پرش به محتوا

آفتاب غدیر پشت پرده های تعصب: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷۱: خط ۷۱:
حال که وضعیت سند این حدیث مشخص شد و اعترافات علمای اهل سنت به تواتر آن روشن گردید به دلالت و معنای آن می‌پردازیم.
حال که وضعیت سند این حدیث مشخص شد و اعترافات علمای اهل سنت به تواتر آن روشن گردید به دلالت و معنای آن می‌پردازیم.


== دلالت حدیث غدیر ==
== دلالت حدیث غدیر؛ پاسخ شبهات بر دلالت حدیث غدیر ==
 
=== پاسخ شبهه اول ===
مهمترین اشکالی که اهل سنت درباره دلالت این حدیث مطرح می‌کنند این است که لفظ «مولی» در این حدیث به معنای یاری کننده، محب یا محبوب می‌باشد و لفظ «مولی» به معنای «أولی به تصرف (ولایت داشتن)» در کلام عرب وجود ندارد.  
مهمترین اشکالی که اهل سنت درباره دلالت این حدیث مطرح می‌کنند این است که لفظ «مولی» در این حدیث به معنای یاری کننده، محب یا محبوب می‌باشد و لفظ «مولی» به معنای «أولی به تصرف (ولایت داشتن)» در کلام عرب وجود ندارد.  


خط ۸۸: خط ۹۰:
الف) قال البخاری فی کتاب التفسیر، باب: {{متن عربی|ولكل جعلنا موالي مما ترك الوالدان… و قال معمر: موالي: اولياء ورثة عاقد أيمانكم، هو مولي اليمين وهو الحليف. والمولي أيضاً: ابن العم. والمولي: المنعم المعتق والمولي: المعتق. والمولي: المليك. والمولي: مولي فی الدين}}<ref>صحيح بخارى بشرح ابن حجر، ج۸، ص۱۹۹</ref>
الف) قال البخاری فی کتاب التفسیر، باب: {{متن عربی|ولكل جعلنا موالي مما ترك الوالدان… و قال معمر: موالي: اولياء ورثة عاقد أيمانكم، هو مولي اليمين وهو الحليف. والمولي أيضاً: ابن العم. والمولي: المنعم المعتق والمولي: المعتق. والمولي: المليك. والمولي: مولي فی الدين}}<ref>صحيح بخارى بشرح ابن حجر، ج۸، ص۱۹۹</ref>


اشکال دیگر
=== پاسخ شبهه دوم ===
اشکال دیگری که به دلالت این حدیث شده این است که اگر «مولی» به معنای «اولی» باشد باید بتوانیم به جای «أولی منک» بگوییم «مولی منک»، در حالی که این استعمال غلط است.


اشکال دیگری که به دلالت این حدیث شده این است که اگر «مولی» به معنای «اولی» باشد باید بتوانیم به جای «أولی منک» بگوییم «مولی منک»، در حالی که این استعمال غلط است.
جواب این سؤال با اندک تأملی روشن می‌شود، حتی افرادی که مقدمات ادبیات عرب می‌خوانند می‌توانند به این سؤال پاسخ دهند. این اشکال نشان دهنده اوج تعصب است زیرا افرادی که نمی‌خواهند زیر بار دلالت این حدیث بروند ناچارند هر اشکالی که به ذهنشان می‌رسد بگیرند تا خود را نجات دهند. {{متن عربی|الغريق يتشبث بكل حشيش}}


