۲۱٬۹۷۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
پس جبرئيل رفت براى مرتبه دوم نازل شد. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله همان جواب را به او دادند. | پس جبرئيل رفت براى مرتبه دوم نازل شد. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله همان جواب را به او دادند. | ||
جبرئيل براى مرتبه سوم آمد، با يک دستور شديد: | جبرئيل براى مرتبه سوم آمد، با يک دستور شديد:{{قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ۖ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ}}. | ||
پيامبر صلى الله عليه و آله اصحابش را جمع كرد و فرمود: على خليفه من است. | پيامبر صلى الله عليه و آله اصحابش را جمع كرد و فرمود: على خليفه من است.{{متن عربی|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلَاهُ. أَللَّهُمَّ وَ آلِ مَنْ وَالَاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ}}. | ||
محمد عبدالوهاب پس از نقل اين حديث از شيعه مى گويد: | محمد عبدالوهاب پس از نقل اين حديث از شيعه مى گويد: | ||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
اين حديث با مدح خداوند نسبت به پيامبر و اصحابش مخالف است: | اين حديث با مدح خداوند نسبت به پيامبر و اصحابش مخالف است: | ||
{{متن عربی|محمد رسول الله و الذين معه اشداء على الكفار رحماء بينهم}}. اعتقاد به آنچه مخالف قرآن است موجب كافر شدن انسان مى شود... . | |||
وى در ادامه مى گويد: نسبت دادن خوف به پيامبر صلى الله عليه و آله در واقعه غدير خم درست نيست، چون اصحاب او همه مسلمان بودند.<ref>به همين مضمون ابن تيميه هم مى نويسد: در حجةالوداع پيامبر صلى الله عليه و آله از كسى خوف نداشت، چون مسلمانان دستورات او را عمل مى كردند، و كافر هم در بينشان نبود و منافقين هم مخفى بودند. پس پيامبر صلى الله عليه و آله از ناحيه مردم هيچ خوفى نداشت. منهاج السنه: ج ۷ ص ۳۱۶.</ref> | وى در ادامه مى گويد: نسبت دادن خوف به پيامبر صلى الله عليه و آله در واقعه غدير خم درست نيست، چون اصحاب او همه مسلمان بودند.<ref>به همين مضمون ابن تيميه هم مى نويسد: در حجةالوداع پيامبر صلى الله عليه و آله از كسى خوف نداشت، چون مسلمانان دستورات او را عمل مى كردند، و كافر هم در بينشان نبود و منافقين هم مخفى بودند. پس پيامبر صلى الله عليه و آله از ناحيه مردم هيچ خوفى نداشت. منهاج السنه: ج ۷ ص ۳۱۶.</ref> | ||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
پيامبر صلى الله عليه و آله در جواب جبرئيل فرمود: من مىترسم اصحاب على بن ابى طالب عليه السلام را قبول نكنند. پس پيامبر صلى الله عليه و آله حركت كردند، تا به غدير خم رسيدند. | پيامبر صلى الله عليه و آله در جواب جبرئيل فرمود: من مىترسم اصحاب على بن ابى طالب عليه السلام را قبول نكنند. پس پيامبر صلى الله عليه و آله حركت كردند، تا به غدير خم رسيدند. | ||
پنج ساعت از روز گذشته بود كه جبرئيل نازل شد و عرض كرد: | پنج ساعت از روز گذشته بود كه جبرئيل نازل شد و عرض كرد:{{قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ}} - {{متن عربی|فِي عَلِىٍّ عليه السلام}} - {{قرآن|وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ۚ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ}}. | ||
