پرش به محتوا

آیه ۷۴ تا ۸۰ زخرف: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۵۴: خط ۵۴:
در سه آيه‌اى كه تاكنون درباره صحيفه ذكر شد از عنوان «نجوى» براى صحيفه استفاده شده است. اين سه آيه عبارتند از: {{متن قرآن|إِنَّمَا النَّجْوى مِنَ الشَّيْطانِ ...}}، {{متن قرآن|مَا يَكُونُ مِنْ نَجْوَىٰ ثَلَاثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ وَلَا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمْ...}}، {{متن قرآن|أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لَا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَاهُمْ ۚ بَلَىٰ وَرُسُلُنَا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ}}
در سه آيه‌اى كه تاكنون درباره صحيفه ذكر شد از عنوان «نجوى» براى صحيفه استفاده شده است. اين سه آيه عبارتند از: {{متن قرآن|إِنَّمَا النَّجْوى مِنَ الشَّيْطانِ ...}}، {{متن قرآن|مَا يَكُونُ مِنْ نَجْوَىٰ ثَلَاثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ وَلَا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمْ...}}، {{متن قرآن|أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لَا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَاهُمْ ۚ بَلَىٰ وَرُسُلُنَا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ}}


،{{متن عربی|أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لَا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَاهُمْ ۚ بَلَىٰ وَرُسُلُنَا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ}}.كلمه «نجوى» به معناى «سخن سِرّى» است، كه براى تقريب ذهن به «سخن گفتنِ درگوشى» معنى مى‌شود و منظور مواظبت از شنيدن ديگران است. اكنون سؤال اين است كه آيا هر نجوايى از شيطان است، يا «الف و لام» در كلمه «النجوى» براى عهد است يعنى اشاره به نجواى معينى با خصوصيات خاصى است؟شكى نيست كه بسيارى از سرّ نگه داشتن‌ها و سرّى سخن گفتن‌ها، نه تنها خوب است كه لازم و واجب است. مثلًا اسرار مسلمين را نبايد به كفار گفت، و يا سخنى كه باعث فتنه بين دو نفر يا عده‌اى مى‌شود بايد سرّى مطرح شود، و حتى اسرار زندگى شخصى را نبايد براى هر كسى و در هر جايى گفت. با در نظر گرفتن اين مطلب، آيا نجواى اهل صحيفه از چه قماشى است كه شيطانى شمرده شده است؟نجوى و سخن سرّى اصحاب صحيفه بالاتر از افشاى اسرار مسلمين است، و تنظيم اسرارى بر ضد اسلام است كه از پشت خنجر زدن و از داخل پوساندن و تيشه بر ريشه اسلام زدن است، آن هم نقشه‌اى اساسى و بلند مدت و همه جانبه بر عليه بزرگترين ركن اسلام يعنى ولايت ائمه عليهم السلام. مى‌توان يقين داشت كه از اول تا آخر دنيا چنين نجواى شكننده‌اى صورت نگرفته و چنين آثار دردناكى بر جاى نگذاشته است.نكته ديگر اين نجوى تكرار آن از يک سو و انكار آن از سوى ديگر است كه قسم دروغ ياد مى‌كردند كه چنين نگفته‌اند. از نجواى صحيفه كه پايه همه نجواها بود گرفته تا سخنان درگوشى آنان در مقابل منبر غدير و سپس سخنان سرّى آنان در خيمه‌ها پس از سخنرانى غدير و سخنان مخفيانه پس از بيعت و آنگاه نجوى بر سر قتل پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله در عقبه هرشى و نيز قتل اميرالمؤمنين عليه السلام قبل از رسيدن به مدينه، همه اين موارد نجواهايى بود كه با اوج گرفتن آن در روزهاى غدير و پس از آن، مى‌رفت تا فتنه‌اى عظيم رقم زده شود؛ و كار بدانجا رسيد كه پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله رسماً دستور داد تا منادى بين مردم ندا كند: «لا تَجْتَمِعْ ثَلاثَةُ نَفَرٍ مِنَ النّاسِ يَتَناجُونَ فيما بَيْنَهُمْ بِسِرٍّ»: «سه نفر حق ندارند يك جا جمع شوند و سخن سرّى با هم بگويند»!<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۰۱.</ref>
كلمه «نجوى» به معناى «سخن سِرّى» است، كه براى تقريب ذهن به «سخن گفتنِ درگوشى» معنى مى‌شود و منظور مواظبت از شنيدن ديگران است. اكنون سؤال اين است كه آيا هر نجوايى از شيطان است، يا «الف و لام» در كلمه «النجوى» براى عهد است يعنى اشاره به نجواى معينى با خصوصيات خاصى است؟شكى نيست كه بسيارى از سرّ نگه داشتن‌ها و سرّى سخن گفتن‌ها، نه تنها خوب است كه لازم و واجب است. مثلًا اسرار مسلمين را نبايد به كفار گفت، و يا سخنى كه باعث فتنه بين دو نفر يا عده‌اى مى‌شود بايد سرّى مطرح شود، و حتى اسرار زندگى شخصى را نبايد براى هر كسى و در هر جايى گفت. با در نظر گرفتن اين مطلب، آيا نجواى اهل صحيفه از چه قماشى است كه شيطانى شمرده شده است؟نجوى و سخن سرّى اصحاب صحيفه بالاتر از افشاى اسرار مسلمين است، و تنظيم اسرارى بر ضد اسلام است كه از پشت خنجر زدن و از داخل پوساندن و تيشه بر ريشه اسلام زدن است، آن هم نقشه‌اى اساسى و بلند مدت و همه جانبه بر عليه بزرگترين ركن اسلام يعنى ولايت ائمه عليهم السلام.  
 