جواب این سؤال با اندک تأملی روشن می‌شود، حتی افرادی که مقدمات ادبیات عرب می‌خوانند می‌توانند به این سؤال پاسخ دهند. این اشکال نشان دهنده اوج تعصب است زیرا افرادی که نمی‌خواهند زیر بار دلالت این حدیث بروند ناچارند هر اشکالی که به ذهنشان می‌رسد بگیرند تا خود را نجات دهند. «الغریق یتشبت بکل حشیش».
جواب
شارح مقاصد وشارح تجرید که از علمال اهل سنت هستند جواب این شبهه را اینگونه داده‌اند که «مولی» اسم است به معنای اولی نه اینکه مانند «اولی» وصف باشد تا اینکه اعتراض می‌شود «مولی» جزو صیغه اسم تفضیل نیست.
شارح مقاصد وشارح تجرید که از علمال اهل سنت هستند جواب این شبهه را اینگونه داده‌اند که «مولی» اسم است به معنای اولی نه اینکه مانند «اولی» وصف باشد تا اینکه اعتراض می‌شود «مولی» جزو صیغه اسم تفضیل نیست.
ثانیاً، اصل این اشکال مغالطه ای بیش نیست چرا که همه جا نمی‌توان الفاظ مترادف و هم‌معنی را به جای هم به کار برد؛ مثلاً در همین حدیث، بعضی از اهل سنت ادّعا می‌کنند که «ألستُ اولی بالمؤمنین» یعنی «ألست أحبّ إلی المؤمنین» و حال آنکه «أولی» بوسیله «باء» متعدی شده اما «أحب» بوسیله «إلی» واین نشان می‌دهد که به جای «أولی» نمی‌توان «أحب» گذاشت پس ادعایی که کرده‌اند باطل است. یا مثلاً با اینکه «صَلّی» در بعضی موارد به معنای «دَعا» می‌باشد نمی‌توان به جای «صَلّی علیه» گفت «دَعا علیه» چرا که معنی برعکس می‌شود چون «دَعا علیه» یعنی بر ضرر او دعا کرد و مثلاً فرق میان «حتّی» و «إلی» ـ ضمیر متصل و منفصل ـ و…
 
ثانیاً، اصل این اشکال مغالطه ای بیش نیست چرا که همه جا نمی‌توان الفاظ مترادف و هم‌معنی را به جای هم به کار برد؛ مثلاً در همین حدیث، بعضی از اهل سنت ادّعا می‌کنند که {{متن عربی|ألستُ اولي بالمؤمنين}} یعنی {{متن عربی|ألست أحبّ إلي المؤمنين}} و حال آنکه «أولی» بوسیله «باء» متعدی شده اما «أحب» بوسیله «إلی» واین نشان می‌دهد که به جای «أولی» نمی‌توان «أحب» گذاشت پس ادعایی که کرده‌اند باطل است. یا مثلاً با اینکه «صَلّی» در بعضی موارد به معنای «دَعا» می‌باشد نمی‌توان به جای {{متن عربی|صَلّي عليه}} گفت {{متن عربی|دعا عليه}} چرا که معنی برعکس می‌شود چون «دَعا علیه» یعنی بر ضرر او دعا کرد و مثلاً فرق میان «حتّی» و «إلی» ـ ضمیر متصل و منفصل ـ و…
 
حال که ثابت شد استعمال لفظ «مولی» در «أولی به تصرف» شیوع دارد به حدیث غدیر می‌پردازیم تا با استفاده از قرائن قطعی معنای آن کاملاً روشن شود.
حال که ثابت شد استعمال لفظ «مولی» در «أولی به تصرف» شیوع دارد به حدیث غدیر می‌پردازیم تا با استفاده از قرائن قطعی معنای آن کاملاً روشن شود.
البته مخفی نماند که این لفظ بدون قرینه هم دلالت کامل بر ولایت و امارت دارد. چنانچه در حدیثی از صحیح مسلم آمده است که: «ولا یَقُل العبد لسیده مولای و زاد فی حدیث ابی معاویه: فان مولاکم الله. (بنده (برده) نباید به صاحب خود بگوید مولای من. همانا مولای شما فقط خداست)(۱۶). پس معلوم می‌شود معنای متبادر از مولی همان اولی به تصرف است و بقیه معانی احتیاج به قرینه دارد، چرا که اگر معنای غالبی آن ناصر یا محب بود وجهی برای نهی پیامبر نبود.
 
