۲۲٬۰۱۸
ویرایش
(←پاسخ) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
<big>اين آيه از دو بُعد قابل بررسى است:</big> | <big>اين آيه از دو بُعد قابل بررسى است:</big> | ||
<big>'''متن خطبه غدير'''</big> | |||
<big>ما مِنْ عِلْمٍ الاّ وَ قَدْ احْصاهُ الله فِىَّ، وَ كُلُّ عِلْمٍ عُلِّمْتُ فَقَدْ احْصَيْتُهُ فى امامِ الْمُتَّقينَ، وَ ما مِنْ عِلْمٍ الاّ وَ قَدْ عَلَّمْتُهُ عَلِيّاً، وَ هُوَ الامامُ الْمُبينُ الَّذى ذَكَرَهُ الله فى سُورَةِ يس: «وَ كُلَّ شَىْءٍ أَحْصَيْناهُ فِى إِمامٍ مُبِينٍ»:</big> | <big>ما مِنْ عِلْمٍ الاّ وَ قَدْ احْصاهُ الله فِىَّ، وَ كُلُّ عِلْمٍ عُلِّمْتُ فَقَدْ احْصَيْتُهُ فى امامِ الْمُتَّقينَ، وَ ما مِنْ عِلْمٍ الاّ وَ قَدْ عَلَّمْتُهُ عَلِيّاً، وَ هُوَ الامامُ الْمُبينُ الَّذى ذَكَرَهُ الله فى سُورَةِ يس: «وَ كُلَّ شَىْءٍ أَحْصَيْناهُ فِى إِمامٍ مُبِينٍ»:</big> | ||
<big>هيچ علمى نيست مگر آنكه خداوند آن را در من جمع كرده است و هر علمى كه آموخته ام در امام المتقين جمع نموده ام، و هيچ علمى نيست مگر آنكه آن را به على آموختهام. اوست امام مبين كه خداوند در سوره يس ذكر كرده: «و هر چيزى را در امام مبين جمع كرديم».<ref>اسرار غدير: ص ۱۴۱ بخش ۳.</ref></big> | <big>هيچ علمى نيست مگر آنكه خداوند آن را در من جمع كرده است و هر علمى كه آموخته ام در امام المتقين جمع نموده ام، و هيچ علمى نيست مگر آنكه آن را به على آموختهام. اوست امام مبين كه خداوند در سوره يس ذكر كرده: «و هر چيزى را در امام مبين جمع كرديم».<ref>اسرار غدير: ص ۱۴۱ بخش ۳.</ref></big> | ||
<big>'''موقعيت تاريخى'''</big> | |||
<big>در اوائل خطبه و آنگاه كه سخن از معادن علم پيامبرصلى الله عليه وآله است تا مردم در آنچه نياز دارند به آنان مراجعه نمايند با قاطعيت مى فرمايد: «حلالى نيست مگر آنچه خدا و رسولش و امامان حلال كرده باشند و حرامى نيست مگر آنچه خدا و رسولش و امامان بر شما حرام كرده باشند. خداوند عز و جل حلال و حرام را به من شناسانده، و آنچه پروردگارم از كتابش و حلال و حرامش به من آموخته به او سپرده ام».<ref>اسرار غدير: ص ۱۴۱ بخش ۳. </ref></big> | <big>در اوائل خطبه و آنگاه كه سخن از معادن علم پيامبرصلى الله عليه وآله است تا مردم در آنچه نياز دارند به آنان مراجعه نمايند با قاطعيت مى فرمايد: «حلالى نيست مگر آنچه خدا و رسولش و امامان حلال كرده باشند و حرامى نيست مگر آنچه خدا و رسولش و امامان بر شما حرام كرده باشند. خداوند عز و جل حلال و حرام را به من شناسانده، و آنچه پروردگارم از كتابش و حلال و حرامش به من آموخته به او سپرده ام».<ref>اسرار غدير: ص ۱۴۱ بخش ۳. </ref></big> | ||
خط ۳۴: | خط ۳۶: | ||
<big>«صاحب اختيار شما خدا و رسولش هستند و كسانى كه ايمان آورده و نماز را بپا داشته و در حال ركوع زكات مى دهند».</big> | <big>«صاحب اختيار شما خدا و رسولش هستند و كسانى كه ايمان آورده و نماز را بپا داشته و در حال ركوع زكات مى دهند».</big> | ||
<big>اين آيه از دو بُعد قابل بررسى است:</big> | <big>اين آيه از دو بُعد قابل بررسى است:</big> | ||
<big>'''متن خطبه غدير'''</big> | |||
<big>وَ هُوَ وَلِيُّكُمْ بَعْدَ الله وَ رَسُولِهِ. وَ قَدْ انْزَلَ الله تَبارَكَ وَ تَعالى عَلَىَّ بِذلِكَ آيَةً مِنْ كِتابِهِ هِىَ: «إِنَّما وَلِيُّكُمُ الله وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ»، وَ عَلِىُّ بْنُ ابى طالِبٍ الَّذى اقامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّكاةَ وَ هُوَ راكِعٌ يُريدُ الله عَزَّ وَ جَلَّ فى كُلِّ حالٍ:</big> | <big>وَ هُوَ وَلِيُّكُمْ بَعْدَ الله وَ رَسُولِهِ. وَ قَدْ انْزَلَ الله تَبارَكَ وَ تَعالى عَلَىَّ بِذلِكَ آيَةً مِنْ كِتابِهِ هِىَ: «إِنَّما وَلِيُّكُمُ الله وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ»، وَ عَلِىُّ بْنُ ابى طالِبٍ الَّذى اقامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّكاةَ وَ هُوَ راكِعٌ يُريدُ الله عَزَّ وَ جَلَّ فى كُلِّ حالٍ:</big> | ||
<big>او (على) صاحب اختيار شما بعد از خدا و رسولش است، و خداوند در اين باره آيه اى از كتابش بر من نازل كرده: «صاحب اختيار شما خدا و رسولش هستند و كسانى كه ايمان آورده و نماز را بپا داشته و در حال ركوع زكات مى دهند»، و على بن ابى طالب است كه نماز را بپا داشته و در حال ركوع زكات داده و در هر حال خداوند عز و جل را قصد مى كند.<ref>اسرار غدير: ص ۱۳۹ بخش ۲. </ref></big> | <big>او (على) صاحب اختيار شما بعد از خدا و رسولش است، و خداوند در اين باره آيه اى از كتابش بر من نازل كرده: «صاحب اختيار شما خدا و رسولش هستند و كسانى كه ايمان آورده و نماز را بپا داشته و در حال ركوع زكات مى دهند»، و على بن ابى طالب است كه نماز را بپا داشته و در حال ركوع زكات داده و در هر حال خداوند عز و جل را قصد مى كند.<ref>اسرار غدير: ص ۱۳۹ بخش ۲. </ref></big> | ||
<big>'''موقعيت تاريخى'''</big> | |||
<big>در مراحل آغازين خطبه در حالى كه پيامبرصلى الله عليه وآله دستور ابلاغ ولايت على عليه السلام را با آيه «بلِّغ» اعلام مى فرمايد، يادآور مى شود كه خداوند قبلاً در قرآن اين ولايت را به اطلاع شما رسانده است، و سپس آيه نازل شده در خاتم بخشى اميرالمؤمنين عليه السلام را بر مردم مى خواند.</big> | <big>در مراحل آغازين خطبه در حالى كه پيامبرصلى الله عليه وآله دستور ابلاغ ولايت على عليه السلام را با آيه «بلِّغ» اعلام مى فرمايد، يادآور مى شود كه خداوند قبلاً در قرآن اين ولايت را به اطلاع شما رسانده است، و سپس آيه نازل شده در خاتم بخشى اميرالمؤمنين عليه السلام را بر مردم مى خواند.</big> | ||
خط ۵۹: | خط ۶۴: | ||
<big>اين آيه از سه بُعد قابل بررسى است:</big> | <big>اين آيه از سه بُعد قابل بررسى است:</big> | ||
<big>'''متن خطبه غدير'''</big> | |||
<big>مَعاشِرَ النّاسِ، الْقُرْآنُ يُعَرِّفُكُمْ انَّ الائِمَّةَ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدُهُ، وَ عَرَّفْتُكُمْ انَّهُمْ مِنّى وَ مِنْهُ، حَيْثُ يَقُولُ الله فى كِتابِهِ: «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِى عَقِبِهِ»:</big> | <big>مَعاشِرَ النّاسِ، الْقُرْآنُ يُعَرِّفُكُمْ انَّ الائِمَّةَ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدُهُ، وَ عَرَّفْتُكُمْ انَّهُمْ مِنّى وَ مِنْهُ، حَيْثُ يَقُولُ الله فى كِتابِهِ: «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِى عَقِبِهِ»:</big> | ||
<big>اى مردم، قرآن به شما مى شناساند كه امامان بعد از على فرزندان او هستند و من هم به شما شناساندم كه امامان از نسل من و اويند. آنجا كه خدا مى فرمايد: «امامت را مطلبى باقى در نسل [[ابراهیم علیه السلام|ابراهيم]] قرار داد».<ref>اسرار غدير: ص ۱۵۶ بخش ۱۰.</ref></big> | <big>اى مردم، قرآن به شما مى شناساند كه امامان بعد از على فرزندان او هستند و من هم به شما شناساندم كه امامان از نسل من و اويند. آنجا كه خدا مى فرمايد: «امامت را مطلبى باقى در نسل [[ابراهیم علیه السلام|ابراهيم]] قرار داد».<ref>اسرار غدير: ص ۱۵۶ بخش ۱۰.</ref></big> | ||
<big>'''موقعيت تاريخى'''</big> | |||
<big>آينده امت از نظر كسانى كه مردم بايد به آنان مراجعه كنند و از آنان دستور بگيرند در اواخر خطبه محكم كارى و دقت بيشترى را اقتضا مى كرد. مرجع شناخت حلال و حرام و معروف و منكر مسئله مهمى بود كه پيامبرصلى الله عليه وآله با استناد به قرآن پايه آن را محكم فرمود و از هر گونه انحرافى نجات داد.</big> | <big>آينده امت از نظر كسانى كه مردم بايد به آنان مراجعه كنند و از آنان دستور بگيرند در اواخر خطبه محكم كارى و دقت بيشترى را اقتضا مى كرد. مرجع شناخت حلال و حرام و معروف و منكر مسئله مهمى بود كه پيامبرصلى الله عليه وآله با استناد به قرآن پايه آن را محكم فرمود و از هر گونه انحرافى نجات داد.</big> | ||
<big>اين مهم در قالب آيه اى كه امامت را منحصر در نسل [[ابراهیم علیه السلام|حضرت ابراهيم عليه السلام]] مى داند، در سايه ادبيات بلند قرآن در كوتاه ترين جمله بيان شده است. از آيه 26 اين سوره نام حضرت ابراهيم عليه السلام به ميان مى آيد كه توحيد را بر اساس فطرت خويش نزد خاندانش علنى ساخت. بلافاصله خداوند چنين موحّد والا مقامى را لايق آن دانسته كه امامت در نسل او باشد.</big> | <big>اين مهم در قالب آيه اى كه امامت را منحصر در نسل [[ابراهیم علیه السلام|حضرت ابراهيم عليه السلام]] مى داند، در سايه ادبيات بلند قرآن در كوتاه ترين جمله بيان شده است. از آيه 26 اين سوره نام حضرت ابراهيم عليه السلام به ميان مى آيد كه توحيد را بر اساس فطرت خويش نزد خاندانش علنى ساخت. بلافاصله خداوند چنين موحّد والا مقامى را لايق آن دانسته كه امامت در نسل او باشد.</big> | ||
<big>'''تحليل اعتقادى'''</big> | |||
<big>از آنجا كه نسل ابراهيم عليه السلام بسيارند، براى آنكه امامان از نسل او اشتباه نشوند، فقط آن نسلى كه از پيامبر و على عليهما السلام اند و هر يک از آنان فرزند ديگرى است و دوازده امامند، جز بر امامان معصوم شيعه از اميرالمؤمنين عليه السلام تا حضرت مهدى عليه السلام بر هيچ فرد ديگرى قابل انطباق نيست.</big> | <big>از آنجا كه نسل ابراهيم عليه السلام بسيارند، براى آنكه امامان از نسل او اشتباه نشوند، فقط آن نسلى كه از پيامبر و على عليهما السلام اند و هر يک از آنان فرزند ديگرى است و دوازده امامند، جز بر امامان معصوم شيعه از اميرالمؤمنين عليه السلام تا حضرت مهدى عليه السلام بر هيچ فرد ديگرى قابل انطباق نيست.</big> | ||
خط ۸۷: | خط ۹۵: | ||
<big>در اينجا اين آيه از دو بُعد قابل بررسى است:</big> | <big>در اينجا اين آيه از دو بُعد قابل بررسى است:</big> | ||
<big>'''متن خطبه غدير'''</big> | |||
<big>مَعاشِرَ النّاسِ، قَدْ ضَلَّ قَبْلَكُمْ اكْثَرُ الاوَّلينَ:</big> | <big>مَعاشِرَ النّاسِ، قَدْ ضَلَّ قَبْلَكُمْ اكْثَرُ الاوَّلينَ:</big> | ||
<big>اى مردم، قبل از شما اكثر پيشينيان گمراه شدند.<ref>اسرار غدير: ص ۱۴۹ بخش ۶ . </ref></big> | <big>اى مردم، قبل از شما اكثر پيشينيان گمراه شدند.<ref>اسرار غدير: ص ۱۴۹ بخش ۶ . </ref></big> | ||
<big>'''تحليل اعتقادى'''</big> | |||
<big>مسئله در اقليت بودن درباره ولايت اهل بيت عليهم السلام از بنيادى ترين مسايل اعتقادى است كه در طول تاريخ هزار و چهارصد ساله اسلام عملاً خود نمايى كرده است.</big> | <big>مسئله در اقليت بودن درباره ولايت اهل بيت عليهم السلام از بنيادى ترين مسايل اعتقادى است كه در طول تاريخ هزار و چهارصد ساله اسلام عملاً خود نمايى كرده است.</big> | ||
خط ۹۸: | خط ۱۰۸: | ||
<big>با استناد به يک اصل قاطع قرآنى، شيعه نه تنها از اقليت خود نمى هراسد كه به آن افتخار هم مى كند، چرا كه كتاب خداوند در آيات متعدد اكثريت را غير مؤمن و غير عالم و غير عاقل و دشمن حق و مشرک و فاسق و بد كردار و كفران كننده نعمت و جاهل و غافل و كافر و گمراه مى شمارد.</big> | <big>با استناد به يک اصل قاطع قرآنى، شيعه نه تنها از اقليت خود نمى هراسد كه به آن افتخار هم مى كند، چرا كه كتاب خداوند در آيات متعدد اكثريت را غير مؤمن و غير عالم و غير عاقل و دشمن حق و مشرک و فاسق و بد كردار و كفران كننده نعمت و جاهل و غافل و كافر و گمراه مى شمارد.</big> | ||
<big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[اكثريت]] / آيه «وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ».</big> | <big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[اكثريت]] / آيه «وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ».</big> | ||
خط ۱۱۴: | خط ۱۲۳: | ||
