۲۳٬۲۹۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳: | خط ۳: | ||
چهره درخشان علی علیهالسلام در تاریخ اسلام چنان پرفروغ است که کمتر کسی را میتوان یافت که از نقش علی علیهالسلام در صدر اسلام و قرب او در نزد پیامبراسلام صلیاللهعلیهوآله اطلاعی نداشته باشد. همه مورخین و محدثین اذعان دارند که علی علیهالسلام در اوان نوجوانی در دامان پیامبر صلیاللهعلیهوآله پرورش یافت و علی علیهالسلام عطیهای بود از خاندان ابوطالب علیهالسلام در عصر فقر و مکنت، برای پیامبر؛ تا این که خداوند زمینه رشد و نمو علی علیهالسلام را در خانه پیامبر بدین طریق فراهم نمود و از سن ده سالگی بهطور مستقیم تحت تربیت کاملترین انسان عصر قرار گرفت. | چهره درخشان علی علیهالسلام در تاریخ اسلام چنان پرفروغ است که کمتر کسی را میتوان یافت که از نقش علی علیهالسلام در صدر اسلام و قرب او در نزد پیامبراسلام صلیاللهعلیهوآله اطلاعی نداشته باشد. همه مورخین و محدثین اذعان دارند که علی علیهالسلام در اوان نوجوانی در دامان پیامبر صلیاللهعلیهوآله پرورش یافت و علی علیهالسلام عطیهای بود از خاندان ابوطالب علیهالسلام در عصر فقر و مکنت، برای پیامبر؛ تا این که خداوند زمینه رشد و نمو علی علیهالسلام را در خانه پیامبر بدین طریق فراهم نمود و از سن ده سالگی بهطور مستقیم تحت تربیت کاملترین انسان عصر قرار گرفت. | ||
پیامبر صلیاللهعلیهوآله بعد از بعثت، از آغاز رسالت خود تا زمان ارتحالش در هرجا و در هر زمان که شرایط اقتضا مینمود، از فرصت بهره میجست و مقام و منزلت علی علیهالسلام را به اصحاب یادآور میشد و جانشینی او را به عام وخاص گوشزد مینمود که احادیث الدار، منزلت، ثقلین، علم و… نمونههایی از موارد فوق است. | پیامبر صلیاللهعلیهوآله بعد از بعثت، از آغاز رسالت خود تا زمان ارتحالش در هرجا و در هر زمان که شرایط اقتضا مینمود، از فرصت بهره میجست و مقام و منزلت علی علیهالسلام را به اصحاب یادآور میشد و جانشینی او را به عام وخاص گوشزد مینمود که احادیث الدار، منزلت، ثقلین، علم و… نمونههایی از موارد فوق است.<ref>برای اطلاع بیشتر ر.ک. پرتوی از غدیر.</ref> | ||
آخرین اقدام پیامبر صلیاللهعلیهوآله در این مورد در غدیر خم میباشد که بیش از سیصدنفر از بزرگان اهل سنت به طرق مختلف حدیث غدیر خم را از یکصد صحابه پیامبر نقل نمودهاند. | آخرین اقدام پیامبر صلیاللهعلیهوآله در این مورد در غدیر خم میباشد که بیش از سیصدنفر از بزرگان اهل سنت به طرق مختلف حدیث غدیر خم را از یکصد صحابه پیامبر نقل نمودهاند.<ref>ر.ک. الغدیر.</ref> | ||
پیامبر صلیاللهعلیهوآله در احادیث فوق ـ از جمله در واقعه غدیرخم ـ علی علیهالسلام را در ولایت خود شریک کرده بود، او پس از دعوت مسلمانان به گردهم آمدن، از آنها پرسیده بود که: {{متن عربی|ألست أولى بكم من أنفسكم}}؛ آیا من از شما برشما مسلطتر نیستم؟ وقتی که پاسخ «بلی» را شنید، سپس اعلام داشت که: {{متن عربی|فمن كنت مولاه فعليّ مولاه}}؛ هرکس که من مولای اویم، این علی مولای اوست. | پیامبر صلیاللهعلیهوآله در احادیث فوق ـ از جمله در واقعه غدیرخم ـ علی علیهالسلام را در ولایت خود شریک کرده بود، او پس از دعوت مسلمانان به گردهم آمدن، از آنها پرسیده بود که: {{متن عربی|ألست أولى بكم من أنفسكم}}؛ آیا من از شما برشما مسلطتر نیستم؟ وقتی که پاسخ «بلی» را شنید، سپس اعلام داشت که: {{متن عربی|فمن كنت مولاه فعليّ مولاه}}؛ هرکس که من مولای اویم، این علی مولای اوست. | ||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
متأسفانه در طول تاریخ، دستگاه حکومتی بنی امیه، بنی عباس و غیره سعی کردند کلام پیامبر صلیاللهعلیهوآله را ناظر بر معنای دیگر از جمله محب و دوست نمایند. پیامبر صلیاللهعلیهوآله پس از واقعه غدیرخم برای تثبیت جانشینی علی علیهالسلام تمهیدی اندیشید، آن این که سپاهی به فرماندهی جوانی نورس ـ اسامة بن زیدـ را مأمور حرکت به سوی شام نمود و اصحاب را تحریص به شرکت در آن سپاه نمود و متخلفین را لعن فرمود تا شاید بتواند موانعی را که برسر راه جانشینی علی علیهالسلام پس از رحلتش وجود داشت، برطرف سازد و اما با تمام اصرار پیامبر صلیاللهعلیهوآله سپاه اسامه تا حضرتش حیات داشت، حرکت نکرد و حتی کوشش پیامبر صلیاللهعلیهوآله برای مکتوب داشتن آخرین وصیت نامهاش ناکام ماند و بلافاصله بعد از رحلت پیامبر صلیاللهعلیهوآله صفحه تاریخ به گونهای باور نکردنی ورق خورد که خود امام علیهالسلام چنان مسئله جانشینی رابرای خود محرز میدانست و تصور نمیکرد که کسی در آن طمع داشته باشد و همه اذعان داشتند کسی که لایق جانشینی است، علی علیهالسلام میباشد. | متأسفانه در طول تاریخ، دستگاه حکومتی بنی امیه، بنی عباس و غیره سعی کردند کلام پیامبر صلیاللهعلیهوآله را ناظر بر معنای دیگر از جمله محب و دوست نمایند. پیامبر صلیاللهعلیهوآله پس از واقعه غدیرخم برای تثبیت جانشینی علی علیهالسلام تمهیدی اندیشید، آن این که سپاهی به فرماندهی جوانی نورس ـ اسامة بن زیدـ را مأمور حرکت به سوی شام نمود و اصحاب را تحریص به شرکت در آن سپاه نمود و متخلفین را لعن فرمود تا شاید بتواند موانعی را که برسر راه جانشینی علی علیهالسلام پس از رحلتش وجود داشت، برطرف سازد و اما با تمام اصرار پیامبر صلیاللهعلیهوآله سپاه اسامه تا حضرتش حیات داشت، حرکت نکرد و حتی کوشش پیامبر صلیاللهعلیهوآله برای مکتوب داشتن آخرین وصیت نامهاش ناکام ماند و بلافاصله بعد از رحلت پیامبر صلیاللهعلیهوآله صفحه تاریخ به گونهای باور نکردنی ورق خورد که خود امام علیهالسلام چنان مسئله جانشینی رابرای خود محرز میدانست و تصور نمیکرد که کسی در آن طمع داشته باشد و همه اذعان داشتند کسی که لایق جانشینی است، علی علیهالسلام میباشد. | ||
