پرش به محتوا

انگلستان: تفاوت میان نسخه‌ها

۹۹ بایت حذف‌شده ،  ‏۱۶ نوامبر ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۴: خط ۲۴:
الف. رويدادهاى قبل از خطبه
الف. رويدادهاى قبل از خطبه


نكات زير به طور روشن نشان مى‏دهد كه پيامبر اسلام صلى‏ الله ‏عليه ‏و‏آله مى‏خواست يك چيز
نكات زير به طور روشن نشان مى‏دهد كه پيامبر اسلام صلى‏ الله ‏عليه ‏و‏آله مى‏خواست يك چيز فوق العاده مهم را در غدير اعلان كند، نه فقط آنچه كه دانشمندان سنى ادعا دارند. اين قرائن چنين است: اولاً: انتظار مى‏رفت رسول خدا صلى ‏الله‏ عليه ‏و‏آله بعد از مراسم حج در مكه بماند، مخصوصا با توجه به اينكه آن‏حضرت بعد از ده سال به آن شهر بازگشته بود. ولى آن‏حضرت بلافاصله بعد از حج به بلال فرمودند كه اعلان كند: همه ـ جز كسانى كه عذر موجهى دارند ـ در مكانى مشهور به «غدير خم» كه نزديك جحفه در راه مكه و مدينه است حضور يابند.


فوق العاده مهم را در غدير اعلان كند، نه فقط آنچه كه دانشمندان سنى ادعا دارند. اين
ثانيا: پيامبر گرامى صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله دستور داد همه كسانى كه جلو رفته بودند بازگردند، و همه كسانى كه عقب مانده بودند برسند، و آن جمعيت انبوه آن همه وقت را در صحراى سوزان هنگام ظهر منتظر ماندند.


قرائن چنين است:
ثالثا: قبل از خطبه اين آيه بر پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله نازل شد: «اى پيامبر! آنچه از طريق پروردگارت بر تو نازل شده كاملاً به مردم برسان؛ و اگر نكنى رسالت او را انجام نداده ‏اى. خداوند تو را از خطرات احتمالىِ مردم نگاه مى‏ دارد».آيا منطقى است كه ادعا شود اگر پيامبر خدا صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله اعلان پيام دوستى با على را نمى‏ كردند مثل اين بود كه ايشان اصلاً رسالت خود را نرسانده بودند؟ علاوه بر اين اگر پيامبر صلى ‏الله ‏عليه‏ و‏آله قصد اعلان چنين پيام ساده ‏اى را داشتند، پس چرا آيه به يك خطر محتملى اشاره مى‏كند و مى‏ خواهد به فكر رسول اللّه‏ صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏آله آرامش ببخشد؟ بنابراين واضح است كه هدف واقعى از اجتماع و ارائه خطبه در غدير بيان يك مسئله بسيار مهم يعنى مسئله ولايت است، و هدف از آن نصب جانشين بعد از پيامبر صلى‏ الله‏ عليه ‏و‏آله بوده است. همچنين بايد گفت: تقريبا مضحك است كه باور شود رسول اللّه‏ صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله ـ آن بزرگترين انسان و كاملترين خلق خداوند ـ بعد از اتمام تنها حجى كه انجام داد، فورا در حضور جميعت عظيم مسلمانان در مهمترين سخنرانى زندگى مبارك خود اعلان كند كه «هر كس من دوستش هستم، على هم دوستش است».
 
اولاً: انتظار مى‏رفت رسول خدا صلى ‏الله‏ عليه ‏و‏آله بعد از مراسم حج در مكه بماند، مخصوصا با
 
توجه به اينكه آن‏حضرت بعد از ده سال به آن شهر بازگشته بود. ولى آن‏حضرت
 
بلافاصله بعد از حج به بلال فرمودند كه اعلان كند: همه ـ جز كسانى كه عذر موجهى
 
دارند ـ در مكانى مشهور به «غدير خم» كه نزديك جحفه در راه مكه و مدينه است حضور
 
يابند.
 
