۲٬۰۲۹
ویرایش
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
{{قرآن|كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه}}، {{قرآن|سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ}}: اين دو عنوان در آيه مربوط به [[بنی امیه|بنىاميه]] است. اصحاب صحيفه براى پيشبرد اهداف خود، به جمع نیرو میپرداختند و در این زمینه از بنیامیه هم کمک خواستند. بنىاميه فقط در حدّ ندادن خمس آماده همكارى با آنان شدند. بنیامیه از كسانى بودند كه {{قرآن|كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه}} يعنى ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام را خوش نداشتند. اين را معاويه بن ابوسفیان در غدير بر زبان جارى كرد: {{متن عربی|وَ اللَّه! لا نُصَدِّقُ مُحَمَّداً عَلى مَقالَتِهِ وَ لا نُقِرُّ عَلِيّاً وِلايَتَهُ|ترجمه=به خدا قسم! محمد را بر گفتارش تصديق نمىكنيم و براى على به ولايتش اقرار نمىنماييم}}.<ref>بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۶۱.</ref> با اين همه، در ابتداى امر باور نمىكردند اصل غصب خلافت ممكن باشد، پس درباره ندادن خمس به اهلبيت عليهم السلام با آنان موافقت كردند. | {{قرآن|كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه}}، {{قرآن|سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ}}: اين دو عنوان در آيه مربوط به [[بنی امیه|بنىاميه]] است. اصحاب صحيفه براى پيشبرد اهداف خود، به جمع نیرو میپرداختند و در این زمینه از بنیامیه هم کمک خواستند. بنىاميه فقط در حدّ ندادن خمس آماده همكارى با آنان شدند. بنیامیه از كسانى بودند كه {{قرآن|كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه}} يعنى ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام را خوش نداشتند. اين را معاويه بن ابوسفیان در غدير بر زبان جارى كرد: {{متن عربی|وَ اللَّه! لا نُصَدِّقُ مُحَمَّداً عَلى مَقالَتِهِ وَ لا نُقِرُّ عَلِيّاً وِلايَتَهُ|ترجمه=به خدا قسم! محمد را بر گفتارش تصديق نمىكنيم و براى على به ولايتش اقرار نمىنماييم}}.<ref>بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۶۱.</ref> با اين همه، در ابتداى امر باور نمىكردند اصل غصب خلافت ممكن باشد، پس درباره ندادن خمس به اهلبيت عليهم السلام با آنان موافقت كردند. | ||
باور نداشتن به غصب خلافت در نامه معاویه به زياد بن ابیه آمده است: «خلافت به دست ابوبكر و عمر از بنیهاشم خارج شد و به بنىتيم رسيد و سپس به بنىعدى منتقل شد، در حالى كه در قريش طايفهاى بىمقدارتر و پستتر از آنان نبود. اين بود كه ابوبكر و عمر ما را هم در خلافت به طمع انداختند، چرا كه ما از آنها سزاوارتريم».<ref>كتاب سليم بن قیس الهلالی، ص۱۳۷-۱۳۸.</ref> | باور نداشتن به غصب خلافت در نامه معاویه به زياد بن ابیه آمده است: «خلافت به دست ابوبكر و عمر از بنیهاشم خارج شد و به بنىتيم رسيد و سپس به بنىعدى منتقل شد، در حالى كه در قريش طايفهاى بىمقدارتر و پستتر از آنان نبود. اين بود كه ابوبكر و عمر ما را هم در خلافت به طمع انداختند، چرا كه ما از آنها سزاوارتريم».<ref>كتاب سليم بن قیس الهلالی، ص۱۳۷-۱۳۸.</ref> اينكه ابوبكر و عمر گمان مىكردند كه اگر خمس را به اهل بيت عليهم السلام بدهند، آنان ديگر كارى به خلافت نخواهند داشت، فكر باطلى است؛ دنياپرستى اصحاب صحيفه و برداشت غلط آنان درباره اهل بيت عليهم السلام به اين جهت سوقشان داده است. اين احتمال هم وجود دارد كه عمر و ابوبكر اين مطلب را مىدانستهاند و فقط براى اغواى بنىاميه چنين فكرى را به آنان القا كردهاند.<ref>غدير در قرآن، ج۱، ص۲۶۷-۲۷۸.</ref> | ||
== پانویس == | == پانویس == |
ویرایش