پرش به محتوا

آفتاب غدیر پشت پرده های تعصب: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۸۲: خط ۸۲:
۳ـ یکی از دلایل قاطع بر این استعمال، همین حدیث غدیر است که در برخی نقلها به جای{{متن عربی|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ}}آمده است {{متن عربی|مَنْ‏ كُنْتُ‏ أَوْلَى‏ بِهِ‏ مِنْ‏ نَفْسِهِ}}یا{{متن عربی|مَنْ‏ كُنْتُ‏ أَوْلَى‏ بِهِ‏ مِنْ‏ نَفْسِهِ‏}}<ref>المعجم الكبير، ج۵، ص۱۸۶.</ref>  
۳ـ یکی از دلایل قاطع بر این استعمال، همین حدیث غدیر است که در برخی نقلها به جای{{متن عربی|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ}}آمده است {{متن عربی|مَنْ‏ كُنْتُ‏ أَوْلَى‏ بِهِ‏ مِنْ‏ نَفْسِهِ}}یا{{متن عربی|مَنْ‏ كُنْتُ‏ أَوْلَى‏ بِهِ‏ مِنْ‏ نَفْسِهِ‏}}<ref>المعجم الكبير، ج۵، ص۱۸۶.</ref>  


چرا که با توجه به قاعده پذیرفه شده {{متن عربی|الحديث يفسّر بعضه بعضاً}}<ref>فتح البارى، ج۷، ص۱۱۱.</ref>
چرا که با توجه به قاعده پذیرفه شده {{متن عربی|الحديث يفسّر بعضه بعضاً}}<ref>فتح البارى، ج۷، ص۱۱۱.</ref> (حدیثها همدیگر را تفسیر می‌کنند) معلوم می‌شود که «مولی» به معنی همان «اولی به نفس» می‌باشد.


(حدیثها همدیگر را تفسیر می‌کنند) معلوم می‌شود که «مولی» به معنی همان «اولی به نفس» می‌باشد.
۴ـ در صحیح بخاری کلامی وجود دارد که نشان می‌دهد «مولی» به معنای «ملیک» استعمال می‌شود که این استعمال هم برای اثبات امامت کافی است چرا که ملیک به معنای پادشاه است.
۴ـ در صحیح بخاری کلامی وجود دارد که نشان می‌دهد «مولی» به معنای «ملیک» استعمال می‌شود که این استعمال هم برای اثبات امامت کافی است چرا که ملیک به معنای پادشاه است.
الف) قال البخاری فی کتاب التفسیر، باب: ولکل جعلنا موالی مما ترک الوالدان… و قال معمر: موالی: اولیاء ورثة عاقد أیمانکم، هو مولی الیمین وهو الحلیف. والمولی أیضاً: ابن العم. والمولی: المنعم المعتق والمولی: المعتق. والمولی: الملیک. والمولی: مولی فی الدین(۱۵).
 
الف) قال البخاری فی کتاب التفسیر، باب: {{متن عربی|ولكل جعلنا موالي مما ترك الوالدان… و قال معمر: موالي: اولياء ورثة عاقد أيمانكم، هو مولي اليمين وهو الحليف. والمولي أيضاً: ابن العم. والمولي: المنعم المعتق والمولي: المعتق. والمولي: المليك. والمولي: مولي فی الدين}}<ref>صحيح بخارى بشرح ابن حجر، ج۸، ص۱۹۹</ref>
 
اشکال دیگر
اشکال دیگر
اشکال دیگری که به دلالت این حدیث شده این است که اگر «مولی» به معنای «اولی» باشد باید بتوانیم به جای «أولی منک» بگوییم «مولی منک»، در حالی که این استعمال غلط است.
اشکال دیگری که به دلالت این حدیث شده این است که اگر «مولی» به معنای «اولی» باشد باید بتوانیم به جای «أولی منک» بگوییم «مولی منک»، در حالی که این استعمال غلط است.
جواب این سؤال با اندک تأملی روشن می‌شود، حتی افرادی که مقدمات ادبیات عرب می‌خوانند می‌توانند به این سؤال پاسخ دهند. این اشکال نشان دهنده اوج تعصب است زیرا افرادی که نمی‌خواهند زیر بار دلالت این حدیث بروند ناچارند هر اشکالی که به ذهنشان می‌رسد بگیرند تا خود را نجات دهند. «الغریق یتشبت بکل حشیش».
جواب این سؤال با اندک تأملی روشن می‌شود، حتی افرادی که مقدمات ادبیات عرب می‌خوانند می‌توانند به این سؤال پاسخ دهند. این اشکال نشان دهنده اوج تعصب است زیرا افرادی که نمی‌خواهند زیر بار دلالت این حدیث بروند ناچارند هر اشکالی که به ذهنشان می‌رسد بگیرند تا خود را نجات دهند. «الغریق یتشبت بکل حشیش».
جواب
جواب
خط ۲۲۶: خط ۲۲۹:
(۱۳ ) المعجم الكبير، ج۵، ص۱۸۶.
(۱۳ ) المعجم الكبير، ج۵، ص۱۸۶.


