پرش به محتوا

شبهه اعراض صحابه از غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۹۲: خط ۹۲:
يزيدِ مغرور و از خدا بى ‏خبر هم در حال مستى و غرور و اظهار شادى و تحقير اهل‏ بيت‏ عليهم السلام شعر ابن ‏زبعرى را زمزمه مى‏ كند:
يزيدِ مغرور و از خدا بى ‏خبر هم در حال مستى و غرور و اظهار شادى و تحقير اهل‏ بيت‏ عليهم السلام شعر ابن ‏زبعرى را زمزمه مى‏ كند:


{{متن عربی|لَيْتَ أشْياخي بِبَدْرٍ شَهِدوا            وَقْعَةَ الْخَزْرَجِ مِنْ وَقْعِ الاîسَلْ}}  
{{متن عربی|لَيْتَ أشْياخي بِبَدْرٍ شَهِدوا            وَقْعَةَ الْخَزْرَجِ مِنْ وَقْعِ الاسَلْ}}  


{{متن عربی|قَدْ قَتَلْنا الْقَرْنَ مِنْ ساداتِهِمْ                                وَ عَدَلْنا قَتْلَ بَدْرٍ فَاعْتَدَلْ}}<ref>تذكرة الخواص: ص ۲۶۱، ذكر حمل الرأس الى يزيد. البداية و النهاية: ج ۸ ص ۱۹۲، حوادث سنه ۶۱ ، يک بيت ديگر را به اين مضمون ذكر كرده:
{{متن عربی|قَدْ قَتَلْنا الْقَرْنَ مِنْ ساداتِهِمْ                                وَ عَدَلْنا قَتْلَ بَدْرٍ فَاعْتَدَلْ}}<ref>تذكرة الخواص: ص ۲۶۱، ذكر حمل الرأس الى يزيد. البداية و النهاية: ج ۸ ص ۱۹۲، حوادث سنه ۶۱ ، يک بيت ديگر را به اين مضمون ذكر كرده:
خط ۲۳۴: خط ۲۳۴:
اين امر باعث شد تا امر براى گروهى ديگر از صحابه مشتبه شود، زيرا آنان صاحبان اين خط فكرى را از صحابه مى‏ پنداشتند. كسانى كه با پيامبرصلى الله عليه وآله حشر و نشر داشتند، باور نمى ‏كردند كه اينها شيطنت كرده و پا بر روى حق و حقيقت بگذارند.
اين امر باعث شد تا امر براى گروهى ديگر از صحابه مشتبه شود، زيرا آنان صاحبان اين خط فكرى را از صحابه مى‏ پنداشتند. كسانى كه با پيامبرصلى الله عليه وآله حشر و نشر داشتند، باور نمى ‏كردند كه اينها شيطنت كرده و پا بر روى حق و حقيقت بگذارند.


گروهى ديگر به تعبير على‏ عليه السلام{{متن عربی|هِمَج رُعاع}} بوده و با هر بادى ميل پيدا مى‏ كردند. خصوصاً آنكه داهيه و مصيبت وفات پيامبرصلى الله عليه وآله اثر سنگينى بر آنان گذاشته بود كه قدرت فكر كردن در امور را از آنان گرفته بود. و لذا رؤساى مدرسه خلفا، اين وقت را بهترين موقعيت براى اجراى نقشه‏ هاى خود پنداشتند و سريع به سقيفه رفتند و مسئله خلافت را به نفع خود به پايان رساندند.
گروهى ديگر به تعبير على‏ عليه السلام{{متن عربی|هِمَجٌ رُعَاعٌ}} بوده و با هر بادى ميل پيدا مى‏ كردند. خصوصاً آنكه داهيه و مصيبت وفات پيامبرصلى الله عليه وآله اثر سنگينى بر آنان گذاشته بود كه قدرت فكر كردن در امور را از آنان گرفته بود. و لذا رؤساى مدرسه خلفا، اين وقت را بهترين موقعيت براى اجراى نقشه‏ هاى خود پنداشتند و سريع به سقيفه رفتند و مسئله خلافت را به نفع خود به پايان رساندند.