مى‌توان يقين داشت كه از اول تا آخر دنيا چنين نجواى شكننده‌اى صورت نگرفته و چنين آثار دردناكى بر جاى نگذاشته است.نكته ديگر اين نجوى تكرار آن از يک سو و انكار آن از سوى ديگر است كه قسم دروغ ياد مى‌كردند كه چنين نگفته‌اند. از نجواى صحيفه كه پايه همه نجواها بود گرفته تا سخنان درگوشى آنان در مقابل منبر غدير و سپس سخنان سرّى آنان در خيمه‌ها پس از سخنرانى غدير و سخنان مخفيانه پس از بيعت و آنگاه نجوى بر سر قتل پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله در عقبه هرشى و نيز قتل اميرالمؤمنين عليه السلام قبل از رسيدن به مدينه، همه اين موارد نجواهايى بود كه با اوج گرفتن آن در روزهاى غدير و پس از آن، مى‌رفت تا فتنه‌اى عظيم رقم زده شود؛ و كار بدانجا رسيد كه پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله رسماً دستور داد تا منادى بين مردم ندا كند: {{متن عربی|لا تَجْتَمِعْ ثَلاثَةُ نَفَرٍ مِنَ النّاسِ يَتَناجُونَ فيما بَيْنَهُمْ بِسِرٍّ}}: «سه نفر حق ندارند يك جا جمع شوند و سخن سرّى با هم بگويند»!<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۰۱.</ref>


==== سوم: اظهار محتواى صحيفه با اشاره‌ ====
==== سوم: اظهار محتواى صحيفه با اشاره‌ ====
از نكات قابل توجه در سراسر واقعه غدير، اظهار محتواى پيمان نامه به صورت رمزى و اشاره و با الفاظ مختلف بدون تصريح به اصل آن بود كه توسط منافقين انجام مى‌گرفت، كه نمونه‌هاى آن قبلًا ذكر شد. بُرَيده اسلمى مى‌گويد: پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله به عده‌اى از اصحابش فرمود: بر على به عنوان «اميرالمؤمنين» سلام كنيد. يک نفر از آنان گفت:
از نكات قابل توجه در سراسر واقعه غدير، اظهار محتواى پيمان نامه به صورت رمزى و اشاره و با الفاظ مختلف بدون تصريح به اصل آن بود كه توسط منافقين انجام مى‌گرفت، كه نمونه‌هاى آن قبلًا ذكر شد. بُرَيده اسلمى مى‌گويد: پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله به عده‌اى از اصحابش فرمود: بر على به عنوان «اميرالمؤمنين» سلام كنيد. يک نفر از آنان گفت:


«لا وَ اللَّهِ! لاتَجْتَمِعُ النُّبُوَّةَ وَ الْخِلافَةَ فى اهْلِ بَيْتٍ ابَداً»: «نه به خدا قسم! هرگز نبوت وخلافت در يک خانواده جمع نمى‌شود». خداوند هم اين آيه را نازل كرد: «أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ». <ref>بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۱۵۷ ح ۱۳۶. تأويل الآيات: ج ۲ ص ۵۷۲ ح ۴۸.</ref>
{{متن عربی|لا وَ اللَّهِ! لاتَجْتَمِعُ النُّبُوَّةَ وَ الْخِلافَةَ فى اهْلِ بَيْتٍ ابَداً}}: «نه به خدا قسم! هرگز نبوت وخلافت در يک خانواده جمع نمى‌شود». خداوند هم اين آيه را نازل كرد: {{متن قرآن|أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ}} <ref>بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۱۵۷ ح ۱۳۶؛ تأويل الآيات: ج ۲ ص ۵۷۲ ح ۴۸.</ref>


==== چهارم: از صحيفه ملعونه تا كربلا ====
==== چهارم: از صحيفه ملعونه تا كربلا ====
اگر كسى مسير تاريخ اسلام را از سال دهم تا شصتم مطالعه كند- بدون آنكه نياز به تجزيه و تحليل داشته باشد- سير طبيعى صحيفه و سقيفه را به سوى قتلگاه كربلا خواهد يافت. اين هدفى بود كه صحيفه براى آن امضا شد و سقيفه براى آن به وجود آمد. شنيدن اين ركن اعتقادى در عبارتى جامع از امام صادق عليه السلام يقين ديگرى براى قلوب سوخته شيعيان به ارمغان مى‌آورد. ابوبصير از امام عليه السلام درباره آيه «أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ» سؤال كرد. حضرت فرمود: اين دو آيه در آن روز درباره آنان نازل شد.
اگر كسى مسير تاريخ اسلام را از سال دهم تا شصتم مطالعه كند- بدون آنكه نياز به تجزيه و تحليل داشته باشد- سير طبيعى صحيفه و سقيفه را به سوى قتلگاه كربلا خواهد يافت. اين هدفى بود كه صحيفه براى آن امضا شد و سقيفه براى آن به وجود آمد. شنيدن اين ركن اعتقادى در عبارتى جامع از امام صادق عليه السلام يقين ديگرى براى قلوب سوخته شيعيان به ارمغان مى‌آورد. ابوبصير از امام عليه السلام درباره آيه {{متن قرآن|أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ}}سؤال كرد. حضرت فرمود: اين دو آيه در آن روز درباره آنان نازل شد.