سپس پيامبر صلى الله عليه و آله دستور داد تا همه در آنجا جمع شوند و [[خطبه غدیر]] را ايراد فرمود.<ref>روضة الواعظين: ج ۱ ص ۸۹ .</ref> | سپس پيامبر صلى الله عليه و آله دستور داد تا همه در آنجا جمع شوند و [[خطبه غدیر]] را ايراد فرمود.<ref>روضة الواعظين: ج ۱ ص ۸۹ .</ref> | ||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
پيامبر صلى الله عليه و آله تصريح به جدايى صحابه از اميرالمؤمنين عليه السلام داشتند: | پيامبر صلى الله عليه و آله تصريح به جدايى صحابه از اميرالمؤمنين عليه السلام داشتند: | ||
عمل نكردن به دستور اميرالمؤمنين عليه السلام: قال: قيل: يا رسول اللَّه صلى الله عليه و آله من يؤمر بعدك؟ قال: ان تؤمروا ابابكر، تجدوه اميناً زاهداً فى الدنيا راغباً فى الآخرة. و ان تؤمروا عمر، تجدوه قوياً اميناً، لا يخاف فى اللَّه لومة لآئم. و ان تؤمروا علياً - و لا أراكم فاعلين - ، تجدوه هادياً مهدياً، يأخذ بكم الطريق المستقيم<ref> فضائل الصحابه (احمد بن حنبل) : ج ۱ ص ۲۳۱. </ref>: | عمل نكردن به دستور اميرالمؤمنين عليه السلام: {{متن عربی|قال: قيل: يا رسول اللَّه صلى الله عليه و آله من يؤمر بعدك؟ قال: ان تؤمروا ابابكر، تجدوه اميناً زاهداً فى الدنيا راغباً فى الآخرة. و ان تؤمروا عمر، تجدوه قوياً اميناً، لا يخاف فى اللَّه لومة لآئم. و ان تؤمروا علياً - و لا أراكم فاعلين - ، تجدوه هادياً مهدياً، يأخذ بكم الطريق المستقيم}}<ref> فضائل الصحابه (احمد بن حنبل) : ج ۱ ص ۲۳۱. </ref>: | ||
از پيامبر صلى الله عليه و آله سؤال شد: بعد از شما چه كسى به ما امر كند؟ پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: اگر [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] را امير قرار دهيد، مردم او را امين و زاهد در دنيا خواهيد يافت. | از پيامبر صلى الله عليه و آله سؤال شد: بعد از شما چه كسى به ما امر كند؟ پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: اگر [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] را امير قرار دهيد، مردم او را امين و زاهد در دنيا خواهيد يافت. | ||
خط ۸۵: | خط ۸۵: | ||
مثلاً ابن شهاب مى گويد: خارجة بن زيد به من خبر داد كه از پدرش زيد بن ثابت شنيده است كه هنگام تنظيم مصحف آيه اى از سوره احزاب را نيافتيم، با اينكه من شنيده بودم و رسول خدا صلى الله عليه و آله آن را قرائت مى كرد. تحقيق كرديم، آن را نزد خزيمة بن ثابت انصارى يافتيم. | مثلاً ابن شهاب مى گويد: خارجة بن زيد به من خبر داد كه از پدرش زيد بن ثابت شنيده است كه هنگام تنظيم مصحف آيه اى از سوره احزاب را نيافتيم، با اينكه من شنيده بودم و رسول خدا صلى الله عليه و آله آن را قرائت مى كرد. تحقيق كرديم، آن را نزد خزيمة بن ثابت انصارى يافتيم. | ||
آن آيه اين بود: | آن آيه اين بود:{{قرآن|مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ}}. پس از يافتن آن را در قرآن در سوره اش نهاديم.<ref>صحيح بخارى: ج ۳ ص ۹۹، باب جمع القرآن. كتاب التفسير: ص ۲۲، باب فم من قضى. تفسير النسائى: ج ۲ ص ۱۶۶. جامع التفسير من كتاب الاحاديث: ج ۳ ص ۱۶۱۳. الاتقان: ج ۱ ص ۵۹.</ref> | ||
