پرش به محتوا

تحلیل دانشمندان اهل سنت از پیامدهای انکار غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
اکثر مسلمانان بعد از شهادت رسول خدا (صلی الله علیه واله) از نص غدیر اعراض نموده و آن را انکار کرده یا به فراموشی سپردند در حالی که قرآن مردم را به متابعت از آن دعوت کرده بود، و در نتیجه گرفتار مشکلات و مصیبت‌های فراوانی شدند.
اکثر مسلمانان بعد از شهادت رسول خدا صلی الله علیه و آله از نص غدیر اعراض نموده و آن را انکار کرده یا به فراموشی سپردند در حالی که قرآن مردم را به متابعت از آن دعوت کرده بود، و در نتیجه گرفتار مشکلات و مصیبت‌های فراوانی شدند.


۱ - خداوند متعال می‌فرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ}}؛ «ای کسانی که ایمان آورده‌اید دعوت خدا و پیامبر را اجابت کنید هنگامی که شما را به سوی چیزی می‌خواند که شما را حیات می‌بخشد.» <ref>انفال/۲۴.</ref>
۱ - خداوند متعال می‌فرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ}}؛ «ای کسانی که ایمان آورده‌اید دعوت خدا و پیامبر را اجابت کنید هنگامی که شما را به سوی چیزی می‌خواند که شما را حیات می‌بخشد.» <ref>انفال/۲۴.</ref>
خط ۲۲: خط ۲۲:


== ۳- مقریزی ==
== ۳- مقریزی ==
او می‌نویسد: «خدا و رسولش راست گفته‌اند که بعد از رسول خدا (صلی الله علیه واله) خلفائی خواهند آمد که به هدایت و دین حقّ قضاوت نمی‌کنند و سنت‌های هدایت را تبدیل می‌نمایند…»<ref>النزاع و التخاصم، ج۱۲، ص ۳۱۷–۳۱۵.</ref>
او می‌نویسد: «خدا و رسولش راست گفته‌اند که بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله خلفائی خواهند آمد که به هدایت و دین حقّ قضاوت نمی‌کنند و سنت‌های هدایت را تبدیل می‌نمایند…»<ref>النزاع و التخاصم، ج۱۲، ص ۳۱۷–۳۱۵.</ref>


== ۴- ابن حزم ظاهری ==
== ۴- ابن حزم ظاهری ==
خط ۳۰: خط ۳۰:


== ۵- ابوالثناء آلوسی ==
== ۵- ابوالثناء آلوسی ==
او در تفسیر آیه شریفه: {{متن قرآن|وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْنَاكَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ ۚ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلَّا طُغْيَانًا كَبِيرًا}}؛ «و ما آن رؤیایی را که به تو نشان دادیم، فقط برای آزمایش مردم بود؛ همچنین شجره درخت نفرین شده را که در قرآن ذکر کرده‌ایم. ما آن‌ها را بیم داده [و انذار] می‌کنیم، اما جز طغیان عظیم، چیزی بر آن‌ها نمی‌افزاید!»<ref>اسراء/ ۶۰.</ref> روایاتی از ابن جریر از سهل بن سعد، و از ابن ابی حاتم و ابن مردویه و بیهقی در «الدلائل» و ابن عساکر از سعید بن مسیّب، و روایت ابن ابی حاتم از یعلی بن مرّه و از ابن عمر، درباره خواب پیامبر(ص) نقل کرده که بنی امیه از منبر او همانند بوزینه بالا می‌رفتند. این خواب بر او دشوار آمد و خداوند این آیه را نازل کرد…<ref>تفسیر آلوسی، ذیل همین آیه.</ref>
او در تفسیر آیه شریفه: {{متن قرآن|وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْنَاكَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ ۚ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلَّا طُغْيَانًا كَبِيرًا}}؛ «و ما آن رؤیایی را که به تو نشان دادیم، فقط برای آزمایش مردم بود؛ همچنین شجره درخت نفرین شده را که در قرآن ذکر کرده‌ایم. ما آن‌ها را بیم داده [و انذار] می‌کنیم، اما جز طغیان عظیم، چیزی بر آن‌ها نمی‌افزاید!»<ref>اسراء/ ۶۰.</ref> روایاتی از ابن جریر از سهل بن سعد، و از ابن ابی حاتم و ابن مردویه و بیهقی در «الدلائل» و ابن عساکر از سعید بن مسیّب، و روایت ابن ابی حاتم از یعلی بن مرّه و از ابن عمر، درباره خواب پیامبرصلی الله علیه و آله نقل کرده که بنی امیه از منبر او همانند بوزینه بالا می‌رفتند. این خواب بر او دشوار آمد و خداوند این آیه را نازل کرد…<ref>تفسیر آلوسی، ذیل همین آیه.</ref>


