۲۲٬۹۷۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
<big>نزول اين آيات در كنار دو برنامه دقيق براى آماده سازى فكرى مردم قبل از غدير بود كه عكس العمل هايى را نيز به همراه داشت.</big> | <big>نزول اين آيات در كنار دو برنامه دقيق براى آماده سازى فكرى مردم قبل از غدير بود كه عكس العمل هايى را نيز به همراه داشت.</big> | ||
<big>در آنجا و پس از دعاى | <big>در آنجا و پس از دعاى پيامبر صلى الله عليه و آله و اميرالمؤمنين عليه السلام در مورد محبت على عليه السلام در دل مردم و نزول آيه ۹۶ و ۹۷ سوره مريم، منافقين بى كار ننشستند و فوراً عكس العمل نشان دادند و خداوند هم آيات ۱۲-۲۴ سوره هود را نازل كرد:</big> | ||
<big>'''الف) استهزاء ابوبكر و عمر به دعاى | <big>'''الف) استهزاء ابوبكر و عمر به دعاى پيامبر صلى الله عليه و آله'''</big> | ||
<big>اين مراسم دعا و آمين و استجابت فورى الهى با نزول آيه در حضور مردم و تفاصيلى كه ذكر شد، يک مقطع استثنايى در زندگانى | <big>اين مراسم دعا و آمين و استجابت فورى الهى با نزول آيه در حضور مردم و تفاصيلى كه ذكر شد، يک مقطع استثنايى در زندگانى پيامبر صلى الله عليه و آله به شمار مى آمد كه همه را مبهوت و متعجب كرد، و در آستانه غدير مقام عظيم على بن ابى طالب عليه السلام را در پيشگاه خداوند روشن ساخت.</big> | ||
<big>براى شكستن اين عظمت دهان بى پروايى لازم بود كه خسَّت و ذلت و حسادت خود را به نمايش بگذارد. از ميان آن جمعيت عظيم كه ناظر ماجرا بودند، ابوبكر و عمر به كنايه گفتند: به خدا قسم! يک پيمانه خرما در مشكى پوسيده نزد ما محبوب تر است از آنچه محمد از پروردگارش خواسته است. چه مى شد اگر از پروردگارش درخواست ملائكه اى مى كرد كه او را در برابر دشمنانش كمک كنند، يا گنجى كه فقر او را جبران كند! به خدا قسم، على را به هر كارى دعوت مى كند او هم مى پذيرد!!<ref>تفسير العياشى: ج ۲ ص ۱۴۲. بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۱۴۷ ح ۱۱۹. </ref></big> | <big>براى شكستن اين عظمت دهان بى پروايى لازم بود كه خسَّت و ذلت و حسادت خود را به نمايش بگذارد. از ميان آن جمعيت عظيم كه ناظر ماجرا بودند، ابوبكر و عمر به كنايه گفتند: به خدا قسم! يک پيمانه خرما در مشكى پوسيده نزد ما محبوب تر است از آنچه محمد از پروردگارش خواسته است. چه مى شد اگر از پروردگارش درخواست ملائكه اى مى كرد كه او را در برابر دشمنانش كمک كنند، يا گنجى كه فقر او را جبران كند! به خدا قسم، على را به هر كارى دعوت مى كند او هم مى پذيرد!!<ref>تفسير العياشى: ج ۲ ص ۱۴۲. بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۱۴۷ ح ۱۱۹. </ref></big> | ||
خط ۱۱۳: | خط ۱۱۳: | ||
<big>اميرالمؤمنين عليه السلام مفهوم غدير را با شباهت صاحب آن به بيت الله بيان فرمود. آن حضرت با كشاندن آنها به محضر خويش معناى بيت الله بودن خود را در آن جوّ خفقان به عموم مردم و آيندگان تاريخ از دو جهت نشان داد:</big> | <big>اميرالمؤمنين عليه السلام مفهوم غدير را با شباهت صاحب آن به بيت الله بيان فرمود. آن حضرت با كشاندن آنها به محضر خويش معناى بيت الله بودن خود را در آن جوّ خفقان به عموم مردم و آيندگان تاريخ از دو جهت نشان داد:</big> | ||
