى، شيخ عبدالوهاب سُبكى در«الطبقات»، شيخ ‏الاسلام تقى‏ الدين بن دقيق العيد در كتاب«الاقتراح»، شيخ عبدالرئوف مُناوى.<ref>ميزان الاعتدال فى نقد الرجال: ج ۳ ص ۱۳۸. المغنى فى الضعفاء: ج ۲ ص ۵۵۷ . الضعفاء و المتروكين. فيض القدير فى شرح الجامع الصغير: ج ۱ ص ۲۴.</ref>
ابوزُرعه در برابر محمد بن اسماعيل بخارى و كتاب«الجامع الصحيح»او نيز آرام نگرفته و او و كتابش را به شدت جرح و قدح نموده است. او همچنين ابوحاتم را همانند بخارى مورد قدح قرارد داده است. عده ‏اى از بزرگان اهل ‏سنت گفتار ابوزرعه را در ردّ صحيح بخارى و بعضى از رجال آن و نيز در مورد خود بخارى نقل كرده ‏اند.
 
از جمله: ذهبى، شيخ عبدالوهاب سُبكى در«الطبقات»، شيخ ‏الاسلام تقى‏ الدين بن دقيق العيد در كتاب«الاقتراح»، شيخ عبدالرئوف مُناوى.<ref>ميزان الاعتدال فى نقد الرجال: ج ۳ ص ۱۳۸. المغنى فى الضعفاء: ج ۲ ص ۵۵۷ . الضعفاء و المتروكين. فيض القدير فى شرح الجامع الصغير: ج ۱ ص ۲۴.</ref>


* ۵.ابوحاتِم رازى
* ۵.ابوحاتِم رازى
خط ۲۱۸: خط ۲۱۲:
از ديگر كسانى كه به صحيح بخارى و مسلم خرده گرفته‏ اند و قبول روايات اين دو كتاب بدون هيچ بررسى را كاملاً رد كرده مولوى عبدالعلى انصارى است.<ref>فواتح الرحموت شرح مسلم الثبوت: ج ۲ ص ۱۲۳.</ref>
از ديگر كسانى كه به صحيح بخارى و مسلم خرده گرفته‏ اند و قبول روايات اين دو كتاب بدون هيچ بررسى را كاملاً رد كرده مولوى عبدالعلى انصارى است.<ref>فواتح الرحموت شرح مسلم الثبوت: ج ۲ ص ۱۲۳.</ref>


* '''پاسخ نهم: احاديثى از صحيحين در ترازو'''
==== '''پاسخ نهم: احاديثى از صحيحين در ترازو''' ====
 
اضافه بر آنچه گذشت، در دو كتاب صحيح بخارى و صحيح مسلم احاديث بسيارى هست كه پيشوايان حديث و حافظان بزرگ و ثقه به آنها خرده گرفته اند. در اينجا به عنوان نمونه شمارى از اين احاديث را مى آوريم و سخنان بزرگان و محققان حديث را پيرامون آنها نقل مى‏ كنيم:
اضافه بر آنچه گذشت، در دو كتاب صحيح بخارى و صحيح مسلم احاديث بسيارى هست كه پيشوايان حديث و حافظان بزرگ و ثقه به آنها خرده گرفته اند. در اينجا به عنوان نمونه شمارى از اين احاديث را مى آوريم و سخنان بزرگان و محققان حديث را پيرامون آنها نقل مى‏ كنيم:


خط ۲۴۴: خط ۲۳۷:
حديث چهارم
حديث چهارم


حديثى كه بخارى در كتاب التفسير، پيرامون شفاعت حضرت ابراهيم ‏عليه السلام در حق پدرش نقل كرده است. به نقل ابن‏ حجر، ابوبكر احمد بن ابراهيم بن اسماعيل جرجانى معروف به حافظ اسماعيلى (م 371 ق) اين حديث را رد كرده است.<ref>فتح البارى: ج ۸ ص ۴۰۶.</ref>
حديثى كه بخارى در كتاب التفسير، پيرامون شفاعت حضرت ابراهيم ‏عليه السلام در حق پدرش نقل كرده است. به نقل ابن‏ حجر، ابوبكر احمد بن ابراهيم بن اسماعيل جرجانى معروف به حافظ اسماعيلى (م ۳۷۱ ق)اين حديث را رد كرده است.<ref>فتح البارى: ج ۸ ص ۴۰۶.</ref>