ثانيا: پيامبر گرامى صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله دستور داد همه كسانى كه جلو رفته بودند بازگردند، و همه
 
كسانى كه عقب مانده بودند برسند، و آن جمعيت انبوه آن همه وقت را در صحراى
 
سوزان هنگام ظهر منتظر ماندند.
 
ثالثا: قبل از خطبه اين آيه بر پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله نازل شد: «اى پيامبر! آنچه از طريق
 
پروردگارت بر تو نازل شده كاملاً به مردم برسان؛ و اگر نكنى رسالت او را انجام
 
نداده ‏اى. خداوند تو را از خطرات احتمالىِ مردم نگاه مى‏ دارد».
 
 
 
آيا منطقى است كه ادعا شود اگر پيامبر خدا صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله اعلان پيام دوستى با على را
 
نمى‏ كردند مثل اين بود كه ايشان اصلاً رسالت خود را نرسانده بودند؟ علاوه بر اين
 
اگر پيامبر صلى ‏الله ‏عليه‏ و‏آله قصد اعلان چنين پيام ساده ‏اى را داشتند، پس چرا آيه به يك خطر محتملى
 
اشاره مى‏كند و مى‏ خواهد به فكر رسول اللّه‏ صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏آله آرامش ببخشد؟
 
بنابراين واضح است كه هدف واقعى از اجتماع و ارائه خطبه در غدير بيان يك
 
مسئله بسيار مهم يعنى مسئله ولايت است، و هدف از آن نصب جانشين بعد از پيامبر صلى‏ الله‏ عليه ‏و‏آله
 
بوده است.
 
همچنين بايد گفت: تقريبا مضحك است كه باور شود رسول اللّه‏ صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله ـ آن بزرگترين
 
انسان و كاملترين خلق خداوند ـ بعد از اتمام تنها حجى كه انجام داد، فورا در حضور
 
جميعت عظيم مسلمانان در مهمترين سخنرانى زندگى مبارك خود اعلان كند كه
 
«هر كس من دوستش هستم، على هم دوستش است».


ب. معناى «مولى» با توجه به قرائن موجود در خطبه
ب. معناى «مولى» با توجه به قرائن موجود در خطبه


كلمه كليدى در جمله «من كنت مولاه فهذا على مولاه»، كلمه «مولى» است. اين
كلمه كليدى در جمله «من كنت مولاه فهذا على مولاه»، كلمه «مولى» است. اين كلمه در زبان عربى معانى مختلفى دارد، كه از جمله «ارباب»، «صاحب اختيار» و «دوست» است. هرگاه يك كلمه بيش از يك معنى داشته باشد، بهترين راه براى پى بردن به معناى حقيقى آن در هر موقعيتى اين است كه قرينه‏ هاى همراه با آن كلمه مورد بررسى قرار داده شود. در مورد اين حديث اشاره ‏هاى زيادى وجود دارد كه نشان مى ‏دهد كلمه «مولى» در اينجا به معناى كسى است كه اختيار تام و ولايت مطلق بر مردم دارد، و اين اختيار و ولايت تا حدى است كه از ولايت مردم بر خودشان بيشتر است. اين مطلب با در نظر گرفتن نكات زير تأييد مى‏ شود:


كلمه در زبان عربى معانى مختلفى دارد، كه از جمله «ارباب»، «صاحب اختيار» و
اولاً: خطبه غدير به اساسى‏ترين و مهمترين مسائل اسلام با تأكيد ويژه‏اى بر مسئله ولايت پرداخته است. پس اينكه پيامبر صلى ‏الله ‏عليه‏ و‏آله معناى امامت و حد اختيارات امام را بيان مى‏ كند و جانشين خود را ـ كه مقام رفيع پيامبر صلى‏ الله ‏عليه ‏و‏آله جز مقام نبوت را دارد ـ منصوب مى‏ نمايد، با مضمون بقيه خطبه كاملاً هماهنگ است. بنابراين تقريبا مسخره ‏آميز است كه اعلان پيامبر صلى ‏الله‏ عليه ‏و‏آله به اعلانى مربوط به دوستى حضرت على عليه ‏السلام تفسير شود.


