پرش به محتوا

شبهه اعراض صحابه از غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶: خط ۶:
'''جواب:''' غير از ادله متعدد بر فهم مقصود پيامبر صلى الله عليه و آله در حديث غدير و استدلال به آن كه فقط امامت و رهبرى جامعه اسلامى است و امر ديگرى مراد نيست، در اينجا نيز به نحو اشاره به اين ايراد پاسخ مى ‏دهيم:
'''جواب:''' غير از ادله متعدد بر فهم مقصود پيامبر صلى الله عليه و آله در حديث غدير و استدلال به آن كه فقط امامت و رهبرى جامعه اسلامى است و امر ديگرى مراد نيست، در اينجا نيز به نحو اشاره به اين ايراد پاسخ مى ‏دهيم:


۱. [[امیرالمؤمنین علی علیه السلام|امیرالمؤمنین‏ علیه السلام]] در قسمتى از خطبه شقشقيه مى‏ فرمايد: فرأيت ان الصبر على هاتا احجى. فصبرت و فى العين قذى و فى الحلق شجاً. ارى تراثى نهباً<ref>نهج البلاغه (صبحى صالح): ص ۴۸، خطبه سوم. شرح نهج البلاغه (محمد عبده): ج ۱ ص ۸۵ . شرح نهج البلاغه (ابن ابى ‏الحديد): ج ۱ ص ۱۵۱، خطبه سوم.</ref>:
'''۱.''' [[امیرالمؤمنین علی علیه السلام|امیرالمؤمنین‏ علیه السلام]] در قسمتى از خطبه شقشقيه مى‏ فرمايد: فَرَأَیتُ أنَّ الصَّبرَ عَلى هاتا أحجى، فَصَبَرتُ، وفِی العَینِ قَذىً، وفِی الحَلقِ شَجاً؛ أرى تُراثی نَهباً... فَصَبَرتُ عَلى طولِ المُدَّةِ، وشِدَّةِ المِحنَةِ.<ref>نهج البلاغه (صبحى صالح): ص ۴۸، خطبه سوم. شرح نهج البلاغه (محمد عبده): ج ۱،ص ۸۵ . شرح نهج البلاغه (ابن ابى ‏الحديد): ج ۱،ص ۱۵۱، خطبه سوم.</ref>:


صبر كردم در حالى كه در چشم خار و در گلو استخوانى گير كرده بود. مى‏ بينم ارثم (حقم) را به تاراج مى ‏برند.
صبر كردم در حالى كه در چشم خار و در گلو استخوانى گير كرده بود. مى‏ بينم ارثم (حقم) را به تاراج مى ‏برند.
خط ۱۲: خط ۱۲:
مگر غير از خلافت حق ديگرى هم از امام على ‏عليه السلام ضايع شده بود كه اين چنين شكايت دارد و آن را ارث و حق خود مى ‏خواند<ref>اميرالمؤمنين ‏عليه السلام حق خلافت خود را تراث (ارث) مى ‏داند. چنانكه در قرآن كريم كتاب، زمين، بهشت و علم را ارث خوانده است. نه ارث به معناى اموال اعتبارى، بلكه به معناى ولايت و حق تعيين شده شرعى. آيات ذيل را ملاحظه كنيد: «و ورث سليمان داوود و قال يا ايها الناس علّمنا منطق الطير» نمل /  ۱۶. «فخلف من بعدهم خلف ورثوا الكتاب» اعراف /  ۱۶۹. «و لقد كتبنا فى الزبور من بعد الذكر ان الارض يرثها عبادى الصالحون» انبياء /  ۱۰۵. «ثم اورثنا الكتاب الذين اصطفيناهم من عبادنا...» فاطر /  ۳۲. «و لقد آتينا موسى الهدى و اورثنا بنى‏ اسرائيل الكتاب» غافر /  ۵۳ . در اين آيات مباركه علم و كتاب را ارث خوانده است.</ref>؟! پس حضرت از ضايع شدن حق مسلم خود يعنى خلافت و امامت شكايت دارد نه مسئله ديگرى.
مگر غير از خلافت حق ديگرى هم از امام على ‏عليه السلام ضايع شده بود كه اين چنين شكايت دارد و آن را ارث و حق خود مى ‏خواند<ref>اميرالمؤمنين ‏عليه السلام حق خلافت خود را تراث (ارث) مى ‏داند. چنانكه در قرآن كريم كتاب، زمين، بهشت و علم را ارث خوانده است. نه ارث به معناى اموال اعتبارى، بلكه به معناى ولايت و حق تعيين شده شرعى. آيات ذيل را ملاحظه كنيد: «و ورث سليمان داوود و قال يا ايها الناس علّمنا منطق الطير» نمل /  ۱۶. «فخلف من بعدهم خلف ورثوا الكتاب» اعراف /  ۱۶۹. «و لقد كتبنا فى الزبور من بعد الذكر ان الارض يرثها عبادى الصالحون» انبياء /  ۱۰۵. «ثم اورثنا الكتاب الذين اصطفيناهم من عبادنا...» فاطر /  ۳۲. «و لقد آتينا موسى الهدى و اورثنا بنى‏ اسرائيل الكتاب» غافر /  ۵۳ . در اين آيات مباركه علم و كتاب را ارث خوانده است.</ref>؟! پس حضرت از ضايع شدن حق مسلم خود يعنى خلافت و امامت شكايت دارد نه مسئله ديگرى.