همان طور كه ملاحظه مى كنيد، زيد بن ثابت كه نقش اول را در جمع قرآن در منابع اهل سنت داشته است، اعتراف مى كند كه اين آيه را در سوره اش قرار داديم. | همان طور كه ملاحظه مى كنيد، زيد بن ثابت كه نقش اول را در جمع قرآن در منابع اهل سنت داشته است، اعتراف مى كند كه اين آيه را در سوره اش قرار داديم. | ||
خط ۱۰۱: | خط ۱۰۱: | ||
در مورد آيه تبليغ نيز همين شيوه قابل اعمال است. بدين سان كه اگر آيه تبليغ را از ميان برداريم، نه تنها خللى به ارتباط معنوى آيات قبل و بعد آن وارد نمى شود، بلكه كاملاً هماهنگ خواهند بود. با مراجعه به قرآن و قرائت آيات قبل و بعد، بدون در نظر گرفتن اين آيه مى توان اين روش را تجربه كرد. | در مورد آيه تبليغ نيز همين شيوه قابل اعمال است. بدين سان كه اگر آيه تبليغ را از ميان برداريم، نه تنها خللى به ارتباط معنوى آيات قبل و بعد آن وارد نمى شود، بلكه كاملاً هماهنگ خواهند بود. با مراجعه به قرآن و قرائت آيات قبل و بعد، بدون در نظر گرفتن اين آيه مى توان اين روش را تجربه كرد. | ||
'''د)''' در آيات قبل و بعد، مخاطبان را با عنوان اهل كتاب، يهود و نصارى... ياد مى كند. حال تغيير از اين عناوين به عنوان | '''د)''' در آيات قبل و بعد، مخاطبان را با عنوان اهل كتاب، يهود و نصارى... ياد مى كند. حال تغيير از اين عناوين به عنوان{{متن عربی|يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ}} حكايت از آن دارد كه مخاطب در اين آيه با آيات قبل و بعد متفاوت است. اين خود حاكى از اين مسئله است كه اين آيه با آن آيات نازل نشده است. | ||
==== شبهه سوم: تفكيک كلام ==== | ==== شبهه سوم: تفكيک كلام ==== | ||
خط ۱۱۴: | خط ۱۱۴: | ||
'''ب)''' يكى از نكاتى كه مى تواند نزول آيه را مشخص كند كه چه زمانى و درباره چه كسانى نازل شده است، مشخص كردن «ما انزل اليك» است. | '''ب)''' يكى از نكاتى كه مى تواند نزول آيه را مشخص كند كه چه زمانى و درباره چه كسانى نازل شده است، مشخص كردن «ما انزل اليك» است. | ||
تعجب از فخر رازى است كه در تعيين | تعجب از فخر رازى است كه در تعيين{{متن عربی|مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ}}ده قول نقل مى كند!<ref>تفسير فخر رازى: ج ۱۱ ص ۴۹.</ref> دو قول آن مربوط به يهود و بقيه درباره نزول آيه در غدير و مسائل ديگر است. | ||
با اين حال چگونه اظهار مى دارد كه اين آيه با آيات قبل و بعد خود ارتباط دارد و نمى تواند اجنبى باشد؟ با اين كه بر اساس هشت قول ديگر آيه غير مرتبط است. | با اين حال چگونه اظهار مى دارد كه اين آيه با آيات قبل و بعد خود ارتباط دارد و نمى تواند اجنبى باشد؟ با اين كه بر اساس هشت قول ديگر آيه غير مرتبط است. | ||
==== شبهه چهارم: سياق ==== | ==== شبهه چهارم: سياق ==== | ||
از سياق آيه و ما قبل و ما بعد آن كه بگذريم، آيه به تنهايى نيز نمى پذيرد كه مقصود از تبليغ رهبرى حضرت امیر عليه السلام باشد، زيرا جمله | از سياق آيه و ما قبل و ما بعد آن كه بگذريم، آيه به تنهايى نيز نمى پذيرد كه مقصود از تبليغ رهبرى حضرت امیر عليه السلام باشد، زيرا جمله{{متن عربی|إِنْ لَمْ تَفْعَلْ}}شرطيه است كه بعد از جمله امرى «بلّغ» واقع شده است، و در پايان جمله نگهدارى، و جمله پايانى آيه كه تعليل مى كند خداوند كافران را [[هدایت]] نمى كند. | ||
