پرش به محتوا

شبهه اعراض صحابه از غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۹۳: خط ۴۹۳:
سَتَفْتَرِقُ أُمَّتِی عَلَی ثَلَاثٍ وَ سَبْعِینَ فِرْقَهً.یا اَلنَّاجِيَةُ مِنهُم وَاحِدَةٌ، وَ البَاقُونَ هَلَكَى.یا کُلُّهَا فِی النَّارِ إِلَّا مِلَّةً وَاحِدَةً.یا وَاحِدَةٌ فِى الجَنَّة وَ ثِنتَانِ وَ سَبعُونَ فِى النَّار.<ref>سنن ابن ‏ماجه: ج ۲ ،ص ۱۳۲۱ ،ح ۳۹۹۱ به بعد، باب افتراق الامم. سنن ابى‏ داود: ج ۴ ،ص ۱۹۷ ،ح ۴۵۶۶ به بعد(باب شرح السنة).سنن ترمذى: ج ۴ ،ص ۲۹۱ ،ح ۲۶۵۰ -۲۶۴۹. كنز العمال: ج ۱ ،ص ۳۸۱ -۳۷۶ -۲۱۱ -۲۰۹ ،ح ۱۶۵۹ -۱۶۳۷ -۱۰۶۱ -۱۰۵۲ و ج ۱۱ ،ص ۳۰۴ -۱۱۵ -۱۱۴ ،ح ۳۱۵۸۳ -۳۰۸۳۸ -۳۰۸۳۴. الملل و النحل: ج ۱ ،ص ۲۱. تاريخ بغداد: ج ۱۳ ،ص ۳۶ -۳۲. الجامع لاحكام القرآن: ج ۴ ،ص ۱۵۹. مشكاة المصابيح خطيب تبريزى: ج ۱ ،ص ۹۶ ،ح ۱۷۲ -۱۷۱. البحر الزخّار: ج ۴ ،ص ۳۷ ،۱۱۹۹. مسند ابويعلى: ج ۷ ،ص ۳۶ ،ح ۳۹۴۲. بحار الانوار: ج ۲۸ ،ص ۶ - ۳ ،ح ۸ - ۱.</ref>شمارى از اصحاب اين روايات را گزارش داده ‏اند، مانند امام اميرالمؤمنين على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام و انس بن مالک و عبداللَّه بن عباس و عبداللَّه بن عمر و سعد بن ابى‏ وقاص و عمرو بن عوف مزنى و عوف بن مالک اشجعى و عويمر بن مالک و معاوية بن ابى‏ سفيان!
سَتَفْتَرِقُ أُمَّتِی عَلَی ثَلَاثٍ وَ سَبْعِینَ فِرْقَهً.یا اَلنَّاجِيَةُ مِنهُم وَاحِدَةٌ، وَ البَاقُونَ هَلَكَى.یا کُلُّهَا فِی النَّارِ إِلَّا مِلَّةً وَاحِدَةً.یا وَاحِدَةٌ فِى الجَنَّة وَ ثِنتَانِ وَ سَبعُونَ فِى النَّار.<ref>سنن ابن ‏ماجه: ج ۲ ،ص ۱۳۲۱ ،ح ۳۹۹۱ به بعد، باب افتراق الامم. سنن ابى‏ داود: ج ۴ ،ص ۱۹۷ ،ح ۴۵۶۶ به بعد(باب شرح السنة).سنن ترمذى: ج ۴ ،ص ۲۹۱ ،ح ۲۶۵۰ -۲۶۴۹. كنز العمال: ج ۱ ،ص ۳۸۱ -۳۷۶ -۲۱۱ -۲۰۹ ،ح ۱۶۵۹ -۱۶۳۷ -۱۰۶۱ -۱۰۵۲ و ج ۱۱ ،ص ۳۰۴ -۱۱۵ -۱۱۴ ،ح ۳۱۵۸۳ -۳۰۸۳۸ -۳۰۸۳۴. الملل و النحل: ج ۱ ،ص ۲۱. تاريخ بغداد: ج ۱۳ ،ص ۳۶ -۳۲. الجامع لاحكام القرآن: ج ۴ ،ص ۱۵۹. مشكاة المصابيح خطيب تبريزى: ج ۱ ،ص ۹۶ ،ح ۱۷۲ -۱۷۱. البحر الزخّار: ج ۴ ،ص ۳۷ ،۱۱۹۹. مسند ابويعلى: ج ۷ ،ص ۳۶ ،ح ۳۹۴۲. بحار الانوار: ج ۲۸ ،ص ۶ - ۳ ،ح ۸ - ۱.</ref>شمارى از اصحاب اين روايات را گزارش داده ‏اند، مانند امام اميرالمؤمنين على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام و انس بن مالک و عبداللَّه بن عباس و عبداللَّه بن عمر و سعد بن ابى‏ وقاص و عمرو بن عوف مزنى و عوف بن مالک اشجعى و عويمر بن مالک و معاوية بن ابى‏ سفيان!