۲. [[تاریخ]] گواه بر اين امر است كه اگر ملاحظه كنيد خواهيد دانست كه از اين قبيل شواهد در تاريخ فراوان است.
'''۲.''' [[تاریخ]] گواه بر اين امر است كه اگر ملاحظه كنيد خواهيد دانست كه از اين قبيل شواهد در تاريخ فراوان است.


مثلا در جريان فتنه قتل [[عثمان بن عفّان|عثمان]] -  كه همه بزرگان [[صحابه]] در [[مدینه]] حاضر بودند -  عده ‏اى او را محاصره نموده و عاقبت او را كشتند.
مثلا در جريان فتنه قتل [[عثمان بن عفّان|عثمان]] -  كه همه بزرگان [[صحابه]] در [[مدینه]] حاضر بودند -  عده ‏اى او را محاصره نموده و عاقبت او را كشتند.
خط ۲۶: خط ۲۶:
چنانچه اگر برعكس فرض اول جواب دهند؛ يعنى بگويند كه خليفه عثمان بر حق نبوده، باز هم معلوم مى ‏شود كه امام على ‏عليه السلام مظلوم بوده است، زيرا با وجود امام على‏ عليه السلام [[جانشین|خلافت]] به [[عثمان بن عفّان|عثمان]] رسيده و او به عنوان خليفه مسلمين چنين وضعى را به بارآورده كه منجر به فتنه و فساد شده است.
چنانچه اگر برعكس فرض اول جواب دهند؛ يعنى بگويند كه خليفه عثمان بر حق نبوده، باز هم معلوم مى ‏شود كه امام على ‏عليه السلام مظلوم بوده است، زيرا با وجود امام على‏ عليه السلام [[جانشین|خلافت]] به [[عثمان بن عفّان|عثمان]] رسيده و او به عنوان خليفه مسلمين چنين وضعى را به بارآورده كه منجر به فتنه و فساد شده است.


۳. اگر در جريان جنگ ‏هايى كه از سوى عده ‏اى از سرشناسان صحابه عليه امام على ‏عليه السلام در دوران خلافت ايشان بر پا شده بود دقت كنيد جواب را به خوبى خواهيد يافت، زيرا با وجود اينكه پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله مى‏ فرمايد:
'''۳.''' اگر در جريان جنگ ‏هايى كه از سوى عده ‏اى از سرشناسان صحابه عليه امام على ‏عليه السلام در دوران خلافت ايشان بر پا شده بود دقت كنيد جواب را به خوبى خواهيد يافت، زيرا با وجود اينكه پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله مى‏ فرمايد:


