۷۶۴
ویرایش
خط ۷۶: | خط ۷۶: | ||
* '''موردِ اولِ نزولِ آيه: در مقابل منبر غدير''' | * '''موردِ اولِ نزولِ آيه: در مقابل منبر غدير''' | ||
در حالى كه پيامبرصلى الله عليه وآله خطابه غدير را آغاز كرده بود و كم كم مطلب را به سخن اصلى نزديک | در حالى كه پيامبرصلى الله عليه وآله خطابه غدير را آغاز كرده بود و كم كم مطلب را به سخن اصلى نزديک مى كرد، منافقينِ بسيارى در برابر آن منبر در بين آن جمعيت انبوه وجود داشتند، ولى سردمداران آنها با فكر قبلى دقيقاً جايى مقابل منبر و نزديک به آن را انتخاب كرده بودند و تنگاتنگ يكديگر نشسته بودند. قبل و بعد از معرفى اميرالمؤمنين عليه السلام و اعلان{{متن عربی|«مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ»}} سه حركت منفى از آنان سر زد كه در هر سه مورد نقش اصلى را ابوبكر يا عمر بر عهده داشتند: | ||
'''حديث اول''' | |||
امام صادق عليه السلام نسبت «جنون»دادن منافقين به پيامبرصلى الله عليه وآله را قبل از «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ ...»چنين بيان مى فرمايد: | |||
«لَمّا اقامَ رَسُولُ اللَّه صلى الله عليه وآله اميرَالْمُؤْمِنينَ عليه السلام يَوْمَ غَديرِ خُمٍّ كانَ بِحِذائِهِ سَبْعَةُ نَفَرٍ مِنَ الْمُنافِقينَ، مِنْهُمْ ابُوبَكْرٍ وَ عُمَرَ وَ عَبْدُالرَّحْمنِ بْنِ عَوْفٍ وَ سَعْدِ بْنِ ابى وَقّاصٍ وَ ابُوعُبَيْدَةِ وَ سالِمُ مَوْلى ابى حُذَيْفَةِ وَ الْمُغَيْرَةُ بْنُ شُعْبَةِ. | |||
قالَ عُمَرُ: اما تَرَوْنَ عَيْنَيْهِ كَأَنَّهُما عَيْنا مَجْنُونٍ - يَعْنِى النَّبِىّ صلى الله عليه وآله - السّاعَةَ يَقُومُ وَ يَقُولُ: قالَ لى رَبّى!! فَلَمّا قامَ قالَ: ايُّهَا النّاسُ، مَنْ اوْلى بِكُمْ مِنْ انْفُسِكُمْ؟ قالُوا: اللَّه وَرَسُولُهُ. قالَ: اللهمَّ فَاشْهَدْ. ثُمَّ قالَ: الا مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ، وَ سَلِّمُوا عَلَيْهِ بِامْرَةِ الْمُؤْمِنينَ. فَانْزَلَ جَبْرَئيلُ وَ اعْلَمَ رَسُولَ اللَّه صلى الله عليه وآله بِمَقالَةِ الْقَوْمِ. فَدَعاهُمْ فَسَأَلَهُمْ فَانْكَرُوا وَ حَلَفُوا!! فَانْزَلَ اللَّه: »يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا ...»: | |||
آنگاه كه پيامبرصلى الله عليه وآله در روز غدير خم اميرالمؤمنين عليه السلام را منصوب مى فرمود در مقابل حضرت هفت نفر از منافقين قرار داشتند: ابوبكر، عمر، عبدالرحمن بن عوف، سعد بن ابى وقاص، ابوعبيده جراح، سالم مولى ابى حذيفه و مغيرة بن شعبة. | |||
عمر گفت: دو چشم او را نمى بينيد كه گويا چشمان ديوانه است-و منظورش پيامبرصلى الله عليه وآله بود-اكنون برمى خيزد ومى گويد: پروردگارم چنين گفته است!! | |||
وقتى پيامبرصلى الله عليه وآله بپاخاست فرمود: اى مردم، چه كسى صاحب اختيار شماست؟ گفتند: خدا و رسولش. فرمود: خدايا، شاهد باش. سپس فرمود: آگاه باشيد، هركس كه من مولى و صاحب اختيار او بوده ام على مولى و صاحب اختيار اوست. و پس از منبر بر على عليه السلام به عنوان اميرالمؤمنين سلام كردند. | |||
خداوند جبرئيل را نازل كرد و گفتار عمر با آنان را به پيامبرصلى الله عليه وآله خبر داد. حضرت آنان را فرا خواند و در اين باره از آنان سؤال كرد. آنان انكار كردند و در اين باره قسم ياد كردند!! خداوند اين آيه را نازل كرد:«يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا...»:«به خدا قسم ياد مى كنند كه چنين سخنى نگفته اند...».<ref>عوالم العلوم: ج ۳/ ۱۵ ،ص ۱۳۴،بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۶۳۵ و ج ۳۷ ص ۱۱۹، تفسير القمى: ج ۱ ص ۱۷۵.</ref> | |||
'''حديث دوم''' | |||
امام صادق عليه السلام در حديث ديگرى سخن سِرّى ابوبكر و عمر در برابر منبر غدير را چنين بيان مى فرمايد: | |||
لَمّا نَصَبَ رَسُولُ اللَّه صلى الله عليه وآله عَلِيّاًعليه السلام يَوْمَ غَديرِ خُمٍّ، فَقالَ: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ»، ضَمَّ رَجُلانِ مِنْ قُرَيْشٍ رُؤُوسَهُما وَ قالا: وَ اللَّه لا نُسَلِّمُ لَهُ ما قالَ ابَداً. | |||
فَأُخْبِرَ النَّبِىّ صلى الله عليه وآله، فَسَأَلَهُمْ عَمّا قالا، فَكَذَّبا وَ حَلَفا بِاللَّه ما قالا شَيْئاً. فَنَزَلَ جَبْرَئيلُ عَلى رَسُولِ اللَّه صلى الله عليه وآله:«يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا ...»: | |||
هنگامى كه پيامبرصلى الله عليه وآله در روز غدير خم على عليه السلام را منصوب كرد و فرمود: مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ دو نفر از قريش(ابوبكر و عمر)سرهاى خود را به هم نزديک كردند و گفتند: به خدا قسم، هرگز در برابر آنچه مى گويد تسليم نخواهيم شد. | |||
اين سخن به پيامبرصلى الله عليه وآله خبر داده شد. حضرت از آنان در اين باره پرسيد، ولى آنان تكذيب كردند و به خدا قسم ياد كردند كه چيزى نگفته اند. در اينجا جبرئيل بر آن حضرت نازل شد و اين آيه را آورد:«به خدا قسم ياد مى كنند كه نگفته اند در حالى كه مسلّماً سخن كفر را بر زبان آورده اند و بعد از اسلامشان كافر شده اند ...».<ref>عوالم العلوم: ج ۳/ ۱۵ ص ۱۴۰ ح ۲۰۶،بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۴،تفسير العياشى:ج ۲ص۱۰۰.</ref> | |||
ویرایش