|
|
خط ۳۴۰: |
خط ۳۴۰: |
|
| |
|
| پيامبر صلى الله عليه و آله هم قيام كرد و دست على بن ابى طالب عليه السلام را گرفت و بلند كرد و فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ وَ انصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۴۰ ح ۳۴. </ref> | | پيامبر صلى الله عليه و آله هم قيام كرد و دست على بن ابى طالب عليه السلام را گرفت و بلند كرد و فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ وَ انصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۴۰ ح ۳۴. </ref> |
| | |
|
| |
|
|
| |
|
خط ۳۴۸: |
خط ۳۴۹: |
| خداوند نماز را بر پيامبرش نازل كرده و سه و چهار ركعت بودن آن را ذكر نكرده تا آنكه پيامبر صلى الله عليه و آله آن را براى مردم تفسير نموده است؛ (و همچنين زكات و حج را)، و نيز نازل كرده «اَطيعوا اللَّهَ وَ اَطيعوا الرَّسولَ وَ اولِى الاَمرِ مِنكُم»<ref>نساء / ۵۹ .</ref> كه درباره على و حسن و حسين عليهم السلام است. (در بيان كلمه «اولى الامر») پيامبر صلى الله عليه و آله درباره على عليه السلام فرموده: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، و نيز فرموده: شما را به كتاب خدا و اهل بيتم وصيت مى كنم ... .<ref>بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۳۱۱. </ref> | | خداوند نماز را بر پيامبرش نازل كرده و سه و چهار ركعت بودن آن را ذكر نكرده تا آنكه پيامبر صلى الله عليه و آله آن را براى مردم تفسير نموده است؛ (و همچنين زكات و حج را)، و نيز نازل كرده «اَطيعوا اللَّهَ وَ اَطيعوا الرَّسولَ وَ اولِى الاَمرِ مِنكُم»<ref>نساء / ۵۹ .</ref> كه درباره على و حسن و حسين عليهم السلام است. (در بيان كلمه «اولى الامر») پيامبر صلى الله عليه و آله درباره على عليه السلام فرموده: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، و نيز فرموده: شما را به كتاب خدا و اهل بيتم وصيت مى كنم ... .<ref>بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۳۱۱. </ref> |
|
| |
|
| | '''ز) استناد امام صادق عليه السلام به آيه «يَعرِفونَ نِعمةَ اللَّه» درباره انكار نعمت غدير در سقيفه''' |
| | |
| | خداوند در قرآن از نعمتى ياد مى كند كه مردم روزگارى آن را پذيرفته و بدان اقرار كرده اند، ولى بعداً آن را انكار نموده اند. |
| | |
| | امام صادق عليه السلام تغافل مردم از غدير صد و بيست هزار نفرى را به هنگام غصب خلافت، از مصاديق بارز اين آيه اعلام كرد. آن حضرت پس از بيان مفصلى از داستان غدير كه پيامبر صلى الله عليه وآله در آن روز فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ ... ، اين آيه را مطرح فرمود: «يَعرِفونَ نِعمَةَ اللَّهِ ثُمَّ يُنكِرونَها»<ref>نحل / ۸۳ . </ref>: «نعمت خدا را مى شناسند و سپس آن را انكار مى كنند» و سپس در تفسير آن فرمود: در روز غدير آن را مى شناسند و در روز سقيفه انكار مى كنند.<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۶۴ ح ۷۳۶.</ref> |
| | |
| | |
| | '''ح) استناد امام صادق عليه السلام به آيه «تبليغ» درباره پشتوانه قرآنى غدير''' |
| | |
| | قرآن سند دائمى و ترازوى سنجش فكر و اعتقاد يک مسلمان است. هر اعتقادى كه بر آيه اى از قرآن استوار باشد استحكام كتاب اللَّه را به خود مى گيرد و از گزند شبهه پراكنان در امان مى ماند. |
| | |
| | امام صادق عليه السلام در اين باره فرمود: هر كس دينش را از كتاب خداوند بياموزد كوه ها از جا كنده مى شوند قبل از اينكه او تكانى بخورد. |
|
| |
|
| | سپس حضرت درباره مستند قرآنىِ غدير چنين فرمود: از جمله قول خداوند عزوجل است كه مى فرمايد: «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَيكَ مِن رَبِّكَ وَ اِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعصِمُكَ مِنَ النّاسِ».<ref>مائده / ۶۷ .</ref>و از همين جاست قول پيامبر صلى الله عليه و آله كه به على عليه السلام فرمود: اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ وَ انصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ... .<ref>بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۱۰۳. </ref> |
|
| |
|
| '''<big>ز) استناد امام صادق عليه السلام به آيه «يَعرِفونَ نِعمةَ اللَّه» درباره انكار نعمت غدير در سقيفه</big>'''
| | <span dir="RTL"></span> |
|
| |
|
| <big>خداوند در قرآن از نعمتى ياد مى كند كه مردم روزگارى آن را پذيرفته و بدان اقرار كرده اند، ولى بعداً آن را انكار نموده اند.</big>
| | '''ط) استناد امام صادق عليه السلام به دو آيه «فَانصَب» و «تبليغ» درباره آخرين دستور قرآنى غدير''' |
|
| |
|
| <big>امام صادق عليه السلام تغافل مردم از غدير صد و بيست هزار نفرى را به هنگام غصب خلافت، از مصاديق بارز اين آيه اعلام كرد. آن حضرت پس از بيان مفصلى از داستان غدير كه پيامبر صلى الله عليه وآله در آن روز فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ ... ، اين آيه را مطرح فرمود: «يَعرِفونَ نِعمَةَ اللَّهِ ثُمَّ يُنكِرونَها»<ref>نحل / ۸۳ . </ref>: «نعمت خدا را مى شناسند و سپس آن را انكار مى كنند» و سپس در تفسير آن فرمود: در روز غدير آن را مى شناسند و در روز سقيفه انكار مى كنند.<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۶۴ ح ۷۳۶.</ref></big>
| | امام صادق عليه السلام بين دستور و اجراى غدير دو مرحله را طبق آيات قرآن بيان مى فرمايد، كه نشان از دقيق بودن مسئله غدير در مقدر الهى دارد. مرحله اول دستور اصلى نصب امام است كه در سوره انشراح آمده و حضرت در تفسير آن را چنين فرمود: |
|
| |
|
| | خداوند عزوجل به پيامبرش فرمود: «فَاِذا فَرَغتَ فَانصَب وَ اِلى رَبِّكَ فَارغَب»<ref>انشراح / ۷، ۸.</ref>: «وقتى فراغت يافتى منصوب كن و به سوى پروردگارت رغبت نما»، تفسيرش اين است: «آنگاه كه فراغت يافتى عَلَم و علامت خود را نصب كن و وصيَّت را معرفى نما و فضيلت او علناً بيان كن». |
|
| |
|
| <big>'''ح) استناد امام صادق عليه السلام به آيه «تبليغ» درباره پشتوانه قرآنى غدير'''</big>
| | مرحله دوم دستور اجراى آن بود كه در نزديكى غدير خم نازل شد و واقعه غدير بر اساس آن شكل گرفت. امام صادق عليه السلام در اين باره مى فرمايد: |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span><big>قرآن سند دائمى و ترازوى سنجش فكر و اعتقاد يک مسلمان است. هر اعتقادى كه بر آيه اى از قرآن استوار باشد استحكام كتاب اللَّه را به خود مى گيرد و از گزند شبهه پراكنان در امان مى ماند.</big> | | تا آنگاه كه از [[حجةالوداع]] باز مى گشت آيه «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَيكَ مِن رَبِّكَ...»<ref>مائده / ۶۷ .</ref> نازل شد. حضرت مردم را ندا داد تا جمع شوند و فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ.<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۴ ح ۷.</ref> |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span><big>امام صادق عليه السلام در اين باره فرمود: هر كس دينش را از كتاب خداوند بياموزد كوه ها از جا كنده مى شوند قبل از اينكه او تكانى بخورد.</big>
| |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span><big>سپس حضرت درباره مستند قرآنىِ غدير چنين فرمود: از جمله قول خداوند عزوجل است كه مى فرمايد: «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَيكَ مِن رَبِّكَ وَ اِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعصِمُكَ مِنَ النّاسِ».<ref>مائده / ۶۷ .</ref>و از همين جاست قول پيامبر صلى الله عليه و آله كه به على عليه السلام فرمود: اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ وَ انصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ... .<ref>بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۱۰۳. </ref></big>
| |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span>
| |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span>'''<big>ط) استناد امام صادق عليه السلام به دو آيه «فَانصَب» و «تبليغ» درباره آخرين دستور قرآنى غدير</big>'''
| | '''ى) استناد امام صادق عليه السلام به آيه «ازدادوا كفراً» درباره غاصبين حق غدير''' |
|
| |
|
| <big>امام صادق عليه السلام بين دستور و اجراى غدير دو مرحله را طبق آيات قرآن بيان مى فرمايد، كه نشان از دقيق بودن مسئله غدير در مقدر الهى دارد. مرحله اول دستور اصلى نصب امام است كه در سوره انشراح آمده و حضرت در تفسير آن را چنين فرمود:</big> | | امام صادق عليه السلام درباره آيه «اِنَّ الَّذينَ آمَنوا ثُمَّ كَفَروا ثُمَّ آمَنوا ثُمَّ كَفَروا ثُمَّ ازدادوا كُفراً ...»<ref>نساء / ۱۳۷.</ref>: «كسانى كه ايمان آوردند و سپس كافر شدند؛ بعد از آن ايمان آوردند و دوباره كافر شدند و سپس بر كفر خود افزودند...»، آن را به اولين غاصبين حق غدير تفسير كرده چنين فرمود: |
|
| |
|
| <big>خداوند عزوجل به پيامبرش فرمود: «فَاِذا فَرَغتَ فَانصَب وَ اِلى رَبِّكَ فَارغَب»<ref>انشراح / ۷، ۸.</ref>: «وقتى فراغت يافتى منصوب كن و به سوى پروردگارت رغبت نما»، تفسيرش اين است: «آنگاه كه فراغت يافتى عَلَم و علامت خود را نصب كن و وصيَّت را معرفى نما و فضيلت او علناً بيان كن».</big>
| | اين آيه درباره ابوبكر و عمر و عثمان است. اينان ابتدا (در ظاهر) به دين پيامبر صلى الله عليه و آله گرويدند، ولى آنگاه كه ولايت بر آنان عرضه شد و پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ» كافر شدند. سپس به ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام (در ظاهر) اقرار كردند، ولى آنگاه كه پيامبر صلى الله عليه و آله از دنيا رفت كافر شدند و بر بيعت خود ثابت نماندند. سپس كفر خود را بالاتر بردند و از آنان كه با علىعليه السلام بيعت كرده بودند براى خود بيعت گرفتند!! اينان كسانى اند كه از ايمان براى آنان هيچ نمانده است.<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۷ ح ۱۸. </ref> |
|
| |
|
| <big>مرحله دوم دستور اجراى آن بود كه در نزديكى غدير خم نازل شد و واقعه غدير بر اساس آن شكل گرفت. امام صادق عليه السلام در اين باره مى فرمايد:</big>
| |
|
| |
|
| <big>تا آنگاه كه از [[حجةالوداع]] باز مى گشت آيه «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَيكَ مِن رَبِّكَ...»<ref>مائده / ۶۷ .</ref></big> <big>نازل شد. حضرت مردم را ندا داد تا جمع شوند و فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ.<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۴ ح ۷.</ref></big>
| |
|
| |
|
|
| |
|
| <big>'''ى) استناد امام صادق عليه السلام به آيه «ازدادوا كفراً» درباره غاصبين حق غدير'''</big>
| | '''ک) استناد امام رضا عليه السلام به سه آيه قرآن درباره الهى بودن امامت غدير''' |
|
| |
|
| <big>امام صادق عليه السلام درباره آيه «اِنَّ الَّذينَ آمَنوا ثُمَّ كَفَروا ثُمَّ آمَنوا ثُمَّ كَفَروا ثُمَّ ازدادوا كُفراً ...»<ref>نساء / ۱۳۷.</ref>: «كسانى كه ايمان آوردند و سپس كافر شدند؛ بعد از آن ايمان آوردند و دوباره كافر شدند و سپس بر كفر خود افزودند...»، آن را به اولين غاصبين حق غدير تفسير كرده چنين فرمود:</big>
| | آنگاه كه نوبت به نشر معارف غدير و مقايسه آن با دنياى سراسر جهلِ سقيفه مى رسد، پشتيبانى آيات قرآن از غدير عظمت آن را به رخ دشمن مى كشد. |
|
| |
|
| <big>اين آيه درباره ابوبكر و عمر و عثمان است. اينان ابتدا (در ظاهر) به دين پيامبر صلى الله عليه و آله گرويدند، ولى آنگاه كه ولايت بر آنان عرضه شد و پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ» كافر شدند. سپس به ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام (در ظاهر) اقرار كردند، ولى آنگاه كه پيامبر صلى الله عليه و آله از دنيا رفت كافر شدند و بر بيعت خود ثابت نماندند. سپس كفر خود را بالاتر بردند و از آنان كه با علىعليه السلام بيعت كرده بودند براى خود بيعت گرفتند!! اينان كسانى اند كه از ايمان براى آنان هيچ نمانده است.<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۷ ح ۱۸. </ref></big>
| | يكى از اين موارد روزهاى اول ورود امام رضا عليه السلام به شهر مرو در خراسان بود. آن روز مردم در مسجد جامع شهر درباره مسئله امامت و اختلافاتى كه درباره آن مطرح است سخن مى گفتند. مردى بحث هاى مسجد را به حضرت گزارش داد. حضرت تبسمى كرده فرمود: |
|
| |
|
| | خداوند تبارک و تعالى پيامبرش را از اين جهان نبُرد مگر بعد از آنكه دين را برايش كامل فرمود. از يک سو قرآن را بر او نازل كرد...، و از سوى ديگر در [[حجةالوداع]] كه آخر عمر او بود اين آيه را فرستاد كه «اليَومَ اَكمَلتُ لَكُم دينَكُمْ وَ اَتْمَمتُ عَلَيكُم نِعمَتى وَ رَضيتُ لَكُمُ الاِسلامَ ديناً».<ref>مائده / ۳. </ref> |
|
| |
|
| '''<big>ک) استناد امام رضا عليه السلام به سه آيه قرآن درباره الهى بودن امامت غدير</big>'''
| | مسئله [[امامت]] كمال دين است. پيامبر صلى الله عليه و آله از اين جهان نرفت مگر آنكه براى امتش معارف دينشان را روشن ساخت و راهشان را مشخص فرمود و آنان را به قول حق سپرد و على عليه السلام را عَلَم و امام براى آنان منصوب فرمود، و هر چه امت بدان نياز دارند بيان فرمود. هر كس گمان كند كه خداوند دينش را كامل نكرده كتاب خدا را رد نموده و به آن كافر است ... . |
|
| |
|
| <big>آنگاه كه نوبت به نشر معارف غدير و مقايسه آن با دنياى سراسر جهلِ سقيفه مى رسد، پشتيبانى آيات قرآن از غدير عظمت آن را به رخ دشمن مى كشد.</big>
| | آيا ارزش مقام امامت و موقعيت آن را در امت مىدانند كه حق انتخاب امام را داشته باشند؟ امامت منزلتى بالاتر و شأنى با عظمتتر و مكانتى رفيعتر و حدودى دقيقتر و درونى عميقتر از آن دارد كه مردم با عقل هاى خود بدان برسند يا با نظريات خود بدان دست يابند يا بخواهند با انتخاب خود امامى براى خويش بپادارند... . |
|
| |
|
| <big>يكى از اين موارد روزهاى اول ورود امام رضا عليه السلام به شهر مرو در خراسان بود. آن روز مردم در مسجد جامع شهر درباره مسئله امامت و اختلافاتى كه درباره آن مطرح است سخن مى گفتند. مردى بحث هاى مسجد را به حضرت گزارش داد. حضرت تبسمى كرده فرمود:</big> | | انتخاب خدا و پيامبر و اهل بيتش را كنار گذارده و به انتخاب خود روى آورده اند، در حالى كه قرآن به آنان ندا داده است: «وَ رَبُّكَ يَخلُقُ ما يَشاءُ وَ يَختارُ ما كان لَهُمُ الخِيَرَةُ»<ref>قصص / ۶۸ .</ref>: «پروردگارت آنچه بخواهد خلق مى كند و انتخاب مى نمايد، براى مردم حق انتخاب و اختيارى نيست ...»، و همچنين فرموده: «ما كانَ لِمُؤمِنٍ وَ لا مُؤمِنَةٍ اِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسولُهُ اَمراً اَن يَكونَ لَهُمُ الخِيَرَةُ مِن اَمرِهِم»<ref>احزاب / ۳۶.</ref>: «وقتى خدا و رسولش در مسئله اى حكم كنند براى هيچ زن و مرد مسلمانى حق اختيار نمى ماند»...<ref>غيبت نعمانى: ص ۲۱۸ ح ۶ .</ref> |
|
| |
|
| <big>خداوند تبارک و تعالى پيامبرش را از اين جهان نبُرد مگر بعد از آنكه دين را برايش كامل فرمود. از يک سو قرآن را بر او نازل كرد...، و از سوى ديگر در [[حجةالوداع]] كه آخر عمر او بود اين آيه را فرستاد كه «اليَومَ اَكمَلتُ لَكُم دينَكُمْ وَ اَتْمَمتُ عَلَيكُم نِعمَتى وَ رَضيتُ لَكُمُ الاِسلامَ ديناً».<ref>مائده / ۳. </ref></big>
| |
|
| |
|
| <big>مسئله [[امامت]] كمال دين است. پيامبر صلى الله عليه و آله از اين جهان نرفت مگر آنكه براى امتش معارف دينشان را روشن ساخت و راهشان را مشخص فرمود و آنان را به قول حق سپرد و على عليه السلام را عَلَم و امام براى آنان منصوب فرمود، و هر چه امت بدان نياز دارند بيان فرمود. هر كس گمان كند كه خداوند دينش را كامل نكرده كتاب خدا را رد نموده و به آن كافر است ... .</big>
| |
|
| |
|
| <big>آيا ارزش مقام امامت و موقعيت آن را در امت مىدانند كه حق انتخاب امام را داشته باشند؟ امامت منزلتى بالاتر و شأنى با عظمتتر و مكانتى رفيعتر و حدودى دقيقتر و درونى عميقتر از آن دارد كه مردم با عقل هاى خود بدان برسند يا با نظريات خود بدان دست يابند يا بخواهند با انتخاب خود امامى براى خويش بپادارند... .</big>
| |
|
| |
|
| <big>انتخاب خدا و پيامبر و اهل بيتش را كنار گذارده و به انتخاب خود روى آورده اند، در حالى كه قرآن به آنان ندا داده است: «وَ رَبُّكَ يَخلُقُ ما يَشاءُ وَ يَختارُ ما كان لَهُمُ الخِيَرَةُ»<ref>قصص / ۶۸ .</ref>: «پروردگارت آنچه بخواهد خلق مى كند و انتخاب مى نمايد، براى مردم حق انتخاب و اختيارى نيست ...»، و همچنين فرموده: «ما كانَ لِمُؤمِنٍ وَ لا مُؤمِنَةٍ اِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسولُهُ اَمراً اَن يَكونَ لَهُمُ الخِيَرَةُ مِن اَمرِهِم»<ref>احزاب / ۳۶.</ref>: «وقتى خدا و رسولش در مسئله اى حكم كنند براى هيچ زن و مرد مسلمانى حق اختيار نمى ماند»...<ref>غيبت نعمانى: ص ۲۱۸ ح ۶ .</ref></big>
| | '''ل) استناد امام هادى عليه السلام به آيه «ولايت» درباره شهادت قرآن به صدق غدير''' |
|
| |
|
| | معرفى قرآنى غدير وجوب پيروى از آن را در پى دارد، چرا كه مُهر تأييد كتاب الهى به معناى اجرايى شدن آن دستور قرآنى است. امام هادى عليه السلام در بيان اين ارتباط قرآنىِ غدير مى فرمايد: |
|
| |
|
| '''<big>ل) استناد امام هادى عليه السلام به آيه «ولايت» درباره شهادت قرآن به صدق غدير</big>'''
| | صحيح ترين خبرى كه اثبات آن از قرآن شناخته شده [[حدیث ثقلین]] است كه نقل آن از پيامبر صلى الله عليه و آله مورد اتفاق است. ما اين آيه را به صراحت در قرآن مى يابيم كه مى فرمايد: «انما وليكم اللَّه و رسوله و الذين آمنوا...»<ref>مائده / ۵۵ .</ref>، و روايات متفق است كه اين آيه درباره اميرالمؤمنين عليه السلام است كه انگشتر خود را در حال ركوع صدقه داد و خدا از اين عمل او قدردانى فرمود و اين آيه را درباره اش نازل كرد. |
|
| |
|
| <big>معرفى قرآنى غدير وجوب پيروى از آن را در پى دارد، چرا كه مُهر تأييد كتاب الهى به معناى اجرايى شدن آن دستور قرآنى است. امام هادى عليه السلام در بيان اين ارتباط قرآنىِ غدير مى فرمايد:</big>
| | بعد مى بينيم كه پيامبر صلى الله عليه و آله او را از اصحابش جدا كرد و اين عبارت را فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ. از اين ارتباط مى فهميم كه قرآن به درستى اين اخبار و حقانيت اين شواهد گواهى مى دهد. |
|
| |
|
| <big>صحيح ترين خبرى كه اثبات آن از قرآن شناخته شده [[حدیث ثقلین]] است كه نقل آن از پيامبر صلى الله عليه و آله مورد اتفاق است. ما اين آيه را به صراحت در قرآن مى يابيم كه مى فرمايد: «انما وليكم اللَّه و رسوله و الذين آمنوا...»<ref>مائده / ۵۵ .</ref>، و روايات متفق است كه اين آيه درباره اميرالمؤمنين عليه السلام است كه انگشتر خود را در حال ركوع صدقه داد و خدا از اين عمل او قدردانى فرمود و اين آيه را درباره اش نازل كرد.</big>
| | لذاست كه امت بايد بدان اقرار كنند چرا كه با قرآن موافق است و قرآن با آنها موافق است. اينجاست كه پيروى از چنين احاديثى واجب مى شود و جز اهل عناد و فساد نمى توانند از آن سرپيچى كنند.<ref>بحار الانوار: ج ۲ ص ۲۲۶ ح ۳.</ref> |
|
| |
|
| <big>بعد مى بينيم كه پيامبر صلى الله عليه و آله او را از اصحابش جدا كرد و اين عبارت را فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ. از اين ارتباط مى فهميم كه قرآن به درستى اين اخبار و حقانيت اين شواهد گواهى مى دهد.</big>
| |
|
| |
|
| <big>لذاست كه امت بايد بدان اقرار كنند چرا كه با قرآن موافق است و قرآن با آنها موافق است. اينجاست كه پيروى از چنين احاديثى واجب مى شود و جز اهل عناد و فساد نمى توانند از آن سرپيچى كنند.<ref>بحار الانوار: ج ۲ ص ۲۲۶ ح ۳.</ref></big>
| |
|
| |
|
|
| |
|
| '''<big>م) استناد امام عسكرى عليه السلام به آيه «اكمال» درباره منت عظيم خدا با غدير</big>'''<big><ref>بحار الانوار: ج ۵۰ ص ۳۲۱.</ref></big> | | '''م) استناد امام عسكرى عليه السلام به آيه «اكمال» درباره منت عظيم خدا با غدير'''<ref>بحار الانوار: ج ۵۰ ص ۳۲۱.</ref> |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span><big>مفسران قرآن چه كسانى جز اهل بيت عليهم السلام مىتوانند باشند، كه شأن نزول آيات را بيان كنند و جهت كمال دين در آيه «اكمال» را از خزانه علم الهى استخراج نمايند. امام عسكرى عليه السلام منت الهى در غدير را اين گونه در سايه قرآن تبيين مى فرمايد:</big>
| | مفسران قرآن چه كسانى جز اهل بيت عليهم السلام مىتوانند باشند، كه شأن نزول آيات را بيان كنند و جهت كمال دين در آيه «اكمال» را از خزانه علم الهى استخراج نمايند. امام عسكرى عليه السلام منت الهى در غدير را اين گونه در سايه قرآن تبيين مى فرمايد: |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span><big>آنگاه كه خداوند با بپاداشتن اولياء بعد از پيامبرش بر شما منت گذاشت، خطاب به پيامبرش فرمود: «اليَومَ اَكمَلتُ لَكُم دينَكُم وَ اَتمَمتُ عَلَيكُم نِعمَتى وَ رَضيتُ لَكُمُ الاِسلامَ ديناً».<ref>مائده / ۳.</ref></big>
| | آنگاه كه خداوند با بپاداشتن اولياء بعد از پيامبرش بر شما منت گذاشت، خطاب به پيامبرش فرمود: «اليَومَ اَكمَلتُ لَكُم دينَكُم وَ اَتمَمتُ عَلَيكُم نِعمَتى وَ رَضيتُ لَكُمُ الاِسلامَ ديناً».<ref>مائده / ۳.</ref> |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span> | | <span dir="RTL"></span> |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span>'''<big>۳. دفاع از غدير با استناد به شهرت غدير</big>'''
| | '''۳. دفاع از غدير با استناد به شهرت غدير''' |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span><big>با همه اقداماتى كه سقيفه به كار گرفت و توانست بسيارى از احاديث پيامبر صلى الله عليه و آله را به فراموشى بسپارد، ولى درباره حديث غدير نتوانست مانع انتشار اين حقيقت پر ابهت شود، به گونه اى كه تا امروز اشتهار واقعه غدير يكى از جهات مسلم غدير است؛ و در مقام دفاع و [[اتمام حجت]] درباره آن به اين جهت اشتهار بسيار اشاره شده است.</big>
| | با همه اقداماتى كه سقيفه به كار گرفت و توانست بسيارى از احاديث پيامبر صلى الله عليه و آله را به فراموشى بسپارد، ولى درباره حديث غدير نتوانست مانع انتشار اين حقيقت پر ابهت شود، به گونه اى كه تا امروز اشتهار واقعه غدير يكى از جهات مسلم غدير است؛ و در مقام دفاع و [[اتمام حجت]] درباره آن به اين جهت اشتهار بسيار اشاره شده است. |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span><big>در واقع برنامه ريزى خداوند متعال و رسول مكرم اسلام صلى الله عليه و آله براى نشر پيام ولايت از غدير، به قدرى حساب شده بوده كه انتشار خبر آن قابل كنترل كسى نباشد. اولين حضور ۱۲۰ هزار نفرى در اسلام در برابر يك خطيب و تنوع برنامه هاى سه روزه غدير، يك تبليغ استثنائى در تاريخ انبيا عليهم السلام را رقم زد كه هيچ سقيفه اى را قدرت ممانعت از نشر آن نبود!!</big>
| | در واقع برنامه ريزى خداوند متعال و رسول مكرم اسلام صلى الله عليه و آله براى نشر پيام ولايت از غدير، به قدرى حساب شده بوده كه انتشار خبر آن قابل كنترل كسى نباشد. اولين حضور ۱۲۰ هزار نفرى در اسلام در برابر يك خطيب و تنوع برنامه هاى سه روزه غدير، يك تبليغ استثنائى در تاريخ انبيا عليهم السلام را رقم زد كه هيچ سقيفه اى را قدرت ممانعت از نشر آن نبود!! |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span><big>نتيجه اين اشتهار آن بود كه در دوران هاى مختلف بعد از غدير، هرگاه لازم بود از خصم درباره آن اقرارى گرفته شود، جاى انكارى وجود نداشت! بلكه مخالفين و به خصوص نسل هاى بعدىِ آنان خود اقرار به شهرت حديث غدير مى نمودند.</big>
| | نتيجه اين اشتهار آن بود كه در دوران هاى مختلف بعد از غدير، هرگاه لازم بود از خصم درباره آن اقرارى گرفته شود، جاى انكارى وجود نداشت! بلكه مخالفين و به خصوص نسل هاى بعدىِ آنان خود اقرار به شهرت حديث غدير مى نمودند. |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span> | | <span dir="RTL"></span> |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span>'''<big>نتايج شهرت خبر غدير</big>'''<big><ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۲۲ ح ۵۰۵ . </ref></big>
| | '''نتايج شهرت خبر غدير'''<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۲۲ ح ۵۰۵ . </ref> |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span><big>اشتهار و معروفيت ماجراى غدير فوائد بسيارى را در بُعد تبليغى غدير براى آينده هاى آن بر جاى گذاشت، كه به جهاتى از آن اشاره مى كنيم.</big>
| | اشتهار و معروفيت ماجراى غدير فوائد بسيارى را در بُعد تبليغى غدير براى آينده هاى آن بر جاى گذاشت، كه به جهاتى از آن اشاره مى كنيم. |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span><big>در موارد بسيارى وقتى شهادت به نفع غدير از فرد يا گروهى درخواست مى شد، فوراً بدون ترس از حاكمين و از كسانى كه در مقابل غديريان قرار داشتند پاسخ مثبت داده و شهادت مى دادند.</big>
| | در موارد بسيارى وقتى شهادت به نفع غدير از فرد يا گروهى درخواست مى شد، فوراً بدون ترس از حاكمين و از كسانى كه در مقابل غديريان قرار داشتند پاسخ مثبت داده و شهادت مى دادند. |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span><big>دقيقاً از همين جاست كه تغافل مردم نسبت به غدير در هر زمانى به خصوص در ماجراى سقيفه براى همه واضح بوده، و هميشه تعبير اين بوده كه «چرا خود را به فراموشى زده ايد»؟ در حالى كه چنين برخوردى را درباره كمتر موضوعى در [[اسلام]] مى بينيم. يعنى درباره به فراموشى سپردن ماجراى سه روزه صد و بيست هزار نفرى در غدير، هيچ عذرى نزد هيچ قوم و ملتى نمى تواند پذيرفته باشد!!</big>
| | دقيقاً از همين جاست كه تغافل مردم نسبت به غدير در هر زمانى به خصوص در ماجراى سقيفه براى همه واضح بوده، و هميشه تعبير اين بوده كه «چرا خود را به فراموشى زده ايد»؟ در حالى كه چنين برخوردى را درباره كمتر موضوعى در [[اسلام]] مى بينيم. يعنى درباره به فراموشى سپردن ماجراى سه روزه صد و بيست هزار نفرى در غدير، هيچ عذرى نزد هيچ قوم و ملتى نمى تواند پذيرفته باشد!! |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span><big>در اينجا مرورى خواهيم داشت به هشت مورد تبليغ غدير با تكيه بر اشتهار آن كه در جلوه هاى مختلفى خود را نشان داده است:</big>
