اشكال فخر رازی در سند حدیث غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۳۵۴: خط ۳۵۴:


===    دوم :عدم روايت حديث غدير توسط واقدى ===
===    دوم :عدم روايت حديث غدير توسط واقدى ===


يكى ديگر از اشكالات فخر رازى اين است كه واقدى حديث غدير را روايت نكرده است. و اما پاسخ به اين اشكال:
يكى ديگر از اشكالات فخر رازى اين است كه واقدى حديث غدير را روايت نكرده است. و اما پاسخ به اين اشكال:


==== '''پاسخ اول: واقدى از راويان مطاعن خلفاست''' ====
پاسخ اول اينكه واقدى خود يكى از راويان اعمال و رفتار زشت خلفاء و صحابه است. پس اگر نقل نكردن حديث غدير توسط او صحت آن را زير سؤال مى‏ برد، روايت مطاعن خلفاء توسط او قطعاً از اسباب طعن و نكوهش آنان خواهد بود. اينک چند نمونه از مطاعنى كه واقدى نقل كرده است:


پاسخ اول: واقدى از راويان مطاعن خلفاست
۱-آتش زدن خانه وحى  
 
پاسخ اول اينكه واقدى خود يكى از راويان اعمال و رفتار زشت خلفاء و صحابه است. پس اگر نقل نكردن حديث غدير توسط او صحت آن را زير سؤال مى‏برد، روايت مطاعن خلفاء توسط او قطعاً از اسباب طعن و نكوهش آنان خواهد بود. اينك چند نمونه از مطاعنى كه واقدى نقل كرده است:
 
 
1. آتش زدن خانه وحى
 
چنانچه علامه حلّى در بحثِ مطاعن ابوبكر مى‏نويسد، واقدى ماجراى به آتش كشيدن خانه فاطمه زهراعليها السلام به دست عمر بن خطاب را روايت كرده است.××× 1 نهج الحقّ و كشف الصدق: ص 271. ×××


چنانچه علامه حلّى در بحثِ مطاعن ابوبكر مى‏ نويسد، واقدى ماجراى به آتش كشيدن خانه فاطمه زهراعليها السلام به دست عمر بن خطاب را روايت كرده است.<ref>نهج الحقّ و كشف الصدق: ص ۲۷۱.</ref>


2. تبعيد ابوذر توسط عثمان
۲-تبعيد ابوذر توسط عثمان


همچنين علامه حلّى در مطاعن عثمان اشاره كرده كه واقدى ماجراى تبعيد ابوذر غِفارى به ربذه به دست عثمان را روايت كرده است.
همچنين علامه حلّى در مطاعن عثمان اشاره كرده كه واقدى ماجراى تبعيد ابوذر غِفارى به ربذه به دست عثمان را روايت كرده است.


۳- بازگرداندن حَكَم بن ابى‏ العاص


3. بازگرداندن حَكَم بن ابى‏العاص
علامه حلّى مى‏ گويد: واقدى روايت كرده: عثمان بن عفان، حَكَم بن ابى ‏العاص را - كه رسول‏ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله او را از مدينه بيرون رانده بود -  به مدينه باز گرداند.<ref>نهج الحقّ و كشف الصدق:ص ۲۹۱.</ref>۴-تقسيم اموال مسلمين بين خويشاوندان
 
علامه حلّى مى‏گويد: واقدى روايت كرده: عثمان بن عفان، حَكَم بن ابى‏العاص را - كه رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله او را از مدينه بيرون رانده بود -  به مدينه باز گرداند.××× 2 نهج الحقّ و كشف الصدق: ص 291. ×××
 
 
4. تقسيم اموال مسلمين بين خويشاوندان
 
علامه حلّى مى‏گويد: واقدى روايت كرده كه عثمان دارايى‏هاى مسلمانان را به خويشاوندان خود و فرزندان پدرش اختصاص مى‏داد.××× 3 نهج الحقّ و كشف الصدق: ص 292. ×××
 
نتيجه: اگر چنانكه قاضى عبدالجبّار معتزلى و فضل بن روزبهان و بعضى ديگر گفته‏اند واقدى رافضى متعصّب است، اشكال فخر رازى به عدم روايت حديث غدير توسط او اعتبارى ندارد. و اگر وى در آنچه روايت مى‏كند عادل و ثقه و راستگو است، بايد روايات فراوان وى درباره مطاعن خلفاء پذيرفته شود.
 