«دوست» است. هرگاه يك كلمه بيش از يك معنى داشته باشد، بهترين راه براى پى
ثانيا: حداقل شصت و چهار راوى سنى، من جمله احمد بن حنبل، نسائى و ترمذى نقل كرده‏ اند كه رسول خدا صلى ‏الله ‏عليه‏ و‏آله كمى قبل از اعلان معروف ولايت از مخاطبان خود سؤال كرد: «آيا من به شما از خود شمابيشتر اختيار ندارم»؟ وقتى همگان جواب مثبت دادند پيامبر صلى ‏الله‏ عليه ‏و‏آله فرمود: «من كنت مولاه فعلى مولاه». با اين سابقه سخن بى ‏ترديد كلمه «مولى» در اين جمله بايد همان معنايى كه «اولى» دارد، يعنى «اختيار بيشتر» را داشته باشد. در غير اين صورت سؤال پيامبر صلى ‏الله‏ عليه ‏و‏آله غير منطقى و لغو خواهد بود. البته محال است كه ايشان جز وحى بگويد، به دليل آيه قرآن كه مى‏فرمايد: «هرگز از روى هواى نفس سخن نمى‏ گويد. آنچه مى‏گويد جز وحى كه بر او نازل شده چيز ديگرى نيست». بسيارى از علماى قرآن و ادبيات عرب كلمه «مولى» را به معناى «اولى» تفسير كرده ‏اند من جمله: بخارى در «صحيح»: ج 7 ص 240، طبرى در «تفسير»: ج 9 ص 117، زمخشرى در «الكشاف»: ج 2 ص 435، ثعلبى در «الكشف و البيان»، ابن‏ قتيبه در «القُرطين»: ج 2 ص 164، رازى در «التفسير الكبير»: ج 8 ص 93، واحدى در


بردن به معناى حقيقى آن در هر موقعيتى اين است كه قرينه‏ هاى همراه با آن كلمه
«الوسيط»، بيضاوى در «تفسير»: ج 2 ص 497، محب‏الدين افندى در «تنزيل الآيات»،رازى در «نهاية العقول».


مورد بررسى قرار داده شود. در مورد اين حديث اشاره ‏هاى زيادى وجود دارد كه
بنابراين همانطور كه خداوند در قرآن مى‏ فرمايد: «پيامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است». پيامبر صلى‏ الله ‏عليه ‏و‏آله در غدير اعلان كردند كه همين شأن و وصف ـ به


نشان مى ‏دهد كلمه «مولى» در اينجا به معناى كسى است كه اختيار تام و ولايت مطلق بر
استثناى نبوت ـ به اميرالمؤمنين عليه ‏السلام نيز اطلاق مى‏شود. بنابراين در سوره مائده مى‏ بينيم خداوند مى‏فرمايد: «سرپرست و ولىّ شما تنها خداست و پيامبر او و كسانى كه ايمان آورده‏ اند؛ همان ها كه نماز را بر پا مى ‏دارند و در حال ركوع زكات مى‏ دهند». همه علماى سنى و شيعه اتفاق دارند كه علاوه بر اينكه كلمه «ولى» بر خدا و پيامبرش
 
مردم دارد، و اين اختيار و ولايت تا حدى است كه از ولايت مردم بر خودشان بيشتر
 
است. اين مطلب با در نظر گرفتن نكات زير تأييد مى‏ شود:
 
اولاً: خطبه غدير به اساسى‏ترين و مهمترين مسائل اسلام با تأكيد ويژه‏اى بر مسئله
 
ولايت پرداخته است. پس اينكه پيامبر صلى ‏الله ‏عليه‏ و‏آله معناى امامت و حد اختيارات امام را بيان
 
مى‏كند و جانشين خود را ـ كه مقام رفيع پيامبر صلى‏ الله ‏عليه ‏و‏آله جز مقام نبوت را دارد ـ منصوب
 
مى‏ نمايد، با مضمون بقيه خطبه كاملاً هماهنگ است. بنابراين تقريبا مسخره ‏آميز است
 
كه اعلان پيامبر صلى ‏الله‏ عليه ‏و‏آله به اعلانى مربوط به دوستى حضرت على عليه ‏السلام تفسير شود.
 