| | در اينجا مرورى خواهيم داشت به هشت مورد تبليغ غدير با تكيه بر اشتهار آن كه در جلوه هاى مختلفى خود را نشان داده است: |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span> | | <span dir="RTL"></span> |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span>'''<big>الف) انتشار فورى و فراگيرِ خبر غدير</big>'''
| | '''الف) انتشار فورى و فراگيرِ خبر غدير''' |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span><big>در زمانى كه وسائل ارتباط جمعى و خبر رسانى بسيار ابتدائى بود و اخبار با زمان زياد و با انگيزه هاى ضعيف از شهرى به شهرى به صورت گفتارى و يا حد اكثر نوشتارى منتقل مىشد، چه طرحى لازم بود كه بتواند خبر غدير را در حد ابزارهاى ارتباطى امروز به طور گسترده منتشر نمايد. نه فقط مسلمانان آن روز توسط حاجيان اطلاع يافتند، بلكه كفار و مردمان شهرهاى دوردست و حتى پادشاهان كشورها خبردار شدند.</big>
| | در زمانى كه وسائل ارتباط جمعى و خبر رسانى بسيار ابتدائى بود و اخبار با زمان زياد و با انگيزه هاى ضعيف از شهرى به شهرى به صورت گفتارى و يا حد اكثر نوشتارى منتقل مىشد، چه طرحى لازم بود كه بتواند خبر غدير را در حد ابزارهاى ارتباطى امروز به طور گسترده منتشر نمايد. نه فقط مسلمانان آن روز توسط حاجيان اطلاع يافتند، بلكه كفار و مردمان شهرهاى دوردست و حتى پادشاهان كشورها خبردار شدند. |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span><big>يک بُعد ماجرا مربوط مى شد به اصل مسئله كه تعيين جانشين براى ختم نبوت بود. اين جهت براى همه مردم عالم اهميت داشت و در واقع چشم انتظار آن بودند، جز منافقين مسلمان نمايى كه بر ضد اسلام صحيفه امضا كردند و سقيفه تشكيل دادند و طبعاً غدير را هم فراموش كردند!</big>
| | يک بُعد ماجرا مربوط مى شد به اصل مسئله كه تعيين جانشين براى ختم نبوت بود. اين جهت براى همه مردم عالم اهميت داشت و در واقع چشم انتظار آن بودند، جز منافقين مسلمان نمايى كه بر ضد اسلام صحيفه امضا كردند و سقيفه تشكيل دادند و طبعاً غدير را هم فراموش كردند! |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span><big>كلام امام صادق عليه السلام را مى شنويم درباره شيوع و پخش فورى خبر غدير در آن زمان، كه مى فرمايد: وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير خم على عليه السلام را منصوب كرد و فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اين خبر در شهرها منتشر گرديد.</big>
| | كلام امام صادق عليه السلام را مى شنويم درباره شيوع و پخش فورى خبر غدير در آن زمان، كه مى فرمايد: وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير خم على عليه السلام را منصوب كرد و فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اين خبر در شهرها منتشر گرديد. |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span><big>وقتى از پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيدند: اين خبر از سوى شما يا از سوى پروردگار است؟ فرمود: قسم به خدايى كه خدايى جز او نيست، اين مسئله از سوى خداست.<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۲۲ ح ۵۰۵ .</ref></big>
| | وقتى از پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيدند: اين خبر از سوى شما يا از سوى پروردگار است؟ فرمود: قسم به خدايى كه خدايى جز او نيست، اين مسئله از سوى خداست.<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۲۲ ح ۵۰۵ .</ref> |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span> | | <span dir="RTL"></span> |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span>'''<big>ب) ماجراى مشهور و معروف غدير</big>'''
| | '''ب) ماجراى مشهور و معروف غدير''' |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span><big>صد و پنجاه سال از غدير گذشته و خلفاى غاصب در انواع سقيفه اى و اميه اى و مروانى و عباسى يكى پس از ديگرى آخرين تلاش هاى خود را براى اضمحلال [[تاریخ]] و اعتقاد غدير به كار گرفته اند، اما اين نام زيبا همچنان از قله اسلام مى درخشد، به گونه اى كه امام موسى بن جعفر عليه السلام به شهرت و معروفيت آن را در تبليغ غدير مطرح كرده مى فرمايد:</big>
| | صد و پنجاه سال از غدير گذشته و خلفاى غاصب در انواع سقيفه اى و اميه اى و مروانى و عباسى يكى پس از ديگرى آخرين تلاش هاى خود را براى اضمحلال [[تاریخ]] و اعتقاد غدير به كار گرفته اند، اما اين نام زيبا همچنان از قله اسلام مى درخشد، به گونه اى كه امام موسى بن جعفر عليه السلام به شهرت و معروفيت آن را در تبليغ غدير مطرح كرده مى فرمايد: |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span><big>پيامبر صلى الله عليه و آله در ماجراى معروف و مشهور روز غدير اميرالمؤمنين عليه السلام را معرفى كرده فرمود: اى مردم، آيا من صاحب اختيارتر از شما نسبت به خودتان نيستم؟ گفتند: آرى يا رسول اللَّه. حضرت نگاهى به آسمان كرد و فرمود: خدايا شاهد باش - و اين كار را سه بار تكرار كرد - سپس فرمود: بدانيد كه هر كس من مولا و صاحب اختيار او هستم اين على مولا و صاحب اختيار اوست. اللهم وال من والاه و عادِ من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۴۲. </ref></big>
| | پيامبر صلى الله عليه و آله در ماجراى معروف و مشهور روز غدير اميرالمؤمنين عليه السلام را معرفى كرده فرمود: اى مردم، آيا من صاحب اختيارتر از شما نسبت به خودتان نيستم؟ گفتند: آرى يا رسول اللَّه. حضرت نگاهى به آسمان كرد و فرمود: خدايا شاهد باش - و اين كار را سه بار تكرار كرد - سپس فرمود: بدانيد كه هر كس من مولا و صاحب اختيار او هستم اين على مولا و صاحب اختيار اوست. اللهم وال من والاه و عادِ من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۴۲. </ref> |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span> | | <span dir="RTL"></span> |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span>'''<big>ج) هزاران شاهد در غدير</big>'''
| | '''ج) هزاران شاهد در غدير''' |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span><big>شاهد در روز انكارِ حق به كار مى آيد، تا با شهادت خويش غدير از دست رفته را به رخ طرفداران سقيفه بكشد و آنان را بر سر جايشان بنشاند. اما بر غديرِ عزيز بايد گريست كه با شاهدان ده ها هزار نفرى همچنان مظلوم ماند و حقش علناً غصب شد. حتى اشتهار صد و بيست هزار نفرى آن كه در بازگشت حاجيان نزد خويشان و دوستانشان تبديل به شهرت ميليونى شده بود، نتوانست مانع ام الفساد صحيفه ملعونه شود!</big>
| | شاهد در روز انكارِ حق به كار مى آيد، تا با شهادت خويش غدير از دست رفته را به رخ طرفداران سقيفه بكشد و آنان را بر سر جايشان بنشاند. اما بر غديرِ عزيز بايد گريست كه با شاهدان ده ها هزار نفرى همچنان مظلوم ماند و حقش علناً غصب شد. حتى اشتهار صد و بيست هزار نفرى آن كه در بازگشت حاجيان نزد خويشان و دوستانشان تبديل به شهرت ميليونى شده بود، نتوانست مانع ام الفساد صحيفه ملعونه شود! |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span><big>امام صادق عليه السلام به همين نكته اعتقادساز در دين ما اشاره كرده با تعجب مى فرمايد: تعجب است از آنچه على بن ابى طالب عليه السلام كشيده است! (در روز غدير) آن حضرت اين همه شاهد داشت ولى نتوانست حق خود را بگيرد، در حالى كه مردم با دو شاهد حق خود را مى گيرند!</big>
| | امام صادق عليه السلام به همين نكته اعتقادساز در دين ما اشاره كرده با تعجب مى فرمايد: تعجب است از آنچه على بن ابى طالب عليه السلام كشيده است! (در روز غدير) آن حضرت اين همه شاهد داشت ولى نتوانست حق خود را بگيرد، در حالى كه مردم با دو شاهد حق خود را مى گيرند! |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span><big>اين همه از اهل مدينه با حضرت در حج بودند و در بازگشت پنج هزار نفر از اهل مكه همراه حضرت تا غدير آمدند و در آنجا ولايت على عليه السلام را اعلان فرمود.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۴۰ ح ۳۳.</ref></big>
| | اين همه از اهل مدينه با حضرت در حج بودند و در بازگشت پنج هزار نفر از اهل مكه همراه حضرت تا غدير آمدند و در آنجا ولايت على عليه السلام را اعلان فرمود.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۴۰ ح ۳۳.</ref> |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span> | | <span dir="RTL"></span> |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span><big>'''د) تغافل اكثريت مردم از غدير'''</big>
| | '''د) تغافل اكثريت مردم از غدير''' |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span><big>فراموشى جرم نيست، اما تغافل جنايت بر عليه حقيقت است؛ به خصوص اگر فرياد حق طلبى مظلوم به گوش شاهد رسيده باشد. جالب تر هنگامى است كه اين فراموشى زدگى دسته جمعى باشد و همه حاضرانِ واقعه چشم در چشم يكديگر لب از ابراز حقيقت فرو بندند، و شرم و حيا و حتى وجدان را زير پا گذارند.</big>
| | فراموشى جرم نيست، اما تغافل جنايت بر عليه حقيقت است؛ به خصوص اگر فرياد حق طلبى مظلوم به گوش شاهد رسيده باشد. جالب تر هنگامى است كه اين فراموشى زدگى دسته جمعى باشد و همه حاضرانِ واقعه چشم در چشم يكديگر لب از ابراز حقيقت فرو بندند، و شرم و حيا و حتى وجدان را زير پا گذارند. |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span><big>اين همان چيزى بود كه غدير دچارش شد و از ۱۲۰ هزار شاهد تنها سه نفر اعلان آمادگى كردند و بقيه نيامدند، حتى زمانى كه صاحب غدير بر در خانه هايشان رفت و از آنان كمک خواست.</big>
| | اين همان چيزى بود كه غدير دچارش شد و از ۱۲۰ هزار شاهد تنها سه نفر اعلان آمادگى كردند و بقيه نيامدند، حتى زمانى كه صاحب غدير بر در خانه هايشان رفت و از آنان كمک خواست. |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span><big>امام صادق عليه السلام اين مظلوميت مكرر غدير را با سابقه ديگرى كه مردم در تغافل داشتند چنين بيان فرموده است:</big>
| | امام صادق عليه السلام اين مظلوميت مكرر غدير را با سابقه ديگرى كه مردم در تغافل داشتند چنين بيان فرموده است: |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span><big>مردم درباره روز غدير خم خود را به غفلت زدند همان گونه كه در روز مشربه امّ ابراهيم خود را به غفلت زدند! روز مشربه مردم اطراف حضرت بودند كه اميرالمؤمنين عليه السلام آمد، ولى براى حضرت جا باز نكردند!!</big>
| | مردم درباره روز غدير خم خود را به غفلت زدند همان گونه كه در روز مشربه امّ ابراهيم خود را به غفلت زدند! روز مشربه مردم اطراف حضرت بودند كه اميرالمؤمنين عليه السلام آمد، ولى براى حضرت جا باز نكردند!! |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span><big>پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: اى مردم، آيا در حالى كه من زنده ام و در بين شما هستم به اهل بيت من بى اعتنايى مى كنيد؟ بدانيد اگر من از ميان شما غايب شوم خداوند از شما غايب نمى شود...!<ref>اثبات الهداة: ج ۱ ص ۵۲۶ ح ۲۸۵.</ref></big>
| | پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: اى مردم، آيا در حالى كه من زنده ام و در بين شما هستم به اهل بيت من بى اعتنايى مى كنيد؟ بدانيد اگر من از ميان شما غايب شوم خداوند از شما غايب نمى شود...!<ref>اثبات الهداة: ج ۱ ص ۵۲۶ ح ۲۸۵.</ref> |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span> | | <span dir="RTL"></span> |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span>'''<big>هـ) اقرار غاصبين درباره غدير در شوراى عمر</big>'''
| | '''هـ) اقرار غاصبين درباره غدير در شوراى عمر''' |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span><big>در موقعيتى كه عمر كشته شد و شش نفر را براى خلافت معرفى كرد، اقرار همه پنج نفر به غدير يعنى حق مسلم على عليه السلام در خلافت، و به معناى تسليم اين مقام به آن حضرت و ابطال پيشنهاد عمر است.</big>
| | در موقعيتى كه عمر كشته شد و شش نفر را براى خلافت معرفى كرد، اقرار همه پنج نفر به غدير يعنى حق مسلم على عليه السلام در خلافت، و به معناى تسليم اين مقام به آن حضرت و ابطال پيشنهاد عمر است. |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span><big>اميرالمؤمنين عليه السلام در آن مجلس به عنوان [[اتمام حجت]] برخاست و پنج نفر ديگر را درباره غدير قسم داد و پرسيد:</big>
| | اميرالمؤمنين عليه السلام در آن مجلس به عنوان [[اتمام حجت]] برخاست و پنج نفر ديگر را درباره غدير قسم داد و پرسيد: |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span><big>شما را به خدا قسم مى دهم، آيا در بين شما غير از من كسى هست كه پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير خم او را به امر خداوند منصوب كرده و فرموده باشد: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ، فَليُبَلِّغِ الشاهِدُ الغائِبَ؟</big>
| | شما را به خدا قسم مى دهم، آيا در بين شما غير از من كسى هست كه پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير خم او را به امر خداوند منصوب كرده و فرموده باشد: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ، فَليُبَلِّغِ الشاهِدُ الغائِبَ؟ |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span><big>همه اقرار كردند و گفتند: كسى جز تو صاحب اين فضيلت نيست.</big>
| | همه اقرار كردند و گفتند: كسى جز تو صاحب اين فضيلت نيست. |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span><big>حضرت بُعد ديگرى از غدير را مطرح كرده در ادامه قسم دادنش فرمود: آيا كسى غير از من در بين شما هست كه پيامبر صلى الله عليه و آله در جُحفه، كنار درختان غدير خم به او فرموده باشد: هر كس تو را اطاعت كند مرا اطاعت كرده و هر كس مرا اطاعت كند خدا را اطاعت كرده است؛ و هر كس از تو سرپيچى كند مرا عصيان نموده و هر كس از من سرپيچى كند از خداى تعالى سرپيچى كرده است؟</big>
| | حضرت بُعد ديگرى از غدير را مطرح كرده در ادامه قسم دادنش فرمود: آيا كسى غير از من در بين شما هست كه پيامبر صلى الله عليه و آله در جُحفه، كنار درختان غدير خم به او فرموده باشد: هر كس تو را اطاعت كند مرا اطاعت كرده و هر كس مرا اطاعت كند خدا را اطاعت كرده است؛ و هر كس از تو سرپيچى كند مرا عصيان نموده و هر كس از من سرپيچى كند از خداى تعالى سرپيچى كرده است؟ |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span><big>همه در پاسخ به قسم دادن اميرالمؤمنين عليه السلام اقرار كردند و گفتند: كسى جز تو صاحب اين مقام نيست.</big>
| | همه در پاسخ به قسم دادن اميرالمؤمنين عليه السلام اقرار كردند و گفتند: كسى جز تو صاحب اين مقام نيست. |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span><big>اگر چه طرح اين شورا براى ممانعت از حق صاحب غدير بود و عملاً هم به اقرار خود عمل نكردند و عثمان را انتخاب كردند؛ اما اقرار اين پنج نفر در موقعيت انتخاب خليفه دليل بر اشتهار خبر غدير دارد، تا آنجا كه در چنين موقعيت حساسى هم نتوانستند آن را انكار كنند.<ref>بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۳۳۲، ۳۵۱، ۳۷۳، ۳۸۱.</ref></big>
| | اگر چه طرح اين شورا براى ممانعت از حق صاحب غدير بود و عملاً هم به اقرار خود عمل نكردند و عثمان را انتخاب كردند؛ اما اقرار اين پنج نفر در موقعيت انتخاب خليفه دليل بر اشتهار خبر غدير دارد، تا آنجا كه در چنين موقعيت حساسى هم نتوانستند آن را انكار كنند.<ref>بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۳۳۲، ۳۵۱، ۳۷۳، ۳۸۱.</ref> |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span> | | <span dir="RTL"></span> |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span>'''<big>و) اقرار جمعيت به غدير در مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله</big>'''
| | '''و) اقرار جمعيت به غدير در مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله''' |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span><big>اگر همه حاضران مسجد نبوى كه دويست نفر آنان از مهاجر وانصار باشند، به فاصله بيست سال بعد از واقعه غدير، قسم ياد كنند كه در غدير بودها ند و «مَن كُنتُ مَولاهُ ...» را شنيده اند، آيا اين بهترين شاهد بر شهرت خبر غدير نيست؟ به خصوص آنكه غاصب سوم حق غدير زنده باشد و حكومت را در دست داشته باشد، و با اين همه صحابه حاضر به چنين شهادت و گواهى باشند!!</big>
| | اگر همه حاضران مسجد نبوى كه دويست نفر آنان از مهاجر وانصار باشند، به فاصله بيست سال بعد از واقعه غدير، قسم ياد كنند كه در غدير بودها ند و «مَن كُنتُ مَولاهُ ...» را شنيده اند، آيا اين بهترين شاهد بر شهرت خبر غدير نيست؟ به خصوص آنكه غاصب سوم حق غدير زنده باشد و حكومت را در دست داشته باشد، و با اين همه صحابه حاضر به چنين شهادت و گواهى باشند!! |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span><big>اين اتفاق هنگامى افتاد كه در زمان عثمان مجلس بزرگى در مسجد نبوى با حضور صحابه تشكيل شد. اميرالمؤمنين عليه السلام در اين مجلس داستان غدير را به طور بسيار مفصل بيان فرمود، و مردم را قسم داد كه اگر در اين ماجرا حاضر بوده يا آن را شنيده اند گواهى دهند. قسمتى از كلام حضرت در تبليغ غدير چنين بود:</big>
| | اين اتفاق هنگامى افتاد كه در زمان عثمان مجلس بزرگى در مسجد نبوى با حضور صحابه تشكيل شد. اميرالمؤمنين عليه السلام در اين مجلس داستان غدير را به طور بسيار مفصل بيان فرمود، و مردم را قسم داد كه اگر در اين ماجرا حاضر بوده يا آن را شنيده اند گواهى دهند. قسمتى از كلام حضرت در تبليغ غدير چنين بود: |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span><big>خداوند به پيامبرش دستور داد تا واليان امرشان را معرفى كند و ولايت را مانند نماز و زكات و روزه و حج تفسير نمايد. اين بود كه در غدير خم مرا منصوب نمود و در خطابهاى فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ. در آنجا سلمان پرسيد: ولايت او چگونه است؟ فرمود: ولايت او همچون ولايت من است. هر كس من نسبت به او صاحب اختيار بودهام على هم نسبت به او صاحب اختيار است.</big>
| | خداوند به پيامبرش دستور داد تا واليان امرشان را معرفى كند و ولايت را مانند نماز و زكات و روزه و حج تفسير نمايد. اين بود كه در غدير خم مرا منصوب نمود و در خطابهاى فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ. در آنجا سلمان پرسيد: ولايت او چگونه است؟ فرمود: ولايت او همچون ولايت من است. هر كس من نسبت به او صاحب اختيار بودهام على هم نسبت به او صاحب اختيار است. |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span><big>همه جمعيت مسجد گفتند: آرى به خدا قسم. اين را شنيديم و همان طور كه گفتى حاضر بوديم ... . حضرت فرمود: شما را به خدا قسم مىدهم كسانى كه از دو لب پيامبر صلى الله عليه و آله اين مطلب را به ياد دارند برخيزند و شهادت دهند.</big>
| | همه جمعيت مسجد گفتند: آرى به خدا قسم. اين را شنيديم و همان طور كه گفتى حاضر بوديم ... . حضرت فرمود: شما را به خدا قسم مىدهم كسانى كه از دو لب پيامبر صلى الله عليه و آله اين مطلب را به ياد دارند برخيزند و شهادت دهند. |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span><big>در اينجا چند نفر از بزرگان صحابه يعنى مقداد و ابوذر و عمار و براء بن عازب و زيد بن ارقم برخاستند و گفتند: ما شهادت مىدهيم كه سخن پيامبر صلى الله عليه و آله را به ياد داريم آن هنگام كه تو در كنار آن حضرت بر فراز منبر در غدير ايستاده بودى و آن حضرت آن سخنان را درباره تو مى فرمود.</big>
| | در اينجا چند نفر از بزرگان صحابه يعنى مقداد و ابوذر و عمار و براء بن عازب و زيد بن ارقم برخاستند و گفتند: ما شهادت مىدهيم كه سخن پيامبر صلى الله عليه و آله را به ياد داريم آن هنگام كه تو در كنار آن حضرت بر فراز منبر در غدير ايستاده بودى و آن حضرت آن سخنان را درباره تو مى فرمود. |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span><big>در جامعه ظلمانى و غبارِ سقيفه گرفته زمانِ عثمان، تبليغ و دفاع از غدير با استناد به شهرت آن انجام گرفته است. اقرارِ جمعِ بزرگى از صحابه نشانگرِ فراگيرى و اشتهار واقعه است، با توجه به گذشت زمانى كه در آن تلاش بى وقفه براى نابودى فرهنگ غدير و به فراموشى سپردن آن انجام مى شد.<ref>بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۴۱۰-۴۱۲.</ref></big>
| | در جامعه ظلمانى و غبارِ سقيفه گرفته زمانِ عثمان، تبليغ و دفاع از غدير با استناد به شهرت آن انجام گرفته است. اقرارِ جمعِ بزرگى از صحابه نشانگرِ فراگيرى و اشتهار واقعه است، با توجه به گذشت زمانى كه در آن تلاش بى وقفه براى نابودى فرهنگ غدير و به فراموشى سپردن آن انجام مى شد.<ref>بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۴۱۰-۴۱۲.</ref> |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span> | | <span dir="RTL"></span> |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span>'''<big>ز) شهادت گروهى به غدير پس از ۲۵ سال</big>'''
| | '''ز) شهادت گروهى به غدير پس از ۲۵ سال''' |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span><big>با گذشت بيست و پنج سال، چه كسى احتمال مى داد خاكسترِ سياه سقيفه اثرى از غدير در دل ها باقى گذاشته باشد. اما بنيانگذارش چنان برنامه اى تدارک ديده كه هيچ اقدامى قادر به محو آن نمى توانست باشد.</big>
| | با گذشت بيست و پنج سال، چه كسى احتمال مى داد خاكسترِ سياه سقيفه اثرى از غدير در دل ها باقى گذاشته باشد. اما بنيانگذارش چنان برنامه اى تدارک ديده كه هيچ اقدامى قادر به محو آن نمى توانست باشد. |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span><big>اكنون صاحب غدير حكومت را در دست داشت و كار زدودنِ آثار سقيفه آغاز شده بود. احياى غدير نشانه گيرى قلب سقيفه با تير فولادين ولايت بود، كه اميرالمؤمنين عليه السلام در اولين اقدامات خود دست به كار آن شد.</big>
| | اكنون صاحب غدير حكومت را در دست داشت و كار زدودنِ آثار سقيفه آغاز شده بود. احياى غدير نشانه گيرى قلب سقيفه با تير فولادين ولايت بود، كه اميرالمؤمنين عليه السلام در اولين اقدامات خود دست به كار آن شد. |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span><big>شيوه تبليغ غدير در آن شرايط، استفاده از شهرت و شيوع خبر آن بود كه طرفداران سقيفه هم به عنوان جذابترين خاطره زندگى آن را به ياد داشتند، حتى اگر جنگ بدر و اُحُد و [[خیبر]] را فراموش كرده بودند!</big>
| | شيوه تبليغ غدير در آن شرايط، استفاده از شهرت و شيوع خبر آن بود كه طرفداران سقيفه هم به عنوان جذابترين خاطره زندگى آن را به ياد داشتند، حتى اگر جنگ بدر و اُحُد و [[خیبر]] را فراموش كرده بودند! |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span><big>در چنين شرايطى كه سقيفه رنگ مىباخت و صاحب غدير براى احياى آن آستين بالا زده بود، و عِدهاى از صحابه حاضر در غدير نيز در اجتماع حضور داشتند، اميرالمؤمنين عليه السلام مجلسى استثنائى براى اين منظور تدارک ديد.</big>
| | در چنين شرايطى كه سقيفه رنگ مىباخت و صاحب غدير براى احياى آن آستين بالا زده بود، و عِدهاى از صحابه حاضر در غدير نيز در اجتماع حضور داشتند، اميرالمؤمنين عليه السلام مجلسى استثنائى براى اين منظور تدارک ديد. |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span><big>آن حضرت طى يک دعوت عمومى مردم را به ميدان بزرگ كوفه فرا خواند، كه مقابل مسجد كوفه و ساختمان حكومتىِ دار الاماره قرار داشت. در آنجا منبرى نصب كردند و مردم جمع شدند و مجلسى بسيار عظيم و پر ابهت تشكيل شد.</big>
| | آن حضرت طى يک دعوت عمومى مردم را به ميدان بزرگ كوفه فرا خواند، كه مقابل مسجد كوفه و ساختمان حكومتىِ دار الاماره قرار داشت. در آنجا منبرى نصب كردند و مردم جمع شدند و مجلسى بسيار عظيم و پر ابهت تشكيل شد. |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span><big>استفاده از شهرت غدير براى نسلى كه ربع قرن از آن فاصله داشتند، فقط به اين طريق عملى مىشد كه حاضران ۲۵ سال پيش در غدير در پيشگاه ملت بپا خيزند و آنچه به چشم خود ديده اند بازگو كنند. اين بود كه اميرالمؤمنين عليه السلام بر فراز منبر قرار گرفت و اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله در رديف هاى اول جلوى منبر نشستند. در اين حال كه مردم نمى دانستند حضرت از كجا آغاز خواهد كرد و هدف از اين اجتماع چيست، اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود:</big>
| | استفاده از شهرت غدير براى نسلى كه ربع قرن از آن فاصله داشتند، فقط به اين طريق عملى مىشد كه حاضران ۲۵ سال پيش در غدير در پيشگاه ملت بپا خيزند و آنچه به چشم خود ديده اند بازگو كنند. اين بود كه اميرالمؤمنين عليه السلام بر فراز منبر قرار گرفت و اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله در رديف هاى اول جلوى منبر نشستند. در اين حال كه مردم نمى دانستند حضرت از كجا آغاز خواهد كرد و هدف از اين اجتماع چيست، اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span><big>به خدا قسم مى دهم باقيماندگان از كسانى كه پيامبر صلى الله عليه و آله را ديده اند، و در روز غدير خم در بازگشت از [[حجةالوداع]] از آن حضرت شنيده اند كه درباره من - در حالى كه دستان مرا بلند كرده بود - فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ وَ انصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ وَ اَحِبَّ مَن اَحَبَّهُ. قسم مى دهم هر كس اين واقعه را حاضر بوده و به چشم خود ديده و به گوش خود شنيده، برخيزد و شهادت دهد.</big>
| | به خدا قسم مى دهم باقيماندگان از كسانى كه پيامبر صلى الله عليه و آله را ديده اند، و در روز غدير خم در بازگشت از [[حجةالوداع]] از آن حضرت شنيده اند كه درباره من - در حالى كه دستان مرا بلند كرده بود - فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ وَ انصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ وَ اَحِبَّ مَن اَحَبَّهُ. قسم مى دهم هر كس اين واقعه را حاضر بوده و به چشم خود ديده و به گوش خود شنيده، برخيزد و شهادت دهد. |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span><big>پس از اين كلام حضرت، عده زيادى - كه حداقل سى نفر ذكر شده اند - برخاستند و واقعه و خطبه غدير را بازگو نمودند و شهادت خود را نسبت به آن اعلام كردند.</big>