عده ‏اى از بزرگان حافظ اسماعيلى را ستوده‏ اند. از جمله: سمعانى، يافعى، حافظ ذهبى.<ref>الانساب: «الإسماعيلى». مرآة الجنان: حوادث سال ۳۷۱. العِبَر فى خبر من غَبَر: حوادث سال ۳۷۱.</ref>
عده ‏اى از بزرگان حافظ اسماعيلى را ستوده‏ اند. از جمله: سمعانى، يافعى، حافظ ذهبى.<ref>الانساب: «الإسماعيلى». مرآة الجنان: حوادث سال ۳۷۱. العِبَر فى خبر من غَبَر: حوادث سال ۳۷۱.</ref>
خط ۲۵۲: خط ۲۴۵:
حديثى كه بخارى در كتاب الصلح، در مورد رفتن پيامبرصلى الله عليه وآله نزد عبداللَّه بن اُبَىّ و نزول آيه «وَ إن طائِفَتانِ مِنَ المُؤمِنينَ اقتَتَلُوا...»<ref>حجرات /  ۹. </ref>آورده است.<ref>صحيح بخارى: ج ۳ ص ۲۳۹. </ref>
حديثى كه بخارى در كتاب الصلح، در مورد رفتن پيامبرصلى الله عليه وآله نزد عبداللَّه بن اُبَىّ و نزول آيه «وَ إن طائِفَتانِ مِنَ المُؤمِنينَ اقتَتَلُوا...»<ref>حجرات /  ۹. </ref>آورده است.<ref>صحيح بخارى: ج ۳ ص ۲۳۹. </ref>


بدرالدين زَركَشى ( ت 745 -  م 794 ق)-  كه ابن‏ حجر و دهلوى او را ستوده ‏اند<ref>انباء الغمر: ج ۳ ص ۱۳۸. بستان المحدثين: ص ۹۹. </ref>
بدرالدين زَركَشى ( ت ۷۴۵ -  م ۷۹۴ ق)-  كه ابن‏ حجر و دهلوى او را ستوده ‏اند. <ref>انباء الغمر: ج ۳ ص ۱۳۸. بستان المحدثين: ص ۹۹. </ref>


كلام امام ابن ‏بطّال را نقل كرده كه اين حديث را معارض با حديث ديگرى از صحيح بخارى در كتاب «الاستيذان»<ref>صحيح بخارى: ج ۷ ص ۱۳۳  - ۱۳۲.</ref>مى‏ داند و آن را باطل مى‏ داند.<ref>التنقيح لالفاظ الجامع الصحيح: ص ۱۳۳. </ref>
كلام امام ابن ‏بطّال را نقل كرده كه اين حديث را معارض با حديث ديگرى از صحيح بخارى در كتاب «الاستيذان»<ref>صحيح بخارى: ج ۷ ص ۱۳۳  - ۱۳۲.</ref>مى‏ داند و آن را باطل مى‏ داند.<ref>التنقيح لالفاظ الجامع الصحيح: ص ۱۳۳. </ref>
خط ۲۵۸: خط ۲۵۱:
حديث ششم
حديث ششم


ماجراى مردن عبداللَّه بن اُبَىّ و آمدن پسرش عبداللَّه بن عبداللَّه نزد پيامبرصلى الله عليه وآله و نماز خواندن حضرت بر او و اعتراض عمر و نزول آيات در اين باره، كه بخارى در »كتاب التفسير« در سه مورد آورده است.××× 8 صحيح بخارى: ج 2 ص 121 و ج 6 ص 85 . ××× ولى بزرگان اهل‏سنت صحت اين حديث را رد كرده‏اند، كه ابن‏حجر و شِهاب‏الدين قَسطَلانى به اين ردّ علما را اقرار كرده‏اند.××× 9 فتح البارى فى شرح صحيح البخارى: ج 8 ص 271. ارشاد السارى فى شرح صحيح البخارى: ج 7 ص 148. ××× از جمله اين بزرگان است: امام ابوبكر باقِلانى، امام‏الحرمين جوينى، امام ابوحامد غزّالى طوسى، امام داوودى.××× 1 التقريب. المختصر. البرهان. المستصفى. شرح داودى. المنخول فى علم الاصول: ص 212  - 209. ×××
ماجراى مردن عبداللَّه بن اُبَىّ و آمدن پسرش عبداللَّه بن عبداللَّه نزد پيامبرصلى الله عليه وآله و نماز خواندن حضرت بر او و اعتراض عمر و نزول آيات در اين باره، كه بخارى در كتاب «التفسير» در سه مورد آورده است.<ref>صحيح بخارى: ج ۲ ص ۱۲۱ و ج ۶ ص ۸۵ . </ref>