وقتی عباس عموی پیامبر صلیاللهعلیهوآله برعلی علیهالسلام به ـ هنگامی که مشغول تجهیز پیامبر بود. ـ گفت: دست بده تا با تو بیعت کنم و اگر چنین کنی، در خلافت باتو رقابت نخواهد کرد و در آن طمع نخواهد نمود. ولی علی علیهالسلام به خلافت خود آن قدر مطمئن بود که به عباس پاسخ داد: «ای عمو! مگر کسی هست که در این امر طمع داشته باشد؟»( | وقتی عباس عموی پیامبر صلیاللهعلیهوآله برعلی علیهالسلام به ـ هنگامی که مشغول تجهیز پیامبر بود. ـ گفت: دست بده تا با تو بیعت کنم و اگر چنین کنی، در خلافت باتو رقابت نخواهد کرد و در آن طمع نخواهد نمود. ولی علی علیهالسلام به خلافت خود آن قدر مطمئن بود که به عباس پاسخ داد: «ای عمو! مگر کسی هست که در این امر طمع داشته باشد؟»<ref>دائرةالمعارف فرید وجدی، ج ۲، ص ۷۴۶؛ به نقل از: زندگانی حضرت علی(ع)، ص ۱۱۹.</ref> | ||
با تمام این وجود، امت اسلام پس از رحلت پیامبر صلیاللهعلیهوآله دچار فاجعهای عظیم گردید و عدهای با توجه به قرابتهایی که با پیامبر صلیاللهعلیهوآله داشتند؛ خواستار ارائه نقشی در عهد پیامبر بودند که حد اقل در جامعه مطرح شوند و چون آنها خود را محروم از همه چیز دیدند، حب جاه و مقام در خانه دل آنها به نحوی مأوی کرده بود که دنبال فرصتی بودند که این فرصت بعد از رحلت پیامبر صلیاللهعلیهوآله برایشان فراهم شد و جامعه اسلامی را تجزیه نمودند و چنان ضربهای به وحدت اسلامی زدند که در طی قرون متمادی مسلمانان نتیجه این اقدام را دیدند و میبینند. | با تمام این وجود، امت اسلام پس از رحلت پیامبر صلیاللهعلیهوآله دچار فاجعهای عظیم گردید و عدهای با توجه به قرابتهایی که با پیامبر صلیاللهعلیهوآله داشتند؛ خواستار ارائه نقشی در عهد پیامبر بودند که حد اقل در جامعه مطرح شوند و چون آنها خود را محروم از همه چیز دیدند، حب جاه و مقام در خانه دل آنها به نحوی مأوی کرده بود که دنبال فرصتی بودند که این فرصت بعد از رحلت پیامبر صلیاللهعلیهوآله برایشان فراهم شد و جامعه اسلامی را تجزیه نمودند و چنان ضربهای به وحدت اسلامی زدند که در طی قرون متمادی مسلمانان نتیجه این اقدام را دیدند و میبینند. | ||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
=== ۲ ـ احیای فرهنگ اشرافی === | === ۲ ـ احیای فرهنگ اشرافی === | ||
به دنبال احیاء فرهنگ قبیلهای، فرهنگ اشرافی نیز رشد کرد، اشراف در فرهنگ قبیلهای جایگاه ویژه اقتصادی و سیاسی دارند. در داخل مکه اشرافیت زر و زور را در اختیار داشتند تا این که در جنگ بدر، به سختی زخمدار شدند و بیش از هفتاد نفر از سران قبایل کشته شدند که اشرافیت مکه بعدها در صدد انتقام و التیام این زخم بودند که حوادث ناگواری چون غصب خلافت، حوادث خونین جمل، صفین، نهروان و عاشورا را آفریدند و «هنوز جثه پیامبر روی زمین بود که کشمکش آغاز شد. ابوسفیان نماینده اریستوکراسی منقرض مکه ـ که در آغاز میخواست خیلی زود از آب گل آلود ماهی بگیرد. ـ به خانه علی علیهالسلام دوید تا شاید او را ابزار مقاصد خود کند، انصار بیم داشتند که اشرافزادگان مکه خون پدران را فراموش نکرده باشند، سعدبن عباده را برای بیعت نشاندند و چون تعرض مهاجران آغاز شد، میخواستند دست کم برای خودشان امیری داشته باشند.» | به دنبال احیاء فرهنگ قبیلهای، فرهنگ اشرافی نیز رشد کرد، اشراف در فرهنگ قبیلهای جایگاه ویژه اقتصادی و سیاسی دارند. در داخل مکه اشرافیت زر و زور را در اختیار داشتند تا این که در جنگ بدر، به سختی زخمدار