پرش به محتوا

امامت: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۰ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۴ نوامبر ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۷۴: خط ۵۷۴:
<big>سلیم بن قیس گويد: از اميرالمؤمنين ‏عليه السلام شنيدم كه فرمود: انما الطاعة لله عزوجل و لرسوله‏ صلى الله عليه وآله و لولاة الامر، و انما امر بطاعة اولى الامر لانهم معصومون مطهرون، لا يأمرون بمعصيته<ref>بحار الانوار: ج ۲۵ ص ۲۰۰. </ref>:</big>
<big>سلیم بن قیس گويد: از اميرالمؤمنين ‏عليه السلام شنيدم كه فرمود: انما الطاعة لله عزوجل و لرسوله‏ صلى الله عليه وآله و لولاة الامر، و انما امر بطاعة اولى الامر لانهم معصومون مطهرون، لا يأمرون بمعصيته<ref>بحار الانوار: ج ۲۵ ص ۲۰۰. </ref>:</big>


<big>اطاعت مختص خداوند تبارک و تعالى و رسول ‏صلى الله عليه وآله او و سرپرستان امور (يعنى ائمه طاهرين ‏عليهم السلام) است، و همانا خدا به اطاعت از اولوالامر فرمان داده است، زيرا آنان معصوم و پاک هستند، و هيچ گاه به گناه فرمان نمى ‏دهند. پس صد البته گرد هيچ گناهى هم نمى‏گردند و ساحت مقدس ايشان از هر نوع آلودگى مبرّاست.</big>
<big>اطاعت مختص خداوند تبارک و تعالى و رسول ‏صلى الله عليه وآله او و سرپرستان امور (يعنى ائمه طاهرين ‏عليهم السلام) است، و همانا خدا به اطاعت از اولوالامر فرمان داده است، زيرا آنان معصوم و پاک هستند، و هيچ گاه به گناه فرمان نمى ‏دهند. پس صد البته گرد هيچ گناهى هم نمى‏ گردند و ساحت مقدس ايشان از هر نوع آلودگى مبرّاست.</big>


<big>از طرفى اين قطعى است كه عصمت چيزى نيست كه از ظاهر خلقت اشخاص فهميده شود، و مانند سياهى و سفيدى نيست كه ظاهر باشد و هر كس بتواند تشخيص دهد. پس لازمه ‏اش اين است كه امام منصوص باشد و از طرف خدا و رسول‏ صلى الله عليه وآله معرفى شود. امام سجاد عليه السلام فرموده است: الامام منّا لا يكون الا معصوماً، و ليست العصمة فى ظاهر الخلقة فيعرف بها. فذلك لا يكون الا منصوصاً.<ref>بحار الانوار: ج ۲۵ ص ۱۹۴ ح ۵.</ref></big>
<big>از طرفى اين قطعى است كه عصمت چيزى نيست كه از ظاهر خلقت اشخاص فهميده شود، و مانند سياهى و سفيدى نيست كه ظاهر باشد و هر كس بتواند تشخيص دهد. پس لازمه ‏اش اين است كه امام منصوص باشد و از طرف خدا و رسول‏ صلى الله عليه وآله معرفى شود. امام سجاد عليه السلام فرموده است: الامام منّا لا يكون الا معصوماً، و ليست العصمة فى ظاهر الخلقة فيعرف بها. فذلك لا يكون الا منصوصاً.<ref>بحار الانوار: ج ۲۵ ص ۱۹۴ ح ۵.</ref></big>
خط ۵۸۳: خط ۵۸۳:
<big>يكى از موضوعاتى كه در تأليف يا ساير فعاليت‏ هاى فرهنگى غدير بسيار اهميت دارد مسئله امامت است.</big>
<big>يكى از موضوعاتى كه در تأليف يا ساير فعاليت‏ هاى فرهنگى غدير بسيار اهميت دارد مسئله امامت است.</big>