ثانيا: حداقل شصت و چهار راوى سنى، من جمله احمد بن حنبل، نسائى و
 
ترمذى نقل كرده‏ اند كه رسول خدا صلى ‏الله ‏عليه‏ و‏آله كمى قبل از اعلان معروف ولايت از مخاطبان
 
خود سؤال كرد: «آيا من به شما از خود شمابيشتر اختيار ندارم»؟ وقتى همگان جواب
 
مثبت دادند پيامبر صلى ‏الله‏ عليه ‏و‏آله فرمود: «من كنت مولاه فعلى مولاه». با اين سابقه سخن بى ‏ترديد
 
كلمه «مولى» در اين جمله بايد همان معنايى كه «اولى» دارد، يعنى «اختيار بيشتر» را
 
داشته باشد. در غير اين صورت سؤال پيامبر صلى ‏الله‏ عليه ‏و‏آله غير منطقى و لغو خواهد بود. البته محال
 
است كه ايشان جز وحى بگويد، به دليل آيه قرآن كه مى‏فرمايد: «هرگز از روى هواى
 
نفس سخن نمى‏ گويد. آنچه مى‏گويد جز وحى كه بر او نازل شده چيز ديگرى نيست».
 
بسيارى از علماى قرآن و ادبيات عرب كلمه «مولى» را به معناى «اولى» تفسير كرده‏اند
 
من جمله: بخارى در «صحيح»: ج 7 ص 240، طبرى در «تفسير»: ج 9 ص 117،
 
زمخشرى در «الكشاف»: ج 2 ص 435، ثعلبى در «الكشف و البيان»، ابن‏ قتيبه در
 
«القُرطين»: ج 2 ص 164، رازى در «التفسير الكبير»: ج 8 ص 93، واحدى در
 
«الوسيط»، بيضاوى در «تفسير»: ج 2 ص 497، محب‏الدين افندى در «تنزيل الآيات»،
 
رازى در «نهاية العقول».
 
بنابراين همانطور كه خداوند در قرآن مى‏ فرمايد: «پيامبر نسبت به مؤمنان از
 
خودشان سزاوارتر است». پيامبر صلى‏ الله ‏عليه ‏و‏آله در غدير اعلان كردند كه همين شأن و وصف ـ به
 
استثناى نبوت ـ به اميرالمؤمنين عليه ‏السلام نيز اطلاق مى‏شود. بنابراين در سوره مائده مى‏ بينيم
 
خداوند مى‏فرمايد: «سرپرست و ولىّ شما تنها خداست و پيامبر او و كسانى كه ايمان
 
آورده‏اند؛ همان ها كه نماز را بر پا مى‏دارند و در حال ركوع زكات مى‏ دهند». همه
 
علماى سنى و شيعه اتفاق دارند كه علاوه بر اينكه كلمه «ولى» بر خدا و پيامبرش


صدق مى‏كند، بر يك نفر ديگر نيز صدق مى‏ كند، و آن حضرت على عليه‏السلام است.
صدق مى‏كند، بر يك نفر ديگر نيز صدق مى‏ كند، و آن حضرت على عليه‏السلام است.


ثالثا: پيامبر اكرم صلى‏ الله ‏عليه‏ و‏آله در خطبه خود به مردم اعلام كرد كه به زودى اين دنيا را ترك
ثالثا: پيامبر اكرم صلى‏ الله ‏عليه‏ و‏آله در خطبه خود به مردم اعلام كرد كه به زودى اين دنيا را ترك خواهد كرد. بنابراين يك فرض منطقى است كه آن حضرت مى‏ خواست از اين


خواهد كرد. بنابراين يك فرض منطقى است كه آن حضرت مى‏ خواست از اين
فرصت بزرگ و پايانى به جهت مرتب كردن امر رهبرى مسلمانان بعد از وفات خود استفاده كند.