از سوى ديگر صحت اسناد و وثاقت روايتگران آنها نيز به امضاى بزرگان عامه رسيده است. براى نمونه: فيض القدير )مناوى( : ج 2 ص 21. المستدرك )حاكم( : ج 4 ص 430، كتاب الفتن و الملاحم. الاعتصام )شاطبى( : ج 2 ص 189. سلسلة الاحاديث الصحيحة )البانى( : ج 1 ص 359.
از سوى ديگر صحت اسناد و وثاقت روايتگران آنها نيز به امضاى بزرگان عامه رسيده است. براى نمونه در حاشیه به چند مورد اشاره می کنیم. <ref>فيض القدير مناوى: ج ۲ ،ص ۲۱. المستدرک حاكم: ج ۴ ،ص ۴۳۰، كتاب الفتن و الملاحم. الاعتصام شاطبى: ج ۲ ،ص ۱۸۹. سلسلة الاحاديث الصحيحة البانى: ج ۱،ص ۳۵۹.</ref>


اكنون با توجه به احاديث پيش گفته و آگاهى پيامبر اعظم ‏صلى الله عليه وآله از آينده خطرناک امت و اختلاف آنان در امر خلافت و امامت، بر مرد خردورز نه مسلمان معتقد به عصمت و دريافت وحى به وسيله پيامبرصلى الله عليه وآله مى‏ سزد كه آن مرد بزرگ و رهبر فرزانه‏ اى كه مردمان نادان و بت ‏پرست را به سوى خداپرستى فراخوانده، و پس از سپرى كردن دوران سیزده ساله مظلوميت و مهجوريت بعثت با تلاش‏ هاى توان فرسا حكومت دينى بر پا ساخته و نو مسلمانانى تربيت كرده، حال كه هنگامه شهادت او است هيچ تدبيرى براى فتنه ‏سوزى و اختلاف‏ زدايى نداشته باشد!!


اكنون با توجه به احاديث پيش گفته و آگاهى پيامبر اعظم‏صلى الله عليه وآله از آينده خطرناك امت و اختلاف آنان در امر خلافت و امامت، بر مرد خردورز )نه مسلمان معتقد به عصمت و دريافت وحى به وسيله پيامبرصلى الله عليه وآله( مى‏سزد كه آن مرد بزرگ و رهبر فرزانه‏اى كه مردمان نادان و بت‏پرست را به سوى خداپرستى فراخوانده، و پس از سپرى كردن دوران 13 ساله مظلوميت و مهجوريت بعثت با تلاش‏هاى توانفرسا حكومت دينى بر پا ساخته و نو مسلمانانى تربيت كرده، حال كه هنگامه شهادت او است هيچ تدبيرى براى فتنه‏سوزى و اختلاف‏زدايى نداشته باشد!!
پيامبرى كه در ترک چند ساعته يا چند روزه، مدينه را بدون جانشين رها نمى‏ كرد و كسى را جاى خود مى ‏گماشت. به عنوان مثال:


در حركت به سوى غزوه «بواط» سعد بن معاذ، و در غزوه «ذى العشيره» ابوسلمه مخزومى، ودرغزوه «بدركبرى»ابن‏ مكتوم، و در غزوه «بنى ‏قينقاع»و «سويق»ابولبابه انصارى، و در غزوه «قرقرة الكدر»و «فرّان»و «احد»و «حمراء الاسد»ابن‏ مكتوم، و در غزوه «ذى‏ امر»و «ذات الرقاع»عثمان بن عفان، و در غزوه «بنى ‏نضير»ابن‏ مكتوم، و در غزوه «بدر سوم»عبداللَّه بن رواحه، و در غزوه «دومة الجندل»و «خندق»ابن‏ مكتوم، و در غزوه «بنى مصطلق»زيد بن حارثه و در غزوه «بنى ‏لحيان»و «ذى ‏قِرَد»ابن‏ مكتوم، و در غزوه «خيبر»و «عمرة القضاء»سباع بن عرفطه، و در غزوه «تبوک»امام على‏ عليه السلام را جانشين خود در مدينه برگزيد!


پيامبرى كه در ترك چند ساعته يا چند روزه، مدينه را بدون جانشين رها نمى‏كرد و كسى را جاى خود مى‏گماشت. به عنوان مثال:
آيا با اين همه سيره پيوسته او در غيبت‏ هاى كوتاه مدت، مى ‏توان گفت كه براى نبود دراز مدتش پس از پرواز به ملكوت اعلا كسى را جانشين خود نخواند؟! آيا - معاذ اللَّه -  ابوبكر و عمر و عثمان و معاويه از او داناتر و آگاه‏تر بودند كه براى پس از خود خليفه ‏اى گماشتند؟! آيا رسول خداصلى الله عليه وآله به اندازه جناب عايشه هوش سياسى نداشت كه پس از ترور عمر به وى پيام فرستاد: مبادا امت پيامبرصلى الله عليه وآله را مانند گَلّه‏ اى بدون چوپان رها كنى و بى‏ شناساندن جايگزين از دنيا بروى؟!<ref>الامامة و السياسة: ج ۱ ،ص ۳۲.</ref>


راستى آن همه كارشكنان و منافقان و بيماردلان و كوته‏ نگران و ساده انديشان كه در مدينه مى زيستند و مايه مزاحمت براى پيامبرصلى الله عليه وآله و مسلمانان و هم مانع پيشرفت اسلام بودند، براى پس از رحلت حضرت خطرى شمرده نمى ‏شدند؟ آيا نبايد رسول‏ خداصلى الله عليه وآله در جهت ايمن ‏سازى امت از شرارت آنان راه چاره ‏اى مى ‏انديشيد؟


در حركت به سوى غزوه »بواط« سعد بن معاذ، و در غزوه »ذى العشيره« ابوسلمه مخزومى، و در غزوه »بدر كبرى« ابن‏مكتوم، و در غزوه »بنى‏قينقاع« و »سويق« ابولبابه انصارى، و در غزوه »قرقرة الكدر« و »فرّان« و »احد« و »حمراء الاسد« ابن‏مكتوم، و در غزوه »ذى‏امر« و »ذات الرقاع« عثمان بن عفان، و در غزوه »بنى‏نضير« ابن‏مكتوم، و در غزوه »بدر سوم« عبداللَّه بن رواحه، و در غزوه »دومة الجندل« و »خندق« ابن‏مكتوم، و در غزوه »بنى‏مصطلق« زيد بن حارثه و در غزوه »بنى‏لحيان« و »ذى‏قِرَد« ابن‏مكتوم، و در غزوه »خيبر« و »عمرة القضاء« سباع بن عرفطه، و در غزوه »تبوك« امام على‏عليه السلام را جانشين خود در مدينه برگزيد!
شايد پيروان خلفاى كودتاگر بگويند كه همه آنان پس از شهادت جانسوز نبوى يكباره از لجاجت و دو چهره‏ گى دست شستند، و چونان سلمان و ابوذر از مؤمنانِ ممتاز گشتند! ولى سوگمندانه بايد بگوييم كه واقعيت تلخ و انكار ناپذير جز اين است!


آنان با هم ديگر هم دست، هم داستان، هم فكر و هماهنگ شدند و ياران راستين پيامبرصلى الله عليه وآله را از صحنه اصلى اسلام بيرون راندند، و با مكرهاى فراوان خليفه نامبرده نبوى را خانه‏ نشين ساختند!