<big>«از تو درباره ماه حرام و جنگ در آن سؤال مى كنند، بگو جنگ در آن كار بزرگى است و ايجاد مانع بر سر راه خدا و كفر به اوست؛ و خارج كردن اهلش از آن نزد خدا بالاتر است، و فتنه از قتل هم بالاتر است. آنان همچنان با شما جنگ مى كنند تا اگر بتوانند شما را از دينتان باز گردانند. هر كس از شما از دين خود باز گردد و در حالى بميرد كه كافر باشد، چنين كسانى همانانى هستند كه اعمالشان در دنيا و آخرت سقوط مى كند و آنان اصحاب آتش هستند كه براى هميشه در آنند».</big> | <big>«از تو درباره ماه حرام و جنگ در آن سؤال مى كنند، بگو جنگ در آن كار بزرگى است و ايجاد مانع بر سر راه خدا و كفر به اوست؛ و خارج كردن اهلش از آن نزد خدا بالاتر است، و فتنه از قتل هم بالاتر است. آنان همچنان با شما جنگ مى كنند تا اگر بتوانند شما را از دينتان باز گردانند. هر كس از شما از دين خود باز گردد و در حالى بميرد كه كافر باشد، چنين كسانى همانانى هستند كه اعمالشان در دنيا و آخرت سقوط مى كند و آنان اصحاب آتش هستند كه براى هميشه در آنند».</big> | ||
<big>«كَيْفَ يَهْدِى الله قَوْماً كَفَرُوا بَعْدَ إِيمانِهِمْ وَ شَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَ جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ وَ الله لا يَهْدِى الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ. أُولئِكَ جَزاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ الله وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ. خالِدِينَ فِيها لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ»<ref>آل عمران/۸۶-۸۸.</ref>: «چگونه خدا هدايت مىكند قومى را كه بعد از ايمانشان كافر شدند و شهادت دادند كه پيامبر بر حق است و براى آنان بينات آمد، و خداوند قوم ظالم را هدايت نمى كند. آنان كسانى هستند كه جزايشان اين است كه بر آنان لعنت خدا و ملائكه و همه مردم است، و براى هميشه در آن خواهند بود و عذاب آنان تخفيف داده نمى شود و مهلت داده نمى شوند».</big> | <big>«كَيْفَ يَهْدِى الله قَوْماً كَفَرُوا بَعْدَ إِيمانِهِمْ وَ شَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَ جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ وَ الله لا يَهْدِى الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ. أُولئِكَ جَزاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ الله وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ. خالِدِينَ فِيها لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ»<ref>آل عمران/۸۶-۸۸.</ref>: «چگونه خدا هدايت مىكند قومى را كه بعد از ايمانشان كافر شدند و شهادت دادند كه پيامبر بر حق است و براى آنان بينات آمد، و خداوند قوم ظالم را هدايت نمى كند. آنان كسانى هستند كه جزايشان اين است كه بر آنان لعنت خدا و ملائكه و همه مردم است، و براى هميشه در آن خواهند بود و عذاب آنان تخفيف داده نمى شود و مهلت داده نمى شوند».</big> | ||
<big>اين آيه از چهار بُعد قابل بررسى است:</big> | <big>اين آيه از چهار بُعد قابل بررسى است:</big> | ||
<big>'''متن خطبه غدير'''</big> | |||
<big>مَعاشِرَ النّاسِ، انَّما اكْمَلَ الله عَزَّ وَ جَلَّ دينَكُمْ بِامامَتِهِ. فَمَنْ لَمْ يَأْتَمَّ بِهِ وَ بِمَنْ يَقُومُ مَقامَهُ مِنْ وُلْدى مِنْ صُلْبِهِ الى يَوْمِ الْقِيامَةِ وَ الْعَرْضِ عَلَى اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ فَاولئِكَ الَّذينَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِى الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ فِى النَّارِ هُمْ خالِدُونَ «لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ»:</big> | <big>مَعاشِرَ النّاسِ، انَّما اكْمَلَ الله عَزَّ وَ جَلَّ دينَكُمْ بِامامَتِهِ. فَمَنْ لَمْ يَأْتَمَّ بِهِ وَ بِمَنْ يَقُومُ مَقامَهُ مِنْ وُلْدى مِنْ صُلْبِهِ الى يَوْمِ الْقِيامَةِ وَ الْعَرْضِ عَلَى اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ فَاولئِكَ الَّذينَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِى الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ فِى النَّارِ هُمْ خالِدُونَ «لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ»:</big> | ||
<big>اى مردم، خداوند دين شما را با امامت او كامل نمود. پس هر كس اقتدا نكند به او و كسانى كه جانشين او از فرزندان من از نسل او هستند تا روز قيامت و روز رفتن به پيشگاه خداوند عز و جل، چنين كسانى اعمالشان در دنيا و آخرت از بين رفته و در آتش (جهنم) دائمى خواهند بود. عذاب آنان تخفيف نمى يابد و به آنان مهلت داده نمى شود.<ref>اسرار غدير: ص ۱۴۶ بخش ۵ .</ref></big> | <big>اى مردم، خداوند دين شما را با امامت او كامل نمود. پس هر كس اقتدا نكند به او و كسانى كه جانشين او از فرزندان من از نسل او هستند تا روز قيامت و روز رفتن به پيشگاه خداوند عز و جل، چنين كسانى اعمالشان در دنيا و آخرت از بين رفته و در آتش (جهنم) دائمى خواهند بود. عذاب آنان تخفيف نمى يابد و به آنان مهلت داده نمى شود.<ref>اسرار غدير: ص ۱۴۶ بخش ۵ .</ref></big> | ||
<big>'''موقعيت تاريخى'''</big> | |||
<big>لحظاتى پس از بلند كردن اميرالمؤمنين عليه السلام بر فراز منبر و معرفى او با تابلوى جهانى «مَنْ كُنتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ»، و دقيقاً پس از پايان اين اعلام و اقرار گرفتن از مردم، پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله اولين برخورد درباره انكار چنين ولايتى را با قاطعيت نشان داد و اعمال منكرين امامت [[ائمه اثنی عشر|دوازده امام عليهم السلام]] را بى ارزش خواند و آنان را به جهنم بشارت داد.</big> | <big>لحظاتى پس از بلند كردن اميرالمؤمنين عليه السلام بر فراز منبر و معرفى او با تابلوى جهانى «مَنْ كُنتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ»، و دقيقاً پس از پايان اين اعلام و اقرار گرفتن از مردم، پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله اولين برخورد درباره انكار چنين ولايتى را با قاطعيت نشان داد و اعمال منكرين امامت [[ائمه اثنی عشر|دوازده امام عليهم السلام]] را بى ارزش خواند و آنان را به جهنم بشارت داد.</big> | ||
<big>پيامبرصلى الله عليه وآله اين هدف را با [[اقتباس]] از دو آيه كه درباره مرتدين از اسلام است و ارتباط كاملى به موضوع دارد مطرح فرمود و با استفاده از فقره آخر هر دو آيه - كه نتيجه ارتداد است - كلام خود را كامل فرمود. آخر آيه سوره آل عمران عيناً در كلام حضرت آمده، ولى آيه سوره بقره با افزودن «الَّذينَ» به صورت «فاولئك الَّذِينَ حَبِطَتْ...» آمده و به جاى «أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ»، اختصاراً جمله «وَ فِى النَّارِ هُمْ خالِدُونَ» ذكر شده است.</big> | <big>پيامبرصلى الله عليه وآله اين هدف را با [[اقتباس]] از دو آيه كه درباره مرتدين از اسلام است و ارتباط كاملى به موضوع دارد مطرح فرمود و با استفاده از فقره آخر هر دو آيه - كه نتيجه ارتداد است - كلام خود را كامل فرمود. آخر آيه سوره آل عمران عيناً در كلام حضرت آمده، ولى آيه سوره بقره با افزودن «الَّذينَ» به صورت «فاولئك الَّذِينَ حَبِطَتْ...» آمده و به جاى «أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ»، اختصاراً جمله «وَ فِى النَّارِ هُمْ خالِدُونَ» ذكر شده است.</big> | ||
<big>'''موقعيت قرآنى'''</big> | |||
<big>در قرآن، آيه [[سوره بقره]] درباره جنگ و حرمت آن در ماه هاى حرام است. از اواسط آيه سخن به مقايسه قتل و فتنه انگيزى منتقل مى شود و اينكه «الْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ» و در پى آن مسئله ارتداد و بازگشت از دين مطرح مى شود و كسى كه با حال ارتداد بميرد به سقوط اعمال و آتش خالد جهنم جزا داده مى شود.</big> | <big>در قرآن، آيه [[سوره بقره]] درباره جنگ و حرمت آن در ماه هاى حرام است. از اواسط آيه سخن به مقايسه قتل و فتنه انگيزى منتقل مى شود و اينكه «الْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ» و در پى آن مسئله ارتداد و بازگشت از دين مطرح مى شود و كسى كه با حال ارتداد بميرد به سقوط اعمال و آتش خالد جهنم جزا داده مى شود.</big> | ||
خط ۱۳۸: | خط ۱۵۲: | ||
<big>نظير اين آيه در سوره بقره ديده مى شود كه از آيه ۱۵۹ كسانى را ذكر مى كند كه براهين الهى را كتمان مى كنند و مورد لعنت هستند. سپس توبه كنندگان را كه حقايق كتمان شده را براى مردم تبيين مى كنند مورد عفو قرار مى دهد. آنگاه در آيه ۱۶۱ و ۱۶۲ بار ديگر كسانى را كه كافر شده و با همان كفر مى ميرند مورد لعنت خدا و ملائكه و مردم قرار مى دهد و مستحق عذابى خالد مى داند كه تخفيف و مهلتى در آن نيست.</big> | <big>نظير اين آيه در سوره بقره ديده مى شود كه از آيه ۱۵۹ كسانى را ذكر مى كند كه براهين الهى را كتمان مى كنند و مورد لعنت هستند. سپس توبه كنندگان را كه حقايق كتمان شده را براى مردم تبيين مى كنند مورد عفو قرار مى دهد. آنگاه در آيه ۱۶۱ و ۱۶۲ بار ديگر كسانى را كه كافر شده و با همان كفر مى ميرند مورد لعنت خدا و ملائكه و مردم قرار مى دهد و مستحق عذابى خالد مى داند كه تخفيف و مهلتى در آن نيست.</big> | ||
<big>'''تحليل اعتقادى'''</big> | |||
<big>در بُعد تفسيرى كلام پيامبرصلى الله عليه وآله در اين فراز خطبه نسبت به دو آيه شريفه اين نكته حائز اهميت است كه در هر دو آيه موضوع سخن از كسانى است كه پس از شناخت براهين و پذيرفتن دين الهى مرتد و كافر مى شوند و از اسلام باز مى گردند.</big> | <big>در بُعد تفسيرى كلام پيامبرصلى الله عليه وآله در اين فراز خطبه نسبت به دو آيه شريفه اين نكته حائز اهميت است كه در هر دو آيه موضوع سخن از كسانى است كه پس از شناخت براهين و پذيرفتن دين الهى مرتد و كافر مى شوند و از اسلام باز مى گردند.</big> | ||
<big>اين افراد در كلام حضرت به كسانى تعبير و تأويل شده اند كه پس از اعلام كمال دين با امامت دوازده امام عليهم السلام، باز هم از پذيرفتن امامت آنان سر باز مى زنند و با اين كار خود مرتد و كافر مى شوند. نكته فوق را پيامبرصلى الله عليه وآله در سه مرحله بيان فرموده است:</big> | <big>اين افراد در كلام حضرت به كسانى تعبير و تأويل شده اند كه پس از اعلام كمال دين با امامت دوازده امام عليهم السلام، باز هم از پذيرفتن امامت آنان سر باز مى زنند و با اين كار خود مرتد و كافر مى شوند. نكته فوق را پيامبرصلى الله عليه وآله در سه مرحله بيان فرموده است:</big> | ||
<big>'''الف) امامت دوازده امام يعنى دين كامل'''</big> | |||
<big>با در نظر گرفتن اينكه اين قطعه از كلام پيامبرصلى الله عليه وآله دقيقاً پس از بلند كردن و معرفى اميرالمؤمنين عليه السلام ادا شده، اولين كلام حضرت آن است كه «خداوند عز و جل دين شما را با امامت او كامل نموده است». اين يک اتمام حجت براى كسانى است كه ادعاى اسلام دارند، ولى با نپذيرفتن امامت تصريح مى كنند كه «ما دين كامل نمى خواهيم»، و خدا هم مى گويد: «دين ناقص مانند بى دينى است»!</big> | <big>با در نظر گرفتن اينكه اين قطعه از كلام پيامبرصلى الله عليه وآله دقيقاً پس از بلند كردن و معرفى اميرالمؤمنين عليه السلام ادا شده، اولين كلام حضرت آن است كه «خداوند عز و جل دين شما را با امامت او كامل نموده است». اين يک اتمام حجت براى كسانى است كه ادعاى اسلام دارند، ولى با نپذيرفتن امامت تصريح مى كنند كه «ما دين كامل نمى خواهيم»، و خدا هم مى گويد: «دين ناقص مانند بى دينى است»!</big> | ||