فرصت بزرگ و پايانى به جهت مرتب كردن امر رهبرى مسلمانان بعد از وفات خود
رابعا: دو اقدام بى ‏نظير عملى توسط پيامبر صلى ‏الله ‏عليه و‏آله بر فراز منبر انجام شد، كه اين كارهاىحضرت هيچ شكى درباره قصدش باقى نمى‏ گذارد:


استفاده كند.
1 . امام على عليه‏السلام را بلند كرد و در حالى كه دست او را گرفته بود بالايش برد و به جماعت اعلان كرد: «هر كس كه من مولاى اويم على مولاى اوست».


رابعا: دو اقدام بى ‏نظير عملى توسط پيامبر صلى ‏الله ‏عليه و‏آله بر فراز منبر انجام شد، كه اين كارهاى
2 . در پايان خطبه از همه حاضرين بيعت گرفت بدين نحو كه به آنها فرمود: همه آنچه را كه ايشان به آنها گفته بودند تكرار كنند كه مفاد آن قبول با قلبشان و با زبانشان بود.


حضرت هيچ شكى درباره قصدش باقى نمى‏ گذارد:
ج: حادثه‏ هاى بعد از خطبه همه كسانى كه در آن وقت حضور داشتند، اهميت اعلان پيامبر اسلام صلى‏ الله ‏عليه‏ و‏آله را درك كردند و هيچ كس فكر نكرد كه «مولى» به معناى «دوست» بكار برده مى‏ شود. اين مطلب در رويدادهاى زير ديده مى‏ شود:


1 . امام على عليه‏السلام را بلند كرد و در حالى كه دست او را گرفته بود بالايش برد و به
اولاً: شاعر مشهور پيامبر صلى ‏الله‏ عليه ‏و‏آله حسان بن ثابت شعرى را تنظيم كرد و در محضر حضرت سرود و در آن گفت: «سپس پيامبر صلى ‏الله‏ عليه ‏و‏آله به او گفت: بايست اى على! كه من راضى هستم تو را امام و هادى بعد از خود قرار دهم.


جماعت اعلان كرد: «هر كس كه من مولاى اويم على مولاى اوست».
ثانيا: بعد از خطبه فورا مردم به سوى پيامبر صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله و حضرت على عليه ‏السلام شتافتند تا به ايشان تبريك بگويند و با آنها بيعت كنند. از كسانى كه اين كار را انجام دادند ابوبكر، عمر، عثمان، طلحه و زبير بودند. عمر از اولين كسانى بود كه اميرالمؤمنين عليه ‏السلام را مورد خطاب قرار داد و به ايشان گفت: «آفرين! آفرين! اى پسر ابوطالب! تو مولاى هر مرد و زن مؤمنى شده ‏اى».


2 . در پايان خطبه از همه حاضرين بيعت گرفت بدين نحو كه به آنها فرمود: همه
ثالثا: بعد از اعلان پيامبر اكرم صلى ‏الله‏ عليه ‏و‏آله آيه ذيل نازل شد: «امروز دين شما را كامل كردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم، و اسلام را به عنوان آيين (جاودان) شما پذيرفتم». اين آيه اهميت آنچه اتفاق افتاد را مى‏ رساند. بايد يك مسئله بسيار عظيمى رخ داده باشد تا خداوند اعلام كند كه الان دين را كامل كرده و نعمتش را تمام كرده و اسلام را به عنوان آيين برگزيده است. اگر پيامبر صلى‏ الله ‏عليه ‏و‏آله فقط مى‏خواست به حضار خبر دهد كه «هر كس من دوست اويم على دوست اوست»، آيا منطقى بود قرآن چنين تعبيراتى را استعمال كند؟ اگر اعلان «دوستى» بود پس چرا آن همه تبريك گويى؟ حضرت على عليه‏ السلام از قبل نزد مردم بسيار مورد احترام بود و معروف بود كه با پيامبر اكرم صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏آله ارتباط نزديك دارد. بنابراين معقول نبود پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله آنچه را كه علماى سنى ادعا مى ‏كنند در محضر چنين جماعت عظيم و عمومى با آن شرائط آزمونى اعلان كنند.