آيا با اين همه سيره پيوسته او در غيبت‏هاى كوتاه مدت، مى‏توان گفت كه براى نبود دراز مدتش پس از پرواز به ملكوت اعلا كسى را جانشين خود نخواند؟! آيا - معاذ اللَّه -  ابوبكر و عمر و عثمان و معاويه از او داناتر و آگاه‏تر بودند كه براى پس از خود خليفه‏اى گماشتند؟! آيا رسول‏خداصلى الله عليه وآله به اندازه جناب عايشه هوش سياسى نداشت كه پس از ترور عمر به وى پيام فرستاد: مبادا امت پيامبرصلى الله عليه وآله را مانند گلّه‏اى بدون چوپان رها كنى و بى‏شناساندن جايگزين از دنيا بروى؟!××× 1 الامامة و السياسة: ج 1 ص 32. ×××
اكنون جاى اين پرسش است: عدد۷۳ هفتاد و چند براى مبالغه و بيان كثرت تفرقه ميان مسلمانان باشد يا بيانگر حقيقت، آن تنها گروه نجات يافته كدام است؟ آيا پيروان مذاهب خودساخته مالک و احمد و ابوحنيفه و شافعى‏ اند؟ آيا چهار را مى‏ شود يک خواند؟
 
 
راستى آن همه كارشكنان و منافقان و بيماردلان و كوته‏نگران و ساده‏انديشان كه در مدينه مى‏زيستند و مايه مزاحمت براى پيامبرصلى الله عليه وآله و مسلمانان و هم مانع پيشرفت اسلام بودند، براى پس از رحلت حضرت خطرى شمرده نمى‏شدند؟ آيا نبايد رسول‏خداصلى الله عليه وآله در جهت ايمن‏سازى امت از شرارت آنان راه چاره‏اى مى‏انديشيد؟
 
 
شايد پيروان خلفاى كودتاگر بگويند كه همه آنان پس از شهادت جانسوز نبوى يكباره از لجاجت و دو چهره‏گى دست شستند، و چونان سلمان و ابوذر از مؤمنانِ ممتاز گشتند! ولى سوگمندانه بايد بگوييم كه واقعيت تلخ و انكارناپذير جز اين است!
 
 
آنان با همديگر همدست، همداستان، همفكر و هماهنگ شدند و ياران راستين پيامبرصلى الله عليه وآله را از صحنه اصلى اسلام بيرون راندند، و با مكرهاى فراوان خليفه نامبرده نبوى را خانه‏نشين ساختند!
 
 
اكنون جاى اين پرسش است: عدد 73 )هفتاد و چند( براى مبالغه و بيان كثرت تفرقه ميان مسلمانان باشد يا بيانگر حقيقت، آن تنها گروه نجات يافته كدام است؟ آيا پيروان مذاهب خودساخته مالك و احمد و ابوحنيفه و شافعى‏اند؟ آيا چهار را مى‏شود يك خواند؟
 
 
آرى، آنان كه امامت دوازده جانشين منصوص نبوى را بپذيرند، در صورت به جا آوردن وظايف بندگى مى‏توانند برابر بيرونى آن گروه راه يافته و نجات يافته باشند!


آرى، آنان كه امامت دوازده جانشين منصوص نبوى را بپذيرند، در صورت به جا آوردن وظايف بندگى مى ‏توانند برابر بيرونى آن گروه راه يافته و نجات يافته باشند!


12. آيا بخارى و مسلم و احمد بن حنبل و ابن‏اثير، سرپيچى اصحاب از دستور بيرون آمدن از احرام را در داستان مصالحه حديبيّه از امّ‏المومنين جناب ام‏سلمه نقل نكرده‏اند؟
12. آيا بخارى و مسلم و احمد بن حنبل و ابن‏اثير، سرپيچى اصحاب از دستور بيرون آمدن از احرام را در داستان مصالحه حديبيّه از امّ‏المومنين جناب ام‏سلمه نقل نكرده‏اند؟
۸۴۹

ویرایش