== ۶- دکتر طه حسین مصری ==
== ۶- دکتر طه حسین مصری ==
او در کتاب «مرآة الاسلام» می‌گوید: «... خداوند مکه را در قرآن حرمت داده و نیز مدینه پیامبر(ص) را محترم شمرده است، ولی بنی امیه مدینه و مکه را مباح کردند. از یزید بن معاویه شروع شد که او سه بار مدینه را مباح کرده و غارت نمود. عبدالملک بن مروان نیز به حجاج بن یوسف اجازه داد تا مکه را مباح گرداند و چه جنایاتی که در آن جا انجام داد. همه این‌ها برای این بود که بلاد مقدّس برای فرزندان ابی سفیان و بنی مروان خاضع گردد. ابن زیاد با امر یزید بن معاویه کشتن حسین و فرزندان و برادرانش و به اسارت گرفتن دختران رسول خدا(ص) را مباح کرد… مال مسلمانان ملک خلفا شد و آن گونه که دوست داشتند انفاق می‌نمودند نه آن گونه که خدا دوست می‌داشت…».<ref>مرآة الاسلام، ص۲۷۰–۲۶۸.</ref>
او در کتاب «مرآة الاسلام» می‌گوید: «... خداوند مکه را در قرآن حرمت داده و نیز مدینه پیامبرصلی الله علیه و آله را محترم شمرده است، ولی بنی امیه مدینه و مکه را مباح کردند. از یزید بن معاویه شروع شد که او سه بار مدینه را مباح کرده و غارت نمود. عبدالملک بن مروان نیز به حجاج بن یوسف اجازه داد تا مکه را مباح گرداند و چه جنایاتی که در آن جا انجام داد. همه این‌ها برای این بود که بلاد مقدّس برای فرزندان ابی سفیان و بنی مروان خاضع گردد. ابن زیاد با امر یزید بن معاویه کشتن حسین و فرزندان و برادرانش و به اسارت گرفتن دختران رسول خداصلی الله علیه و آله را مباح کرد… مال مسلمانان ملک خلفا شد و آن گونه که دوست داشتند انفاق می‌نمودند نه آن گونه که خدا دوست می‌داشت…».<ref>مرآة الاسلام، ص۲۷۰–۲۶۸.</ref>


او نیز می‌گوید: «طغیان و سرکشی اصلی از اصول حکم بین شرق و غرب عالم شد. زیاد و فرزندانش در روی زمین فساد می‌کردند تا حکومت را برای بنی امیه قرار دهند، و بنی امیه برای آنان این فساد را مباح کرده بود. و حجاج بعد از زیاد و فرزندش وارد عراق شد و عراق را پر از شرّ و منکر نمود».<ref>همان، ص۲۷۲.</ref>
او نیز می‌گوید: «طغیان و سرکشی اصلی از اصول حکم بین شرق و غرب عالم شد. زیاد و فرزندانش در روی زمین فساد می‌کردند تا حکومت را برای بنی امیه قرار دهند، و بنی امیه برای آنان این فساد را مباح کرده بود. و حجاج بعد از زیاد و فرزندش وارد عراق شد و عراق را پر از شرّ و منکر نمود».<ref>همان، ص۲۷۲.</ref>


او نیز در کتاب «الفتنة الکبری» می‌گوید: «علیّ نزدیکترین مردم به پیامبر(ص) بود. او تربیت شده پیامبر(ص) و جانشین او بر ودیعه اش بود. او به حکم عقد اخوّتی که با پیامبر بسته بود برادر او بود. او داماد پیامبر(ص) و پدر ذرّیه رسول(ص) بود. او صاحب پرچم پیامبر(ص) و جانشین او در بین اهل بیتش بود. و به نصّ حدیث نبوی منزلتش نزد پیامبر همانند منزلت هارون نزد موسی است. اگر تمام مسلمانان چنین می‌گفتند و به حکم این مطلب علیّ را انتخاب می‌نمودند هرگز از حقّ دور نمی‌شده و منحرف نمی‌شدند…
او نیز در کتاب «الفتنة الکبری» می‌گوید: «علیّ نزدیکترین مردم به پیامبرصلی الله علیه و آله بود. او تربیت شده پیامبرصلی الله علیه و آله و جانشین او بر ودیعه اش بود. او به حکم عقد اخوّتی که با پیامبر بسته بود برادر او بود. او داماد پیامبرصلی الله علیه و آله و پدر ذرّیه رسولصلی الله علیه و آله بود. او صاحب پرچم پیامبرصلی الله علیه و آله و جانشین او در بین اهل بیتش بود. و به نصّ حدیث نبوی منزلتش نزد پیامبر همانند منزلت هارون نزد موسی است. اگر تمام مسلمانان چنین می‌گفتند و به حکم این مطلب علیّ را انتخاب می‌نمودند هرگز از حقّ دور نمی‌شده و منحرف نمی‌شدند…