<big>از آنجا كه غدير مظهر خلافت و امامت است، اين دو موضوع در كتاب‏ هاى غدير بسيار به چشم مى ‏خورند؛ حتى امامت دوازده امام ‏عليهم السلام و به خصوص امام‏زمان عجل الله فرجه كه در خطبه غدير بارها اشاره به آن حضرت شده است.</big>
<big>از آنجا كه غدير مظهر خلافت و امامت است، اين دو موضوع در كتاب‏ هاى غدير بسيار به چشم مى ‏خورند؛ حتى امامت دوازده امام ‏عليهم السلام و به خصوص امام ‏زمان عجل الله فرجه كه در خطبه غدير بارها اشاره به آن حضرت شده است.</big>


== <big>تولد رسمى امامت و ولايت در غدير</big><ref>تجلّى غدير در عصر ظهور: ص۲۸۷-۲۹۷.</ref> ==
== <big>تولد رسمى امامت و ولايت در غدير</big><ref>تجلّى غدير در عصر ظهور: ص۲۸۷-۲۹۷.</ref> ==
خط ۵۹۵: خط ۵۹۵:
<big>در كنار آيات غدير، مى ‏توان همه احاديث وارد شده در ارتباط غدير با قرآن را به نوعى [[اتمام حجت]] غديرى -  قرآنى به حساب آورد.</big>
<big>در كنار آيات غدير، مى ‏توان همه احاديث وارد شده در ارتباط غدير با قرآن را به نوعى [[اتمام حجت]] غديرى -  قرآنى به حساب آورد.</big>


<big>به خصوص استشهاد به آيات قرآن در بسيارى از مواضع خطابه غدير -  آن هم از لسان پيامبر معظم‏ صلى الله عليه وآله -  بُعد ديگرى از جنبه قرآنى غدير را بيان مى‏ كند. آياتى كه در خطابه غدير به عنوان شاهد يا تفسير قرآن آمده ۵۰ مورد است كه اهميت اين سند دائمى غدير را با پشتوانه قرآنى جلوه‏گر مى‏ سازد.</big>
<big>به خصوص استشهاد به آيات قرآن در بسيارى از مواضع خطابه غدير -  آن هم از لسان پيامبر معظم‏ صلى الله عليه وآله -  بُعد ديگرى از جنبه قرآنى غدير را بيان مى‏ كند. آياتى كه در خطابه غدير به عنوان شاهد يا تفسير قرآن آمده ۵۰ مورد است كه اهميت اين سند دائمى غدير را با پشتوانه قرآنى جلوه‏ گر مى‏ سازد.</big>


<big>با توجه به همين استناد ريشه‏ اى غدير به قرآن، اتمام حجت‏ ها و دفاع از حريم غدير با تكيه بر آيات قرآنى در طول چهارده از سوى پيامبر و [[ائمه اثنی عشر|ائمه‏ عليهم السلام]] و اصحابشان صورت گرفته، كه از جمله آن ها اتمام حجت قرآنىِ امام رضا عليه السلام است:</big>
<big>با توجه به همين استناد ريشه‏ اى غدير به قرآن، اتمام حجت‏ ها و دفاع از حريم غدير با تكيه بر آيات قرآنى در طول چهارده از سوى پيامبر و [[ائمه اثنی عشر|ائمه‏ عليهم السلام]] و اصحابشان صورت گرفته، كه از جمله آن ها اتمام حجت قرآنىِ امام رضا عليه السلام است:</big>
خط ۶۴۸: خط ۶۴۸:
<big>پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله نيز مسئله تشكيل اجتماع را در هر جايى كه اسلام در آن نفوذ پيدا مى‏ كرد، ترک نمى ‏فرمود. هر شهر يا دهكده ‏اى كه به دست مسلمين می افتاد، در اولين فرصت والى و عاملى در آنجا نصب و زمام اداره امور مسلمين را به دست وى مى ‏سپرد. حتى  در لشگرهايى كه به جهاد اعزام مى‏ فرمود، گاهى براى اهميت مورد بيش از يک رئيس و فرمانده به نحو ترتب براى ايشان نصب مى ‏نمود. حتى در جنگ موته چهار نفر رئيس تعيين فرمود، كه اگر اولى شهيد شد دومى و اگر دومى شهيد شد سومى را و همچنين... به رياست و فرماندهى بشناسد.</big>
<big>پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله نيز مسئله تشكيل اجتماع را در هر جايى كه اسلام در آن نفوذ پيدا مى‏ كرد، ترک نمى ‏فرمود. هر شهر يا دهكده ‏اى كه به دست مسلمين می افتاد، در اولين فرصت والى و عاملى در آنجا نصب و زمام اداره امور مسلمين را به دست وى مى ‏سپرد. حتى  در لشگرهايى كه به جهاد اعزام مى‏ فرمود، گاهى براى اهميت مورد بيش از يک رئيس و فرمانده به نحو ترتب براى ايشان نصب مى ‏نمود. حتى در جنگ موته چهار نفر رئيس تعيين فرمود، كه اگر اولى شهيد شد دومى و اگر دومى شهيد شد سومى را و همچنين... به رياست و فرماندهى بشناسد.</big>