انا حرب لمن حاربكم<ref>مسند احمد: ج ۲ ص ۴۴۲. تاريخ بغداد: ج ۷ ص ۱۳۷. ترجمه وليد بن سليمان المجاربى. المصنف (ابن ابى‏ شيبه): ج ۷ ص ۵۱۲ . فضائل الحسن و الحسين‏ عليهما السلام: حديث ۷. المعجم الكبير (طبرانى): ج ۳ ص ۴۰ ح ۲۶۲۱، بقية اخبار الحسن‏ عليه السلام. كنز العمال: ج ۱۳ ص ۶۴۰ ح ۳۷۶۱۸.</ref>: من در جنگ هستم با كسى كه با شما در جنگ باشد.
أَنَا حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُمْ<ref>مسند احمد: ج ۲ ص ۴۴۲. تاريخ بغداد: ج ۷ ص ۱۳۷. ترجمه وليد بن سليمان المجاربى. المصنف (ابن ابى‏ شيبه): ج ۷ ص ۵۱۲ . فضائل الحسن و الحسين‏ عليهما السلام: حديث ۷. المعجم الكبير (طبرانى): ج ۳ ص ۴۰ ح ۲۶۲۱، بقية اخبار الحسن‏ عليه السلام. كنز العمال: ج ۱۳ ص ۶۴۰ ح ۳۷۶۱۸.</ref>: من در جنگ هستم با كسى كه با شما در جنگ باشد.


انا حرب لمن حاربتم<ref>سنن ترمذى: ج ۵ ص ۶۹۹ ب ۶۱ فضل فاطمه ‏عليها السلام ح ۳۸۷۰. سنن ابن‏ ماجه: ج ۱ ص ۵۲ ح ۱۴۵ باب فضل الحسن و الحسين‏ عليهما السلام. اسد الغابه: ج ۵ ص ۵۲۳ ، ترجمة فاطمة الزهراء عليها السلام. المعجم الكبير (طبرانى): ج ۳ ص ۴۰ ح ۲۶۲۰، بقية اخبار الحسن‏ عليه السلام. ينابيع الموده: ص ۱۹۴ ب ۵۶ .</ref>: من در جنگ هستم با كسى كه شما با او در جنگ باشيد.
أَنَا حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبْتُمْ<ref>سنن ترمذى: ج ۵ ص ۶۹۹ ب ۶۱ فضل فاطمه ‏عليها السلام ح ۳۸۷۰. سنن ابن‏ ماجه: ج ۱ ص ۵۲ ح ۱۴۵ باب فضل الحسن و الحسين‏ عليهما السلام. اسد الغابه: ج ۵ ص ۵۲۳ ، ترجمة فاطمة الزهراء عليها السلام. المعجم الكبير (طبرانى): ج ۳ ص ۴۰ ح ۲۶۲۰، بقية اخبار الحسن‏ عليه السلام. ينابيع الموده: ص ۱۹۴ ب ۵۶ .</ref>: من در جنگ هستم با كسى كه شما با او در جنگ باشيد.


انا حرب لمن حاربهم<ref>الاصابه: ج ۴ ص ۲۷۸، ترجمة فاطمة الزهراء عليها السلام. الرياض النضرة: ج ۳ ص ۱۵۴ الفصل السادس، بانه ‏صلى الله عليه و آله حرب لمن حاربهم؛ جواهر العقدين، ج۲، ص ۱۹۴، ذكر الاول تفضيلهم بما انزل اللَّه.</ref>: من در جنگ هستم با كسى كه با آنان در جنگ باشد.
أَنَا حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَهُم<ref>الاصابه: ج ۴ ص ۲۷۸، ترجمة فاطمة الزهراء عليها السلام. الرياض النضرة: ج ۳ ص ۱۵۴ الفصل السادس، بانه ‏صلى الله عليه و آله حرب لمن حاربهم؛ جواهر العقدين، ج۲، ص ۱۹۴، ذكر الاول تفضيلهم بما انزل اللَّه.</ref>: من در جنگ هستم با كسى كه با آنان در جنگ باشد.


