۲۶٬۳۸۳
ویرایش
خط ۳۱۸: | خط ۳۱۸: | ||
<big>اين مسئله عين ولايت مطلقه پرورگار است، زيرا كسى را كه برگزيده است مخلوق او است، و مخلوق هر آنچه دارد از خالقش است. پس اگر اين انسان برتر و كامل عهده دار مقام ولايت در عالم است، از آن رو است كه پروردگارش چنين است، و براى او نيز چنين خواسته است.</big> | <big>اين مسئله عين ولايت مطلقه پرورگار است، زيرا كسى را كه برگزيده است مخلوق او است، و مخلوق هر آنچه دارد از خالقش است. پس اگر اين انسان برتر و كامل عهده دار مقام ولايت در عالم است، از آن رو است كه پروردگارش چنين است، و براى او نيز چنين خواسته است.</big> | ||
<big>حتى اين مسئله تنها در غدير خم اتفاق نيفتاد. تا پيش از اين واقعه نيز خداوند از ميان انسان ها انبياء عليهم السلام را برانگيخت، و ايشان ريسمان نبوت خود را به وصى پس از خود سپردند تا عهده دار هدايت آدميان باشند.</big> | |||
<big>اين سنت پروردگار بوده است كه هميشه براى هدايت آدميان، انبياء عليهم السلام را فرستاده و ايشان هميشه هادى امت و در اوج قرب و ولايت به پروردگار بوده اند. <ref>اميرالمؤمنين عليه السلام در يكى از مناظرات و احتجاجات خود فرمودند: من از همه مناقب و فضائلى كه خداوند در قرآن و رسولخداصلى الله عليه وآله در قرآن بيان فرموده اند تنها به يكى اكتفا مى كنم. آيا مى دانيد كه خداوند در كتاب خود سابقون (پيشگامان) را بر ديگران برترى داد و فرمود: «السابقون السابقون اولئك المقربون» ؟ و آيا مى دانيد در ميان امت هيچ كس به سوى خدا و رسول صلى الله عليه وآله بر من سبقت نگرفته است؟ مردم گفتند: آرى مى دانيم. فرمود: شما را به خدا سوگند آيا نه اين است كه مردم از رسولخداصلى الله عليه وآله درباره اين آيه پرسيدند و آن حضرت فرمود: خداوند مرا در شأن پيامبران و جانشينان آنان عليهم السلام نازل كرده، و افضل پيامبران و رسولان خدا عليهم السلام منم، و جانشين من على بن ابىطالب افضل اوصياء و جانشيان عليهم السلام است (آيا چنين نيست) ؟ حدود هفتاد نفر از اهل بدر برخاسته و گفتند: ما شهادت مى دهيم كه رسولخداصلى الله عليه وآله چنين فرمود. الغدير: ج ۱ ص ۱۹۵.</ref> و انبياء عليهم السلام هم پس از خود مردم را به اوصيايشان خوانده اند.</big> | |||
<big>اين سنت پروردگار است كه هيچ گاه ريسمان هدايت گسسته نشود. يک سرِ اين ريسمان هميشه به دست هادى و ولىّ مطلق آن زمان است، و سرِ ديگرش به دست پروردگار. اين خداوند است كه هدايت مى كند، و اين ولىّ مطلق در هر زمان است كه هدايت پروردگار را در عالم نقش مى زند.</big> | |||
<big>حال چگونه است كه اين سنت مسلّم و قطعى الهى از نظر برخى ناديده انگاشته مى شود؟!</big> | |||
<big>آنچه در غدير خم اتفاق افتاد تنها بروز و ظهور و نمايش اين حقيقت است. همچنان كه در برهه اى از تاريخ اين حقيقت به صورت ديگر جلوه گر شد؛ آن هنگام كه آدم عليه السلام به نبوت برگزيده شد، او نيز ولايت پروردگار را نشان داد.</big> | |||
<big>البته به اين نكته نيز بايد توجه كرد كه انبياء عليهم السلام در نمايش ولايت پروردگار گوى سبقت را از ديگران ربوده اند، و در ميان انبياء عليهم السلام هم، انبياء الوالعزم به رتبه بالاترى در بروز و ظهور اين حقيقت دست يافته اند.</big> | |||
<big>پس تا زمينه بوده و زمينيان بوده اند و تا تكليف بوده و انسان مخاطب تكليف الهى قرار گرفته است، ولايت پروردگار هدايتگر انسان ها بوده، و انبياء عليهم السلام به واسطه اين ولايت والايى كه داشتند انسان ها را در مسير هدايت رهنمون شدند.</big> | |||
<big>از اين منظر، پس در غدير مسئله جديدى اتفاق نيفتاد. بلكه هادى مطلقِ عالم يعنى ذات اقدس اله به نبى خود پيامبر ختمى مرتبت حضرت محمد مصطفى صلى الله عليه وآله سفارش كرد كه پس از خود سرِ ديگر ريسمان هدايت را به دست على عليه السلام بسپارد.<ref>«يا ايها الرسول بلّغ ما أنزل اليك من ربك و إن لم تفعل فما بلّغت رسالته...» . مائده / ۶۷ .</ref> چرا كه اين ريسمان نبايد قطع شود، زيرا بر خلاف سنت هدايت است.</big> | |||