<big>همچنين به مسئله جانشينى عنايت كامل داشت و هرگز در موارد لزوم از نصب جانشين فروگذارى نمى‏ كرد، و هر وقت از مدينه غيبت مى‏ فرمود مسئول و متولى به جاى خود معين مى‏كرد. حتى در موقعى كه از مكه به مدينه هجرت مى ‏كرد، براى اداره چند روزه امور شخصى خود در مكه و پس دادن امانت‏ هايى كه از مردم نزد حضرت بود، على ‏عليه السلام را جانشين خود قرار داد. همچنين پس از شهادت نسبت به بدهى‏ ها و كارهاى شخصى خود على ‏عليه السلام را جانشين نمود.</big>
<big>همچنين به مسئله جانشينى عنايت كامل داشت و هرگز در موارد لزوم از نصب جانشين فروگذارى نمى‏ كرد، و هر وقت از مدينه غيبت مى‏ فرمود مسئول و متولى به جاى خود معين مى‏ كرد. حتى در موقعى كه از مكه به مدينه هجرت مى ‏كرد، براى اداره چند روزه امور شخصى خود در مكه و پس دادن امانت‏ هايى كه از مردم نزد حضرت بود، على ‏عليه السلام را جانشين خود قرار داد. همچنين پس از شهادت نسبت به بدهى‏ ها و كارهاى شخصى خود على ‏عليه السلام را جانشين نمود.</big>


<big>شيعه مى‏ گويد: به همين دليل هرگز متصور نيست كه پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله از دنيا رحلت كند و كسى را جانشين خود قرار ندهد و سرپرستى براى اداره امور مسلمين و گرداندن چرخ جامعه اسلامى نشان ندهد.<ref>شيعه در اسلام: ص ۲۴۳ به بعد، بخش امام شناسى، همراه با تلخيص. </ref></big>
<big>شيعه مى‏ گويد: به همين دليل هرگز متصور نيست كه پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله از دنيا رحلت كند و كسى را جانشين خود قرار ندهد و سرپرستى براى اداره امور مسلمين و گرداندن چرخ جامعه اسلامى نشان ندهد.<ref>شيعه در اسلام: ص ۲۴۳ به بعد، بخش امام شناسى، همراه با تلخيص. </ref></big>
خط ۶۷۴: خط ۶۷۴:
<big>از جهت سوم، اشخاصى انديشمند و گروه‏ هاى بسيارى از ديگر مناطق، براى تحقيق در مورد دين اسلام و يا نقد و انتقاد از آن به مكه و مدينه مى ‏آمدند.</big>
<big>از جهت سوم، اشخاصى انديشمند و گروه‏ هاى بسيارى از ديگر مناطق، براى تحقيق در مورد دين اسلام و يا نقد و انتقاد از آن به مكه و مدينه مى ‏آمدند.</big>


<big>از جهت چهارم، هنوز چند سال از شهادت پيامبرصلى الله عليه وآله نگذشته بود كه در موضوعات روشنى مانند احكام نماز و تيمم و ده‏ها موضوع اعتقادى ديگر، اختلافات شديدى پديد آمد.</big>
<big>از جهت چهارم، هنوز چند سال از شهادت پيامبرصلى الله عليه وآله نگذشته بود كه در موضوعات روشنى مانند احكام نماز و تيمم و ده ‏ها موضوع اعتقادى ديگر، اختلافات شديدى پديد آمد.</big>