<big>يكى اينكه وقتى خدا و رسول صلى الله عليه | <big>يكى اينكه وقتى خدا و رسول صلى الله عليه و آله دلسوزانه در غدير امام را براى مردم تعيين كردند، اين مردم هستند كه بايد وظيفه شناسانه به استقبال نماينده خدايشان بروند، نه آن كه منتظر التماس هاى امام خود باشند! در اين باره حضرت به ابوبكر فرمود: پيامبرصلى الله عليه وآله شما را به بيعت من امر كرد و اطاعت مرا بر شما واجب نمود، و مرا در بين شما مانند بيت الله حرام قرار داد؛ كه بايد به سوى آن رفت و بيت الله به سوى كسى نمى آيد!</big> | ||
<big>دوم اينكه امام مانند بيت الله قلعه امان مردم است كه بيرون آن هلاكت است. در اين باره حضرت فرمود: | <big>دوم اينكه امام مانند بيت الله قلعه امان مردم است كه بيرون آن هلاكت است. در اين باره حضرت فرمود: پيامبر صلى الله عليه و آله به من فرمود:</big> | ||
<big>تو مانند بيت الله هستى؛ كه هر كس داخل آن شد در امان است و هر كس از آن روى گرداند كافر شد. خداوند عزوجل مى فرمايد: «و اذ جعلنا البيت مثابة للناس و امناً»<ref>بقره/۱۲۵. </ref></big>: | <big>تو مانند بيت الله هستى؛ كه هر كس داخل آن شد در امان است و هر كس از آن روى گرداند كافر شد. خداوند عزوجل مى فرمايد: «و اذ جعلنا البيت مثابة للناس و امناً»<ref>بقره/۱۲۵. </ref></big>: | ||
خط ۱۲۵: | خط ۱۲۵: | ||
<big>همچنين قيس با افسوسى كه براى از دست دادن غدير مى خورد به ابوبكر گفت: به خدا قسم اگر دست من با تو بيعت كرده، قلب و زبانم با تو بيعت نكرده است. من بعد از روز غدير درباره على عليه السلام حجتى ندارم. بيعت من با تو مانند آن زنى است كه رشته هاى خود را بعد از ريسيدن پنبه مى كرد.<ref>اشاره به آيه قرآن است كه خداوند زنى از بنى اسرائيل را مثال مى زند كه صبح تا شب پنبه مى ريسيد، و شب كه مى شد همه رشته هاى خود را دوباره به حالت پنبه باز مى گرداند. نحل/۹۲: «و لا تكونوا كالتى نقضت غزلها من بعد قوة انكاثاً...»: مانند آن زنى نباشيد كه رشته هاى خود را بعد از زحمت رسيدن دوباره تكه تكه پنبه مى كرد... .</ref></big> | <big>همچنين قيس با افسوسى كه براى از دست دادن غدير مى خورد به ابوبكر گفت: به خدا قسم اگر دست من با تو بيعت كرده، قلب و زبانم با تو بيعت نكرده است. من بعد از روز غدير درباره على عليه السلام حجتى ندارم. بيعت من با تو مانند آن زنى است كه رشته هاى خود را بعد از ريسيدن پنبه مى كرد.<ref>اشاره به آيه قرآن است كه خداوند زنى از بنى اسرائيل را مثال مى زند كه صبح تا شب پنبه مى ريسيد، و شب كه مى شد همه رشته هاى خود را دوباره به حالت پنبه باز مى گرداند. نحل/۹۲: «و لا تكونوا كالتى نقضت غزلها من بعد قوة انكاثاً...»: مانند آن زنى نباشيد كه رشته هاى خود را بعد از زحمت رسيدن دوباره تكه تكه پنبه مى كرد... .</ref></big> | ||
<big>همچنين قيس با درسى كه از شهادت حضرت | <big>همچنين قيس با درسى كه از شهادت حضرت زهرا عليها السلام گرفته بود گفت: چگونه پيمانم را بشكنم در حالى كه درباره امامت و ولايت او با خدا عهد بسته ام. درباره او از من مى پرسى؟!</big> | ||
<big>اگر خدا را با شكستن بيعت تو ملاقات كنم نزد من محبوب تر از آن است كه عهد و پيمان خدا و رسول صلى الله عليه وآله و وصى و خليلش را بشكنم.</big> | <big>اگر خدا را با شكستن بيعت تو ملاقات كنم نزد من محبوب تر از آن است كه عهد و پيمان خدا و رسول صلى الله عليه وآله و وصى و خليلش را بشكنم.</big> | ||