هيچ يک از اين امور تناسبى با تبليغ كردن رهبرى حضرت امیر عليه السلام براى مردم ندارد. آيه را با چشم بصيرت مطالعه كن نه با چشم تقليد.<ref>تفسير المنار: ج ۶ ص ۴۶۷.</ref> | هيچ يک از اين امور تناسبى با تبليغ كردن رهبرى حضرت امیر عليه السلام براى مردم ندارد. آيه را با چشم بصيرت مطالعه كن نه با چشم تقليد.<ref>تفسير المنار: ج ۶ ص ۴۶۷.</ref> | ||
خط ۱۴۳: | خط ۱۴۳: | ||
يا عدم آگاهى او از احكام ابتدايى كه بسيار روشن است، مثل ندانستن ميراث جده. براى پى بردن به ميزان آگاهى خليفه اول مى توان به كتب تفسير، حديث و... از خود [[اهل سنت]] مراجعه كرد، و دريافت كه در اين ميدان حتى بسيارى از [[صحابه]] بر او برترى دارند. | يا عدم آگاهى او از احكام ابتدايى كه بسيار روشن است، مثل ندانستن ميراث جده. براى پى بردن به ميزان آگاهى خليفه اول مى توان به كتب تفسير، حديث و... از خود [[اهل سنت]] مراجعه كرد، و دريافت كه در اين ميدان حتى بسيارى از [[صحابه]] بر او برترى دارند. | ||
اين عدم آگاهى در مورد خليفه دوم بسيار بيشتر است؛ از قبيل تحريم ازدواج موقت، با اينكه در زمان رسول خدا صلى الله عليه و آله وجود داشت! تجسس او در خانه هاى مردم! دستور به سنگسار زن حامله و زن ديوانه! و موارد فراوان ديگر. به طورى كه او بارها و بارها مى گفت: | اين عدم آگاهى در مورد خليفه دوم بسيار بيشتر است؛ از قبيل تحريم ازدواج موقت، با اينكه در زمان رسول خدا صلى الله عليه و آله وجود داشت! تجسس او در خانه هاى مردم! دستور به سنگسار زن حامله و زن ديوانه! و موارد فراوان ديگر. به طورى كه او بارها و بارها مى گفت:{{متن عربی|لولا على لهلك عمر}}و... . | ||
از طرفى بايد در نظر داشت كه خليفه رسول خدا صلى الله عليه و آله بايد هدايت همه جانبه جامعه بشرى را عهده دار شود. در اين صورت روشن است كه خداوند مى فرمايد: | از طرفى بايد در نظر داشت كه خليفه رسول خدا صلى الله عليه و آله بايد هدايت همه جانبه جامعه بشرى را عهده دار شود. در اين صورت روشن است كه خداوند مى فرمايد: | ||
خط ۱۵۸: | خط ۱۵۸: | ||
'''احتمال دوم:''' مقصود از «ناس» اهل كتاب باشند. اين احتمال نيز نمى تواند درست باشد. | '''احتمال دوم:''' مقصود از «ناس» اهل كتاب باشند. اين احتمال نيز نمى تواند درست باشد. | ||
چون: اولاً وقتى قرآن اهل كتاب را مخاطب قرار مى دهد با عنوان يهود، نصارى، اهل الكتاب، الذين اوتوا الكتاب و الذين كفروا خطاب مى كند، نه با كلمه «ناس». ثانياً در زمان نزول آيه در مدينه و مكه و به خصوص در مراسم حجةالوداع، اهل كتابى وجود نداشت تا خطرى براى رسول خدا صلى الله عليه و آله باشند. | چون: اولاً وقتى قرآن اهل كتاب را مخاطب قرار مى دهد با عنوان يهود، نصارى، اهل الكتاب، {{متن عربی|الذين اوتوا الكتاب و الذين كفروا}} خطاب مى كند، نه با كلمه «ناس». ثانياً در زمان نزول آيه در مدينه و مكه و به خصوص در مراسم حجةالوداع، اهل كتابى وجود نداشت تا خطرى براى رسول خدا صلى الله عليه و آله باشند. | ||
'''احتمال سوم:''' مقصود از «ناس» روم و ايران باشند. اين احتمال نيز نمى تواند درست باشد. | '''احتمال سوم:''' مقصود از «ناس» روم و ايران باشند. اين احتمال نيز نمى تواند درست باشد. | ||