شدند و بیش از هفتاد نفر از سران قبایل کشته شدند که اشرافیت مکه بعدها در صدد انتقام و التیام این زخم بودند که حوادث ناگواری چون غصب خلافت، حوادث خونین جمل، صفین، نهروان و عاشورا را آفریدند و «هنوز جثه پیامبر روی زمین بود که کشمکش آغاز شد. ابوسفیان نماینده اریستوکراسی منقرض مکه ـ که در آغاز میخواست خیلی زود از آب گل آلود ماهی بگیرد. ـ به خانه علی علیهالسلام دوید تا شاید او را ابزار مقاصد خود کند، انصار بیم داشتند که اشرافزادگان مکه خون پدران را فراموش نکرده باشند، سعدبن عباده را برای بیعت نشاندند و چون تعرض مهاجران آغاز شد، میخواستند دست کم برای خودشان امیری داشته باشند.»<ref>علی ابرمردتاریخ، ص ۵۱.</ref> | ||
=== ۳ ـ کینه قریش از بنی هاشم === | === ۳ ـ کینه قریش از بنی هاشم === | ||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
در اواخر عمر پیامبر صلیاللهعلیهوآله گروهی مقاصد نهائی خود را با طرح نقشهای ماهرانه برملا کرده و اجرا نمودند. چنانکه از قرائن و اقدامات ابوبکر، عمر و ابوعبیده جراح درجه ایمان صحابه از انصار و مهاجرین متفاوت بود و نیز پیامبر صلیاللهعلیهوآله برای جایگزین کردن فرهنگ اسلامی به جای فرهنگ قبیلهای و جاهلیت، نهایت کوشش خود را نمود. اما به علت نامساعد بودن شرایط، اختلافات قبیلهای ریشه کن نگردید. | در اواخر عمر پیامبر صلیاللهعلیهوآله گروهی مقاصد نهائی خود را با طرح نقشهای ماهرانه برملا کرده و اجرا نمودند. چنانکه از قرائن و اقدامات ابوبکر، عمر و ابوعبیده جراح درجه ایمان صحابه از انصار و مهاجرین متفاوت بود و نیز پیامبر صلیاللهعلیهوآله برای جایگزین کردن فرهنگ اسلامی به جای فرهنگ قبیلهای و جاهلیت، نهایت کوشش خود را نمود. اما به علت نامساعد بودن شرایط، اختلافات قبیلهای ریشه کن نگردید. | ||
برمیآید، آن سه نقشهای برای غصب خلافت داشتند و با تشکیل حزب ثلاثه در نهایت مردم را تحریص به غصب خلافت نمودند. چنانکه از عملکرد آنها مشخص میباشد هرسه برای انتخاب خلیفه باهم متحد بوده و در روز سقیفه تعارفهایی باهم داشته و هرسه باهم به سوی سقیفه رفتند، در حالی که بزرگان مشغول تجهیز و تکفین بدن پیامبر بودند و بعد از رفتن به سقیفه، عمر و ابوعبیده اصرار عجیبی در بیعت گرفتن مردم برای ابوبکر داشتند و ابوبکر نیز بعد از وفات خود عمر را جانشین خود کرد که نشان دهنده نوعی هماهنگی قبلی بین آنها بود و هرسه از رفتن با سپاه اسامه تخلف نمودند و در مدینه ماندند با این که پیامبر صلیاللهعلیهوآله متخلفین را لعن کرده بود. | برمیآید، آن سه نقشهای برای غصب خلافت داشتند و با تشکیل حزب ثلاثه در نهایت مردم را تحریص به غصب خلافت نمودند. چنانکه از عملکرد آنها مشخص میباشد هرسه برای انتخاب خلیفه باهم متحد بوده و در روز سقیفه تعارفهایی باهم داشته و هرسه باهم به سوی سقیفه رفتند، در حالی که بزرگان مشغول تجهیز و تکفین بدن پیامبر بودند و بعد از رفتن به سقیفه، عمر و ابوعبیده اصرار عجیبی در بیعت گرفتن مردم برای ابوبکر داشتند و ابوبکر نیز بعد از وفات خود عمر را جانشین