| | پس از اين كلام حضرت، عده زيادى - كه حداقل سى نفر ذكر شده اند - برخاستند و واقعه و خطبه غدير را بازگو نمودند و شهادت خود را نسبت به آن اعلام كردند. |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span><big>اميرالمؤمنين عليه السلام ديد چند نفر از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله براى شهادت برنخاستند، و گويى سكوت آنان توجه مردم را جلب كرده بود. لازم بود براى اثبات شهرت غدير و جلوگيرى از هر گونه شک و شبهه درباره آن اقدامى صورت گيرد كه لال مانده هاى سقيفه را بر سر جايشان بنشاند.</big>
| | اميرالمؤمنين عليه السلام ديد چند نفر از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله براى شهادت برنخاستند، و گويى سكوت آنان توجه مردم را جلب كرده بود. لازم بود براى اثبات شهرت غدير و جلوگيرى از هر گونه شک و شبهه درباره آن اقدامى صورت گيرد كه لال مانده هاى سقيفه را بر سر جايشان بنشاند. |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span><big>لذا فرمود: در جلوى اين منبر چهار نفر از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله هستند (كه از آنها انتظار شهادت دادن مى رود) كه عبارتند از انس بن مالک و براء بن عازب و اشعث بن قيس و خالد بن يزيد. سپس رو به آنان كرده فرمود: شما كه در غدير حاضر بوده ايد، چرا برنمى خيزيد و شهادت نمى دهيد؟ گفتند: سنِّ ما بالا رفته و فراموش كرده ايم!!! حضرت هر يک از آنان را - به دليل اينكه دانسته كتمان مى كنند - نفرين كرد، اما اين چهار نفر بر عناد خود ادامه دادند و براى شهادت برنخاستند. خدا هم هر يک را به نفرين اميرالمؤمنين عليه السلام مبتلا كرد.</big>
| | لذا فرمود: در جلوى اين منبر چهار نفر از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله هستند (كه از آنها انتظار شهادت دادن مى رود) كه عبارتند از انس بن مالک و براء بن عازب و اشعث بن قيس و خالد بن يزيد. سپس رو به آنان كرده فرمود: شما كه در غدير حاضر بوده ايد، چرا برنمى خيزيد و شهادت نمى دهيد؟ گفتند: سنِّ ما بالا رفته و فراموش كرده ايم!!! حضرت هر يک از آنان را - به دليل اينكه دانسته كتمان مى كنند - نفرين كرد، اما اين چهار نفر بر عناد خود ادامه دادند و براى شهادت برنخاستند. خدا هم هر يک را به نفرين اميرالمؤمنين عليه السلام مبتلا كرد. |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span><big>چهار نفر ديگر هم بودند كه براى شهادت برنخاستند و حضرت هر يک از آنان را نيز نفرينى كرد كه مبتلا شدند: زيد بن ارقم<ref>جالب است كه زيد بن ارقم در زمان عثمان به درخواست اميرالمؤمنين عليه السلام در مسجد پيامبرصلى الله عليه وآله و در حضور مردم درباره غدير شهادت داد، گذشته از اينكه متن كامل خطبه غدير را هم نقل كرده است؛ ولى در چنين مجلسى كه در سايه امنيت صاحب غدير به راحتى مىتوانست شهادت دهد، از شهادت درباره آن سرباز زد! به دو مورد مذكور در بخش اول كتاب «تبليغ غدير در سيره معصومين عليهم السلام» مراجعه شود.</ref>، جرير بن عبداللَّه بجلى، يزيد بن وديعه، عبدالرحمن بن مدلج؛ و بدين صورت بر همه ثابت شد كه شهرت و معروفيت غدير مسئله اى انكار ناپذير است.<ref>بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۴۴۷ و ج ۳۷ ص ۱۹۹. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۸۹، ۴۹۰. الغدير: ج ۱ ص ۹۳. مسند احمد: ج ۱ ص ۸۴ . شرح نهج البلاغه: ج ۱ ص ۳۶۱ و ج ۴ ص ۴۸۸. تاريخ ابن عساكر: ج ۳ ص ۵۰ .</ref></big>
| | چهار نفر ديگر هم بودند كه براى شهادت برنخاستند و حضرت هر يک از آنان را نيز نفرينى كرد كه مبتلا شدند: زيد بن ارقم<ref>جالب است كه زيد بن ارقم در زمان عثمان به درخواست اميرالمؤمنين عليه السلام در مسجد پيامبرصلى الله عليه وآله و در حضور مردم درباره غدير شهادت داد، گذشته از اينكه متن كامل خطبه غدير را هم نقل كرده است؛ ولى در چنين مجلسى كه در سايه امنيت صاحب غدير به راحتى مىتوانست شهادت دهد، از شهادت درباره آن سرباز زد! به دو مورد مذكور در بخش اول كتاب «تبليغ غدير در سيره معصومين عليهم السلام» مراجعه شود.</ref>، جرير بن عبداللَّه بجلى، يزيد بن وديعه، عبدالرحمن بن مدلج؛ و بدين صورت بر همه ثابت شد كه شهرت و معروفيت غدير مسئله اى انكار ناپذير است.<ref>بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۴۴۷ و ج ۳۷ ص ۱۹۹. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۸۹، ۴۹۰. الغدير: ج ۱ ص ۹۳. مسند احمد: ج ۱ ص ۸۴ . شرح نهج البلاغه: ج ۱ ص ۳۶۱ و ج ۴ ص ۴۸۸. تاريخ ابن عساكر: ج ۳ ص ۵۰ .</ref> |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span> | | <span dir="RTL"></span> |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span>'''<big>ح) اقرار صحابه به غدير پس از ۵۰ سال</big>'''
| | '''ح) اقرار صحابه به غدير پس از ۵۰ سال''' |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span><big>با گذشت پنجاه سال از غدير و در زمانى كه صاحب غدير را علناً بر فراز منبرها مورد سب و لعن قرار مى دادند، باز هم غدير است و شهرت آن!! تاريخ نويسان متحير مانده اند كه غدير چقدر مشهور بوده كه وقتى سومين امام غدير يعنى سيدالشهداء عليه السلام در مراسم حجّى كه به دستور معاويه اداره مى شود، مردم را درباره آن قسم مى دهد ۲۰۰ نفر صحابى و ۵۰۰ نفر از تابعين به آن اقرار مى كنند.</big>
| | با گذشت پنجاه سال از غدير و در زمانى كه صاحب غدير را علناً بر فراز منبرها مورد سب و لعن قرار مى دادند، باز هم غدير است و شهرت آن!! تاريخ نويسان متحير مانده اند كه غدير چقدر مشهور بوده كه وقتى سومين امام غدير يعنى سيدالشهداء عليه السلام در مراسم حجّى كه به دستور معاويه اداره مى شود، مردم را درباره آن قسم مى دهد ۲۰۰ نفر صحابى و ۵۰۰ نفر از تابعين به آن اقرار مى كنند. |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span><big>امام حسين عليه السلام با ابراز انزجار و تنفر از اقدامات معاويه بر ضد اميرالمؤمنين عليه السلام غدير را مطرح كرد و حاضرين را قسم داد و فرمود: شما را به خدا قسم مى دهم، آيا مى دانيد كه پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير خم على بن ابى طالب عليه السلام را منصوب كرد و ولايت را براى او اعلام نمود و فرمود: بايد حاضران به غايبان خبر دهند؟ جمعيت حاضر گفتند: آرى به خدا قسم.<ref>كتاب سليم: حديث ۲۶. </ref></big> <big>و اين به معناى اشتهار غدير در اوج خفقان اموى بود.</big>
| | امام حسين عليه السلام با ابراز انزجار و تنفر از اقدامات معاويه بر ضد اميرالمؤمنين عليه السلام غدير را مطرح كرد و حاضرين را قسم داد و فرمود: شما را به خدا قسم مى دهم، آيا مى دانيد كه پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير خم على بن ابى طالب عليه السلام را منصوب كرد و ولايت را براى او اعلام نمود و فرمود: بايد حاضران به غايبان خبر دهند؟ جمعيت حاضر گفتند: آرى به خدا قسم.<ref>كتاب سليم: حديث ۲۶. </ref> و اين به معناى اشتهار غدير در اوج خفقان اموى بود. |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span> | | <span dir="RTL"></span> |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span>'''<big>۴. تبليغ غدير با استناد به خطابه آن</big>'''
| | '''۴. تبليغ غدير با استناد به خطابه آن''' |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span><big>تبليغ غدير با استناد به ركن اصلى آن كه خطابه يك ساعته پيامبر صلى الله عليه و آله است، از روش هايى است كه در تبليغ غدير توسط معصومين عليهم السلام موارد متعددى دارد. از متن خطبه هم اكثراً استناد به جمله «مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ» است كه قُلّه و اوج كلام و پيام اصلى غدير است.</big>
| | تبليغ غدير با استناد به ركن اصلى آن كه خطابه يك ساعته پيامبر صلى الله عليه و آله است، از روش هايى است كه در تبليغ غدير توسط معصومين عليهم السلام موارد متعددى دارد. از متن خطبه هم اكثراً استناد به جمله «مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ» است كه قُلّه و اوج كلام و پيام اصلى غدير است. |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span><big>در واقع استدلال به لُبِّ غدير و هدف اصلى آن و تابلوى بلندش يكى از روش هايى است كه در اتمام حجت هاى مربوط به غدير جلب توجه مى كند.</big>
| | در واقع استدلال به لُبِّ غدير و هدف اصلى آن و تابلوى بلندش يكى از روش هايى است كه در اتمام حجت هاى مربوط به غدير جلب توجه مى كند. |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span><big>شايد بتوان گفت: چون اين جمله غدير بين همه مسلّم است و هر كس هر اندازه از غدير را انكار كرده حداقل اين جمله را پذيرفته، لذا استناد به جمله مزبور در احتجاج ها بسيار به چشم مى خورد. ذيلاً سه مورد از موارد استناد به خطبه غدير را مى آوريم:</big>
| | شايد بتوان گفت: چون اين جمله غدير بين همه مسلّم است و هر كس هر اندازه از غدير را انكار كرده حداقل اين جمله را پذيرفته، لذا استناد به جمله مزبور در احتجاج ها بسيار به چشم مى خورد. ذيلاً سه مورد از موارد استناد به خطبه غدير را مى آوريم: |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span> | | <span dir="RTL"></span> |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span>'''<big>الف) استناد به خطابه غدير هفت روز پس از پيامبر صلى الله عليه و آله</big>'''
| | '''الف) استناد به خطابه غدير هفت روز پس از پيامبر صلى الله عليه و آله''' |
| | |
| | تشريح كيفيت خطابه غدير در مقام تبليغ آن، حاكى از مراسم و برنامه مفصل و حساب شده اى است كه براى اين امر مهم تدارک ديده شده بود. |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span><big>تشريح كيفيت خطابه غدير در مقام تبليغ آن، حاكى از مراسم و برنامه مفصل و حساب شده اى است كه براى اين امر مهم تدارک ديده شده بود.</big>
| | اين برخورد در دفاع از غدير به مخاطب مى فهماند كه هيچ كس با چنين امر عظيمى نمى تواند به مبارزه برخيزد و در صدد محو آن از صفحات تاريخ اسلام باشد. |
|
| |
|
| <span dir="RTL"></span><big>اين برخورد در دفاع از غدير به مخاطب مى فهماند كه هيچ كس با چنين امر عظيمى نمى تواند به مبارزه برخيزد و در صدد محو آن از صفحات تاريخ اسلام باشد.</big>
| | هفت روز پس از شهادت پيامبر صلى الله عليه وآله، اميرالمؤمنين عليه السلام رو در روى غاصبين خلافت در مسجد اولين اتمام حجت خود را با مطرح كردن خطابه غدير و بيان جزئيات آن آغاز كرد و فرمود: |
|
| |
|
| <big>هفت روز پس از شهادت پيامبر صلى الله عليه وآله، اميرالمؤمنين عليه السلام رو در روى غاصبين خلافت در مسجد اولين اتمام حجت خود را با مطرح كردن خطابه غدير و بيان جزئيات آن آغاز كرد و فرمود:</big>
| | خداوند تعالى مرا به وصايت پيامبر صلى الله عليه و آله اختصاص داد و به خلافت او در امتش برگزيد ... . پيامبر صلى الله عليه و آله به [[حجةالوداع]] رفت و سپس به غدير خم آمد. در آنجا شبيه منبرى براى او ساخته شد و بر فراز آن رفت و بازوى مرا گرفت و بلند كرد به حدى كه سفيدى زير بغلش ديده شد و در آن مجلس با صداى بلند فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ.<ref>الكافى: ج ۸ (الروضه) ص ۲۷. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۸ ح ۷۲. </ref> |
|
| |
|
| <big>خداوند تعالى مرا به وصايت پيامبر صلى الله عليه و آله اختصاص داد و به خلافت او در امتش برگزيد ... . پيامبر صلى الله عليه و آله به [[حجةالوداع]] رفت و سپس به غدير خم آمد. در آنجا شبيه منبرى براى او ساخته شد و بر فراز آن رفت و بازوى مرا گرفت و بلند كرد به حدى كه سفيدى زير بغلش ديده شد و در آن مجلس با صداى بلند فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ.<ref>الكافى: ج ۸ (الروضه) ص ۲۷. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۸ ح ۷۲. </ref></big>
| |
|
| |
|
|
| |
|
| <big>'''ب) نشر متن كامل خطابه غدير صد سال پس از واقعه'''</big>
| |
|
| |
|
| <big>خفقان سقيفه و بنى اميه اين آرزو را بر دل دوستان غدير گذاشت كه جزئيات مفصل ماجرا را از لبان مبارک امام معصوم بشنوند. با انقراض بنى اميه و قبل از تسلط بنى عباس، فرصت مناسبى بود تا امام پنجم غدير براى اولين بار جزئياتى از محل خطابه و كيفيت آماده سازى آن را بازگو كند و متن كامل خطبه را در اختيار دوستداران غدير قرار دهد.</big>
| | '''ب) نشر متن كامل خطابه غدير صد سال پس از واقعه''' |
|
| |
|
| <big>اين يعنى به ما بفهماند كه واقعه اى در سه روز با خطابه اى به طول بيش از يک ساعت، چه نعمت عظيمى در تاريخ اعتقادى ماست كه تا قيامت موظف به نشر و ابلاغ آن به نسل هاى بعد هستيم.</big>
| | خفقان سقيفه و بنى اميه اين آرزو را بر دل دوستان غدير گذاشت كه جزئيات مفصل ماجرا را از لبان مبارک امام معصوم بشنوند. با انقراض بنى اميه و قبل از تسلط بنى عباس، فرصت مناسبى بود تا امام پنجم غدير براى اولين بار جزئياتى از محل خطابه و كيفيت آماده سازى آن را بازگو كند و متن كامل خطبه را در اختيار دوستداران غدير قرار دهد. |
|
| |
|
| <big>امام باقر عليه السلام در شرح مفصلى از ماجراى غدير ساخت منبر غدير را اين گونه شرح داد:</big>
| | اين يعنى به ما بفهماند كه واقعه اى در سه روز با خطابه اى به طول بيش از يک ساعت، چه نعمت عظيمى در تاريخ اعتقادى ماست كه تا قيامت موظف به نشر و ابلاغ آن به نسل هاى بعد هستيم. |
|
| |
|
| <big>پيامبر صلى الله عليه وآله از جاده اصلى به سمت مسجد غدير آمد كه در آنجا درختانى بود. حضرت دستور داد زير آن درختان پاكسازى شود و سنگ هايى را شبيه منبر روى هم بچينند تا در حال خطابه مشرف بر مردم باشد.</big>
| | امام باقر عليه السلام در شرح مفصلى از ماجراى غدير ساخت منبر غدير را اين گونه شرح داد: |
|
| |
|
| <big>آنگاه مردم از هر سو در برابر منبر جمع شدند و پيامبر صلى الله عليه وآله بر فراز آن سنگ ها ايستاد و خطابه را چنين آغاز كرد: «الحَمدُ للَّهِ الَّذى عَلا فى تَوَحُّدِهِ وَ دَنا فى تَفَرُّدِهِ وَ جَلَّ فى سُلطانِهِ...».<ref>احتجاج: ج ۱ ص ۶۶ . بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۰۱ ح ۸۶ .</ref></big>
| | پيامبر صلى الله عليه وآله از جاده اصلى به سمت مسجد غدير آمد كه در آنجا درختانى بود. حضرت دستور داد زير آن درختان پاكسازى شود و سنگ هايى را شبيه منبر روى هم بچينند تا در حال خطابه مشرف بر مردم باشد. |
|
| |
|
| | آنگاه مردم از هر سو در برابر منبر جمع شدند و پيامبر صلى الله عليه وآله بر فراز آن سنگ ها ايستاد و خطابه را چنين آغاز كرد: «الحَمدُ للَّهِ الَّذى عَلا فى تَوَحُّدِهِ وَ دَنا فى تَفَرُّدِهِ وَ جَلَّ فى سُلطانِهِ...».<ref>احتجاج: ج ۱ ص ۶۶ . بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۰۱ ح ۸۶ .</ref> |
|
| |
|
| '''<big>ج) شرح كيفيت خطابه غدير دويست سال پس از ماجرا</big>'''
| |
|
| |
|
| <big>خفقان بنى عباس به اوج خود رسيده و متوكل ها دشمنى خود را با صاحب غدير علنى كرده اند؛ و اينک دهمين امام غدير را به صورت تبعيد از مدينه به سامرا آورده اند.</big>
| |
|
| |
|
| <big>در چنين شرايط اسفبار و خطرناكى، حضرت امام على النقى عليه السلام زيارتنامه مفصلى براى روز غدير به شيعيان آموخت. آن حضرت ضمن آن زيارت حتى بناى منبر غدير و شرايط و متن خطابه مفصل غدير را بيان فرمود.</big>
| |
|
| |
|
| <big>قسمتى از اين زيارت چنين است:</big>
| | '''ج) شرح كيفيت خطابه غدير دويست سال پس از ماجرا''' |
|
| |
|
| <big>من شهادت مى دهم كه پيامبر صلى الله عليه و آله آنچه را درباره تو از سوى خدا نازل شده بود ابلاغ كرد ... . سپس خدا را بر اين مطلب شاهد گرفت و فرمود: آيا فرمان الهى را به شما نرساندم؟ گفتند: آرى رساندى. فرمود: خدايا شاهد باش و تو براى شاهد بودن و قضاوت بين بندگان كافى هستى.</big>
| | خفقان بنى عباس به اوج خود رسيده و متوكل ها دشمنى خود را با صاحب غدير علنى كرده اند؛ و اينک دهمين امام غدير را به صورت تبعيد از مدينه به سامرا آورده اند. |
|
| |
|
| <big>...شهادت مى دهم كه خداوند به پيامبر صلى الله عليه و آله دستور داد تا صاحب اختيارىِ تو را بر امت علناً اعلام كند تا مقام شامخ تو را بلندتر نمايد و برهان و دليل تو را اعلان نمايد و سخنان باطل را خط بطلان كشد و عذرها را قطع نمايد.</big>
| | در چنين شرايط اسفبار و خطرناكى، حضرت امام على النقى عليه السلام زيارتنامه مفصلى براى روز غدير به شيعيان آموخت. آن حضرت ضمن آن زيارت حتى بناى منبر غدير و شرايط و متن خطابه مفصل غدير را بيان فرمود. |
|
| |
|
| <big>آنگاه كه پيامبر صلى الله عليه و آله از فتنه فاسقين نگران شد و [[تقیه]] از منافقين را مطرح نمود، پروردگار جهان اين آيه را بر او نازل كرد: «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَيكَ مِن رَبِّكَ وَ اِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعصِمُكَ مِنَ النّاسِ».</big>
| | قسمتى از اين زيارت چنين است: |
|
| |
|
| <big>اين بود كه آن حضرت سنگينى سفر را بر خود هموار نمود و در شدت گرماى ظهر بپاخاست و خطبه اى ايراد كرد و شنوانيد و ندا كرد و رسانيد. سپس از همه آنان پرسيد: آيا رسانيدم؟ گفتند: آرى به خدا قسم. عرض كرد: خدايا شاهد باش.</big>
| | من شهادت مى دهم كه پيامبر صلى الله عليه و آله آنچه را درباره تو از سوى خدا نازل شده بود ابلاغ كرد ... . سپس خدا را بر اين مطلب شاهد گرفت و فرمود: آيا فرمان الهى را به شما نرساندم؟ گفتند: آرى رساندى. فرمود: خدايا شاهد باش و تو براى شاهد بودن و قضاوت بين بندگان كافى هستى. |
|
| |
|
| <big>سپس پرسيد: آيا من نسبت به مؤمنين از خودشان صاحب اختيارتر نبوده ام؟ گفتند: آرى. پس دست تو را گرفت و فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ وَ انصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ.<ref>مصباح المتهجد: ص ۶۹۱ . بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۶۰.</ref></big>
| | ...شهادت مى دهم كه خداوند به پيامبر صلى الله عليه و آله دستور داد تا صاحب اختيارىِ تو را بر امت علناً اعلام كند تا مقام شامخ تو را بلندتر نمايد و برهان و دليل تو را اعلان نمايد و سخنان باطل را خط بطلان كشد و عذرها را قطع نمايد. |
|
| |
|
| == <big>پيامبرِ صلى الله عليه و آله مبلّغ<ref>رستاخيز نور (ترجمه كتاب يوم الانسانية، صدر، شانه چى) : ص ۷۹-۸۴.</ref></big> == | | آنگاه كه پيامبر صلى الله عليه و آله از فتنه فاسقين نگران شد و [[تقیه]] از منافقين را مطرح نمود، پروردگار جهان اين آيه را بر او نازل كرد: «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَيكَ مِن رَبِّكَ وَ اِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعصِمُكَ مِنَ النّاسِ». |
| | |
| | اين بود كه آن حضرت سنگينى سفر را بر خود هموار نمود و در شدت گرماى ظهر بپاخاست و خطبه اى ايراد كرد و شنوانيد و ندا كرد و رسانيد. سپس از همه آنان پرسيد: آيا رسانيدم؟ گفتند: آرى به خدا قسم. عرض كرد: خدايا شاهد باش. |
| | |
| | سپس پرسيد: آيا من نسبت به مؤمنين از خودشان صاحب اختيارتر نبوده ام؟ گفتند: آرى. پس دست تو را گرفت و فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ وَ انصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ.<ref>مصباح المتهجد: ص ۶۹۱ . بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۶۰.</ref> |
| | |
| | == پيامبرِ صلى الله عليه و آله مبلّغ<ref>رستاخيز نور (ترجمه كتاب يوم الانسانية، صدر، شانه چى) : ص ۷۹-۸۴.</ref>== |
| <big>رسول خدا صلى الله عليه و آله از ابتداى بعثتش به انذار مردم پرداخته بود، به خصوص در طى سال هايى كه در مكه بود. اصولاً انذار منصبى الهى است كه مخصوص پيامبران است، خواه اين امر خطير را خود به انجام رسانند، يا برعهده ديگران گذارند. رسول خدا صلى الله عليه و آله نيز شريفترين انذاركنندگان و سرور آنان بود، و خداى تعالى او را در آيه شريفه «انما انت منذر»<ref>رعد / ۷. </ref></big> <big>به اين صفت توصيف نموده است.</big> | | <big>رسول خدا صلى الله عليه و آله از ابتداى بعثتش به انذار مردم پرداخته بود، به خصوص در طى سال هايى كه در مكه بود. اصولاً انذار منصبى الهى است كه مخصوص پيامبران است، خواه اين امر خطير را خود به انجام رسانند، يا برعهده ديگران گذارند. رسول خدا صلى الله عليه و آله نيز شريفترين انذاركنندگان و سرور آنان بود، و خداى تعالى او را در آيه شريفه «انما انت منذر»<ref>رعد / ۷. </ref></big> <big>به اين صفت توصيف نموده است.</big> |
|
| |
|
خط ۶۲۸: |
خط ۶۳۹: |
| <big>روزهاى اصلى و حلقه هاى اساسى حيات رسول معظم صلى الله عليه وآله بود. اما هدف نهايى، به گواهى آيه شريفه «و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته» در روز غدير تحقق يافت.</big> | | <big>روزهاى اصلى و حلقه هاى اساسى حيات رسول معظم صلى الله عليه وآله بود. اما هدف نهايى، به گواهى آيه شريفه «و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته» در روز غدير تحقق يافت.</big> |
|
| |
|
| == <big>تشكر از خالِق و مُبلّغ غدير<ref>تبليغ غدير در سيره معصومين عليهم السلام: ص ۱۱.</ref></big> == | | == تشكر از خالِق و مُبلّغ غدير<ref>تبليغ غدير در سيره معصومين عليهم السلام: ص ۱۱.</ref>== |
| <big>اكنون وظيفه ما پيروى دقيق از عملكرد چهارده معصوم عليهم السلام در تبليغ غدير و دفاع از آن است، تا بالاترين امر به معروف را كه رساندن پيام غدير است با آخرين ابزار و برترين كيفيت تا دوردست ترين نقاط جهان، با تداركى براى امروز و آينده هاى غدير به ثمر رسانيم.</big>
| | اكنون وظيفه ما پيروى دقيق از عملكرد چهارده معصوم عليهم السلام در تبليغ غدير و دفاع از آن است، تا بالاترين امر به معروف را كه رساندن پيام غدير است با آخرين ابزار و برترين كيفيت تا دوردست ترين نقاط جهان، با تداركى براى امروز و آينده هاى غدير به ثمر رسانيم. |
| | |
| <big>اينجاست كه از خداوندِ خالقِ غدير و از رسولِ مُبَلِّغِ غدير و از اميرِ صاحبِ ولايتِ غدير تشكر كرده ايم، كه امامت را به دست بشر نسپردند و بالاترين اتمام حجت را درباره ولايتِ حجج الهى به انجام رساندند. و اينجاست كه با اقتدا به ابلاغ كننده اعظم غدير خواهيم گفت:</big>
| |
| | |
| <big>اَلا وَ قَد اَدَّيتُ، اَلا وَ قَد بَلَّغتُ، اَلا وَ قَد اَسمَعتُ، اَلا وَ قَد اَوضَحتُ: آگاه باشيد كه ادا نمودم، آگاه باشيد كه ابلاغ كردم، آگاه باشيد كه (به همه) شنوانيدم، آگاه باشيد كه روشن نمودم.</big>
| |
| | |
| == <big>تكنولوژى تبليغ در خطابه غدير<ref>غدير در آئينه كتاب. </ref></big> ==
| |
| <big>يكى از مسائل مهم در فرهنگ غدير، نحوه و تكنولوژى تبليغ در خطابه غدير است. در اين باره كتابى ارزشمند معرفى مى گردد:</big>
| |
| | |
| <big>تكنولوژى تبليغ در خطابه غدير، سيد حسينى حسينى، فارسى، چاپى، منير، تهران، چاپ اول، سال ۱۳۹۶ ش، رقعى، ۲۶۴ ص. در اين كتاب طى دوازده گفتار، مفصل در مورد شيوه هاى تبليغى كه در ماجرا و خطبه غدير به كار گرفته شده صحبت كرده و مطلب را از هر جهت تمام كرده است.</big>
| |
| | |
| == <big>جهتگيرى هاى تبليغى غدير توسط معصومين عليهم السلام<ref>تبليغ غدير در سيره معصومين عليهم السلام: ص ۱۴۹-۲۱۳.</ref></big> ==
| |
| <big>دستور به ابلاغ و تبليغ غدير و بسترسازى براى اين مهم در دستورات ائمه معصومين عليهم السلام به عنوان يک برنامه جدى به چشم مى خورد، كه بايد انواع جهت گيرى هاى آن را به دقت مورد مطالعه قرار داد.</big>
| |
| | |
| <big>در اينجا منظور از جهت گيرى ها، فضاى حاكم بر عملياتى است كه تبليغ غدير ضمن آن انجام مى گيرد، و تبعاً باعث مى شود دشمن در مقابله با آن فلج شده و توان مقابله نداشته باشد.</big>
| |
| | |
| <big>دشمن غدير از همه بهتر مى داند كه سندى مهمتر از آن در برابرش وجود ندارد. در نتيجه با شمشيرهاى جعل حديث بر ضد غدير و تيرهاى مسموم تحريف و نيزه هاى تكذيب حقايق و سپرهاى مظلوم نمايى براى اهل سقيفه به ميدان آمده اند و واقعاً از هيچ تلاشى فرو گذار نكرده اند.</big>
| |
| | |
| <big>با همه اينها در طول چهارده قرنى كه بر غدير و سقيفه گذشته، راويان خودشان، كتابهاى خودشان، شعراى خودشان، قبل از ما مُبلِّغ غدير بوده اند!! اين نيست جز شاهكار تبليغىِ مُبلِّغ اعظم غدير با هدايت مستقيم خالق اعظم آن، كه نه تنها دشمن را در تلاش نافرجامش متحير نموده، بلكه او را وادار كرده كه در راه اين تبليغ گام بردارد و راه فرارى از آن نداشته باشد.</big>
| |
| | |
| <big>اين جهت گيرى ها در زمان هر يک از معصومين عليهم السلام به گونه اى جلوه كرده است. جمع بندى آنها را مى توان در آغاز مراسم غدير از يک سو و روند تبليغاتى آن بعد از واقعه از سوى ديگر جستجو كرد.</big>
| |
| | |
| <big>جهت گيرى ها در برنامه سه روزه غدير را مى توان تشكيل مراسم غير عادى براى غدير، فرمان ابلاغ عمومى آن، ايجاد زمينه شهرت و استفاده از فرصت هاى حساس در تبليغ غدير ذكر كرد؛ و محوريت پيامبر صلى الله عليه و آله در ابلاغ غدير از نمونه هاى بارز آن است.</big>
| |
| | |
| <big>در جهت گيرى هاى بعد از واقعه غدير بايد رسميت آن در تقويم اسلام، اهتمام در نقل آن و ترويج ادبيات خاص غدير را يادآور شد.</big>
| |
| | |
| <big>جهت گيرى هاى تبليغى غدير با مستندات آن در هشت قسمت ارائه مى شود:</big>
| |
| | |
| | |
| | |
| '''<big>۱. مراسم غير عادى براى غدير</big>'''
| |
| | |
| <big>مراسم سه روزه در غدير خم، در گونه اى شگفت انگيز و فوق العاده به انجام رسيده است. اين ويژگى تبليغى غدير در حدى است كه همه اشتياق به نقل و گسترش خبرى آن داشته اند؛ به گونه اى كه انتشار خبر آن طبق شرايط آن عصر و نيز تا امروز به هيچ وجه قابل كنترل و ممانعت نبوده است.</big>
| |
| | |
| <big>جالب اين است كه اين غير عادى بودن اختصاص به انسان هاى عادى ندارد، بلكه شامل انبياء و اوصيائشان و ملائكه، بلكه همه مخلوقات مى شود. همه عجيب بودن غدير را احساس كرده اند و براى هر يک به اقتضاى وجودشان تحولى ايجاد شده است.</big>
| |
| | |