=== ۲. عامل دوم: حقد و كينه ===
=== ۲. عامل دوم: حقد و كينه ===
امام على‏عليه السلام كسى بود كه پدران و اجداد كافر و فاسق عده‏اى از همين افراد تازه مسلمان را در جنگ‏ها به قتل رسانده بود. و لذا كينه عجيبى در دل از اين جهت نسبت به آن حضرت داشتند.
امام على ‏عليه السلام كسى بود كه پدران و اجداد كافر و فاسق عده ‏اى از همين افراد تازه مسلمان را در جنگ‏ها به قتل رسانده بود. و لذا كينه عجيبى در دل از اين جهت نسبت به آن حضرت داشتند.


على بن حسن بن فضال از پدرش نقل مى‏ كند كه: از امام ابوالحسن على بن موسى الرضاعليه السلام درباره اميرالمؤمنين ‏عليه السلام سؤال كردم: چه شد كه مردم از او اعراض كرده و به ديگرى ميل پيدا كردند، در حالى كه فضيلت و سابقه او در اسلام و منزلت او را نزد رسول‏خداصلى الله عليه وآله مى‏ دانستند؟ حضرت فرمودند: جهتش اين است كه امام على‏ عليه السلام پدران و اجداد و برادران و عموها و دائی ‏ها و نزديكان آنان را كه دشمن خدا و رسول اوصلى الله عليه وآله بودند تا حدّ زيادى به قتل رسانيده بودند.


على بن حسن بن فضال از پدرش نقل مى‏كند كه: از امام ابوالحسن على بن موسى الرضاعليه السلام درباره اميرالمؤمنين‏عليه السلام سؤال كردم: چه شد كه مردم از او اعراض كرده و به ديگرى ميل پيدا كردند، در حالى كه فضيلت و سابقه او در اسلام و منزلت او را نزد رسول‏خداصلى الله عليه وآله مى‏دانستند؟ حضرت فرمود: جهتش اين است كه امام على‏عليه السلام پدران و اجداد و برادران و عموها و خاله‏ها و نزديكان آنان را كه دشمن خدا و رسول اوصلى الله عليه وآله بودند تا حدّ زيادى به قتل رسانيد.
لذا به اين جهت كينه حضرت را در دل گرفتند و نمى‏ خواستند كه او متولى امورشان شود. ولى از غير على ‏عليه السلام در دل كينه ‏اى نداشتند آنگونه كه از على‏ عليه السلام داشتند، زيرا كسى به مانند على ‏عليه السلام در جهاد بر ضدّ مشركان شركت نكرده بود. به همين جهت بود كه از او اعراض كرده و به سراغ ديگرى رفتند.<ref>علل الشرايع: ج ۱ ،ص ۱۴۶ ،ح ۳. عيون اخبار الرضاعليه السلام: ج ۲ ،ص ۸۱ ،ح ۱۵.</ref>