خود کرد که نشان دهنده نوعی هماهنگی قبلی بین آنها بود و هرسه از رفتن با سپاه اسامه تخلف نمودند و در مدینه ماندند با این که پیامبر صلیاللهعلیهوآله متخلفین را لعن کرده بود. <ref>وقتي محمدبن ابي بكر در مورد عصيان و غصب خلافت به معاويه نامه نوشت، معاويه در جوابش نوشت: ما همان وقت كه پدرت زنده بود فضلِ پسر ابيطالب را ميشناختيم و حق او را لازم ميدانستيم كه نيكو رعايت كنيم، ولي هنگامي كه پيغمبراكرم(ص) درگذشت، پدر تو و فاروقش، نخستين كسي بودند كه حق علي را گرفتند و در امر او مخالفت كردند و در اين كار باهم اتفاق و اتحاد داشتند و اگر نبود آنچه پدرت پيش از اين انجام داد، ما با علي بن ابيطالب مخالفت نميكرديم و امر را به او تسليم مينموديم، لكن ديديم پدرت اين كار را نسبت به او انجام داد، ماهم به روش او رفتيم. (مروج الذهب، ج 3، ص 22، به نقل از جهش ها، ص 101 - 102.)</ref> | ||
=== ۵ ـ دشمنی قریش با علی علیهالسلام === | === ۵ ـ دشمنی قریش با علی علیهالسلام === | ||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
=== ۶ ـ حسادت === | === ۶ ـ حسادت === | ||
برخی از صحابه از قرب و منزلت علی علیهالسلام نزد پیامبر صلیاللهعلیهوآله حسد میبردند و حتی حسد برخی از زنان پیامبر ـ عایشه ـ در تاریخ مشهود میباشد. این حسد به نحوی در میان اصحاب جلوهگر یافته بود که پیامبر صلیاللهعلیهوآله آن را احساس میکرد و به آنها گوشزد مینمود تا از حسادت خود دست بکشند؛ به طوری که علی علیهالسلام در جنگ جمل وقتی سخن پیامبر صلیاللهعلیهوآله را به یاد زبیر میاندازد، زبیر دست از جنگ میشوید. | برخی از صحابه از قرب و منزلت علی علیهالسلام نزد پیامبر صلیاللهعلیهوآله حسد میبردند و حتی حسد برخی از زنان پیامبر ـ عایشه ـ در تاریخ مشهود میباشد. این حسد به نحوی در میان اصحاب جلوهگر یافته بود که پیامبر صلیاللهعلیهوآله آن را احساس میکرد و به آنها گوشزد مینمود تا از حسادت خود دست بکشند؛ به طوری که علی علیهالسلام در جنگ جمل وقتی سخن پیامبر صلیاللهعلیهوآله را به یاد زبیر میاندازد، زبیر دست از جنگ میشوید.<ref>تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۸۱.</ref> | ||
=== ۷ ـ حبّ ریاست === | === ۷ ـ حبّ ریاست === | ||
علمای اخلاق اصول کفر را حرص، حسد و تکبر دانستند که این سه صفت نقش عمدهای در دگرگونی تاریخ اسلام داشته است. برخی از صحابه با توجه به نفوذی که در خانه پیامبر صلیاللهعلیهوآله داشتند و به وسیله بعضی از زنان پیامبر صلیاللهعلیهوآله اسرار خانه او را میدانستند و با توجه به این که خواهان قدرتیابی بودند و حداقل مقامهای دوم و سوم را خواهان بودند، وقتی به منصب دست نیافتند برآن شدند که زمینه ریاست خود را بلافاصله بعد از رحلت پیامبر صلیاللهعلیهوآله فراهم نمایند. علی علیهالسلام نیز به این امر اشاره دارد: | علمای اخلاق اصول کفر را حرص، حسد و تکبر دانستند که این سه صفت نقش عمدهای در دگرگونی تاریخ اسلام داشته است. برخی از صحابه با توجه به نفوذی که در خانه پیامبر صلیاللهعلیهوآله داشتند و به وسیله بعضی از زنان پیامبر صلیاللهعلیهوآله اسرار خانه او را میدانستند و با توجه به این که خواهان قدرتیابی بودند و حداقل مقامهای دوم و سوم را خواهان بودند، وقتی به منصب دست نیافتند برآن شدند که زمینه ریاست خود را بلافاصله بعد از رحلت پیامبر صلیاللهعلیهوآله فراهم نمایند. علی علیهالسلام نیز به این امر اشاره دارد: | ||
