۲۶٬۳۸۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
<big>حديث معروف شيعه كه طبق آن پيامبر صلی الله علیه و آله، على عليه السلام را به عنوان جانشين خود در غدير خم منصوب نموده، نبايد جدى گرفته شود. شعبان براى اثبات اينكه واقعه غدير نبايد جدى گرفته شود، دو دليل جديد به شرح ذيل ارائه داده است:</big> | <big>حديث معروف شيعه كه طبق آن پيامبر صلی الله علیه و آله، على عليه السلام را به عنوان جانشين خود در غدير خم منصوب نموده، نبايد جدى گرفته شود. شعبان براى اثبات اينكه واقعه غدير نبايد جدى گرفته شود، دو دليل جديد به شرح ذيل ارائه داده است:</big> | ||
<big>در خصوص چنين رويدادى، ذاتاً اين احتمال را نمى توان در نظر گرفت كه | <big>در خصوص چنين رويدادى، ذاتاً اين احتمال را نمى توان در نظر گرفت كه عرب ها به طور معمول [[رضایت]] داشته باشند كه چنين مسئوليت بزرگى را به جوانان يا مردان ناآزموده بسپارند.</big> | ||
<big>افزودن بر آن، منابع ما در هيچ جا نشان نمى دهند كه اهالى مدينه اظهار كرده اند كه چنين انتصابى را شنيده اند.</big> | <big>افزودن بر آن، منابع ما در هيچ جا نشان نمى دهند كه اهالى مدينه اظهار كرده اند كه چنين انتصابى را شنيده اند.</big> | ||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
<big>'''الف) اكراه مرسوم اعراب در سپردن مسئوليت بزرگ به جوانان'''</big> | <big>'''الف) اكراه مرسوم اعراب در سپردن مسئوليت بزرگ به جوانان'''</big> | ||
<big>پيش از همه بايد گفت كه آيا پيامبر صلى الله عليه و آله بسيارى از چيزها را مطرح نكرد كه اعراب معمولاً نسبت به آنها اكراه داشتند؟ آيا مردم مكه، خود اسلام را با اكراه بسيار نپذيرفتند؟ آيا موضوع ازدواج با همسر مطلقه پسر، به عنوان يک تابو و كار زشت و حرام ميان عرب ها پذيرفته نشده بود؟</big> | <big>پيش از همه بايد گفت كه آيا پيامبر صلى الله عليه و آله بسيارى از چيزها را مطرح نكرد كه اعراب معمولاً نسبت به آنها اكراه داشتند؟ آيا مردم مكه، خود اسلام را با اكراه بسيار نپذيرفتند؟ آيا موضوع [[ازدواج]] با همسر مطلقه پسر، به عنوان يک تابو و كار زشت و حرام ميان عرب ها پذيرفته نشده بود؟</big> | ||
<big>اين اكراه سنتى به جاى اينكه استدلالى ضد انتصاب اميرالمؤمنين عليه السلام باشد، در حقيقت بخشى از استدلال شيعيان است. [[اهل سنت]] تأييد مى كنند كه اعراب و به ويژه قريش در پذيرش اميرالمؤمنين عليه السلام به عنوان جانشين پيامبر صلى الله عليه و آله اكراه داشتند. اين نه تنها به دليل جوانى او، بلكه به اين دليل نيز بود كه على عليه السلام رهبران آنها را در جنگ هاى صدر اسلام كشته بود. طبق نظر شيعيان خداوند نيز به اين اكراه علم داشت، و به همين دليل با آيه تبليغ به پيامبر صلى الله عليه و آله دستور داد تا حضرت على عليه السلام را به عنوان جانشينش معرفى كند، و به پيامبرش اطمينان خاطر مى داد. پيامبر صلى الله عليه و آله مأموريت داشت تا پيام خداوند را ابلاغ نمايد، مهم نبود اعراب آن را دوست داشتند يا نداشتند، يا مى پذيرند و يا نمى پذيرند.</big> | <big>اين اكراه سنتى به جاى اينكه استدلالى ضد انتصاب اميرالمؤمنين عليه السلام باشد، در حقيقت بخشى از استدلال شيعيان است. [[اهل سنت]] تأييد مى كنند كه اعراب و به ويژه قريش در پذيرش اميرالمؤمنين عليه السلام به عنوان جانشين پيامبر صلى الله عليه و آله اكراه داشتند. اين نه تنها به دليل جوانى او، بلكه به اين دليل نيز بود كه على عليه السلام رهبران آنها را در جنگ هاى صدر اسلام كشته بود. طبق نظر شيعيان خداوند نيز به اين اكراه علم داشت، و به همين دليل با آيه تبليغ به پيامبر صلى الله عليه و آله دستور داد تا حضرت على عليه السلام را به عنوان جانشينش معرفى كند، و به پيامبرش اطمينان خاطر مى داد. پيامبر صلى الله عليه و آله مأموريت داشت تا پيام خداوند را ابلاغ نمايد، مهم نبود اعراب آن را دوست داشتند يا نداشتند، يا مى پذيرند و يا نمى پذيرند.</big> | ||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
<big>منابع ما مى توانند به اين اشاره كنند كه گر چه پيش از اسلام، شوراى مجلس سنا - كه همان مجلس بزرگان است - يا همان «ندوه» در مكه، معمولاً يک شوراى ويژه بزرگان بوده است.</big> | <big>منابع ما مى توانند به اين اشاره كنند كه گر چه پيش از اسلام، شوراى مجلس سنا - كه همان مجلس بزرگان است - يا همان «ندوه» در مكه، معمولاً يک شوراى ويژه بزرگان بوده است.</big> | ||
<big>اما پسران رئيس قبيله «قصى» اين امتياز را داشتند كه از اين محدوديت سنى معاف باشند و با وجود جوانيشان در اين شورى پذيرفته شوند. به نظر مى رسد كه در زمان هاى بعدى، پذيرش آزادانه ترى نسبت به جوانان رايج بوده است. مثلاً ابوجهل با وجود جوانى اش در اين شورى پذيرفته شد، و حكيم بن حزم زمانى كه بيش از | <big>اما پسران رئيس قبيله «قصى» اين امتياز را داشتند كه از اين محدوديت سنى معاف باشند و با وجود جوانيشان در اين شورى پذيرفته شوند. به نظر مى رسد كه در زمان هاى بعدى، پذيرش آزادانه ترى نسبت به جوانان رايج بوده است. مثلاً ابوجهل با وجود جوانى اش در اين شورى پذيرفته شد، و حكيم بن حزم زمانى كه بيش از ۱۵ يا ۲۰ سال بيشتر نداشت به عضويت اين شورى پذيرفته شد.</big> | ||
<big>سپس جعفرى به نقل از ابن عبدربه مى نويسد:</big> | <big>سپس جعفرى به نقل از ابن عبدربه مى نويسد:</big> |