با وجود بيان صريح پيامبر صلى الله عليه و آله كه فرمود: هر كس با على و اهل ‏بيت‏ عليهم السلام جنگ كند و يا على و اهل‏ بيت ‏عليهم السلام با او جنگ كنند، با پيامبر جنگ كرده است.  
با وجود بيان صريح پيامبر صلى الله عليه و آله كه فرمود: هر كس با على و اهل ‏بيت‏ عليهم السلام جنگ كند و يا على و اهل‏ بيت ‏عليهم السلام با او جنگ كنند، با پيامبر جنگ كرده است.  
خط ۵۶: خط ۵۶:
آيا در اين مورد نيز مخالفت نص و دستور صريح پيامبر صلى الله عليه و آله نشده است كه فرمود:
آيا در اين مورد نيز مخالفت نص و دستور صريح پيامبر صلى الله عليه و آله نشده است كه فرمود:


من سبّ اهل ‏بيتى فانما يرتدّ عن الله و الاسلام، و من آذانى فى عترتى فعليه لعنة الله، و من آذانى فى عترتى فقد آذى الله. ان الله حرّم الجنة على من ظلم اهل ‏بيتى، او قاتلهم، او اعان عليهم، او سبّهم<ref>الصواعق المحرقه: ص ۲۴۰، فى الخاتمه، باب التحذير من بغضهم.</ref>:
مَن سَبّ أهل بتيي فانّما يَرتَدُّ عن الله والاسلام ومَن آذاني في عترتي فعليه لَعنةُ الله ، ومن آذاني في عترتي فقد آذى الله ، اِن الله حرّم الجنة على من ظلم أهل بيتي أو قاتلهم أو أعان عليهم أو سَبّهُم<ref>الصواعق المحرقه: ص ۲۴۰، فى الخاتمه، باب التحذير من بغضهم.</ref>:


هر كس به اهل ‏بيت من دشنام گويد از خدا و [[اسلام]] رو برگردانده، و هر كس مرا درباره اهل‏بيتم آزار دهد بر او لعنت خدا باد، و هر كس مرا درباره اهل‏ بيتم آزار دهد خدا را آزار داده است.
هر كس به اهل ‏بيت من دشنام گويد از خدا و [[اسلام]] رو برگردانده، و هر كس مرا درباره اهل‏بيتم آزار دهد بر او لعنت خدا باد، و هر كس مرا درباره اهل‏ بيتم آزار دهد خدا را آزار داده است.
خط ۶۲: خط ۶۲:
خداوند [[بهشت]] را حرام كرده بر ظالمان اهل‏ بيتم، و كسانى را كه با آنها جنگ كردند، يا به هر شكلى به مخالفين آنان كمک كردند، يا به آنها ناسزا گفتند.
خداوند [[بهشت]] را حرام كرده بر ظالمان اهل‏ بيتم، و كسانى را كه با آنها جنگ كردند، يا به هر شكلى به مخالفين آنان كمک كردند، يا به آنها ناسزا گفتند.


ابن‏ حجر مى‏ گويد: در اين جريان حق با على ‏عليه السلام بود، هر چند در زمان گذشته بين [[اهل‏ سنت]] اختلاف نظر وجود داشت، اما اكنون الحمدللَّه متفقاً مى ‏گويند: حق با على‏ عليه السلام بود.<ref>الاصابه: ج ۲ ص ۵۰۸ ، ترجمة الامام على ‏عليه السلام.</ref>
ابن‏ حجر مى‏ گويد: در اين جريان حق با على ‏عليه السلام بود، هر چند در زمان گذشته بين [[اهل‏ سنت]] اختلاف نظر وجود داشت، اما اكنون الحمدللَّه متفقاً مى ‏گويند: حق با على‏ عليه السلام بود.<ref>الاصابه: ج ۲ ،ص ۵۰۸ ، ترجمة الامام على ‏عليه السلام.</ref>