<big>آيا براى اين همه نياز و ضرورت، خداى متعال و رسول او علاج و چاره ‏اى تدارک نديده بودند؟! آيا ضرورت ندارد براى آئينى كه هنوز بسيار نوپاست و از هر جهت نياز به حفاظت و حمايت و دفاع دارد، نگهبان و حافظ و سرپرست معين شود؟</big>
<big>آيا براى اين همه نياز و ضرورت، خداى متعال و رسول او علاج و چاره ‏اى تدارک نديده بودند؟! آيا ضرورت ندارد براى آئينى كه هنوز بسيار نوپاست و از هر جهت نياز به حفاظت و حمايت و دفاع دارد، نگهبان و حافظ و سرپرست معين شود؟</big>
خط ۶۸۴: خط ۶۸۴:
<big>از منظر ديگر: امت بى ‏امام همانند كشتى بى ‏ناخدا و راه بى‏ علامت و شب بى‏ چراغ است. اگر غدير و رهبرى الهى نباشد، استعدادها شكوفا نمى ‏شود. در كنار پيشرفت امروز دنيا، هر روزه مى ‏بينيم كه فساد و جنايت نيز پيشرفت مى‏ كند. يعنى بال علم و تكنولوژى حركت مى كند، ولى بال معنويت شكسته است. آرى، اين است سيماى انسانِ بدون غدير! يعنى بدون رهبرى الهى در جهان!</big>
<big>از منظر ديگر: امت بى ‏امام همانند كشتى بى ‏ناخدا و راه بى‏ علامت و شب بى‏ چراغ است. اگر غدير و رهبرى الهى نباشد، استعدادها شكوفا نمى ‏شود. در كنار پيشرفت امروز دنيا، هر روزه مى ‏بينيم كه فساد و جنايت نيز پيشرفت مى‏ كند. يعنى بال علم و تكنولوژى حركت مى كند، ولى بال معنويت شكسته است. آرى، اين است سيماى انسانِ بدون غدير! يعنى بدون رهبرى الهى در جهان!</big>


<big>خيلى تعجب است از كسانى كه مى‏ گويند: پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله از دنيا رفت و كسى را به جانشينى تعيين نكرد! مگر در تاريخ پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله نمى‏ خوانيم: هر گاه قبيله ‏اى مسلمان مى ‏شدند، فوراً براى آنان حاكم و پيشوا تعيين مى ‏فرمود. هر گاه لشكرى اعزام مى‏كرد براى آن ها فرمانده تعيين مى‏فرمود، و همين كه به مدينه هجرت كرد در مكه براى خود جانشين مشخص نمود.</big>
<big>خيلى تعجب است از كسانى كه مى‏ گويند: پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله از دنيا رفت و كسى را به جانشينى تعيين نكرد! مگر در تاريخ پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله نمى‏ خوانيم: هر گاه قبيله ‏اى مسلمان مى ‏شدند، فوراً براى آنان حاكم و پيشوا تعيين مى ‏فرمود. هر گاه لشكرى اعزام مى‏ كرد براى آن ها فرمانده تعيين مى‏ فرمود، و همين كه به مدينه هجرت كرد در مكه براى خود جانشين مشخص نمود.</big>