آنچه را كه ايشان به آنها گفته بودند تكرار كنند كه مفاد آن قبول با قلبشان و با زبانشان
رابعا: طبق روايات سنى، پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏آله حتى بعد از خطبه خود معناى دقيق جمله «من كنت مولاه فعلى مولاه» را بيان فرمودند. هنگامى كه از ايشان در مورد معناى اين جمله سؤال شد، جواب دادند: «خداوند مولاى من است، بر من از خودم بيشتر ولايت دارد، و من هيچ قدرتى با قدرت او ندارم. من مولاى مؤمنان هستم، بر آنان از خودشان بيشتر ولايت دارم، و آنان هيچ قدرتى با قدرت من ندارند. هر كس كه من مولاى اويم على مولاى اوست و بر او از خودش بيشتر ولايت دارد و آن شخص داراى هيچ قدرتى با قدرت على  نيست».


بود.
خامسا: آن معناى دقيقى كه پيامبر صلى ‏الله ‏عليه‏ و‏آله در غدير منظور داشتند مى ‏توان در بسيارى از روايات امامان معصوم عليه‏ السلام ديد. اختصارا فقط دو روايت را در اينجا نقل مى ‏كنيم:


ج: حادثه‏ هاى بعد از خطبه
1. معناى فرمايش پيامبر صلى ‏الله‏ عليه ‏و‏آله «من كنت مولاه فعلى مولاه» از امام زين ‏العابدين عليه‏ السلام پرسيده شد. امام عليه‏ السلام جواب داد: «او (پيامبر گرامى صلى‏ الله ‏عليه‏ و‏آله) به آنها خبر داد كه حضرت على عليه ‏السلام امام بعد از آن حضرت است».


همه كسانى كه در آن وقت حضور داشتند، اهميت اعلان پيامبر اسلام صلى‏ الله ‏عليه‏ و‏آله را درك
2. ابان بن تغلب از امام باقر عليه ‏السلام همين سؤال را كرد. امام عليه ‏السلام جواب داد: «آيا تو نيز چنين سؤالى مى ‏كنى؟ او (پيامبر گرامى صلى ‏الله‏ عليه ‏و‏آله) به آنها خبر داد كه حضرت على عليه ‏السلام در بين مردم به جاى او قرار مى‏ گيرد».


كردند و هيچ كس فكر نكرد كه «مولى» به معناى «دوست» بكار برده مى‏ شود. اين
سادسا: در مناسبت‏هاى متعددى حضرت على عليه ‏السلام در مورد معناى اعلان پيامبر اكرم صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله در غدير ديگران را يادآورى كرد. ذيلاً نمونه‏ هايى از اين مناسبتها ذكر مى ‏شود:


مطلب در رويدادهاى زير ديده مى‏شود:
1. در نامه‏اى به معاويه نوشت: «پيامبر خدا صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله در روز غدير خم ولايت خود را به من داد و آن را بر شما واجب كرد».
 
اولاً: شاعر مشهور پيامبر صلى ‏الله‏ عليه ‏و‏آله حسان بن ثابت شعرى را تنظيم كرد و در محضر
 
حضرت سرود و در آن گفت: «سپس پيامبر صلى ‏الله‏ عليه ‏و‏آله به او گفت: بايست اى على! كه من
 
راضى هستم تو را امام و هادى بعد از خود قرار دهم.
 
ثانيا: بعد از خطبه فورا مردم به سوى پيامبر صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله و حضرت على عليه ‏السلام شتافتند تا به
 
ايشان تبريك بگويند و با آنها بيعت كنند. از كسانى كه اين كار را انجام دادند ابوبكر،
 
عمر، عثمان، طلحه و زبير بودند. عمر از اولين كسانى بود كه اميرالمؤمنين عليه ‏السلام را مورد
 
خطاب قرار داد و به ايشان گفت: «آفرين! آفرين! اى پسر ابوطالب! تو مولاى هر مرد
 
و زن مؤمنى شده ‏اى».
 
ثالثا: بعد از اعلان پيامبر اكرم صلى ‏الله‏ عليه ‏و‏آله آيه ذيل نازل شد: «امروز دين شما را كامل كردم؛ و
 
نعمت خود را بر شما تمام نمودم، و اسلام را به عنوان آيين (جاودان) شما پذيرفتم».
 