خط ۱۴۰: | خط ۱۴۰: | ||
<big>روش استهزاء و مسخره كردن يكى از راه هاى ديرينه منافقين در برخورد با مقام والاى پيامبرصلى الله عليه وآله بود، تا آنجا كه گاهى پشت سر حضرت با چشم و زبان خود اشاره هاى مسخره آميز مى كردند، و يا براى حضرت لقبى نامناسب شايع مى كردند مثل كلمه «اذُن» به معناى گوش كه ذكر خواهد شد.<ref>مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج ۲ ص۷۹-۸۶.</ref></big> | <big>روش استهزاء و مسخره كردن يكى از راه هاى ديرينه منافقين در برخورد با مقام والاى پيامبرصلى الله عليه وآله بود، تا آنجا كه گاهى پشت سر حضرت با چشم و زبان خود اشاره هاى مسخره آميز مى كردند، و يا براى حضرت لقبى نامناسب شايع مى كردند مثل كلمه «اذُن» به معناى گوش كه ذكر خواهد شد.<ref>مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج ۲ ص۷۹-۸۶.</ref></big> | ||
<big> | <big>پيامبر صلى الله عليه و آله در كلام خود در مورد [[آیه تبلیغ]] اين مسئله را با اين جمله ياد مى كند: «لِعِلْمى بِحِيَلِ الْمُسْتَهْزِئينَ بِالاسْلامِ»<ref>مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص ۱۳۹ بخش ۲.</ref>: «به خاطر علمى كه درباره حيله هاى مسخره كنندگان اسلام دارم».</big> | ||
<big>در واقع يكى از حربه ها و راهكارهاى منافقين در طول بعثت پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله بى ادبى و جسارت نسبت به ساحت مقدس آن حضرت و حرمت شكنى بود، كه البته از بارزترين نمادهاى آن مسخره كردن بود و قرآن هم به اين مطلب تصريح كرده است.</big> | <big>در واقع يكى از حربه ها و راهكارهاى منافقين در طول [[بعثت]] پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله بى ادبى و جسارت نسبت به ساحت مقدس آن حضرت و حرمت شكنى بود، كه البته از بارزترين نمادهاى آن مسخره كردن بود و قرآن هم به اين مطلب تصريح كرده است.</big> | ||
<big>در غدير كه غيظ منافقين به اوج خود رسيده بود، اين مسئله چند بار تكرار شد كه نمونه هاى آن را مرور مى كنيم:</big> | <big>در غدير كه غيظ منافقين به اوج خود رسيده بود، اين مسئله چند بار تكرار شد كه نمونه هاى آن را مرور مى كنيم:</big> | ||
خط ۱۵۱: | خط ۱۵۱: | ||
<big>يكى ديگر از منافقين گفت: «ما تَرَوْنَ عَيْناهُ تَدُورانِ كَأَنَّهُ مَجْنُونٍ»<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۷۳ ح ۵۹ . </ref>: «نمى بينيد چشمان او را كه گويى ديوانه است».</big> | <big>يكى ديگر از منافقين گفت: «ما تَرَوْنَ عَيْناهُ تَدُورانِ كَأَنَّهُ مَجْنُونٍ»<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۷۳ ح ۵۹ . </ref>: «نمى بينيد چشمان او را كه گويى ديوانه است».</big> | ||
<big>عده اى از منافقين پس از سخنرانىِ غدير در خيمه هاى خود جمع شده و با يكديگر چنين مى گفتند:</big> | <big>عده اى از منافقين پس از سخنرانىِ غدير در خيمه هاى خود جمع شده و با يكديگر چنين مى گفتند:</big> | ||
خط ۱۶۱: | خط ۱۵۹: | ||