<big>پيامبرصلى الله عليه وآله هم همه را فراخواند و در مكانى به نام «غدير خم» گرد هم آمدند. از حج برگشته بودند كه پيامبرخداصلى الله عليه وآله پيام هدايت را رساند و وظيفه خود را انجام داد. پيامبرصلى الله عليه وآله در غدير اعلام فرمودند: انّ على بن ابى طالب عليه السلام اخى و وصيى و خليفتى و الامام بعدى: على بن ابى طالب عليه السلام برادر و وصى و خليفه من و امام بعد از من است. <ref>الاحتجاج (طبرسى) : ج ۱ ص ۸۲ - ۷۸ .</ref> حضرتش نگذاشت تا امتش پس از او بى ولىّ و سرپرست بماند.</big> | |||
<big>اما عده اى از اين حقيقت ناب غافل اند، و تنها عرصه ولايت را در ماجراى غدير خم مى بينند و جريان و سريان آن را در عالم شاهد نيستند.</big> | |||
'''<big>۲- شوراى سقيفه انكار ولايت پروردگار است!</big>''' | |||
<big>خرده بينان غدير را در برهه اى از تاريخ محبوس مى بينند! گويى خداوند در آن زمان تصميم به امر گرفته و پيش از آن امر ولايت پروردگار تعطيل بوده است! اگر اصل اين خرده بينى تحليل شود، روشن مى گردد كه اساس اين نگاه نادرست به نشناختن ولايت پروردگار بر مى گردد. در حقيقت انكار ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام در غدير انكار اين حقيقت والا است. <ref>«اليوم يئس الذين كفروا من دينكم فلا تخشوهم و اخشون اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام ديناً» : امروز كافران از دين شما مأيوس شدند پس از من بترسيد امروز دينتان را كامل و نعمت خود را بر شما تمام كردم و اسلام را به عنوان دين (واقعى و راستين) براى شما پسنديدم. مائده / ۳. به بيان علامه امينى متجاوز از ۱۶ نفر از دانشمندان و مفسّران اهل سنت نزول اين آيه را در غدير ذكر كرده، و روايتى را نقل نموده اند كه بر اساس آن پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه وآله پس از نزول اين آيه فرمودند: اللَّه اكبر از كامل كردن دين و تمام نمودن نعمت و خشنودى خدا به رسالت من و امامت على عليه السلام پس از من. همچنين اين روايت را از اهل سنت نقل مى كند كه اين آيه پس از تعيين و نصب على عليه السلام به امامت و تمام شدن خطبه غدير نازل گرديد، و پيامبرخداصلى الله عليه وآله عرض كرد: بار الها ! تو اين آيه را زمانى نازل فرمودى كه مقام على عليه السلام را به امامت و خلافت آشكار ساخته و دين را به امامت او كامل نمودى. هر كس به امامت او و فرزندان من از صلب او ايمان نياورد، كردارش تباه و همواره در آتش جهنم خواهد ماند. الغدير: ج ۱ ص۲۳۰ - ۲۳۸ . </ref></big> | |||
<big>شوراى سقيفه انكار ولايت پروردگار است. چگونه ممكن است خداوندى كه انسان را براى هدايت آفريده است <ref>«الذى جعل لكم الارض مهداً و جعل لكم فيها سبلاً لعلكم تهدون» : (خداوند) همان كسى است كه زمين را محل آرامش شما قرار داد و براى شما در آن راه هايى آفريد باشد كه هدايت شويد. زخرف / ۱۰.</ref> پيام هدايت را تمام نكند و ريسمان هدايت را به دست هادى و ولى زمان نسپارد، اين بر خلاف سنت الهى است.</big> | |||
<big>چگونه ممكن است رسولخداصلى الله عليه وآله كه رسالت ختمى دارد و دينش عهده دار هدايت تا قيام قيامت است بدون انديشيدن براى امر هدايت امت ايشان را ترک كند؟!</big> | |||
<big>اينها همه بر خلاف آن چيزى است كه انبياء پيشين عليهم السلام عمل كردند. در اينجا نمونه هايى از وصايت در پيامبران عليهم السلام را از كتاب «معالم المدرستين» يادآور مى شويم <ref>معالم المدرستين (عسگرى) : ص۲۰۸ - ۲۱۳ .</ref> :</big> | |||
<big>وصى حضرت آدم هبةاللَّه بود، كه به عبرى شيث ناميده مى شود. و وصى ابراهيم اسماعيل، و وصى يعقوب يوسف، و وصى موسى يوشع بن نون و او پسر افرائيم و او پسر يوسف بود و صفورا زن موسى بر او خروج كرد، و وصى عيسى شمعون عليهم السلام. و وصى خاتم پيامبران محمدصلى الله عليه وآله على بن ابى طالب و پس از او يازده فرزندش عليهم السلام بودند. در اينجا به اخبار سه تن از اين اوصيا اشاره مى كنيم:</big> | |||