| <big>معصومين عليهم السلام نيز به اين غير عادى بودن تأكيد داشته اند و ابعاد مختلف آن را براى ما بيان فرموده اند. ما هم بياموزيم كه در ابلاغ اين مهمترين مسئله اعتقادى از شيوه هاى فوق العاده تبليغى استفاده كنيم، تا هيچ دشمنى را ياراى ممانعت از انتشار خبر پر حرارت و زيباى آن نباشد؛ و هر اقدام كينه توزانه اى در نطفه خفه شود. در اينجا پنج خبر از غير عادى بودن واقعه غدير نزد زمينيان و آسمانيان تقديم مىشود كه چشم روشنى غديريان است:</big>
| |
| | |
| | |
| | |
| '''<big>الف) انتشار فورىِ خبرِ فوق العاده غدير</big>'''<big><ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۲۲ ح ۵۰۵ . </ref></big>
| |
| | |
| <big>با در نظر گرفتن امكانات محدود تبليغى آن زمان، فقط جمعبندى چند شرايط غير عادى توانست خبر غدير را در اين وسعت منتشر سازد. حساس كردن مردم و همه مخبرين آن زمان با اعلان قبلى توقف در غدير از مكه، تقارن با سفر حج، جمع صد و بيست هزار مخاطب، شكل فراموش نشدنى منبر و خطابه، بيعت ۱۲۰۰۰۰ نفرى، مراسم سه روزه، همه اينها مجموعه مسائل غير عادى بود كه دست به دست هم داد و باعث انتشار سريع و وسيع خبر غدير شد.</big>
| |
| | |
| <big>در واقع اين شيوه ابداعى پيامبر صلى الله عليه و آله بود كه هيچ كس احتمال آن را هم نمى داد؛ و به همين خاطر منافقين فلج شدند و از هر اقدام مؤثرى بر ضد غدير عاجز ماندند. امام صادق عليه السلام دراين باره مى فرمايد:</big>
| |
| | |
| <big>وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير خم على عليه السلام را منصوب كرد و فرمود: «مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ»، اين خبر در شهرها منتشر گرديد. وقتى از پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيدند: اين خبر از سوى شماست يا از سوى پروردگار است؟ فرمود: قسم به خدايى كه خدايى جز او نيست، اين مسئله از سوى خداست.</big>
| |
| | |
| | |
| | |
| '''<big>ب) ماجراى عجيب غدير، هم مشهور هم معروف</big>'''<big><ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۴۲.</ref></big>
| |
| | |
| <big>رمز شهرت غدير را در نصب مقام خلافت طى يک مراسم غير عادى بايد جستجو كرد. بدين معنى كه قبل از غدير بارها مسئله جانشينى اميرالمؤمنين عليه السلام مطرح شده بود، اما آنچه در غدير خم اتفاق افتاد در تاريخ اسلام سابقه نداشت و خبرى بالاتر و مهمتر از آن اتفاق نيفتاده بود.</big>
| |
| | |
| <big>دقيقاً به همين جهت، على رغم اينكه دشمنان غدير سعى در عادى و كوچک نشان دادن ماجرا داشته و دارند، اما اشتهار و نقل متواتر آن در منابع آنان و توسط راويان خودشان بهترين دليل بر غير قابل كنترل بودن معروفيت و شهرت و انتشار عمومى خبر آن است.</big>
| |
| | |
| <big>استفاده از اين بُعد تبليغى غدير از شكننده ترين جهات آن، در مقابل دشمنانِ بى انصافى است كه علناً و جسورانه واضح ترين حقيقت هاى غدير را زير پا مى گذارند. لذا امام موسى بن جعفر عليه السلام را مى بينيم كه با اشاره به اشتهار حديث غدير آن را چنين نقل فرموده است:</big>
| |
| | |
| <big>پيامبر صلى الله عليه و آله اميرالمؤمنين عليه السلام را در ماجراى معروف و مشهور روز غدير معرفى كرد و چنين فرمود: اى مردم، آيا من صاحب اختيارتر از شما نسبت به خودتان نيستم؟ گفتند: آرى يا رسول اللَّه. حضرت نگاهى به آسمان كرد و فرمود: «خدايا شاهد باش»؛ و اين كار را سه بار تكرار كرد. سپس فرمود: بدانيد كه هر كس من مولاى او و صاحب اختيارتر نسبت به او هستم اين على مولاى او و صاحب اختيار اوست. اللهم وال من والاه و عادِ من عاداه و انصر من نصره واخذل من خذله.</big>
| |
| | |
| | |
|
| |
|
| '''<big>ج) غير عادى بودن غدير براى انبياء عليهم السلام</big>'''
| | اينجاست كه از خداوندِ خالقِ غدير و از رسولِ مُبَلِّغِ غدير و از اميرِ صاحبِ ولايتِ غدير تشكر كرده ايم، كه امامت را به دست بشر نسپردند و بالاترين اتمام حجت را درباره ولايتِ حجج الهى به انجام رساندند. و اينجاست كه با اقتدا به ابلاغ كننده اعظم غدير خواهيم گفت: |
|
| |
|
| <big>پيامبران الهى اخبار عالم را از منبع اصلى آن يعنى خزانه غيب الهى و وحى دريافت مى كنند. آنان وقتى دستور عيد گرفتن روز غديرى را كه هنوز نيامده از خدا مى شنوند، به خوبى متوجه غير عادى بودن آن مى شوند و عظمت فوق العاده آن را دريافت مى كنند. امام صادق عليه السلام در اين باره مى فرمايد:</big>
| | اَلا وَ قَد اَدَّيتُ، اَلا وَ قَد بَلَّغتُ، اَلا وَ قَد اَسمَعتُ، اَلا وَ قَد اَوضَحتُ: آگاه باشيد كه ادا نمودم، آگاه باشيد كه ابلاغ كردم، آگاه باشيد كه (به همه) شنوانيدم، آگاه باشيد كه روشن نمودم. |
|
| |
|
| <big>شايد گمان كنى كه خداوند روزى با حرمت تر از روز غدير خلق كرده است! نه به خدا قسم، نه به خدا قسم، نه به خدا قسم!<ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۲۱۵.</ref></big>
| | == تكنولوژى تبليغ در خطابه غدير<ref>غدير در آئينه كتاب. </ref>== |
| | يكى از مسائل مهم در فرهنگ غدير، نحوه و تكنولوژى تبليغ در خطابه غدير است. در اين باره كتابى ارزشمند معرفى مى گردد: |
|
| |
|
| <big>در اين باره مى بينيم پيامبر صلى الله عليه و آله به اميرالمؤمنين عليه السلام وصيت كرد كه اين روز را عيد بگيرد، و فرمود: انبياء هم چنين مى كردند و به جانشينان خود وصيت مى كردند كه اين روز را عيد بگيرند.<ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۲۱۱. </ref></big>
| | تكنولوژى تبليغ در خطابه غدير، سيد حسينى حسينى، فارسى، چاپى، منير، تهران، چاپ اول، سال ۱۳۹۶ ش، رقعى، ۲۶۴ ص. در اين كتاب طى دوازده گفتار، مفصل در مورد شيوه هاى تبليغى كه در ماجرا و خطبه غدير به كار گرفته شده صحبت كرده و مطلب را از هر جهت تمام كرده است. |
|
| |
|
| <big>امام صادق عليه السلام مى فرمايد: خداوند هيچ پيامبرى نفرستاده مگر آنكه اين روز را عيد گرفته و حرمت آن را نگه داشته است.</big><ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۲۱۴.</ref>
| | == جهتگيرى هاى تبليغى غدير توسط معصومين عليهم السلام<ref>تبليغ غدير در سيره معصومين عليهم السلام: ص ۱۴۹-۲۱۳.</ref>== |
| | دستور به ابلاغ و تبليغ غدير و بسترسازى براى اين مهم در دستورات ائمه معصومين عليهم السلام به عنوان يک برنامه جدى به چشم مى خورد، كه بايد انواع جهت گيرى هاى آن را به دقت مورد مطالعه قرار داد. |
|
| |
|
| | در اينجا منظور از جهت گيرى ها، فضاى حاكم بر عملياتى است كه تبليغ غدير ضمن آن انجام مى گيرد، و تبعاً باعث مى شود دشمن در مقابله با آن فلج شده و توان مقابله نداشته باشد. |
|
| |
|
| | دشمن غدير از همه بهتر مى داند كه سندى مهمتر از آن در برابرش وجود ندارد. در نتيجه با شمشيرهاى جعل حديث بر ضد غدير و تيرهاى مسموم تحريف و نيزه هاى تكذيب حقايق و سپرهاى مظلوم نمايى براى اهل سقيفه به ميدان آمده اند و واقعاً از هيچ تلاشى فرو گذار نكرده اند. |
|
| |
|
| '''<big>د) غير عادى بودن غدير در عالم خلقت</big>'''<big><ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۲۲۱-۲۲۴.</ref></big>
| | با همه اينها در طول چهارده قرنى كه بر غدير و سقيفه گذشته، راويان خودشان، كتابهاى خودشان، شعراى خودشان، قبل از ما مُبلِّغ غدير بوده اند!! اين نيست جز شاهكار تبليغىِ مُبلِّغ اعظم غدير با هدايت مستقيم خالق اعظم آن، كه نه تنها دشمن را در تلاش نافرجامش متحير نموده، بلكه او را وادار كرده كه در راه اين تبليغ گام بردارد و راه فرارى از آن نداشته باشد. |
|
| |
|
| <big>براى اينكه زمينيانِ منكرِ غدير را بر سر جايشان بنشانيم، چاره اى نيست جز آنكه به آنها بفهمانيم خبر غدير در آسمانها مشهورتر و معروف تر و شناخته شده تر از اهل زمين است.</big>
| | اين جهت گيرى ها در زمان هر يک از معصومين عليهم السلام به گونه اى جلوه كرده است. جمع بندى آنها را مى توان در آغاز مراسم غدير از يک سو و روند تبليغاتى آن بعد از واقعه از سوى ديگر جستجو كرد. |
|
| |
|
| <big>آنان قدر غدير را بهتر از ما مى دانند و درک مى كنند كه در ميان اين همه وقايع عظيم و عجيب كه براى انبياء و اوصياء پيش آمده، غدير نزد خداوند حساب ديگرى دارد. آنها طوفان [[نوح علیه السلام]] و آتش [[ابراهیم علیه السلام]] و عصاى [[موسی علیه السلام]] و [[بعثت]] خاتم انبيا صلى الله عليه و آله را ديده اند؛ اما از تحولى كه در غدير براى همه كائنات و موجودات پيش آمده دريافته اند كه اين ماجرا با بقيه قابل مقايسه نيست!</big>
| | جهت گيرى ها در برنامه سه روزه غدير را مى توان تشكيل مراسم غير عادى براى غدير، فرمان ابلاغ عمومى آن، ايجاد زمينه شهرت و استفاده از فرصت هاى حساس در تبليغ غدير ذكر كرد؛ و محوريت پيامبر صلى الله عليه و آله در ابلاغ غدير از نمونه هاى بارز آن است. |
|
| |
|
| <big>همان طور كه در روز غدير «ولايت» بر انسانها عرضه شد، در عالم خلقت نيز بر ساير مخلوقات عرضه شد. امام رضا عليه السلام در حديثى به وقوع اين امور در روز غدير اشاره مى فرمايد<ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۲۲۴.</ref>:</big>
| | در جهت گيرى هاى بعد از واقعه غدير بايد رسميت آن در تقويم اسلام، اهتمام در نقل آن و ترويج ادبيات خاص غدير را يادآور شد. |
|
| |
|
| # <big>عرضه ولايت بر اهل آسمانها، و سبقت اهل آسمان هفتم در قبول آن، و تزيين آن به عرش الهى.</big>
| | جهت گيرى هاى تبليغى غدير با مستندات آن در هشت قسمت ارائه مى شود: |
| # <big>قبول اهل آسمان چهارم ولايت را پس از اهل آسمان هفتم، و تزيين آن به بيت المعمور.</big>
| |
| # <big>قبول اهل آسمان دنيا ولايت را پس از اهل آسمان چهارم، و تزيين آن به ستارگان.</big>
| |
| # <big>عرضه ولايت بر بقعه هاى زمين، و سبقت مكه در قبول آن و زينت آن به كعبه.</big>
| |
| # <big>قبول مدينه ولايت را بعد از مكه، و زينت آن به پيامبر صلى الله عليه و آله.</big>
| |
| # <big>قبول كوفه ولايت را بعد از مدينه، و زينت آن به اميرالمؤمنين عليه السلام.</big>
| |
| # <big>عرضه ولايت بر كوه ها، و قبول سه كوه پيش از سايرين: عقيق، فيروزه، ياقوت؛ و به همين جهت بر ساير جواهرات فضيلت دارند.</big>
| |
| # <big>قبول معادن طلا و نقره ولايت را بعد از عقيق و فيروزه و ياقوت.</big>
| |
| # <big>هر كدام از كوه ها كه ولايت را قبول نكرد چيزى بر آن نمىرويد.</big>
| |
| # <big>عرضه ولايت بر آبها، آنكه قبول كرد گوارا و آنكه قبول نكرد تلخ و شور شد.</big>
| |
| # <big>عرضه ولايت بر نباتات، هر كدام قبول كرد شيرين و خوش طعم، و هر كدام قبول نكرد تلخ شد.</big>
| |
| # <big>عرضه ولايت بر پرندگان، هر كدام قبول كرد با صداى زيبا و فصيح مى خواند، و هر كدام قبول نكرد اَلكَن است و صداى خوبى ندارد.</big>
| |
|
| |
|
|
| |
|
|
| |
|
| '''<big>هـ) غير عادى بودن غدير براى ملائكه</big>''' | | '''۱. مراسم غير عادى براى غدير''' |
|
| |
|
| <big>ملائكه در آسمان ها هيچ جشن سالانه اى جز غدير ندارند! يعنى عجيب ترين و غير عادى ترين واقعه اى كه براى يادبودش جشن مى گيرند عيد ولايت است. امام رضا عليه السلام از اين مراسم ملائكه در آسمان ها خبر داده فرمود:</big>
| | مراسم سه روزه در غدير خم، در گونه اى شگفت انگيز و فوق العاده به انجام رسيده است. اين ويژگى تبليغى غدير در حدى است كه همه اشتياق به نقل و گسترش خبرى آن داشته اند؛ به گونه اى كه انتشار خبر آن طبق شرايط آن عصر و نيز تا امروز به هيچ وجه قابل كنترل و ممانعت نبوده است. |
|
| |
|
| <big>روز غدير روزى است كه خداوند به جبرئيل امر مى كند تا تختى از كرامت خود در مقابل [[بیت المعمور]] قرار دهد. سپس جبرئيل بر فراز آن قرار مى گيرد و ملائكه از همه آسمانها جمع مى شوند و بر پيامبر صلى الله عليه و آله ثنا مى فرستند و براى شيعيان اميرالمؤمنين و ائمه عليهم السلام و محبين ايشان استغفار مى كنند.<ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۲۲۲.</ref></big>
| | جالب اين است كه اين غير عادى بودن اختصاص به انسان هاى عادى ندارد، بلكه شامل انبياء و اوصيائشان و ملائكه، بلكه همه مخلوقات مى شود. همه عجيب بودن غدير را احساس كرده اند و براى هر يک به اقتضاى وجودشان تحولى ايجاد شده است. |
|
| |
|
| <big>همچنين امام صادق عليه السلام از اهداى هدايا توسط ملائكه در مراسم غدير خبر داده مى فرمايد:</big>
| | معصومين عليهم السلام نيز به اين غير عادى بودن تأكيد داشته اند و ابعاد مختلف آن را براى ما بيان فرموده اند. ما هم بياموزيم كه در ابلاغ اين مهمترين مسئله اعتقادى از شيوه هاى فوق العاده تبليغى استفاده كنيم، تا هيچ دشمنى را ياراى ممانعت از انتشار خبر پر حرارت و زيباى آن نباشد؛ و هر اقدام كينه توزانه اى در نطفه خفه شود. در اينجا پنج خبر از غير عادى بودن واقعه غدير نزد زمينيان و آسمانيان تقديم مىشود كه چشم روشنى غديريان است: |
|
| |
|
| <big>روز غدير نزد اهل آسمان مشهورتر از اهل زمين است. خداوند تعالى در بهشت قصرى خلق فرموده كه بناى آن خشتى از نقره و خشتى از طلاست. در آن قصر صد هزار اتاق سرخ رنگ و صد هزار خيمه سبز رنگ وجود دارد و خاک آن از مشک و عنبر است.</big> | | '''الف) انتشار فورىِ خبرِ فوق العاده غدير'''<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۲۲ ح ۵۰۵ . </ref> |
|
| |
|
| <big>در آن قصر چهار نهر جارى است: نهرى از شراب و نهرى از آب و نهرى از شير و نهرى از عسل. در كناره هاى اين نهرها درختانى از انواع ميوه ها قرار دارد، و بر آن درختان طيورى هستند كه بدنه اى آنها از لؤلؤ و بال هايشان از ياقوت است و به انواع صداها مى خوانند.</big>
| | با در نظر گرفتن امكانات محدود تبليغى آن زمان، فقط جمعبندى چند شرايط غير عادى توانست خبر غدير را در اين وسعت منتشر سازد. حساس كردن مردم و همه مخبرين آن زمان با اعلان قبلى توقف در غدير از مكه، تقارن با سفر حج، جمع صد و بيست هزار مخاطب، شكل فراموش نشدنى منبر و خطابه، بيعت ۱۲۰۰۰۰ نفرى، مراسم سه روزه، همه اينها مجموعه مسائل غير عادى بود كه دست به دست هم داد و باعث انتشار سريع و وسيع خبر غدير شد. |
|
| |
|
| <big>روز غدير كه فرا مى رسد اهل آسمان ها وارد اين قصر مى شوند و تسبيح و تقديس و تهليل مى گويند. آن پرندگان هم به پرواز در مى آيند و خود را به آب مى زنند، و سپس در آن مشک و عنبر مى غلطند. آنگاه كه ملائكه جمع شدند بار ديگر به پرواز در مى آيند و آن عطرها را بر آنان مى پاشند.</big>
| | در واقع اين شيوه ابداعى پيامبر صلى الله عليه و آله بود كه هيچ كس احتمال آن را هم نمى داد؛ و به همين خاطر منافقين فلج شدند و از هر اقدام مؤثرى بر ضد غدير عاجز ماندند. امام صادق عليه السلام دراين باره مى فرمايد: |
|
| |
|
| <big>ملائكه در روز غدير «نثار فاطمه عليها السلام»<ref>نثار فاطمه عليها السلام همان ميوه هاى درخت طوبى است كه در شب زفاف حضرت، به امر الهى از آن درخت در آسمانها پخش شد و ملائكه آنها را به عنوان يادگار برداشتند. بحار الانوار: ج ۴۳ ص ۱۰۹.</ref> را به يكديگر هديه مى دهند. وقتى آخرين ساعات روز غدير فرا مىرسد ندا مى آيد: به مراتب و درجات خود برگرديد كه به حرمت محمد و على عليهما السلام تا سال آينده در چنين روزى، از لغزش و خطر در امان خواهيد بود.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۳. عوالم العلوم : ج ۳ / ۱۵ ص ۲۲۱.</ref></big>
| | وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير خم على عليه السلام را منصوب كرد و فرمود: «مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ»، اين خبر در شهرها منتشر گرديد. وقتى از پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيدند: اين خبر از سوى شماست يا از سوى پروردگار است؟ فرمود: قسم به خدايى كه خدايى جز او نيست، اين مسئله از سوى خداست. |
|
| |
|
| | '''ب) ماجراى عجيب غدير، هم مشهور هم معروف'''<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۴۲.</ref> |
|
| |
|
| | رمز شهرت غدير را در نصب مقام خلافت طى يک مراسم غير عادى بايد جستجو كرد. بدين معنى كه قبل از غدير بارها مسئله جانشينى اميرالمؤمنين عليه السلام مطرح شده بود، اما آنچه در غدير خم اتفاق افتاد در تاريخ اسلام سابقه نداشت و خبرى بالاتر و مهمتر از آن اتفاق نيفتاده بود. |
|
| |
|
| '''<big>۲. پيامبر صلى الله عليه و آله محور ابلاغ غدير</big>'''
| | دقيقاً به همين جهت، على رغم اينكه دشمنان غدير سعى در عادى و كوچک نشان دادن ماجرا داشته و دارند، اما اشتهار و نقل متواتر آن در منابع آنان و توسط راويان خودشان بهترين دليل بر غير قابل كنترل بودن معروفيت و شهرت و انتشار عمومى خبر آن است. |
|
| |
|
| <big>تأكيد بر اينكه مُبلِّغ اعظم غدير شخص پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بوده يكى از ديگر خصوصيات تبليغى غدير است؛ با ضميمه اين اعتقاد كه گفتار آن حضرت عِدل [[قرآن]] است.</big>
| | استفاده از اين بُعد تبليغى غدير از شكننده ترين جهات آن، در مقابل دشمنانِ بى انصافى است كه علناً و جسورانه واضح ترين حقيقت هاى غدير را زير پا مى گذارند. لذا امام موسى بن جعفر عليه السلام را مى بينيم كه با اشاره به اشتهار حديث غدير آن را چنين نقل فرموده است: |
|
| |
|
| <big>ائمه عليهم السلام نيز بر اين نكته اساسى اصرار داشته اند و محوريت ختم نبوت در معرفى آخرين سلسله وصايت را با تأكيد خاصى بيان كرده اند. در دو بخش اين قسمت به تشريح محوريت پيامبر صلى الله عليه و آله و تأكيدات امامان عليهم السلام به اين موضوع مى پردازيم:</big>
| | پيامبر صلى الله عليه و آله اميرالمؤمنين عليه السلام را در ماجراى معروف و مشهور روز غدير معرفى كرد و چنين فرمود: اى مردم، آيا من صاحب اختيارتر از شما نسبت به خودتان نيستم؟ گفتند: آرى يا رسول اللَّه. حضرت نگاهى به آسمان كرد و فرمود: «خدايا شاهد باش»؛ و اين كار را سه بار تكرار كرد. سپس فرمود: بدانيد كه هر كس من مولاى او و صاحب اختيارتر نسبت به او هستم اين على مولاى او و صاحب اختيار اوست. اللهم وال من والاه و عادِ من عاداه و انصر من نصره واخذل من خذله. |
|
| |
|
| '''<big>الف) هدايت مراسم غدير به دست پيامبر صلى الله عليه و آله</big>''' | | '''ج) غير عادى بودن غدير براى انبياء عليهم السلام''' |
|
| |
|
| <big>پيامبر صلى الله عليه و آله شخصاً همه مراحل تبليغ غدير را بر عهده گرفت، تا همه مسلمانان وظايف خود را در رساندن پيام آن بدانند و مانند پيامبرشان با تمام وجود در اين مسئله مشاركت نمايند.</big>
| | پيامبران الهى اخبار عالم را از منبع اصلى آن يعنى خزانه غيب الهى و وحى دريافت مى كنند. آنان وقتى دستور عيد گرفتن روز غديرى را كه هنوز نيامده از خدا مى شنوند، به خوبى متوجه غير عادى بودن آن مى شوند و عظمت فوق العاده آن را دريافت مى كنند. امام صادق عليه السلام در اين باره مى فرمايد: |
|
| |
|
| <big>مسير واقعه غدير به وضوح نشان مى دهد كه اين كار سنگين و طاقت فرسا با آن همه مسائل شكننده اى كه در مقابلش قرار مى گرفت، از عهده هيچ كس جز شخص اول عالم حضرت خاتم الانبياء محمد صلى الله عليه و آله ساخته نبود؛ آن هم با ضمانتى كه «واللَّه يعصمك من الناس» برايش آورد. دو مرحله هدايت مراسم غدير توسط پيامبر صلى الله عليه و آله را ذيلاً مى آوريم:</big>
| | شايد گمان كنى كه خداوند روزى با حرمت تر از روز غدير خلق كرده است! نه به خدا قسم، نه به خدا قسم، نه به خدا قسم!<ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۲۱۵.</ref> |
|
| |
|
| '''<big>مرحله اول: رهبرى كاروان از مدينه تا غدير توسط پيامبر صلى الله عليه و آله</big>'''
| | در اين باره مى بينيم پيامبر صلى الله عليه و آله به اميرالمؤمنين عليه السلام وصيت كرد كه اين روز را عيد بگيرد، و فرمود: انبياء هم چنين مى كردند و به جانشينان خود وصيت مى كردند كه اين روز را عيد بگيرند.<ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۲۱۱. </ref> |
|
| |
|
| <big>آن حضرت از آغاز اعلام حركت از مدينه پا به پاى كاروان آمد و در هر موقعيتى آنان را راهنمايى كرد تا چند سخنرانى مقدماتى براى غدير كه در عرفات و مِنا ايراد كرد.</big> | | امام صادق عليه السلام مى فرمايد: خداوند هيچ پيامبرى نفرستاده مگر آنكه اين روز را عيد گرفته و حرمت آن را نگه داشته است.<ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۲۱۴.</ref> |
|
| |
|
| <big>هنگامى كه حركت رسمى از مكه به سوى غدير آغاز شد، ماجراى سلام گروهى از معروفين صحابه بر على عليه السلام به عنوان «اميرالمؤمنين» را شخصاً به انجام رساند. مسئله سپردن ودايع انبياء به اميرالمؤمنين عليه السلام كار ديگرى بود كه جز پيامبر صلى الله عليه و آله ديگرى نمى توانست انجام دهد. مقابله با مشكلات و توطئه هاى منافقين مسئله ديگرى بود كه بار سنگين آن بر دوش شخص پيامبر صلى الله عليه و آله بود.</big> | | '''د) غير عادى بودن غدير در عالم خلقت'''<ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۲۲۱-۲۲۴.</ref> |
|
| |
|
| <big>از مكه تا غدير راهنمايى مردم و آماده سازى زمينه براى غدير و نيز مقابله با كارشكنى هاى برخى از توطئه گران ادامه داشت، تا حضرت توانست كاروان را به سلامت و [[امنیت]] و آمادگى كامل به غدير خم برساند.</big>
| | براى اينكه زمينيانِ منكرِ غدير را بر سر جايشان بنشانيم، چاره اى نيست جز آنكه به آنها بفهمانيم خبر غدير در آسمانها مشهورتر و معروف تر و شناخته شده تر از اهل زمين است. |
|
| |
|
| '''<big>مرحله دوم: اجراى مراسم سه روزه غدير توسط پيامبر صلى الله عليه و آله</big>'''
| | آنان قدر غدير را بهتر از ما مى دانند و درک مى كنند كه در ميان اين همه وقايع عظيم و عجيب كه براى انبياء و اوصياء پيش آمده، غدير نزد خداوند حساب ديگرى دارد. آنها طوفان [[نوح علیه السلام]] و آتش [[ابراهیم علیه السلام]] و عصاى [[موسی علیه السلام]] و [[بعثت]] خاتم انبيا صلى الله عليه و آله را ديده اند؛ اما از تحولى كه در غدير براى همه كائنات و موجودات پيش آمده دريافته اند كه اين ماجرا با بقيه قابل مقايسه نيست! |
|
| |
|
| <big>در غدير آماده سازى و حتى شكل منبر را پيامبر صلى الله عليه و آله شخصاً دستور داد، و سازندگان آن را تعيين كرد. كيفيت اسكان مردم در جاى جاى بيابان غدير و زمانبندى برنامه هاى سه روزه مراسم «ايام الولاية» را شخصاً هدايت كرد، در حالى كه خطبه آن را هم كسى جز آن حضرت نمى توانست ايراد كند.</big>
| | همان طور كه در روز غدير «ولايت» بر انسانها عرضه شد، در عالم خلقت نيز بر ساير مخلوقات عرضه شد. امام رضا عليه السلام در حديثى به وقوع اين امور در روز غدير اشاره مى فرمايد<ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۲۲۴.</ref>: |
|
| |
|
| <big>نماز جماعت و سپس سخنرانى يک ساعته در هواى داغ در حال ايستاده بر فراز منبر، كار سنگينِ اصلى بود كه ميان آن همه توطئه منافقين به احسن وجه انجام گرفت.</big>
| | # عرضه ولايت بر اهل آسمانها، و سبقت اهل آسمان هفتم در قبول آن، و تزيين آن به عرش الهى. |
| | # قبول اهل آسمان چهارم ولايت را پس از اهل آسمان هفتم، و تزيين آن به بيت المعمور. |
| | # قبول اهل آسمان دنيا ولايت را پس از اهل آسمان چهارم، و تزيين آن به ستارگان. |
| | # عرضه ولايت بر بقعه هاى زمين، و سبقت مكه در قبول آن و زينت آن به كعبه. |
| | # قبول مدينه ولايت را بعد از مكه، و زينت آن به پيامبر صلى الله عليه و آله. |
| | # قبول كوفه ولايت را بعد از مدينه، و زينت آن به اميرالمؤمنين عليه السلام. |
| | # عرضه ولايت بر كوه ها، و قبول سه كوه پيش از سايرين: عقيق، فيروزه، ياقوت؛ و به همين جهت بر ساير جواهرات فضيلت دارند. |
| | # قبول معادن طلا و نقره ولايت را بعد از عقيق و فيروزه و ياقوت. |
| | # هر كدام از كوه ها كه ولايت را قبول نكرد چيزى بر آن نمىرويد. |
| | # عرضه ولايت بر آبها، آنكه قبول كرد گوارا و آنكه قبول نكرد تلخ و شور شد. |
| | # عرضه ولايت بر نباتات، هر كدام قبول كرد شيرين و خوش طعم، و هر كدام قبول نكرد تلخ شد. |
| | # عرضه ولايت بر پرندگان، هر كدام قبول كرد با صداى زيبا و فصيح مى خواند، و هر كدام قبول نكرد اَلكَن است و صداى خوبى ندارد.<br /> |
| | '''هـ) غير عادى بودن غدير براى ملائكه''' |
|
| |
|
| <big>بعد از آن بستن عمامه بر سر اميرالمؤمنين عليه السلام و پاسخ به احساسات مردم، و در ادامه برپا كردن دو خيمه و حضور در مراسم بيعت سه روز پشت سر هم، و بيعت صد و بيست هزار نفر با دستان مباركش قبل از [[بیعت]] با اميرالمؤمنين عليه السلام، كار واقعاً طاقت فرسايى بود كه لحظه اى از نشاط آن حضرت در اجراى آن مراسم استثنائى كم نكرد.</big>
| | ملائكه در آسمان ها هيچ جشن سالانه اى جز غدير ندارند! يعنى عجيب ترين و غير عادى ترين واقعه اى كه براى يادبودش جشن مى گيرند عيد ولايت است. امام رضا عليه السلام از اين مراسم ملائكه در آسمان ها خبر داده فرمود: |
|
| |
|
| <big>مقابله با [[حارث بن نعمان فهری|حارث فهری]] و ديگر توطئه ها و شايعه پراكنى هاى منافقين در كنار آن همه تلاش و زحمت، خستگى روحى را بر خستگى جسمى آن حضرت میافزود.</big>
| | روز غدير روزى است كه خداوند به جبرئيل امر مى كند تا تختى از كرامت خود در مقابل [[بیت المعمور]] قرار دهد. سپس جبرئيل بر فراز آن قرار مى گيرد و ملائكه از همه آسمانها جمع مى شوند و بر پيامبر صلى الله عليه و آله ثنا مى فرستند و براى شيعيان اميرالمؤمنين و ائمه عليهم السلام و محبين ايشان استغفار مى كنند.<ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۲۲۲.</ref> |
|
| |
|
| <big>با پايان مراسم و حركت به سوى مدينه، ماجراى عقبه هَرشى و توطئه منافقين براى قتل پيامبر صلى الله عليه و آله و بعد از آن توطئه قتل على عليه السلام پيش آمد، كه آزردگى روحى حضرت را دو چندان مى كرد. اما آن عزيز پروردگار با بردبارى تمام و نشاط كامل مشغول اجراى دستور «بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَيكَ مِن رَبِّكَ» بود، و همه اين سختى ها و توطئه ها و اعتراضات و اهانت ها را بر جان خريد تا كاروان را با ابلاغى جهانى كه مى توانست سراسر كره زمين را در همان زمان خبررسانى كند، به مدينه باز گرداند.</big>
| | همچنين امام صادق عليه السلام از اهداى هدايا توسط ملائكه در مراسم غدير خبر داده مى فرمايد: |
|
| |
|
| '''<big>ب) تأكيد معصومين عليهم السلام بر محوريت پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير</big>'''
| | روز غدير نزد اهل آسمان مشهورتر از اهل زمين است. خداوند تعالى در بهشت قصرى خلق فرموده كه بناى آن خشتى از نقره و خشتى از طلاست. در آن قصر صد هزار اتاق سرخ رنگ و صد هزار خيمه سبز رنگ وجود دارد و خاک آن از مشک و عنبر است. |