اين آيه اهميت آنچه اتفاق افتاد را مى‏ رساند. بايد يك مسئله بسيار عظيمى رخ داده باشد
 
تا خداوند اعلام كند كه الان دين را كامل كرده و نعمتش را تمام كرده و اسلام را به عنوان
 
آيين برگزيده است. اگر پيامبر صلى‏ الله ‏عليه ‏و‏آله فقط مى‏خواست به حضار خبر دهد كه «هر كس من
 
دوست اويم على دوست اوست»، آيا منطقى بود قرآن چنين تعبيراتى را استعمال
 
كند؟ اگر اعلان «دوستى» بود پس چرا آن همه تبريك گويى؟ حضرت على عليه‏ السلام از قبل
 
نزد مردم بسيار مورد احترام بود و معروف بود كه با پيامبر اكرم صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏آله ارتباط نزديك دارد.
 
بنابراين معقول نبود پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله آنچه را كه علماى سنى ادعا مى ‏كنند در محضر چنين
 
جماعت عظيم و عمومى با آن شرائط آزمونى اعلان كنند.
 
رابعا: طبق روايات سنى، پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏آله حتى بعد از خطبه خود معناى دقيق جمله «من
 
كنت مولاه فعلى مولاه» را بيان فرمودند. هنگامى كه از ايشان در مورد معناى اين
 
جمله سؤال شد، جواب دادند: «خداوند مولاى من است، بر من از خودم بيشتر
 
ولايت دارد، و من هيچ قدرتى با قدرت او ندارم. من مولاى مؤمنان هستم، بر آنان از
 
خودشان بيشتر ولايت دارم، و آنان هيچ قدرتى با قدرت من ندارند. هر كس كه من
 
مولاى اويم على مولاى اوست و بر او از خودش بيشتر ولايت دارد و آن شخص
 
داراى هيچ قدرتى با قدرت على  نيست».
 
خامسا: آن معناى دقيقى كه پيامبر صلى ‏الله ‏عليه‏ و‏آله در غدير منظور داشتند مى ‏توان در بسيارى از
 
روايات امامان معصوم عليه‏ السلام ديد. اختصارا فقط دو روايت را در اينجا نقل مى ‏كنيم:
 
1. معناى فرمايش پيامبر صلى ‏الله‏ عليه ‏و‏آله «من كنت مولاه فعلى مولاه» از امام زين ‏العابدين عليه‏ السلام
 
پرسيده شد. امام عليه‏ السلام جواب داد: «او (پيامبر گرامى صلى‏ الله ‏عليه‏ و‏آله) به آنها خبر داد كه حضرت
 
على عليه ‏السلام امام بعد از آن حضرت است».
 
2. ابان بن تغلب از امام باقر عليه ‏السلام همين سؤال را كرد. امام عليه ‏السلام جواب داد: «آيا تو نيز
 
چنين سؤالى مى ‏كنى؟ او (پيامبر گرامى صلى ‏الله‏ عليه ‏و‏آله) به آنها خبر داد كه حضرت على عليه ‏السلام در بين
 
مردم به جاى او قرار مى‏ گيرد».
 
سادسا: در مناسبت‏هاى متعددى حضرت على عليه ‏السلام در مورد معناى اعلان پيامبر
 
اكرم صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله در غدير ديگران را يادآورى كرد. ذيلاً نمونه‏ هايى از اين مناسبتها ذكر مى ‏شود:
 
 
 
1. در نامه‏اى به معاويه نوشت: «پيامبر خدا صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله در روز غدير خم ولايت خود را به
 
من داد و آن را بر شما واجب كرد».


2. در روز انتخاب عثمان.
2. در روز انتخاب عثمان.
خط ۲۵۶: خط ۸۰:
3. در دوران حكومت عثمان.
3. در دوران حكومت عثمان.


4. در رحبه كوفه در سال سى و پنجم هجرى، كه بيست و چهار صحابى ايستادند و
4. در رحبه كوفه در سال سى و پنجم هجرى، كه بيست و چهار صحابى ايستادند و شهادت دادند كه اعلان پيامبر اكرم صلى‏ الله ‏عليه‏ و‏آله را در غدير خم شنيده‏ اند.
 
