۲۲٬۹۷۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
<big>اين حركت تخريب كننده كه با هدف كاستن از اهميت غدير و ولايت انجام مى شد و فرهنگ دنياپرستى را در دل مردم زنده مى كرد و ارزش هاى معنوى را از قلوب مردم ساقط مى نمود، بر قلب مبارک پيامبر صلى الله عليه و آله سنگينى مى كرد، و حقاً از كسانى كه به عنوان اصحابش گِرد او را گرفته بودند چنين انتظارى نداشت.<ref>تفسير فرات: ص ۱۸۶ ح ۲۳۶. شواهدالتنزيل: ج ۱ ص ۳۵۸. </ref></big> | <big>اين حركت تخريب كننده كه با هدف كاستن از اهميت غدير و ولايت انجام مى شد و فرهنگ دنياپرستى را در دل مردم زنده مى كرد و ارزش هاى معنوى را از قلوب مردم ساقط مى نمود، بر قلب مبارک پيامبر صلى الله عليه و آله سنگينى مى كرد، و حقاً از كسانى كه به عنوان اصحابش گِرد او را گرفته بودند چنين انتظارى نداشت.<ref>تفسير فرات: ص ۱۸۶ ح ۲۳۶. شواهدالتنزيل: ج ۱ ص ۳۵۸. </ref></big> | ||
<big>در حضور مردمى كه تازه از [[جاهلیت]] رها شده و هنوز تعصبات | <big>در حضور مردمى كه تازه از [[جاهلیت]] رها شده و هنوز تعصبات بى اساس آن در دل هايشان ريشه داشت، اين گونه جسورانه سخن گفتن و رسول الهى را به مسخره گرفتن، همه مسايلى بودند كه چون كوهى بر سر راه غدير خود نمايى مى كردند و ظاهر قضايا اجراى برنامه آن را محال مى نمود.</big> | ||
<big>لذا | <big>لذا پيامبر صلى الله عليه و آله به جبرئيل فرمود: «خدايم مى داند كه من از قريش چه كشيده ام، آن هنگام كه نبوت مرا نپذيرفتند تا به من دستور جهاد با آنان را داد، و لشكريانى از آسمان به كمک من فرستاد كه مرا يارى كردند. پس چگونه بعد از من اقرار خواهند كرد؟».<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۱ ح ۳۷. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۵۱ . تفسير العياشى: ج ۲ ص ۹۷ ح ۸۹.</ref></big> | ||
<big>اينجا بود كه آيه ۱۲-۲۴ از سوره هود نازل شد. اين آيات از يک سو دلگرمى براى | <big>اينجا بود كه آيه ۱۲-۲۴ از سوره هود نازل شد. اين آيات از يک سو دلگرمى براى پيامبر صلى الله عليه و آله بود كه به خاطر حركات [[منافقین]] رنجيده خاطر نشود و مسئله اعلان ولايت ترک نشود، و از سوى ديگر عين گفتار مسخره آميز ابوبكر و عمر در آيه آمده بود! امام صادق عليه السلام نزول اين آيات را با تفسير برخى فرازهاى آن چنين بيان فرموده است.<ref>بحار الانوار: ج ۹ ص ۱۰۴ و ج ۳۶ ص ۱۴۷ و ج ۴۰ ص ۷۲. تفسير فرات: ص ۱۸۶ ح ۲۳۶. تفسير العياشى: ج ۲ ص ۱۴۱ ح ۱۱. شواهد التنزيل: ج ۱ ص۲۵۷، ۳۵۸. تأويل الآيات: ج ۱ ص ۱۵۸. امالى المفيد: ص ۲۷۹. البرهان: ج ۲ ص ۲۱۰. امالى الصدوق: ۲۹۰ ح ۱. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۳۹.</ref></big> | ||
<big>«فَلَعَلَّكَ تارِكٌ بَعْضَ ما يُوحى إِلَيْكَ وَ ضائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ أَنْ يَقُولُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ جاءَ مَعَهُ مَلَكٌ، إِنَّما أَنْتَ نَذِيرٌ وَ اللَّه عَلى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ»:</big> | <big>«فَلَعَلَّكَ تارِكٌ بَعْضَ ما يُوحى إِلَيْكَ وَ ضائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ أَنْ يَقُولُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ جاءَ مَعَهُ مَلَكٌ، إِنَّما أَنْتَ نَذِيرٌ وَ اللَّه عَلى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ»:</big> | ||
خط ۷۷: | خط ۷۷: | ||
<big>[[ابوبكر بن ابى قحافه|ابوبكر]] و عمر و هوادارانشان در پىِ زندگى دنيا و زينت آن بوده اند و بنا نيست خدا مانع كسى از رسيدن به منافع دنيوى شود، و مسلماً چنين كسانى از نظر دنيا ضرر نمى كنند، ولى در آخرت جز آتش در انتظارشان نيست و آنچه به نام اسلام انجام داده اند پوچ و باطل خواهد بود.</big> | <big>[[ابوبكر بن ابى قحافه|ابوبكر]] و عمر و هوادارانشان در پىِ زندگى دنيا و زينت آن بوده اند و بنا نيست خدا مانع كسى از رسيدن به منافع دنيوى شود، و مسلماً چنين كسانى از نظر دنيا ضرر نمى كنند، ولى در آخرت جز آتش در انتظارشان نيست و آنچه به نام اسلام انجام داده اند پوچ و باطل خواهد بود.</big> | ||