۴. اگر واقعه غدير را ناديده بگيريم، واقعه دلخراش عاشورا را نمى ‏توان منكر شد. مقام و منزلت [[امام حسین‏ علیه السلام]] را همه مى‏ دانستند، و در [[کربلا]] بعضى از صحابه در لشكر امام حسين‏ عليه السلام حاضر بودند؛ مانند انس بن الحرث كاهلى.
'''۴.''' اگر واقعه غدير را ناديده بگيريم، واقعه دلخراش عاشورا را نمى ‏توان منكر شد. مقام و منزلت [[امام حسین‏ علیه السلام]] را همه مى‏ دانستند، و در [[کربلا]] بعضى از صحابه در لشكر امام حسين‏ عليه السلام حاضر بودند؛ مانند انس بن الحرث كاهلى.


چنانكه وى (صحابى جليل‏ القدر شهيد در كربلا انس بن الحرث) نقل مى ‏كند:
چنانكه وى (صحابى جليل‏ القدر شهيد در كربلا انس بن الحرث) نقل مى ‏كند:


سمعت رسول‏ الله ‏صلى الله عليه و آله يقول: ان ابنى هذا -  يعنى الحسين -  يقتل بارض كربلاء. فمن شهد ذلك فلينصره. قال: فخرج انس بن الحرث الى كربلاء، فقتل مع الحسين‏ عليه السلام<ref>اسد الغابه: ج ۱ ص ۱۴۶، ترجمة انس. الاصابه: ج ۱ ص ۶۸ ، ترجمة انس. تاريخ ابن ‏الوردى: ج ۱ ص ۱۶۵، اخبار يزيد.</ref>:
سَمِعتُ رَسولَ اللَّهِ صلى اللَّه عليه وآله يَقولُ : إنَّ ابني هذا يُقتَلُ بِأَرضِ العِراقِ ، فَمَن أدرَكَهُ مِنكُم فَليَنصُرهُ ، قالَ : فَقُتِلَ أنَسٌ مَعَ الحُسَينِ عليه السلام .<ref>اسد الغابه: ج ۱ ص ۱۴۶، ترجمة انس. الاصابه: ج ۱ ص ۶۸ ، ترجمة انس. تاريخ ابن ‏الوردى: ج ۱ ص ۱۶۵، اخبار يزيد.</ref>:


انس مى ‏گويد: شنيدم رسول ‏خدا صلى الله عليه و آله مى ‏فرمود: اين فرزندم حسين‏ عليه السلام در سرزمين كربلا كشته مى ‏شود. هر كس آن زمان را درک كرد او را يارى كند.
انس مى ‏گويد: شنيدم رسول ‏خدا صلى الله عليه و آله مى ‏فرمود: اين فرزندم حسين‏ عليه السلام در سرزمين كربلا كشته مى ‏شود. هر كس آن زمان را درک كرد او را يارى كند.
خط ۸۴: خط ۸۴:
ابن ‏اثير ابياتى را نقل مى‏ كند. از جمله:
ابن ‏اثير ابياتى را نقل مى‏ كند. از جمله:


و يكبّرون بأن قتلت و انما
وَيُكَبِّرونَ بِأَن قُتِلتَ وَإِنَّما                  قَتَلوا بِكَ التَّكبيرَ وَالتَّهليلا<ref>البداية و النهاية: ج ۶ ص ۲۳۳، الاخبار بمقتل الحسين ‏عليه السلام.</ref>
 
قتلوا بك التكبير و التهليلاً<ref>البداية و النهاية: ج ۶ ص ۲۳۳، الاخبار بمقتل الحسين ‏عليه السلام.</ref>