<big>تكميل سخن در اين است كه مسئله فقط بر سر امامت اميرالمؤمنين عليه السلام نيست، بلكه شرط دين كامل پذيرفتن امامت بلا فصل دوازده امام معصوم عليهم السلام پس از پيامبرصلى الله عليه وآله است. روشن ترين راه براى فهماندن اين باقيمانده سخن كلمه «بِمَنْ يَقُومُ مَقامَهُ» است. يعنى اگر تعيين امام الزاماً بايد از سوى خدا باشد طبعاً بعد از على بن ابى طالب عليه السلام هم بايد تا آخر دنيا امامانى از سوى خداوند معين شده باشند كه با عبارت «مِنْ وُلْدى مِنْ صُلْبِهِ» آنان را تعيين فرموده است.</big> | <big>تكميل سخن در اين است كه مسئله فقط بر سر امامت اميرالمؤمنين عليه السلام نيست، بلكه شرط دين كامل پذيرفتن امامت بلا فصل دوازده امام معصوم عليهم السلام پس از پيامبرصلى الله عليه وآله است. روشن ترين راه براى فهماندن اين باقيمانده سخن كلمه «بِمَنْ يَقُومُ مَقامَهُ» است. يعنى اگر تعيين امام الزاماً بايد از سوى خدا باشد طبعاً بعد از على بن ابى طالب عليه السلام هم بايد تا آخر دنيا امامانى از سوى خداوند معين شده باشند كه با عبارت «مِنْ وُلْدى مِنْ صُلْبِهِ» آنان را تعيين فرموده است.</big> | ||
<big>'''ب) منكرين امامت تا روز قيامت'''</big> | |||
<big>در اين فراز از خطبه غدير تأكيد خاصى بر مسئله قيامت با دو عبارت كنار يكديگر شده است: «الى يَوْمِ الْقِيامَةِ وَ الْعَرْضِ عَلَى الله عَزَّ وَ جَلَّ». از نظر ادبى اين «جار و مجرور» متعلق به يكى از دو فعل متقدم مى تواند باشد و هر دو معناى صحيح دارد: «لَمْ يَأْتَمَّ» و «يَقُومُ».</big> | <big>در اين فراز از خطبه غدير تأكيد خاصى بر مسئله قيامت با دو عبارت كنار يكديگر شده است: «الى يَوْمِ الْقِيامَةِ وَ الْعَرْضِ عَلَى الله عَزَّ وَ جَلَّ». از نظر ادبى اين «جار و مجرور» متعلق به يكى از دو فعل متقدم مى تواند باشد و هر دو معناى صحيح دارد: «لَمْ يَأْتَمَّ» و «يَقُومُ».</big> | ||
خط ۱۵۵: | خط ۱۷۲: | ||
<big>عبارت «الْعَرْضِ عَلَى الله عَزَّ وَ جَلَّ» را مى توان شاهدى بر احتمال دوم يعنى متعلق بودن به «لَمْ يَأْتَمَّ» دانست، زيرا عرضه بر خداوند نوعى اشاره به آمادگى براى پاسخگويى است، و حضرت بدين وسيله منكرين امامت را هشدار مى دهد. اگر چه با پذيرفتن احتمال اول هم كه متعلق به «يَقُومُ» بدانيم، باز اطلاق عبارت شامل همه منكرين امامت در گستره زمان و مكان خواهد بود.</big> | <big>عبارت «الْعَرْضِ عَلَى الله عَزَّ وَ جَلَّ» را مى توان شاهدى بر احتمال دوم يعنى متعلق بودن به «لَمْ يَأْتَمَّ» دانست، زيرا عرضه بر خداوند نوعى اشاره به آمادگى براى پاسخگويى است، و حضرت بدين وسيله منكرين امامت را هشدار مى دهد. اگر چه با پذيرفتن احتمال اول هم كه متعلق به «يَقُومُ» بدانيم، باز اطلاق عبارت شامل همه منكرين امامت در گستره زمان و مكان خواهد بود.</big> | ||
<big>'''ج) جزاى منكرين امامت ائمه عليهم السلام'''</big> | |||
<big>مسئله ارتداد و بازگشت از دين الهى نزد خداوند از كفر بالاتر است. اكنون كه نپذيرفتن امامت ائمه عليهم السلام نزد خداوند ارتداد و بازگشت از اسلام است، در اين فراز خطبه با استناد به آيه دو جزاى مهم براى اين انسان هاى بى پروا نسبت به دينشان در نظر گرفته شده است:</big> | <big>مسئله ارتداد و بازگشت از دين الهى نزد خداوند از كفر بالاتر است. اكنون كه نپذيرفتن امامت ائمه عليهم السلام نزد خداوند ارتداد و بازگشت از اسلام است، در اين فراز خطبه با استناد به آيه دو جزاى مهم براى اين انسان هاى بى پروا نسبت به دينشان در نظر گرفته شده است:</big> | ||
<big>'''اول: حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ'''</big> | |||
<big>بى ارزش شدن و بطلان اعمال و فساد آن كه معناى «حبط» است. يعنى آنچه به عنوان اسلام انجام داده اند طبعاً بايد براى آنان در دنيا و آخرت نتيجه و فايده اى داشته باشد، اما خداوند صريحاً بر اعمالشان خط بطلان مى كشد و آن را در دنيا و آخرت بى ارزش مى خواند.</big> | <big>بى ارزش شدن و بطلان اعمال و فساد آن كه معناى «حبط» است. يعنى آنچه به عنوان اسلام انجام داده اند طبعاً بايد براى آنان در دنيا و آخرت نتيجه و فايده اى داشته باشد، اما خداوند صريحاً بر اعمالشان خط بطلان مى كشد و آن را در دنيا و آخرت بى ارزش مى خواند.</big> | ||
<big>اين بدان معناست كه كفار در اثر برخى نيكى هايشان لا اقل در دنيا جزاى آن ها را خواهند ديد، ولى منكرين امامت نه تنها در آخرت دست خالى خواهند بود كه در دنيا هم به عنوان جزاى خيراتشان چيزى به آنان داده نمى شود و اين به خاطر فاسد شدن و بطلان اعمالشان در اثر انكار ولايت است.</big> | <big>اين بدان معناست كه كفار در اثر برخى نيكى هايشان لا اقل در دنيا جزاى آن ها را خواهند ديد، ولى منكرين امامت نه تنها در آخرت دست خالى خواهند بود كه در دنيا هم به عنوان جزاى خيراتشان چيزى به آنان داده نمى شود و اين به خاطر فاسد شدن و بطلان اعمالشان در اثر انكار ولايت است.</big> | ||
<big>'''دوم: فِى النَّارِ'''</big> | |||
<big>آتش جهنم بدون شك سزاى كسى است كه پس از عمرى مسلمانى بدان پشتِ پا بزند و مرتد شود، ولى توصيف اين عذاب در كلام پيامبرصلى الله عليه وآله حاكى از غضب فوق العاده الهى نسبت به چنين كسانى است. آن حضرت سه نكته درباره عذاب اين گروه با اقتباس از قرآن فرموده است:</big> | <big>آتش جهنم بدون شك سزاى كسى است كه پس از عمرى مسلمانى بدان پشتِ پا بزند و مرتد شود، ولى توصيف اين عذاب در كلام پيامبرصلى الله عليه وآله حاكى از غضب فوق العاده الهى نسبت به چنين كسانى است. آن حضرت سه نكته درباره عذاب اين گروه با اقتباس از قرآن فرموده است:</big> | ||
خط ۱۸۴: | خط ۲۰۴: | ||
# <big>همچنين فرمود: مَعاشِرَ النّاسِ، انَّما اكْمَلَ الله دينَكُمْ بِامامَتِهِ: اى مردم، خداوند دين شما را با امامت او كامل نمود.<ref>مراجعه شود به عنوان: اسرار غدير: ص ۱۴۶ بخش ۵ . </ref></big> | # <big>همچنين فرمود: مَعاشِرَ النّاسِ، انَّما اكْمَلَ الله دينَكُمْ بِامامَتِهِ: اى مردم، خداوند دين شما را با امامت او كامل نمود.<ref>مراجعه شود به عنوان: اسرار غدير: ص ۱۴۶ بخش ۵ . </ref></big> | ||
# <big>خداوند به پيامبرش خطاب كرد: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ ...» بِوِلايَةِ وَلِيّى وَ مَوْلى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ، عَلِىٍّ...: «امروز دين شما را كامل كردم...» با ولايت وليم و صاحب اختيار هر مرد و زن مؤمنى، يعنى على... .<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۰۲ ح ۸۶ .</ref></big> | # <big>خداوند به پيامبرش خطاب كرد: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ ...» بِوِلايَةِ وَلِيّى وَ مَوْلى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ، عَلِىٍّ...: «امروز دين شما را كامل كردم...» با ولايت وليم و صاحب اختيار هر مرد و زن مؤمنى، يعنى على... .<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۰۲ ح ۸۶ .</ref></big> | ||
<big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[قرآن]] / آيه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً».</big> | <big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[قرآن]] / آيه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً».</big> | ||
خط ۱۹۲: | خط ۲۱۱: | ||
<big>نزد [[اهل سنت]] در امامت اميرالمؤمنين عليه السلام شكى نيست و آن عين ايمان است، اما سزاوار است كه مفاد احاديث غدير امامت معنوى باشد نه خلافت. اين از كلام اهل سنت و علماى صوفيّه استفاده مى شود. از اينجاست كه بيعت همه سلسله هاى صوفيان به اميرالمؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام مى رسد، و به وسيله آن حضرت به رسول جنّ و انس.</big> | <big>نزد [[اهل سنت]] در امامت اميرالمؤمنين عليه السلام شكى نيست و آن عين ايمان است، اما سزاوار است كه مفاد احاديث غدير امامت معنوى باشد نه خلافت. اين از كلام اهل سنت و علماى صوفيّه استفاده مى شود. از اينجاست كه بيعت همه سلسله هاى صوفيان به اميرالمؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام مى رسد، و به وسيله آن حضرت به رسول جنّ و انس.</big> | ||
<big>اين شبهه به چند وجه باطل است:</big> | <big>اين شبهه به چند وجه باطل است:</big> | ||
<big>'''تأويل نبوت با اين تأويل در امامت'''</big> | |||
<big>دليلى كه مسلمانان مى توانند با آن منكران پيامبرى محمد رسول الله صلى الله عليه وآله را ملزم كنند، بشاراتى است كه در كتب آسمانى پيشين در نبوت حضرتش وارد شده است. بى گمان، مخالفان از پذيرش اين بشارات كه دانشمندان مسلمان از كتاب هاى ايشان بيرون آورده اند گريزى ندارند، زيرا اين بشارات مستخرج از كتب آنان است و آشكارا به پيامبرى خاتم النبيين صلى الله عليه وآله دلالت مى كنند.</big> | <big>دليلى كه مسلمانان مى توانند با آن منكران پيامبرى محمد رسول الله صلى الله عليه وآله را ملزم كنند، بشاراتى است كه در كتب آسمانى پيشين در نبوت حضرتش وارد شده است. بى گمان، مخالفان از پذيرش اين بشارات كه دانشمندان مسلمان از كتاب هاى ايشان بيرون آورده اند گريزى ندارند، زيرا اين بشارات مستخرج از كتب آنان است و آشكارا به پيامبرى خاتم النبيين صلى الله عليه وآله دلالت مى كنند.</big> | ||
<big>بنابراين، اگر تأويل [[اهل سنت]] در مورد [[حديث غدير]] درست باشد كه آن را بر امامت باطنى حمل كنند، براى اهل كتاب نيز جايز خواهد بود كه نبوت پيامبر ما را اين گونه زير سؤال ببرند؛ اينكه آن را تأويل و بر معناى لغوى لفظ يعنى «والايى» حمل كنند! حمل امامت اميرالمؤمنين عليه السلام بر امامت صوفيانه! مانند حمل نبوت رسول الله صلى الله عليه وآله به معناى لغوى و نه اصطلاحى نبوت از سوى منكران است. اگر اين باطل است آن هم باطل است.</big> | <big>بنابراين، اگر تأويل [[اهل سنت]] در مورد [[حديث غدير]] درست باشد كه آن را بر امامت باطنى حمل كنند، براى اهل كتاب نيز جايز خواهد بود كه نبوت پيامبر ما را اين گونه زير سؤال ببرند؛ اينكه آن را تأويل و بر معناى لغوى لفظ يعنى «والايى» حمل كنند! حمل امامت اميرالمؤمنين عليه السلام بر امامت صوفيانه! مانند حمل نبوت رسول الله صلى الله عليه وآله به معناى لغوى و نه اصطلاحى نبوت از سوى منكران است. اگر اين باطل است آن هم باطل است.</big> | ||
<big>'''اميرالمؤمنين عليه السلام از صوفيه نيست'''</big> | |||
<big>اين تأويل و حمل امامتى كه حديث غدير به آن دلالت مى كند بر امامت باطنيّه اى كه صوفيه مى گويند، در صورتى درست است كه اميرالمؤمنين عليه السلام از صوفيه باشد! حافظ ابن جوزى صوفى بودن امام عليه السلام و ديگر صحابه را انكار كرده، و كلام ابونعيم اصفهانى را كه ايشان را از شمار صوفيه آورده زشت دانسته و گفته است:</big> | <big>اين تأويل و حمل امامتى كه حديث غدير به آن دلالت مى كند بر امامت باطنيّه اى كه صوفيه مى گويند، در صورتى درست است كه اميرالمؤمنين عليه السلام از صوفيه باشد! حافظ ابن جوزى صوفى بودن امام عليه السلام و ديگر صحابه را انكار كرده، و كلام ابونعيم اصفهانى را كه ايشان را از شمار صوفيه آورده زشت دانسته و گفته است:</big> | ||
خط ۲۰۸: | خط ۲۳۰: | ||
<big>اگر آوردن نام اميرالمؤمنين عليه السلام در شمار صوفيان بى شرمى باشد، بىگمان حمل حديثى كه دالّ بر امامت او است به امامت صوفيانه نيز بى شرمى خواهد بود.</big> | <big>اگر آوردن نام اميرالمؤمنين عليه السلام در شمار صوفيان بى شرمى باشد، بىگمان حمل حديثى كه دالّ بر امامت او است به امامت صوفيانه نيز بى شرمى خواهد بود.</big> | ||
<big>'''ردود شاه ولى الله بر عقايد صوفيه'''</big> | |||