البته مخفی نماند که این لفظ بدون قرینه هم دلالت کامل بر ولایت و امارت دارد. چنانچه در حدیثی از صحیح مسلم آمده است که: {{متن عربی|ولا يقُل العبد لسيده مولاي و زاد في حديث ابي معاويه: فان مولاكم الله.}}؛(بنده (برده) نباید به صاحب خود بگوید مولای من. همانا مولای شما فقط خداست)<ref>صحيح مسلم، ج۲، ص۱۹۷. باب الفاظ من الأدب</ref> پس معلوم می‌شود معنای متبادر از مولی همان اولی به تصرف است و بقیه معانی احتیاج به قرینه دارد، چرا که اگر معنای غالبی آن ناصر یا محب بود وجهی برای نهی پیامبر نبود.
 
قبل از اینکه به قرائن حدیث بپردازیم ممکن است سؤالی در ذهن خوانندگان مطرح شود که چرا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) از لفظی که صراحت کامل در جانشینی و رهبری بعد از خود داشته باشد استفاده نکردند مثلاً لفظ حاکم، امیر، رئیس و…؟
قبل از اینکه به قرائن حدیث بپردازیم ممکن است سؤالی در ذهن خوانندگان مطرح شود که چرا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) از لفظی که صراحت کامل در جانشینی و رهبری بعد از خود داشته باشد استفاده نکردند مثلاً لفظ حاکم، امیر، رئیس و…؟
در جواب باید بگوییم اولاً هنگامی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) این دستور را از جانب خدای متعال به مردم ابلاغ کرد هیچ‌کس در ولایت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) بعد از پیامبر تردید نکرد حتی ابوبکر و عمر تهنیت گفتند و عمر گفت: إنه مولای. دلیل این وضوح و روشنی این است که خطبه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) طبق نقلی که از امام باقر (علیه السلام) به ما رسیده است کاملاً نشان می‌دهد که منظور از «ولیّ» و «مولی» همان ولایت و إمارت می‌باشد زیرا این خطبه در حدود نصف جزء قرآن است و بسیار جای تعجب است از افرادی که خود را حافظ سنت پیامبر می‌دانند چگونه خطبه این مهمی و تاریخی را کامل نقل نکرده‌اند شاهد این کتمان این است که احمد بن حنبل در مسند خود، نقل می‌کند: «فخطبنا»(۱۷) ـ پیامبر برای ما خطبه خواند. آیا این دو سه خطی که نقل کرده‌اند خطبه است؟!
 
با این که حاکم در مستدرک می‌گوید: «قام خطیباً فحمد الله وأئنی علیه وذکّر ووعظ فقال ما شاء الله أن یقول»(۱۸) ـ پیامبر خطبه خواند. خدا را حمد و ثنا گفت و تذکر داد و موعظه نمود. حال جای این سؤال اساسی است که چرا این تذکر و موعظه را نقل نکردند؟ چرا این خطبه را به صورت کامل نقل نکردند؟
در جواب باید بگوییم اولاً هنگامی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) این دستور را از جانب خدای متعال به مردم ابلاغ کرد هیچ‌کس در ولایت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) بعد از پیامبر تردید نکرد حتی ابوبکر و عمر تهنیت گفتند و عمر گفت: إنه مولای. دلیل این وضوح و روشنی این است که خطبه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) طبق نقلی که از امام باقر (علیه السلام) به ما رسیده است کاملاً نشان می‌دهد که منظور از «ولیّ» و «مولی» همان ولایت و إمارت می‌باشد زیرا این خطبه در حدود نصف جزء قرآن است و بسیار جای تعجب است از افرادی که خود را حافظ سنت پیامبر می‌دانند چگونه خطبه این مهمی و تاریخی را کامل نقل نکرده‌اند.
البته جواب آن روشن است؛ همان دلیلی که سبب شد که کاغذ و دوات برای پیامبر نیاورند همان سبب کتمان این خطبه شد؛ همان دلیلی که سبب شد بسیاری از حقائق بعد از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را نقل نکنند همان سبب کتمان این خطبه شد.
 
