۲۵۴
ویرایش
(←منبع) |
|||
خط ۳۱۳: | خط ۳۱۳: | ||
پس سلام بر تو اى غدير غدر ستيز و سلام بر تو اى امام غدير. سلامى كه در كنارش از تو مى خواهيم ما را از ورطه هاى غدرآميز و فتنه خيز بِرَهانى؛ و نه به عنوان پيرو كه به عنوان دوست، گوشه چشمى از سرِ لطف به ما بنمايى. | پس سلام بر تو اى غدير غدر ستيز و سلام بر تو اى امام غدير. سلامى كه در كنارش از تو مى خواهيم ما را از ورطه هاى غدرآميز و فتنه خيز بِرَهانى؛ و نه به عنوان پيرو كه به عنوان دوست، گوشه چشمى از سرِ لطف به ما بنمايى. | ||
== غدير شيرين ترين و زلال ترين و قشنگ ترين روز اسلام<ref>محمدامين ميرزايى</ref> == | |||
حيف بود غدير اين شيرين ترين و ناب ترين و زلال ترين و قشنگ ترين روز اسلام اين گونه به فراموشى سپرده شود. روزى كه با برنامه ريزى مفصل و تلاشى پيگير توانست حتى بيعت و تبريک ملائک را به حضور مبارک مولا على عليه السلام تقديم نمايد، تا انسان ها از زلال اين نعمت بهره جويند. | |||
با احساس لذتى بى نهايت، آرزو مى كنيم كه اى كاش نفاق دورويان همانجا بروز مى كرد، و سنگ عذاب الهى فرقشان را مى شكافت تا بعدها قلب مبارک مولا را آن قدر نمى شكستند. | |||
سخن از غدير يادآورى شيرين ترين روز تاريخ اسلام است كه در آن بهترين و ناب ترين مسئله در مسير اعتقادى مسلمانان رقم خورد. | |||
اى غدير خم، كه در دل كوير تفتيده پرچم ولايت را برافراشته اى! بر خود ببال و براى هميشه ناز و فخرت را به رخ همگان بكش، كه ناب ترين و زلال ترين و قشنگ ترين لحظه هاى تاريخ را در دل خود جاى دادى. بناز و سرمست باش از باده مى ناب و شيرين آن لحظه هاى عرفانى. | |||
چه لحظه هايى بالاتر از آن، كه قهرمانش مردى آن قدر سبز است كه باورها قادر به فهم آن نيستند، و آسمان از تفسيرش كوتاه است، و قدسيان در خانه اش دروازبانى مى كنند. | |||
از سماواتيان گرفته تا زمينيان در اين جشن شريكند. بلى! بعد از ابلاغ پيام سرنوشت ساز الهى توسط مولا و آقاى كاروان، مردم دسته دسته ـ از زن و مرد ـ به مدت سه روز با رسول خدا صلى الله عليه و آله تجديد بيعت و با اميرالمؤمنين عليه السلام به عنوان مولا و جانشين بلافصل پيامبر صلى الله عليه و آله بيعت نمودند. در تاريخ 18 ذى الحجه سال يازدهم هجرى قلب هاى مؤمنان و مسلمانان واقعى از شور و شوق مالامال بود، و به آينده خود با ديده اى مطمئن مى نگريستند، و خدايشان را بر اين نعمت شكرگزار بودند. | |||
در دل بدخواهان اما، طوفانى از كينه و حسادت و نفاق بر پا بود و با اين ابلاغ از آينده شان به كلى نااميد و مأيوس گرديده بودند. اى كاش نفاقشان را همانجا بروز مى دادند، تا سنگ عذاب الهى فرقشان را مى شكافت ـ همانگونه كه مغز حارث فهرى را متلاشى ساخت ـ تا بعدا قلب مبارک مولا را آن قدر نمى شكستند. | |||
اى كاش آن روز باطن خود را آشكار مى ساختند تا بعدها جامعه اسلامى از شرّ نفاقشان در امان مى ماند، و امت اسلام با قيادت على عليه السلام و ائمه عليهم السلام رشد و شكوفايى خود را ادامه مى داد. | |||