و همه چیز نشانگر کاندیداتوری علی بر خلافت بود… خویشاوندی او با پیامبر(ص)، سابقه او در اسلام، جایگاه او در بین مسلمین، بلاهای حسنی که در راه خدا کشیده، و سیره او که هرگز در آن انحراف و اعواج نبوده است و شدّتش در دین و فقاهت و فهمش نسبت به کتاب و سنت و استقامت رأیش، همگی زمینه‌ساز امامت و خلافت او بود… بنی هاشم از امر خلافت به‌طور عمد دور شدند و قریش بودند که آنان را چنین کردند، زیرا از آن می‌ترسیدند که برای بنی هاشم جماعتی جمع شود، و نمی‌خواستند که خلافت به دست قبیله ای دیگر غیر از قبیله خودشان قرار گیرد».<ref>الفتنة الکبری، ج۱، ص۱۵۲</ref>
و همه چیز نشانگر کاندیداتوری علی بر خلافت بود… خویشاوندی او با پیامبرصلی الله علیه و آله، سابقه او در اسلام، جایگاه او در بین مسلمین، بلاهای حسنی که در راه خدا کشیده، و سیره او که هرگز در آن انحراف و اعواج نبوده است و شدّتش در دین و فقاهت و فهمش نسبت به کتاب و سنت و استقامت رأیش، همگی زمینه‌ساز امامت و خلافت او بود… بنی هاشم از امر خلافت به‌طور عمد دور شدند و قریش بودند که آنان را چنین کردند، زیرا از آن می‌ترسیدند که برای بنی هاشم جماعتی جمع شود، و نمی‌خواستند که خلافت به دست قبیله ای دیگر غیر از قبیله خودشان قرار گیرد».<ref>الفتنة الکبری، ج۱، ص۱۵۲</ref>


او نیز می‌گوید: «هر چه مردم درباره معاویه بگویند ولی او فرزند ابوسفیان رهبر مشرکان در جنگ احد و خندق است. او فرزند هند است که باعث قتل حمزه بود، که شکم او را دریده و جگر او را بیرون آورد، امری که نزدیک بود پیامبر از آن جان تهی کند…».<ref>همان، ج۲، ص۱۵.</ref>
او نیز می‌گوید: «هر چه مردم درباره معاویه بگویند ولی او فرزند ابوسفیان رهبر مشرکان در جنگ احد و خندق است. او فرزند هند است که باعث قتل حمزه بود، که شکم او را دریده و جگر او را بیرون آورد، امری که نزدیک بود پیامبر از آن جان تهی کند…».<ref>همان، ج۲، ص۱۵.</ref>
خط ۵۵: خط ۵۵:
او در کتاب «ضحی الاسلام» می‌گوید: «... نظر اهل سنت به خلافت متعادل تر و قوی تر و نزدیک تر به عقل است! گر چه باید آنان را مؤاخذه شدید نمود بر این که نظریه خود را به‌طور محکم و قوی پیاده نکردند، آنان امامان خود را به‌طور صریح انتقاد نکردند، و هنگامی که ظلم نمودند در مقابلشان نایستادند، و هنگامی که ستم کردند آنان را در راه مستقیم قرار ندادند، و احکامی را که بتواند جلوی ظلم خلیفه را بر امت بگیرد وضع نکردند، بلکه در مقابل آنها تسلیمی داشتند که ناخوشایند بود، و لذا آنان بزرگترین جنایت را بر امت وارد ساختند».<ref>ضحی الاسلام، ج ۳، ص ۲۲۵.</ref>
او در کتاب «ضحی الاسلام» می‌گوید: «... نظر اهل سنت به خلافت متعادل تر و قوی تر و نزدیک تر به عقل است! گر چه باید آنان را مؤاخذه شدید نمود بر این که نظریه خود را به‌طور محکم و قوی پیاده نکردند، آنان امامان خود را به‌طور صریح انتقاد نکردند، و هنگامی که ظلم نمودند در مقابلشان نایستادند، و هنگامی که ستم کردند آنان را در راه مستقیم قرار ندادند، و احکامی را که بتواند جلوی ظلم خلیفه را بر امت بگیرد وضع نکردند، بلکه در مقابل آنها تسلیمی داشتند که ناخوشایند بود، و لذا آنان بزرگترین جنایت را بر امت وارد ساختند».<ref>ضحی الاسلام، ج ۳، ص ۲۲۵.</ref>


