۴٬۰۶۴
ویرایش
(←مقدمه) |
(←مقدمه) |
||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
همچنین مسئله واضح و دقیق در قضیه تبریک خلیفه دوم آن است که آیا فقط تأکید بر محبت و نصرت مولا علی علیه السلام سبب تبریک و تهنیت از جانب عمربن خطاب شده است؟ چراکه اگر مقصود، صِرف دوست داشتن علی علیه السلام بود، دیگر چه نیازی به تبریک گفتن بود؟! | همچنین مسئله واضح و دقیق در قضیه تبریک خلیفه دوم آن است که آیا فقط تأکید بر محبت و نصرت مولا علی علیه السلام سبب تبریک و تهنیت از جانب عمربن خطاب شده است؟ چراکه اگر مقصود، صِرف دوست داشتن علی علیه السلام بود، دیگر چه نیازی به تبریک گفتن بود؟! | ||
خطیب بغدادی همچنین به نقل از عبدالرحمن بن ابی لَیلَی، به مناشده صحابه از سوی امیرمؤمنان درخصوص حدیث غدیر اشاره میکند و مینویسد: <blockquote>از علی علیه السلام در رَحْبه (آبادیای نزدیک کوفه) شنیدم که صحابه را سوگند میداد و میگفت: چه کسی شنیده است که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «هر کس من مولای اویم، علی مولای اوست؛ خداوندا! دوست بدار هرکس که علی را دوست میدارد، و دشمن بدار هرکس او را دشمن میدارد»؛ پس دوازده نفر که همه اهل بدر بودند، شهادت دادند که شنیدهاند پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «هر کس من مولای اویم، علی مولای اوست؛ خداوندا! دوست بدار هر کس که علی را دوست میدارد، و دشمن بدار هر کس او را دشمن میدارد)»<ref>[i]. همان، ج۱۶، ص۳۴۸.</ref> </blockquote>بدیهی است احتجاج حضرت علی علیه السلام در روز رحْبه به حدیث ولایت و شهادت خواستن از حاضران در غدیر، امری جز تأکید بر خلافت و زعامت امتِ پس از پیغمبر صلی الله علیه و آله نبوده است. | |||
خطیب بغدادی در شرح حال حاکم نیشابوری، معروف به ابن البُیع، به نقل از دیگران، از گرایش شیعی حاکم سخن گفته است و از ابواسحاق ابراهیم بن محمد ارموی نیشابوری، سخن غیرمنصفانهای را میآورد و میگوید: «حاکم ابوعبدالله احادیثی را که به گمان خود با شرط بخاری و مسلِم صحیح بوده است و باید در صحیح آن دو میآمد، جمع آوری نمود، که از آن جمله، «حدیث طائر» و {{متن عربی|مَن كُنتُ مَولاه فعَلي مَولاه}} است. پس اصحاب حدیث، حاکم را مورد سرزنش قرار دادند و به سخنانش التفات نکردند و کار او را صواب ندانستند».<ref>همان، ج۳، ص۵۰۹.</ref> | خطیب بغدادی در شرح حال حاکم نیشابوری، معروف به ابن البُیع، به نقل از دیگران، از گرایش شیعی حاکم سخن گفته است و از ابواسحاق ابراهیم بن محمد ارموی نیشابوری، سخن غیرمنصفانهای را میآورد و میگوید: «حاکم ابوعبدالله احادیثی را که به گمان خود با شرط بخاری و مسلِم صحیح بوده است و باید در صحیح آن دو میآمد، جمع آوری نمود، که از آن جمله، «حدیث طائر» و {{متن عربی|مَن كُنتُ مَولاه فعَلي مَولاه}} است. پس اصحاب حدیث، حاکم را مورد سرزنش قرار دادند و به سخنانش التفات نکردند و کار او را صواب ندانستند».<ref>همان، ج۳، ص۵۰۹.</ref> | ||
خط ۱۰۸: | خط ۱۰۹: | ||