|
| |
|
| <big>معصومين عليهم السلام با تأكيد خاصى بر محوريت پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير، با نداى بلند اعلام كردهاند كه هر گونه مقابله يا تضعيف غدير ضديت و مخالفت با شخص پيامبر صلى الله عليه و آله و تضييع و ناديده گرفتن زحمات آن حضرت است. در واقع ضديت با غدير رو در روى صاحب اسلام ايستادن و [[استهزاء|تمسخر]] يک برنامه پر زحمت است كه رسول اللَّه صلى الله عليه و آله شخصاً آن به انجام رسانده است.</big>
| | در آن قصر چهار نهر جارى است: نهرى از شراب و نهرى از آب و نهرى از شير و نهرى از عسل. در كناره هاى اين نهرها درختانى از انواع ميوه ها قرار دارد، و بر آن درختان طيورى هستند كه بدنه اى آنها از لؤلؤ و بال هايشان از ياقوت است و به انواع صداها مى خوانند. |
|
| |
|
| <big>متقابلاً محوريت پيامبر صلى الله عليه و آله در [[ابلاغ ولایت|ابلاغ غدیر]] مى تواند براى همه دوستداران و محبين آن حضرت انگيزه صد در صد براى تبلیغ غدیر باشد. در واقع تلاشى براى برپا نگه داشتن عَلَمى است كه آن حضرت در غدير خم به نام على عليه السلام بپا داشت؛ و از همه محبينش خواست تا روز قيامت آن را بپا دارند.</big>
| | روز غدير كه فرا مى رسد اهل آسمان ها وارد اين قصر مى شوند و تسبيح و تقديس و تهليل مى گويند. آن پرندگان هم به پرواز در مى آيند و خود را به آب مى زنند، و سپس در آن مشک و عنبر مى غلطند. آنگاه كه ملائكه جمع شدند بار ديگر به پرواز در مى آيند و آن عطرها را بر آنان مى پاشند. |
|
| |
|
| <big>اين درخواست تا آنجا پيش مى رود كه حتى نسل هاى بعد از خود را براى برپا داشتن آن تربيت كنند تا غدير هيچ روزى بى پرچم نماند و نسيم ولايت تا ابد امواج محبت را بر آن بوزد.</big> | | ملائكه در روز غدير «نثار فاطمه عليها السلام»<ref>نثار فاطمه عليها السلام همان ميوه هاى درخت طوبى است كه در شب زفاف حضرت، به امر الهى از آن درخت در آسمانها پخش شد و ملائكه آنها را به عنوان يادگار برداشتند. بحار الانوار: ج ۴۳ ص ۱۰۹.</ref> را به يكديگر هديه مى دهند. وقتى آخرين ساعات روز غدير فرا مىرسد ندا مى آيد: به مراتب و درجات خود برگرديد كه به حرمت محمد و على عليهما السلام تا سال آينده در چنين روزى، از لغزش و خطر در امان خواهيد بود.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۳. عوالم العلوم : ج ۳ / ۱۵ ص ۲۲۱.</ref> |
|
| |
|
| <big>اينک چهارده مورد از تأكيد معصومين عليهم السلام بر محوريت پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير را مرور مى كنيم تا دَيْن خود درباره غدير را به پيشگاه رسول اللَّه صلى الله عليه و آله بيش از پيش احساس كنيم:</big>
| | '''۲. پيامبر صلى الله عليه و آله محور ابلاغ غدير''' |
|
| |
|
| '''<big>مورد اول: ضديت با غدير يعنى قطع ارتباط با پيامبر صلى الله عليه و آله</big>'''<big><ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۰۵.</ref></big>
| | تأكيد بر اينكه مُبلِّغ اعظم غدير شخص پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بوده يكى از ديگر خصوصيات تبليغى غدير است؛ با ضميمه اين اعتقاد كه گفتار آن حضرت عِدل [[قرآن]] است. |
|
| |
|
| <big>اهل سقيفه كه براى نابودى غدير كمر بسته بودند، در واقع با پيامبر صلى الله عليه و آله خداحافظى مى كردند و با لسان حال به آن حضرت مى گفتند كه ديگر با تو كارى نداريم و ارتباط بين ما و تو قطع مى شود. اين را حضرت زهرا عليها السلام خطاب به حمله كنندگان به خانه اش فرمود:</big>
| | ائمه عليهم السلام نيز بر اين نكته اساسى اصرار داشته اند و محوريت ختم نبوت در معرفى آخرين سلسله وصايت را با تأكيد خاصى بيان كرده اند. در دو بخش اين قسمت به تشريح محوريت پيامبر صلى الله عليه و آله و تأكيدات امامان عليهم السلام به اين موضوع مى پردازيم: |
|
| |
|
| <big>گويا نمى دانيد پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير خم چه فرمود؟! به خدا قسم در آن روز براى على بن ابى طالب پيمان ولايت را بست تا بدان وسيله اميد شما را از آن قطع كند، ولى شما اسباب بين خود و پيامبرتان را قطع كرديد.</big>'''<big>مورد دوم: پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير جاى حرفى باقى نگذاشت!</big>'''<big><ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۸۶. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۱۵.</ref></big>
| | '''الف) هدايت مراسم غدير به دست پيامبر صلى الله عليه و آله''' |
|
| |
|
| <big>مگر مراسم غدير لحظه اى يا چند نفرى بود كه هر كس بخواهد به گونه اى تمام شدن حجت بر خود در آن روز را انكار كند؟ اين كار را پيامبر عظيم الشأن اسلام صلى الله عليه و آله بر عهده گرفت كه هر كلمه اش عين كلام اللَّه است. خطابه اى يک ساعته ايراد كرد كه هر ابهامى را زدود. سه روز بيعت گرفت كه هر بى خبرى را باخبر كرد.</big>
| | پيامبر صلى الله عليه و آله شخصاً همه مراحل تبليغ غدير را بر عهده گرفت، تا همه مسلمانان وظايف خود را در رساندن پيام آن بدانند و مانند پيامبرشان با تمام وجود در اين مسئله مشاركت نمايند. |
|
| |
|
| <big>پس اظهار بى اطلاعى از غدير يعنى به مسخره گرفتن پيامبر صلى الله عليه و آله ! چرا كه آن حضرت سه كار در غدير انجام داد كه براى هيچ كس عذرى نماند: هم خطبه خواند و هم على عليه السلام را بلند كرد و هم بيعت گرفت.</big>
| | مسير واقعه غدير به وضوح نشان مى دهد كه اين كار سنگين و طاقت فرسا با آن همه مسائل شكننده اى كه در مقابلش قرار مى گرفت، از عهده هيچ كس جز شخص اول عالم حضرت خاتم الانبياء محمد صلى الله عليه و آله ساخته نبود؛ آن هم با ضمانتى كه «واللَّه يعصمك من الناس» برايش آورد. دو مرحله هدايت مراسم غدير توسط پيامبر صلى الله عليه و آله را ذيلاً مى آوريم: |
|
| |
|
| <big>با اين سه كار رسول اكرم صلى الله عليه و آله ديگر كسى بعد از غدير بهانه نداشت كه بگويد: ما در غدير بوديم ولى كور بوديم و على عليه السلام را نديديم! چرا كه آن حضرت براى حس شنوايى مردم خطبه ايراد كرد و نياز به ديدن على عليه السلام نبود!</big>
| | '''مرحله اول: رهبرى كاروان از مدينه تا غدير توسط پيامبر صلى الله عليه و آله''' |
|
| |
|
| <big>همچنين كسى بهانه نداشت كه بگويد: ما در غدير بوديم، ولى كَر بوديم و صداى رسول صلى الله عليه و آله را نشنيديم! چون على عليه السلام را بر سر دست بلند كرد تا آنان كه ناشنوا هستند لا اقل ببينند.</big>
| | آن حضرت از آغاز اعلام حركت از مدينه پا به پاى كاروان آمد و در هر موقعيتى آنان را راهنمايى كرد تا چند سخنرانى مقدماتى براى غدير كه در عرفات و مِنا ايراد كرد. |
|
| |
|
| <big>همچنين كسى بهانه نداشت كه بگويد: ما در غدير بوديم، ولى هم كَر و هم كور بوديم و نه شنيديم و نه ديديم! زيرا آن حضرت از قوه لامسه استفاده كرد تا آنان كه كر و كور هستند لااقل دست بيعت در دست على عليه السلام بگذارند و ولايت را احساس كنند!!</big>
| | هنگامى كه حركت رسمى از مكه به سوى غدير آغاز شد، ماجراى سلام گروهى از معروفين صحابه بر على عليه السلام به عنوان «اميرالمؤمنين» را شخصاً به انجام رساند. مسئله سپردن ودايع انبياء به اميرالمؤمنين عليه السلام كار ديگرى بود كه جز پيامبر صلى الله عليه و آله ديگرى نمى توانست انجام دهد. مقابله با مشكلات و توطئه هاى منافقين مسئله ديگرى بود كه بار سنگين آن بر دوش شخص پيامبر صلى الله عليه و آله بود. |
|
| |
|
| <big>با اين همه جالب است كه طرفداران ابوبكر در سقيفه در پاسخ به اتمام حجت هاى اميرالمؤمنين عليه السلام گفتند: اى اباالحسن، اگر انصار اين سخنان را قبل از بيعت با ابوبكر از تو مى شنيدند، حتى دو نفر در امامت تو اختلاف نمى كردند!!</big>
| | از مكه تا غدير راهنمايى مردم و آماده سازى زمينه براى غدير و نيز مقابله با كارشكنى هاى برخى از توطئه گران ادامه داشت، تا حضرت توانست كاروان را به سلامت و [[امنیت]] و آمادگى كامل به غدير خم برساند. |
|
| |
|
| <big>حضرت در پاسخ فرمود: به خدا قسم هرگز ترس آن نداشتم كه كسى براى خلافت خود را بالا بگيرد و با ما اهل بيت در آن نزاع كند و آنچه شما انجام داديد حلال بشمارد! گمان ندارم پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير خم براى احدى حجتى و براى گوينده اى سخنى باقى گذاشته باشد.</big>
| | '''مرحله دوم: اجراى مراسم سه روزه غدير توسط پيامبر صلى الله عليه و آله''' |
|
| |
|
| '''<big>مورد سوم: پيامبر صلى الله عليه و آله بعد از رحلت براى غدير آمد!</big>'''<big><ref>بحار الانوار: ج ۴۱ ص ۲۲۸. </ref></big>
| | در غدير آماده سازى و حتى شكل منبر را پيامبر صلى الله عليه و آله شخصاً دستور داد، و سازندگان آن را تعيين كرد. كيفيت اسكان مردم در جاى جاى بيابان غدير و زمانبندى برنامه هاى سه روزه مراسم «ايام الولاية» را شخصاً هدايت كرد، در حالى كه خطبه آن را هم كسى جز آن حضرت نمى توانست ايراد كند. |
|
| |
|
| <big>جالب ترين قطعه تاريخ در اثبات محوريت پيامبر صلى الله عليه و آله در ماجراى غدير ادامه اين محوريت حتى بعد از رحلت آن حضرت است. روزى كه شاهد براى غدير لازم بود چه كسى تصور مى كرد پيامبر صلى الله عليه و آله از عالم غيب حاضر شود و درباره آن شهادت دهد؟!</big>
| | نماز جماعت و سپس سخنرانى يک ساعته در هواى داغ در حال ايستاده بر فراز منبر، كار سنگينِ اصلى بود كه ميان آن همه توطئه منافقين به احسن وجه انجام گرفت. |
|
| |
|
| <big>ماجرا هنگامى بود كه [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] به عنوان نيرنگى در توجيه غصب [[خلافت]] به اميرالمؤمنين عليه السلام گفت: پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير تو را صاحب اختيار ما قرار داد، ولى خليفه قرار نداد! حضرت فرمود: اگر پيامبر صلى الله عليه و آله را نشانت دهم و او به تو بگويد كه من به اين مقامى كه غصب كرده اى سزاوارترم، مى پذيرى؟</big>
| | بعد از آن بستن عمامه بر سر اميرالمؤمنين عليه السلام و پاسخ به احساسات مردم، و در ادامه برپا كردن دو خيمه و حضور در مراسم بيعت سه روز پشت سر هم، و بيعت صد و بيست هزار نفر با دستان مباركش قبل از [[بیعت]] با اميرالمؤمنين عليه السلام، كار واقعاً طاقت فرسايى بود كه لحظه اى از نشاط آن حضرت در اجراى آن مراسم استثنائى كم نكرد. |
|
| |
|
| <big>ابوبكر پذيرفت و پس از نماز مغرب با اميرالمؤمنين عليه السلام به مسجد قبا آمدند و پيامبر صلى الله عليه و آله را ديدند كه در سمت قبله نشسته است! حضرت خطاب به ابوبكر فرمود: اى ابوبكر، بر ضد ولايت على اقدام كردهاى و در جاى او نشسته اى كه جاى نبوت است و جز او كسى مستحق آن نيست، زيرا او وصى و خليفه من است ...؟!</big>
| | مقابله با [[حارث بن نعمان فهری|حارث فهری]] و ديگر توطئه ها و شايعه پراكنى هاى منافقين در كنار آن همه تلاش و زحمت، خستگى روحى را بر خستگى جسمى آن حضرت میافزود. |
|
| |
|
| '''<big>مورد چهارم: پيامبر صلى الله عليه و آله، خدا را و خودتان را شاهد گرفت</big>'''<big><ref>بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۳۵-۳۷.</ref></big>
| | با پايان مراسم و حركت به سوى مدينه، ماجراى عقبه هَرشى و توطئه منافقين براى قتل پيامبر صلى الله عليه و آله و بعد از آن توطئه قتل على عليه السلام پيش آمد، كه آزردگى روحى حضرت را دو چندان مى كرد. اما آن عزيز پروردگار با بردبارى تمام و نشاط كامل مشغول اجراى دستور «بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَيكَ مِن رَبِّكَ» بود، و همه اين سختى ها و توطئه ها و اعتراضات و اهانت ها را بر جان خريد تا كاروان را با ابلاغى جهانى كه مى توانست سراسر كره زمين را در همان زمان خبررسانى كند، به مدينه باز گرداند. |
|
| |
|
| <big>بانى غدير به گونه اى براى زحمات خود محكم كارى كرد كه حتى از منافقين [[بیعت]] گرفت.</big>
| | '''ب) تأكيد معصومين عليهم السلام بر محوريت پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير''' |
|
| |
|
| <big>به اين هم اكتفا نكرد و خدا را بر آنان شاهد گرفت.</big>
| | معصومين عليهم السلام با تأكيد خاصى بر محوريت پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير، با نداى بلند اعلام كردهاند كه هر گونه مقابله يا تضعيف غدير ضديت و مخالفت با شخص پيامبر صلى الله عليه و آله و تضييع و ناديده گرفتن زحمات آن حضرت است. در واقع ضديت با غدير رو در روى صاحب اسلام ايستادن و [[استهزاء|تمسخر]] يک برنامه پر زحمت است كه رسول اللَّه صلى الله عليه و آله شخصاً آن به انجام رسانده است. |
|
| |
|
| <big>به اين هم اكتفا نكرد و از آنان بر شاهد بودن خدا اقرار گرفت.</big>
| | متقابلاً محوريت پيامبر صلى الله عليه و آله در [[ابلاغ ولایت|ابلاغ غدیر]] مى تواند براى همه دوستداران و محبين آن حضرت انگيزه صد در صد براى تبلیغ غدیر باشد. در واقع تلاشى براى برپا نگه داشتن عَلَمى است كه آن حضرت در غدير خم به نام على عليه السلام بپا داشت؛ و از همه محبينش خواست تا روز قيامت آن را بپا دارند. |
|
| |
|
| <big>به اين هم اكتفا نكرد و آنان را بر يكديگر شاهد قرار داد.</big>
| | اين درخواست تا آنجا پيش مى رود كه حتى نسل هاى بعد از خود را براى برپا داشتن آن تربيت كنند تا غدير هيچ روزى بى پرچم نماند و نسيم ولايت تا ابد امواج محبت را بر آن بوزد. |
|
| |
|
| <big>به اين هم اكتفا نكرد و از آنان قول گرفت كه به غايبين برسانند.</big>
| | اينک چهارده مورد از تأكيد معصومين عليهم السلام بر محوريت پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير را مرور مى كنيم تا دَيْن خود درباره غدير را به پيشگاه رسول اللَّه صلى الله عليه و آله بيش از پيش احساس كنيم: |
|
| |
|
| <big>اينجاست كه محوريت پيامبر صلى الله عليه و آله براى غدير به خوبى احساس مى شود كه دسترنج خود را رها نساخته تا بازيگران سقيفه آن گونه كه مى خواهند آن را به نفع خود تحريف كنند.</big>
| | '''مورد اول: ضديت با غدير يعنى قطع ارتباط با پيامبر صلى الله عليه و آله'''<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۰۵.</ref> |
|
| |
|
| <big>روزى كه [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] به اميرالمؤمنين عليه السلام مىگويد: يا على، به خدا قسم اگر كسى كه به او اطمينان داشته باشم شهادت دهد كه تو به خلافت از من سزاوارترى، آن را به تو مى سپارم!! حضرت به او فهمانيد كه مسئله فراتر از آن است كه كسى مثل تو اطمينان پيدا كند. آن گونه محكم كارى شده كه راهى جز اعتراف ندارى! پاسخ حضرت به او چنين بود:</big>
| | اهل سقيفه كه براى نابودى غدير كمر بسته بودند، در واقع با پيامبر صلى الله عليه و آله خداحافظى مى كردند و با لسان حال به آن حضرت مى گفتند كه ديگر با تو كارى نداريم و ارتباط بين ما و تو قطع مى شود. اين را حضرت زهرا عليها السلام خطاب به حمله كنندگان به خانه اش فرمود: |
|
| |
|
| <big>اى ابوبكر، آيا احدى را مطمئن تر از پيامبر صلى الله عليه و آله سراغ دارى؟ آن حضرت در چهار مورد براى من از تو و عمر و عثمان و عده اى از همراهيانت بيعت گرفت كه يكى از آنها روز غدير در بازگشت از [[حجةالوداع]] بود.</big>
| | گويا نمى دانيد پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير خم چه فرمود؟! به خدا قسم در آن روز براى على بن ابى طالب پيمان ولايت را بست تا بدان وسيله اميد شما را از آن قطع كند، ولى شما اسباب بين خود و پيامبرتان را قطع كرديد.'''مورد دوم: پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير جاى حرفى باقى نگذاشت!'''<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۸۶. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۱۵.</ref> |
|
| |
|
| <big>آن روز همه شما گفتيد: شنيديم و اطاعت خدا و رسول را پذيرفتيم. پيامبر صلى الله عليه و آله از شما پرسيد: خدا و رسولش بر شما شاهد باشند؟ همگى گفتند: آرى، شاهد باشند. حضرت فرمود: پس بر يكديگر شاهد باشيد و حاضرين شما به غايبين برسانند و آنان كه شنيدند به كسانى كه نشنيده اند برسانند. و شما گفتيد: قبول كرديم يا رسول اللَّه!</big>
| | مگر مراسم غدير لحظه اى يا چند نفرى بود كه هر كس بخواهد به گونه اى تمام شدن حجت بر خود در آن روز را انكار كند؟ اين كار را پيامبر عظيم الشأن اسلام صلى الله عليه و آله بر عهده گرفت كه هر كلمه اش عين كلام اللَّه است. خطابه اى يک ساعته ايراد كرد كه هر ابهامى را زدود. سه روز بيعت گرفت كه هر بى خبرى را باخبر كرد. |
|
| |
|
| <big>سپس همگى برخاستيد و به پيامبر صلى الله عليه و آله و به من به خاطر اين كرامت خداوند [[تبریک]] گفتيد. عمر جلو آمد و بر كتف من زد و در حضور شما گفت: خوشا به حال تو اى پسر ابوطالب كه صاحب اختيار من و مؤمنين شدى!</big>
| | پس اظهار بى اطلاعى از غدير يعنى به مسخره گرفتن پيامبر صلى الله عليه و آله ! چرا كه آن حضرت سه كار در غدير انجام داد كه براى هيچ كس عذرى نماند: هم خطبه خواند و هم على عليه السلام را بلند كرد و هم بيعت گرفت. |
|
| |
|
| '''<big>مورد پنجم: پيامبر صلى الله عليه و آله شخصاً غدير را تفسير كرد</big>'''<big><ref>بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۴۱۰-۴۱۲.</ref></big>
| | با اين سه كار رسول اكرم صلى الله عليه و آله ديگر كسى بعد از غدير بهانه نداشت كه بگويد: ما در غدير بوديم ولى كور بوديم و على عليه السلام را نديديم! چرا كه آن حضرت براى حس شنوايى مردم خطبه ايراد كرد و نياز به ديدن على عليه السلام نبود! |
|
| |
|
| <big>ولايتى كه در غدير براى على عليه السلام اعلام شد فقط يک اطلاع رسانى ساده نبود؛ بلكه چون محور اين انتصاب الهى پيامبر صلى الله عليه و آله بود و مسئوليت اين امر عظيم را آن حضرت بر عهده داشت، در تبيين آن هم سنگ تمام گذاشت؛ و از سه جهت آن را تفسير كرد: اولاً خودِ ولايت را به امامان معصوم بعد از خود [[تفسیر]] كرد. ثانياً محدوده ولايت را به همان محدوده صاحب اختيارى خود تفسير فرمود. ثالثاً «اَكمَلتُ» و «اَتمَمتُ» را به كمال دين خدا و تمام نبوت خود با ولايت على عليه السلام تفسير كرد.</big>
| | همچنين كسى بهانه نداشت كه بگويد: ما در غدير بوديم، ولى كَر بوديم و صداى رسول صلى الله عليه و آله را نشنيديم! چون على عليه السلام را بر سر دست بلند كرد تا آنان كه ناشنوا هستند لا اقل ببينند. |
|
| |
|
| <big>بنابراين در تبيين و تشريح و تفسير آنچه در غدير مطرح شد پيامبر صلى الله عليه و آله محور بود و شخصاً اين بيانها را بر عهده گرفت تا كسى دخالت بى جا نكند. اميرالمؤمنين عليه السلام در اين باره مى فرمايد:</big>
| | همچنين كسى بهانه نداشت كه بگويد: ما در غدير بوديم، ولى هم كَر و هم كور بوديم و نه شنيديم و نه ديديم! زيرا آن حضرت از قوه لامسه استفاده كرد تا آنان كه كر و كور هستند لااقل دست بيعت در دست على عليه السلام بگذارند و ولايت را احساس كنند!! |
|
| |
|
| <big>خداوند به پيامبرش دستور داد تا واليان امرشان را معرفى كند و ولايت را مانند نماز و زكات و روزه و حج تفسير نمايد. اين بود كه در غدير خم مرا منصوب كرد و در خطابه اى فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ.</big>
| | با اين همه جالب است كه طرفداران ابوبكر در سقيفه در پاسخ به اتمام حجت هاى اميرالمؤمنين عليه السلام گفتند: اى اباالحسن، اگر انصار اين سخنان را قبل از بيعت با ابوبكر از تو مى شنيدند، حتى دو نفر در امامت تو اختلاف نمى كردند!! |
|
| |
|
| <big>در آنجا سلمان پرسيد: ولايت او چگونه است؟ فرمود: ولايت او همچون ولايت من است. هر كس من نسبت به او صاحب اختيار بوده ام على هم نسبت به او صاحب اختيار است.</big>
| | حضرت در پاسخ فرمود: به خدا قسم هرگز ترس آن نداشتم كه كسى براى خلافت خود را بالا بگيرد و با ما اهل بيت در آن نزاع كند و آنچه شما انجام داديد حلال بشمارد! گمان ندارم پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير خم براى احدى حجتى و براى گوينده اى سخنى باقى گذاشته باشد. |
|
| |
|
| <big>خداوند عزوجل اين آيه را نازل فرمود: «اليَومَ اَكمَلتُ لَكُم دينَكُم وَ اَتمَمتُ عَلَيكُم نِعمَتى وَ رَضيتُ لَكُمُ الاِسلامَ ديناً». پيامبر صلى الله عليه و آله تكبير گفت و فرمود: اللَّه اكبر، تمام نبوتم و كمال دين خدا ولايت على بعد از من است... .</big>
| | '''مورد سوم: پيامبر صلى الله عليه و آله بعد از رحلت براى غدير آمد!'''<ref>بحار الانوار: ج ۴۱ ص ۲۲۸. </ref> |
|
| |
|
| '''<big>مورد ششم: پيامبر صلى الله عليه و آله وظيفه دوران غربت غدير را تعيين كرد</big>'''<big><ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۱۱ ح ۴۶۵.</ref></big>
| | جالب ترين قطعه تاريخ در اثبات محوريت پيامبر صلى الله عليه و آله در ماجراى غدير ادامه اين محوريت حتى بعد از رحلت آن حضرت است. روزى كه شاهد براى غدير لازم بود چه كسى تصور مى كرد پيامبر صلى الله عليه و آله از عالم غيب حاضر شود و درباره آن شهادت دهد؟! |
|
| |
|
| <big>پيشبينى و آينده نگرى مُبلِّغ اعظم غدير آن قدر دقيق بود كه حتى وظيفه جانشينش را در زمانى كه مردم غدير را تنها بگذارند تعيين فرمود. اين به معناى محوريت تمام عيار پيامبر صلى الله عليه و آله براى غدير حتى در دورانى است كه خودش حضور نداشته باشد. اميرالمؤمنين عليه السلام در اين باره مى فرمايد:</big>
| | ماجرا هنگامى بود كه [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] به عنوان نيرنگى در توجيه غصب [[خلافت]] به اميرالمؤمنين عليه السلام گفت: پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير تو را صاحب اختيار ما قرار داد، ولى خليفه قرار نداد! حضرت فرمود: اگر پيامبر صلى الله عليه و آله را نشانت دهم و او به تو بگويد كه من به اين مقامى كه غصب كرده اى سزاوارترم، مى پذيرى؟ |
|
| |
|
| <big>پيامبر صلى الله عليه و آله به من وصيت كرد و فرمود: يا على، اگر گروهى يافتى كه به كمک آنان بجنگى حق خود را طلب كن، و گرنه در خانه ات بنشين؛ چرا كه من پيمان تو را در روز غدير خم گرفته ام كه تو وصى و خليفه من و صاحب اختيار مردم نسبت به خودشان هستى. مَثَل تو مثل بيت اللَّه الحرام است. مردم بايد سراغ تو بيايند و تو نبايد سراغ مردم بروى.</big>
| | ابوبكر پذيرفت و پس از نماز مغرب با اميرالمؤمنين عليه السلام به مسجد قبا آمدند و پيامبر صلى الله عليه و آله را ديدند كه در سمت قبله نشسته است! حضرت خطاب به ابوبكر فرمود: اى ابوبكر، بر ضد ولايت على اقدام كردهاى و در جاى او نشسته اى كه جاى نبوت است و جز او كسى مستحق آن نيست، زيرا او وصى و خليفه من است ...؟! |
|
| |
|
| '''<big>مورد هفتم: محوريت پيامبر صلى الله عليه و آله براى غدير يعنى مخالفت ممنوع!!</big>'''<big><ref>كتاب سليم: حديث ۲۶.</ref></big> | | '''مورد چهارم: پيامبر صلى الله عليه و آله، خدا را و خودتان را شاهد گرفت'''<ref>بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۳۵-۳۷.</ref> |
|
| |
|
| <big>در عصر تاريک معاويه، امام حسين عليه السلام مردم را درباره غدير قسم مى دهد تا از آنان اقرار بگيرد. اما تأكيدش بر محوريتِ پيامبر صلى الله عليه و آله در اين واقعه است، تا به آنان بفهماند مخالفت با غدير به معناى ضديت با پيامبر صلى الله عليه و آله و پشت كردن به دستورات آن حضرت است. حضرت خطاب به ۷۰۰ نفر از صحابه و تابعين حاضر در حج چنين فرمود:</big>
| | بانى غدير به گونه اى براى زحمات خود محكم كارى كرد كه حتى از منافقين [[بیعت]] گرفت. |
|
| |
|
| <big>شما را به خدا قسم مى دهم، آيا مى دانيد كه پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير خم على بن ابى طالب عليه السلام را منصوب كرد و ولايت را براى او اعلام نمود و فرمود: بايد حاضران به غايبان خبر دهند؟</big>
| | به اين هم اكتفا نكرد و خدا را بر آنان شاهد گرفت. |
|
| |
|
| '''<big>مورد هشتم: محوريت پيامبر صلى الله عليه و آله در تعيين مصاديق ولايت</big>'''<big><ref>بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۳۱۱.</ref></big>
| | به اين هم اكتفا نكرد و از آنان بر شاهد بودن خدا اقرار گرفت. |
|
| |
|
| <big>خدا در قرآن كلياتى را گفته و تفسير آنها را بر عهده پيامبرش قرار داده است. غدير يكى از موضوعاتى است كه خدا بيان همه جانبه آن را به پيامبر صلى الله عليه و آله سپرده است.</big>
| | به اين هم اكتفا نكرد و آنان را بر يكديگر شاهد قرار داد. |
|
| |
|
| <big>امام باقر عليه السلام با تأكيد بر اين محوريت مقام نبوت در تبيين ولايت، آيه «اولو الامر» را مطرح مى فرمايد كه عهده دار تفسيرش پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير بود؛ و اگر اقدامات آن حضرت در اين راستا نبود گذشته از غاصبين سقيفه، گروه هاى ديگرى هم در آن طمع مى كردند و آيات را به نفع خود تفسير مى نمودند. آن حضرت در اين باره مى فرمايد:</big>
| | به اين هم اكتفا نكرد و از آنان قول گرفت كه به غايبين برسانند. |
|
| |
|
| <big>به مردم بگوييد: خداوند نماز را بر پيامبرش نازل كرده و سه و چهار ركعت بودن آن را ذكر نكرده تا آنكه پيامبر صلى الله عليه و آله آن را براى مردم تفسير نموده است.</big>
| | اينجاست كه محوريت پيامبر صلى الله عليه و آله براى غدير به خوبى احساس مى شود كه دسترنج خود را رها نساخته تا بازيگران سقيفه آن گونه كه مى خواهند آن را به نفع خود تحريف كنند. |
|
| |
|
| <big>(و همچنين زكات و حج را)، و نيز نازل كرده «اَطيعوا اللَّهَ وَ اَطيعوا الرَّسولَ وَ اولِى الاَمرِ مِنكُم» كه درباره على و حسن و حسين عليهم السلام است. (در بيان كلمه «اولى الامر») پيامبرصلى الله عليه و آله درباره على عليه السلام فرموده: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، و نيز فرموده: شما را به كتاب خدا و اهل بيتم وصيت مى كنم ... .</big>
| | روزى كه [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] به اميرالمؤمنين عليه السلام مىگويد: يا على، به خدا قسم اگر كسى كه به او اطمينان داشته باشم شهادت دهد كه تو به خلافت از من سزاوارترى، آن را به تو مى سپارم!! حضرت به او فهمانيد كه مسئله فراتر از آن است كه كسى مثل تو اطمينان پيدا كند. آن گونه محكم كارى شده كه راهى جز اعتراف ندارى! پاسخ حضرت به او چنين بود: |
|
| |
|
| <big>اگر پيامبر صلى الله عليه و آله سكوت مى كرد و اهل آيه «اولى الامر» را معرفى نمى كرد آل عباس و آل عقيل و ديگران آن را ادعا مى كردند!! ... وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله از دنيا رفت على عليه السلام صاحب اختيار مردم بود ... ، چون پيامبر صلى الله عليه و آله ولايت او را به مردم ابلاغ فرموده و او را منصوب نموده بود.</big>
