۲۱٬۹۷۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
در اين برنامه ۲۱۴ نفر از ۳۶ كشور جهان با ۲۷ زبان مختلف شركت كردند، كه همه سعى كرده بودند دريافت درونیشان را از واقعه عظيم غدير نشان دهند، و برداشت خود را با ذوق و سليقه اى كه ظرافت اين ماجرا مى طلبد، با زيباترين كلام به رشته قلم درآورند، كه يكى از اين كشورها نيجريه است. | در اين برنامه ۲۱۴ نفر از ۳۶ كشور جهان با ۲۷ زبان مختلف شركت كردند، كه همه سعى كرده بودند دريافت درونیشان را از واقعه عظيم غدير نشان دهند، و برداشت خود را با ذوق و سليقه اى كه ظرافت اين ماجرا مى طلبد، با زيباترين كلام به رشته قلم درآورند، كه يكى از اين كشورها نيجريه است. | ||
براى | == واى بر آنان كه راه غدير را بر بشريت بستند!<ref>حافظ محمدسعيد.</ref> == | ||
حل همه مشكلات جهان در گذشته و امروز و آينده و هر كمالى | |||
كه بشر طالب آن است در خطبه غدير نهفته، حتى حل مشكلات | |||
فردى مسلمانان نيز ارتباط مستقيم با اعتقاد به محتواى اين | |||
كلام بلند و رسالت الهى دارد. | |||
خطبه غدير افكار را به راه صحيحى سوق داده كه برترين اعتقاد | |||
به شمار مىآيد، و شامل تمام شرايط كمال انسان است. بلكه | |||
سعادت همه عالم متوقف بر آن است، چرا كه اگر انسانها به اين | |||
خطبه معتقد باشند و سپس محتواى آن را در اعمال خود | |||
مجسم كنند سعادت فقط شامل حال همه عالم بشريت | |||
نمىشود، بلكه همه عوالم را در بر مىگيرد. | |||
اكنون جا دارد تأسفى بلند به حال انسانها داشته باشيم و | |||
بگوييم: وا اسفا بر انسان وَ اى حسرت بر آنچه از دست داده | |||
است! | |||
سپس بايد نفرين كنيم كسانى را كه راه را بر بشريت بستند و | |||
نگذاشتند حقيقت غدير و هدف از اين تبليغ عظيم به مردم | |||
برسد. واى بر آنان كه راه كمال و سعادت بشر را بستند و | |||
نگذاشتند نداى ولايت و امامت به گوشهاى شنوا برسد، و اين | |||
گونه كلمات خدا را از مواضع خود منحرف كردند. | |||
واى بر آنان كه اركان و پايههاى دين و همه مقدسات را بازيچه | |||
قرار دادند و آن قدر اين كار را ادامه دادند تا آن را منهدم كردند! | |||
كار بدانجا كشيد كه كرامت انسان و انسانيت از عالم وجود رخت | |||
بر بست وارزش وحى ناديده گرفته شد! آنگاه جزاى حقگويى | |||
قتل و گردن زدن و مصادره اموال و همه هستى انسانهاى حقگو | |||
شد! | |||
واى بر آنان كه با اين كارشان پيشرفت اسلام و مسلمين را تبديل | |||
به بازگشت قهقرى كردند، و دشمنان اسلام افتخار كردند كه | |||
خود مسلمانان زحمت تخريب بناى غدير را بر عهده گرفتند و | |||
مانع از نداى «أشهد أن محمدا رسول اللّه» در تمام نقاط جهان | |||
شدند! | |||
آيا جاى تأسف نيست كه تا امروز بسيارى از كشورهاى اسلامى | |||
حتى اين جمله را به شكل صحيح آن نشنيدهاند، ولى خدا را | |||
شكر كه نسل كنونى آموخته چگونه از موانع و ديوارهاى قطاع | |||
الطريق بر سر راه غدير عبور كند. | |||
هنگامى كه براى اولين بار خطبه بلند غدير را مطالعه كردم و در مفاهيم آن دقت | |||
نمودم، دريافتم كه حل همه مشكلات جهان در گذشته و امروز و آينده و هر كمالى كه | |||
بشر طالب آن است در اين خطبه نهفته، و دست يافتن به آن نياز به فهم اين خطبه و | |||
ماجراهاى روز غدير دارد. حتى معتقدم حل مشكلات فردى مسلمانان نيز ارتباط | |||
مستقيم با اعتقاد به محتواى اين كلام بلند و رسالت الهى دارد، كه بر لسان برترين بشر و | |||