ذَهَبی (۷۴۸ق)، رجال شناس و مورخ نامور اهل سنت، ضمن تألیف آثار مستقلی درباره امیرمؤمنان علی علیه السلام که با تاسف فراوان، تقریباً همه آن آثار از میان رفته اند، در حالی که بیشتر آثار رجالی و تاریخی او برجای مانده است!<ref>ذهبی کتابی با عنوان «فتح المطالب فی فضائل علی بن ابی طالب داشته ( تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۱۴) و رسالههایی نیز دربارة «حدیث طیر» و «حدیث مَن کُنتُ مَولاه» تألیف کرده است؛ اما فقط نسخه ای از رسالة «طرق حدیث غدیر» وی در کتابخانة دانشگاه تهران (نسخة ش۱۰۸۰، برگهای ۲۱۱ - ۲۲۳) یافت شده، که اخیرا به چاپ رسیده است. این کتاب حاوی ۱۲۵ روایت با اسناد مختلف از حدیث غدیر است که از منابع مختلف فراهم آمده است. او در این اثر، از چندین ماخذ مهم که به طور مستقل دربارة حدیث غدیر نگاشته شده بود، استفاده کرده است؛ از آن جمله میتوان کتاب «الولایة» تألیف محمدبن جریر طبری، و کتاب «الولایة» از ابن عُقده را نام برد. عبارت آغازین رسالة یاد شده چنین است: «حدیث مَنْ کُنْتُ مَولاهُ فَعَلِی موَلاهُ» از احادیث متواتر است که به طور یقین از رسول خدا صادر شده و گروه بسیاری، از طرق صحیح و حسن و ضعیف، آن را روایت کردهاند». (ر.ک: ذهبی، رسالة «طرق حدیث مَن کُنتُ مَولاه فعَلی مَولاه»، تحقیق و تعلیق علامه سیدعبدالعزیز طباطبایی)</ref> | ذَهَبی (۷۴۸ق)، رجال شناس و مورخ نامور اهل سنت، ضمن تألیف آثار مستقلی درباره امیرمؤمنان علی علیه السلام که با تاسف فراوان، تقریباً همه آن آثار از میان رفته اند، در حالی که بیشتر آثار رجالی و تاریخی او برجای مانده است!<ref>ذهبی کتابی با عنوان «فتح المطالب فی فضائل علی بن ابی طالب داشته ( تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۱۴) و رسالههایی نیز دربارة «حدیث طیر» و «حدیث مَن کُنتُ مَولاه» تألیف کرده است؛ اما فقط نسخه ای از رسالة «طرق حدیث غدیر» وی در کتابخانة دانشگاه تهران (نسخة ش۱۰۸۰، برگهای ۲۱۱ - ۲۲۳) یافت شده، که اخیرا به چاپ رسیده است. این کتاب حاوی ۱۲۵ روایت با اسناد مختلف از حدیث غدیر است که از منابع مختلف فراهم آمده است. او در این اثر، از چندین ماخذ مهم که به طور مستقل دربارة حدیث غدیر نگاشته شده بود، استفاده کرده است؛ از آن جمله میتوان کتاب «الولایة» تألیف محمدبن جریر طبری، و کتاب «الولایة» از ابن عُقده را نام برد. عبارت آغازین رسالة یاد شده چنین است: «حدیث مَنْ کُنْتُ مَولاهُ فَعَلِی موَلاهُ» از احادیث متواتر است که به طور یقین از رسول خدا صادر شده و گروه بسیاری، از طرق صحیح و حسن و ضعیف، آن را روایت کردهاند». (ر.ک: ذهبی، رسالة «طرق حدیث مَن کُنتُ مَولاه فعَلی مَولاه»، تحقیق و تعلیق علامه سیدعبدالعزیز طباطبایی)</ref> | ||
در تاریخ الاسلام و وَفَیات المَشاهیر والاعلام به موضوع تبریک خلیفه دوم به علی | در تاریخ الاسلام و وَفَیات المَشاهیر والاعلام به موضوع تبریک خلیفه دوم به علی علیه السلام درباره مقام و منصب جدید آن حضرت، یعنی خلافت و جانشینی پیامبر صلی الله علیه و آله اشاره میکند. <blockquote>از جمله، با سند صحیح چنین نقل میکند: حَمادبن سَلَمه، به نقل از علی بن زید و ابی هارون، به نقل از عَدِی بن ثابت، به نقل از بَراء گوید: با رسول خدا صلی الله علیه و آله زیر درخت نشسته بودیم که ندای الصلاه جامعه (بیایید نماز را با جماعت بخوانیم) بلند شد، و رسول خدا علی علیه السلام را فراخواند و دستش را گرفت و او را به سمت راست خود برد و [به دیگران] فرمود: آیا من نسبت به مؤمنان به خودشان سزاوارتر نیستم؟ گفتند: آری. فرمود: پس این [علی] مولای کسی است که من مولای او هستم. خداوندا! دوست بدار آنکه علی را دوست میدارد و دشمن بدار آن که او را دشمن میدارد. پس عمربن خطّاب به دیدار او رفت و گفت: گوارایت باشد، ای علی! مولای هر مرد و زن مؤمن شدی)<ref>تاریخ الاسلام و وَفَیات المَشاهیر والاعلام، ج۳، ص۶۳۲ و ۶۳۳</ref></blockquote>ذهبی از طرق مختلف به حدیث غدیر و تبریک خلیفه دوم، و نیز مناشده حضرت با صحابه اشاره کرده است.<ref>همان، ج۳، ص۶۲۹–۶۳۳ و ج۲۱، ص۱۲۴.</ref> | ||