<big>[[ابوعلى سينا]] مى‏ گويد: چگونه باور كنيم خداى حكيمى كه از مژه چشم و گودى كف پا غفلت نكرده، از رهبرى مردم غافل شده است؟ مگر قرآنى كه هر كس مى ‏تواند آيه ‏اى -  آيات كلى، مطلق و يا متشابه -  از آن را دستاويز اهداف خود كند، بدون مفسّر معصوم -  مانند رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله -  قابل تكيه است؟ از همين رو پيامبر خدا صلى الله عليه وآله سفارش نمود تا همگان به هر دو ثقل -  كتاب خدا و اهل‏ بيت‏ عليهم السلام -  تمسک جويند تا گمراه نشوند.</big>
<big>[[ابوعلى سينا]] مى‏ گويد: چگونه باور كنيم خداى حكيمى كه از مژه چشم و گودى كف پا غفلت نكرده، از رهبرى مردم غافل شده است؟ مگر قرآنى كه هر كس مى ‏تواند آيه ‏اى -  آيات كلى، مطلق و يا متشابه -  از آن را دستاويز اهداف خود كند، بدون مفسّر معصوم -  مانند رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله -  قابل تكيه است؟ از همين رو پيامبر خدا صلى الله عليه وآله سفارش نمود تا همگان به هر دو ثقل -  كتاب خدا و اهل‏ بيت‏ عليهم السلام -  تمسک جويند تا گمراه نشوند.</big>
خط ۸۰۹: خط ۸۰۹:
<big>پاسخ به اين سؤال چند مرحله دارد:</big>
<big>پاسخ به اين سؤال چند مرحله دارد:</big>


<big>الف) شكل و طرز هدايت خداوند نسبت به بندگانش، به دست و برعهده ما نيست. خداوند خود مى‏داند طبق حكمتش چگونه حقايق را به بشر برساند. اينكه خداوند تا چه حدى صراحت و وضوح به كار ببرد، چه بسا پروردگار در مواردى مطالبى را مخفى داشته است تا بندگان خود را بيازمايد. به داستانى كه در قرآن كريم در مورد قوم حضرت موسى ‏عليه السلام آمده توجه كنيد:</big>
<big>الف) شكل و طرز هدايت خداوند نسبت به بندگانش، به دست و برعهده ما نيست. خداوند خود مى‏ داند طبق حكمتش چگونه حقايق را به بشر برساند. اينكه خداوند تا چه حدى صراحت و وضوح به كار ببرد، چه بسا پروردگار در مواردى مطالبى را مخفى داشته است تا بندگان خود را بيازمايد. به داستانى كه در قرآن كريم در مورد قوم حضرت موسى ‏عليه السلام آمده توجه كنيد:</big>


<big>خداوند مى‏ فرمايد: «با موسى سى شب وعده گذارديم و اين قرار را با ده شب ديگر كامل ساختيم».<ref>اعراف/۱۴۳.</ref>در اين ماجرا، بنى‏اسرائيل تنها از وعده نخست به مدت سى شب خبر داشتند. وقتى حضرت موسى‏ عليه السلام پس از سى ‏شب بازنگشت، گمان كردند او از دنيا رفته است و زمينه انحرافشان تشديد شد. آيا مى ‏توان گفت: اگر خداوند از ابتدا صراحتاً اعلام مى‏ فرمود وعده موسى‏ عليه السلام چهل شب است، زمينه گمراهى بنى ‏اسرائيل از ميان مى ‏رفت؟</big>
<big>خداوند مى‏ فرمايد: «با موسى سى شب وعده گذارديم و اين قرار را با ده شب ديگر كامل ساختيم».<ref>اعراف/۱۴۳.</ref>در اين ماجرا، بنى‏ اسرائيل تنها از وعده نخست به مدت سى شب خبر داشتند. وقتى حضرت موسى‏ عليه السلام پس از سى ‏شب بازنگشت، گمان كردند او از دنيا رفته است و زمينه انحرافشان تشديد شد. آيا مى ‏توان گفت: اگر خداوند از ابتدا صراحتاً اعلام مى‏ فرمود وعده موسى‏ عليه السلام چهل شب است، زمينه گمراهى بنى ‏اسرائيل از ميان مى ‏رفت؟</big>