سپس فرمود:لَعَلَّكَ تَرى انَّهُ كانَ يَوْمٌ يُشْبِهُ يَوْمَ كُتِبَ الْكِتابُ الّا يَوْمَ قَتْلِ الْحُسَيْنِ عليه السلام؟! وَ هكَذا كانَ فى سابِقِ عِلْمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الَّذى اعْلَمَهُ رَسُولَ اللَّهِ صلَّى اللَّه عليه و آله انْ اذا كُتِبَ الْكِتابُ قُتِلَ الْحُسَيْنُ عليه السلام وَ خَرَجَ الْمُلْكُ مِنْ بَنى هاشِمٍ؛ فَقَدْ كانَ ذلِكَ كُلُّهُ.شايد تو هم اين اعتقاد را داشته باشى كه روزى شبيه به روز نوشتن صحيفه ملعونه نباشد جز روزى كه حسين عليه السلام كشته شد؟! در علم خداوند عزوجل هم كه به پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله آموخته همين مطلب آمده بود كه وقتى صحيفه نوشته شد حسين عليه السلام كشته شد و خلافت از بنى هاشم بيرون رفت، و همه اينها به وقوع پيوست.<ref>بحار الانوار: ج ۲۴ ص ۳۶۵ ح ۹۲، ج ۲۸ ص ۱۲۳، ج ۳۱ ص ۶۳۴ ح ۱۴۰. الكافى: ج ۸ ص ۱۷۹.</ref>از كلام امام صادق عليه السلام كه مى‌فرمايد: «اذا كُتِبَ الْكِتابُ قُتِلَ الْحُسَيْنُ عليه السلام» استفاده مى‌شود كه اهل صحيفه انتظار چنين عاقبتى را داشتند و با همين فكر كار خود را آغاز كردند، و عملًا هم نهايت تلاش خود را براى تحقق آن به كار بستند. از روز اول معاويه به معاهده ابوبكر و عمر پيوست و با آماده سازى جوّ حكومت زمينه براى بنى اميه آغاز شد و عثمان اساس اموى را بنياد نهاد. معاويه كه قبل از عثمان از طرف عمر پايه كار خود را در شام محكم كرده بود با قتل عثمان جاى پاى خود را محكم كرد و مسلخ كربلا را تدارک ديد. آن قدر اين برنامه ريزى حساب شده بود كه با مرگ او بى درنگ كربلا آغاز شد و به فاصله ششماه درياى خون در عاشورا موج زد؛ و تنها مظهر ولايت يعنى امام حسين عليه السلام، مُشت امضا كنندگان صحيفه ملعونه را باز كرد.
سپس فرمود:{{متن عربی|لَعَلَّكَ تَرى انَّهُ كانَ يَوْمٌ يُشْبِهُ يَوْمَ كُتِبَ الْكِتابُ الّا يَوْمَ قَتْلِ الْحُسَيْنِ عليه السلام؟! وَ هكَذا كانَ فى سابِقِ عِلْمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الَّذى اعْلَمَهُ رَسُولَ اللَّهِ صلَّى اللَّه عليه و آله انْ اذا كُتِبَ الْكِتابُ قُتِلَ الْحُسَيْنُ عليه السلام وَ خَرَجَ الْمُلْكُ مِنْ بَنى هاشِمٍ؛ فَقَدْ كانَ ذلِكَ كُلُّهُ}}. شايد تو هم اين اعتقاد را داشته باشى كه روزى شبيه به روز نوشتن صحيفه ملعونه نباشد جز روزى كه حسين عليه السلام كشته شد؟! در علم خداوند عزوجل هم كه به پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله آموخته همين مطلب آمده بود كه وقتى صحيفه نوشته شد حسين عليه السلام كشته شد و خلافت از بنى هاشم بيرون رفت، و همه اينها به وقوع پيوست.<ref>بحار الانوار: ج ۲۴ ص ۳۶۵ ح ۹۲، ج ۲۸ ص ۱۲۳، ج ۳۱ ص ۶۳۴ ح ۱۴۰؛ الكافى: ج ۸ ص ۱۷۹.</ref> از كلام امام صادق عليه السلام كه مى‌فرمايد: {{متن عربی|اذا كُتِبَ الْكِتابُ قُتِلَ الْحُسَيْنُ عليه السلام}} استفاده مى‌شود كه اهل صحيفه انتظار چنين عاقبتى را داشتند و با همين فكر كار خود را آغاز كردند، و عملًا هم نهايت تلاش خود را براى تحقق آن به كار بستند. از روز اول معاويه به معاهده ابوبكر و عمر پيوست و با آماده سازى جوّ حكومت زمينه براى بنى اميه آغاز شد و عثمان اساس اموى را بنياد نهاد. معاويه كه قبل از عثمان از طرف عمر پايه كار خود را در شام محكم كرده بود با قتل عثمان جاى پاى خود را محكم كرد و مسلخ كربلا را تدارک ديد. آن قدر اين برنامه ريزى حساب شده بود كه با مرگ او بى درنگ كربلا آغاز شد و به فاصله ششماه درياى خون در عاشورا موج زد؛ و تنها مظهر ولايت يعنى امام حسين عليه السلام، مُشت امضا كنندگان صحيفه ملعونه را باز كرد.


== منبع ==
== منبع ==
۴٬۰۶۴

ویرایش