پرش به محتوا

پیام آسمانی غدیر و مصلحت سنجی ها: تفاوت میان نسخه‌ها

اصلاح ارقام
(اصلاح ارقام)
خط ۱۱: خط ۱۱:
متأسفانه در طول تاریخ، دستگاه حکومتی بنی امیه، بنی عباس و غیره سعی کردند کلام پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله را ناظر بر معنای دیگر از جمله محب و دوست نمایند. پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله پس از واقعه غدیرخم برای تثبیت جانشینی علی علیه‌السلام تمهیدی اندیشید، آن این که سپاهی به فرماندهی جوانی نورس ـ اسامة بن زیدـ را مأمور حرکت به سوی شام نمود و اصحاب را تحریص به شرکت در آن سپاه نمود و متخلفین را لعن فرمود تا شاید بتواند موانعی را که برسر راه جانشینی علی علیه‌السلام پس از رحلتش وجود داشت، برطرف سازد و اما با تمام اصرار پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله سپاه اسامه تا حضرتش حیات داشت، حرکت نکرد و حتی کوشش پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله برای مکتوب داشتن آخرین وصیت نامه‌اش ناکام ماند و بلافاصله بعد از رحلت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله صفحه تاریخ به گونه‌ای باور نکردنی ورق خورد که خود امام علیه‌السلام چنان مسئله جانشینی رابرای خود محرز می‌دانست و تصور نمی‌کرد که کسی در آن طمع داشته باشد و همه اذعان داشتند کسی که لایق جانشینی است، علی علیه‌السلام می‌باشد.
متأسفانه در طول تاریخ، دستگاه حکومتی بنی امیه، بنی عباس و غیره سعی کردند کلام پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله را ناظر بر معنای دیگر از جمله محب و دوست نمایند. پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله پس از واقعه غدیرخم برای تثبیت جانشینی علی علیه‌السلام تمهیدی اندیشید، آن این که سپاهی به فرماندهی جوانی نورس ـ اسامة بن زیدـ را مأمور حرکت به سوی شام نمود و اصحاب را تحریص به شرکت در آن سپاه نمود و متخلفین را لعن فرمود تا شاید بتواند موانعی را که برسر راه جانشینی علی علیه‌السلام پس از رحلتش وجود داشت، برطرف سازد و اما با تمام اصرار پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله سپاه اسامه تا حضرتش حیات داشت، حرکت نکرد و حتی کوشش پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله برای مکتوب داشتن آخرین وصیت نامه‌اش ناکام ماند و بلافاصله بعد از رحلت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله صفحه تاریخ به گونه‌ای باور نکردنی ورق خورد که خود امام علیه‌السلام چنان مسئله جانشینی رابرای خود محرز می‌دانست و تصور نمی‌کرد که کسی در آن طمع داشته باشد و همه اذعان داشتند کسی که لایق جانشینی است، علی علیه‌السلام می‌باشد.


وقتی عباس عموی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله برعلی علیه‌السلام به ـ هنگامی که مشغول تجهیز پیامبر بود. ـ گفت: دست بده تا با تو بیعت کنم و اگر چنین کنی، در خلافت باتو رقابت نخواهد کرد و در آن طمع نخواهد نمود. ولی علی علیه‌السلام به خلافت خود آن قدر مطمئن بود که به عباس پاسخ داد: «ای عمو! مگر کسی هست که در این امر طمع داشته باشد؟»<ref>دائرةالمعارف فرید وجدی، ج ۲، ص ۷۴۶؛ به نقل از: زندگانی حضرت علی(ع)، ص ۱۱۹.</ref>
وقتی عباس عموی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله برعلی علیه‌السلام به ـ هنگامی که مشغول تجهیز پیامبر بود. ـ گفت: دست بده تا با تو بیعت کنم و اگر چنین کنی، در خلافت باتو رقابت نخواهد کرد و در آن طمع نخواهد نمود. ولی علی علیه‌السلام به خلافت خود آن قدر مطمئن بود که به عباس پاسخ داد: «ای عمو! مگر کسی هست که در این امر طمع داشته باشد؟»<ref>دائرةالمعارف فرید وجدی، ج ۲، ص ۷۴۶؛ به نقل از: زندگانی حضرت علی علیه السلام، ص ۱۱۹.</ref>


