۲۳٬۲۹۵
ویرایش
(اصلاح ارقام) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
ابن ابیالحدید از ابنعباس نقل کرد که عمرگفت: من بهطور مسلم علی را مظلوم میدانم و مهاجرین از علی اعراض ننمودند مگر به جهت این که سنش را کم دیدند.<ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ج ۳، ص ۱۸۱.</ref> | ابن ابیالحدید از ابنعباس نقل کرد که عمرگفت: من بهطور مسلم علی را مظلوم میدانم و مهاجرین از علی اعراض ننمودند مگر به جهت این که سنش را کم دیدند.<ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ج ۳، ص ۱۸۱.</ref> | ||
ابوعبیده به علی علیهالسلام گفت: یابن عم! ما قرابت تو را و سبقت تو را و علم تو را و نصرت تو را انکار نمیکنیم، لکن خود میدانی که تو جوانی و ابوبکر پیراست، وی سنگینی این امر را بهتر از تو میتواند حمل کند.<ref>همان، | ابوعبیده به علی علیهالسلام گفت: یابن عم! ما قرابت تو را و سبقت تو را و علم تو را و نصرت تو را انکار نمیکنیم، لکن خود میدانی که تو جوانی و ابوبکر پیراست، وی سنگینی این امر را بهتر از تو میتواند حمل کند.<ref>همان، ص۱۴۹.</ref> نقل است، وقتی که ابوبکر به خلافت رسید، به پدرش ابوقحافه ـ که در طائف بود. ـ نامه نوشت که: مردم مرا به جهت کبر سن به خلافت برگزیدند و تو نیز به موافقت قوم بیا و با من بیعت کن که من امروز خلیفه رسول خدایم. او در جواب ابوبکر نوشت: میگویی که مردمان مرا به خلافت برداشتند به جهت سن من و من خلیفه رسول خدایم؛ پس تو خلیفه مردم میباشی نه خلیفه رسول و خدا و اگر تو را به جهت سن خلیفه کردهاند، من از تو سزاوارترم و بایستی مرا خلیفه کنند، تو خود میدانی این امر از غیر تو است. اگر حق را به اهلش که خانواده پیغمبرند، واگذاری، تو را بهتر باشد.<ref>بزم ایران، ص ۵۳ و ۵۲.</ref> | ||
عمر نیز به ابنعباس اعتراف نموده که: همانا علی درمیان شما بود و او از من و ابوبکر به این امر اولی بود.<ref>الغدیر، ج ۷، ص ۸، به نقل از: سرود جهشها، ص ۱۰۲.</ref> | عمر نیز به ابنعباس اعتراف نموده که: همانا علی درمیان شما بود و او از من و ابوبکر به این امر اولی بود.<ref>الغدیر، ج ۷، ص ۸، به نقل از: سرود جهشها، ص ۱۰۲.</ref> |