<big>شاه ولى الله دهلوى - پدر مخاطب ما دهلوى - در كتابش «قرّة العينين» در ردّ عقايد صوفيه و بيان عدم ثبوت آن ها از شرع شريف بسيار تلاش كرده است. محال است كسى از آن سخنان آگاه شده باشد و حديث غدير را بر اين محمل ناروا حمل كند!</big> | <big>شاه ولى الله دهلوى - پدر مخاطب ما دهلوى - در كتابش «قرّة العينين» در ردّ عقايد صوفيه و بيان عدم ثبوت آن ها از شرع شريف بسيار تلاش كرده است. محال است كسى از آن سخنان آگاه شده باشد و حديث غدير را بر اين محمل ناروا حمل كند!</big> | ||
<big>'''امامت بر خلاف ديگر مقامات، مبتنى بر اظهار است'''</big> | |||
<big>مولوى اسماعيل در «رساله امامت» خاطرنشان كرده كه امامت سايه رسالت و مانند آن است و مبنايش بر اظهار نهاده شده نه بر اخفاء، اما ساير ارباب ولايت چنين نيستند. از اين رو، جايز نيست گفتارهاى صادر شده از ائمه در بيان امامتشان بر خودستايى و مانند آن حمل شود.</big> | <big>مولوى اسماعيل در «رساله امامت» خاطرنشان كرده كه امامت سايه رسالت و مانند آن است و مبنايش بر اظهار نهاده شده نه بر اخفاء، اما ساير ارباب ولايت چنين نيستند. از اين رو، جايز نيست گفتارهاى صادر شده از ائمه در بيان امامتشان بر خودستايى و مانند آن حمل شود.</big> | ||
<big>اين سخن مى رساند امامتى كه اميرالمؤمنين عليه السلام در اشعارش از آن سخن گفته و آن را اظهار كرده و آشكارا به آن افتخار نموده امامت باطنى نيست، و گرنه آن را اظهار | <big>اين سخن مى رساند امامتى كه اميرالمؤمنين عليه السلام در اشعارش از آن سخن گفته و آن را اظهار كرده و آشكارا به آن افتخار نموده امامت باطنى نيست، و گرنه آن را اظهار نمى كرد و مدّعى آن نمى شد.</big> | ||
<big>'''تصريح دهلوى به لزوم حمل كلام خدا و رسول صلى الله عليه وآله و على عليه السلام بر ظاهر آن'''</big> | |||
<big>دهلوى در نخستين باب «تحفه اثنى عشريه» تصريح كرده كه روش [[اهل سنت]] اين است كه سخنان اميرالمؤمنين عليه السلام را بر ظاهر آن حمل كنند. چنانكه كلام خدا و كلام رسول صلى الله عليه وآله نيز چنين است، و همگى بايد بر معناى ظاهرى آنها حمل شوند. پس از اين اقرار، مى بينيم لفظ امامت در اشعار اميرالمؤمنين عليه السلام آمده، و شكى نيست كه «امامت» در معناى مصطلح آن ظهور دارد نه امامت صوفيانه. از اين رو، نزد دهلوى و چنانكه خود تصريح كرده، نزد اهل سنت گردانيدن لفظ از معناى ظاهرى اش نادرست است.</big> | <big>دهلوى در نخستين باب «تحفه اثنى عشريه» تصريح كرده كه روش [[اهل سنت]] اين است كه سخنان اميرالمؤمنين عليه السلام را بر ظاهر آن حمل كنند. چنانكه كلام خدا و كلام رسول صلى الله عليه وآله نيز چنين است، و همگى بايد بر معناى ظاهرى آنها حمل شوند. پس از اين اقرار، مى بينيم لفظ امامت در اشعار اميرالمؤمنين عليه السلام آمده، و شكى نيست كه «امامت» در معناى مصطلح آن ظهور دارد نه امامت صوفيانه. از اين رو، نزد دهلوى و چنانكه خود تصريح كرده، نزد اهل سنت گردانيدن لفظ از معناى ظاهرى اش نادرست است.</big> | ||
<big>'''تصريح دهلوى به حمل نصوص كتاب و سنت بر معناى ظاهرى'''</big> | |||
<big>دهلوى در باب نبوت كتاب «تحفه اثنى عشريه» مى نويسد:</big> | <big>دهلوى در باب نبوت كتاب «تحفه اثنى عشريه» مى نويسد:</big> | ||
خط ۲۲۸: | خط ۲۵۴: | ||
<big>بنا بر همه اين ها، تأويل حديث غدير و گردانيدن آن از معنايى كه در آن ظهور دارد، و همچنين اشعار اميرالمؤمنين عليه السلام و حسّان و قيس بن سعد و ساير احاديث وارد شده در امامت اميرالمؤمنين عليه السلام، از آشكارترين مصاديق سخن دهلوى است كه چنين كارى از كارهاى ملحدان و زنديقان و موجب ويران شدن پايه هاى دين حنيف است.</big> | <big>بنا بر همه اين ها، تأويل حديث غدير و گردانيدن آن از معنايى كه در آن ظهور دارد، و همچنين اشعار اميرالمؤمنين عليه السلام و حسّان و قيس بن سعد و ساير احاديث وارد شده در امامت اميرالمؤمنين عليه السلام، از آشكارترين مصاديق سخن دهلوى است كه چنين كارى از كارهاى ملحدان و زنديقان و موجب ويران شدن پايه هاى دين حنيف است.</big> | ||
<big>'''استدلال ابوبكر به حديث «الأئمَّةُ مِن قُرَيشٍ» براى خلافتش'''</big> | |||
<big>تأويل مذكور با مقتضاى استدلال [[ابوبكر بن ابى قحافه|ابوبكر]] به حديث «الأئِمَّةُ مِن قُرَيشٍ» بر خلافتش در مقابل انصار مخالف است، چرا كه مقتضاى استدلال به حديث مذكور اين است كه حديث ظاهر در معناى امامت و جانشينى رسول خدا صلى الله عليه وآله باشد؛ يعنى معناى مصطلح نه امامتى كه در تصوف مطرح است.</big> | <big>تأويل مذكور با مقتضاى استدلال [[ابوبكر بن ابى قحافه|ابوبكر]] به حديث «الأئِمَّةُ مِن قُرَيشٍ» بر خلافتش در مقابل انصار مخالف است، چرا كه مقتضاى استدلال به حديث مذكور اين است كه حديث ظاهر در معناى امامت و جانشينى رسول خدا صلى الله عليه وآله باشد؛ يعنى معناى مصطلح نه امامتى كه در تصوف مطرح است.</big> | ||
<big>ابوبكر به همين ظهور استناد و به آن احتجاج كرده است. اگر امامت دالّ بر خلافت نبود، وى براى اثبات اينكه جانشين رسول خدا صلى الله عليه وآله است به اين حديث استناد نمى كرد. احتجاج ابوبكر به اين حديث براى اثبات خلافتش در كتاب هاى سيره و تاريخ آمده است.</big> | <big>ابوبكر به همين ظهور استناد و به آن احتجاج كرده است. اگر امامت دالّ بر خلافت نبود، وى براى اثبات اينكه جانشين رسول خدا صلى الله عليه وآله است به اين حديث استناد نمى كرد. احتجاج ابوبكر به اين حديث براى اثبات خلافتش در كتاب هاى سيره و تاريخ آمده است.</big> | ||
<big>'''نزد اهل سنت، امامت به معناى خلافت است'''</big> | |||
<big>شاه ولى الله دهلوى تصريح كرده<ref>ازالة الخفاء: مقصد اول از باب هفتم. </ref>كه نزد اهل سنت امامت و خلافت مترادف اند. بنابراين، در اشعار اميرالمؤمنين عليه السلام و حسّان و قيس مراد از «الامام» خليفه است، نه امام به معناى صوفيانه. اين نيز تأويل حديث غدير را باطل مى كند و نشان مى دهد كه تأويل مذكور مخالف مذهب و معتقَد اهل سنت است.</big> | <big>شاه ولى الله دهلوى تصريح كرده<ref>ازالة الخفاء: مقصد اول از باب هفتم. </ref>كه نزد اهل سنت امامت و خلافت مترادف اند. بنابراين، در اشعار اميرالمؤمنين عليه السلام و حسّان و قيس مراد از «الامام» خليفه است، نه امام به معناى صوفيانه. اين نيز تأويل حديث غدير را باطل مى كند و نشان مى دهد كه تأويل مذكور مخالف مذهب و معتقَد اهل سنت است.</big> | ||
<big>'''«امامت» رياستِ دين و دنياست'''</big> | |||
<big>امامت مصطلح كه نزد اهل سنت مترادف «خلافت» يا همان رياست عامّه در دين و دنياست، و عالمان بزرگ اهل سنت به اين مطلب تصريح كرده اند. فخر رازى مى نويسد: امامت رياست عامه شخصى از اشخاص در دين و دنياست. قيد «عامّه» براى اين است كه رئيس و قاضى و مانند اين ها از تعريف خارج شوند. قيد «شخصى از اشخاص» براى اين است كه هر گاه امام را به سبب فسقش عزل كردند «كلّ امت» از تعريف خارج شوند، چرا كه «كلّ امت» شخص واحد نيست.<ref>نهاية العقول (مخطوط).</ref></big> | <big>امامت مصطلح كه نزد اهل سنت مترادف «خلافت» يا همان رياست عامّه در دين و دنياست، و عالمان بزرگ اهل سنت به اين مطلب تصريح كرده اند. فخر رازى مى نويسد: امامت رياست عامه شخصى از اشخاص در دين و دنياست. قيد «عامّه» براى اين است كه رئيس و قاضى و مانند اين ها از تعريف خارج شوند. قيد «شخصى از اشخاص» براى اين است كه هر گاه امام را به سبب فسقش عزل كردند «كلّ امت» از تعريف خارج شوند، چرا كه «كلّ امت» شخص واحد نيست.<ref>نهاية العقول (مخطوط).</ref></big> | ||
خط ۲۴۵: | خط ۲۷۴: | ||
<big>بنا بر همه اين ها، در ثبوت امامت عامه براى حضرتش شكى نمى ماند. زيرا اگر مراد از امامت ثابت شده در روز غدير امامت عامه باشد مطلوب ثابت مى شود، و اگر مراد امامت در بعضى از امور باشد؛ آن امور يا به دين مربوط اند يا به دنيا، كه در هر صورت ثبوت امامت براى على عليه السلام حتى در امرى از امور مستلزم بطلان خلافت خلفاى سه گانه است. چرا كه امامت وى - هر چند كه در امرى از امور باشد - به اين معنى است كه خلفاى سه گانه در آن امر خاص امام نبوده بلكه مأموم على عليه السلام بودهاند. در نتيجه، عموميت امامت اميرالمؤمنين عليه السلام ثابت مى شود، و عموميت امامت خلفاى سه گانه باطل مى گردد. وقتى بطلان عموميت امامت اينان ثابت شود، بطلان تقدّمشان بر حضرت اميرعليه السلام نيز ثابت خواهد شد، چرا كه جايز نيست مأموم بر امام مقدّم شود. بنابراين، روشن شد كه تأويل مذكور از حديث غدير هيچ سودى براى اهل سنت ندارد.</big> | <big>بنا بر همه اين ها، در ثبوت امامت عامه براى حضرتش شكى نمى ماند. زيرا اگر مراد از امامت ثابت شده در روز غدير امامت عامه باشد مطلوب ثابت مى شود، و اگر مراد امامت در بعضى از امور باشد؛ آن امور يا به دين مربوط اند يا به دنيا، كه در هر صورت ثبوت امامت براى على عليه السلام حتى در امرى از امور مستلزم بطلان خلافت خلفاى سه گانه است. چرا كه امامت وى - هر چند كه در امرى از امور باشد - به اين معنى است كه خلفاى سه گانه در آن امر خاص امام نبوده بلكه مأموم على عليه السلام بودهاند. در نتيجه، عموميت امامت اميرالمؤمنين عليه السلام ثابت مى شود، و عموميت امامت خلفاى سه گانه باطل مى گردد. وقتى بطلان عموميت امامت اينان ثابت شود، بطلان تقدّمشان بر حضرت اميرعليه السلام نيز ثابت خواهد شد، چرا كه جايز نيست مأموم بر امام مقدّم شود. بنابراين، روشن شد كه تأويل مذكور از حديث غدير هيچ سودى براى اهل سنت ندارد.</big> | ||
<big>'''امامت مستلزم عصمت است'''</big> | |||
<big>امامت اميرالمؤمنين عليه السلام از اشعار وى و اشعار حسّان بن ثابت و قيس بن سعد بن عُباده ثابت شد. اگر على عليه السلام امام باشد، از همه گناهان معصوم خواهد بود، و اگر معصوم باشد خلافتش ثابت شده، و خلافت آن ها كه خود را از او پيش انداختند باطل مى شود، چرا كه تقدّم غير معصوم بر معصوم عقلاً قبيح و بلكه از اقبح قبايح است.</big> | <big>امامت اميرالمؤمنين عليه السلام از اشعار وى و اشعار حسّان بن ثابت و قيس بن سعد بن عُباده ثابت شد. اگر على عليه السلام امام باشد، از همه گناهان معصوم خواهد بود، و اگر معصوم باشد خلافتش ثابت شده، و خلافت آن ها كه خود را از او پيش انداختند باطل مى شود، چرا كه تقدّم غير معصوم بر معصوم عقلاً قبيح و بلكه از اقبح قبايح است.</big> | ||
خط ۳۵۰: | خط ۳۸۰: | ||
<big>محور غدير امامت بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله است كه با ژرفنگرى و آينده بينى دقيق - كه در هيچ يك از اديان و ملل جهان نظير ندارد - پيش بينى شده است. اين پيش بينى ها در جهات زير قابل توجه است:</big> | <big>محور غدير امامت بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله است كه با ژرفنگرى و آينده بينى دقيق - كه در هيچ يك از اديان و ملل جهان نظير ندارد - پيش بينى شده است. اين پيش بينى ها در جهات زير قابل توجه است:</big> | ||
<big>'''انتخاب بهترين مولى'''</big> | |||
<big>يافتن فردى مناسب براى يک مقام تا وقتى در اختيار بشر باشد احتمال خطا در آن راه دارد. وقتى مسئله به عظمت جانشينى پيامبرصلى الله عليه وآله باشد كوچک ترين اشتباه بزرگ ترين ضررها را به دنبال خواهد داشت. در اين مرحله خدا بر مسلمانان منت گذاشت و اين انتخاب را خود بر عهده گرفت. بر همه واضح است كه انتخاب خداوند نه تنها احتمال اشتباه ندارد، بلكه قطعاً بهترين انتخابى خواهد بود كه فوق آن تصور نمى شود.</big> | <big>يافتن فردى مناسب براى يک مقام تا وقتى در اختيار بشر باشد احتمال خطا در آن راه دارد. وقتى مسئله به عظمت جانشينى پيامبرصلى الله عليه وآله باشد كوچک ترين اشتباه بزرگ ترين ضررها را به دنبال خواهد داشت. در اين مرحله خدا بر مسلمانان منت گذاشت و اين انتخاب را خود بر عهده گرفت. بر همه واضح است كه انتخاب خداوند نه تنها احتمال اشتباه ندارد، بلكه قطعاً بهترين انتخابى خواهد بود كه فوق آن تصور نمى شود.</big> | ||