| | اى ابوبكر، آيا احدى را مطمئن تر از پيامبر صلى الله عليه و آله سراغ دارى؟ آن حضرت در چهار مورد براى من از تو و عمر و عثمان و عده اى از همراهيانت بيعت گرفت كه يكى از آنها روز غدير در بازگشت از [[حجةالوداع]] بود. |
|
| |
|
| '''<big>مورد نهم: پيامبر صلى الله عليه و آله عملاً غدير را معنى كرد</big>'''<big><ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۳۴ ح ۱۴۰.</ref></big>
| | آن روز همه شما گفتيد: شنيديم و اطاعت خدا و رسول را پذيرفتيم. پيامبر صلى الله عليه و آله از شما پرسيد: خدا و رسولش بر شما شاهد باشند؟ همگى گفتند: آرى، شاهد باشند. حضرت فرمود: پس بر يكديگر شاهد باشيد و حاضرين شما به غايبين برسانند و آنان كه شنيدند به كسانى كه نشنيده اند برسانند. و شما گفتيد: قبول كرديم يا رسول اللَّه! |
|
| |
|
| <big>آن قدر محوريت پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير پر تأثير بود كه اگر حضرت در آن مراسم سه روزه هيچ سخنى هم نمى فرمود، مسير ماجرا و اعمالى كه با حضور آن حضرت انجام شد هيچ معنايى جز تعيين خليفه نداشت.</big>
| | سپس همگى برخاستيد و به پيامبر صلى الله عليه و آله و به من به خاطر اين كرامت خداوند [[تبریک]] گفتيد. عمر جلو آمد و بر كتف من زد و در حضور شما گفت: خوشا به حال تو اى پسر ابوطالب كه صاحب اختيار من و مؤمنين شدى! |
|
| |
|
| <big>اين را امام باقر عليه السلام در پاسخ كسى فرمود كه پرسيد: معناى كلام پيامبر صلى الله عليه و آله چيست كه فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ؟ حضرت فرمود: آيا مثل اين مطلب جاى سؤال دارد؟! به آنان فهمانيد كه على عليه السلام جانشين او خواهد بود.</big>
| | '''مورد پنجم: پيامبر صلى الله عليه و آله شخصاً غدير را تفسير كرد'''<ref>بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۴۱۰-۴۱۲.</ref> |
|
| |
|
| '''<big>مورد دهم: غدير روز نتيجه گيرى پيامبر صلى الله عليه و آله از رسالت</big>'''<big><ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۴ ح ۷.</ref></big>
| | ولايتى كه در غدير براى على عليه السلام اعلام شد فقط يک اطلاع رسانى ساده نبود؛ بلكه چون محور اين انتصاب الهى پيامبر صلى الله عليه و آله بود و مسئوليت اين امر عظيم را آن حضرت بر عهده داشت، در تبيين آن هم سنگ تمام گذاشت؛ و از سه جهت آن را تفسير كرد: اولاً خودِ ولايت را به امامان معصوم بعد از خود [[تفسیر]] كرد. ثانياً محدوده ولايت را به همان محدوده صاحب اختيارى خود تفسير فرمود. ثالثاً «اَكمَلتُ» و «اَتمَمتُ» را به كمال دين خدا و تمام نبوت خود با ولايت على عليه السلام تفسير كرد. |
|
| |
|
| <big>غدير نتيجه گيرى از رسالتى بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله بيست و سه سال در راه آن زحمت كشيد. پس غدير براى پيامبر صلى الله عليه و آله، و پيامبر صلى الله عليه و آله براى غدير، و هر دو بر محور خدا بودند. امام صادق عليه السلام مراحل رسالت پيامبر صلى الله عليه و آله در ابلاغ پيام غدير را چنين بيان مى فرمايد:</big>
| | بنابراين در تبيين و تشريح و تفسير آنچه در غدير مطرح شد پيامبر صلى الله عليه و آله محور بود و شخصاً اين بيانها را بر عهده گرفت تا كسى دخالت بى جا نكند. اميرالمؤمنين عليه السلام در اين باره مى فرمايد: |
|
| |
|
| <big>خداوند عزوجل به پيامبرش فرمود: «فَاِذا فَرَغتَ فَانصَب وَ اِلى رَبِّكَ فَارغَب»: «آنگاه كه فراغت يافتى منصوب كن و به سوى پروردگارت رغبت نما»؛ منظور اين است: آنگاه كه فراغت يافتى عَلَم و علامت خود را نصب كن و وصيتت را معرفى نما و فضيلت او علناً بيان كن.</big>
| | خداوند به پيامبرش دستور داد تا واليان امرشان را معرفى كند و ولايت را مانند نماز و زكات و روزه و حج تفسير نمايد. اين بود كه در غدير خم مرا منصوب كرد و در خطابه اى فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ. |
|
| |
|
| <big>آنگاه كه از [[حجةالوداع]] باز مى گشت آيه «يا اَيُّهَا الرَّسولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَيكَ مِن رَبِّكَ...» نازل شد. حضرت مردم را ندا داد تا جمع شدند و فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ.</big>
| | در آنجا سلمان پرسيد: ولايت او چگونه است؟ فرمود: ولايت او همچون ولايت من است. هر كس من نسبت به او صاحب اختيار بوده ام على هم نسبت به او صاحب اختيار است. |
|
| |
|
| '''<big>مورد يازدهم: پيامبر صلى الله عليه و آله بين ولاية اللَّه و ولايت امام</big>'''<big><ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۲۶ ص ۵۳۵ .</ref></big>
| | خداوند عزوجل اين آيه را نازل فرمود: «اليَومَ اَكمَلتُ لَكُم دينَكُم وَ اَتمَمتُ عَلَيكُم نِعمَتى وَ رَضيتُ لَكُمُ الاِسلامَ ديناً». پيامبر صلى الله عليه و آله تكبير گفت و فرمود: اللَّه اكبر، تمام نبوتم و كمال دين خدا ولايت على بعد از من است... . |
|
| |
|
| <big>صاحب اختيارى خدا مُسلَّم است. صاحب اختيارى رسول بر گرفته از ولايت اللَّه بر مردم است. صاحب اختيارى امام ادامه ولايت نبى است. در واقع براى اثبات ولايت الهى براى امام صاحب اختيارى پيامبر صلى الله عليه و آله محوريت دارد. پيامبر صلى الله عليه و آله با ظرافتِ تمام ارتباط اين مراحل سه گانه ولايت را تشريح نموده مى فرمايد:</big>
| | '''مورد ششم: پيامبر صلى الله عليه و آله وظيفه دوران غربت غدير را تعيين كرد'''<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۱۱ ح ۴۶۵.</ref> |
|
| |
|
| <big>خدا صاحب اختيار من است و به من از خودم صاحب اختيارتر است و در برابر دستورات او مرا امرى نيست؛ و من صاحب اختيار مؤمنينم و نسبت به آنان صاحب اختيارترم و در برابر من آنان را امرى نيست؛ و هر كس من صاحب اختيار اويم و نسبت به از او خودش صاحب اختيارترم على بن ابى طالب صاحب اختيار اوست و نسبت به او از خودش صاحب اختيارتر است و در برابر او برايش امرى نيست.</big>
| | پيشبينى و آينده نگرى مُبلِّغ اعظم غدير آن قدر دقيق بود كه حتى وظيفه جانشينش را در زمانى كه مردم غدير را تنها بگذارند تعيين فرمود. اين به معناى محوريت تمام عيار پيامبر صلى الله عليه و آله براى غدير حتى در دورانى است كه خودش حضور نداشته باشد. اميرالمؤمنين عليه السلام در اين باره مى فرمايد: |
|
| |
|
| '''<big>مورد دوازدهم: مستند ولايت كلام پيامبر صلى الله عليه و آله</big>'''<big><ref>بحار الانوار: ج ۴۸ ص ۱۴۷. </ref></big>
| | پيامبر صلى الله عليه و آله به من وصيت كرد و فرمود: يا على، اگر گروهى يافتى كه به كمک آنان بجنگى حق خود را طلب كن، و گرنه در خانه ات بنشين؛ چرا كه من پيمان تو را در روز غدير خم گرفته ام كه تو وصى و خليفه من و صاحب اختيار مردم نسبت به خودشان هستى. مَثَل تو مثل بيت اللَّه الحرام است. مردم بايد سراغ تو بيايند و تو نبايد سراغ مردم بروى. |
|
| |
|
| <big>هر كس هر ادعايى درباره غدير و ولايت دارد، بر هيچ محورى جز پيامبر صلى الله عليه و آله نمى تواند پايبند باشد. امامان ما هم بر اين پايه اصلى امامت - حتى در مقابل دشمنان سرسخت غدير - تأكيد فرموده اند.</big>
| | '''مورد هفتم: محوريت پيامبر صلى الله عليه و آله براى غدير يعنى مخالفت ممنوع!!'''<ref>كتاب سليم: حديث ۲۶.</ref> |
|
| |
|
| <big>از جمله ايامى است كه امام كاظم عليه السلام در زندان بود، و هارون حضرت را احضار نمود و درباره ولايت اهل بيت عليهم السلام بر مردم از آن آن حضرت سؤال كرد. حضرت فراتر از خيالِ هارون به او پاسخ داد و دليل آن را كلام پيامبر صلى الله عليه و آله ذكر كرده فرمود:</big>
| | در عصر تاريک معاويه، امام حسين عليه السلام مردم را درباره غدير قسم مى دهد تا از آنان اقرار بگيرد. اما تأكيدش بر محوريتِ پيامبر صلى الله عليه و آله در اين واقعه است، تا به آنان بفهماند مخالفت با غدير به معناى ضديت با پيامبر صلى الله عليه و آله و پشت كردن به دستورات آن حضرت است. حضرت خطاب به ۷۰۰ نفر از صحابه و تابعين حاضر در حج چنين فرمود: |
|
| |
|
| <big>ما مى گوييم: ولايت همه خلايق با ماست!! ... و ما اين ادعا را از كلام پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير خم مى نماييم كه فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ.</big>
| | شما را به خدا قسم مى دهم، آيا مى دانيد كه پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير خم على بن ابى طالب عليه السلام را منصوب كرد و ولايت را براى او اعلام نمود و فرمود: بايد حاضران به غايبان خبر دهند؟ |
|
| |
|
| '''<big>مورد سيزدهم: غدير، قدردانى از پيامبر صلى الله عليه و آله</big>'''<big><ref>غيبت نعمانى: ص ۲۱۸ ح ۶ .</ref></big> | | '''مورد هشتم: محوريت پيامبر صلى الله عليه و آله در تعيين مصاديق ولايت'''<ref>بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۳۱۱.</ref> |
|
| |
|
| <big>كسانى كه بر سر مسئله امامت و ولايت اهل بيت عليهم السلام به بحث و جدل مى پردازند و از پيش خود شرايط سبک و سنگين براى آن تعيين مى كنند، از اين غافل هستند كه خدا همه جوانبش را توسط پيامبرش صلى الله عليه و آله اعلام فرموده و نيازى به فكر بشر در اين باره نيست.</big>
| | خدا در قرآن كلياتى را گفته و تفسير آنها را بر عهده پيامبرش قرار داده است. غدير يكى از موضوعاتى است كه خدا بيان همه جانبه آن را به پيامبر صلى الله عليه و آله سپرده است. |
|
| |
|
| <big>در روزهاى اول ورود امام رضا عليه السلام به شهر مرو، در روز جمعه مردم در مسجد جامع شهر جمع شده بودند و درباره مسئله امامت و اختلافاتى كه درباره آن مطرح است سخن مى گفتند. حضرت با شنيدن اين خبر تبسمى كرد و فرمود:</big>
| | امام باقر عليه السلام با تأكيد بر اين محوريت مقام نبوت در تبيين ولايت، آيه «اولو الامر» را مطرح مى فرمايد كه عهده دار تفسيرش پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير بود؛ و اگر اقدامات آن حضرت در اين راستا نبود گذشته از غاصبين سقيفه، گروه هاى ديگرى هم در آن طمع مى كردند و آيات را به نفع خود تفسير مى نمودند. آن حضرت در اين باره مى فرمايد: |
|
| |
|
| <big>خداوند تبارک و تعالى پيامبرش صلى الله عليه و آله را از اين جهان نبُرد مگر بعد از آنكه دين را برايش كامل فرمود. از يک سو قرآن را بر او نازل كرد ... ، و از سوى ديگر در حجةالوداع كه آخر عمر او بود اين آيه را فرستاد كه «اليَومَ اَكمَلتُ لَكُم دينَكُم وَ اَتمَمتُ عَلَيكُم نِعمَتى وَ رَضيتُ لَكُمُ الْاِسْلامَ ديناً».</big>
| | به مردم بگوييد: خداوند نماز را بر پيامبرش نازل كرده و سه و چهار ركعت بودن آن را ذكر نكرده تا آنكه پيامبر صلى الله عليه و آله آن را براى مردم تفسير نموده است. |
|
| |
|
| <big>مسئله امامت كمال دين است. پيامبر صلى الله عليه و آله از اين جهان نرفت مگر آنكه براى امتش معارف دينشان را روشن ساخت و راهشان را مشخص فرمود و آنان را به قول حق سپرد و على عليه السلام را عَلَم و امام براى آنان منصوب فرمود، و هر چه امت بدان نياز داشتند بيان فرمود. هر كس گمان كند خداوند دينش را كامل نكرده كتاب خدا را رد نموده و به آن كافر است... .</big>
| | (و همچنين زكات و حج را)، و نيز نازل كرده «اَطيعوا اللَّهَ وَ اَطيعوا الرَّسولَ وَ اولِى الاَمرِ مِنكُم» كه درباره على و حسن و حسين عليهم السلام است. (در بيان كلمه «اولى الامر») پيامبرصلى الله عليه و آله درباره على عليه السلام فرموده: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، و نيز فرموده: شما را به كتاب خدا و اهل بيتم وصيت مى كنم ... . |
|
| |
|
| '''<big>مورد چهاردهم: پيامبر صلى الله عليه و آله براى غدير زحمت كشيد</big>'''<big><ref>مصباح المتهجد: ص ۶۹۱ . بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۶۰.</ref></big>
| | اگر پيامبر صلى الله عليه و آله سكوت مى كرد و اهل آيه «اولى الامر» را معرفى نمى كرد آل عباس و آل عقيل و ديگران آن را ادعا مى كردند!! ... وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله از دنيا رفت على عليه السلام صاحب اختيار مردم بود ... ، چون پيامبر صلى الله عليه و آله ولايت او را به مردم ابلاغ فرموده و او را منصوب نموده بود. |
|
| |
|
| <big>پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله همه زحمتها را براى ولايت كشيد و آنچه خدا امر كرده بود با دقت در غدير به انجام رساند. ما موظفيم در درگاه الهى به اين محوريت پيامبر مكرم صلى الله عليه وآله شهادت دهيم و از آن حضرت تشكر نماييم، چه ديگران قدر اين نعمت را بدانند و چه ندانند.</big>
| | '''مورد نهم: پيامبر صلى الله عليه و آله عملاً غدير را معنى كرد'''<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۳۴ ح ۱۴۰.</ref> |
|
| |
|
| <big>امام هادى عليه السلام در زيارتنامه روز غدير اين فرهنگ را به ما آموخته، آنجا كه مى فرمايد:</big>
| | آن قدر محوريت پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير پر تأثير بود كه اگر حضرت در آن مراسم سه روزه هيچ سخنى هم نمى فرمود، مسير ماجرا و اعمالى كه با حضور آن حضرت انجام شد هيچ معنايى جز تعيين خليفه نداشت. |
|
| |
|
| <big>من شهادت مى دهم كه پيامبر صلى الله عليه و آله آنچه درباره تو از سوى خدا نازل شده بود ابلاغ كرد و امر خدا را امتثال نمود و اطاعت و ولايت تو را بر امتش واجب كرد و براى تو از آنان بيعت گرفت و تو را صاحب اختيار مؤمنين قرار داد، همان گونه كه خداوند اين مقام را براى تو قرار داده بود.</big>
| | اين را امام باقر عليه السلام در پاسخ كسى فرمود كه پرسيد: معناى كلام پيامبر صلى الله عليه و آله چيست كه فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ؟ حضرت فرمود: آيا مثل اين مطلب جاى سؤال دارد؟! به آنان فهمانيد كه على عليه السلام جانشين او خواهد بود. |
|
| |
|
| <big>سپس خدا را بر اين مطلب شاهد گرفت و فرمود: آيا فرمان الهى را به شما رساندم؟ گفتند: آرى رساندى. فرمود: خدايا شاهد باش و تو براى شاهد بودن و قضاوت بين بندگان كافى هستى.</big> | | '''مورد دهم: غدير روز نتيجه گيرى پيامبر صلى الله عليه و آله از رسالت'''<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۴ ح ۷.</ref> |
|
| |
|
| <big>... شهادت مى دهم كه خداوند به پيامبر صلى الله عليه و آله دستور داد تا صاحب اختيارىِ تو را بر امت علناً اعلام كند، تا مقام شامخ تو را بلندتر نمايد و برهان و دليل تو را اعلان نمايد و سخنان باطل را خط بطلان كشد و عذرها را قطع نمايد.</big>
| | غدير نتيجه گيرى از رسالتى بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله بيست و سه سال در راه آن زحمت كشيد. پس غدير براى پيامبر صلى الله عليه و آله، و پيامبر صلى الله عليه و آله براى غدير، و هر دو بر محور خدا بودند. امام صادق عليه السلام مراحل رسالت پيامبر صلى الله عليه و آله در ابلاغ پيام غدير را چنين بيان مى فرمايد: |
|
| |
|
| <big>آنگاه كه پيامبر صلى الله عليه و آله از فتنه فاسقين نگران شد و تقيه از منافقين را مطرح نمود، پروردگار جهان بر او وحى فرستاد: «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَيكَ مِن رَبِّكَ وَ اِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعصِمُكَ مِنَ النّاسِ».</big>
| | خداوند عزوجل به پيامبرش فرمود: «فَاِذا فَرَغتَ فَانصَب وَ اِلى رَبِّكَ فَارغَب»: «آنگاه كه فراغت يافتى منصوب كن و به سوى پروردگارت رغبت نما»؛ منظور اين است: آنگاه كه فراغت يافتى عَلَم و علامت خود را نصب كن و وصيتت را معرفى نما و فضيلت او علناً بيان كن. |
|
| |
|
| <big>اين بود كه آن حضرت سنگينى سفر را بر خود هموار نمود و در شدت گرماى ظهر بپاخاست و خطبه اى ايراد كرد و شنوانيد و ندا كرد و رسانيد. سپس از همه آنان پرسيد: آيا رسانيدم؟ گفتند: آرى به خدا قسم. عرض كرد: خدايا شاهد باش. سپس پرسيد: آيا من نسبت به مؤمنين از خودشان صاحب اختيارتر نبوده ام؟ گفتند: آرى. پس دست تو را گرفت و فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ وَ انصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ.</big>
| | آنگاه كه از [[حجةالوداع]] باز مى گشت آيه «يا اَيُّهَا الرَّسولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَيكَ مِن رَبِّكَ...» نازل شد. حضرت مردم را ندا داد تا جمع شدند و فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ. |
|
| |
|
| <big>ولى به آنچه خداوند درباره تو بر پيامبرش نازل كرد جز عده كمى ايمان نياوردند؛ و اكثرشان جز زيان كارى چيزى به دست نياوردند ... .</big> | | '''مورد يازدهم: پيامبر صلى الله عليه و آله بين ولاية اللَّه و ولايت امام'''<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۲۶ ص ۵۳۵ .</ref> |
|
| |
|
| | صاحب اختيارى خدا مُسلَّم است. صاحب اختيارى رسول بر گرفته از ولايت اللَّه بر مردم است. صاحب اختيارى امام ادامه ولايت نبى است. در واقع براى اثبات ولايت الهى براى امام صاحب اختيارى پيامبر صلى الله عليه و آله محوريت دارد. پيامبر صلى الله عليه و آله با ظرافتِ تمام ارتباط اين مراحل سه گانه ولايت را تشريح نموده مى فرمايد: |
|
| |
|
| '''<big>۳. ايجاد زمينه شهرت غدير</big>'''
| | خدا صاحب اختيار من است و به من از خودم صاحب اختيارتر است و در برابر دستورات او مرا امرى نيست؛ و من صاحب اختيار مؤمنينم و نسبت به آنان صاحب اختيارترم و در برابر من آنان را امرى نيست؛ و هر كس من صاحب اختيار اويم و نسبت به از او خودش صاحب اختيارترم على بن ابى طالب صاحب اختيار اوست و نسبت به او از خودش صاحب اختيارتر است و در برابر او برايش امرى نيست. |
|
| |
|
| <big>ايجاد شرايط اشتهار براى غدير از سوى پيامبر صلى الله عليه و آله از زاويه هاى متفاوتى صورت گرفت: اعلان عمومى براى حضور در غدير، كيفيت حركت به سوى غدير، تعيين محل غدير براى اجراى مراسم، حضور صد و بيست هزار مخاطب، سه روزه بودنِ مراسم، تلاش فرهنگى در زمان امامان عليهم السلام براى حفظ اشتهار و معروفيت غدير.</big>
| | '''مورد دوازدهم: مستند ولايت كلام پيامبر صلى الله عليه و آله'''<ref>بحار الانوار: ج ۴۸ ص ۱۴۷. </ref> |
|
| |
|
| <big>اگر دقت كنيم خواهيم ديد كه هر يک از اين موارد جداگانه بر اشتهار غدير در گستره زمان و مكان و در صفحات تاريخ تأثير به سزايى داشت.</big>
| | هر كس هر ادعايى درباره غدير و ولايت دارد، بر هيچ محورى جز پيامبر صلى الله عليه و آله نمى تواند پايبند باشد. امامان ما هم بر اين پايه اصلى امامت - حتى در مقابل دشمنان سرسخت غدير - تأكيد فرموده اند. |
|
| |
|
| <big>اين آينده نگرى ها درباره غدير به نوعى ابلاغ غير ارادىِ آن به حساب مىآيد؛ به اين معنى كه اشتهار غدير به طور ناخواسته باعث بلاغ بيشتر و رسيدن گسترده تر پيام آن مى شود، حتى در زمان ها و مكان هايى كه مُبلِّغى براى آن نباشد! اينک به تبيين جزئيات اين پيش بينى ها در پنج جهت مى پردازيم:</big>
| | از جمله ايامى است كه امام كاظم عليه السلام در زندان بود، و هارون حضرت را احضار نمود و درباره ولايت اهل بيت عليهم السلام بر مردم از آن آن حضرت سؤال كرد. حضرت فراتر از خيالِ هارون به او پاسخ داد و دليل آن را كلام پيامبر صلى الله عليه و آله ذكر كرده فرمود: |
|
| |
|
| | ما مى گوييم: ولايت همه خلايق با ماست!! ... و ما اين ادعا را از كلام پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير خم مى نماييم كه فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ. |
|
| |
|
| '''<big>الف) اشتهار غدير به خاطر سرعت خروج از مكه به سوى غدير</big>'''<big><ref>بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۵ و ج ۳۷ ص۱۱۱، ۱۵۸. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۳۶ ح ۵۹۳ . الغدير: ج ۱ ص۱۰، ۲۶۸.</ref></big> | | '''مورد سيزدهم: غدير، قدردانى از پيامبر صلى الله عليه و آله'''<ref>غيبت نعمانى: ص ۲۱۸ ح ۶ .</ref> |
|
| |
|
| <big>اولين سفر حج پيامبر صلى الله عليه و آله زمينه خوبى بود تا بسيارى از مسلمانانى كه تا آن روز پيامبرشان را نديده بودند و يا فرصت پرسش سؤالات خود را از آن حضرت نداشتند، در آن شرايط در محضر ايشان حاضر شوند و آموختنى هاى دينشان را بياموزند.</big>
| | كسانى كه بر سر مسئله امامت و ولايت اهل بيت عليهم السلام به بحث و جدل مى پردازند و از پيش خود شرايط سبک و سنگين براى آن تعيين مى كنند، از اين غافل هستند كه خدا همه جوانبش را توسط پيامبرش صلى الله عليه و آله اعلام فرموده و نيازى به فكر بشر در اين باره نيست. |
|
| |
|
| <big>از سوى ديگر، اجتماع صد و بيست هزار نفرى حجاج فرصت مناسبى بود تا پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله با سخنرانى هاى متعدد در موضوعات متفاوت آگاهى هاى لازم را به مخاطبانى دهد كه هر يک نيز مى توانست آن مطالب را به صدها مخاطب ديگر منتقل كند.</big>
| | در روزهاى اول ورود امام رضا عليه السلام به شهر مرو، در روز جمعه مردم در مسجد جامع شهر جمع شده بودند و درباره مسئله امامت و اختلافاتى كه درباره آن مطرح است سخن مى گفتند. حضرت با شنيدن اين خبر تبسمى كرد و فرمود: |
|
| |
|
| <big>شهر مكه وطن پيامبر صلى الله عليه و آله بود و حضرت با آسايش بيشتر و زمان وسيع ترى مى توانست به نشر اسلام و ارتباط مسلمانان با يكديگر بپردازد.</big>
| | خداوند تبارک و تعالى پيامبرش صلى الله عليه و آله را از اين جهان نبُرد مگر بعد از آنكه دين را برايش كامل فرمود. از يک سو قرآن را بر او نازل كرد ... ، و از سوى ديگر در حجةالوداع كه آخر عمر او بود اين آيه را فرستاد كه «اليَومَ اَكمَلتُ لَكُم دينَكُم وَ اَتمَمتُ عَلَيكُم نِعمَتى وَ رَضيتُ لَكُمُ الْاِسْلامَ ديناً». |
|
| |
|
| <big>با در نظر گرفتن همه اين شرايط ويژه، انتظار مى رفت پيامبر خدا در اين اولين و آخرين سفر حج خود مدتى در مكه بماند، ولى بلافاصله پس از اتمام حج حركت به سوى غدير را اعلام كرد، با عجله اى كه بيش از يك روز به حاجيان اجازه توقف در مكه نمى داد؛ و اين براى همه عجيب بود. حضرت به منادىِ خود بلال دستور داد تا به مردم اعلان كند:</big>
| | مسئله امامت كمال دين است. پيامبر صلى الله عليه و آله از اين جهان نرفت مگر آنكه براى امتش معارف دينشان را روشن ساخت و راهشان را مشخص فرمود و آنان را به قول حق سپرد و على عليه السلام را عَلَم و امام براى آنان منصوب فرمود، و هر چه امت بدان نياز داشتند بيان فرمود. هر كس گمان كند خداوند دينش را كامل نكرده كتاب خدا را رد نموده و به آن كافر است... . |
|
| |
|
| <big>فردا كسى جز معلولان نبايد باقى بماند، و همه بايد حركت كنند تا در وقت معين در [[خُمّ|غدیر خم]] حاضر باشند.</big> | | '''مورد چهاردهم: پيامبر صلى الله عليه و آله براى غدير زحمت كشيد'''<ref>مصباح المتهجد: ص ۶۹۱ . بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۶۰.</ref> |
|
| |
|
| <big>اين عجله براى رسيدن به غدير، در حساسترين شرايطى كه مكه به خود ديده، از به ياد ماندنى ترين قسمت هاى اين سفر ربّانى است. نتيجه اين اعلام فورى اشتهار غدير در آن روزگار و آينده هاى تاريخ شد؛ چون همگى در جستجوى پاسخ اين سؤال بودند كه:</big>
| | پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله همه زحمتها را براى ولايت كشيد و آنچه خدا امر كرده بود با دقت در غدير به انجام رساند. ما موظفيم در درگاه الهى به اين محوريت پيامبر مكرم صلى الله عليه وآله شهادت دهيم و از آن حضرت تشكر نماييم، چه ديگران قدر اين نعمت را بدانند و چه ندانند. |
|
| |
|
| <big>چرا خروج از مكه به اين سرعت؟!</big>
| | امام هادى عليه السلام در زيارتنامه روز غدير اين فرهنگ را به ما آموخته، آنجا كه مى فرمايد: |
|
| |
|
| <big>كجا با اين عجله؟!</big>
| | من شهادت مى دهم كه پيامبر صلى الله عليه و آله آنچه درباره تو از سوى خدا نازل شده بود ابلاغ كرد و امر خدا را امتثال نمود و اطاعت و ولايت تو را بر امتش واجب كرد و براى تو از آنان بيعت گرفت و تو را صاحب اختيار مؤمنين قرار داد، همان گونه كه خداوند اين مقام را براى تو قرار داده بود. |
|
| |
|
| <big>مگر خبر غدير چقدر مهم است كه از كنار كعبه واجبتر باشد؟</big>
| | سپس خدا را بر اين مطلب شاهد گرفت و فرمود: آيا فرمان الهى را به شما رساندم؟ گفتند: آرى رساندى. فرمود: خدايا شاهد باش و تو براى شاهد بودن و قضاوت بين بندگان كافى هستى. |
|
| |
|
| <big>چرا تأخير در ابلاغ پيام ولايت در غدير جايز نيست؟</big>
| | ... شهادت مى دهم كه خداوند به پيامبر صلى الله عليه و آله دستور داد تا صاحب اختيارىِ تو را بر امت علناً اعلام كند، تا مقام شامخ تو را بلندتر نمايد و برهان و دليل تو را اعلان نمايد و سخنان باطل را خط بطلان كشد و عذرها را قطع نمايد. |
|
| |
|
| <big>و يافتن پاسخ اين پرسش ها همه آن چيزى بود كه غدير را انتشار مى داد و مشهور مى كرد.</big>
| | آنگاه كه پيامبر صلى الله عليه و آله از فتنه فاسقين نگران شد و تقيه از منافقين را مطرح نمود، پروردگار جهان بر او وحى فرستاد: «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَيكَ مِن رَبِّكَ وَ اِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعصِمُكَ مِنَ النّاسِ». |
|
| |
|
| | اين بود كه آن حضرت سنگينى سفر را بر خود هموار نمود و در شدت گرماى ظهر بپاخاست و خطبه اى ايراد كرد و شنوانيد و ندا كرد و رسانيد. سپس از همه آنان پرسيد: آيا رسانيدم؟ گفتند: آرى به خدا قسم. عرض كرد: خدايا شاهد باش. سپس پرسيد: آيا من نسبت به مؤمنين از خودشان صاحب اختيارتر نبوده ام؟ گفتند: آرى. پس دست تو را گرفت و فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ وَ انصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ. |
|
| |
|
| '''<big>ب) اشتهار غدير به خاطر مكان فوق العاده آن</big>'''<big><ref>بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۵ و ج ۳۷ ص ۱۱۱، ۱۵۸. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۳۶ ح ۵۹۳ . الغدير : ج ۱ ص ۱۰، ۲۶۸.</ref></big>
| | ولى به آنچه خداوند درباره تو بر پيامبرش نازل كرد جز عده كمى ايمان نياوردند؛ و اكثرشان جز زيان كارى چيزى به دست نياوردند ... . |
|
| |
|
| <big>غدير كجاست؟</big>
| |
|
| |
|
| <big>عرض و طول آن، حدود جغرافيايى آن، امكانات آن، موقعيت هاى حساس آن كدام است؟</big>
| | '''۳. ايجاد زمينه شهرت غدير''' |
|
| |
|