ولى بزرگان اهل‏ سنت صحت اين حديث را رد كرده‏ اند، كه ابن‏ حجر و شِهاب‏الدين قَسطَلانى به اين ردّ علما را اقرار كرده ‏اند.<ref>فتح البارى فى شرح صحيح البخارى: ج ۸ ص ۲۷۱. ارشاد السارى فى شرح صحيح البخارى: ج ۷ ص ۱۴۸. </ref>
از جمله اين بزرگان است: امام ابوبكر باقِلانى، امام‏الحرمين جوينى، امام ابوحامد غزّالى طوسى، امام داوودى.<ref>التقريب. المختصر. البرهان. المستصفى. شرح داودى. المنخول فى علم الاصول: ص ۲۱۲  - ۲۰۹. </ref>


حديث هفتم
حديث هفتم


حديثى كه بخارى در مورد دير ايمان آوردن قريش و رفتن ابوسفيان نزد پيامبرصلى الله عليه وآله و نزول آيات در اين باره نقل كرده، و سپس به نقل از اسباط ماجراى استسقا و نزول باران را افزوده است.××× 2 صحيح بخارى: ج 2 ص 137. ××× به نقل عَينى )ت 762 -  م 855 ق( -  كه سيوطى و ديگران او را و كاتب چَلَبى كتابش »عمدة القارى« را بسيار ستوده‏اند××× 3 بُغيَة الوُعاة فى طبقات اللغويين و النُحاة: ج 2 ص 275. الضوء اللّامع: ج 10 ص 135  - 131. البدر الطالع: ج 2 ص 294. حسن المحاضرة: ج 1 ص 770. شَذَرات الذهب: ج 7 ص 287. نظم العقيان: ص 175 174. كشف الظنون: ج 1 ص 548 . ××× -  گروهى از بزرگان اهل‏سنت اين افزوده منقول از اسباط را ناروا و نادرست دانسته‏اند.××× 4 عمدة القارى فى شرح صحيح البخارى: ج 7 ص 46. ××× كسانى همچون: بدرالدين عَينى شارح بخارى، امام داودى، امام ابوعبدالملك، امام دِمياطى و امام كرمانى. حتى ابن‏حجر با وجود كوشش بسيار براى دفاع از مرويات صحيح بخارى و تأييد مؤلفش، در اينجا چاره‏اى نديده جز اينكه به منكَر بودن اين حديث اعتراف كند.××× 5 تهذيب التهذيب: ج 1 ص 212. ×××
حديثى كه بخارى در مورد دير ايمان آوردن قريش و رفتن ابوسفيان نزد پيامبرصلى الله عليه وآله و نزول آيات در اين باره نقل كرده، و سپس به نقل از اسباط ماجراى استسقا و نزول باران را افزوده است.<ref>صحيح بخارى: ج ۲ ص ۱۳۷.</ref>