 
پاسخ دوم: رويگردانى فخر رازى از روايات واقدى
 
فخر رازى خود به روايات واقدى اعتنا نكرده و آنها را به شمار نياورده است، گويى كه اصلاً چنين رواياتى وجود ندارد. وى در مبحث مطاعن و بازگرداندن طريد رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله )حَكَم بن ابى‏العاص( به مدينه توسط عثمان در كتاب »نِهاية العقول« چندين اشكال به اين ماجرا كرده و به كلى آن را رد كرده است.
 
 
پاسخ سوم: واقدى راوى معتبرى نيست


در عين اينكه عده‏اى از بزرگان اهل‏سنت همانند قوشچى، تَفتازانى، عبدالحق دهلوى و حسام‏الدين سهارنپورى كابلى، واقدى را ستوده و در رتبه بخارى و مسلم شمرده و به روايت او استناد كرده‏اند، ولى گروهى از بزرگان و حافظان و دانشمندان جرح و تعديل راويان مانند بخارى و احمد و ابن‏مَعين و ابوحاتِم و نَسايى و دارقطنى و ابن‏عدى و ابن‏جوزى و ابن‏مدينى و ابن‏راهَوَيه و ذهبى او را جرح كرده‏اند.××× 1 نمونه‏اى از سخنان نكوهش‏آميز و طعن‏آلود خرده‏گيران بر واقدى در شرح حال وى در اين كتب آمده است: ميزان الاعتدال: ج 3 ص 662 . تذهيب التهذيب )مخطوط( . المغنى فى الضعفاء: ج 2 ص 619 . العِبَر: حوادث سال 207. الكاشف: ج 3 ص 82 . سير أعلام النبلاء: ج 9 ص 454. التاريخ الصغير )بخارى( : ج 2 ص 311. الأنساب )سمعانى( . مرآة الجنان: حوادث سال 207. تقريب التهذيب: ج 2 ص 194. طبقات الحفّاظ: ص 144. ×××
علامه حلّى مى ‏گويد: واقدى روايت كرده كه عثمان دارايى ‏هاى مسلمانان را به خويشاوندان خود و فرزندان پدرش اختصاص مى ‏داد.<ref>نهج الحقّ و كشف الصدق: ص ۲۹۲.</ref>


نتيجه: اگر چنانكه قاضى عبدالجبّار معتزلى و فضل بن روزبهان و بعضى ديگر گفته‏ اند واقدى رافضى متعصّب است، اشكال فخر رازى به عدم روايت حديث غدير توسط او اعتبارى ندارد. و اگر وى در آنچه روايت مى‏ كند عادل و ثقه و راستگو است، بايد روايات فراوان وى درباره مطاعن خلفاء پذيرفته شود.


پاسخ چهارم: عدم نقل واقدى حجت بر شيعه نيست
==== '''پاسخ دوم: رويگردانى فخر رازى از روايات واقدى''' ====
فخر رازى خود به روايات واقدى اعتنا نكرده و آنها را به شمار نياورده است، گويى كه اصلاً چنين رواياتى وجود ندارد. وى در مبحث مطاعن و بازگرداندن طريد رسول‏ اللَّه‏ (صلى الله عليه وآله )حَكَم بن ابى‏ العاص به مدينه توسط عثمان در كتاب«نِهاية العقول»چندين اشكال به اين ماجرا كرده و به كلى آن را رد كرده است.


آنچه پس از همه اين مطالب مى‏توان گفت اينكه: در برابر اماميه نمى‏توان به عدم نقل حديث غدير توسط واقدى -  حتى اگر بر وثاقت وى و اعتماد بر او در اهل‏سنت اجماع شده بود -  استناد كرد، زيرا او از مخالفان اماميه است. ضمن اينكه اين واضح است كه عدم نقل حديث ملاكى براى رد آن نيست.
'''پاسخ سوم: واقدى راوى معتبرى نيست'''