| <big>اينجا چه خصوصيتى دارد كه خداوند تبارک و تعالى آن را انتخاب كرده و تأكيد بر اعلان ولایت در آن نموده است؟</big>
| | ايجاد شرايط اشتهار براى غدير از سوى پيامبر صلى الله عليه و آله از زاويه هاى متفاوتى صورت گرفت: اعلان عمومى براى حضور در غدير، كيفيت حركت به سوى غدير، تعيين محل غدير براى اجراى مراسم، حضور صد و بيست هزار مخاطب، سه روزه بودنِ مراسم، تلاش فرهنگى در زمان امامان عليهم السلام براى حفظ اشتهار و معروفيت غدير. |
|
| |
|
| <big>«غدير» كمى قبل از «جحفه»، بيابانى وسيع و آبگيرى براى جمع شدن آب سيل ها و همچنين آب چشمه اى كه از سمت شمال غربى به آن مى ريزد و چند درخت كهنسال تنومند بوده، كه براى برنامه سه روزه پيامبر صلى الله عليه و آله و ايراد خطبه براى آن جمعيت انبوه بسيار مناسب بوده است.</big>
| | اگر دقت كنيم خواهيم ديد كه هر يک از اين موارد جداگانه بر اشتهار غدير در گستره زمان و مكان و در صفحات تاريخ تأثير به سزايى داشت. |
|
| |
|
| <big>موقعيت حساس اين بِركه از آن جهت است كه جاده بعد از آن در سمت مدينه، به جُحفِه مى رسد كه تقاطع راه هاست. جادهاى كه از مكه تا غدير را از كنار دريا پيموده در جحفه تقسيم مى شود. راهى به سوى مدينه به شرق مايل مى شود و به سمت عراق نيز مى رود. راهى به سمت شمال از كنار دريا تا شام مى رود. راه ديگرى از غرب به دريا مى رسد تا با كشتى به مصر و ساير مناطق آفريقا برود. از سمت جنوب هم به شهر مكه منتهى مى شود و بعد از آن هم به يمن مى رسد.</big>
| | اين آينده نگرى ها درباره غدير به نوعى ابلاغ غير ارادىِ آن به حساب مىآيد؛ به اين معنى كه اشتهار غدير به طور ناخواسته باعث بلاغ بيشتر و رسيدن گسترده تر پيام آن مى شود، حتى در زمان ها و مكان هايى كه مُبلِّغى براى آن نباشد! اينک به تبيين جزئيات اين پيش بينى ها در پنج جهت مى پردازيم: |
|
| |
|
| <big>اگر چه مسلمانان آن روز اكثراً از سوى مدينه آمده بودند، ولى انتخاب غدير قبل از اين تقاطع حساس، در آينده هاى تاريخ كه كاروان ها در رفت و برگشت از حج و عمره همين مسير را طى مى كردند، براى هميشه يادآور مراسمى بود كه در هيجدهم ذى الحجه در آنجا انجام گرفت. يعنى قبل آنكه كاروان ها متفرق شوند غدير را - كه يادآور آن روز مقدس بود - زيارت مى كردند و با نماز در مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير، با اين زيربناى اعتقادى خود هم تجديد خاطره و هم تجديد بيعت مى نمودند.</big>
| |
|
| |
|
| <big>اين يک پيش زمينه حساب شده درباره غدير بود كه اشتهار آن را رقم زد و چنان سوزشى در دل دشمنانش داشته و هنوز هم دارد كه بارها دست به تخريب مسجد آن زده اند. براى دوستان غدير نيز آن قدر دل انگيز بوده كه در طول چهارده قرن، پس از هر ويرانىِ دشمن اقدام به بازسازى آن كرده اند، و پرچم غدير را كنار بركه خم در اهتزاز نگه داشته اند.</big>
| | '''الف) اشتهار غدير به خاطر سرعت خروج از مكه به سوى غدير'''<ref>بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۵ و ج ۳۷ ص۱۱۱، ۱۵۸. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۳۶ ح ۵۹۳ . الغدير: ج ۱ ص۱۰، ۲۶۸.</ref> |
|
| |
|
| | اولين سفر حج پيامبر صلى الله عليه و آله زمينه خوبى بود تا بسيارى از مسلمانانى كه تا آن روز پيامبرشان را نديده بودند و يا فرصت پرسش سؤالات خود را از آن حضرت نداشتند، در آن شرايط در محضر ايشان حاضر شوند و آموختنى هاى دينشان را بياموزند. |
|
| |
|
| '''<big>ج) اشتهار غدير به خاطر خطبه يک ساعته</big>'''<big><ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص۲۰۱ - ۲۰۷. اثبات الهداة: ج۲ ص۱۱۴ و ج۳ ص۵۵۸.</ref></big>
| | از سوى ديگر، اجتماع صد و بيست هزار نفرى حجاج فرصت مناسبى بود تا پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله با سخنرانى هاى متعدد در موضوعات متفاوت آگاهى هاى لازم را به مخاطبانى دهد كه هر يک نيز مى توانست آن مطالب را به صدها مخاطب ديگر منتقل كند. |
|
| |
|
| <big>سخنرانى تاريخى پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير كه حدود يک ساعت طول كشيده از استثنائى ترين خطبه هاى جهان به شمار مى آيد؛ و همين خطبه باعث اشتهار غدير شده است. در اين خطابه كه با مخاطبانى به وسعت كره زمين تا روز قيامت ايراد شده، مراحل سخن به قدرى حساب شده و دقيق پيش مى رود و به هدف اصلى مى رسد و سپس به تشريح آن مى پردازد، كه تاكنون شرح هايى بر اين خطبه نوشته شده و فصاحت و بلاغت آن سخن گفته شده است.</big>
| | شهر مكه وطن پيامبر صلى الله عليه و آله بود و حضرت با آسايش بيشتر و زمان وسيع ترى مى توانست به نشر اسلام و ارتباط مسلمانان با يكديگر بپردازد. |
|
| |
|
| <big>دو اقدام عملى پيامبر صلى الله عليه و آله در اثناء خطبه، كه بر فراز منبر انجام دادند و تا آن روز سابقه نداشت اشتهار غدير را دو چندان كرد: يكى بر سر دست بلند كردن على عليه السلام و در آن حال گفتنِ «مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ»، و ديگرى بيعت لسانى كه با گفتن اقرار نامه غدير توسط آن حضرت و تكرار آن توسط مردم عملى شد.</big>
| | با در نظر گرفتن همه اين شرايط ويژه، انتظار مى رفت پيامبر خدا در اين اولين و آخرين سفر حج خود مدتى در مكه بماند، ولى بلافاصله پس از اتمام حج حركت به سوى غدير را اعلام كرد، با عجله اى كه بيش از يك روز به حاجيان اجازه توقف در مكه نمى داد؛ و اين براى همه عجيب بود. حضرت به منادىِ خود بلال دستور داد تا به مردم اعلان كند: |
|
| |
|
| | فردا كسى جز معلولان نبايد باقى بماند، و همه بايد حركت كنند تا در وقت معين در [[خُمّ|غدیر خم]] حاضر باشند. |
|
| |
|
| | اين عجله براى رسيدن به غدير، در حساسترين شرايطى كه مكه به خود ديده، از به ياد ماندنى ترين قسمت هاى اين سفر ربّانى است. نتيجه اين اعلام فورى اشتهار غدير در آن روزگار و آينده هاى تاريخ شد؛ چون همگى در جستجوى پاسخ اين سؤال بودند كه: |
|
| |
|
| '''<big>د) اشتهار غدير به خاطر مراسم سه روزه بيعت</big>'''<big><ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص۴۲، ۶۰، ۶۵، ۱۳۴، ۱۳۶، ۱۹۴، ۱۹۵، ۲۰۳، ۲۰۵، ۳۰۹. بحارالانوار: ج۲۱ ص۳۸۷، ۳۸۸ و ج۲۸ ص۹۰ و ج۳۷ ص۱۶۶، ۱۲۷. الغدیر: ج۱ ص۵۸، ۲۷۱، ۲۷۴.</ref></big>
| | چرا خروج از مكه به اين سرعت؟! |
|
| |
|
| <big>مراسم غدير كه نه يک ساعت و نه نيمروز و نه يک روز، بلكه سه روز به طول انجاميده و اين طولانى شدن هيچ دليلى جز بيعت ۱۲۰۰۰۰ نفرى نداشته، آن را به صورت يكى از مشهورترين وقايع تاريخ در آورده است. با در نظر گرفتن اينكه بدون [[بیعت]] هم مى شد به اين مراسم خاتمه داد، ولى اين تأكيد بر بيعت هم با پيامبر صلى الله عليه و آله و هم با اميرالمؤمنين عليه السلام و توقف در بيابان در آن شرايط گرم و طاقت فرسا براى هر شنونده اى تعجب برانگيز و به ياد ماندنى است و از نگاهى ديگر اشتهار واقعه غدير را رقم میزند.</big>
| | كجا با اين عجله؟! |
|
| |
|
| <big>اگر بقيه وقايعى را كه در اين سه روز اتفاق افتاده به ماجراى بيعت اضافه كنيم اين معروفيت چند برابر مى شود. برنامه [[تبریک]] مردم كه حتى عمر بن خطاب «بَخٍ بَخٍ لَكَ يا عَلى» گفت<ref>بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۷. امالى شيخ مفيد: ص ۵۷ .</ref></big> <big>و بستن عمامه پيامبر صلى الله عليه و آله بر سر اميرالمؤمنين عليه السلام<ref>الغدير: ج ۱ ص ۲۹۱. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۱۹۹. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۲۱۹ ح ۱۰۲.</ref>و شعر حَسّان بن ثابت<ref>بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۸ و ج ۳۷ ص۱۱۲، ۱۶۶، ۱۹۵. عوالم العلوم: ج۳/۱۵ ص۴۱، ۹۸، ۱۴۴، ۲۰۱. کفایة الطالب: ص۶۴. کتاب سلیم: ص۸۲۸.</ref></big> <big>و ظهور جبرئيل در غدير<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص۱۲۰، ۱۶۱. عوالم العلوم: ج۳/۱۵ ص۸۵، ۱۳۶.</ref>و نوشتن سند مكتوب غدير به امر پيامبر صلى الله عليه و آله<ref>بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۲۸۲. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۱۵۱.</ref> و ماجراى سنگ آسمانى بر دشمن غدير<ref>بحار الانوار: ج ۸ ص ۶ ح ۱۰ و ج ۱۵ ص ۶ ح ۶ و ج ۳۵ ص۳۲۰-۳۲۳ ح۲۲ و ج۳۷ ص۱۶۲، ۱۶۶، ۱۷۳، ۱۷۶ و ج۴۲ ص۴۰-۴۲ ح۱۴ و ج۹۴ ص۱۳ ح۲۲. تفسیر القمی: ص۶۹۵. الفضائل (شاذان): ص ۸۴ . تفسير فرات: ص۱۹۰، ۵۰۵ ح ۶۶۳. مناقب ابن شهرآشوب: ص۳ ح ۴۰. اربعین منتجب الدین: ص۸۳. العمدة (ابن بطریق): ص۱۰۱. الاقبال: ص۴۵۳-۴۵۹. حلیة الابرار: ج۲ ص۱۲۵. مدینة المعاجز: ج۲ ص۲۶۷-۲۷۶. عوالم العلوم: ج۳/۱۵ ص۵۶ ح۲۲، ص۶۸ ح۴۵، ص۱۳۰ ح۱۸۵ ص۳۰۶. تفسیر الثعالبی: ج۳ ص۲۳۹. تفسیر القرطبی: ج۸ ص۳۱۵، ۳۱۶ و ج۱۰ ص۲۲۵. زاد المسیر (ابن جوزی): ج۴ ص۱۰. الکافی: ج۱ ص۴۲۲ ح۴۷ و ج۸ (الروضة) ص۵۷ ح۱۸.</ref>، همه اينها مسائلى است كه در هيچ مراسمى كنار هم جمع نشده و اجتماع آنها نتيجه اى جز اشتهار استثنائى براى غدير نداشته است.</big>
| | مگر خبر غدير چقدر مهم است كه از كنار كعبه واجبتر باشد؟ |
|
| |
|
| | چرا تأخير در ابلاغ پيام ولايت در غدير جايز نيست؟ |
|
| |
|
| | و يافتن پاسخ اين پرسش ها همه آن چيزى بود كه غدير را انتشار مى داد و مشهور مى كرد. |
|
| |
|
| '''<big>هـ) تابلوى اشتهار بر پيشانى غدير</big>'''<big><ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۴۲.</ref></big>
| |
|
| |
|
| <big>ثمره شيرين اين همه زمينه سازى براى اشتهار غدير را در آينده هاى تاريخ مى بينيم كه در هر زمان و مكانى تابلوى شهرت و معروفيت بر دروازه غدير نصب شده و در دوردست هاى زمان و مكان همه آن را با اين پرچم جهانى مى شناسند.</big>
| | '''ب) اشتهار غدير به خاطر مكان فوق العاده آن'''<ref>بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۵ و ج ۳۷ ص ۱۱۱، ۱۵۸. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۳۶ ح ۵۹۳ . الغدير : ج ۱ ص ۱۰، ۲۶۸.</ref> |
|
| |
|
| <big>به عنوان نمونه كلام امام هفتم عليه السلام است كه وقتى غدير را ياد مى كند قبل از هر سخنى عَلَم بلندِ اشتهار آن را نشان مى دهد و مى فرمايد: هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله اميرالمؤمنين عليه السلام را در آن ماجراى معروف و مشهور روز غدير معرفى كرد، فرمود: بدانيد كه هر كس من مولاى او و صاحب اختيارتر نسبت به او هستم اين على مولاى او و صاحب اختيار اوست. اللهم وال من والاه و عادِ من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله.</big>
| | غدير كجاست؟ |
|
| |
|
| | عرض و طول آن، حدود جغرافيايى آن، امكانات آن، موقعيت هاى حساس آن كدام است؟ |
|
| |
|
| '''<big>۴. فرمان ابلاغ عمومى غدير</big>'''
| | اينجا چه خصوصيتى دارد كه خداوند تبارک و تعالى آن را انتخاب كرده و تأكيد بر اعلان ولایت در آن نموده است؟ |
|
| |
|
| <big>دستور ابلاغ همگانى و دائمى غدير با جمله «فَليُبَلِّغِ الحاضِرُ الغائِبَ وَ الوالِدُ الوَلَدَ اِلى يَومِ القِيامَةِ»<ref>خطبه غدير: بخش ششم.</ref></big> <big>به معناى ضمانت نامه ابلاغ دائمى آن است؛ كه درباره هيچ يک از اوامر الهى چنين فرمانى به طور خاص صادر نشده است. در اين باره توضيحى از لسان صاحب غدير مى شنويم:</big>
| | «غدير» كمى قبل از «جحفه»، بيابانى وسيع و آبگيرى براى جمع شدن آب سيل ها و همچنين آب چشمه اى كه از سمت شمال غربى به آن مى ريزد و چند درخت كهنسال تنومند بوده، كه براى برنامه سه روزه پيامبر صلى الله عليه و آله و ايراد خطبه براى آن جمعيت انبوه بسيار مناسب بوده است. |
|
| |
|
| | موقعيت حساس اين بِركه از آن جهت است كه جاده بعد از آن در سمت مدينه، به جُحفِه مى رسد كه تقاطع راه هاست. جادهاى كه از مكه تا غدير را از كنار دريا پيموده در جحفه تقسيم مى شود. راهى به سوى مدينه به شرق مايل مى شود و به سمت عراق نيز مى رود. راهى به سمت شمال از كنار دريا تا شام مى رود. راه ديگرى از غرب به دريا مى رسد تا با كشتى به مصر و ساير مناطق آفريقا برود. از سمت جنوب هم به شهر مكه منتهى مى شود و بعد از آن هم به يمن مى رسد. |
|
| |
|
| '''<big>معرفى پيامرسانان غدير با رساندن پيام غدير</big>'''<big><ref>كتاب سليم: حديث ۱۱. </ref></big>
| | اگر چه مسلمانان آن روز اكثراً از سوى مدينه آمده بودند، ولى انتخاب غدير قبل از اين تقاطع حساس، در آينده هاى تاريخ كه كاروان ها در رفت و برگشت از حج و عمره همين مسير را طى مى كردند، براى هميشه يادآور مراسمى بود كه در هيجدهم ذى الحجه در آنجا انجام گرفت. يعنى قبل آنكه كاروان ها متفرق شوند غدير را - كه يادآور آن روز مقدس بود - زيارت مى كردند و با نماز در مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير، با اين زيربناى اعتقادى خود هم تجديد خاطره و هم تجديد بيعت مى نمودند. |
|
| |
|
| <big>غدير معرفى كسانى بود كه مى توانند همه پيام هاى رسول اللَّه صلى الله عليه و آله را از طرف او برسانند، چه از نظر علم به آن پيام ها و چه از نظر عصمت و مصونيت از اشتباه. بنابراين رساندن پيام غدير تبليغ همه دين و ابلاغ مجموعه اهداف نبوت است؛ آن هم به دست كسانى كه جز ايشان هيچ شخص ديگرى نَه مى تواند و نَه اجازه دارد چنين ابلاغى را انجام دهد؛ و هر كس تبليغ دين مى كند از ايشان آموخته و در واقع كلام ايشان را بازگو مى كند.</big>
| | اين يک پيش زمينه حساب شده درباره غدير بود كه اشتهار آن را رقم زد و چنان سوزشى در دل دشمنانش داشته و هنوز هم دارد كه بارها دست به تخريب مسجد آن زده اند. براى دوستان غدير نيز آن قدر دل انگيز بوده كه در طول چهارده قرن، پس از هر ويرانىِ دشمن اقدام به بازسازى آن كرده اند، و پرچم غدير را كنار بركه خم در اهتزاز نگه داشته اند. |
|
| |
|
| <big>از اميرالمؤمنين عليه السلام پرسيدند: چطور كسى جز تو نمى تواند از طرف پيامبر صلى الله عليه و آله پيامى را برساند در حالى كه در مواردى به ما فرموده: «فَليُبَلِّغِ الشاهِدُ الغائِب» ؟ حضرت فرمود:</big>
| |
|
| |
|
| <big>پيامبر صلى الله عليه و آله اين جمله را فقط در روز غدیر خم و در روز عرفه و در روز رحلتش فرموده ... ، و به عموم مردم دستور داده كه هر كس را ديدند واجب بودن اطاعت از امامان آل محمد عليه السلام و واجب بودن حقشان را برسانند و اين وظيفه ابلاغ را در هيچ مطلبى غير از اين موضوع نفرموده است.</big> | | '''ج) اشتهار غدير به خاطر خطبه يک ساعته'''<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص۲۰۱ - ۲۰۷. اثبات الهداة: ج۲ ص۱۱۴ و ج۳ ص۵۵۸.</ref> |
|
| |
|
| <big>در واقع پيامبر صلى الله عليه و آله به عموم مردم دستور داده كه به مردم برسانند حجت و دليل كسانى را كه همه آنچه پيامبر صلى الله عليه و آله بدان مبعوث شده را، از قول او كسى جز ايشان نمى رساند.</big>
| | سخنرانى تاريخى پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير كه حدود يک ساعت طول كشيده از استثنائى ترين خطبه هاى جهان به شمار مى آيد؛ و همين خطبه باعث اشتهار غدير شده است. در اين خطابه كه با مخاطبانى به وسعت كره زمين تا روز قيامت ايراد شده، مراحل سخن به قدرى حساب شده و دقيق پيش مى رود و به هدف اصلى مى رسد و سپس به تشريح آن مى پردازد، كه تاكنون شرح هايى بر اين خطبه نوشته شده و فصاحت و بلاغت آن سخن گفته شده است. |
|
| |
|
| | دو اقدام عملى پيامبر صلى الله عليه و آله در اثناء خطبه، كه بر فراز منبر انجام دادند و تا آن روز سابقه نداشت اشتهار غدير را دو چندان كرد: يكى بر سر دست بلند كردن على عليه السلام و در آن حال گفتنِ «مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ»، و ديگرى بيعت لسانى كه با گفتن اقرار نامه غدير توسط آن حضرت و تكرار آن توسط مردم عملى شد. |
|
| |
|
| | '''د) اشتهار غدير به خاطر مراسم سه روزه بيعت'''<ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص۴۲، ۶۰، ۶۵، ۱۳۴، ۱۳۶، ۱۹۴، ۱۹۵، ۲۰۳، ۲۰۵، ۳۰۹. بحارالانوار: ج۲۱ ص۳۸۷، ۳۸۸ و ج۲۸ ص۹۰ و ج۳۷ ص۱۶۶، ۱۲۷. الغدیر: ج۱ ص۵۸، ۲۷۱، ۲۷۴.</ref> |
|
| |
|
| '''<big>۵. رسميت غدير در تقويم اسلام</big>'''
| | مراسم غدير كه نه يک ساعت و نه نيمروز و نه يک روز، بلكه سه روز به طول انجاميده و اين طولانى شدن هيچ دليلى جز بيعت ۱۲۰۰۰۰ نفرى نداشته، آن را به صورت يكى از مشهورترين وقايع تاريخ در آورده است. با در نظر گرفتن اينكه بدون [[بیعت]] هم مى شد به اين مراسم خاتمه داد، ولى اين تأكيد بر بيعت هم با پيامبر صلى الله عليه و آله و هم با اميرالمؤمنين عليه السلام و توقف در بيابان در آن شرايط گرم و طاقت فرسا براى هر شنونده اى تعجب برانگيز و به ياد ماندنى است و از نگاهى ديگر اشتهار واقعه غدير را رقم میزند. |
|
| |
|
| <big>رسميت دادن ابدى به غدير با اعلان «عيد بودن» آن بلكه اعلام «اعظم الاعياد» بودن آن<ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۲۰۸.</ref>، و نيز نامگذارى آن به «يوم الولاية»<ref>بصائر الدرجات: ص ۲۰۱. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۳۶ و ج ۳۹ ص ۳۳۶ و ج ۴۱ ص ۲۲۸. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۶۸ . كشف المهم: ص ۱۰۹.</ref>و اجراى عملى اين عيد در زمان اميرالمؤمنين و امام رضا عليهما السلام<ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص۲۲۱-۲۲۴. بحار الانوار: ج ۹۴ ص۱۱۴، ۱۱۵.</ref>، و [[تبریک]] و تهنیت گفتن به مناسبت اين عيد بزرگ، همه اينها به معناى جايگاه ويژه غدير در تقويم رسمى اسلام و بزرگداشت عمومى آن است.</big> | | اگر بقيه وقايعى را كه در اين سه روز اتفاق افتاده به ماجراى بيعت اضافه كنيم اين معروفيت چند برابر مى شود. برنامه [[تبریک]] مردم كه حتى عمر بن خطاب «بَخٍ بَخٍ لَكَ يا عَلى» گفت<ref>بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۷. امالى شيخ مفيد: ص ۵۷ .</ref> و بستن عمامه پيامبر صلى الله عليه و آله بر سر اميرالمؤمنين عليه السلام<ref>الغدير: ج ۱ ص ۲۹۱. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۱۹۹. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۲۱۹ ح ۱۰۲.</ref>و شعر حَسّان بن ثابت<ref>بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۸ و ج ۳۷ ص۱۱۲، ۱۶۶، ۱۹۵. عوالم العلوم: ج۳/۱۵ ص۴۱، ۹۸، ۱۴۴، ۲۰۱. کفایة الطالب: ص۶۴. کتاب سلیم: ص۸۲۸.</ref> و ظهور جبرئيل در غدير<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص۱۲۰، ۱۶۱. عوالم العلوم: ج۳/۱۵ ص۸۵، ۱۳۶.</ref>و نوشتن سند مكتوب غدير به امر پيامبر صلى الله عليه و آله<ref>بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۲۸۲. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۱۵۱.</ref> و ماجراى سنگ آسمانى بر دشمن غدير<ref>بحار الانوار: ج ۸ ص ۶ ح ۱۰ و ج ۱۵ ص ۶ ح ۶ و ج ۳۵ ص۳۲۰-۳۲۳ ح۲۲ و ج۳۷ ص۱۶۲، ۱۶۶، ۱۷۳، ۱۷۶ و ج۴۲ ص۴۰-۴۲ ح۱۴ و ج۹۴ ص۱۳ ح۲۲. تفسیر القمی: ص۶۹۵. الفضائل (شاذان): ص ۸۴ . تفسير فرات: ص۱۹۰، ۵۰۵ ح ۶۶۳. مناقب ابن شهرآشوب: ص۳ ح ۴۰. اربعین منتجب الدین: ص۸۳. العمدة (ابن بطریق): ص۱۰۱. الاقبال: ص۴۵۳-۴۵۹. حلیة الابرار: ج۲ ص۱۲۵. مدینة المعاجز: ج۲ ص۲۶۷-۲۷۶. عوالم العلوم: ج۳/۱۵ ص۵۶ ح۲۲، ص۶۸ ح۴۵، ص۱۳۰ ح۱۸۵ ص۳۰۶. تفسیر الثعالبی: ج۳ ص۲۳۹. تفسیر القرطبی: ج۸ ص۳۱۵، ۳۱۶ و ج۱۰ ص۲۲۵. زاد المسیر (ابن جوزی): ج۴ ص۱۰. الکافی: ج۱ ص۴۲۲ ح۴۷ و ج۸ (الروضة) ص۵۷ ح۱۸.</ref>، همه اينها مسائلى است كه در هيچ مراسمى كنار هم جمع نشده و اجتماع آنها نتيجه اى جز اشتهار استثنائى براى غدير نداشته است. |
|
| |
|
| <big>به عنوان نتيجه اين رسميت، تأثير آن در جاودانسازى فرهنگ ابلاغ پيام غدير به نسل هاى بعد و دعوت ابدى به ولايت امامان غدير جاى انكار نيست. با مرورى بر زحمات معصومين عليهم السلام براى رسميت دادن به عيد غدير، آشنايى با نُه مورد از اين تلاش الهى درسى براى ما خواهد بود تا گام هاى جديد و فراخور روز براى بزرگداشت و رسميت گسترده تر عيد غدير را با نشاط و دقت بيشترى برداريم:</big> | | '''هـ) تابلوى اشتهار بر پيشانى غدير'''<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۴۲.</ref> |
|
| |
|
| | ثمره شيرين اين همه زمينه سازى براى اشتهار غدير را در آينده هاى تاريخ مى بينيم كه در هر زمان و مكانى تابلوى شهرت و معروفيت بر دروازه غدير نصب شده و در دوردست هاى زمان و مكان همه آن را با اين پرچم جهانى مى شناسند. |
|
| |
|
| '''<big>الف) تبريک رسمى در غدير خم</big>'''<big><ref>بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۷. امالى شيخ مفيد: ص ۵۷ .</ref></big>
| | به عنوان نمونه كلام امام هفتم عليه السلام است كه وقتى غدير را ياد مى كند قبل از هر سخنى عَلَم بلندِ اشتهار آن را نشان مى دهد و مى فرمايد: هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله اميرالمؤمنين عليه السلام را در آن ماجراى معروف و مشهور روز غدير معرفى كرد، فرمود: بدانيد كه هر كس من مولاى او و صاحب اختيارتر نسبت به او هستم اين على مولاى او و صاحب اختيار اوست. اللهم وال من والاه و عادِ من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله. |
|
| |
|
| <big>اولين رسميتِ عرض تبريک و تهنيت به مناسبت غدير را، از يک سو شخص پيامبر صلى الله عليه و آله و از سوى ديگر مخاطبانِ غدير از همان كنار بركه پايه گذارى كردند. آن حضرت رسماً دستور تبريک گفتن را داد كه چنين دستورى در تمام عمر پيامبر صلى الله عليه و آله در هيچ اتفاق مسرور كننده اى رخ نداده و براى اولين و آخرين بار به مناسبت غدير از سوى حضرت دستور داده شده است. همان گونه كه پس از خطابه، مردم نيز با درکِ عظمت واقعه بىاختيار و قبل از دستور پيامبر صلى الله عليه و آله صدايشان به تبريک بلند شد.</big>
| |
|
| |
|
| <big>پس از خطبه، مردم از هر سو به سمت منبر مى آمدند و خود را به پيامبر صلى الله عليه و آله و اميرالمؤمنين عليه السلام مى رساندند، و با ايشان به عنوان بيعت دست مىدادند، و هم به پيامبر صلى الله عليه و آله و هم به اميرالمؤمنين عليه السلام تبريک و تهنيت مى گفتند. پيامبر صلى الله عليه و آله هم مى فرمود: الحَمدُ للَّهِ الَّذى فَضَّلَنا عَلى جَميعِ العالَمينَ: سپاس خدايى را كه ما را بر همه اهل عالم فضيلت داد.</big>
| | '''۴. فرمان ابلاغ عمومى غدير''' |
|
| |
|
| <big>در اين حال مردم مى گفتند: آرى، شنيديم و طبق فرمان خدا و رسول با قلب و جان و زبان و دستمان اطاعت مى كنيم. بعد به سوى پيامبر و اميرالمؤمنين عليهما السلام ازدحام كردند و از يكديگر سبقت مى گرفتند و با ايشان دست مى دادند.</big> | | دستور ابلاغ همگانى و دائمى غدير با جمله «فَليُبَلِّغِ الحاضِرُ الغائِبَ وَ الوالِدُ الوَلَدَ اِلى يَومِ القِيامَةِ»<ref>خطبه غدير: بخش ششم.</ref> به معناى ضمانت نامه ابلاغ دائمى آن است؛ كه درباره هيچ يک از اوامر الهى چنين فرمانى به طور خاص صادر نشده است. در اين باره توضيحى از لسان صاحب غدير مى شنويم: |
|
| |
|
| <big>اين ابراز احساسات و فريادهاى شعفى كه از جمعيت بر میخاست، شكوه و ابهت بى مانندى به آن اجتماع بزرگ مى بخشيد. در اين حال حضرت فرمود: به من تبريک بگوييد، به من تهنيت بگوييد، زيرا خداوند مرا به نبوّت و اهل بيتم را به امامت اختصاص داده است.</big>
| |
|
| |
|
| | '''معرفى پيامرسانان غدير با رساندن پيام غدير'''<ref>كتاب سليم: حديث ۱۱. </ref> |
|
| |
|
| '''<big>ب) آموزش تبريک غدير از امام صادق عليه السلام</big>'''
| | غدير معرفى كسانى بود كه مى توانند همه پيام هاى رسول اللَّه صلى الله عليه و آله را از طرف او برسانند، چه از نظر علم به آن پيام ها و چه از نظر عصمت و مصونيت از اشتباه. بنابراين رساندن پيام غدير تبليغ همه دين و ابلاغ مجموعه اهداف نبوت است؛ آن هم به دست كسانى كه جز ايشان هيچ شخص ديگرى نَه مى تواند و نَه اجازه دارد چنين ابلاغى را انجام دهد؛ و هر كس تبليغ دين مى كند از ايشان آموخته و در واقع كلام ايشان را بازگو مى كند. |
|
| |
|
| <big>جالب است كه نه فقط دستور تبريک در روز غدير به ما داده شده بلكه كيفيت آن را هم به ما ياد داده اند، تا ابعاد اعتقادى اين روز بزرگ را در تهنيت گويى آن به كار بريم. در اين باره امام صادق عليه السلام مى فرمايد: هر گاه در اين روز برادر مؤمن خود را ملاقات كردى بگو:</big>
| | از اميرالمؤمنين عليه السلام پرسيدند: چطور كسى جز تو نمى تواند از طرف پيامبر صلى الله عليه و آله پيامى را برساند در حالى كه در مواردى به ما فرموده: «فَليُبَلِّغِ الشاهِدُ الغائِب» ؟ حضرت فرمود: |
|
| |
|
| <big>الحَمدُ للَّهِ الَّذى اَكرَمَنا بِهذَا اليَومِ وَ جَعَلَنا مِنَ المُؤمِنينَ، وَ جَعَلَنا مِنَ المُوفينَ بِعَهدِهِ الَّذى عَهِدَهُ اِلَينا وَ ميثاقِهِ الَّذى واثَقَنا بِهِ مِن وِلايَةِ وُلاةِ اَمرِهِ وَ القُوّامِ بِقِسطِهِ وَ لَم يَجعَلنا مِنَ الجاحِدينَ وَ المُكَذِّبينَ بِيَومِ الدّينِ:</big>
| | پيامبر صلى الله عليه و آله اين جمله را فقط در روز غدیر خم و در روز عرفه و در روز رحلتش فرموده ... ، و به عموم مردم دستور داده كه هر كس را ديدند واجب بودن اطاعت از امامان آل محمد عليه السلام و واجب بودن حقشان را برسانند و اين وظيفه ابلاغ را در هيچ مطلبى غير از اين موضوع نفرموده است. |
|
| |
|
| <big>شكر خدايى را كه ما را به اين روز گرامى داشته و ما را از مؤمنان و از وفاداران قرار داده به پيمانى كه با ما بسته و عهدى كه درباره واليان امرمان و برپا دارندگان عدالت از ما گرفته، و ما را از منكران و تكذيب كنندگان روز قيامت قرار نداده است.<ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۲۱۵. </ref></big>
| | در واقع پيامبر صلى الله عليه و آله به عموم مردم دستور داده كه به مردم برسانند حجت و دليل كسانى را كه همه آنچه پيامبر صلى الله عليه و آله بدان مبعوث شده را، از قول او كسى جز ايشان نمى رساند. |
|
| |
|
| | '''۵. رسميت غدير در تقويم اسلام''' |
|
| |
|
| | رسميت دادن ابدى به غدير با اعلان «عيد بودن» آن بلكه اعلام «اعظم الاعياد» بودن آن<ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۲۰۸.</ref>، و نيز نامگذارى آن به «يوم الولاية»<ref>بصائر الدرجات: ص ۲۰۱. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۳۶ و ج ۳۹ ص ۳۳۶ و ج ۴۱ ص ۲۲۸. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۶۸ . كشف المهم: ص ۱۰۹.</ref>و اجراى عملى اين عيد در زمان اميرالمؤمنين و امام رضا عليهما السلام<ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص۲۲۱-۲۲۴. بحار الانوار: ج ۹۴ ص۱۱۴، ۱۱۵.</ref>، و [[تبریک]] و تهنیت گفتن به مناسبت اين عيد بزرگ، همه اينها به معناى جايگاه ويژه غدير در تقويم رسمى اسلام و بزرگداشت عمومى آن است. |