بلى، غدير روز اكمال آيين محمدى، و اتمام نعمت خداوند بر بندگانش است. | |||
روزى كه ملائک نيز بيعت و تبريكشان را در نسترن سرخ پيچيدند و به حضور مبارک على عليهالسلام تقديم داشتند، تا انسان ها از اين زلال نعمت بهره جسته و در صراط مستقيم مستدام بمانند. | |||
== بيعت غدير يعنى انتصاب مقام ولايت<ref>موسى رضايى</ref> == | |||
بيعت و تبريک در غدير به آسانى منصبى را كه در «من كنت مولاه فعلى مولاه» بيان شده معنى مى كند. اين دقت در جوانب مسئله غدير نتايج كوبنده اى در برابر شبهه افكنان دارد كه اين همه قرينه را ناديده مى گيرند. ما نيز بايد با اين ذره بين مسئله را مورد بازبينى قرار دهيم. | |||
سلام بر غدير! | |||
سلام بر پيام رسان غدير! | |||
سلام بر منتخب غدير! | |||
سلام بر همه آنان كه پيام غدير را با گوش جان شنيدند، و ولايت منتخب غدير را با جان و دل پذيرفتند! | |||
ماجراى بيعت نشان مى دهد كه منصبى به حضرت على عليه السلام واگذار شده، زيرا «دوستى» | |||
بيعت كردن لازم ندارد، و اصلاً دليلى ندارد كه پيامبر صلى الله عليه و آله سه روز مردم را در آن وادى | |||
داغ و تفتيده نگه دارد و بگويد: بياييد با على عليه السلام بيعت كنيد كه بعد از من على عليه السلام را | |||
دوست داشته باشيد! | |||
پيامبر صلى الله عليه و آله كه اين همه مقدمه چينى كرده تأكيد مى كند كه به على عليه السلام سمت رهبرى واگذار شده، و مردم با رهبر و امام خود بيعت كنند. بنابراين ولايت در پيام غدير يعنى رهبرى و صاحب اختيار بودن و امامت، نه محبت و دوستى چرا كه محبت و دوستى بيعت لازم ندارد. | |||
يكى از بيعت كنندگان عمر است كه هنگام بيعت مى گويد: «هنيئا لك يابن ابى طالب أصبحت و أمسيت مولاى و مولى كل مؤمن و مؤمنة». كلمه «هنيئا لك» در فارسى معادل «گوارايت باد» يا «مبارک باد» است، و اين جمله وقتى استعمال مى شود كه به كسى منصبى واگذار شود، ولى در مورد صحبت و دوستى كه منصب نيست از اينكلمه استفاده نمى كنند. استفاده از كلمات «هنيئا لك» براى ما روشن مى كند كه در غدير خم به حضرت على عليه السلام منصبى محول شده است؛ و چون دوستى و محبت منصب نيست پس مراد از «مولى» دوستى نيست بلكه امامت و رهبرى است كه يک منصب | |||
است. | |||
پيامبر صلى الله عليه و آله با نداى «من كنت مولاه فهذا على مولاه ...» على عليه السلام را به امامت و رهبرى امت اسلامى منصوب كرد و فرمود: «هر كه من رهبر و مولاى او بودم بعد از من على عليه السلام | |||
مولى و رهبر و صاحب اختيار اوست»؛ و تبريک گفتن و بيعت گرفتن شايسته همين مقام است نه دوستى. | |||
پس معناى «مولى» در پيام غدير صاحب اختيار بودن و رهبرى است. | |||
== نام «على» و «غدير» زينت تاريخ بشريت<ref>سرور حسينى</ref> == | |||