خط ۱۹۳: | خط ۱۹۳: | ||
چنانكه سخن رسول خدا صلى الله عليه و آله در خطبه هاى [[حجةالوداع]] همين بود، چرا كه در تمام اين موارد با تأكيد فراوان هشدار مى دادند: | چنانكه سخن رسول خدا صلى الله عليه و آله در خطبه هاى [[حجةالوداع]] همين بود، چرا كه در تمام اين موارد با تأكيد فراوان هشدار مى دادند: | ||
لا ترجعوا بعدى كفاراً، يضرب بعضكم رقاب بعض. و نيز كلمات ديگر حضرت. | {{متن عربی|لا ترجعوا بعدى كفاراً، يضرب بعضكم رقاب بعض}}. و نيز كلمات ديگر حضرت. | ||
همچنين حوادث بعد از شهادت رسول خدا صلى الله عليه و آله و ارتداد قبائل و پيدايش جنگ هاى ردّه نيز حكايت از اين داشت كه بسيارى از مسلمانان در آن فاصله زمانى كه [[اسلام]] را از روى انديشه نپذيرفته، در واقع تصوير درستى از مسئله جانشينى رسول خدا صلى الله عليه و آله نداشتند. | همچنين حوادث بعد از شهادت رسول خدا صلى الله عليه و آله و ارتداد قبائل و پيدايش جنگ هاى ردّه نيز حكايت از اين داشت كه بسيارى از مسلمانان در آن فاصله زمانى كه [[اسلام]] را از روى انديشه نپذيرفته، در واقع تصوير درستى از مسئله جانشينى رسول خدا صلى الله عليه و آله نداشتند. | ||
خط ۲۵۰: | خط ۲۵۰: | ||
به تعبير ديگر: عده اى زيرک و متمرّد، عامه مسلمين را در اين مسئله اغفال كردند. آيه تبليغ خود بهترين مستند است و مى توانيم از همين آيه اين نظريه را ثابت كنيم: | به تعبير ديگر: عده اى زيرک و متمرّد، عامه مسلمين را در اين مسئله اغفال كردند. آيه تبليغ خود بهترين مستند است و مى توانيم از همين آيه اين نظريه را ثابت كنيم: | ||
{{قرآن|الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ}}امروز كافران از دين شما مأيوس گشتند؛ يعنى از امروز ديگر كافران نااميدند، كه از راه كفر از خارج حوزه [[اسلام]] به اسلام حمله كنند. | |||
ديگر مأيوس شدند كه از اين راه نتيجه بگيرند، و فهميدند كه ديگر اسلام را نمى شود از بيرون كوبيد. «فلا تخشوهم» اى مسلمانان، ديگر از كافران بيم نداشته باشيد و نگران نباشيد. | ديگر مأيوس شدند كه از اين راه نتيجه بگيرند، و فهميدند كه ديگر اسلام را نمى شود از بيرون كوبيد. «فلا تخشوهم» اى مسلمانان، ديگر از كافران بيم نداشته باشيد و نگران نباشيد. | ||
خط ۲۷۲: | خط ۲۷۲: | ||
قرآن كريم اولاً يک اصل كلى دارد و آن اين است كه مى فرمايد همه چيز مشيت الهى است و هيچ چيزى در عالم واقع نمى شود مگر به مشيت الهى: | قرآن كريم اولاً يک اصل كلى دارد و آن اين است كه مى فرمايد همه چيز مشيت الهى است و هيچ چيزى در عالم واقع نمى شود مگر به مشيت الهى: | ||
{{قرآن|وَ لَا رَطْبٍ وَ لَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ}}<ref>انعام / ۵۹ .</ref> يا در آيه ديگر:{{قرآن|الا فى كتب من قبل ان نبرأها}}.<ref>حديد / ۲۲.</ref> يا: {{قرآن|وَ تُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ}}.<ref>آل عمران / ۲۶.</ref> | |||
اما معنى اينكه هر چيزى به مشيت الهى است چيست؟ آيا مشيت الهى آيا يک حقيقتى است كه بدون قنون و مثلاً به صورت قرعه كشى است؟ آيات ديگرى اين را توضيح مى دهد؛ كه مشيت الهى در اين جهان سنت و قانون و حسابى دارد. | اما معنى اينكه هر چيزى به مشيت الهى است چيست؟ آيا مشيت الهى آيا يک حقيقتى است كه بدون قنون و مثلاً به صورت قرعه كشى است؟ آيات ديگرى اين را توضيح مى دهد؛ كه مشيت الهى در اين جهان سنت و قانون و حسابى دارد. | ||