با تمام این وجود، امت اسلام پس از رحلت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله دچار فاجعه‌ای عظیم گردید و عده‌ای با توجه به قرابت‌هایی که با پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله داشتند؛ خواستار ارائه نقشی در عهد پیامبر بودند که حد اقل در جامعه مطرح شوند و چون آن‌ها خود را محروم از همه چیز دیدند، حب جاه و مقام در خانه دل آن‌ها به نحوی مأوی کرده بود که دنبال فرصتی بودند که این فرصت بعد از رحلت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله برایشان فراهم شد و جامعه اسلامی را تجزیه نمودند و چنان ضربه‌ای به وحدت اسلامی زدند که در طی قرون متمادی مسلمانان نتیجه این اقدام را دیدند و می‌بینند.
با تمام این وجود، امت اسلام پس از رحلت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله دچار فاجعه‌ای عظیم گردید و عده‌ای با توجه به قرابت‌هایی که با پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله داشتند؛ خواستار ارائه نقشی در عهد پیامبر بودند که حد اقل در جامعه مطرح شوند و چون آن‌ها خود را محروم از همه چیز دیدند، حب جاه و مقام در خانه دل آن‌ها به نحوی مأوی کرده بود که دنبال فرصتی بودند که این فرصت بعد از رحلت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله برایشان فراهم شد و جامعه اسلامی را تجزیه نمودند و چنان ضربه‌ای به وحدت اسلامی زدند که در طی قرون متمادی مسلمانان نتیجه این اقدام را دیدند و می‌بینند.
خط ۳۶: خط ۳۶:
در اواخر عمر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله گروهی مقاصد نهائی خود را با طرح نقشه‌ای ماهرانه برملا کرده و اجرا نمودند. چنان‌که از قرائن و اقدامات ابوبکر، عمر و ابوعبیده جراح درجه ایمان صحابه از انصار و مهاجرین متفاوت بود و نیز پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله برای جایگزین کردن فرهنگ اسلامی به جای فرهنگ قبیله‌ای و جاهلیت، نهایت کوشش خود را نمود. اما به علت نامساعد بودن شرایط، اختلافات قبیله‌ای ریشه کن نگردید.
در اواخر عمر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله گروهی مقاصد نهائی خود را با طرح نقشه‌ای ماهرانه برملا کرده و اجرا نمودند. چنان‌که از قرائن و اقدامات ابوبکر، عمر و ابوعبیده جراح درجه ایمان صحابه از انصار و مهاجرین متفاوت بود و نیز پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله برای جایگزین کردن فرهنگ اسلامی به جای فرهنگ قبیله‌ای و جاهلیت، نهایت کوشش خود را نمود. اما به علت نامساعد بودن شرایط، اختلافات قبیله‌ای ریشه کن نگردید.