<big>'''معرفى دوازده امام عليهم السلام تا آخر دنيا'''</big> | |||
<big>نكته بسيار مهم و قابل توجه در غدير، يكسره كردن مسئله جانشينى پيامبرصلى الله عليه وآله تا آخرين روز دنيا بود. در غدير فقط اميرالمؤمنين عليه السلام معرفى نشد، بلكه دوازده امام معصوم عليهم السلام به عنوان سلسله لا ينقطع امامت تعيين شدند.</big> | <big>نكته بسيار مهم و قابل توجه در غدير، يكسره كردن مسئله جانشينى پيامبرصلى الله عليه وآله تا آخرين روز دنيا بود. در غدير فقط اميرالمؤمنين عليه السلام معرفى نشد، بلكه دوازده امام معصوم عليهم السلام به عنوان سلسله لا ينقطع امامت تعيين شدند.</big> | ||
<big>البته بايد هم چنين مى شد، زيرا آنچه درباره تعيين جانشين اول پيامبرصلى الله عليه وآله ضرورت داشت دقيقاً در مراحل بعد نيز تا آخر دنيا مورد توجه بود، و به همان دليل پيامبرصلى الله عليه وآله رشته جانشينى خود تا روز قيامت را در غدير بيان كردند و دوازده امام عليهم السلام را يک جا به مردم معرفى نمودند، و بر حضور آنان به عنوان امام در همه اعصار تأكيد كردند و امامت هركس ديگرى را به هر دليلى و در هر مقامى و با هر نسبتى به صراحت نفى كردند.</big> | <big>البته بايد هم چنين مى شد، زيرا آنچه درباره تعيين جانشين اول پيامبرصلى الله عليه وآله ضرورت داشت دقيقاً در مراحل بعد نيز تا آخر دنيا مورد توجه بود، و به همان دليل پيامبرصلى الله عليه وآله رشته جانشينى خود تا روز قيامت را در غدير بيان كردند و دوازده امام عليهم السلام را يک جا به مردم معرفى نمودند، و بر حضور آنان به عنوان امام در همه اعصار تأكيد كردند و امامت هركس ديگرى را به هر دليلى و در هر مقامى و با هر نسبتى به صراحت نفى كردند.</big> | ||
<big>'''تعيين امام معصوم'''</big> | |||
<big>بشر هميشه در جستجوى راهى است كه او را قطعاً به هدف برساند، و اين دست يافتنى نيست مگر در سايه مصونيت از خطاهاى عمدى و سهوى. بين تمام اديان و مذاهب جهان تنها مذهب شيعه است كه مى تواند اين ادعا را با ضمانت الهى داشته باشد.</big> | <big>بشر هميشه در جستجوى راهى است كه او را قطعاً به هدف برساند، و اين دست يافتنى نيست مگر در سايه مصونيت از خطاهاى عمدى و سهوى. بين تمام اديان و مذاهب جهان تنها مذهب شيعه است كه مى تواند اين ادعا را با ضمانت الهى داشته باشد.</big> | ||
خط ۳۶۴: | خط ۳۹۶: | ||
<big>يعنى امامان معصوم عليهم السلام رهبران و مقتدايان دينى ما هستند كه از طرف خداوند عصمتشان از هر خطايى تضمين شده است. در سايه عصمت، شيعه مطمئن است راهى كه در پيش گرفته درست بوده و همان است كه خداوند از بندگانش طلب كرده است. اين پايه اى بود كه در غدير با عبارات مختلف از آن ياد شد.</big> | <big>يعنى امامان معصوم عليهم السلام رهبران و مقتدايان دينى ما هستند كه از طرف خداوند عصمتشان از هر خطايى تضمين شده است. در سايه عصمت، شيعه مطمئن است راهى كه در پيش گرفته درست بوده و همان است كه خداوند از بندگانش طلب كرده است. اين پايه اى بود كه در غدير با عبارات مختلف از آن ياد شد.</big> | ||
<big>'''معدن علم'''</big> | |||
<big>تأكيدى كه در غدير براى مقام امامت بود اطمينان دادن به مردم درباره اتصال علم اهل بيت عليهم السلام به علم الهى بود. پيداست نيازهاى علمى مردم گستره اى به وسعت زمان ها و مكان ها و موضوعات مختلف دارد، و با توجه به بى نهايت بودن علم جا دارد سؤالات علمى را هم نامتناهى تعبير كنيم.</big> | <big>تأكيدى كه در غدير براى مقام امامت بود اطمينان دادن به مردم درباره اتصال علم اهل بيت عليهم السلام به علم الهى بود. پيداست نيازهاى علمى مردم گستره اى به وسعت زمان ها و مكان ها و موضوعات مختلف دارد، و با توجه به بى نهايت بودن علم جا دارد سؤالات علمى را هم نامتناهى تعبير كنيم.</big> | ||
<big>در برابر چنين نيازى جز درياى بيكران علم كه سرچشمه آن علم خداوند باشد و هم از سوى او به عنوان علم لدنّى به ايشان عطا شده باشد راه ديگرى نيست، چرا كه بشر عادى محدود و گنجايش علمش معين است. در غدير پاسخى بلند به اين نياز عظيم داده شد و خداوند با ضمانت خويش، پيامبر و دوازده امام عليهم السلام را معادن علم خود توصيف كرد و تأكيد نمود كه در هر باره اى نياز داشتيد از ايشان سؤال كنيد، و آنان هيچ نيازى به علم و عالم ندارند.</big> | <big>در برابر چنين نيازى جز درياى بيكران علم كه سرچشمه آن علم خداوند باشد و هم از سوى او به عنوان علم لدنّى به ايشان عطا شده باشد راه ديگرى نيست، چرا كه بشر عادى محدود و گنجايش علمش معين است. در غدير پاسخى بلند به اين نياز عظيم داده شد و خداوند با ضمانت خويش، پيامبر و دوازده امام عليهم السلام را معادن علم خود توصيف كرد و تأكيد نمود كه در هر باره اى نياز داشتيد از ايشان سؤال كنيد، و آنان هيچ نيازى به علم و عالم ندارند.</big> | ||
<big>'''ولايت مطلقه الهيه'''</big> | |||
<big>امامت و ولايت در هر حدى محدود باشد در ماوراى آن حد زير سؤال مى رود، و مشكلاتى كه در صورت عدم تعيين امام قابل پيش بينى است در همان محدوده مطرح مى شود. لذا در غدير پس از ضمانت هاى مختلفى مانند افضليت، عصمت و علم كه از طرف پروردگار درباره دوازده امام عليهم السلام داده شد، اختيار مطلق در امور دين و دنياى مردم از جهات مختلف به دست مقام عصمت سپرده شد كه به عنوان نايبان خداوند در زمين عمل مى كنند.</big> | <big>امامت و ولايت در هر حدى محدود باشد در ماوراى آن حد زير سؤال مى رود، و مشكلاتى كه در صورت عدم تعيين امام قابل پيش بينى است در همان محدوده مطرح مى شود. لذا در غدير پس از ضمانت هاى مختلفى مانند افضليت، عصمت و علم كه از طرف پروردگار درباره دوازده امام عليهم السلام داده شد، اختيار مطلق در امور دين و دنياى مردم از جهات مختلف به دست مقام عصمت سپرده شد كه به عنوان نايبان خداوند در زمين عمل مى كنند.</big> | ||
<big>'''حضرت مهدى عليه السلام'''</big> | |||
<big>پيداست كه با حضور منافقان و مسلمانان ضعيف العقيده، جنبه عملى امامت غدير به آسانى قابل تحقق نيست. لذا در غدير - يعنى روزى كه اصل امامت مطرح شد - اين پيشبينى به صراحت اعلام شد تا يك مسلمان پس از اعتقاد به امامت، بداند كه اين اعتقاد - طبق وعده خداوند - روزى محقق خواهد شد اگر چه آن روز دير باشد؛ و آن روزى است كه حضرت مهدى عليه السلام ظهور كند. اين مسئله دو جهت مهم اعتقادى را تأمين مى كند:</big> | <big>پيداست كه با حضور منافقان و مسلمانان ضعيف العقيده، جنبه عملى امامت غدير به آسانى قابل تحقق نيست. لذا در غدير - يعنى روزى كه اصل امامت مطرح شد - اين پيشبينى به صراحت اعلام شد تا يك مسلمان پس از اعتقاد به امامت، بداند كه اين اعتقاد - طبق وعده خداوند - روزى محقق خواهد شد اگر چه آن روز دير باشد؛ و آن روزى است كه حضرت مهدى عليه السلام ظهور كند. اين مسئله دو جهت مهم اعتقادى را تأمين مى كند:</big> | ||
خط ۳۸۲: | خط ۴۱۷: | ||
<big>امروزه برخى از مدعيان روشنفكرى دينى موضوع مهم و اعتقادى خلافت و امامت و ماجراى غدير را در حد مسئله اى تاريخى قلمداد مىكنند، و بحث و گفتگو درباره آن را سبب اختلاف بين مسلمانان تلقى مى كنند! اما در اين موضوع، روى سخن آنان با شيعه است و به ساير فرق مسلمين كارى ندارند، و دانسته يا ندانسته (البته عمدتاً دانسته و به عمد) از ديگر فرقه ها جانبدارى مى كنند! در بررسى نظريه آنان به چند نكته اشاره كرده، و جايگاه مهم و اعتقادى امامت و غدير را در بيان قرآن كريم و احاديث پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله و اهل بيت عصمت عليهم السلام بازشناسى مى كنيم:</big> | <big>امروزه برخى از مدعيان روشنفكرى دينى موضوع مهم و اعتقادى خلافت و امامت و ماجراى غدير را در حد مسئله اى تاريخى قلمداد مىكنند، و بحث و گفتگو درباره آن را سبب اختلاف بين مسلمانان تلقى مى كنند! اما در اين موضوع، روى سخن آنان با شيعه است و به ساير فرق مسلمين كارى ندارند، و دانسته يا ندانسته (البته عمدتاً دانسته و به عمد) از ديگر فرقه ها جانبدارى مى كنند! در بررسى نظريه آنان به چند نكته اشاره كرده، و جايگاه مهم و اعتقادى امامت و غدير را در بيان قرآن كريم و احاديث پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله و اهل بيت عصمت عليهم السلام بازشناسى مى كنيم:</big> | ||
<big>'''نكته اول'''</big> | |||
<big>اين گروه معمولاً كسانى اند كه پيامبرى پيامبرصلى الله عليه وآله را در ارتباط با جهان غيب و عالم ديگر نمى دانند و تمامى مسائل مذهب را به نحوى توجيه مادى و زمينى مى كنند. پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله را - كه پيام آور الهى است - مصلح و نابغه اى بيش نمى دانند، و در احكام دين باورشان اين است كه بايد با ملاک هاى مادى و زمينى سازگار باشد.</big> | <big>اين گروه معمولاً كسانى اند كه پيامبرى پيامبرصلى الله عليه وآله را در ارتباط با جهان غيب و عالم ديگر نمى دانند و تمامى مسائل مذهب را به نحوى توجيه مادى و زمينى مى كنند. پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله را - كه پيام آور الهى است - مصلح و نابغه اى بيش نمى دانند، و در احكام دين باورشان اين است كه بايد با ملاک هاى مادى و زمينى سازگار باشد.</big> | ||
<big>از اين رو، تاريخى دانستن امامت و كم اهميت جلوه دادن آن مربوط به تفكرات چنين افرادى است، كه دين داران - به خاطر الهى و غيبى و آسمانى دانستن دين - اين تفكرات را نمى پذيرند. اما اين كه گمان مى كنند طرح چنين مسائلى موجب اختلاف ميان مسلمين است، در پاسخ آنان مى گوييم: اگر به راستى در پيشنهاد خود خير خواهيد، مسلمانان را وادار كنيد كه با پذيرش حقيقت بر محور آن چرخيده، و وحدت را بر پايه حق و حقيقت ايجاد كنند. نه اينكه بهانه ايجاد وحدت بسيارى از محورهاى آن را زير پا بگذارند، و وحدتى موقت و زودگذر به دست آورند!</big> | <big>از اين رو، تاريخى دانستن امامت و كم اهميت جلوه دادن آن مربوط به تفكرات چنين افرادى است، كه دين داران - به خاطر الهى و غيبى و آسمانى دانستن دين - اين تفكرات را نمى پذيرند. اما اين كه گمان مى كنند طرح چنين مسائلى موجب اختلاف ميان مسلمين است، در پاسخ آنان مى گوييم: اگر به راستى در پيشنهاد خود خير خواهيد، مسلمانان را وادار كنيد كه با پذيرش حقيقت بر محور آن چرخيده، و وحدت را بر پايه حق و حقيقت ايجاد كنند. نه اينكه بهانه ايجاد وحدت بسيارى از محورهاى آن را زير پا بگذارند، و وحدتى موقت و زودگذر به دست آورند!</big> | ||
<big>'''نكته دوم'''</big> | |||
<big>توجه به مفهوم و جايگاه امامت نشانگر اعتقادى بودن اين اصل است. در قرآن كريم درباره [[ابراهیم علیه السلام|ابراهيم خليل عليه السلام]] و امامت او مى خوانيم: «و اذ ابتلى ابراهيم ربه بكلمات فاتمّهنّ قال انى جاعلك للناس اماماً قال و من ذريتى قال لا ينال عهدى الظالمين»<ref>بقره/۱۲۴.</ref>: هنگامى كه پروردگار ابراهيم او را به حوادثى آزمود و او از عهده تمامى آنها به خوبى بر آمد خداوند فرمود اينک تو را براى مردمان امام قرار دادم ابراهيم پرسيد و از فرزندان من خداوند فرمود پيمان امامت من ستمكاران را نخواهد رسيد.</big> | <big>توجه به مفهوم و جايگاه امامت نشانگر اعتقادى بودن اين اصل است. در قرآن كريم درباره [[ابراهیم علیه السلام|ابراهيم خليل عليه السلام]] و امامت او مى خوانيم: «و اذ ابتلى ابراهيم ربه بكلمات فاتمّهنّ قال انى جاعلك للناس اماماً قال و من ذريتى قال لا ينال عهدى الظالمين»<ref>بقره/۱۲۴.</ref>: هنگامى كه پروردگار ابراهيم او را به حوادثى آزمود و او از عهده تمامى آنها به خوبى بر آمد خداوند فرمود اينک تو را براى مردمان امام قرار دادم ابراهيم پرسيد و از فرزندان من خداوند فرمود پيمان امامت من ستمكاران را نخواهد رسيد.</big> | ||
خط ۳۹۳: | خط ۴۳۰: | ||