در دو آيه از آيات قرآن - با يک اختلاف لطيفى كه ميان اين دو آيه هست - اين گونه مى فرمايد: | در دو آيه از آيات قرآن - با يک اختلاف لطيفى كه ميان اين دو آيه هست - اين گونه مى فرمايد:{{قرآن|ان اللَّه لا يغيّر ما بقوم حتى يغيّروا ما بأنفسهم}}<ref>رعد / ۱۱.</ref>: | ||
خدا نعمتى را كه بر قومى عنايت مى فرمايد، از آنها نمى گيرد مگر آن كه قبلاً خود آن مردم خودشان را عوض كرده باشند؛ يعنى از قابليت و صلاحيت نعمتى خودشان را انداخته باشند. | خدا نعمتى را كه بر قومى عنايت مى فرمايد، از آنها نمى گيرد مگر آن كه قبلاً خود آن مردم خودشان را عوض كرده باشند؛ يعنى از قابليت و صلاحيت نعمتى خودشان را انداخته باشند. | ||
خط ۲۸۲: | خط ۲۸۲: | ||
آن وقت است كه خدا نعمتش را سلب مى كند؛ يعنى اينكه ما مى گوييم هر چيزى به مشيّت الهى است معنايش اين نيست كه هيچ چيزى شرط هيچ چيزى نيست، بلكه اگر همه چيز به مشيت خداست بر طبق قانون و قاعده و سبب و مسبّب قرار داده شده است و شرط و مشروط دارد. | آن وقت است كه خدا نعمتش را سلب مى كند؛ يعنى اينكه ما مى گوييم هر چيزى به مشيّت الهى است معنايش اين نيست كه هيچ چيزى شرط هيچ چيزى نيست، بلكه اگر همه چيز به مشيت خداست بر طبق قانون و قاعده و سبب و مسبّب قرار داده شده است و شرط و مشروط دارد. | ||
همه نعمت ها و از جمله | همه نعمت ها و از جمله{{متن عربی|و اتممت عليكم نعمتى}}بى حساب نيست. گويا خداوند متعال مى فرمايد كه اى قوم مسلمان! من نعمت خودم را براى همه شما اتمام كردم، ولى آيا اين نعمت در ميان شما پايدار است يا ناپايدار؟ آيا آسيب پذير است يا آسيب ناپذير؟ | ||
قرآن جواب مى دهد: | قرآن جواب مى دهد:{{قرآن|الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ}}؛ ديگر [[اسلام]] از ناحيه خارج و دشمنى كافران آسيبى نمى پذيرد و از آنها بيم و نگرانى نيست. | ||
بلكه نگرانى از ناحيه منِ خداست؛ يعنى از ناحيه مشيّت من. چرا كه من به شما گفته ام كه هرگز نعمتى را از مردمى سلب نمى كنم مگر اينكه آن مردم خودشان تغيير كرده باشند. | بلكه نگرانى از ناحيه منِ خداست؛ يعنى از ناحيه مشيّت من. چرا كه من به شما گفته ام كه هرگز نعمتى را از مردمى سلب نمى كنم مگر اينكه آن مردم خودشان تغيير كرده باشند. | ||
خط ۳۱۰: | خط ۳۱۰: | ||
چنانچه آن را نكره تخصيص داده شده بگيريم، مراد همان معنايى است كه ما به وسيله احاديث و رواياتى كه نقل شد، در مقام اثبات آن هستيم. | چنانچه آن را نكره تخصيص داده شده بگيريم، مراد همان معنايى است كه ما به وسيله احاديث و رواياتى كه نقل شد، در مقام اثبات آن هستيم. | ||
و اگر آن را نكره مطلق و محض بگيريم، در اين صورت جمله | و اگر آن را نكره مطلق و محض بگيريم، در اين صورت جمله{{متن عربی|وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ}}تأكيدى است بر انجام و اجراى چيزى كه امر به تبليغ آن شده است. | ||
التبه به لفظ مطلق كه هر مصداقى را شامل مى شود، و داستان غدير خم يكى از آن مصداق هاست. | التبه به لفظ مطلق كه هر مصداقى را شامل مى شود، و داستان غدير خم يكى از آن مصداق هاست. | ||