از جمله، با سند صحیح چنین نقل میکند: حَمادبن سَلَمه، به نقل از علی بن زید و ابی هارون، به نقل از عَدِی بن ثابت، به نقل از بَراء گوید: با رسول خدا | |||
ذهبی از طرق مختلف به حدیث غدیر و تبریک خلیفه دوم، و نیز مناشده حضرت با صحابه اشاره کرده است.<ref>همان، ج۳، ص۶۲۹–۶۳۳ و ج۲۱، ص۱۲۴.</ref> | |||
او در شرح حال محمدبن ادریس شافعی، در تبیین کیفیت انتساب وی به تشیع، به متواتر بودن حدیث ولایت اشاره میکند و مینویسد: «با این اعتبار، احمدبن عبدالله عِجْلی در مورد شافعی میگوید: ثقه است؛ ولی به تشیع تمایل داشته. من میگویم: معنای این تشیع، یعنی دوستی علی علیه السلام و بغض نواصب؛ و اگر علی علیه السلام را مولای خود دانسته، به دلیل عمل به روایت متواتری است که از پیامبرمان رسیده که فرمود: {{متن عربی|مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلي مَولاهُ}}<ref>همان، ج۱۴، ص۳۳۸.</ref> | او در شرح حال محمدبن ادریس شافعی، در تبیین کیفیت انتساب وی به تشیع، به متواتر بودن حدیث ولایت اشاره میکند و مینویسد: «با این اعتبار، احمدبن عبدالله عِجْلی در مورد شافعی میگوید: ثقه است؛ ولی به تشیع تمایل داشته. من میگویم: معنای این تشیع، یعنی دوستی علی علیه السلام و بغض نواصب؛ و اگر علی علیه السلام را مولای خود دانسته، به دلیل عمل به روایت متواتری است که از پیامبرمان رسیده که فرمود: {{متن عربی|مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلي مَولاهُ}}<ref>همان، ج۱۴، ص۳۳۸.</ref> | ||
ذهبی در دیگر کتاب خود به نام | ذهبی در دیگر کتاب خود به نام تَذْکِرة الحُفاظ در شرح حال علی بن ابی طالب علیه السلام حدیث غدیر را نقل میکند و میگوید: «پیامبر صلی الله علیه و آله {علی علیه السلام} را به بهشت بشارت و مژده داد و فرمود: هرکس من مولای اویم، علی علیه السلام مولای اوست».<ref>همان، ج۱، ص۱۴.</ref> | ||
همچنین در شرح حال محمدبن جریر طبری، از تألیف سترگ او درباره اسناد حدیث غدیر نام میبرد و مینویسد: «جلدی از طرق حدیث غدیر که ابن جریر نوشته بود را دیدم که از زیاد بودن طرق آن، شگفت زده شدم».<ref>همان، ج۲، ص۲۰۲.</ref> ذهبی درباره رساله مستقلی که خود او درباره طرق حدیث غدیر تألیف کرده است، میگوید: | همچنین در شرح حال محمدبن جریر طبری، از تألیف سترگ او درباره اسناد حدیث غدیر نام میبرد و مینویسد: «جلدی از طرق حدیث غدیر که ابن جریر نوشته بود را دیدم که از زیاد بودن طرق آن، شگفت زده شدم».<ref>همان، ج۲، ص۲۰۲.</ref> ذهبی درباره رساله مستقلی که خود او درباره طرق حدیث غدیر تألیف کرده است، میگوید: « و اما حدیث {{متن عربی|مَن كُنتُ مَولاه...}} پس برای آن طرق خوبی است که آن را در رسالهای جداگانه نگاشتهام»<ref>همان، ج۳، ص۱۶۴.</ref> | ||