<big>واژه «مُخلف» نشانگر اين است كه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله بايد از سوى خداوند جانشين معرفى كند<ref>همانگونه كه خود رسول الله صلى الله عليه وآله از سوى خداوند متعال برگزيده شده است. </ref>، و از ضميمه قرآن به اهل بيت عليهم السلام بر مى آيد كه جانشين او تنها جنبه حاكميت سياسى و زمامدارى اجتماعى ندارد، بلكه در تمامى شؤون و ابعاد شخصيت رسول الله صلى الله عليه وآله جانشينى دارد. به جز نبوت تشريعى و قانون آورى كه خود بارها تذكر فرمود: يا على، انت منّى بمنزلة هارون من موسى. الا انه لا نبى بعدى<ref>الكافى: ج ۸ ص ۱۰۷. </ref>اى على، تو نسبت به من جايگاه هارون را دارى نسبت به موسى. به جز اينكه پس از من پيامبرى نخواهد بود (و پس از موسى پيامبرى ادامه يافت).</big> | <big>واژه «مُخلف» نشانگر اين است كه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله بايد از سوى خداوند جانشين معرفى كند<ref>همانگونه كه خود رسول الله صلى الله عليه وآله از سوى خداوند متعال برگزيده شده است. </ref>، و از ضميمه قرآن به اهل بيت عليهم السلام بر مى آيد كه جانشين او تنها جنبه حاكميت سياسى و زمامدارى اجتماعى ندارد، بلكه در تمامى شؤون و ابعاد شخصيت رسول الله صلى الله عليه وآله جانشينى دارد. به جز نبوت تشريعى و قانون آورى كه خود بارها تذكر فرمود: يا على، انت منّى بمنزلة هارون من موسى. الا انه لا نبى بعدى<ref>الكافى: ج ۸ ص ۱۰۷. </ref>اى على، تو نسبت به من جايگاه هارون را دارى نسبت به موسى. به جز اينكه پس از من پيامبرى نخواهد بود (و پس از موسى پيامبرى ادامه يافت).</big> | ||
<big>در حديث حضرت كاظم عليه السلام آمده است: الامامة هى النور.<ref>الكافى: ج ۱ ص ۱۹۶. </ref>همچنين در روايت مشهور حضرت رضا عليه السلام مى خوانيم: ان الامامة منزلة الانبياء و ارث الاوصياء... . ان الامامة خلافة الرسول و مقام اميرالمؤمنين و الحسن و الحسين و... . ان الامامة زمام الدين و نظام المسلمين و صلاح الدنيا و عزّ المؤمنين و... . ان الامامة أسّ الاسلام النامى و فرعه السامى.<ref>الكافى: ج ۱ ص ۲۰۰. </ref></big> | <big>در حديث حضرت كاظم عليه السلام آمده است: الامامة هى النور.<ref>الكافى: ج ۱ ص ۱۹۶. </ref>همچنين در روايت مشهور حضرت رضا عليه السلام مى خوانيم: ان الامامة منزلة الانبياء و ارث الاوصياء... . ان الامامة خلافة الرسول و مقام اميرالمؤمنين و الحسن و الحسين و... . ان الامامة زمام الدين و نظام المسلمين و صلاح الدنيا و عزّ المؤمنين و... . ان الامامة أسّ الاسلام النامى و فرعه السامى.<ref>الكافى: ج ۱ ص ۲۰۰. </ref></big> | ||
خط ۴۰۲: | خط ۴۳۷: | ||
<big>از اين رو، پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله امام و امامت را جاى نشينى همه جانبه خود معرفى كرده، و آن را داراى مقامات والا دانست، و در طول بيست و اندى سال پيامبرى خود مقام امامت و برترى هاى على عليه السلام را گوشزد فرمود، و شؤون مهم او را همچون سرپرستى و ولايت در تكوين و تشريع، ابلاغ متن دين، تبيين و تفسير قرآن و احكام، زمامدارى و حكومت جامعه، علم غيب، عصمت، شجاعت و پهلوانى و... تذكر فرمود.</big> | <big>از اين رو، پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله امام و امامت را جاى نشينى همه جانبه خود معرفى كرده، و آن را داراى مقامات والا دانست، و در طول بيست و اندى سال پيامبرى خود مقام امامت و برترى هاى على عليه السلام را گوشزد فرمود، و شؤون مهم او را همچون سرپرستى و ولايت در تكوين و تشريع، ابلاغ متن دين، تبيين و تفسير قرآن و احكام، زمامدارى و حكومت جامعه، علم غيب، عصمت، شجاعت و پهلوانى و... تذكر فرمود.</big> | ||
<big>'''نكته سوم'''</big> | |||
<big>اهميت مسئله امامت اميرالمؤمنين عليه السلام تا بدان جاست كه در قرآن كريم آيات فراوان بر آن نزول يافته. از جمله:</big> | <big>اهميت مسئله امامت اميرالمؤمنين عليه السلام تا بدان جاست كه در قرآن كريم آيات فراوان بر آن نزول يافته. از جمله:</big> | ||
خط ۴۱۱: | خط ۴۴۷: | ||
<big>مى بينيم كه آيات فوق و ده ها آيه ديگر، با ملاحظه شأن نزول آن ها، درباره امامت و ولايت و سرپرستى امام اميرالمؤمنين عليه السلام است.</big> | <big>مى بينيم كه آيات فوق و ده ها آيه ديگر، با ملاحظه شأن نزول آن ها، درباره امامت و ولايت و سرپرستى امام اميرالمؤمنين عليه السلام است.</big> | ||
<big>'''نكته چهارم'''</big> | |||
<big>زمينه هاى پيشين وصايت و امامت اميرالمؤمنين علىعليه السلام در غدير است. نائب و منوب عنه بايستى با يكديگر سنخيت كامل و شباهت تام داشته باشند.</big> | <big>زمينه هاى پيشين وصايت و امامت اميرالمؤمنين علىعليه السلام در غدير است. نائب و منوب عنه بايستى با يكديگر سنخيت كامل و شباهت تام داشته باشند.</big> | ||
<big>از اين رو، پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله از پيش او را در بستر مهر و محبت و در فضاى جان و خانه خويش تربيت و با روحيات و اخلاقيات خويش مأنوس كرد. در اين زمينه، خود على عليه السلام در خطبه قاصعه چنين حكايت مى كند<ref>نهج البلاغه (فيض): ص ۷۶۶ خطبه ۲۳۴، و اين عبارت در ص ۸۰۲ . شرح نهج البلاغه: ج ۱۳ ص ۱۹۷. بحار الانوار: ج ۱۴ ص ۴۷۵.</ref>: ... شما مى دانيد كه مرا نزد رسول خدا صلى الله عليه وآله چه مقام است و خويشاوندى ام با او در چه نسبت است؟ آنگاه كه كودک بودم مرا در دامان خود مى نهاد و بر سينه خود مى فشرد، و در بستر خود مى خوابانيد و تنم را به تن خويش مى سود و بوى خوش خود را به من مى بويانيد، و گاه چيزى را مى جويد و سپس آن را به من مى خورانيد. از من فروغى در گفتار نديد و خطايى در كردار نيافت... . و من در پى او بودم - در سفر و حضر - چنانكه شتربچه در پى مادر. هر روز از اخلاق خود براى من نشانه اى بر پا مىداشت و مرا به پيروى آن مى گماشت. او هر سال در غار حرا خلوت مى گزيد، و من او را مى ديدم و كسى جز من او نمى ديد. آن هنگام جز خانه اى كه رسول خدا صلى الله عليه وآله و خديجه در آن بودند، در هيچ خانه اى مسلمانى راه نيافته بود، و من سومين آنان بودم. نور وحى نبوت را مى ديدم و بوى آن را مى شنودم، و هنگامى كه وحى براو فرود آمد ناله شيطان را شنيدم و گفتم: اى فرستاده خدا ! اين آوا چيست؟ فرمود: اين شيطان است، و از آن كه او بپرستيد نوميد شده است. همانا تو مى شنوى آنچه را من مى شنوم و مى بينى آنچه را من مى بينم، جز اينكه تو پيامبر نيستى، بلكه وزيرى و به راه خير مى روى.</big> | <big>از اين رو، پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله از پيش او را در بستر مهر و محبت و در فضاى جان و خانه خويش تربيت و با روحيات و اخلاقيات خويش مأنوس كرد. در اين زمينه، خود على عليه السلام در خطبه قاصعه چنين حكايت مى كند<ref>نهج البلاغه (فيض): ص ۷۶۶ خطبه ۲۳۴، و اين عبارت در ص ۸۰۲ . شرح نهج البلاغه: ج ۱۳ ص ۱۹۷. بحار الانوار: ج ۱۴ ص ۴۷۵.</ref>: ... شما مى دانيد كه مرا نزد رسول خدا صلى الله عليه وآله چه مقام است و خويشاوندى ام با او در چه نسبت است؟ آنگاه كه كودک بودم مرا در دامان خود مى نهاد و بر سينه خود مى فشرد، و در بستر خود مى خوابانيد و تنم را به تن خويش مى سود و بوى خوش خود را به من مى بويانيد، و گاه چيزى را مى جويد و سپس آن را به من مى خورانيد. از من فروغى در گفتار نديد و خطايى در كردار نيافت... . و من در پى او بودم - در سفر و حضر - چنانكه شتربچه در پى مادر. هر روز از اخلاق خود براى من نشانه اى بر پا مىداشت و مرا به پيروى آن مى گماشت. او هر سال در غار حرا خلوت مى گزيد، و من او را مى ديدم و كسى جز من او نمى ديد. آن هنگام جز خانه اى كه رسول خدا صلى الله عليه وآله و خديجه در آن بودند، در هيچ خانه اى مسلمانى راه نيافته بود، و من سومين آنان بودم. نور وحى نبوت را مى ديدم و بوى آن را مى شنودم، و هنگامى كه وحى براو فرود آمد ناله شيطان را شنيدم و گفتم: اى فرستاده خدا ! اين آوا چيست؟ فرمود: اين شيطان است، و از آن كه او بپرستيد نوميد شده است. همانا تو مى شنوى آنچه را من مى شنوم و مى بينى آنچه را من مى بينم، جز اينكه تو پيامبر نيستى، بلكه وزيرى و به راه خير مى روى.</big> | ||
<big>و نيز مى بينم در هنگام نزول آيه «و انذر عشيرتك الاقربين»<ref>شعراء/۲۱۴.</ref>: (اى پيامبر) خويشان نزديک خود را بترسان، پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله سه بار اعلام فرمود كه: شما عشيره و خويشاوندان من هستيد و همانا خداوند پيامبرى برنيانگيخت مگر آنكه از خاندان او برادر و وزير و وارث و جانشين برايش برپا كرد. پس كدامتان با من بيعت مى كند كه برادر ووارث ووصى من باشد و نسبت به من همانند هارون نسبت به موسى گردد، گر چه بس پس از من پيامبرى نخواهد بود؟</big> | <big>و نيز مى بينم در هنگام نزول آيه «و انذر عشيرتك الاقربين»<ref>شعراء/۲۱۴.</ref>: (اى پيامبر) خويشان نزديک خود را بترسان، پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله سه بار اعلام فرمود كه: شما عشيره و خويشاوندان من هستيد و همانا خداوند پيامبرى برنيانگيخت مگر آنكه از خاندان او برادر و وزير و وارث و جانشين برايش برپا كرد. پس كدامتان با من بيعت مى كند كه برادر ووارث ووصى من باشد و نسبت به من همانند هارون نسبت به موسى گردد، گر چه بس پس از من پيامبرى نخواهد بود؟</big> | ||
خط ۴۲۲: | خط ۴۵۷: | ||
<big>تمام خويشان سكوت كردند. آنگاه فرمود: يكى از شما به پا خيزد و الا از غير شما خواهد بود و شما پشيمان خواهيد شد. در اينجا على عليه السلام به پا خاست. حضرت فرمود: نزديک آى. حضرت نزديک آمد و او را مورد مهر ويژه خود قرار داد و فرمود: او را از حكمت و دانش سيراب نمودم.<ref>بحار الانوار: ج ۱۸ ص ۱۶۳.</ref>اين رويدادها و صدها مانند آن در طول پيامبرى رسول خدا صلى الله عليه وآله نسبت به اميرالمؤمنين عليه السلام نشان مراقبت و تربيت او است براى احراز مقام الهى امامت و خلافت.</big> | <big>تمام خويشان سكوت كردند. آنگاه فرمود: يكى از شما به پا خيزد و الا از غير شما خواهد بود و شما پشيمان خواهيد شد. در اينجا على عليه السلام به پا خاست. حضرت فرمود: نزديک آى. حضرت نزديک آمد و او را مورد مهر ويژه خود قرار داد و فرمود: او را از حكمت و دانش سيراب نمودم.<ref>بحار الانوار: ج ۱۸ ص ۱۶۳.</ref>اين رويدادها و صدها مانند آن در طول پيامبرى رسول خدا صلى الله عليه وآله نسبت به اميرالمؤمنين عليه السلام نشان مراقبت و تربيت او است براى احراز مقام الهى امامت و خلافت.</big> | ||
<big>'''نكته پنجم'''</big> | |||
<big>از عصر حادثه غدير تا كنون، مسلمانان و به تبع آنان ديگران به اين واقعه عظيم و مسئله امامت و خلافت به ديد يك اصل اعتقادى نگريسته، و آن را در كتب عقائد نقل و بررسى كرده اند.</big> | <big>از عصر حادثه غدير تا كنون، مسلمانان و به تبع آنان ديگران به اين واقعه عظيم و مسئله امامت و خلافت به ديد يك اصل اعتقادى نگريسته، و آن را در كتب عقائد نقل و بررسى كرده اند.</big> | ||
<big>گر چه در كتب تاريخى نيز آورده اند، و از نظر حديثى در كتب حديث، و از جهت معانى لغات در كتب لغت، و از لحاظ نزول آيات مربوطه در تقاسير، و از جهت ادبيات غدير در كتب ادبى نيز آورده اند. در اين باره به مدارک زير از [[اهل سنت]] دقت و توجه كنيد:</big> | <big>گر چه در كتب تاريخى نيز آورده اند، و از نظر حديثى در كتب حديث، و از جهت معانى لغات در كتب لغت، و از لحاظ نزول آيات مربوطه در تقاسير، و از جهت ادبيات غدير در كتب ادبى نيز آورده اند. در اين باره به مدارک زير از [[اهل سنت]] دقت و توجه كنيد:</big> | ||
* <big>از مورخان: بلاذرى (م ۲۷۹ ق) در «انساب الاشراف»، ابن قتيبه (م ۲۷۶ ق) در «المعارف» و «الامامة و السياسة»، طبرى (م ۳۱۰ق) در كتابى مستقل در مورد حديث غدير، خطيب بغدادى (م ق) در تاريخ خود.</big> | |||