خط ۳۱۸: | خط ۳۱۸: | ||
اين قول هم با آنچه ما مى گوييم منافاتى ندارد، زيرا جز اين منظور نيست كه خداى متعال حفظ و صيانت پيامبرش صلى الله عليه و آله را در تبليغ امرى كه به موجب آن از اختلاف و عدم تمكين امتش بيمناک ود تضمين فرموده است، و منعى ندارد كه آن امر همان نص غدير باشد، و با تصريحاتى كه در اين احاديث مشهود است همين معنى آشكار مى شود. | اين قول هم با آنچه ما مى گوييم منافاتى ندارد، زيرا جز اين منظور نيست كه خداى متعال حفظ و صيانت پيامبرش صلى الله عليه و آله را در تبليغ امرى كه به موجب آن از اختلاف و عدم تمكين امتش بيمناک ود تضمين فرموده است، و منعى ندارد كه آن امر همان نص غدير باشد، و با تصريحاتى كه در اين احاديث مشهود است همين معنى آشكار مى شود. | ||
از سعيد بن جبير و عبداللَّه بن شقيق و محمد بن كعب قرظى و عايشه روايت شده كه گفتند: پيش از نزول آيه | از سعيد بن جبير و عبداللَّه بن شقيق و محمد بن كعب قرظى و عايشه روايت شده كه گفتند: پيش از نزول آيه{{قرآن|وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ}}عده اى از پيامبر صلى الله عليه و آله حراست مى نمودند. | ||
ولى پس از نزول اين آيه پيامبر صلى الله عليه و آله سر خود را از حجره خود بيرون كرد و به محافظان فرمود: برگرديد و برويد، ديگر نيازى به نگهبانى و حراست شما نيست، زيرا خداوند مرا حفظ فرمود.<ref>لفظ روايت از عايشه است.</ref> | ولى پس از نزول اين آيه پيامبر صلى الله عليه و آله سر خود را از حجره خود بيرون كرد و به محافظان فرمود: برگرديد و برويد، ديگر نيازى به نگهبانى و حراست شما نيست، زيرا خداوند مرا حفظ فرمود.<ref>لفظ روايت از عايشه است.</ref> | ||
خط ۳۲۸: | خط ۳۲۸: | ||
روزى هنگام آسايش پيامبر صلى الله عليه و آله، عربى صحرانشين آمد و شمشير خود را كشيد و گفت: چه كسى تو را از حمله من مانع خواهد شد؟ پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: | روزى هنگام آسايش پيامبر صلى الله عليه و آله، عربى صحرانشين آمد و شمشير خود را كشيد و گفت: چه كسى تو را از حمله من مانع خواهد شد؟ پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: | ||
خدا. ناگهان دست آن عرب لرزيد و شمشير از دست او افتاد. راوى گويد: عرب مزبور در آن حال با وضعى غير عادى آنقدر سر خود را به درخت كوبيد تا مغز او متلاشى شد، و خداى متعال نازل فرمود: | خدا. ناگهان دست آن عرب لرزيد و شمشير از دست او افتاد. راوى گويد: عرب مزبور در آن حال با وضعى غير عادى آنقدر سر خود را به درخت كوبيد تا مغز او متلاشى شد، و خداى متعال نازل فرمود:{{قرآن|وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ}}. | ||
اين روايت تناقض دارد با آنچه كه قبلاً ذكر شد كه نگهبانان آنجناب را در بر مى گرفتند تا هنگامى كه اين آيه نازل شد، زيرا بسيار دور از تصور است كه با وجود نگهبانان گرداگرد جايگاه پيامبر صلى الله عليه و آله و آويخته بودن آن شمشير در نزد حضرتشى، آن عرب صحرانشين به هنگام استراحت آن حضرت بتواند به سوى او راه يابد. | اين روايت تناقض دارد با آنچه كه قبلاً ذكر شد كه نگهبانان آنجناب را در بر مى گرفتند تا هنگامى كه اين آيه نازل شد، زيرا بسيار دور از تصور است كه با وجود نگهبانان گرداگرد جايگاه پيامبر صلى الله عليه و آله و آويخته بودن آن شمشير در نزد حضرتشى، آن عرب صحرانشين به هنگام استراحت آن حضرت بتواند به سوى او راه يابد. | ||
