۲۱٬۹۷۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
پس از اين بود كه به عنوان حجةالوداع به سوى مكه حركت كرديم و جبرئيل نازل شد و گفت: اى محمد! خدايت سلام رسانده مى گويد: على را به عنوان عَلَمى براى مردم منصوب كن.<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۹۷،۲۹۶. الاقبال: ص ۴۵۹،۴۵۳.</ref> | پس از اين بود كه به عنوان حجةالوداع به سوى مكه حركت كرديم و جبرئيل نازل شد و گفت: اى محمد! خدايت سلام رسانده مى گويد: على را به عنوان عَلَمى براى مردم منصوب كن.<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۹۷،۲۹۶. الاقبال: ص ۴۵۹،۴۵۳.</ref> | ||
مردم با اين خاطره از «ولايت نبوى» از مدينه حركت كردند كه | مردم با اين خاطره از «ولايت نبوى» از مدينه حركت كردند كه {{قرآن|النَّبِىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ}}، و با رسيدن به مكه سراغ اعمال حج رفتند و پس از اتمام حج راهى غدیر شدند؛ تا ساعتى كه در برابر منبر غدير نشستند. آن روز روزى بود كه بايد شأن نزول اين آيه كامل می شد و ارتباط غدير با اين فراز قرآن تبيين مى گرديد. | ||
پيامبر صلى الله عليه و آله با يادآورى آيه مزبور درباره ولايت خود از مردم اقرار گرفت، و سپس ضمن معنى كردن اين ولايت، ادامه اين صاحب اختيارى را درباره اميرالمؤمنين و امام حسن و امام حسين عليهم السلام با ظرافت كامل بيان فرمود، به گونه اى كه ولايت آنان استمرار ولايت نبوى به شمار آيد و از متن قرآن استخراج شود. | پيامبر صلى الله عليه و آله با يادآورى آيه مزبور درباره ولايت خود از مردم اقرار گرفت، و سپس ضمن معنى كردن اين ولايت، ادامه اين صاحب اختيارى را درباره اميرالمؤمنين و امام حسن و امام حسين عليهم السلام با ظرافت كامل بيان فرمود، به گونه اى كه ولايت آنان استمرار ولايت نبوى به شمار آيد و از متن قرآن استخراج شود. | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
من از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيدم در حالى كه آن حضرت بر فراز منبر بود، و من و عمر بن ابى سلمه و اسامة بن زيد و سعد بن ابى وقاص و سلمان فارسى و ابوذر و مقداد و زبير در مقابل او قرار داشتيم. | من از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيدم در حالى كه آن حضرت بر فراز منبر بود، و من و عمر بن ابى سلمه و اسامة بن زيد و سعد بن ابى وقاص و سلمان فارسى و ابوذر و مقداد و زبير در مقابل او قرار داشتيم. | ||
در آن لحظه حضرت فرمود: | در آن لحظه حضرت فرمود: {{متن عربی|الَسْتُ اوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ انْفُسِهِمْ}}: | ||
«آيا من نسبت به مؤمنان از خودشان صاحب اختيارتر نيستم»؟ گفتيم: بلى، يا رسول اللَّه. فرمود: آيا همسران من مادران شما نيستند؟ گفتيم: بلى، يا رسول اللَّه. | «آيا من نسبت به مؤمنان از خودشان صاحب اختيارتر نيستم»؟ گفتيم: بلى، يا رسول اللَّه. فرمود: آيا همسران من مادران شما نيستند؟ گفتيم: بلى، يا رسول اللَّه. | ||
{{متن عربی|مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ}}: | |||
«هركس من صاحب اختيار او هستم على صاحب اختيار اوست و بر او از خودش بيشتر اختيار دارد» - و با دست مبارک بر شانه على عليه السلام زد - و فرمود: {{متن عربی|اللهمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ}}. | |||
«هركس من صاحب اختيار او هستم على صاحب اختيار اوست و بر او از خودش بيشتر اختيار دارد» - و با دست مبارک بر شانه على عليه السلام زد - و فرمود: | |||
سپس فرمود: اى مردم، من نسبت به مؤمنين از خودشان صاحب اختيارترم و با بودن من آنان را امرى و اختيارى نيست. بعد از من على نسبت به مؤمنين از خودشان صاحب اختيارتر است و با بودن او آنان را امرى و اختيارى نيست. سپس پسرم حسن نسبت به مؤمنين از خودشان صاحب اختيارتر است و با بودن او آنان را امرى و اختيارى نيست. | سپس فرمود: اى مردم، من نسبت به مؤمنين از خودشان صاحب اختيارترم و با بودن من آنان را امرى و اختيارى نيست. بعد از من على نسبت به مؤمنين از خودشان صاحب اختيارتر است و با بودن او آنان را امرى و اختيارى نيست. سپس پسرم حسن نسبت به مؤمنين از خودشان صاحب اختيارتر است و با بودن او آنان را امرى و اختيارى نيست. |