قرائن حدیث غدیر
شاهد این کتمان این است که احمد بن حنبل در مسند خود، نقل می‌کند: «فخطبنا»<ref>مسند احمد، ج۴، ص۳۷۲</ref> ـ پیامبر برای ما خطبه خواند. آیا این دو سه خطی که نقل کرده‌اند خطبه است؟!
قرائنی که نشان می‌دهد منظور از «مولی» همان «ولی امر» است به دو دسته تقسیم می‌شوند:
 
۱ـ قرائن حالی ۲ـ قرائن لفظی
با این که حاکم در مستدرک می‌گوید: {{متن عربی|قام خطيباً فحمد الله وأئني عليه وذكّر و وعظ فقال ما شاء الله أن يقول}}<ref>مستدرك حاكم، ج۳، ص۱۰۹.</ref> پیامبر خطبه خواند. خدا را حمد و ثنا گفت و تذکر داد و موعظه نمود. حال جای این سؤال اساسی است که چرا این تذکر و موعظه را نقل نکردند؟ چرا این خطبه را به صورت کامل نقل نکردند؟ البته جواب آن روشن است؛ همان دلیلی که سبب شد که کاغذ و دوات برای پیامبر نیاورند همان سبب کتمان این خطبه شد؛ همان دلیلی که سبب شد بسیاری از حقائق بعد از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را نقل نکنند همان سبب کتمان این خطبه شد.
قرائن حالی:
 
== قرائن حدیث غدیر ==
قرائنی که نشان می‌دهد منظور از «مولی» همان «ولی امر» است به دو دسته تقسیم می‌شوند: ۱ـ قرائن حالی ۲ـ قرائن لفظی
 
=== قرائن حالی ===
۱ـ مطرح کردن این ابلاغ در میان جمعیتی که بیش از ۱۰۰ هزار نفرند، آن هم به گونه ای که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) دستور فرمودند کسانی که جلوتر رفته‌اند برگردند و منتظر بقیه افراد شدند.
۱ـ مطرح کردن این ابلاغ در میان جمعیتی که بیش از ۱۰۰ هزار نفرند، آن هم به گونه ای که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) دستور فرمودند کسانی که جلوتر رفته‌اند برگردند و منتظر بقیه افراد شدند.
۲ـ محلی که برای این ابلاغ تعیین شده بود، محل انشعاب و جدا شدن راه‌ها از یکدیگر بود و اگر هدف پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در بیان این حدیث، فقط گوشزد کردن به چند نفر از صحابه بود که با امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) هنگام بازگشت از یمن اختلاف پیدا کرده بودند، دلیلی برای تشکیل این اجتماع عظیم نبود تا افرادی که به عراق یا مصر می‌روند از این قضیه مطلع شوند بلکه هنگامی که به مدینه می‌رسیدند در مسجد این مطلب را بیان می‌کردند.
۲ـ محلی که برای این ابلاغ تعیین شده بود، محل انشعاب و جدا شدن راه‌ها از یکدیگر بود و اگر هدف پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در بیان این حدیث، فقط گوشزد کردن به چند نفر از صحابه بود که با امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) هنگام بازگشت از یمن اختلاف پیدا کرده بودند، دلیلی برای تشکیل این اجتماع عظیم نبود تا افرادی که به عراق یا مصر می‌روند از این قضیه مطلع شوند بلکه هنگامی که به مدینه می‌رسیدند در مسجد این مطلب را بیان می‌کردند.
۳ـ آن روز به قدری گرم و سوزان بود که هنگام توقف در آن بیابان، اعراب از شدت گرما نشستند و مقداری از عبای خود را روی سر کشیده و مقداری را هم زیر پاهایشان گذاشته بودند تا از زمین هم گرمای کمتری به آنها برسد.
۳ـ آن روز به قدری گرم و سوزان بود که هنگام توقف در آن بیابان، اعراب از شدت گرما نشستند و مقداری از عبای خود را روی سر کشیده و مقداری را هم زیر پاهایشان گذاشته بودند تا از زمین هم گرمای کمتری به آنها برسد.
آیا معقول است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) حداقل نصف روز مردم را در این بیابان نگه دارد تا به آنها بفرماید: علی را دوست داشته باشید؟!! یا اینکه بفرماید: علی یاور شماست!!!
 