برمی‌آید، آن سه نقشه‌ای برای غصب خلافت داشتند و با تشکیل حزب ثلاثه در نهایت مردم را تحریص به غصب خلافت نمودند. چنان‌که از عملکرد آن‌ها مشخص می‌باشد هرسه برای انتخاب خلیفه باهم متحد بوده و در روز سقیفه تعارف‌هایی باهم داشته و هرسه باهم به سوی سقیفه رفتند، در حالی که بزرگان مشغول تجهیز و تکفین بدن پیامبر بودند و بعد از رفتن به سقیفه، عمر و ابوعبیده اصرار عجیبی در بیعت گرفتن مردم برای ابوبکر داشتند و ابوبکر نیز بعد از وفات خود عمر را جانشین خود کرد که نشان دهنده نوعی هماهنگی قبلی بین آن‌ها بود و هرسه از رفتن با سپاه اسامه تخلف نمودند و در مدینه ماندند با این که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله متخلفین را لعن کرده بود.<ref>وقتی محمدبن ابی بکر در مورد عصیان و غصب خلافت به معاویه نامه نوشت، معاویه در جوابش نوشت: ما همان وقت که پدرت زنده بود فضلِ پسر ابی‌طالب را می‌شناختیم و حق او را لازم می‌دانستیم که نیکو رعایت کنیم، ولی هنگامی که پیغمبراکرم(ص) درگذشت، پدر تو و فاروقش، نخستین کسی بودند که حق علی را گرفتند و در امر او مخالفت کردند و در این کار باهم اتفاق و اتحاد داشتند و اگر نبود آنچه پدرت پیش از این انجام داد، ما با علی بن ابی‌طالب مخالفت نمی‌کردیم و امر را به او تسلیم می‌نمودیم، لکن دیدیم پدرت این کار را نسبت به او انجام داد، ماهم به روش او رفتیم. (مروج الذهب، ج ص 22، به نقل از جهش‌ها، ص 101 - 102.)</ref>
برمی‌آید، آن سه نقشه‌ای برای غصب خلافت داشتند و با تشکیل حزب ثلاثه در نهایت مردم را تحریص به غصب خلافت نمودند. چنان‌که از عملکرد آن‌ها مشخص می‌باشد هرسه برای انتخاب خلیفه باهم متحد بوده و در روز سقیفه تعارف‌هایی باهم داشته و هرسه باهم به سوی سقیفه رفتند، در حالی که بزرگان مشغول تجهیز و تکفین بدن پیامبر بودند و بعد از رفتن به سقیفه، عمر و ابوعبیده اصرار عجیبی در بیعت گرفتن مردم برای ابوبکر داشتند و ابوبکر نیز بعد از وفات خود عمر را جانشین خود کرد که نشان دهنده نوعی هماهنگی قبلی بین آن‌ها بود و هرسه از رفتن با سپاه اسامه تخلف نمودند و در مدینه ماندند با این که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله متخلفین را لعن کرده بود.<ref>وقتی محمدبن ابی بکر در مورد عصیان و غصب خلافت به معاویه نامه نوشت، معاویه در جوابش نوشت: ما همان وقت که پدرت زنده بود فضلِ پسر ابی‌طالب را می‌شناختیم و حق او را لازم می‌دانستیم که نیکو رعایت کنیم، ولی هنگامی که پیغمبراکرم(ص) درگذشت، پدر تو و فاروقش، نخستین کسی بودند که حق علی را گرفتند و در امر او مخالفت کردند و در این کار باهم اتفاق و اتحاد داشتند و اگر نبود آنچه پدرت پیش از این انجام داد، ما با علی بن ابی‌طالب مخالفت نمی‌کردیم و امر را به او تسلیم می‌نمودیم، لکن دیدیم پدرت این کار را نسبت به او انجام داد، ماهم به روش او رفتیم. (مروج الذهب، ج ۳، ص ۲۲، به نقل از جهش‌ها، ص ۱۰۱ - ۱۰۲.)</ref>


=== ۵ ـ دشمنی قریش با علی علیه‌السلام ===
=== ۵ ـ دشمنی قریش با علی علیه‌السلام ===
خط ۴۶: خط ۴۶:
=== ۷ ـ حبّ ریاست ===
=== ۷ ـ حبّ ریاست ===
علمای اخلاق اصول کفر را حرص، حسد و تکبر دانستند که این سه صفت نقش عمده‌ای در دگرگونی تاریخ اسلام داشته است. برخی از صحابه با توجه به نفوذی که در خانه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله داشتند و به وسیله بعضی از زنان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله اسرار خانه او را می‌دانستند و با توجه به این که خواهان قدرت‌یابی بودند و حداقل مقام‌های دوم و سوم را خواهان بودند، وقتی به منصب دست نیافتند برآن شدند که زمینه ریاست خود را بلافاصله بعد از رحلت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله فراهم نمایند. علی علیه‌السلام نیز به این امر اشاره دارد:
علمای اخلاق اصول کفر را حرص، حسد و تکبر دانستند که این سه صفت نقش عمده‌ای در دگرگونی تاریخ اسلام داشته است. برخی از صحابه با توجه به نفوذی که در خانه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله داشتند و به وسیله بعضی از زنان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله اسرار خانه او را می‌دانستند و با توجه به این که خواهان قدرت‌یابی بودند و حداقل مقام‌های دوم و سوم را خواهان بودند، وقتی به منصب دست نیافتند برآن شدند که زمینه ریاست خود را بلافاصله بعد از رحلت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله فراهم نمایند. علی علیه‌السلام نیز به این امر اشاره دارد:
«قومی با حرص، ولع و بخل زیادی طالب خلافت شدند و آن را از دیگران بازداشتند و عده‌ای نیز جنبه سخا و کرم پیش گرفتند.»<ref>زندگانی حضرت علی(ع)، ص ۱۰۶.</ref>
«قومی با حرص، ولع و بخل زیادی طالب خلافت شدند و آن را از دیگران بازداشتند و عده‌ای نیز جنبه سخا و کرم پیش گرفتند.»<ref>زندگانی حضرت علی علیه السلام، ص ۱۰۶.</ref>