علاوه بر اين، قبول چنين واقعه اى مستلزم اين است كه آيه تبليغ به طور پراكنده و متفرق نازل شده باشد، زيرا اين روايت تصريح دارد كه آنچه بعد از داستان آن عرب صحرانشين نازل شد فقط جمله | علاوه بر اين، قبول چنين واقعه اى مستلزم اين است كه آيه تبليغ به طور پراكنده و متفرق نازل شده باشد، زيرا اين روايت تصريح دارد كه آنچه بعد از داستان آن عرب صحرانشين نازل شد فقط جمله{{قرآن|وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ}}بود. | ||
بديهى است كه بين اين داستان با صدر آيه سنخيت و مناسبتى وجود ندارد، و با چنين كيفيتى پذيرش اين قول در سبب نزول آيه مزبور - كه قرظى به تنهايى آن را روايت كرده - دشوار و مشكل است. | بديهى است كه بين اين داستان با صدر آيه سنخيت و مناسبتى وجود ندارد، و با چنين كيفيتى پذيرش اين قول در سبب نزول آيه مزبور - كه قرظى به تنهايى آن را روايت كرده - دشوار و مشكل است. | ||
خط ۳۴۴: | خط ۳۴۴: | ||
منتهى چنين اتفاقى به فرض وقوع و صحت، چون مقارن با نص ولايت حضرت امیر عليه السلام اتفاق افتاده، اشخاص بسيط و ساده لوح را به چنين وهم و پندارى افكنده است. | منتهى چنين اتفاقى به فرض وقوع و صحت، چون مقارن با نص ولايت حضرت امیر عليه السلام اتفاق افتاده، اشخاص بسيط و ساده لوح را به چنين وهم و پندارى افكنده است. | ||
طبرى از ابن جريح روايت كرده كه پيامبر صلى الله عليه و آله از قريش انديشناک بود. وقتى آيه | طبرى از ابن جريح روايت كرده كه پيامبر صلى الله عليه و آله از قريش انديشناک بود. وقتى آيه{{قرآن|وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ}}نازل شد، آن حضرت دراز كشيد و دو يا سه بار فرمود: | ||
هر كس مى خواهد مرا خوار گرداند بيايد. البته چه مانعى دارد كه آن امرى رسول خدا صلى الله عليه و آله به خاطر آن از قريش انديشناک بود همان نص خلافت باشد؟ | هر كس مى خواهد مرا خوار گرداند بيايد. البته چه مانعى دارد كه آن امرى رسول خدا صلى الله عليه و آله به خاطر آن از قريش انديشناک بود همان نص خلافت باشد؟ | ||
خط ۳۵۲: | خط ۳۵۲: | ||
طبرى به چهار سند از عايشه روايت كرده كه گفت: هر كس گمان كند كه محمد صلى الله عليه و آله امرى از كتاب خدا را كتمان نموده، هر آينه مرتكب بهتان و افتراى بزرگى به خداى متعال گشته است. | طبرى به چهار سند از عايشه روايت كرده كه گفت: هر كس گمان كند كه محمد صلى الله عليه و آله امرى از كتاب خدا را كتمان نموده، هر آينه مرتكب بهتان و افتراى بزرگى به خداى متعال گشته است. | ||
در حالى كه خداى متعال مى فرمايد: | در حالى كه خداى متعال مى فرمايد:{{قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ}}. | ||
عايشه با گفتار اين مطلب در صدد بيان سبب نزول نبوده، بلكه به فرموده اين آيه كريمه حضرتش هيچ آيه اى از كتاب خدا را فرو گذار ننموده مگر آنكه آن را ابلاغ و بيان كرده است. | عايشه با گفتار اين مطلب در صدد بيان سبب نزول نبوده، بلكه به فرموده اين آيه كريمه حضرتش هيچ آيه اى از كتاب خدا را فرو گذار ننموده مگر آنكه آن را ابلاغ و بيان كرده است. |