   سوم
در عين اينكه عده ‏اى از بزرگان اهل سنت همانند قوشچى، تَفتازانى، عبدالحق دهلوى و حسام‏ الدين سهارنپورى كابلى، واقدى را ستوده و در رتبه بخارى و مسلم شمرده و به روايت او استناد كرده ‏اند، ولى گروهى از بزرگان و حافظان و دانشمندان جرح و تعديل راويان مانند بخارى و احمد و ابن‏ مَعين و ابوحاتِم و نَسايى و دارقطنى و ابن‏ عدى و ابن ‏جوزى و ابن ‏مدينى و ابن ‏راهَوَيه و ذهبى او را جرح كرده ‏اند.<ref>نمونه‏ اى از سخنان نكوهش ‏آميز و طعن‏ آلود خرده‏ گيران بر واقدى در شرح حال وى در اين كتب آمده است: ميزان الاعتدال: ج ۳ ص ۶۶۲ . تذهيب التهذيب (مخطوط). المغنى فى الضعفاء: ج ۲ ص ۶۱۹ . العِبَر: حوادث سال ۲۰۷. الكاشف: ج ۳ ص ۸۲ . سير أعلام النبلاء: ج ۹ ص ۴۵۴. التاريخ الصغير (بخارى) : ج ۲ ص ۳۱۱. الأنساب (سمعانى) . مرآة الجنان: حوادث سال ۲۰۷. تقريب التهذيب: ج ۲ ص ۱۹۴. طبقات الحفّاظ: ص ۱۴۴. </ref>


   عدم روايت حديث غدير توسط ابن‏اسحاق
'''پاسخ چهارم: عدم نقل واقدى حجت بر شيعه نيست'''


آنچه پس از همه اين مطالب مى‏ توان گفت اينكه: در برابر اماميه نمى‏ توان به عدم نقل حديث غدير توسط واقدى -  حتى اگر بر وثاقت وى و اعتماد بر او در اهل‏ سنت اجماع شده بود -  استناد كرد، زيرا او از مخالفان اماميه است. ضمن اينكه اين واضح است كه عدم نقل حديث ملاكى براى رد آن نيست.


===    سوم :عدم روايت حديث غدير توسط ابن‏ اسحاق ===
اشكال ديگر فخر رازى اين است كه ابن‏اسحاق حديث غدير را روايت نكرده است. اين اشكال نيز چند پاسخ دارد:
اشكال ديگر فخر رازى اين است كه ابن‏اسحاق حديث غدير را روايت نكرده است. اين اشكال نيز چند پاسخ دارد:


1. ابن ‏اسحاق از راويان حديث غدير است


1. ابن‏اسحاق از راويان حديث غدير است
ابن ‏اسحاق -  آنگونه كه گروهى از بزرگان اهل ‏سنت از او نقل كرده ‏اند -  حديث غدير و ماجراى آن را روايت كرده است. از اين رو، اين ادعا كه ابن‏ اسحاق حديث غدير را روايت نكرده دروغى بيش نيست.
 
ابن‏اسحاق -  آنگونه كه گروهى از بزرگان اهل‏سنت از او نقل كرده‏اند -  حديث غدير و ماجراى آن را روايت كرده است. از اين رو، اين ادعا كه ابن‏اسحاق حديث غدير را روايت نكرده دروغى بيش نيست.


در اينجا به چند تن از دانشمندان سرشناس اهل‏ سنت كه حديث غدير را از ابن‏ اسحاق نقل كرده ‏اند اشاره مى‏ كنيم: حافظ ابن‏ كثير دمشقى، ابن‏ حجر مكّى، محمد بن عبدالرسول بَرزَنجى، مولوى حسام ‏الدين سهارنپورى، عبدالعزيز دهلوى.<ref>البِداية و النِهاية:ج ۷ ص ۳۳۴. الصواعق المحرقة: ص ۲۵. نواقض الروافض: بخش «فى ردّ حديث الغدير». مرافض الروافض: بخش «فى ردّ حديث الغدير». تحفه اثناعشريه: ص ۲۱۰.</ref> سخنان صريح اينان و نقل حديث غدير از ابن اسحاق ادعاى فخر رازى بر عدم روايت حديث غدير توسط ابن‏اسحاق را تكذيب مى‏كند.


در اينجا به چند تن از دانشمندان سرشناس اهل‏سنت كه حديث غدير را از ابن‏اسحاق نقل كرده‏اند اشاره مى‏كنيم: حافظ ابن‏كثير دمشقى، ابن‏حجر مكّى، محمد بن عبدالرسول بَرزَنجى، مولوى حسام‏الدين سهارنپورى، عبدالعزيز دهلوى.××× 1 البِداية و النِهاية: ج 7 ص 334. الصواعق المحرقة: ص 25. نواقض الروافض: بخش »فى ردّ حديث الغدير« . مرافض الروافض: بخش »فى ردّ حديث الغدير« . تحفه اثناعشريه: ص 210. ××× سخنان صريح اينان و نقل حديث غدير از ابن اسحاق ادعاى فخر رازى بر عدم روايت حديث غدير توسط ابن‏اسحاق را تكذيب مى‏كند.




۷۶۴

ویرایش