=== ۸ ـ هراس از عدالت ===
=== ۸ ـ هراس از عدالت ===
خط ۶۰: خط ۶۰:
ابن ابی‌الحدید از ابن‌عباس نقل کرد که عمرگفت: من به‌طور مسلم علی را مظلوم می‌دانم و مهاجرین از علی اعراض ننمودند مگر به جهت این که سنش را کم دیدند.<ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ج ۳، ص ۱۸۱.</ref>
ابن ابی‌الحدید از ابن‌عباس نقل کرد که عمرگفت: من به‌طور مسلم علی را مظلوم می‌دانم و مهاجرین از علی اعراض ننمودند مگر به جهت این که سنش را کم دیدند.<ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ج ۳، ص ۱۸۱.</ref>


ابوعبیده به علی علیه‌السلام گفت: یابن عم! ما قرابت تو را و سبقت تو را و علم تو را و نصرت تو را انکار نمی‌کنیم، لکن خود می‌دانی که تو جوانی و ابوبکر پیراست، وی سنگینی این امر را بهتر از تو می‌تواند حمل کند.<ref>همان، ص149.</ref> نقل است، وقتی که ابوبکر به خلافت رسید، به پدرش ابوقحافه ـ که در طائف بود. ـ نامه نوشت که: مردم مرا به جهت کبر سن به خلافت برگزیدند و تو نیز به موافقت قوم بیا و با من بیعت کن که من امروز خلیفه رسول خدایم. او در جواب ابوبکر نوشت: می‌گویی که مردمان مرا به خلافت برداشتند به جهت سن من و من خلیفه رسول خدایم؛ پس تو خلیفه مردم می‌باشی نه خلیفه رسول و خدا و اگر تو را به جهت سن خلیفه کرده‌اند، من از تو سزاوارترم و بایستی مرا خلیفه کنند، تو خود می‌دانی این امر از غیر تو است. اگر حق را به اهلش که خانواده پیغمبرند، واگذاری، تو را بهتر باشد.<ref>بزم ایران، ص 53 و 52.</ref>
ابوعبیده به علی علیه‌السلام گفت: یابن عم! ما قرابت تو را و سبقت تو را و علم تو را و نصرت تو را انکار نمی‌کنیم، لکن خود می‌دانی که تو جوانی و ابوبکر پیراست، وی سنگینی این امر را بهتر از تو می‌تواند حمل کند.<ref>همان، ص149.</ref> نقل است، وقتی که ابوبکر به خلافت رسید، به پدرش ابوقحافه ـ که در طائف بود. ـ نامه نوشت که: مردم مرا به جهت کبر سن به خلافت برگزیدند و تو نیز به موافقت قوم بیا و با من بیعت کن که من امروز خلیفه رسول خدایم. او در جواب ابوبکر نوشت: می‌گویی که مردمان مرا به خلافت برداشتند به جهت سن من و من خلیفه رسول خدایم؛ پس تو خلیفه مردم می‌باشی نه خلیفه رسول و خدا و اگر تو را به جهت سن خلیفه کرده‌اند، من از تو سزاوارترم و بایستی مرا خلیفه کنند، تو خود می‌دانی این امر از غیر تو است. اگر حق را به اهلش که خانواده پیغمبرند، واگذاری، تو را بهتر باشد.<ref>بزم ایران، ص ۵۳ و ۵۲.</ref>


عمر نیز به ابن‌عباس اعتراف نموده که: همانا علی درمیان شما بود و او از من و ابوبکر به این امر اولی بود.<ref>الغدیر، ج ص به نقل از: سرود جهش‌ها، ص 102.</ref>
عمر نیز به ابن‌عباس اعتراف نموده که: همانا علی درمیان شما بود و او از من و ابوبکر به این امر اولی بود.<ref>الغدیر، ج ۷، ص ۸، به نقل از: سرود جهش‌ها، ص ۱۰۲.</ref>


=== ۱۱ ـ شوخ‌طبعی علی علیه‌السلام ===
=== ۱۱ ـ شوخ‌طبعی علی علیه‌السلام ===
از ایرادهایی که برامام می‌گرفتند، یکی این بود که می‌گفتند: تو چهره‌ات خنده روست و مزاح می‌کنی. مردی باید خلیفه شود که عبوس باشد و مردم از او بترسند. و عمر شوخ‌طبعی را یکی از ایرادهای امام می‌دانست.<ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ص 147.</ref>
از ایرادهایی که برامام می‌گرفتند، یکی این بود که می‌گفتند: تو چهره‌ات خنده روست و مزاح می‌کنی. مردی باید خلیفه شود که عبوس باشد و مردم از او بترسند. و عمر شوخ‌طبعی را یکی از ایرادهای امام می‌دانست.<ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۳، ص ۱۴۷.</ref>