كاملترين انسان فرستاده، تا در آن مناسبت عظيم به همه مردم ابلاغ فرمايد. | |||
هنگام مطالعه اين خطبه دريافتم كه مقدمه آن عين متنش و عصاره آن عين نتيجهاش | |||
است. در واقع آنچه اصالت محتواى آن است در مقدمه و نتيجه يكى است، كه همانا از | |||
ارتباط اول و آخر آن ايجاد شده است. | |||
در بيان اين مطلب جا دارد بگويم: مقدمه خطبه غدير توحيد، و عصاره آن امامت، و | |||
آخر آن مواعظ و احكام است. همه اين مجموعه را جز امامت قوام نمىدهد و برپا | |||
نمىدارد، چرا كه همه خطبه تعبيراتى درباره فلسفه وجود انسان بلكه همه عالم و | |||
هدف از خلقت است. | |||
همچنين خطبه غدير شامل افكار صحيحى است كه برترين اعتقاد انسان براى پيمودن | |||
راه صحيح به شمار مىآيد، چرا كه افكار وقتى صحيح باشد و همانگونه بر روش انسان | |||
حاكم شود، در حكم علت در روش عملى او به حساب مىآيد. در آن صورت است كه | |||
مىبينيم انسان به سوى كمال گام برمىدارد و سلوك او همچون سلوك انسان كامل | |||
مىشود. | |||
اگر با ديده بصيرت بنگريم مىبينيم كه آنچه اين خطبه ارزشمند دربردارد تمام | |||
شرايط كمال انسان است، به شرط آنكه موانعى بر سر راه نباشد، بلكه بالاتر بگويم | |||
سعادت همه عالم متوقف بر آن است، نه فقط به عنوان بشر و انسان، چرا كه اگر انسانها | |||
به اين خطبه معتقد باشند و سپس محتواى آن را در اعمال خود مجسم كنند سعادت | |||
فقط شامل حال عالم بشريت نمىشود، بلكه همه عوالم را در بر مىگيرد. | |||
واى بر انسان! اى حسرت بر آنچه از دست داده است! واى بر آنان كه راه را بر | |||
بشريت بستند و نگذاشتند حقيقت غدير و هدف از اين تبليغ عظيم ـ كه هدف رسالت | |||
است ـ به مردم برسد، در واقع راه كمال و سعادت بشر را بستند و نگذاشتند نداى | |||
ولايت و امامت به گوشهاى شنوا برسد، و اين گونه كلمات خدا را از مواضع خود | |||
منحرف كردند. | |||
كار بهجايى رسيد كه خانه پيامبر صلىاللهعليهوآله مورد هجوم قرار گرفت، در حالى كه هنوز يك | |||
هفته از رحلت او نگذشته بوده و كار به آنجا رسيد كه اهل بيت كشته شدند! و بعد | |||
نوبت آن رسيد كه اميرالمؤمنين عليهالسلام و برادر پيامبر صلىاللهعليهوآله از ميدان اسلام كنار گذاشته شد! | |||
سپس اركان و پايههاى دين و همه مقدسات آن بازيچه قرار گرفته منهدم شد! و كار | |||
بدانجا كشيد كه كرامت انسان و انسانيت از عالم وجود رخت بر بست وارزش وحى | |||
ناديده گرفته شد! آنگاه جزاى حقگويى قتل و گردن زدن و مصادره اموال و همه هستى | |||
او شد! | |||
اينجا بود كه پيشرفت اسلام و مسلمين تبديل به بازگشت قهقرى شد، و روزى | |||
رسيد كه دنياى غرب به نام شخصى افتخار كردند و زبان حالشان تبريك گويان به او | |||
چنين بود كه اگر تو نبودى كه مانع وحى شدى و فعاليتهاى او را متوقف كردى، هم | |||
اكنون كشورها و شهرهاى مسلمانان كه در دست ماست اين گونه نبود و حتى غرب | |||
اينگونه نبود، بلكه در هر نقطه آن نداى «أشهد أن محمدا رسول اللّه» بلند بود!! | |||
اكنون بنگريد مقام عظيم روزى را كه پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله در آن اعلام كرد: «من كنت | |||
مولاه فهذا على مولاه». آيا جاى تأسف نيست كه تا امروز بسيارى از كشورهاى اسلامى | |||
حتى اين جمله را به شكل صحيح آن نشنيدهاند، اگر چه گاهى در كتابها مرورى اجمالى | |||
و گذرا بر آن داشتهاند. | |||
البته خدا را شكر كه نسل كنونى آموخته كه چگونه از اين موانع و ديوارهايى كه قطاع | |||