او نیز در کتاب «یوم الاسلام» می‌گوید: «رسول اسلام در آن مرضی که با آن از دنیا رحلت نمود اراده کرد که متولّی امر مسلمین بعد از خود را تعیین کند آن جا که بنابر نقل صحیحین فرمود: بیاورید تا نامه ای بنویسم که بعد از من گمراه نشوید… ولی آنان امر خلافت را برای هر کسی از مسلمانان که قصد داشته باشند قرار می‌دهند، و لذا تا این زمان در امر خلافت اختلاف وجود دارد. اسلام در عصر رسول خدا(ص) قویّ و متین بود ولی چون از دنیا رحلت نمود معرکه‌های خانمان سوز شروع شد».<ref>یوم الاسلام، ص۴۱.</ref>
او نیز در کتاب «یوم الاسلام» می‌گوید: «رسول اسلام در آن مرضی که با آن از دنیا رحلت نمود اراده کرد که متولّی امر مسلمین بعد از خود را تعیین کند آن جا که بنابر نقل صحیحین فرمود: بیاورید تا نامه ای بنویسم که بعد از من گمراه نشوید… ولی آنان امر خلافت را برای هر کسی از مسلمانان که قصد داشته باشند قرار می‌دهند، و لذا تا این زمان در امر خلافت اختلاف وجود دارد. اسلام در عصر رسول خداصلی الله علیه و آله قویّ و متین بود ولی چون از دنیا رحلت نمود معرکه‌های خانمان سوز شروع شد».<ref>یوم الاسلام، ص۴۱.</ref>


او نیز می‌گوید: «از مظاهر خلاف، اختلافی بود که صحابه در مورد متولّی امر خلافت بعد از رسول خدا(ص) پیدا کردند، و این خود ضعف لیاقت آن‌ها را می‌رساند، زیرا قبل از آن که پیامبر(ص) دفن شود اختلاف نمودند…».<ref>همان، ص۵۳.</ref>
او نیز می‌گوید: «از مظاهر خلاف، اختلافی بود که صحابه در مورد متولّی امر خلافت بعد از رسول خداصلی الله علیه و آله پیدا کردند، و این خود ضعف لیاقت آن‌ها را می‌رساند، زیرا قبل از آن که پیامبرصلی الله علیه و آله دفن شود اختلاف نمودند…».<ref>همان، ص۵۳.</ref>


او نیز در کتاب «فجرالاسلام» می‌نویسد: «چون بنی امیه خلافت را به دست گرفتند عصبیت همانند عصر جاهلیت به حال خود بازگشت».<ref>فجرالاسلام، ص۷۹.</ref>
او نیز در کتاب «فجرالاسلام» می‌نویسد: «چون بنی امیه خلافت را به دست گرفتند عصبیت همانند عصر جاهلیت به حال خود بازگشت».<ref>فجرالاسلام، ص۷۹.</ref>
خط ۶۶: خط ۶۶:
او نیز می‌نویسد: «ابوسفیان عقیده کفرآمیزش را هنگامی که عثمان بن عفان به حکومت رسید ابراز داشت، آن جا که گفت: حکومت بعد از تیم وعدی به شما رسید، پس به مانند کره آن را دست به دست کنید و میخ‌های آن را در بنی امیه قرار دهید، زیرا خلافت ملک و حکومت است و من نمی‌دانم که بهشت و دوزخی باشد.<ref>النزاع و التخاصم، ص ۳۱.</ref> و عثمان گر چه او را طرد نمود ولی چیزی نگذشت که ریسمان‌های این خانواده کافر بر جایگاه‌های خلافت قرار گرفت، و زمانی که این خانواده متولّی امر حکومت شدند نفس‌های مسموم آن‌ها در بیشتر احیان ظاهر شد».<ref>نشأة الفکر الفلسفی فی الاسلام، ج ۱، ص ۱۹۸.</ref>
او نیز می‌نویسد: «ابوسفیان عقیده کفرآمیزش را هنگامی که عثمان بن عفان به حکومت رسید ابراز داشت، آن جا که گفت: حکومت بعد از تیم وعدی به شما رسید، پس به مانند کره آن را دست به دست کنید و میخ‌های آن را در بنی امیه قرار دهید، زیرا خلافت ملک و حکومت است و من نمی‌دانم که بهشت و دوزخی باشد.<ref>النزاع و التخاصم، ص ۳۱.</ref> و عثمان گر چه او را طرد نمود ولی چیزی نگذشت که ریسمان‌های این خانواده کافر بر جایگاه‌های خلافت قرار گرفت، و زمانی که این خانواده متولّی امر حکومت شدند نفس‌های مسموم آن‌ها در بیشتر احیان ظاهر شد».<ref>نشأة الفکر الفلسفی فی الاسلام، ج ۱، ص ۱۹۸.</ref>