<big>عمر وقتى در روز غدير بيعت كرد شانه ها را بالا انداخت و رو به ابوبكر كرد و گفت: «لَشَدَّ ما يَرْفَعُ بِضِبْعَىْ ابْنِ عَمِّهِ»<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۳۹.</ref>: «عجب بازوى پسر عمويش را محكم بلند كرده است».</big> | <big>عمر وقتى در روز غدير بيعت كرد شانه ها را بالا انداخت و رو به ابوبكر كرد و گفت: «لَشَدَّ ما يَرْفَعُ بِضِبْعَىْ ابْنِ عَمِّهِ»<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۳۹.</ref>: «عجب بازوى پسر عمويش را محكم بلند كرده است».</big> | ||
<big>معاويه پس از سخنرانى غدير بپا خاست و متكبرانه حركت كرد و با غضب بيرون آمد در حالى كه دست راست خود را بر ابوموسى اشعرى و دست چپش را بر مغيره تكيه داده بود و مى گفت:</big> | <big>معاويه پس از سخنرانى غدير بپا خاست و متكبرانه حركت كرد و با غضب بيرون آمد در حالى كه دست راست خود را بر ابوموسى اشعرى و دست چپش را بر مغيره تكيه داده بود و مى گفت:</big> | ||
خط ۱۷۱: | خط ۱۶۷: | ||
<big>«لَئِنْ كُنْتَ صادِقاً لَنَحْنُ اشَرُّ مِنَ الْحَميرِ»<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۳.</ref></big>: «<big>اگر راست بگويى ما واقعاً از خران هم بدتريم»!</big> | <big>«لَئِنْ كُنْتَ صادِقاً لَنَحْنُ اشَرُّ مِنَ الْحَميرِ»<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۳.</ref></big>: «<big>اگر راست بگويى ما واقعاً از خران هم بدتريم»!</big> | ||
<big>سه نفر از منافقين در خيمه خود مخفيانه صحبت مى كردند. يكى گفت:</big> | <big>سه نفر از منافقين در خيمه خود مخفيانه صحبت مى كردند. يكى گفت:</big> | ||
خط ۱۸۱: | خط ۱۷۵: | ||
<big>سومى گفت: «دَعُوهُ! انْ شاءَ انْ يَكُونَ احْمَقَ وَ انْ شاءَ انْ يَكُونَ مَجْنُوناً! وَ اللَّه ما يَكُونُ ما قالَ ابَداً»<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۳.</ref>: «او را رها كنيد! مى خواهد احمق باشد يا ديوانه! به خدا قسم آنچه او گفت هرگز واقع نخواهد شد».</big> | <big>سومى گفت: «دَعُوهُ! انْ شاءَ انْ يَكُونَ احْمَقَ وَ انْ شاءَ انْ يَكُونَ مَجْنُوناً! وَ اللَّه ما يَكُونُ ما قالَ ابَداً»<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۳.</ref>: «او را رها كنيد! مى خواهد احمق باشد يا ديوانه! به خدا قسم آنچه او گفت هرگز واقع نخواهد شد».</big> | ||
<big>پس از سخنرانى هنگامى كه مردم از كنار منبر پراكنده شدند چند نفر از قريش جمع شده بودند و بر آنچه به وقوع پيوست تأسف مى خوردند. در اين هنگام سوسمارى از كنار آنان گذشت. يكى از آنان گفت:</big> | <big>پس از سخنرانى هنگامى كه مردم از كنار منبر پراكنده شدند چند نفر از قريش جمع شده بودند و بر آنچه به وقوع پيوست تأسف مى خوردند. در اين هنگام سوسمارى از كنار آنان گذشت. يكى از آنان گفت:</big> | ||
خط ۱۹۶: | خط ۱۸۸: | ||
<big>«قسم به پروردگارت از همه آنان سؤال خواهيم كرد درباره آنچه انجام مى دهند. پس با صداى بلند آنچه بدان مأمورى ابلاغ كن و از مشركين اعراض نما، و ما تو را از شرّ مسخره كنندگان حفظ مى كنيم».</big> | <big>«قسم به پروردگارت از همه آنان سؤال خواهيم كرد درباره آنچه انجام مى دهند. پس با صداى بلند آنچه بدان مأمورى ابلاغ كن و از مشركين اعراض نما، و ما تو را از شرّ مسخره كنندگان حفظ مى كنيم».</big> | ||
<big>در مورد اين آيات دو نكته قابل توجه است:</big> | <big>در مورد اين آيات دو نكته قابل توجه است:</big> | ||