با غصب خلافت، رابطه الهی بین مردم و حکومت قطع گردید و با غصب خلافت حق مردم نیز غصب شد. چون داشتن حاکم صالح، عادل و متصل به منبع غیب، حق مردم است ولی این حق در سقیفه غصب گردید و چنان ضربه‌ای بر پیکره اسلام پدید آمد که تا روز قیامت نمی‌توان آن را جبران نمود. خود عمر پس از مدتی درباره انتخاب ابی‌بکر گفت: {{متن عربی|كانت بيعة ابي بكر فلتة وقي اللّه شرّها}}؛ بیعت ابوبکر برای زمامداری کار عجولانه و ناگهانی بود که خداوند شر آن را کم کند و ببرد.<ref>تاریخ طبری، ج ص 205.</ref>
با غصب خلافت، رابطه الهی بین مردم و حکومت قطع گردید و با غصب خلافت حق مردم نیز غصب شد. چون داشتن حاکم صالح، عادل و متصل به منبع غیب، حق مردم است ولی این حق در سقیفه غصب گردید و چنان ضربه‌ای بر پیکره اسلام پدید آمد که تا روز قیامت نمی‌توان آن را جبران نمود. خود عمر پس از مدتی درباره انتخاب ابی‌بکر گفت: {{متن عربی|كانت بيعة ابي بكر فلتة وقي اللّه شرّها}}؛ بیعت ابوبکر برای زمامداری کار عجولانه و ناگهانی بود که خداوند شر آن را کم کند و ببرد.<ref>تاریخ طبری، ج ۳، ص ۲۰۵.</ref>


مظلومیت حضرت زهرا علیهاالسلام و شهادت او، رفتن ابوذرها به تبعید، برگشتن رانده شده‌ه ای پیامبر به مدینه، تسلط بنی امیه بر امور مسلمین، قتل و غارت برجان و مال مردم، رشد فرهنگ جاهلیت و دوری مردم از سیره پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله، سوختن مکه و مدینه در آتش خصم، وقایع عاشورا و شهادت فرزندان پیامبر در دشت کربلا و تسلط بنی‌عباس برسرنوشت مردم، همه و همه از نتایج و عواقب غصب خلافت می‌باشد.
مظلومیت حضرت زهرا علیهاالسلام و شهادت او، رفتن ابوذرها به تبعید، برگشتن رانده شده‌ه ای پیامبر به مدینه، تسلط بنی امیه بر امور مسلمین، قتل و غارت برجان و مال مردم، رشد فرهنگ جاهلیت و دوری مردم از سیره پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله، سوختن مکه و مدینه در آتش خصم، وقایع عاشورا و شهادت فرزندان پیامبر در دشت کربلا و تسلط بنی‌عباس برسرنوشت مردم، همه و همه از نتایج و عواقب غصب خلافت می‌باشد.
خط ۹۰: خط ۹۰:


=== ۵ ـ کمی یاران و حامیان ===
=== ۵ ـ کمی یاران و حامیان ===
امام علیه‌السلام در خطبه شقشقیه، یکی از علل سکوت خود را کمی یاران و حامیان خویش می‌داند که یا باید با دست تهی حق خود را بگیرد یا با وضع تاریک روزگار بسازد. سپس می‌فرماید: در حالی که در چشمم خار بود و گلویم را عقده گرفته و میراثم به تاراج رفته بود، صبر را پیشه ساختم.<ref>نهج البلاغه، فیض الاسلام، نامه 62، ص 1048.</ref>
امام علیه‌السلام در خطبه شقشقیه، یکی از علل سکوت خود را کمی یاران و حامیان خویش می‌داند که یا باید با دست تهی حق خود را بگیرد یا با وضع تاریک روزگار بسازد. سپس می‌فرماید: در حالی که در چشمم خار بود و گلویم را عقده گرفته و میراثم به تاراج رفته بود، صبر را پیشه ساختم.<ref>نهج البلاغه، فیض الاسلام، نامه ۶۲، ص ۱۰۴۸.</ref>


=== ۶ ـ حفظ کیان اسلام ===
=== ۶ ـ حفظ کیان اسلام ===
خط ۱۱۴: خط ۱۱۴:
== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
بزم ایران؛ سیدمحمدرضا طباطبائی یزدی، قم: نشر حبیب، اول، ۱۳۹۲ش.