به نقل عَينى(ت ۷۶۲ -  م ۸۵۵ ق)-  كه سيوطى و ديگران او را و كاتب چَلَبى كتابش «عمدة القارى» را بسيار ستوده‏ اند<ref>بُغيَة الوُعاة فى طبقات اللغويين و النُحاة: ج ۲ ص ۲۷۵. الضوء اللّامع: ج ۱۰ ص ۱۳۵  - ۱۳۱. البدر الطالع: ج ۲ ص ۲۹۴. حسن المحاضرة: ج ۱ ص ۷۷۰. شَذَرات الذهب: ج ۷ ص ۲۸۷. نظم العقيان: ص ۱۷۵ ۱۷۴. كشف الظنون: ج ۱ ص ۵۴۸ .</ref>
گروهى از بزرگان اهل‏سنت اين افزوده منقول از اسباط را ناروا و نادرست دانسته ‏اند.<ref>عمدة القارى فى شرح صحيح البخارى: ج ۷ ص ۴۶. </ref>
كسانى همچون: بدرالدين عَينى شارح بخارى، امام داودى، امام ابوعبدالملك، امام دِمياطى و امام كرمانى. حتى ابن‏ حجر با وجود كوشش بسيار براى دفاع از مرويات صحيح بخارى و تأييد مؤلفش، در اينجا چاره‏اى نديده جز اينكه به منكَر بودن اين حديث اعتراف كند.<ref>تهذيب التهذيب: ج ۱ ص ۲۱۲. </ref>


حديث هشتم
حديث هشتم


حديث عرضه احاديث به قرآن و ردّ مخالف با قرآن، كه بخارى در صحيحش آورده است. تَفتازانى )ت 712 -  م 791 ق( -  كه سيوطى و محمد بن سليمان كفوى و ديگران وى را ستوده‏اند××× 6 بُغيَة الوُعاة فى طبقات اللغويّين و النُحاة: ج 2 ص 285. الدرر الكامنة: ج 4 ص 350. شَذَرات الذهب: ج 6 ص 319. البدر الطالع: ج 2 ص 305  - 303. ××× - اين حديث را خبر واحد دانسته و افزوده كه محدثان بر آن خرده گرفته‏اند.××× 7 التلويح على التنقيح، فى اصول الفقه: ج 2 ص 397. ×××
حديث عرضه احاديث به قرآن و ردّ مخالف با قرآن، كه بخارى در صحيحش آورده است. تَفتازانى (ت ۷۱۲ -  م ۷۹۱ ق) -  كه سيوطى و محمد بن سليمان كفوى و ديگران وى را ستوده ‏اند<ref>بُغيَة الوُعاة فى طبقات اللغويّين و النُحاة: ج ۲ ص ۲۸۵. الدرر الكامنة: ج ۴ ص ۳۵۰. شَذَرات الذهب: ج ۶ ص ۳۱۹. البدر الطالع: ج ۲ ص ۳۰۵  - ۳۰۳.</ref> اين حديث را خبر واحد دانسته و افزوده كه محدثان بر آن خرده گرفته ‏اند.<ref>التلويح على التنقيح، فى اصول الفقه: ج ۲ ص ۳۹۷. </ref>


حديث نهم
حديث نهم


كلام عبداللَّه بن عمر در مورد برترى خلفاى ثلاثه بر همه صحابه است.××× 1 صحيح بخارى: ج 5 ص 18. ××× حافظ ابن‏عبدالبَرّ قُرطبى )م 463 ق( -  كه ذهبى وى را بسيار ستوده است××× 2 سير اعلام النبلاء، و نيز: تاريخ ابن‏كثير: ج 12 ص 104. مرآة الجنان: ج 3 ص 89 . وفيات الاعيان: ج 2 ص 458. شَذَرات الذهب: ج 3 ص 314. تذكرة الحفّاظ: ج 3 ص 306. طبقات سُبكى: ج 4 ص 8 . النجوم الزاهرة: ج 5 ص 77. المنتظم: ج 8 ص 342. ××× -  آن را نادرست دانسته، از اين جهت كه برترى عثمان بر على بن ابى‏طالب‏عليه السلام يقينى نيست.××× 3 الاستيعاب: ج 3 ص 1117  - 1115. ×××
كلام عبداللَّه بن عمر در مورد برترى خلفاى ثلاثه بر همه صحابه است.<ref>صحيح بخارى: ج ۵ ص ۱۸.</ref>
 