خط ۲۲۰: | خط ۲۱۰: | ||
<big>كلمه «أَعْرِضْ» حاكى از بى توجهى و اعتنا نكردن است. يعنى اين امر پروردگار به قدرى مهم است كه در انجام آن به هيچ عكس العملى نبايد اعتنا كرد.</big> | <big>كلمه «أَعْرِضْ» حاكى از بى توجهى و اعتنا نكردن است. يعنى اين امر پروردگار به قدرى مهم است كه در انجام آن به هيچ عكس العملى نبايد اعتنا كرد.</big> | ||
خط ۲۲۶: | خط ۲۱۷: | ||
<big>«إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ». چنانكه در اوايل خطابه غدير آمده، يكى از عمده ترين موانع بر سر راه ابلاغ ولايت در غدير حضور مسخره كنندگان اسلام از داخل مسلمين بود كه همان منافقين بودند.</big> | <big>«إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ». چنانكه در اوايل خطابه غدير آمده، يكى از عمده ترين موانع بر سر راه ابلاغ ولايت در غدير حضور مسخره كنندگان اسلام از داخل مسلمين بود كه همان منافقين بودند.</big> | ||
<big> | <big>پيامبر صلى الله عليه و آله در خطبه غدير فرمود: «از جبرئيل خواستم كه از خدا بخواهد تا مرا از ابلاغ اين مهم معاف بدارد، زيرا... از حيله هاى مسخره كنندگان اسلام (المستهزئين بالاسلام) اطلاع دارم».<ref>در اين باره مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص ۱۳۹ بخش ۲.</ref></big> | ||
<big>در اين آيه خداوند صريحاً به پيامبرش وعده خنثى سازى توطئه هاى آنان و دفع خطر آنان را مى دهد؛ و عملاً هم برگزارى مراسم سه روزه در آرامش كامل و حفظ حضرت از خطر قتل در كوه هرشى<ref>در اين باره مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج ۱ ص۱۰۸، ۱۳۱، ۲۱۷، ۲۳۰، ۲۳۵، ۴۷۶ و ج۲ ص۱۰۱، ۴۰۶ و ج۳ ص۷۷.</ref>، نشان داد كه وقتى ضمانت خداوند پشتوانه عمل باشد، هيچ قدرتى توان بر هم زدن آن را ندارد.</big> | <big>در اين آيه خداوند صريحاً به پيامبرش وعده خنثى سازى توطئه هاى آنان و دفع خطر آنان را مى دهد؛ و عملاً هم برگزارى مراسم سه روزه در آرامش كامل و حفظ حضرت از خطر قتل در كوه هرشى<ref>در اين باره مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج ۱ ص۱۰۸، ۱۳۱، ۲۱۷، ۲۳۰، ۲۳۵، ۴۷۶ و ج۲ ص۱۰۱، ۴۰۶ و ج۳ ص۷۷.</ref>، نشان داد كه وقتى ضمانت خداوند پشتوانه عمل باشد، هيچ قدرتى توان بر هم زدن آن را ندارد.</big> | ||
<big>نكته ديگرى كه در متن حديث جلب توجه مى كند عبارت: «اتاهُ جِبْرَئيلُ بِآخَرِ سُورَةِ الْحِجْرِ» است. از اين جمله مى توان استفاده كرد كه آيات نازل شده در اين مورد همه آيات آخر سوره حجر است و اختصاص به چند آيه ذكر شده ندارد. دنباله آيات از آيه ۹۶ تا ۹۹ در توصيف استهزاكنندگان و آزار آنان نسبت به ساحت مقدس پيامبرصلى الله عليه وآله چنين است:</big> | <big>نكته ديگرى كه در متن حديث جلب توجه مى كند عبارت: «اتاهُ جِبْرَئيلُ بِآخَرِ سُورَةِ الْحِجْرِ» است. از اين جمله مى توان استفاده كرد كه آيات نازل شده در اين مورد همه آيات آخر سوره حجر است و اختصاص به چند آيه ذكر شده ندارد. دنباله آيات از آيه ۹۶ تا ۹۹ در توصيف استهزاكنندگان و آزار آنان نسبت به ساحت مقدس پيامبرصلى الله عليه وآله چنين است:</big> | ||
خط ۲۴۱: | خط ۲۳۰: | ||
<references /> | <references /> | ||
[[رده:صحابه]] | [[رده:صحابه]] | ||
[[رده:منافقین]] | |||
[[رده:توطئه]] |