«قومی با حرص، ولع و بخل زیادی طالب خلافت شدند و آن را از دیگران بازداشتند و عدهای نیز جنبه سخا و کرم پیش گرفتند.»( | «قومی با حرص، ولع و بخل زیادی طالب خلافت شدند و آن را از دیگران بازداشتند و عدهای نیز جنبه سخا و کرم پیش گرفتند.»<ref>زندگانی حضرت علی(ع)، ص ۱۰۶.</ref> | ||
=== ۸ ـ هراس از عدالت === | === ۸ ـ هراس از عدالت === | ||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
در نظام قبیلهای رسم براین بود که ریاست از آن ریش سفید و بزرگ قبیله است. متأسفانه به علت کوته بینی برخی از اصحاب، فرهنگ و اندیشههای جاهلیت کاملاً از بین نرفته بود و بسیاری از صحابه در اواخر عمر پیامبر صلیاللهعلیهوآله به اسلام ایمان آورده بودند و چنانکه ذکر نمودیم، روح اسلام را درک ننموده بودند و علی علیهالسلام گرفتار و مواجه با روح قبیلهای ـ که چند ساعت پس از رحلت پیامبر صلیاللهعلیهوآله دوباره از تاریک خانه جاهلیت سربرآورد. ـ شد. | در نظام قبیلهای رسم براین بود که ریاست از آن ریش سفید و بزرگ قبیله است. متأسفانه به علت کوته بینی برخی از اصحاب، فرهنگ و اندیشههای جاهلیت کاملاً از بین نرفته بود و بسیاری از صحابه در اواخر عمر پیامبر صلیاللهعلیهوآله به اسلام ایمان آورده بودند و چنانکه ذکر نمودیم، روح اسلام را درک ننموده بودند و علی علیهالسلام گرفتار و مواجه با روح قبیلهای ـ که چند ساعت پس از رحلت پیامبر صلیاللهعلیهوآله دوباره از تاریک خانه جاهلیت سربرآورد. ـ شد. | ||
ابن ابیالحدید از ابنعباس نقل کرد که عمرگفت: من بهطور مسلم علی را مظلوم میدانم و مهاجرین از علی اعراض ننمودند مگر به جهت این که سنش را کم دیدند. | ابن ابیالحدید از ابنعباس نقل کرد که عمرگفت: من بهطور مسلم علی را مظلوم میدانم و مهاجرین از علی اعراض ننمودند مگر به جهت این که سنش را کم دیدند. <ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ج ۳، ص ۱۸۱.</ref> | ||
ابوعبیده به علی علیهالسلام گفت: یابن عم! ما قرابت تو را و سبقت تو را و علم تو را و نصرت تو را انکار نمیکنیم، لکن خود میدانی که تو جوانی و ابوبکر پیراست، وی سنگینی این امر را بهتر از تو میتواند حمل کند. (۸) نقل است، وقتی که ابوبکر به خلافت رسید، به پدرش ابوقحافه ـ که در طائف بود. ـ نامه نوشت که: مردم مرا به جهت کبر سن به خلافت برگزیدند و تو نیز به موافقت قوم بیا و با من بیعت کن که من امروز خلیفه رسول خدایم. او در جواب ابوبکر نوشت: میگویی که مردمان مرا به خلافت برداشتند به جهت سن من و من خلیفه رسول خدایم؛ پس تو خلیفه مردم میباشی نه خلیفه رسول و خدا و اگر تو را به جهت سن خلیفه کردهاند، من از تو سزاوارترم و بایستی مرا خلیفه