الطريق بر سر راه غديرِ هدايت بنا كردهاند عبور كنند و به حقيقت غدير برسند، اگرچه | |||
خود آنان در كمين نشستهاند و سگهاى تعليم ديده را نيز بر سر راه قرار دادهاند، تا | |||
كسانى را كه قصد عبور دارند شكار نمايند. ولى با اين همه خدا خواسته كه همچنان | |||
راههايى باقى باشد كه آنان قدرت مهار و كنترلش را ندارند، و از آنجا اهلش به ولايت | |||
حق الهى دست مىيابند، به گونهاى كه اكنون مدرسههايى براى فهم مكتب غدير داير | |||
شده و طالبين براى يافتن حقيقت آن پيش مىتازند. | |||
بنگريد جاى آن چهار قدم را برفراز منبر غدير كه دو قدم مربوط به عقل كل حضرت | |||
ختمى مرتبت صلىاللهعليهوآله و دو قدم مربوط به نفس او على بن ابى طالب عليهالسلام است. چه كسى | |||
مىتواند اسرارى را كه در آن قدمها نهفته بيان كند؟ بنگريد به چهار دستى كه سوى | |||
آسمان بلند شده به گونهاى كه سفيدى زير بغلشان پيدا گرديده است! دو دست از آنِ | |||
محمد مصطفى صلىاللهعليهوآله و دو دست ديگر از آنِ على مرتضى عليهالسلام است، و از آن چهار يد بيضا | |||
نورى مدهوش كننده عقول مىتابد. چه كسى قدرت درك مفاهيم اين نور را دارد تا | |||
معناى ولايت و وصايت و خلافت را درك كند، و چراغراه هدايت را از آن بشناسد؟! | |||
با دقت كه به خطبه نگاه كردم ديدم شامل همه آن چيزى است كه رسول صلىاللهعليهوآله آن را | |||
آورده است، بلكه آنچه قبل از روز غدير گفته شده مقدمهاى براى خطبه آن روز بوده | |||
است و به همين جهت فرموده است: «و ان لمتفعل فما بلغت رسالته». | |||
قسم اول اين خطبه درباره توحيد و قانونگذار جهان يعنى خداى تعالى است، و | |||
صفات بلند و نامهاى زيباى او را بيان مىكند، و اينكه تشريع به دست اوست و در | |||
واقع پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله از مردم خواسته نه فقط به اين پايههاى توحيدى اقرار كنند بلكه به | |||
ولايت و امامت على عليهالسلام هم اقرار نمايند. | |||
اگر بگوييم روز غدير روز تفسير و بيان اصول قرآن بوده، و يوم شهود و حضور و | |||
روز روشنگرى مفاهيم ارزشمندى مانند منزلت هارونى در على عليهالسلام و معناى وحى و | |||
خلافت و ثقل اصغر و سفارش به اطاعت و بيعت با او بوده، بجا گفتهايم. | |||
از لابلاى خطبه غدير مىيابيم كه صفات وصى رسول صلىاللهعليهوآله عين اوصاف رسول صلىاللهعليهوآله | |||
است به استثناى نبوت، و هيچ صفتى از صفات مؤمنين نيست مگر آنكه على عليهالسلام در | |||
رأس آن و اول آن قرار دارد، و ورود به بهشت متوقف بر اطاعت از امامان از فرزندان | |||
اوست. | |||
در قسمت آخر خطبه بياناتى درباره احكام دين مانند نماز و زكات و حج و امر به | |||
معروف و نهى از منكر و بيان حلال و حرام آمده، كه شامل ارتباطات بندگان با | |||
خداست. همه اين امور در حكم جسم است و ولايت روح آن است، كه اگر نباشد آن | |||
جسم مرده خواهد بود و هيچ ارزش و فايدهاى ندارد؛ حتى توحيد بدون ولايت | |||
همين گونه است، بلكه اصلاً صحيح نيست. براى همين است كه مىبينيم توحيد بدون | |||
ولايت به سوى افراط و تفريط مىرود يا سر از كفر و شرك برمىآورد. | |||
سخن از غدير با هزار كتاب هم پايان نمىپذيرد، و ما از ترس طولانى شدن كلام، | |||
در همين جا بپا مىايستيم و از جان و دل به غدير سلام مىدهيم، و جاى پاى پيامبر و | |||
اميرالمؤمنين عليهماالسلام را بر فراز آن منبر مىبوسيم. | |||
== پانویس == | == پانویس == | ||
[[رده:کتابشناسی غدیر]] | [[رده:کتابشناسی غدیر]] |