* <big>از محدثان: [[محمد بن ادريس شافعى]] (م ۲۰۴ ق) به نقل «النهايه» ابن اثير، [[احمد بن حنبل]] (م ۲۴۱ ق) در مسند و مناقب، ابن ماجه (م ۲۷۳ق) در سنن، ترمذى (م ۲۷۶ ق) در صحيح.</big> | |||
* <big>از مفسران: طبرى (م ۳۱۰ ق) در تفسير خود، ثعلبى (م ۴۲۷ يا ۴۳۷ ق) در تفسير خود، واحدى (م ۴۶۸ ق) در «اسباب النزول»، فخر رازى (م ۶۰۶ ق) در تفسير خود.</big> | *<big>از محدثان: [[محمد بن ادريس شافعى]] (م ۲۰۴ ق) به نقل «النهايه» ابن اثير، [[احمد بن حنبل]] (م ۲۴۱ ق) در مسند و مناقب، ابن ماجه (م ۲۷۳ق) در سنن، ترمذى (م ۲۷۶ ق) در صحيح.</big> | ||
* <big>از متكلمان: قاضى ابوبكر باقلانى بصرى (م ۴۰۳ ق) در «التمهيد»، قاضى عبدالرحمن ايجى شافعى (م ۷۵۶ ق) در «المواقف»، شريف جرجانى (م ۸۱۶ ق) در «شرح المواقف»، قوشجى (م ۸۷۹ ق) در «شرح تجريد».</big> | *<big>از مفسران: طبرى (م ۳۱۰ ق) در تفسير خود، ثعلبى (م ۴۲۷ يا ۴۳۷ ق) در تفسير خود، واحدى (م ۴۶۸ ق) در «اسباب النزول»، فخر رازى (م ۶۰۶ ق) در تفسير خود.</big> | ||
* <big>از لغت شناسان و صاحبان معاجم در ذيل كلمات «مولى» و «خم» و «غدير» و «ولى» و...: ابن دريد (م ۳۲۱ ق) در «جمهره»<ref>جمهره: ج ۱ ص ۷۱. </ref>، ابن اثير در «النهايه».<ref>الغدير: ج ۱ ص۶-۸.</ref></big> | *<big>از متكلمان: قاضى ابوبكر باقلانى بصرى (م ۴۰۳ ق) در «التمهيد»، قاضى عبدالرحمن ايجى شافعى (م ۷۵۶ ق) در «المواقف»، شريف جرجانى (م ۸۱۶ ق) در «شرح المواقف»، قوشجى (م ۸۷۹ ق) در «شرح تجريد».</big> | ||
*<big>از لغت شناسان و صاحبان معاجم در ذيل كلمات «مولى» و «خم» و «غدير» و «ولى» و...: ابن دريد (م ۳۲۱ ق) در «جمهره»<ref>جمهره: ج ۱ ص ۷۱. </ref>، ابن اثير در «النهايه».<ref>الغدير: ج ۱ ص۶-۸.</ref></big> | |||
<big>اين نوع نقل ها نشان دهنده اين است كه مسئله امامت و غدير در نظر آنان صرفاً مسئله اى تاريخى نيست.</big> | <big>اين نوع نقل ها نشان دهنده اين است كه مسئله امامت و غدير در نظر آنان صرفاً مسئله اى تاريخى نيست.</big> | ||
<big>'''نكته ششم'''</big> | |||
<big>پاسخ به دو پرسش:</big> | <big>پاسخ به دو پرسش:</big> | ||
<big>'''پرسش يكم'''</big> | |||
<big>اگر داستان غدير اين اندازه در ميان شعه و سنى مشهور است، پس به چه دليل اهل تسنن ولايت و امامت اميرالمؤمنين على عليه السلام را نمى پذيرند؟</big> | <big>اگر داستان غدير اين اندازه در ميان شعه و سنى مشهور است، پس به چه دليل اهل تسنن ولايت و امامت اميرالمؤمنين على عليه السلام را نمى پذيرند؟</big> | ||
<big>'''پاسخ'''</big> | |||
# <big>ما نيز از حق جويان اهل تسنن اين پرسش را داريم؛ كه با وجود اين همه براهين بر امامت اميرالمؤمنين على عليه السلام، چگونه است كه آنان در برابر اين حق تسليم نمى شوند؟ چرا با خود حديث نفس نمى كنند كه راه حق را طى كرده و بر فرمان خداوند گردن گذارند؟</big> | # <big>ما نيز از حق جويان اهل تسنن اين پرسش را داريم؛ كه با وجود اين همه براهين بر امامت اميرالمؤمنين على عليه السلام، چگونه است كه آنان در برابر اين حق تسليم نمى شوند؟ چرا با خود حديث نفس نمى كنند كه راه حق را طى كرده و بر فرمان خداوند گردن گذارند؟</big> | ||
# <big>كه منكران خدا با وجود روشن ترين براهين بروجود آفريدگار جهان هستى او را منكر شده اند؟ اين چنين پرسشى در مراحل پيش از امامت نيز جارى است؛ كه به چه علت غير مسلمانان با وجود اين همه دلايل حقانيت اسلام آن را نپذيرفته اند؟ همچنين چطور است. پاسخ اين گونه پرسش ها اين است كه بشر مىتواند دچار خودخواهى و تعصب و كوردلى شده، از ديدن حقايق سرباز زند، و به تقليد از گذشتگان پرداخته در راه هواى نفس گام بردارد. البته پذيرفتن حق هم چندان ساده نيست و التزام و مقيد بودن به لوازم حق در عمل بسى دشوارتر مى نمايد. مخصوصاً اگر لازمه پذيرش حق دست برداشتن از تعلقات بسيارى مى باشد.</big> | # <big>كه منكران خدا با وجود روشن ترين براهين بروجود آفريدگار جهان هستى او را منكر شده اند؟ اين چنين پرسشى در مراحل پيش از امامت نيز جارى است؛ كه به چه علت غير مسلمانان با وجود اين همه دلايل حقانيت اسلام آن را نپذيرفته اند؟ همچنين چطور است. پاسخ اين گونه پرسش ها اين است كه بشر مىتواند دچار خودخواهى و تعصب و كوردلى شده، از ديدن حقايق سرباز زند، و به تقليد از گذشتگان پرداخته در راه هواى نفس گام بردارد. البته پذيرفتن حق هم چندان ساده نيست و التزام و مقيد بودن به لوازم حق در عمل بسى دشوارتر مى نمايد. مخصوصاً اگر لازمه پذيرش حق دست برداشتن از تعلقات بسيارى مى باشد.</big> | ||
# <big>به خاطر شهرت خطابه غدير، به ويژه جمله «من كنت مولاه...» آنان كه نتوانسته اند اصل حديث را انكار كنند، در صدد تأويل و برگرداندن الفاظ از معانى خود برآمده، مقصود و معنى را دگرگون كرده اند! مثلاً كلمه «مولى» را - كه در اين خطابه به دليل قرائن قطعى<ref>يكى از آن ها جمله «الست اولى بكم من انفسكم» است.</ref>به معناى سرپرست و اولى به تصرف است - به دوست و محب و... معنى كرده اند.</big> | # <big>به خاطر شهرت خطابه غدير، به ويژه جمله «من كنت مولاه...» آنان كه نتوانسته اند اصل حديث را انكار كنند، در صدد تأويل و برگرداندن الفاظ از معانى خود برآمده، مقصود و معنى را دگرگون كرده اند! مثلاً كلمه «مولى» را - كه در اين خطابه به دليل قرائن قطعى<ref>يكى از آن ها جمله «الست اولى بكم من انفسكم» است.</ref>به معناى سرپرست و اولى به تصرف است - به دوست و محب و... معنى كرده اند.</big> | ||
<big>'''پرسش دوم'''</big> | |||
<big>آيا حديث و خطبه غدير گفتارى كوتاه بوده يا يک سخنرانى و خطابه مفصل؟</big> | <big>آيا حديث و خطبه غدير گفتارى كوتاه بوده يا يک سخنرانى و خطابه مفصل؟</big> | ||
<big>'''پاسخ'''</big> | |||
<big>آنچه اهل تسنن در كتب خود به تواتر آورده اند دو مورد است: يكى اصل حديث غدير كه كوتاه و مختصر نقل شده، و طولانى ترين آن در الغدير آمده است.<ref>الغدير: ج ۱ ص۱۰، ۱۱.</ref>و ديگر اينكه در بيشتر احاديث و نقل هاى اهل سنت مى بينيم كه پيامبرصلى الله عليه وآله ايراد سخنرانى كرده اند، و با آن شرايط بايستى به تفصيل سخن گفته باشند:</big> | <big>آنچه اهل تسنن در كتب خود به تواتر آورده اند دو مورد است: يكى اصل حديث غدير كه كوتاه و مختصر نقل شده، و طولانى ترين آن در الغدير آمده است.<ref>الغدير: ج ۱ ص۱۰، ۱۱.</ref>و ديگر اينكه در بيشتر احاديث و نقل هاى اهل سنت مى بينيم كه پيامبرصلى الله عليه وآله ايراد سخنرانى كرده اند، و با آن شرايط بايستى به تفصيل سخن گفته باشند:</big> | ||
خط ۴۵۹: | خط ۴۹۸: | ||
<big>مى بينيم در اين سه نقل و صدها نقل ديگر، جمله «خطب رسول الله صلى الله عليه وآله» و «خطبنا رسول الله صلى الله عليه وآله» و امثال آن را آورده اند، كه به معناى نوعى سخنرانى است؛ سخنرانى كه در ابتدا با حمد و ثناى الهى آغاز مى شود و جنبه تفصيلى دارد، و با حديث كوتاه، آن هم در آن شرايط و با آن مقدمات ويژه و استثنايى سازگارى ندارد.</big> | <big>مى بينيم در اين سه نقل و صدها نقل ديگر، جمله «خطب رسول الله صلى الله عليه وآله» و «خطبنا رسول الله صلى الله عليه وآله» و امثال آن را آورده اند، كه به معناى نوعى سخنرانى است؛ سخنرانى كه در ابتدا با حمد و ثناى الهى آغاز مى شود و جنبه تفصيلى دارد، و با حديث كوتاه، آن هم در آن شرايط و با آن مقدمات ويژه و استثنايى سازگارى ندارد.</big> | ||
<big>'''نكته هفتم'''</big> | |||
<big>پاسخ به دو پرسش:</big> | <big>پاسخ به دو پرسش:</big> | ||
<big>'''پرسش يكم'''</big> | |||
<big>اگر داستان غدير اين اندازه در ميان شعه و سنى مشهور است، پس به چه دليل اهل تسنن ولايت و امامت اميرالمؤمنين على عليه السلام را نمى پذيرند؟</big> | <big>اگر داستان غدير اين اندازه در ميان شعه و سنى مشهور است، پس به چه دليل اهل تسنن ولايت و امامت اميرالمؤمنين على عليه السلام را نمى پذيرند؟</big> | ||
<big>'''پاسخ'''</big> | |||
# <big>ما نيز از حق جويان اهل تسنن اين پرسش را داريم؛ كه با وجود اين همه براهين بر امامت اميرالمؤمنين على عليه السلام، چگونه است كه آنان در برابر اين حق تسليم نمى شوند؟ چرا با خود حديث نفس نمى كنند كه راه حق را طى كرده و بر فرمان خداوند گردن گذارند؟</big> | # <big>ما نيز از حق جويان اهل تسنن اين پرسش را داريم؛ كه با وجود اين همه براهين بر امامت اميرالمؤمنين على عليه السلام، چگونه است كه آنان در برابر اين حق تسليم نمى شوند؟ چرا با خود حديث نفس نمى كنند كه راه حق را طى كرده و بر فرمان خداوند گردن گذارند؟</big> | ||
# <big>اين چنين پرسشى در مراحل پيش از امامت نيز جارى است؛ كه به چه علت غير مسلمانان با وجود اين همه دلايل حقانيت اسلام آن را نپذيرفته اند؟ همچنين چطور است كه منكران خدا با وجود روشن ترين براهين بروجود آفريدگار جهان هستى او را منكر شده اند؟ پاسخ اين گونه پرسش ها اين است كه بشر مىتواند دچار خودخواهى و تعصب و كوردلى شده، از ديدن حقايق سرباز زند، و به تقليد از گذشتگان پرداخته در راه هواى نفس گام بردارد. البته پذيرفتن حق هم چندان ساده نيست و التزام و مقيد بودن به لوازم حق در عمل بسى دشوارتر مى نمايد. مخصوصاً اگر لازمه پذيرش حق دست برداشتن از تعلقات بسيارى مى باشد.</big> | # <big>اين چنين پرسشى در مراحل پيش از امامت نيز جارى است؛ كه به چه علت غير مسلمانان با وجود اين همه دلايل حقانيت اسلام آن را نپذيرفته اند؟ همچنين چطور است كه منكران خدا با وجود روشن ترين براهين بروجود آفريدگار جهان هستى او را منكر شده اند؟ پاسخ اين گونه پرسش ها اين است كه بشر مىتواند دچار خودخواهى و تعصب و كوردلى شده، از ديدن حقايق سرباز زند، و به تقليد از گذشتگان پرداخته در راه هواى نفس گام بردارد. البته پذيرفتن حق هم چندان ساده نيست و التزام و مقيد بودن به لوازم حق در عمل بسى دشوارتر مى نمايد. مخصوصاً اگر لازمه پذيرش حق دست برداشتن از تعلقات بسيارى مى باشد.</big> | ||
# <big>به خاطر شهرت خطابه غدير، به ويژه جمله «من كنت مولاه...» آنان كه نتوانسته اند اصل حديث را انكار كنند، در صدد تأويل و برگرداندن الفاظ از معانى خود برآمده، مقصود و معنى را دگرگون كرده اند! مثلاً كلمه «مولى» را - كه در اين خطابه به دليل قرائن قطعى<ref>يكى از آن ها جمله «الست اولى بكم من انفسكم» است.</ref>به معناى سرپرست و اولى به تصرف است - به دوست و محب و... معنى كرده اند.</big> | # <big>به خاطر شهرت خطابه غدير، به ويژه جمله «من كنت مولاه...» آنان كه نتوانسته اند اصل حديث را انكار كنند، در صدد تأويل و برگرداندن الفاظ از معانى خود برآمده، مقصود و معنى را دگرگون كرده اند! مثلاً كلمه «مولى» را - كه در اين خطابه به دليل قرائن قطعى<ref>يكى از آن ها جمله «الست اولى بكم من انفسكم» است.</ref>به معناى سرپرست و اولى به تصرف است - به دوست و محب و... معنى كرده اند.</big> | ||
<big>'''پرسش دوم'''</big> | |||
<big>آيا حديث و خطبه غدير گفتارى كوتاه بوده يا يک سخنرانى مفصل؟</big> | <big>آيا حديث و خطبه غدير گفتارى كوتاه بوده يا يک سخنرانى مفصل؟</big> | ||
<big>'''پاسخ'''</big> | |||
<big>آنچه اهل تسنن در كتب خود به تواتر آورده اند دو مورد است: يكى اصل حديث غدير كه كوتاه و مختصر نقل شده، و طولانى ترين آن در الغدير آمده است.<ref>الغدير: ج ۱ ص۱۰، ۱۱.</ref>و ديگر اينكه در بيشتر احاديث و نقل هاى [[اهل سنت]] مى بينيم كه پيامبرصلى الله عليه وآله ايراد سخنرانى كرده اند، و با آن شرايط بايستى به تفصيل سخن گفته باشند:</big> | <big>آنچه اهل تسنن در كتب خود به تواتر آورده اند دو مورد است: يكى اصل حديث غدير كه كوتاه و مختصر نقل شده، و طولانى ترين آن در الغدير آمده است.<ref>الغدير: ج ۱ ص۱۰، ۱۱.</ref>و ديگر اينكه در بيشتر احاديث و نقل هاى [[اهل سنت]] مى بينيم كه پيامبرصلى الله عليه وآله ايراد سخنرانى كرده اند، و با آن شرايط بايستى به تفصيل سخن گفته باشند:</big> | ||