شهادت دادند كه اعلان پيامبر اكرم صلى‏ الله ‏عليه‏ و‏آله را در غدير خم شنيده‏ اند.


5. در جنگ جمل و صفين.
5. در جنگ جمل و صفين.
خط ۲۶۴: خط ۸۶:
6. در كوفه.
6. در كوفه.


7. در مدينه، با حضور دويست نفر از مهاجرين و انصار.
7. در مدينه، با حضور دويست نفر از مهاجرين و انصار. آخرين نكته اينكه پيامبران خدا هميشه جانشين خود را قبل از آنكه از دنيا بروند، معرفى مى‏ كردند؛ بلكه اين كار يكى از وظايف ضرورى براى هر اجتماع است. آيا مى ‏توان ادعا كرد كه پيامبر گرامى صلى ‏الله ‏عليه‏ و‏آله ـ آن انسان كامل ـ اين وظيفه را انجام نداده است.
 
آخرين نكته اينكه پيامبران خدا هميشه جانشين خود را قبل از آنكه از دنيا بروند،
 
معرفى مى‏ كردند؛ بلكه اين كار يكى از وظايف ضرورى براى هر اجتماع است. آيا
 
مى‏توان ادعا كرد كه پيامبر گرامى صلى ‏الله ‏عليه‏ و‏آله ـ آن انسان كامل ـ اين وظيفه را انجام نداده است.


د. نتيجه
د. نتيجه


يك بررسى بى‏طرف از اعلان غدير خم با توجه به قرائنى كه در خود خطبه وجود
يك بررسى بى‏طرف از اعلان غدير خم با توجه به قرائنى كه در خود خطبه وجود دارد و شرايطى كه آن حادثه را فرا گرفته، فقط به يك نتيجه منجر مى ‏شود و آن اينكه رسول خدا صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏آله قصد داشتند حضرت على عليه ‏السلام را به عنوان جانشين خود منصوب كنند. بايد توجه داشت كه ارتباط و اهميت خطبه غدير فقط به يك قوم يا يك زمان يا
 
دارد و شرايطى كه آن حادثه را فرا گرفته، فقط به يك نتيجه منجر مى‏شود و آن اينكه
 
رسول خدا صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏آله قصد داشتند حضرت على عليه ‏السلام را به عنوان جانشين خود منصوب كنند.
 
بايد توجه داشت كه ارتباط و اهميت خطبه غدير فقط به يك قوم يا يك زمان يا
 
مكان محدود نمى‏شود، بلكه همانطور كه رسول گرامى صلى‏ الله‏ عليه ‏و‏آله فرمودند حاضرين بايد به
 
غايبين و والدين بايد به بچه ‏ها تا روز قيامت خبر دهند. رسول اكرم صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏آله امت مسلمان را
 
در مورد جانشينان خود كه راهنماى سعادت تا آخر الزمان هستند، آگاه كردند. گرچه اكثر
 
آنهايى كه خطبه پيامبر صلى‏ الله ‏عليه ‏و‏آله را در آن روز شنيدند در نهايت خلافت بلافصل حضرت


على عليه‏ السلام را انكار كردند، ولى بسيارى از مسلمانان از نسل‏هاى بعدى اين ولايت را
مكان محدود نمى ‏شود، بلكه همانطور كه رسول گرامى صلى‏ الله‏ عليه ‏و‏آله فرمودند حاضرين بايد به غايبين و والدين بايد به بچه ‏ها تا روز قيامت خبر دهند. رسول اكرم صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏آله امت مسلمان را در مورد جانشينان خود كه راهنماى سعادت تا آخر الزمان هستند، آگاه كردند. گرچه اكثر آنهايى كه خطبه پيامبر صلى‏ الله ‏عليه ‏و‏آله را در آن روز شنيدند در نهايت خلافت بلافصل حضرت على عليه‏ السلام را انكار كردند، ولى بسيارى از مسلمانان از نسل‏هاى بعدى اين ولايت را


قبول كردند، و اين روند تا امروز ادامه دارد.
قبول كردند، و اين روند تا امروز ادامه دارد.
۵۰۷

ویرایش