لذا به اين جهت كينه حضرت را در دل گرفتند و نمى‏خواستند كه او متولى امورشان شود. ولى از غير على‏عليه السلام در دل كينه‏اى نداشتند آنگونه كه از على‏عليه السلام داشتند، زيرا كسى به مانند على‏عليه السلام در جهاد بر ضدّ مشركان شركت نكرده بود. به همين جهت بود كه از او اعراض كرده و به سراغ ديگرى رفتند.××× 1 علل الشرايع: ج 1 ص 146 ح 3. عيون اخبار الرضاعليه السلام: ج 2 ص 81 ح 15. ×××
همچنين عبداللَّه بن عمر بن على ‏عليه السلام عرض كرد: چگونه قريش تو را دوست بدارد در حالى كه تو در روز بدر و احد هفتاد نفر از بزرگان آنان را به قتل رساندى.<ref>المناقب: ج ۳ ،ص ۲۲۰.</ref>از امام زين‏ العابدين‏ عليه السلام و نيز ابن ‏عباس سؤال شد: چرا قريش نسبت به على ‏عليه السلام بغض داشت؟ امام‏ عليه السلام فرمود: زيرا دسته اول آنان را به جهنم واصل كرده، و دسته آخر را نيز خوار و ذليل كرد.<ref>بحار الانوار: ج ۲۹ ،ص ۴۸۲. تاريخ دمشق: ج ۴۲ ،ص ۲۹۱، معرفة الصحابة ابى‏ نعيم، مخطوط: ص ۲۲. شرح ابن ابى ‏الحديد: ج ۲ ص ۲۳.</ref>


ابوحفص مى‏ گويد: حريز بن عثمان شديداً بر على‏ عليه السلام حمله مى‏ كرد و بر بالاى منابر او را دشنام مى ‏داد و هميشه مى‏ گفت: من او را به جهت اينكه پدرانم را به قتل رسانيد دوست ندارم.<ref>مختصر تاريخ دمشق: ج ۶ ،ص ۲۷۶. تهذيب الكمال: ج ۵ ،ص ۵۹ . تهذيب التهذيب: ج ۲ ،ص ۲۱۰. المجروحين ابن ‏حبّان: ج ۱، ص ۲۶۸. الأنساب سمعانى: ج ۳ ص ۵۰.</ref>


همچنين عبداللَّه بن عمر بن على‏عليه السلام عرض كرد: چگونه قريش تو را دوست بدارد در حالى كه تو در روز بدر و احد هفتاد نفر از بزرگان آنان را به قتل رساندى.××× 2 المناقب: ج 3 ص 220. ×××
لذا در تاريخ مشاهده مى ‏كنيم كه يزيد بن معاويه بعد از به شهادت رساندن حسين بن على بن ابى طالب‏ عليه السلام خطاب به سر مبارک كرده و اشعار ابن‏ زبعرى را مى خواند، كه در آن اشاره به مقابله به مثل از كشته‏ هاى بدر است:
 
 
از امام زين‏العابدين‏عليه السلام و نيز ابن‏عباس سؤال شد: چرا قريش نسبت به على‏عليه السلام بغض داشت؟ امام‏عليه السلام فرمود: زيرا دسته اول آنان را به جهنم واصل كرده، و دسته آخر را نيز خوار و ذليل كرد.××× 3 بحار الانوار: ج 29 ص 482. تاريخ دمشق: ج 42 ص 291، معرفة الصحابة )ابى‏نعيم، مخطوط( : ص 22. شرح ابن ابى‏الحديد: ج 2 ص 23. ×××
 
 
ابوحفص مى‏گويد: حريز بن عثمان شديداً بر على‏عليه السلام حمله مى‏كرد و بر بالاى منابر او را دشنام مى‏داد و هميشه مى‏گفت: من او را به جهت اينكه پدرانم را به قتل رسانيد دوست ندارم.××× 4 مختصر تاريخ دمشق: ج 6 ص 276. تهذيب الكمال: ج 5 ص 59 . تهذيب التهذيب: ج 2 ص 210. المجروحين )ابن‏حبّان( : ج 1 ص 268. الأنساب )سمعانى( : ج 3 ص 50 . ×××
 
 
لذا در تاريخ مشاهده مى‏كنيم كه يزيد بن معاويه بعد از به شهادت رساندن حسين بن على بن ابى طالب‏عليه السلام خطاب به سر مبارك كرده و اشعار ابن‏زبعرى را مى‏خواند، كه در آن اشاره به مقابله به مثل از كشته‏هاى بدر است:
 


ليت اشياخى ببدر شهدوا
ليت اشياخى ببدر شهدوا
۸۴۹

ویرایش