این حرف را هیچ انسان با منطقی از چنین پیامبر حکیمی نخواهد پذیرفت.
آیا معقول است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) حداقل نصف روز مردم را در این بیابان نگه دارد تا به آنها بفرماید: علی را دوست داشته باشید؟!! یا اینکه بفرماید: علی یاور شماست!!! این حرف را هیچ انسان با منطقی از چنین پیامبر حکیمی نخواهد پذیرفت.
قرائن لفظی:
 
=== قرائن لفظی ===
۱ـ این حدیث در برخی نقلها به صورت «من کنت اولی به من نفسه فعلیّ ولیّه» و در برخی به صورت «من کنت ولیه و أولی بنفسه» آمده است که نشان می‌دهد منظور از «ولیّ» همان «أولی به نفس» است چرا که اگر مراد ناصر یا غیره بود دلیلی وجود نداشت که پیغمبر بفرمایند: «من کنت اولی به من نفسه» بلکه مثلاً می‌فرمودند هر که من پیامبر او هستم یا اینکه هر که مسلمان است و اینکه هر که ایمان به خدا و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دارد و…
۱ـ این حدیث در برخی نقلها به صورت «من کنت اولی به من نفسه فعلیّ ولیّه» و در برخی به صورت «من کنت ولیه و أولی بنفسه» آمده است که نشان می‌دهد منظور از «ولیّ» همان «أولی به نفس» است چرا که اگر مراد ناصر یا غیره بود دلیلی وجود نداشت که پیغمبر بفرمایند: «من کنت اولی به من نفسه» بلکه مثلاً می‌فرمودند هر که من پیامبر او هستم یا اینکه هر که مسلمان است و اینکه هر که ایمان به خدا و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دارد و…
۲ـ آیه شریفه: (یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ إِنَّ اللّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ)(۱۹) ـ ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است کاملاً به مردم برسان و اگر این کار را انجام ندهی رسالت او را انجام نداده‌ای و خداوند تو را از (خطرات احتمالی) مردم، نگاه می‌دارد و خداوند جمعیت کافران را هدایت نمی‌کند- قبل از این واقعه نازل شده است.
۲ـ آیه شریفه: (یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ إِنَّ اللّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ)(۱۹) ـ ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است کاملاً به مردم برسان و اگر این کار را انجام ندهی رسالت او را انجام نداده‌ای و خداوند تو را از (خطرات احتمالی) مردم، نگاه می‌دارد و خداوند جمعیت کافران را هدایت نمی‌کند- قبل از این واقعه نازل شده است.
خط ۲۳۱: خط ۲۴۳:
(۱۴ ) فتح البارى، ج۷، ص۱۱۱.
(۱۴ ) فتح البارى، ج۷، ص۱۱۱.