همچنین در دو کتاب تاریخ الاسلام<ref>همان، ج۲۸، ص۱۲۷.</ref> و تذکره الحفاظ<ref>تذکره الحفاظ، ج۳، ص۱۶۴.</ref> درباره صحت و سقم مستدرک حاکم نیشابوری، به ذکر سخن ابوبکر خطیب بغدادی به نقل از ارموی که قبلاً بدان اشاره | همچنین در دو کتاب تاریخ الاسلام<ref>همان، ج۲۸، ص۱۲۷.</ref> و تذکره الحفاظ<ref>تذکره الحفاظ، ج۳، ص۱۶۴.</ref> درباره صحت و سقم مستدرک حاکم نیشابوری، به ذکر سخن ابوبکر خطیب بغدادی به نقل از ارموی که قبلاً بدان اشاره شد، میپردازد. | ||
=== '''۸. ابن کثیر دمشقی''' === | === '''۸. ابن کثیر دمشقی''' === | ||
خط ۱۲۷: | خط ۱۲۴: | ||
البته باید توجه داشت که دفاع پیامبر صلی الله علیه و آله در پی شکایت برخی به اصطلاح صحابه از حضرت - که در بسیاری از منابع معتبر تاریخی اهل سنت به عنوان علت وقوع حادثه غدیر و بیان حدیث ولایت، مطرح شده است - هیچگونه ارتباطی با قضیه غدیر خم ندارد و به نخستین سفر امیر مؤمنان علی علیه السلام به یمن و شکایت لشکر از استفاده حضرت از کنیز غنیمتی مربوط میشود که در سال هشتم هجری (یک سال و نیم پیش از حجه الوداع و حادثه غدیر) و در مدینه روی داده است. | البته باید توجه داشت که دفاع پیامبر صلی الله علیه و آله در پی شکایت برخی به اصطلاح صحابه از حضرت - که در بسیاری از منابع معتبر تاریخی اهل سنت به عنوان علت وقوع حادثه غدیر و بیان حدیث ولایت، مطرح شده است - هیچگونه ارتباطی با قضیه غدیر خم ندارد و به نخستین سفر امیر مؤمنان علی علیه السلام به یمن و شکایت لشکر از استفاده حضرت از کنیز غنیمتی مربوط میشود که در سال هشتم هجری (یک سال و نیم پیش از حجه الوداع و حادثه غدیر) و در مدینه روی داده است. | ||
در توضیح مطلب باید گفت که مولا علی علیه السلام | در توضیح مطلب باید گفت که مولا علی علیه السلام به دستور نبی مکرم صلی الله علیه و آله سه بار به یمن سفر کرده است: سفر نخست برای دعوت اهل یمن به دین مبین اسلام صورت گرفت که پیش از اعزام حضرت امیر علیه السلام خالدبن ولید و بُرَیده موفق به انجام این مأموریت نشده بودند. در این سفر، گروهی از مردم یمن، بهویژه قبیله هَمْدان، با عشق و علاقه مسلمان میشوند. در همین سفر است که شکوائیههای بُرَیده با تحریک خالد و دیگران صورت گرفته، و پیامبر صلی الله علیه و آله در مدینه از مولا علی علیه السلام دفاع کرده است. | ||
سفر دوم حضرت امیر علیه السلام در سال نهم هجری برای امر قضاوت بوده است که شکایتی نداشت. سفر سوم ایشان نیز در سال دهم برای جنگ با اهل یمن یا جمعآوری زکات و بیت المال انجام شده است که در نهایت، علی علیه السلام خود را در مکه به پیامبر صلی الله علیه و آله رساند و در حجة الوداع شرکت کرد. در سفر اخیر، از حضرت علی علیه السلام دو بار شکایت شد: یک بار به دلیل منع لشکر از پوشیدن لباسهای غنیمتی، که آن در مکه صورت گرفت؛ شکایت دیگر مربوط به منع حضرت علی علیه السلام از سوار شدن لشکر بر شتران غنیمتی است، که پس از حجة الوداع؛ در مدینه خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله طرح شد.<ref>ر.ک: ابوالقاسم صلواتی گلستانی، غدیر و امامت، مبحث «واقعه غدیر، نص بر امامت، یا پاسخ به شاکیان بازگشته از یمن.</ref> | |||
غالب آنچه در تواریخ اهل سنت آمده، خلط سفرهای علی علیه السلام و شکایات یاد شده با یکدیگر است که فهم حقیقت امر، دقت بسیار و تعمق کافی میطلبد. | |||