حافظ ابن‏ عبدالبَرّ قُرطبى (م ۴۶۳ ق)-  كه ذهبى وى را بسيار ستوده است.<ref>سير اعلام النبلاء، و نيز: تاريخ ابن‏كثير: ج ۱۲ ص ۱۰۴. مرآة الجنان: ج ۳ ص ۸۹ . وفيات الاعيان: ج ۲ ص ۴۵۸. شَذَرات الذهب: ج ۳ ص ۳۱۴. تذكرة الحفّاظ: ج ۳ ص ۳۰۶. طبقات سُبكى: ج ۴ ص ۸ . النجوم الزاهرة: ج ۵ ص ۷۷. المنتظم: ج ۸ ص ۳۴۲.</ref>  آن را نادرست دانسته، از اين جهت كه برترى عثمان بر على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام يقينى نيست.<ref>الاستيعاب: ج ۳ ص ۱۱۱۷  - ۱۱۱۵. </ref>
 




حديث دهم
حديث دهم


حديثى كه شريك درباره معراج نقل كرده و بخارى و مسلم هر دو نقل كرده‏اند.××× 4 صحيح بخارى 183 182 / 9. صحيح مسلم 102 / 1. ××× گروهى از بزرگان اهل‏سنت اين حديث را ردّ كرده‏اند؛ از جمله: حافظ ابوزكريا نَوَوى )ت 631 -  م 676 يا 677 ق(××× 5 المنهاج فى شرح صحيح مسلم بن الحجاج: ج 2 ص 66  65 . همچنين ذهبى، جمال‏الدين اِسنَوى، يافعى، جمال‏الدين ابن‏تَغرى بَردى و دهلوى، »نَوَوى« را بسيار ستوده‏اند: العِبَر فى خبر من غَبَر: حوادث سال 676 . طبقات الشافعية: ج 2 ص 476. مرآة الجنان: حوادث سال 676 . النجوم الزاهرة فى محاسن مصر و القاهرة: حوادث سال 676 . ×××، حافظ عبدالحق××× 6 الجمع بين الصحيحين. ×××، محمد بن يوسف كرمانى )ت 717 -  م 786 ق(××× 7 الكواكب الدرارى فى شرح صحيح بخارى: ج 25 ص 204. همچنين سيوطى و ابن‏حجر عسقلانى و دهلوى، »كرمانى« را ستوده‏اند: بُغيَة الوُعاة فى طبقات اللغويين و النُحاة: ج 1 ص 279. انباء الغمر: ج 2 ص 182، حوادث سال 786. البدر الطالع )شوكانى( : ج 2 ص 292. ×××، ابن‏قيّم جوزيّه××× 8 زاد المعاد فى هَدى خير العباد: ج 2 ص 49. ×××.
حديثى كه شريك درباره معراج نقل كرده و بخارى و مسلم هر دو نقل كرده ‏اند.<ref>صحيح بخارى ۱۸۳ ۱۸۲ / ۹. صحيح مسلم ۱۰۲ / ۱.</ref>گروهى از بزرگان اهل‏ سنت اين حديث را ردّ كرده ‏اند؛
 
از جمله: حافظ ابوزكريا نَوَوى (ت 631 -  م 676 يا 677 ق)<ref>المنهاج فى شرح صحيح مسلم بن الحجاج: ج ۲ ص ۶۶  ۶۵ .</ref>
 
همچنين ذهبى، جمال‏الدين اِسنَوى، يافعى، جمال‏الدين ابن‏تَغرى بَردى و دهلوى، «نَوَوى»را بسيار ستوده‏اند: العِبَر فى خبر من غَبَر: حوادث سال 676 . طبقات الشافعية: ج 2 ص 476. مرآة الجنان: حوادث سال 676 . النجوم الزاهرة فى محاسن مصر و القاهرة: حوادث سال 676 . ×××، حافظ عبدالحق××× 6 الجمع بين الصحيحين. ×××، محمد بن يوسف كرمانى )ت 717 -  م 786 ق(××× 7 الكواكب الدرارى فى شرح صحيح بخارى: ج 25 ص 204. همچنين سيوطى و ابن‏حجر عسقلانى و دهلوى، »كرمانى« را ستوده‏اند: بُغيَة الوُعاة فى طبقات اللغويين و النُحاة: ج 1 ص 279. انباء الغمر: ج 2 ص 182، حوادث سال 786. البدر الطالع )شوكانى( : ج 2 ص 292. ×××، ابن‏قيّم جوزيّه××× 8 زاد المعاد فى هَدى خير العباد: ج 2 ص 49. ×××.