کنند، تو خود میدانی این امر از غیر تو است. اگر حق را به اهلش که خانواده پیغمبرند، واگذاری، تو را بهتر باشد. | ابوعبیده به علی علیهالسلام گفت: یابن عم! ما قرابت تو را و سبقت تو را و علم تو را و نصرت تو را انکار نمیکنیم، لکن خود میدانی که تو جوانی و ابوبکر پیراست، وی سنگینی این امر را بهتر از تو میتواند حمل کند. (۸) نقل است، وقتی که ابوبکر به خلافت رسید، به پدرش ابوقحافه ـ که در طائف بود. ـ نامه نوشت که: مردم مرا به جهت کبر سن به خلافت برگزیدند و تو نیز به موافقت قوم بیا و با من بیعت کن که من امروز خلیفه رسول خدایم. او در جواب ابوبکر نوشت: میگویی که مردمان مرا به خلافت برداشتند به جهت سن من و من خلیفه رسول خدایم؛ پس تو خلیفه مردم میباشی نه خلیفه رسول و خدا و اگر تو را به جهت سن خلیفه کردهاند، من از تو سزاوارترم و بایستی مرا خلیفه کنند، تو خود میدانی این امر از غیر تو است. اگر حق را به اهلش که خانواده پیغمبرند، واگذاری، تو را بهتر باشد.<ref>۹ ـ بزم ایران، ص ۵۳ و ۵۲.</ref> | ||
عمر نیز به ابنعباس اعتراف نموده که: همانا علی درمیان شما بود و او از من و ابوبکر به این امر اولی بود. | عمر نیز به ابنعباس اعتراف نموده که: همانا علی درمیان شما بود و او از من و ابوبکر به این امر اولی بود.<ref>الغدیر، ج ۷، ص ۸، به نقل از: سرود جهشها، ص ۱۰۲.</ref> | ||
=== ۱۱ ـ شوخطبعی علی علیهالسلام === | === ۱۱ ـ شوخطبعی علی علیهالسلام === | ||
از ایرادهایی که برامام میگرفتند، یکی این بود که میگفتند: تو چهرهات خنده روست و مزاح میکنی. مردی باید خلیفه شود که عبوس باشد و مردم از او بترسند. و عمر شوخطبعی را یکی از ایرادهای امام میدانست. | از ایرادهایی که برامام میگرفتند، یکی این بود که میگفتند: تو چهرهات خنده روست و مزاح میکنی. مردی باید خلیفه شود که عبوس باشد و مردم از او بترسند. و عمر شوخطبعی را یکی از ایرادهای امام میدانست. <ref>شرح نهج البلاغه ابنابیالحدید، ج ۳، ص ۱۴۷.</ref> | ||
با غصب خلافت، رابطه الهی بین مردم و حکومت قطع گردید و با غصب خلافت حق مردم نیز غصب شد. چون داشتن حاکم صالح، عادل و متصل به منبع غیب، حق مردم است ولی این حق در سقیفه غصب گردید و چنان ضربهای بر پیکره اسلام پدید آمد که تا روز قیامت نمیتوان آن را جبران نمود. خود عمر پس از مدتی درباره انتخاب ابیبکر گفت: {{متن عربی|كانت بيعة ابي بكر فلتة وقي اللّه شرّها}}؛ بیعت ابوبکر برای زمامداری کار عجولانه و ناگهانی بود که خداوند شر آن را کم کند و ببرد. (۱۲) | با غصب خلافت، رابطه الهی بین مردم و حکومت قطع گردید و با غصب خلافت حق مردم نیز غصب شد. چون داشتن حاکم صالح، عادل و متصل به منبع غیب، حق مردم است ولی این حق در سقیفه غصب گردید و چنان ضربهای بر پیکره اسلام پدید آمد که تا روز قیامت نمیتوان آن را جبران نمود. خود عمر پس از مدتی درباره انتخاب ابیبکر گفت: {{متن عربی|كانت بيعة ابي بكر فلتة وقي اللّه شرّها}}؛ بیعت ابوبکر برای زمامداری کار عجولانه و ناگهانی بود که خداوند شر آن را کم کند و ببرد. (۱۲) |