ابن کثیر در مورد اینکه وقوع رویداد غدیر در میانه راه مکه به مدینه، نزدیک جُحفه - مکانی که بدان غدیر خم گفته میشود- و در روز یکشنبه، هجدهم<ref>. البته ابن کثیر در فصل «شیءٌ مِنْ فَضَائِلِ امِیرِالْمُؤْمِنِینَ عَلِی بْنِ ابِی طَالِبٍ»، روز دوازدهم ذیحجه را زمان وقوع غدیر ذکر میکند. ( البدایة و النهایة، ج۷، ص۳۷۰).</ref> ذیحجه سال دهم هجرت بوده است، تردیدی ندارد. او پس از آن، درصدد ذکر مصادر احادیث واردشده و تمییز صحیح از ضعیف آن برمی آید، و از کتاب دو جلدی محمدبن جریر طبری و صاحب تفسیر و تاریخ معروف) که درباره طرق و الفاظ حدیث غدیر و جَرح و تعدیل آن نگاشته، و نیز از احادیث بسیار ابنعساکر (صاحب تاریخ دمشق) درباره این خطبه، سخن میگوید.<ref>همان، ج۵، ص۲۲۷ و ۲۲۸.</ref> | |||
و روایات متعددی را از منابع مختلف درباره حادثه غدیر، نقل و به صحت و ضعف آنها اشاره میکند.<ref>همان، ج۵، ص۲۲۸–۲۳۳ و ج۷، ص۳۷۹ – ۳۸۷.</ref> از جمله آن منابع، سنن نسائی[۲۱] است که به گنجانده شدن حدیث ثقلین<ref>البته حدیث غدیر در سنن نسائی، مذکور نیست؛ بلکه داستان یاد شده در متن و راویان آن - که در تاریخ ابنکثیر به نقل از سنن نسائی آمده، عیناً در کتاب خصائص امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب ذکر شده است. (ر.ک: خصائص امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب، ج۱، تحقیق احمد میرین البلوشی، الکویت، مکتبة المعلا، ط۱، ۱۴۰۶هـ )</ref> در سیاق حدیث غدیر اشاره کرده است و ابنکثیر درباره آن میگوید: «نسائی در سنن خود روایت کرده است از محمدبنمُثنی، از یحییبنحَماد، از ابیمعاویه، از اعمَش، از حبیببنابیثابت، از ابیطُفَیل، از زَیدبنارْقَم، که گفت: هنگامی که رسولالله صلی الله علیه و آله از حجهالوداع بازمیگشت، در محل غدیر خم فرود آمد و به درختانی که در آن نزدیکی بودند، اشاره کرد. پس اصحاب، زیر آن درختان را تمیزو آماده کردند. سپس فرمود: مرا بهسوی خداوند دعوت کردهاند و نزدیک است که دعوت او را اجابت نمایم [زمان رحلتم نزدیک است]. دو اثر گرانبها در میان شما بهجای میگذارم: کتاب خدا و عترتم، اهلبیتم. بنگرید تا پس از رحلت من با آنها چگونه رفتار خواهید کرد. پس این دو یادگار، هرگز از یکدیگر دور نخواهند شد تا اینکه در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. سپس فرمود: اللهُ مَولایَ و انَا وَلی کُل مُؤمِنٍ. پس از آن، دست علی علیه السلام را گرفت و فرمود: مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا وَلِیهُ، اللهُم والِ مَنْ وَالَاهُ وعادِ مَنْ | |||
---- | |||
عَادَاهُ. من [ابوطفیل] به زید [بنارقم] گفتم: آیا تو از رسول خدا صلی الله علیه و آله این را شنیدهای؟ زید گفت: کسی در اطراف آن درختان حضور نداشت، مگر اینکه با دو چشمش دید و با دو گوشش شنید [همه دیدند و شنیدند]». او پس از نقل این روایت میگوید: «نسائی بهتنهایی آن را نقل کرده است. استاد ما ابوعبدالله ذهبی گفته است این حدیث، صحیح است».[i] | عَادَاهُ. من [ابوطفیل] به زید [بنارقم] گفتم: آیا تو از رسول خدا صلی الله علیه و آله این را شنیدهای؟ زید گفت: کسی در اطراف آن درختان حضور نداشت، مگر اینکه با دو چشمش دید و با دو گوشش شنید [همه دیدند و شنیدند]». او پس از نقل این روایت میگوید: «نسائی بهتنهایی آن را نقل کرده است. استاد ما ابوعبدالله ذهبی گفته است این حدیث، صحیح است».[i] |
ویرایش