تكبير مى ‏گويند كه كشته شدى، اما با كشتنت تكبير را نيز كشتند.
تكبير مى ‏گويند كه كشته شدى، اما با كشتنت تكبير را نيز كشتند.
خط ۹۴: خط ۹۲:
يزيدِ مغرور و از خدا بى ‏خبر هم در حال مستى و غرور و اظهار شادى و تحقير اهل‏ بيت‏ عليهم السلام شعر ابن ‏زبعرى را زمزمه مى‏ كند:
يزيدِ مغرور و از خدا بى ‏خبر هم در حال مستى و غرور و اظهار شادى و تحقير اهل‏ بيت‏ عليهم السلام شعر ابن ‏زبعرى را زمزمه مى‏ كند:


ليت اشياخى ببدر شهدوا
لَيْتَ أشْياخي بِبَدْرٍ شَهِدوا         وَقْعَةَ الْخَزْرَجِ مِنْ وَقْعِ الاîسَلْ
 
جزع الخزرج من وقع الاسل
 
قد قتلنا القرن من ساداتهم
 
و عدلنا قتل بدر فاعتدل<ref>تذكرة الخواص: ص ۲۶۱، ذكر حمل الرأس الى يزيد. البداية و النهاية: ج ۸ ص ۱۹۲، حوادث سنه ۶۱ ، يک بيت ديگر را به اين مضمون ذكر كرده:


فأهلّوا و استهلّوا فرحاً
قَدْ قَتَلْنا الْقَرْنَ مِنْ ساداتِهِمْ      وَ عَدَلْنا قَتْلَ بَدْرٍ فَاعْتَدَلْ<ref>تذكرة الخواص: ص ۲۶۱، ذكر حمل الرأس الى يزيد. البداية و النهاية: ج ۸ ص ۱۹۲، حوادث سنه ۶۱ ، يک بيت ديگر را به اين مضمون ذكر كرده:


ثم قالوا لى هنيئاً لا تشل
فأهلّوا و استهلّوا فرحاً      ثم قالوا لى هنيئاً لا تشل    


الاتحاف بحب الاشراف: ص ۵۶.</ref>
الاتحاف بحب الاشراف: ص ۵۶.</ref>


اى كاش بزرگان طايفه من كه در بدر كشته شدند حاضر بودند و مى‏ديدند كه با ضربت شمشير ما صداى ناله آنان بلند است. كشتيم بزرگان آنها را، و با كشته‏ هاى بدر مساوى كرديم.
اى كاش بزرگان طايفه من كه در بدر كشته شدند حاضر بودند و مى‏ ديدند كه با ضربت شمشير ما صداى ناله آنان بلند است. كشتيم بزرگان آنها را، و با كشته‏ هاى بدر مساوى كرديم.


و سپس يزيد اضافه كرده و مى‏ گويد:
و سپس يزيد اضافه كرده و مى‏ گويد:


لعبت هاشم بالملك فلا
لَعِبَتْ هاشِمُ بِالْمُلْكِ فَلا              خَبَرٌ جآءَ وَ لا وَحْيٌ نَزَلْ
 
خبر جاء و لا وحى نزل
 
لست من خندف ان لم انتقم


من بنى ‏احمد ما كان فعل<ref>تذكرة الخواص: ص ۲۶۱، ذكر حمل الرأس الى يزيد. در الاتحاف بحب الاشراف: ص ۵۷ ، مى‏گويد: فما ملك جاء و لا وحى نزل.</ref>
لَسْتُ مِنْ خِنْدِفَ إنْ لَمْ أنْتَقِمْ      مِنْ بَني أحْمَدَ ما كانَ فَعَلْ<ref>تذكرة الخواص: ص ۲۶۱، ذكر حمل الرأس الى يزيد. در الاتحاف بحب الاشراف: ص ۵۷ ، مى‏گويد: فما ملك جاء و لا وحى نزل.</ref>


بنى ‏هاشم (رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله) حكومت را بازيچه خود قرار دادند، و الا نه خبرى آمد و نه وحى بر كسى (پيامبر صلى الله عليه و آله) نازل شد.
بنى ‏هاشم (رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله) حكومت را بازيچه خود قرار دادند، و الا نه خبرى آمد و نه وحى بر كسى (پيامبر صلى الله عليه و آله) نازل شد.
۸۴۹

ویرایش