او نیز می‌گوید: «من معاویه را از سمّ دادن به حسن(ع) تبرّی نمی‌کنم، زیرا این مرد ابداً مسلمان تامّ نبود، بلکه به تمام معنای کلمه جاهلی بود که استعداد ارتکاب هر گونه گناهی در راه فرزندش یزید را داشت. این مردی که آزاد شده در فتح مکه بود مُرد بعد از آن که برخی از بزرگان صحابه همچون حجر بن عدی و اصحابش را به نحو مرگ صبر به قتل رسانید. او مُرد بعد از آن که از مردم برای فرزندش یزید بیعت گرفت، و لذا امر خلافت به پادشاه جاهلی منتقل شد که با آن آل معاویه خلافت را یکی پس از دیگری به ارث بردند».<ref>همان، ج۲، ص۴۶.</ref>
او نیز می‌گوید: «من معاویه را از سمّ دادن به حسن علیه السلام تبرّی نمی‌کنم، زیرا این مرد ابداً مسلمان تامّ نبود، بلکه به تمام معنای کلمه جاهلی بود که استعداد ارتکاب هر گونه گناهی در راه فرزندش یزید را داشت. این مردی که آزاد شده در فتح مکه بود مُرد بعد از آن که برخی از بزرگان صحابه همچون حجر بن عدی و اصحابش را به نحو مرگ صبر به قتل رسانید. او مُرد بعد از آن که از مردم برای فرزندش یزید بیعت گرفت، و لذا امر خلافت به پادشاه جاهلی منتقل شد که با آن آل معاویه خلافت را یکی پس از دیگری به ارث بردند».<ref>همان، ج۲، ص۴۶.</ref>


== ۱۰- عباس محمود عقّاد ==
== ۱۰- عباس محمود عقّاد ==
خط ۷۴: خط ۷۴:


== ۱۱- دکتر محمود خالدی: استاد دانشگاه یرموک، اردن. ==
== ۱۱- دکتر محمود خالدی: استاد دانشگاه یرموک، اردن. ==
او می‌نویسد: «بعد از وفات رسول خدا(ص) نظام خلافت به‌طور جدیدی ظهور پیدا کرد… و باب اجتهاد در آن راه پیدا نمود. نحوه خلافت مورد بحث و جدل و اجتهاد بین عموم مسلمین قرار گرفت، و آراء و نظریات متعددی حول آن پدید آمد و فرقه‌ها و جماعت‌های سیاسی و دینی حول شکل خلافت و طریقه اختیار خلیفه و خانه ای که از آن اختیار می‌شود پدید آمد، و این اختلاف منجرّ به ظهور شکل‌ها و نمونه‌های مختلفی از خلافت شد…».<ref>الاصول الفکریة للثقافة الاسلامیة، ج۳، ص۱۶.</ref>
او می‌نویسد: «بعد از وفات رسول خداصلی الله علیه و آله نظام خلافت به‌طور جدیدی ظهور پیدا کرد… و باب اجتهاد در آن راه پیدا نمود. نحوه خلافت مورد بحث و جدل و اجتهاد بین عموم مسلمین قرار گرفت، و آراء و نظریات متعددی حول آن پدید آمد و فرقه‌ها و جماعت‌های سیاسی و دینی حول شکل خلافت و طریقه اختیار خلیفه و خانه ای که از آن اختیار می‌شود پدید آمد، و این اختلاف منجرّ به ظهور شکل‌ها و نمونه‌های مختلفی از خلافت شد…».<ref>الاصول الفکریة للثقافة الاسلامیة، ج۳، ص۱۶.</ref>


این مشکلات و اختلافات همه از عوارض و آثار انکار نصّ بر اهل بیت و در رأس آنان علی بن ابی طالب بوده است.
این مشکلات و اختلافات همه از عوارض و آثار انکار نصّ بر اهل بیت و در رأس آنان علی بن ابی طالب بوده است.
۲۵۱

ویرایش