<big>در پاسخ بايد گفت: اين تشخيص ماست. ولى به روشنى مشاهده مى‏ شود كه حكمت الهى به گونه ديگرى اقتضا كرد؛ خداوند اراده فرمود به اين وسيله بنى ‏اسرائيل را پس از مشاهده آن همه نعمت و معجزات بيازمايد.</big>
<big>در پاسخ بايد گفت: اين تشخيص ماست. ولى به روشنى مشاهده مى‏ شود كه حكمت الهى به گونه ديگرى اقتضا كرد؛ خداوند اراده فرمود به اين وسيله بنى ‏اسرائيل را پس از مشاهده آن همه نعمت و معجزات بيازمايد.</big>
خط ۸۲۳: خط ۸۲۳:
<big>ب) خداوند متعال وعده داده كه قرآن كريم را حفظ خواهد فرمود.<ref>حجر/۹.</ref>اين محافظت قطعاً بدان شكل است كه خداوند اسباب طبيعى آن را فراهم آورده است، نه آنكه مثلاً اگر كسى خواست قرآن را تحريف كند او را ناتوان يا منصرف سازد. خداوند شرايط را به گونه ‏اى فراهم ساخته تا زمينه تحريف قرآن به طور طبيعى فراهم نيايد و از ميان برود. مثلاً اگر تصريح به نام اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در قرآن مطرح مى‏ شد، اين يک زمينه تحريف بود. زيرا براى ممانعت از خلافت ايشان، لازم مى‏آمد چنين آيه يا آياتى از قرآن حذف گردد. چنانچه با كتب آسمانى امت‏ هاى گذشته چنين كردند.</big>
<big>ب) خداوند متعال وعده داده كه قرآن كريم را حفظ خواهد فرمود.<ref>حجر/۹.</ref>اين محافظت قطعاً بدان شكل است كه خداوند اسباب طبيعى آن را فراهم آورده است، نه آنكه مثلاً اگر كسى خواست قرآن را تحريف كند او را ناتوان يا منصرف سازد. خداوند شرايط را به گونه ‏اى فراهم ساخته تا زمينه تحريف قرآن به طور طبيعى فراهم نيايد و از ميان برود. مثلاً اگر تصريح به نام اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در قرآن مطرح مى‏ شد، اين يک زمينه تحريف بود. زيرا براى ممانعت از خلافت ايشان، لازم مى‏آمد چنين آيه يا آياتى از قرآن حذف گردد. چنانچه با كتب آسمانى امت‏ هاى گذشته چنين كردند.</big>


<big>وقايع تلخ تاريخ اسلام نشان داد: دشمنان دين براى به دست آوردن قدرت از هيچ كارى دريغ نمى‏كنند. كارهاى اعجاب‏ آورى مثل: حمله به خانه دختر رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله آن هم تنها چند روز پس از شهادت خاتم الانبياء صلى الله عليه وآله، و يا دستور به لعن اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بر روى هر منبر و در هر خطابه -  كه حدود شصت سال به امر معاويه در كشور اسلامى رواج داشت -  ، و يا خارجى ناميدن نوه پيامبرصلى الله عليه وآله، با آنكه همه مى‏ دانستند رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله تا چه حد حسين‏ عليه السلام را گرامى مى‏ داشت... ! در چنين حالتى، حذف يک نام از قرآن كارى مشكلى براى اين دشمنان خطرنام دين نخواهد بود. در پى آن، اگر باب تحريف قرآن باز مى‏ شد، ديگر اين باب قابل بستن نبود.</big>
<big>وقايع تلخ تاريخ اسلام نشان داد: دشمنان دين براى به دست آوردن قدرت از هيچ كارى دريغ نمى ‏كنند. كارهاى اعجاب‏ آورى مثل: حمله به خانه دختر رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله آن هم تنها چند روز پس از شهادت خاتم الانبياء صلى الله عليه وآله، و يا دستور به لعن اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بر روى هر منبر و در هر خطابه -  كه حدود شصت سال به امر معاويه در كشور اسلامى رواج داشت -  ، و يا خارجى ناميدن نوه پيامبرصلى الله عليه وآله، با آنكه همه مى‏ دانستند رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله تا چه حد حسين‏ عليه السلام را گرامى مى‏ داشت... ! در چنين حالتى، حذف يک نام از قرآن كارى مشكلى براى اين دشمنان خطرنام دين نخواهد بود. در پى آن، اگر باب تحريف قرآن باز مى‏ شد، ديگر اين باب قابل بستن نبود.</big>