<big>پيامبر صلى الله عليه و آله با برهان و دليلى از سوى پروردگارش ولايت را آورد و در پى او على بن ابى طالب عليه السلام شاهد او بود. قبل از او هم كتاب موسى (تورات) شاهد بر ولايت بود، و اهل تورات به ولايت على عليه السلام ايمان داشتند، اما اهل سقيفه و پيروانشان كه از احزاب اند و به ولايت على عليه السلام كافرند، وعده گاهشان آتش جهنم است. بنابراين درباره ولايت نيازى به بحث و جدال نيست، چرا كه حقى از سوى پروردگار است و اين براى همه روشن است ولى اكثر مردم نمى خواهند آن را بپذيرند.</big> | <big>پيامبر صلى الله عليه و آله با برهان و دليلى از سوى پروردگارش ولايت را آورد و در پى او على بن ابى طالب عليه السلام شاهد او بود. قبل از او هم كتاب موسى (تورات) شاهد بر ولايت بود، و اهل تورات به ولايت على عليه السلام ايمان داشتند، اما اهل سقيفه و پيروانشان كه از احزاب اند و به ولايت على عليه السلام كافرند، وعده گاهشان آتش جهنم است. بنابراين درباره ولايت نيازى به بحث و جدال نيست، چرا كه حقى از سوى پروردگار است و اين براى همه روشن است ولى اكثر مردم نمى خواهند آن را بپذيرند.</big> | ||
خط ۹۳: | خط ۹۱: | ||
<big>شيعيان و پذيرندگان ولايت على عليه السلام كه به ولايت ايمان آورده و عمل صالح انجام مى دهند و در برابر پروردگارشان خاضعانه سر تسليم فرود مى آوردند، اينان اهل بهشتند و در آن دائمى خواهند بود.</big> | <big>شيعيان و پذيرندگان ولايت على عليه السلام كه به ولايت ايمان آورده و عمل صالح انجام مى دهند و در برابر پروردگارشان خاضعانه سر تسليم فرود مى آوردند، اينان اهل بهشتند و در آن دائمى خواهند بود.</big> | ||
<big>با در نظر گرفتن دو گروه دشمنان و پذيرندگان ولايت على عليه السلام، نسبت و مقايسه اين دو دسته به يكديگر همانند كور در برابر بينا و كر در برابر شنواست. آيا ممكن است اين دو گروه مساوى باشند؟ با اين فاصله اى كه بين دو گروه ذكر شد آيا هنوز بيدار نمى شويد؟!</big> | <big>با در نظر گرفتن دو گروه دشمنان و پذيرندگان ولايت على عليه السلام، نسبت و مقايسه اين دو دسته به يكديگر همانند كور در برابر بينا و كر در برابر شنواست. آيا ممكن است اين دو گروه مساوى باشند؟ با اين فاصله اى كه بين دو گروه ذكر شد آيا هنوز بيدار نمى شويد؟!</big> | ||
خط ۱۴۰: | خط ۱۳۶: | ||
<big>«اى پيامبر، ابلاغ كن آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده، و اگر انجام ندهى رسالت خدا را نرسانده اى، و خدا تو را از شر مردم حفظ مى كند. خداوند قوم كافر را هدايت نمى كند».</big> | <big>«اى پيامبر، ابلاغ كن آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده، و اگر انجام ندهى رسالت خدا را نرسانده اى، و خدا تو را از شر مردم حفظ مى كند. خداوند قوم كافر را هدايت نمى كند».</big> | ||
<big>آنچه در اينجا قابل ذكر است اينكه يكى از جهات خوف | <big>آنچه در اينجا قابل ذكر است اينكه يكى از جهات خوف پيامبر صلى الله عليه و آله در مورد ابلاغ ولايت مسئله استهزاء منافقين بود.</big> | ||
<big>روش استهزاء و مسخره كردن يكى از راه هاى ديرينه منافقين در برخورد با مقام والاى پيامبرصلى الله عليه وآله بود، تا آنجا كه گاهى پشت سر حضرت با چشم و زبان خود اشاره هاى مسخره آميز مى كردند، و يا براى حضرت لقبى نامناسب شايع مى كردند مثل كلمه «اذُن» به معناى گوش كه ذكر خواهد شد.<ref>مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج ۲ ص۷۹-۸۶.</ref></big> | <big>روش استهزاء و مسخره كردن يكى از راه هاى ديرينه منافقين در برخورد با مقام والاى پيامبرصلى الله عليه وآله بود، تا آنجا كه گاهى پشت سر حضرت با چشم و زبان خود اشاره هاى مسخره آميز مى كردند، و يا براى حضرت لقبى نامناسب شايع مى كردند مثل كلمه «اذُن» به معناى گوش كه ذكر خواهد شد.<ref>مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج ۲ ص۷۹-۸۶.</ref></big> | ||
خط ۲۴۳: | خط ۲۳۹: | ||
== <big>پانویس</big> == | == <big>پانویس</big> == | ||
<references /> | |||
[[رده:صحابه]] |