(۱۵ ) صحيح بخارى بشرح ابن حجر، ج۸، ص۱۹۹.(۱۶ ) صحيح مسلم، ج۲، ص۱۹۷. باب الفاظ من الأدب.(۱۷ ) مسند احمد، ج۴، ص۳۷۲. (۱۸ ) مستدرك حاكم، ج۳، ص۱۰۹.(۱۹ ) مائده/ ۶۷.(۲۰ ) مائده/ ۳.(۲۱ ) معارج/ ۱.(۲۲ ) مسند احمد، ج۱، ص۸۴.(۲۳ ) همان، ج۱، ص۱۱۹. (۲۴ ) مستدرك حاكم، ج۳، ص۵۳۳.(۲۵ ) صحيح بخارى، ج۳، ص۱۵۵. باب فى الاستقراض وأداء الديون.(۲۶) صحيح مسلم، كتاب الفرائض(۲۷) إرشاد السارى، ج۷، ص۲۸۰.(۲۸) المنهاج فى شرح صحيح مسلم. پاورقى، ارشاد السارى، كتاب الفرائض.( ۲۹) تاريخ مدينه دمشق،ج۴۲، ص۲۲۰.( ۳۰) المعجم الكبير، ج۳، ص۱۸۰؛ تاريخ ابن كثير، ج۵، ص۲۰۹.( ۳۱) توبه/ ۷۱.( ۳۲) جمعه/ ۱۱.( ۳۳) صحيح بخارى، ج۶، ص۶۳.( ۳۴) آل عمران/ ۱۵۳.(۳۵ ) توبه/ ۲۵.( ۳۶) صحيح بخارى، ج۴، ص۵. كتاب المرضى باب قول المريض قوموا عنّى.( ۳۷) صحيح بخارى، ج۳، ص۱۸۲؛ مسند احمد، ج۴، ۲۳۰ و...( ۳۸) نساء/ ۶۵.( ۳۹)صحيح مسلم، ج۲، ص۳۶۰. كتاب الفضائل، فضائل على  (عليه السلام).(۴۰ ) همان( ۴۱) مستدرك حاكم، ج۳، ص۱۴۰؛ تذكرة الحفاظ، ج۳، ص۹۹۵؛ تاريخ بغداد، ج۱۱، ص۲۱۶ و...( ۴۲) مسند ابويعلى، ج۱، ص۴۲۷؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۱۸.(۴۳ ) مسند احمد، ج۱، ص۹۰؛اسد الغابة، ج۴، ص۳۱؛ الاصابه، ج۴، ص۴۶۸؛ مستدرك حاكم، ج۳، ص۱۴۲؛ البداية والنهايه، ج۷، ص۳۹۷.
(۱۵ ) صحيح بخارى بشرح ابن حجر، ج۸، ص۱۹۹.
 
(۱۶ ) صحيح مسلم، ج۲، ص۱۹۷. باب الفاظ من الأدب.(۱۷ ) مسند احمد، ج۴، ص۳۷۲.  
 
(۱۸ ) مستدرك حاكم، ج۳، ص۱۰۹.
 
(۱۹ ) مائده/ ۶۷.(۲۰ ) مائده/ ۳.(۲۱ ) معارج/ ۱.(۲۲ ) مسند احمد، ج۱، ص۸۴.(۲۳ ) همان، ج۱، ص۱۱۹. (۲۴ ) مستدرك حاكم، ج۳، ص۵۳۳.(۲۵ ) صحيح بخارى، ج۳، ص۱۵۵. باب فى الاستقراض وأداء الديون.(۲۶) صحيح مسلم، كتاب الفرائض(۲۷) إرشاد السارى، ج۷، ص۲۸۰.(۲۸) المنهاج فى شرح صحيح مسلم. پاورقى، ارشاد السارى، كتاب الفرائض.( ۲۹) تاريخ مدينه دمشق،ج۴۲، ص۲۲۰.( ۳۰) المعجم الكبير، ج۳، ص۱۸۰؛ تاريخ ابن كثير، ج۵، ص۲۰۹.( ۳۱) توبه/ ۷۱.( ۳۲) جمعه/ ۱۱.( ۳۳) صحيح بخارى، ج۶، ص۶۳.( ۳۴) آل عمران/ ۱۵۳.(۳۵ ) توبه/ ۲۵.( ۳۶) صحيح بخارى، ج۴، ص۵. كتاب المرضى باب قول المريض قوموا عنّى.( ۳۷) صحيح بخارى، ج۳، ص۱۸۲؛ مسند احمد، ج۴، ۲۳۰ و...( ۳۸) نساء/ ۶۵.( ۳۹)صحيح مسلم، ج۲، ص۳۶۰. كتاب الفضائل، فضائل على  (عليه السلام).(۴۰ ) همان( ۴۱) مستدرك حاكم، ج۳، ص۱۴۰؛ تذكرة الحفاظ، ج۳، ص۹۹۵؛ تاريخ بغداد، ج۱۱، ص۲۱۶ و...( ۴۲) مسند ابويعلى، ج۱، ص۴۲۷؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۱۸.(۴۳ ) مسند احمد، ج۱، ص۹۰؛اسد الغابة، ج۴، ص۳۱؛ الاصابه، ج۴، ص۴۶۸؛ مستدرك حاكم، ج۳، ص۱۴۲؛ البداية والنهايه، ج۷، ص۳۹۷.