<big>'''الف.''' خبر وصيت آدم بر شيث: يعقوبى مى نويسد: چون مرگ آدم فرا رسيد... ، شيث را وصى خود قرار داد. طبرى گويد: هبة اللَّه - كه به عبرى شيث ناميده مى شودكسى است كه آدم او را وصى خود كرد... ، و وصيت خود را نوشت و شيث در آن وصى پدرش آدم بود.</big> | |||
<big>مسعودى در خبر وصيت آدم به شيث و آنگاه در گذشت او نوشته است: آنگاه كه آدم وصيت خود را به شيث ادا كرد، پشت سر خود را رها كرد و آن راز را نگاه داشت تا كه وفاتش فرا رسد... . ابن اثير گفته است: و تفسير شيث هبةاللَّه است، و او وصى آدم بود، و هنگامى كه وفات آدم فرا رسيد به او وصيت كرد و با او پيمان بست. ابن كثير در ذكر درگذشت آدم و وصيت او به فرزندش شيث گفته است: و معناى شيث هبةاللَّه است... . و هنگامى كه مرگ آدم فرا رسيد شيث را تعيين كرد... .</big> | |||
<big>'''ب.''' خبر يوشع فرزند نون وصى موسى:</big> | |||
<big>'''اولاً:''' يوشع پسر نون در تورات: در قاموس كتاب مقدس به نقل از قرآن آمده است كه يوشع بن نون در كوه سينا با موسى بود و به پرستش گوساله در عهد هارون آلوده نشده بود.</big> | |||
<big>و در پايان اصحاح بيست و هفتم از سفر عدد، خبر تعيين او از جانب خدا به مقام وصى موسى چنين آمده است: موسى با خدا چنين گفت . پروردگارى كه آفريدگار روان همه آدميان است مردى را تعيين فرمايد . كه در پيشاپيش آنها حركت كند و در پيش آنها قرار گيرد و آنها را ببرد و بياورد تا مخلوقات خدا مانند گله اى كه بى چوپان است نباشد . پس پروردگار به موسى گفت يوشع بن نون را به عنوان مردى كه روحى دارد برگزين و دست خود را به روى او بگذار . و او در برابر عازارِ كاهن نگهدار و در برابر همه مردم او را قرار بده تا همه مردم بنى اسرائيل بشنوند . پس او نيز در برابر عازار كاهن بايستاد و از او بخواهد كه اداى اوريم بكند در برابر پروردگار . بر طبق گفتار او همه بروند و همه بيايند و همه بنى اسرائيل با او باشند . پس موسى آنگونه كه پروردگار فرمود بود رفتار كرد يوشع را گرفت و در برابر عازار كاهن و در برابر همه مردم قرار داد . و دست بر روى او گذاشت و او آن سان كه پروردگار از دست موسى سخن گفته بود وصى خود گردانيد... .</big> | |||
<big>خبر قيام او به بنى اسرائيل و جنگ هاى او در بيست و سه اصحاح از سفر يوشع بن نون آمده است.</big> | |||
<big>'''ثانياً:''' در قرآن كريم: در تاريخ يعقوبى: ص ۴۶۱ آمده است: موسى عليه السلام را كه مرگ فرا رسيد، خداوند عزوجل فرمان داد كه يوشع بن نون را به قبه رمان آورد و او را تقديس كند و دست بر پيكر او نهد تا بركت او در وى منتقل شود، و وصيت كند كه پس از او در ميان بنى اسرائيل جانشين او باشد.</big> | |||
<big>وجه تشابه و همانندى بين وصى خاتم پيامبران صلى الله عليه وآله با وصى موسى عليه السلام يوشع بن نون عليه السلام در كوه سينا با موسى عليه السلام بود، و هرگز گوساله را نبپرستيد، و خدا به پيامبرش موسى عليه السلام فرمان داد كه او را پس از خود جانشين سازد تا مردم مانند گله اى بى چوپان نباشند.</big> | |||
<big>و امام على عليه السلام نيز در غار حرا همراه پيامبرصلى الله عليه وآله بود، و هرگز بتى نپرستيد، و خدا پيامبرصلى الله عليه وآله خود در مراجعت از حجةالوداع مأمور كرد كه در برابر حاجيان پيشواى مردم را پس از خود تعيين كند و امت خود را بى سرپرست نگذارد. رسولخداصلى الله عليه وآله هم اين مأموريت را در غدير خم آشكار كرد، و على عليه السلام را وليعهد بعد از خود تعيين كرد. و چه راست فرمود پيامبرخداصلى الله عليه وآله آنجا كه فرمود: درست (طابَقَ النَعل بالنَعل) بر امت من همان مى رسد كه بر بنى اسرائيل آمد.</big> | |||
<big>'''ج.''' خبر شمعون وصى عيسى عليه السلام:</big> | |||
اولاً: شمعون در انجيل: در قاموس كتاب مقدس نام ده تن به اين اسم آمده است، كه از آن جمله شمعون بطرس است. و شمعون در تورات سمعون آمده، و خبرش در انجيل متى اصحاح دهم چنين آمده است: | |||
اولاً: | |||