خط ۴۸۳: | خط ۵۲۴: | ||
<big>مى بينيم در اين سه نقل و صدها نقل ديگر، جمله «خطب رسول الله صلى الله عليه وآله» و «خطبنا رسول الله صلى الله عليه وآله» و امثال آن را آورده اند، كه به معناى نوعى سخنرانى است؛ سخنرانى كه در ابتدا با حمد و ثناى الهى آغاز مى شود و جنبه تفصيلى دارد، و با حديث كوتاه، آن هم در آن شرايط و با آن مقدمات ويژه و استثنايى سازگارى ندارد.</big> | <big>مى بينيم در اين سه نقل و صدها نقل ديگر، جمله «خطب رسول الله صلى الله عليه وآله» و «خطبنا رسول الله صلى الله عليه وآله» و امثال آن را آورده اند، كه به معناى نوعى سخنرانى است؛ سخنرانى كه در ابتدا با حمد و ثناى الهى آغاز مى شود و جنبه تفصيلى دارد، و با حديث كوتاه، آن هم در آن شرايط و با آن مقدمات ويژه و استثنايى سازگارى ندارد.</big> | ||
<big>'''نكته هشتم'''</big> | |||
<big>يكى از نكات مهمى كه به عنوان پيش درآمد امامت و غدير بايد مطرح شود ضرورت شناخت امام است. اين مبحث از دو بُعد قابل بررسى است:</big> | <big>يكى از نكات مهمى كه به عنوان پيش درآمد امامت و غدير بايد مطرح شود ضرورت شناخت امام است. اين مبحث از دو بُعد قابل بررسى است:</big> | ||
<big>'''بُعد تشريعى'''</big> | |||
<big>رسول خدا صلى الله عليه وآله فرموده است: من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية: هر كس بميرد در حالى كه امام زمان خودش را نشناخته باشد، مرگ او مرگ دوران جاهليت است؛ يعنى مانند مردمان دوران جاهليت از دنيا رفته و از اسلام بهره اى نبرده است. آن دينى كه توحيد و نبوت و معاد هم در آن باشد، اما ولايت در آن نباشد دين نبوده و گمراهى و ضلالت است. مؤيد اين مطلب جمله اى است كه در ابتداى دعا در زمان غيبت امام عصرعليه السلام آمده است: اللهم عرّفنى حجتك فانك ان لم تعرّفنى حجتك ضللت عن دينى.</big> | <big>رسول خدا صلى الله عليه وآله فرموده است: من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية: هر كس بميرد در حالى كه امام زمان خودش را نشناخته باشد، مرگ او مرگ دوران جاهليت است؛ يعنى مانند مردمان دوران جاهليت از دنيا رفته و از اسلام بهره اى نبرده است. آن دينى كه توحيد و نبوت و معاد هم در آن باشد، اما ولايت در آن نباشد دين نبوده و گمراهى و ضلالت است. مؤيد اين مطلب جمله اى است كه در ابتداى دعا در زمان غيبت امام عصرعليه السلام آمده است: اللهم عرّفنى حجتك فانك ان لم تعرّفنى حجتك ضللت عن دينى.</big> | ||
<big>شناخت امام به اندازه اى مهم و داراى اهميت است كه مى توان گفت: بدون معرفت امام شناخت كامل خداوند ممكن نيست.<ref>امام صادق عليه السلام فرموده اند: ...بنا عُبِد الله و لولانا ما عرف الله... . بحار الانوار: ج ۲۶ ص ۲۴۶ ح ۱۴. </ref>در حقيقت امام شناسى پايه و اساس خداشناسى است.</big> | <big>شناخت امام به اندازه اى مهم و داراى اهميت است كه مى توان گفت: بدون معرفت امام شناخت كامل خداوند ممكن نيست.<ref>امام صادق عليه السلام فرموده اند: ...بنا عُبِد الله و لولانا ما عرف الله... . بحار الانوار: ج ۲۶ ص ۲۴۶ ح ۱۴. </ref>در حقيقت امام شناسى پايه و اساس خداشناسى است.</big> | ||
<big>امام حسين عليه السلام نيز به اين مطلب تصريح دارند، هنگامى كه از آن حضرت پرسيدند: يابن رسول الله، ما معرفة الله؟ اى فرزند رسول خدا، معرفت و شناخت خدا چيست و چگونه است؟ فرمود: معرفة اهل كل زمان امامهم، الذى يجب عليهم طاعته: معرفت خدا اين است كه مردم هر عصر و زمانى امام و پيشواى خود را بشناسند. آن امامى كه خداوند اطاعت او را بر همگان واجب كرده است<ref>بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۹۳. </ref></big> | <big>امام حسين عليه السلام نيز به اين مطلب تصريح دارند، هنگامى كه از آن حضرت پرسيدند: يابن رسول الله، ما معرفة الله؟ اى فرزند رسول خدا، معرفت و شناخت خدا چيست و چگونه است؟ فرمود: معرفة اهل كل زمان امامهم، الذى يجب عليهم طاعته: معرفت خدا اين است كه مردم هر عصر و زمانى امام و پيشواى خود را بشناسند. آن امامى كه خداوند اطاعت او را بر همگان واجب كرده است<ref>بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۹۳. </ref></big> | ||
خط ۵۰۷: | خط ۵۴۸: | ||
<big>و در حديث ديگر فرموده است: ان الله عزوجل لم يدع الارض الا و فيها عالم يعلم الزيادة و النقصان فى الارض. و اذا زاد المؤمنون شيئاً ردّهم، و اذا نقصوا اكمله لهم<ref>بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۲۴ ح ۳۱.</ref>: خداوند عزوجل زمين را رها نكرده مگر اينكه در آن عالمى قرار داده كه زيادى و نقصان را مى داند. هر گاه مؤمنان چيزى در دين بيفزايند آن را ردّ كند، و هر گاه چيزى از آن بكاهند آن را براى ايشان كامل گرداند. اگر اين چنين نبود، امور بر مسلمان ها مشتبه مى گرديد و ميان حق و باطل نمى توانستند فرق بگذارند.</big> | <big>و در حديث ديگر فرموده است: ان الله عزوجل لم يدع الارض الا و فيها عالم يعلم الزيادة و النقصان فى الارض. و اذا زاد المؤمنون شيئاً ردّهم، و اذا نقصوا اكمله لهم<ref>بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۲۴ ح ۳۱.</ref>: خداوند عزوجل زمين را رها نكرده مگر اينكه در آن عالمى قرار داده كه زيادى و نقصان را مى داند. هر گاه مؤمنان چيزى در دين بيفزايند آن را ردّ كند، و هر گاه چيزى از آن بكاهند آن را براى ايشان كامل گرداند. اگر اين چنين نبود، امور بر مسلمان ها مشتبه مى گرديد و ميان حق و باطل نمى توانستند فرق بگذارند.</big> | ||
<big>'''بُعد تكوينى'''</big> | |||
<big>اينكه نظام عالم بستگى كامل به وجود امام عليه السلام دارد. محمد بن فضيل گويد: به حضرت رضا عليه السلام عرض كردم: تكون الارض و لا امام فيها؟ قال: اذاً لساخت باهلها!<ref>بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۲۸ ح ۳۹. </ref>آيا مى شود زمين بدون امام برقرار باشد؟ فرمود: در آن صورت اهلش را در خود فرو مى برد.</big> | <big>اينكه نظام عالم بستگى كامل به وجود امام عليه السلام دارد. محمد بن فضيل گويد: به حضرت رضا عليه السلام عرض كردم: تكون الارض و لا امام فيها؟ قال: اذاً لساخت باهلها!<ref>بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۲۸ ح ۳۹. </ref>آيا مى شود زمين بدون امام برقرار باشد؟ فرمود: در آن صورت اهلش را در خود فرو مى برد.</big> | ||
خط ۵۱۳: | خط ۵۵۵: | ||
<big>امام، قطب عالم امكان و محور اصلى دائره وجود و سرّ آفرينش و علت غائى خلقت و واسطه فيض ربوبى و نور خداوند در آسمان ها و زمين است. شناخت او فراتر از درک بشر و برتر از بينش خردمندان است.</big> | <big>امام، قطب عالم امكان و محور اصلى دائره وجود و سرّ آفرينش و علت غائى خلقت و واسطه فيض ربوبى و نور خداوند در آسمان ها و زمين است. شناخت او فراتر از درک بشر و برتر از بينش خردمندان است.</big> | ||
خط ۵۲۰: | خط ۵۶۳: | ||
<big>امامت، قدر و عظمت و موقعيت و شأن آن بالاتر و برتر است از آن است كه مردم بتوانند با عقول ناقص خويش به آن برسند.</big> | <big>امامت، قدر و عظمت و موقعيت و شأن آن بالاتر و برتر است از آن است كه مردم بتوانند با عقول ناقص خويش به آن برسند.</big> | ||
خط ۵۳۲: | خط ۵۷۶: | ||
<big>امام چون حجت خدا و هادى امت است، لازمه اش اين است كه عالم به جميع امور باشد و بتواند پاسخ مشكلات علمى مردم را بدهد. امام صادق عليه السلام فرموده است: ان الله اعظم من ان يحتجّ بعبد من عباده، ثم يخفى عنه شيئاً من اخبار السماء و الارض<ref>بحار الانوار: ج ۲۶ ص ۱۱۰ ح ۴. </ref>: شأن خداوند اجلّ و برتر از اين است كه بنده اى از بندگانش را حجت خويش قرار دهد، سپس اخبار آسمان و زمين را از او پنهان بدارد.</big> | <big>امام چون حجت خدا و هادى امت است، لازمه اش اين است كه عالم به جميع امور باشد و بتواند پاسخ مشكلات علمى مردم را بدهد. امام صادق عليه السلام فرموده است: ان الله اعظم من ان يحتجّ بعبد من عباده، ثم يخفى عنه شيئاً من اخبار السماء و الارض<ref>بحار الانوار: ج ۲۶ ص ۱۱۰ ح ۴. </ref>: شأن خداوند اجلّ و برتر از اين است كه بنده اى از بندگانش را حجت خويش قرار دهد، سپس اخبار آسمان و زمين را از او پنهان بدارد.</big> | ||
<big>'''نكته نهم'''</big> | |||
<big>از ديگر نكات مهم در پيش درآمد امامت و غدير مسئله عصمت امام است. چون امام مطاع مطلق است و اطاعت او بدون هيچ قيد و شرطى بر همگان واجب مىباشد. او «اولى الامر» است، و لازمه آيه شريفه «اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولى الامر منكم» اين است كه اولى الامر يا همان امام معصوم باشد، تا اطاعت او عين اطاعت خدا و رسول صلى الله عليه وآله باشد، و گرنه چه بسا اطاعت او معصيت خدا و رسول صلى الله عليه وآله باشد! بهترين و واضح ترين دليل عصمت، آيه شريفه تطهير است، كه گواه صادقى بر طهارت امامان عليهم السلام است.</big> | <big>از ديگر نكات مهم در پيش درآمد امامت و غدير مسئله عصمت امام است. چون امام مطاع مطلق است و اطاعت او بدون هيچ قيد و شرطى بر همگان واجب مىباشد. او «اولى الامر» است، و لازمه آيه شريفه «اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولى الامر منكم» اين است كه اولى الامر يا همان امام معصوم باشد، تا اطاعت او عين اطاعت خدا و رسول صلى الله عليه وآله باشد، و گرنه چه بسا اطاعت او معصيت خدا و رسول صلى الله عليه وآله باشد! بهترين و واضح ترين دليل عصمت، آيه شريفه تطهير است، كه گواه صادقى بر طهارت امامان عليهم السلام است.</big> | ||
خط ۵۳۹: | خط ۵۸۴: | ||
<big>آنان از هر گناه و خطايى پاک و منزّه هستند. امام صادق عليه السلام نيز فرموده است: الانبياء و الاوصياء عليهم السلام لا ذنوب لهم، لانهم معصومون مطهرون<ref>بحار الانوار: ج ۲۵ ص ۱۹۹. </ref>: پيامبران و اوصياء آنان عليهم السلام گناهى مرتكب نمى شوند، زيرا آنان معصومين و پاكان هستند؛ يعنى از نيروى عصمت برخوردارند و خدا آنان را از گناه و خطا و لغزش حفظ مى كند و مصون مى دارد.</big> | <big>آنان از هر گناه و خطايى پاک و منزّه هستند. امام صادق عليه السلام نيز فرموده است: الانبياء و الاوصياء عليهم السلام لا ذنوب لهم، لانهم معصومون مطهرون<ref>بحار الانوار: ج ۲۵ ص ۱۹۹. </ref>: پيامبران و اوصياء آنان عليهم السلام گناهى مرتكب نمى شوند، زيرا آنان معصومين و پاكان هستند؛ يعنى از نيروى عصمت برخوردارند و خدا آنان را از گناه و خطا و لغزش حفظ مى كند و مصون مى دارد.</big> | ||
<big> | <big>سلیم بن قیس گويد: از اميرالمؤمنين عليه السلام شنيدم كه فرمود: انما الطاعة لله عزوجل و لرسوله صلى الله عليه وآله و لولاة الامر، و انما امر بطاعة اولى الامر لانهم معصومون مطهرون، لا يأمرون بمعصيته<ref>بحار الانوار: ج ۲۵ ص ۲۰۰. </ref>:</big> | ||
<big>اطاعت مختص خداوند تبارک و تعالى و رسول صلى الله عليه وآله او و سرپرستان امور (يعنى ائمه طاهرين عليهم السلام) است، و همانا خدا به اطاعت از اولوالامر فرمان داده است، زيرا آنان معصوم و پاک هستند، و هيچ گاه به گناه فرمان نمى دهند. پس صد البته گرد هيچ گناهى هم نمىگردند و ساحت مقدس ايشان از هر نوع آلودگى مبرّاست.</big> | <big>اطاعت مختص خداوند تبارک و تعالى و رسول صلى الله عليه وآله او و سرپرستان امور (يعنى ائمه طاهرين عليهم السلام) است، و همانا خدا به اطاعت از اولوالامر فرمان داده است، زيرا آنان معصوم و پاک هستند، و هيچ گاه به گناه فرمان نمى دهند. پس صد البته گرد هيچ گناهى هم نمىگردند و ساحت مقدس ايشان از هر نوع آلودگى مبرّاست.</big> |