با اينكه صفحه صفحه كتاب بشريت براى حک شدن سخنان پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير بر عمق وجودشان لحظه شمارى مى كردند، چرا بايد دستان تبه كار از كلمه كلمه آن جلوگيرى كنند و جهان را از حقايق علوى محروم سازند؟ اين سؤالى است كه براى پاسخ آن بايد از غدير تا سقيفه را پيمود و عاملان آن را جستجو كرد. با احساسى برگرفته از عقل اين مسئله را پيگيرى مى كنيم. | |||
نام «على» و «غدير» زينت تاريخ بشريت است. اگر چه به غدير بركه اى گويند، ولى وسعتش به مانند اقيانوس خروشانى است كه از فضايل بى شمار على عليه السلام سرچشمه مى گيرد. اقيانوسى كه اجتماع 120 هزار نفرى براى شنيدن سخنرانى پيامبر صلى الله عليه و آله در آن آرام گرفت. | |||
نه تنها در تاريخ نبوت، از شش هزار سال پيش تا آن روز، هرگز مجلسى به آن شكوهمندى براى سخنرانى تشكيل نشده بود، كه در دنياى امروز هم چنين مجلسى كه 120000 مخاطب در برابر سخنران قرار داشته باشند و او را ببينند غير عادى است. | |||
سخنرانى روح بخش و جاويد پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير كه به صورتى بيادماندنى انجام شد، حدود يک ساعت طول كشيد. | |||
صفحه صفحه كتاب حقيقت بشرى براى حک شدن آن سخنان در عمق وجودشان لحظه شمارى مى كردند، اما دستان تبهكار ـ تا آنجا كه در توان داشتند ـ از كلمه كلمه آن جلوگيرى كرده جهان بشريت را از حقايق علوى محروم كردند. | |||
بيعت همگانى نيز از اقدامات خاص پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير بود كه حكايت از عموميت | |||
اين پيام داشت. چون بيعت گرفتن از فرد فرد آن جمعيت انبوه، از طرفى مشكل بود و از سوى ديگر امكان داشت افرادى به بهانه هاى مختلف از بيعت شانه خالى كنند و حضور نيابند، و در نتيجه نتوان التزام عملى و گواهى قانونى از آنان گرفت، لذا حضرت در اواخر سخنانشان فرمودند: اى مردم، چون با يک كف دست و با اين وقت كم و با اين سيل جمعيت، امكان بيعت براى همه وجود ندارد، پس همگى اين سخنى را كه من مى گويم تكرار كنيد و بگوييد: «ما فرمان تو را كه از جانب خداوند درباره على بن ابى طالب و امامان از فرزندانش به ما رساندى اطاعت مى كنيم و به آن راضى هستيم، و با قلب و جان و زبان و دستمان با تو بر اين مدعا بيعت مى كنيم ... عهد و پيمان در اين باره براى ايشان از ما، از قلب ها و جان ها و زبان ها و ضماير و دستانمان گرفته شد. هر كس با دستش توانست و گرنه با زبانش بدان اقرار كرده است». | |||
حضرت عين كلامى را كه مى بايست مردم تكرار كنند به آنان القا فرمودند و عبارات آن را مشخص كردند تا هر كس به شكل خاصى براى خود اقرار نكند، بلكه همه به مطلب واحدى كه حضرت از آنان مى خواهد التزام دهند و بر سر آن بيعت نمايند. | |||
وقتى كلام پيامبر صلى الله عليه و آله پايان يافت همه مردم سخن او را تكرار كردند و بدين وسيله | |||
بيعت عمومى گرفته شد. | |||
بعد از بيعت لسانى، در طول سه روز طى مراسمى مفصل مردم با پيامبر و اميرالمؤمنين عليهماالسلام به طور جداگانه بيعت كردند كه اين نيز از ابتكارات غدير بود. | |||
== منبع == | == منبع == |
ویرایش