پرتوی ازغدیر؛ مهدی حائری تهرانی، تهران: بنیادفرهنگی امام مهدی(ع)، ۱۳۷۸ش.
* الغدیر؛ عبدالحسین امینی، م ۱۳۹۰ق، بیروت: دارالکتاب العربی، سوم، ۱۳۸۷ ق.
 
* بزم ایران؛ سیدمحمدرضا طباطبائی یزدی، قم: نشر حبیب، اول، ۱۳۹۲ش.
تاریخ الأمم و الملوک؛ أبو جعفر محمد بن جریر الطبری، م ۳۱۰ق، تحقیق: محمد أبوالفضل ابراهیم، بیروت: دار التراث، دوم، ۱۳۸۷ق- ۱۹۶۷م.
* پرتوی ازغدیر؛ مهدی حائری تهرانی، تهران: بنیادفرهنگی امام مهدی علیه السلام، ۱۳۷۸ش.
 
* تاریخ الأمم و الملوک؛ أبو جعفر محمد بن جریر الطبری، م ۳۱۰ق، تحقیق: محمد أبوالفضل ابراهیم، بیروت: دار التراث، دوم، ۱۳۸۷ق- ۱۹۶۷م.
تاریخ یعقوبی؛ احمدبن ابی یعقوب، م۲۹۲ق، ترجمه محمدابراهیم آیتی، تهران: علمی و فرهنگی، پنجم، ۱۳۶۶.
* تاریخ یعقوبی؛ احمدبن ابی یعقوب، م۲۹۲ق، ترجمه محمدابراهیم آیتی، تهران: علمی و فرهنگی، پنجم، ۱۳۶۶.
 
* دائرةالمعارف؛ محمد فرید وجدی، ۱۹۵۴م، بیروت: دارالمعرفة، سوم، ۱۹۷۱م.
دائرةالمعارف؛ محمد فرید وجدی، ۱۹۵۴م، بیروت: دارالمعرفة، سوم، ۱۹۷۱م.
* زندگانی حضرت علی علیه السلام؛ محمد علی خلیلی، تهران: اقبال، هفتم، ۱۳۷۸ ش.
 
* سرود جهش ها؛ محمدرضا حکیمی، م۱۴۰۰ش، قم: دلیل ما چهاردهم، ۱۳۸۹ش.
زندگانی حضرت علی(ع)؛ محمد علی خلیلی، تهران: اقبال، هفتم، ۱۳۷۸ ش.
* شرح نهج البلاغه؛ ابن ابی الحدید معتزلی، م۶۵۶ق، ترجمه: محمود مهدوی دامغانی، تهران: نشرنی، دوم، ۱۳۷۵.
 
* علی ابرمردتاریخ؛ ابوالقاسم پاینده، م۱۳۶۳ش، تهران: اساطیر، ۱۳۷۷ش.
سرود جهش ها؛ محمدرضا حکیمی، م۱۴۰۰ش، قم: دلیل ما چهاردهم، ۱۳۸۹ش.
* نهج البلاغه؛ سید رضی، م۴۰۶ق، ترجمه و شرح: علی نقی فیض الاسلام، تهران: سازمان چاپ و انتشارات فقیه، ۱۳۶۸ش.
 
نهج البلاغه؛ سید رضی، م۴۰۶ق، ترجمه و شرح: علی نقی فیض الاسلام، تهران: سازمان چاپ و انتشارات فقیه، ۱۳۶۸ش.
 
شرح نهج البلاغه؛ ابن ابی الحدید معتزلی، م۶۵۶ق، ترجمه: محمود مهدوی دامغانی، تهران: نشرنی، دوم، ۱۳۷۵.
 
علی ابرمردتاریخ؛ ابوالقاسم پاینده، م۱۳۶۳ش، تهران: اساطیر، ۱۳۷۷ش.
 
الغدیر؛ عبدالحسین امینی، م ۱۳۹۰ق، بیروت: دارالکتاب العربی، سوم، ۱۳۸۷ ق.
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


[[رده:تاریخ غدیر]]
[[رده:تاریخ غدیر]]
[[رده:میراث مکتوب غدیر]]
[[رده:میراث مکتوب غدیر]]