(۱۴ ) فتح البارى، ج۷، ص۱۱۱. (۱۵ ) صحيح بخارى بشرح ابن حجر، ج۸، ص۱۹۹.(۱۶ ) صحيح مسلم، ج۲، ص۱۹۷. باب الفاظ من الأدب.(۱۷ ) مسند احمد، ج۴، ص۳۷۲. (۱۸ ) مستدرك حاكم، ج۳، ص۱۰۹.(۱۹ ) مائده/ ۶۷.(۲۰ ) مائده/ ۳.(۲۱ ) معارج/ ۱.(۲۲ ) مسند احمد، ج۱، ص۸۴.(۲۳ ) همان، ج۱، ص۱۱۹. (۲۴ ) مستدرك حاكم، ج۳، ص۵۳۳.(۲۵ ) صحيح بخارى، ج۳، ص۱۵۵. باب فى الاستقراض وأداء الديون.(۲۶) صحيح مسلم، كتاب الفرائض(۲۷) إرشاد السارى، ج۷، ص۲۸۰.(۲۸) المنهاج فى شرح صحيح مسلم. پاورقى، ارشاد السارى، كتاب الفرائض.( ۲۹) تاريخ مدينه دمشق،ج۴۲، ص۲۲۰.( ۳۰) المعجم الكبير، ج۳، ص۱۸۰؛ تاريخ ابن كثير، ج۵، ص۲۰۹.( ۳۱) توبه/ ۷۱.( ۳۲) جمعه/ ۱۱.( ۳۳) صحيح بخارى، ج۶، ص۶۳.( ۳۴) آل عمران/ ۱۵۳.(۳۵ ) توبه/ ۲۵.( ۳۶) صحيح بخارى، ج۴، ص۵. كتاب المرضى باب قول المريض قوموا عنّى.( ۳۷) صحيح بخارى، ج۳، ص۱۸۲؛ مسند احمد، ج۴، ۲۳۰ و...( ۳۸) نساء/ ۶۵.( ۳۹)صحيح مسلم، ج۲، ص۳۶۰. كتاب الفضائل، فضائل على  (عليه السلام).(۴۰ ) همان( ۴۱) مستدرك حاكم، ج۳، ص۱۴۰؛ تذكرة الحفاظ، ج۳، ص۹۹۵؛ تاريخ بغداد، ج۱۱، ص۲۱۶ و...( ۴۲) مسند ابويعلى، ج۱، ص۴۲۷؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۱۸.(۴۳ ) مسند احمد، ج۱، ص۹۰؛اسد الغابة، ج۴، ص۳۱؛ الاصابه، ج۴، ص۴۶۸؛ مستدرك حاكم، ج۳، ص۱۴۲؛ البداية والنهايه، ج۷، ص۳۹۷.
(۱۴ ) فتح البارى، ج۷، ص۱۱۱.
 
(۱۵ ) صحيح بخارى بشرح ابن حجر، ج۸، ص۱۹۹.(۱۶ ) صحيح مسلم، ج۲، ص۱۹۷. باب الفاظ من الأدب.(۱۷ ) مسند احمد، ج۴، ص۳۷۲. (۱۸ ) مستدرك حاكم، ج۳، ص۱۰۹.(۱۹ ) مائده/ ۶۷.(۲۰ ) مائده/ ۳.(۲۱ ) معارج/ ۱.(۲۲ ) مسند احمد، ج۱، ص۸۴.(۲۳ ) همان، ج۱، ص۱۱۹. (۲۴ ) مستدرك حاكم، ج۳، ص۵۳۳.(۲۵ ) صحيح بخارى، ج۳، ص۱۵۵. باب فى الاستقراض وأداء الديون.(۲۶) صحيح مسلم، كتاب الفرائض(۲۷) إرشاد السارى، ج۷، ص۲۸۰.(۲۸) المنهاج فى شرح صحيح مسلم. پاورقى، ارشاد السارى، كتاب الفرائض.( ۲۹) تاريخ مدينه دمشق،ج۴۲، ص۲۲۰.( ۳۰) المعجم الكبير، ج۳، ص۱۸۰؛ تاريخ ابن كثير، ج۵، ص۲۰۹.( ۳۱) توبه/ ۷۱.( ۳۲) جمعه/ ۱۱.( ۳۳) صحيح بخارى، ج۶، ص۶۳.( ۳۴) آل عمران/ ۱۵۳.(۳۵ ) توبه/ ۲۵.( ۳۶) صحيح بخارى، ج۴، ص۵. كتاب المرضى باب قول المريض قوموا عنّى.( ۳۷) صحيح بخارى، ج۳، ص۱۸۲؛ مسند احمد، ج۴، ۲۳۰ و...( ۳۸) نساء/ ۶۵.( ۳۹)صحيح مسلم، ج۲، ص۳۶۰. كتاب الفضائل، فضائل على  (عليه السلام).(۴۰ ) همان( ۴۱) مستدرك حاكم، ج۳، ص۱۴۰؛ تذكرة الحفاظ، ج۳، ص۹۹۵؛ تاريخ بغداد، ج۱۱، ص۲۱۶ و...( ۴۲) مسند ابويعلى، ج۱، ص۴۲۷؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۱۸.(۴۳ ) مسند احمد، ج۱، ص۹۰؛اسد الغابة، ج۴، ص۳۱؛ الاصابه، ج۴، ص۴۶۸؛ مستدرك حاكم، ج۳، ص۱۴۲؛ البداية والنهايه، ج۷، ص۳۹۷.