|
| |
|
| '''<big>ج) آموزش تهنيت غدير توسط امام رضا عليه السلام</big>'''
| | به عنوان نتيجه اين رسميت، تأثير آن در جاودانسازى فرهنگ ابلاغ پيام غدير به نسل هاى بعد و دعوت ابدى به ولايت امامان غدير جاى انكار نيست. با مرورى بر زحمات معصومين عليهم السلام براى رسميت دادن به عيد غدير، آشنايى با نُه مورد از اين تلاش الهى درسى براى ما خواهد بود تا گام هاى جديد و فراخور روز براى بزرگداشت و رسميت گسترده تر عيد غدير را با نشاط و دقت بيشترى برداريم: |
|
| |
|
| <big>تبريک غدير بايد به معناى سپاسگزارى از نعمت عظيم ولايت باشد، كه امام هشتم عليه السلام اين كيفيت تبريک غدير را به ما آموخته مى فرمايد: در اين روز به يكديگر تهنيت و تبريک بگوييد، و هر گاه برادر مؤمن خود را ملاقات كرديد چنين بگوييد:</big>
| |
|
| |
|
| <big>الحَمدُ للَّهِ الَّذى جَعَلَنا مِنَ المُتَمَسِّكينَ بِوِلايَةِ اَميرِالمُؤمنينَ عليه السلام: سپاس خدايى را كه ما را از تمسک كنندگان به ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام قرارداده است.<ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۲۲۳.</ref></big> | | '''الف) تبريک رسمى در غدير خم'''<ref>بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۷. امالى شيخ مفيد: ص ۵۷ .</ref> |
|
| |
|
| | اولين رسميتِ عرض تبريک و تهنيت به مناسبت غدير را، از يک سو شخص پيامبر صلى الله عليه و آله و از سوى ديگر مخاطبانِ غدير از همان كنار بركه پايه گذارى كردند. آن حضرت رسماً دستور تبريک گفتن را داد كه چنين دستورى در تمام عمر پيامبر صلى الله عليه و آله در هيچ اتفاق مسرور كننده اى رخ نداده و براى اولين و آخرين بار به مناسبت غدير از سوى حضرت دستور داده شده است. همان گونه كه پس از خطابه، مردم نيز با درکِ عظمت واقعه بىاختيار و قبل از دستور پيامبر صلى الله عليه و آله صدايشان به تبريک بلند شد. |
|
| |
|
| | پس از خطبه، مردم از هر سو به سمت منبر مى آمدند و خود را به پيامبر صلى الله عليه و آله و اميرالمؤمنين عليه السلام مى رساندند، و با ايشان به عنوان بيعت دست مىدادند، و هم به پيامبر صلى الله عليه و آله و هم به اميرالمؤمنين عليه السلام تبريک و تهنيت مى گفتند. پيامبر صلى الله عليه و آله هم مى فرمود: الحَمدُ للَّهِ الَّذى فَضَّلَنا عَلى جَميعِ العالَمينَ: سپاس خدايى را كه ما را بر همه اهل عالم فضيلت داد. |
|
| |
|
| '''<big>د) رسميت عيد غدير به امر پيامبر صلى الله عليه و آله</big>'''<big><ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۰۹ ح ۲.</ref></big>
| | در اين حال مردم مى گفتند: آرى، شنيديم و طبق فرمان خدا و رسول با قلب و جان و زبان و دستمان اطاعت مى كنيم. بعد به سوى پيامبر و اميرالمؤمنين عليهما السلام ازدحام كردند و از يكديگر سبقت مى گرفتند و با ايشان دست مى دادند. |
|
| |
|
| <big>پس از بازگشت به مدينه، پيامبر صلى الله عليه و آله نه فقط روز غدير را «عيد رسمى» اعلام كرد كه آن را «اعظم اعياد» ناميد، بدين معنى كه در طول سال اسلامى هيچ مناسبت فرخنده و شادى آورى بالاتر از آن نيست. در اين باره فرمود:</big>
| | اين ابراز احساسات و فريادهاى شعفى كه از جمعيت بر میخاست، شكوه و ابهت بى مانندى به آن اجتماع بزرگ مى بخشيد. در اين حال حضرت فرمود: به من تبريک بگوييد، به من تهنيت بگوييد، زيرا خداوند مرا به نبوّت و اهل بيتم را به امامت اختصاص داده است. |
|
| |
|
| <big>روز غدير بهترين اعياد امت من است و آن همان روزى است كه خداوند تعالى به من دستور داد برادرم على بن ابى طالب را براى امتم منصوب نمايم تا بعد از من به وسيله او [[هدایت]] شوند. غدير روزى است كه خدا دين را در آن كامل كرد و نعمت را در آن بر امتم به كمال رساند و اسلام را به عنوان دين آنان راضى شد.</big>
| |
|
| |
|
| <big>من على را عَلَم و علامت براى امتم در زمين منصوب نكردم مگر بعد از آنكه خداوند نام او را در آسمان ها مشهور كرد و ولايت او را بر ملائكه اش واجب فرمود.</big>
| | '''ب) آموزش تبريک غدير از امام صادق عليه السلام''' |
|
| |
|
| | جالب است كه نه فقط دستور تبريک در روز غدير به ما داده شده بلكه كيفيت آن را هم به ما ياد داده اند، تا ابعاد اعتقادى اين روز بزرگ را در تهنيت گويى آن به كار بريم. در اين باره امام صادق عليه السلام مى فرمايد: هر گاه در اين روز برادر مؤمن خود را ملاقات كردى بگو: |
|
| |
|
| '''<big>هـ) دستور عيد گرفتن غدير به على عليه السلام</big>'''<big><ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۲۱۱.</ref></big>
| | الحَمدُ للَّهِ الَّذى اَكرَمَنا بِهذَا اليَومِ وَ جَعَلَنا مِنَ المُؤمِنينَ، وَ جَعَلَنا مِنَ المُوفينَ بِعَهدِهِ الَّذى عَهِدَهُ اِلَينا وَ ميثاقِهِ الَّذى واثَقَنا بِهِ مِن وِلايَةِ وُلاةِ اَمرِهِ وَ القُوّامِ بِقِسطِهِ وَ لَم يَجعَلنا مِنَ الجاحِدينَ وَ المُكَذِّبينَ بِيَومِ الدّينِ: |
|
| |
|
| <big>پيامبر صلى الله عليه و آله نه تنها عيد بودن غدير را رسماً اعلام كرد، بلكه به طور خاص دستور عيد گرفتن اين روز را براى بعد از خود به اميرالمؤمنين عليه السلام وصيت فرمود، و جالب تر اينكه سابقه اين عيد را قبل از وقوع آن در زمان نمايندگان و حجج الهى خبر داد كه به امر خدا به بزرگداشت اين روز اقدام مى كردند. آن حضرت در اين باره فرمود:</big>
| | شكر خدايى را كه ما را به اين روز گرامى داشته و ما را از مؤمنان و از وفاداران قرار داده به پيمانى كه با ما بسته و عهدى كه درباره واليان امرمان و برپا دارندگان عدالت از ما گرفته، و ما را از منكران و تكذيب كنندگان روز قيامت قرار نداده است.<ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۲۱۵. </ref> |
|
| |
|
| <big>انبياء هم چنين مى كردند و به جانشينان خود [[وصیت]] مى كردند كه اين روز را عيد بگيرند.</big>
| | '''ج) آموزش تهنيت غدير توسط امام رضا عليه السلام''' |
|
| |
|
| | تبريک غدير بايد به معناى سپاسگزارى از نعمت عظيم ولايت باشد، كه امام هشتم عليه السلام اين كيفيت تبريک غدير را به ما آموخته مى فرمايد: در اين روز به يكديگر تهنيت و تبريک بگوييد، و هر گاه برادر مؤمن خود را ملاقات كرديد چنين بگوييد: |
|
| |
|
| '''<big>و) نامگذارى رسمى غدير به «يوم الولاية»</big>'''
| | الحَمدُ للَّهِ الَّذى جَعَلَنا مِنَ المُتَمَسِّكينَ بِوِلايَةِ اَميرِالمُؤمنينَ عليه السلام: سپاس خدايى را كه ما را از تمسک كنندگان به ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام قرارداده است.<ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۲۲۳.</ref> |
|
| |
|
| <big>گذشته از «عيد» قرار دادن و «افضل اعياد» ناميدنِ غدير، سه روز گرامى داشتن غدير و رسميت نام «ايام الولاية» براى آن، جهت ديگرى است كه در تاريخ اسلام میدرخشد. اين عنوان در لسان اميرالمؤمنين عليه السلام آمده كه فرمود:</big> | | '''د) رسميت عيد غدير به امر پيامبر صلى الله عليه و آله'''<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۰۹ ح ۲.</ref> |
|
| |
|
| <big>خداوند با ولايت من دين اين امت را كامل نمود و نعمت ها را بر آنان تمام كرد، و اسلامشان را مورد رضايت قرار داد، هنگامى كه در «يوم الولاية» به پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: يا محمد، به مردم خبر ده كه امروز دينشان را كامل كردم و نعمتم را بر آنان تمام نمودم و اسلام را به عنوان دينشان راضى شدم.<ref>بحار الانوار: ج ۳۹ ص ۳۳۶ ح ۵ .</ref></big>
| | پس از بازگشت به مدينه، پيامبر صلى الله عليه و آله نه فقط روز غدير را «عيد رسمى» اعلام كرد كه آن را «اعظم اعياد» ناميد، بدين معنى كه در طول سال اسلامى هيچ مناسبت فرخنده و شادى آورى بالاتر از آن نيست. در اين باره فرمود: |
|
| |
|
| <big>اين عنوان براى روز غدير به قدرى مشهور بوده كه حتى ابوبكر بدان اقرار كرده، آنجا كه به اميرالمؤمنين عليه السلام گفت: پيامبر صلى الله عليه و آله در «ايام الولاية» در غدير تو را صاحب اختيار ما قرار داد.<ref>بحار الانوار: ج ۴۱ ص ۲۲۸. </ref></big>
| | روز غدير بهترين اعياد امت من است و آن همان روزى است كه خداوند تعالى به من دستور داد برادرم على بن ابى طالب را براى امتم منصوب نمايم تا بعد از من به وسيله او [[هدایت]] شوند. غدير روزى است كه خدا دين را در آن كامل كرد و نعمت را در آن بر امتم به كمال رساند و اسلام را به عنوان دين آنان راضى شد. |
|
| |
|
| | من على را عَلَم و علامت براى امتم در زمين منصوب نكردم مگر بعد از آنكه خداوند نام او را در آسمان ها مشهور كرد و ولايت او را بر ملائكه اش واجب فرمود. |
|
| |
|
| '''<big>ز) جشن رسمى غدير توسط اميرالمؤمنين عليه السلام</big>'''<big><ref>بحار الانوار: ج ۹۴ ص۱۱۴، ۱۱۵.</ref></big>
| |
|
| |
|
| <big>اجراى رسمى جشن غدير به صورت حكومتى اولين بار در خلافت ظاهرى اميرالمؤمنين عليه السلام دقيقاً ۲۵ سال بعد از غدير اتفاق افتاد. در واقع سفارشى كه پيامبر صلى الله عليه و آله درباره عيد گرفتن غدير به اميرالمؤمنين عليه السلام فرموده بود در طول ربع قرن با حكومت سقيفه امكان اجرا نداشت. روزگارى كه آن حضرت به خلافت ظاهرى رسيد، به بهانه جمعه توانست عزت غدير را با خطبه نماز جمعه از زير خاک هاى سياه سقيفه بيرون كشد و مطالب مفصلى درباره آن بيان كند كه بسيارى از مردم آن را متعجبانه مى شنيدند.</big>
| | '''هـ) دستور عيد گرفتن غدير به على عليه السلام'''<ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۲۱۱.</ref> |
|
| |
|
| <big>ماجرا هنگامى رخ داد كه يک سال روز غدير مقارن روز جمعه شد. در آن روز اميرالمؤمنين عليه السلام خطبه نماز جمعه را به مسئله غدير اختصاص داد و به خصوص درباره رسميت آن سخن گفت و و با اشاره به جمع شدن دو عيد رسمى اسلام در تقويم آن روز، فرمود:</big>
| | پيامبر صلى الله عليه و آله نه تنها عيد بودن غدير را رسماً اعلام كرد، بلكه به طور خاص دستور عيد گرفتن اين روز را براى بعد از خود به اميرالمؤمنين عليه السلام وصيت فرمود، و جالب تر اينكه سابقه اين عيد را قبل از وقوع آن در زمان نمايندگان و حجج الهى خبر داد كه به امر خدا به بزرگداشت اين روز اقدام مى كردند. آن حضرت در اين باره فرمود: |
|
| |
|
| <big>خداوند در اين روز دو عيد عظيم و بزرگ را براى شما جمع كرده است... . خداوند دينى را قبول نمى كند مگر با ولايت آنكه به ولايتش دستور داده و اسباب اطاعتش با تمسک به دستاويزهاى او و اهل ولايتش نظام مى يابد.</big>
| | انبياء هم چنين مى كردند و به جانشينان خود [[وصیت]] مى كردند كه اين روز را عيد بگيرند. |
|
| |
|
| <big>اين است كه خداوند در روز غدير بر پيامبرش فرستاد آنچه بيانگر اراده اش درباره انتخاب شدگانش بود و به او دستور ابلاغش را داد ... ، و براى او حفظ از منافقين را ضمانت نمود.</big>
| |
|
| |
|
| <big>خداوند دينش را كامل كرد و چشم پيامبرش و مؤمنين و تابعين را روشن ساخت. امروز روز عظيم الشأنى است...، و روز كمال دين است.</big>
| | '''و) نامگذارى رسمى غدير به «يوم الولاية»''' |
|
| |
|
| <big>اميرالمؤمنين عليه السلام حتى به اين مقدار اعلام عمومى عيد غدير هم اكتفا نكرد. بلكه با تداركى كه از قبل توسط امام مجتبى عليه السلام ديده شده بود، مردم را براى پذيرايى به خانه آن حضرت دعوت كرد.</big>
| | گذشته از «عيد» قرار دادن و «افضل اعياد» ناميدنِ غدير، سه روز گرامى داشتن غدير و رسميت نام «ايام الولاية» براى آن، جهت ديگرى است كه در تاريخ اسلام میدرخشد. اين عنوان در لسان اميرالمؤمنين عليه السلام آمده كه فرمود: |
|
| |
|
| <big>پس از نماز جمعه، حضرت به همراه مردم به مجلس جشنى رفتند كه امام حسن عليه السلام در منزلشان گرفته بودند و در آنجا اطعام و پذيرايى مفصلى از شركت كنندگان به عمل آمد.</big>
| | خداوند با ولايت من دين اين امت را كامل نمود و نعمت ها را بر آنان تمام كرد، و اسلامشان را مورد رضايت قرار داد، هنگامى كه در «يوم الولاية» به پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: يا محمد، به مردم خبر ده كه امروز دينشان را كامل كردم و نعمتم را بر آنان تمام نمودم و اسلام را به عنوان دينشان راضى شدم.<ref>بحار الانوار: ج ۳۹ ص ۳۳۶ ح ۵ .</ref> |
|
| |
|
| <big>'''ح) افضليت غدير بين سه عيد رسمى'''</big> | | اين عنوان براى روز غدير به قدرى مشهور بوده كه حتى ابوبكر بدان اقرار كرده، آنجا كه به اميرالمؤمنين عليه السلام گفت: پيامبر صلى الله عليه و آله در «ايام الولاية» در غدير تو را صاحب اختيار ما قرار داد.<ref>بحار الانوار: ج ۴۱ ص ۲۲۸. </ref> |
|
| |
|
| <big>در زمان هاى بعد از غدير كه دوران سياه معاويه و بنى اميه پيش آمد، رسميت عيد غدير زير خاک هاى سقيفه دفن شد، تا روزگار امام صادق عليه السلام كه با انقراض بنى اميه و قبل از قدرت گرفتن بنى عباس حضرت توانست بار ديگر به احياى رسميت غدير بپردازد.</big>
| |
|
| |
|
| <big>آن حضرت از يک سو [[اهمیت]] سُرور در اين روز را مطرح كرد و فرمود: روز غدير، روز شريف و عظيمى است ... . اين روز، روزِ عيد و شادى و سرور است.<ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۲۱۳. اليقين: ص ۳۷۲ باب ۱۳۲.</ref></big>
| | '''ز) جشن رسمى غدير توسط اميرالمؤمنين عليه السلام'''<ref>بحار الانوار: ج ۹۴ ص۱۱۴، ۱۱۵.</ref> |
|
| |
|
| <big>از سوى ديگر عيد الهى بودن اين روز را بيان كرده فرمود: روز [[خُمّ|غدیر خم]] روزى است كه خداوند آن را براى شيعيان و محبين ما عيد قرار داده است.<ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۲۱۳.</ref></big>
| | اجراى رسمى جشن غدير به صورت حكومتى اولين بار در خلافت ظاهرى اميرالمؤمنين عليه السلام دقيقاً ۲۵ سال بعد از غدير اتفاق افتاد. در واقع سفارشى كه پيامبر صلى الله عليه و آله درباره عيد گرفتن غدير به اميرالمؤمنين عليه السلام فرموده بود در طول ربع قرن با حكومت سقيفه امكان اجرا نداشت. روزگارى كه آن حضرت به خلافت ظاهرى رسيد، به بهانه جمعه توانست عزت غدير را با خطبه نماز جمعه از زير خاک هاى سياه سقيفه بيرون كشد و مطالب مفصلى درباره آن بيان كند كه بسيارى از مردم آن را متعجبانه مى شنيدند. |
|
| |
|
| <big>سپس عنوانِ بزرگترين عيد الهى را براى غدير به ميان آورد و فرمود: عيد غدير عيد اللَّه اكبر (يعنى عيد بزرگ خداوند) است.<ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۲۱۱. </ref></big>
| | ماجرا هنگامى رخ داد كه يک سال روز غدير مقارن روز جمعه شد. در آن روز اميرالمؤمنين عليه السلام خطبه نماز جمعه را به مسئله غدير اختصاص داد و به خصوص درباره رسميت آن سخن گفت و و با اشاره به جمع شدن دو عيد رسمى اسلام در تقويم آن روز، فرمود: |
|
| |
|
| <big>نهايتاً افضليت غدير را بر ساير اعياد رسمى اسلام مطرح كرده فرمود: عيد غدير خم از عيد فطر و قربان و روز جمعه و روز عرفه افضل است، و نزد خداوند منزلت والاترى دارد.<ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص۲۱۰، ۲۱۱، ۲۱۲.</ref></big>
| | خداوند در اين روز دو عيد عظيم و بزرگ را براى شما جمع كرده است... . خداوند دينى را قبول نمى كند مگر با ولايت آنكه به ولايتش دستور داده و اسباب اطاعتش با تمسک به دستاويزهاى او و اهل ولايتش نظام مى يابد. |
|
| |
|
| | اين است كه خداوند در روز غدير بر پيامبرش فرستاد آنچه بيانگر اراده اش درباره انتخاب شدگانش بود و به او دستور ابلاغش را داد ... ، و براى او حفظ از منافقين را ضمانت نمود. |
|
| |
|
| | خداوند دينش را كامل كرد و چشم پيامبرش و مؤمنين و تابعين را روشن ساخت. امروز روز عظيم الشأنى است...، و روز كمال دين است. |
|
| |
|
| '''<big>ط) جشن رسمى دوستان غدير توسط امام رضا عليه السلام</big>'''<big><ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص۲۲۱-۲۲۴.</ref></big>
| | اميرالمؤمنين عليه السلام حتى به اين مقدار اعلام عمومى عيد غدير هم اكتفا نكرد. بلكه با تداركى كه از قبل توسط امام مجتبى عليه السلام ديده شده بود، مردم را براى پذيرايى به خانه آن حضرت دعوت كرد. |
|
| |
|
| <big>اگر همه مسلمانان به رسميت عيد غدير و اهميت آن كه توسط شخص پيامبر صلى الله عليه و آله بيان شده توجه ندارند، لااقل دوستان اهل بيت عليهم السلام بايد بدانند كه غدير روز جشن رسمى آل محمد عليهم السلام است.</big>
| | پس از نماز جمعه، حضرت به همراه مردم به مجلس جشنى رفتند كه امام حسن عليه السلام در منزلشان گرفته بودند و در آنجا اطعام و پذيرايى مفصلى از شركت كنندگان به عمل آمد. |
|
| |
|
| <big>امام رضا عليه السلام با تأكيد بر اين مسئله فرمود: اين روز، روز عيدِ اهل بيت محمد عليهم السلام است.<ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۲۲۳.</ref></big>
| | '''ح) افضليت غدير بين سه عيد رسمى''' |
|
| |
|
| <big>امام هادى عليه السلام نيز در اين باره فرمود: روزِ غدير روز عيد است، و افضل اعياد نزد اهل بيت و محبّان ايشان به شمار مى آيد.<ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۲۲۶.</ref></big>
| | در زمان هاى بعد از غدير كه دوران سياه معاويه و بنى اميه پيش آمد، رسميت عيد غدير زير خاک هاى سقيفه دفن شد، تا روزگار امام صادق عليه السلام كه با انقراض بنى اميه و قبل از قدرت گرفتن بنى عباس حضرت توانست بار ديگر به احياى رسميت غدير بپردازد. |
|
| |
|
| <big>ثامن الائمه عليه السلام گذشته از آن اعلام رسمى، شخصاً جشن غدير را در جمع دوستان اهل بيت عليهم السلام برپا ساخت. اين رسميت هم با دعوت و پذيرائى دوستان تحقق يافت، و هم با فرستادن هدايا به منازل آنان در محيط خانواده ها رسميت غدير احيا شد.</big>
| | آن حضرت از يک سو [[اهمیت]] سُرور در اين روز را مطرح كرد و فرمود: روز غدير، روز شريف و عظيمى است ... . اين روز، روزِ عيد و شادى و سرور است.<ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۲۱۳. اليقين: ص ۳۷۲ باب ۱۳۲.</ref> |
|
| |
|
| | از سوى ديگر عيد الهى بودن اين روز را بيان كرده فرمود: روز [[خُمّ|غدیر خم]] روزى است كه خداوند آن را براى شيعيان و محبين ما عيد قرار داده است.<ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۲۱۳.</ref> |
|
| |
|
| | سپس عنوانِ بزرگترين عيد الهى را براى غدير به ميان آورد و فرمود: عيد غدير عيد اللَّه اكبر (يعنى عيد بزرگ خداوند) است.<ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۲۱۱. </ref> |
|
| |
|
| '''<big>۶. استفاده از فرصت هاى حساس در تبليغ غدير</big>'''
| | نهايتاً افضليت غدير را بر ساير اعياد رسمى اسلام مطرح كرده فرمود: عيد غدير خم از عيد فطر و قربان و روز جمعه و روز عرفه افضل است، و نزد خداوند منزلت والاترى دارد.<ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص۲۱۰، ۲۱۱، ۲۱۲.</ref> |
|
| |
|
| <big>همه عادت كرده ايم كه تبليغ را در شرايط مساعد انجام دهيم. هنگام درگيرى با دشمن يا در حال غلبه جبهه مخالف و يا در هياهو و غوغاى اراذل معمولاً كار تبليغ را تعطيل مى كنيم، تا اوضاع آرام شود و گوش شنونده اى پيدا شود و با آرامش به كار تبليغ بپردازيم.</big> | | '''ط) جشن رسمى دوستان غدير توسط امام رضا عليه السلام'''<ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص۲۲۱-۲۲۴.</ref> |
|
| |
|
| <big>اما شيوه معصومين عليهم السلام در تبليغ غدير نشان مى دهد كه در پيچيده ترين شرايط و در اوج غلبه و قدرت نمايىِ دشمن، دست از تبليغ غدير برنداشته اند. در واقع اگر از اجراى عملىِ غدير باز مانده اند لااقل فرهنگ آن را منتقل كرده اند، حتى اگر توسط دشمن يا ناظرين بى تفاوت ماجراها بوده است.</big>
| | اگر همه مسلمانان به رسميت عيد غدير و اهميت آن كه توسط شخص پيامبر صلى الله عليه و آله بيان شده توجه ندارند، لااقل دوستان اهل بيت عليهم السلام بايد بدانند كه غدير روز جشن رسمى آل محمد عليهم السلام است. |
|
| |
|
| <big>اين روش [[ابلاغ غدیر]] توسط مقام عصمت، موقعيت هاى فوق حساسى را نشان مى دهد كه فراتر از باور است! چه كسى باور مى كند كه از پشت در آتش زده صداى فاطمى به تبليغ غدير بلند باشد؟</big> | | امام رضا عليه السلام با تأكيد بر اين مسئله فرمود: اين روز، روز عيدِ اهل بيت محمد عليهم السلام است.<ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۲۲۳.</ref> |
|
| |
|
| <big>آيا در باور مى گنجد كه پس از ضرب و جرح زهرا عليها السلام و آوردن اميرالمؤمنين عليه السلام با طنابى در گردن براى بيعت اجبارى، در حالى كه شمشيرها بر سر آن حضرت بالا رفته و فرياد اوباش سقيفه بلند است، كلمه غدير بر زبان على بن ابى طالب عليه السلام جارى شود؟</big>
| | امام هادى عليه السلام نيز در اين باره فرمود: روزِ غدير روز عيد است، و افضل اعياد نزد اهل بيت و محبّان ايشان به شمار مى آيد.<ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۲۲۶.</ref> |
|
| |
|
| <big>چگونه مى توان باور كرد روزى را كه معاويه فاتحانه وارد كوفه شده و غوغاى صلح برپاست، امام مجتبى عليه السلام در برابر او و بر فراز منبر مسجد كوفه فرياد غدير سر دهد؟</big>
| | ثامن الائمه عليه السلام گذشته از آن اعلام رسمى، شخصاً جشن غدير را در جمع دوستان اهل بيت عليهم السلام برپا ساخت. اين رسميت هم با دعوت و پذيرائى دوستان تحقق يافت، و هم با فرستادن هدايا به منازل آنان در محيط خانواده ها رسميت غدير احيا شد. |
|
| |
|
| <big>آيا باور داريد كه امام كاظم عليه السلام در زندان هارون وقتى در برابر او قرار مى گيرد سخن از غدير به ميان مى آورد؟</big>
| | '''۶. استفاده از فرصت هاى حساس در تبليغ غدير''' |
|
| |
|
| <big>در نگاهى ديگر در مجلسى كه مردان سقيفه نما با گذشت سه ماه به عيادت پهلوى شكسته فاطمه عليها السلام آمده اند، و يا در شورايى كه پنج نماينده سقيفه براى تعيين خليفه جمع شده اند، و يا اجتماعى كه گروهى از ياران داغ صحيفه براى ناسزا گفتن به صاحب غدير نزد معاويه جمع شده اند، نام زيباى غدير گوش ها را پر مى كند و حضرت زهرا و اميرالمؤمنين و امام حسن عليهم السلام غدير را به عنوان بزرگترين حجت در برابر آنان قرار مى دهند.</big>
| | همه عادت كرده ايم كه تبليغ را در شرايط مساعد انجام دهيم. هنگام درگيرى با دشمن يا در حال غلبه جبهه مخالف و يا در هياهو و غوغاى اراذل معمولاً كار تبليغ را تعطيل مى كنيم، تا اوضاع آرام شود و گوش شنونده اى پيدا شود و با آرامش به كار تبليغ بپردازيم. |
|
| |
|
| <big>ابلاغ غدير در ميدان هاى جنگ جمل و صفين<ref>كتاب سليم: حديث ۲۵. مناقب ابن شهرآشوب: ج ۳ ص ۸۰ . بحار الانوار: ج ۳۲ ص ۳۸۸ و ج ۳۸ ص ۲۳۸ ح ۳۹.</ref>، و نيز به صورت نامه به دشمن<ref>بحار الانوار: ج ۳۸ ص ۲۳۸ ح ۳۹.</ref>، و همچنين در ميدان بزرگ كوفه براى مردمى خو گرفته با سقيفه و انحراف، جلوه هاى ديگرى از اين زمان ها و مكان هاى حساس است كه از تبليغ غدير در آنها فروگذار نشده است.</big>
| | اما شيوه معصومين عليهم السلام در تبليغ غدير نشان مى دهد كه در پيچيده ترين شرايط و در اوج غلبه و قدرت نمايىِ دشمن، دست از تبليغ غدير برنداشته اند. در واقع اگر از اجراى عملىِ غدير باز مانده اند لااقل فرهنگ آن را منتقل كرده اند، حتى اگر توسط دشمن يا ناظرين بى تفاوت ماجراها بوده است. |
|
| |
|
| <big>همه اينها شرايط ويژه و حساسى است كه تبليغ غدير در آنها از شيوه هاى مؤثر و ماندگار در اين انجام وظيفه مهم است، و به ما - كه هرگز در موقعيت هايى بدان حساسيت قرار نخواهيم گرفت - مى آموزد كه حداكثر استفاده را از فرصت ها به خصوص موقعيت هاى حساس براى ابلاغ غدير بنماييم؛ و هرگز منتظر آماده شدن تمام شرايط و زمينه ها براى تبليغ آن نباشيم.</big>
| | اين روش [[ابلاغ غدیر]] توسط مقام عصمت، موقعيت هاى فوق حساسى را نشان مى دهد كه فراتر از باور است! چه كسى باور مى كند كه از پشت در آتش زده صداى فاطمى به تبليغ غدير بلند باشد؟ |
|
| |
|
| <big>آثار مثبت اين هجوم تبليغاتى براى غدير، هم بين دوستان غدير و هم در برابر دشمنان آن كاملاً مشهود است، و درس غدير رسانى را در روزگارى كه همه شرايط براى ما آماده است، به ما مى آموزد! پانزده مورد از اين فرصت هاى حساس در تبليغ غدير را بر مى شماريم:</big>
| | آيا در باور مى گنجد كه پس از ضرب و جرح زهرا عليها السلام و آوردن اميرالمؤمنين عليه السلام با طنابى در گردن براى بيعت اجبارى، در حالى كه شمشيرها بر سر آن حضرت بالا رفته و فرياد اوباش سقيفه بلند است، كلمه غدير بر زبان على بن ابى طالب عليه السلام جارى شود؟ |
|
| |
|
| | چگونه مى توان باور كرد روزى را كه معاويه فاتحانه وارد كوفه شده و غوغاى صلح برپاست، امام مجتبى عليه السلام در برابر او و بر فراز منبر مسجد كوفه فرياد غدير سر دهد؟ |
|
| |
|
| | آيا باور داريد كه امام كاظم عليه السلام در زندان هارون وقتى در برابر او قرار مى گيرد سخن از غدير به ميان مى آورد؟ |
|
| |
|
| '''<big>الف) از پشت در آتش زده</big>'''<big><ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۰۵.</ref></big>
| | در نگاهى ديگر در مجلسى كه مردان سقيفه نما با گذشت سه ماه به عيادت پهلوى شكسته فاطمه عليها السلام آمده اند، و يا در شورايى كه پنج نماينده سقيفه براى تعيين خليفه جمع شده اند، و يا اجتماعى كه گروهى از ياران داغ صحيفه براى ناسزا گفتن به صاحب غدير نزد معاويه جمع شده اند، نام زيباى غدير گوش ها را پر مى كند و حضرت زهرا و اميرالمؤمنين و امام حسن عليهم السلام غدير را به عنوان بزرگترين حجت در برابر آنان قرار مى دهند. |
|
| |
|
| <big>در شرايط بسيار حساسِ حمله به خانه حضرت زهرا عليها السلام، آمدن حضرت براى پاسخ آتش افروزان عجيب بود. در چنين موقعيتى فاطمه عليها السلام اين برخورد دردمنشانه سقيفه را عكس العملى در مقابل غدير دانست، و شكستى كه از اميدهاى نااميد شده آنان چشيده اند. در اين باره فرمود:</big> | | ابلاغ غدير در ميدان هاى جنگ جمل و صفين<ref>كتاب سليم: حديث ۲۵. مناقب ابن شهرآشوب: ج ۳ ص ۸۰ . بحار الانوار: ج ۳۲ ص ۳۸۸ و ج ۳۸ ص ۲۳۸ ح ۳۹.</ref>، و نيز به صورت نامه به دشمن<ref>بحار الانوار: ج ۳۸ ص ۲۳۸ ح ۳۹.</ref>، و همچنين در ميدان بزرگ كوفه براى مردمى خو گرفته با سقيفه و انحراف، جلوه هاى ديگرى از اين زمان ها و مكان هاى حساس است كه از تبليغ غدير در آنها فروگذار نشده است. |
|
| |
|
| <big>گويا شما نمى دانيد پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير خم چه فرمود؟! به خدا قسم در آن روز براى على بن ابى طالب پيمان ولايت را بست تا بدان وسيله اميد شما را از آن قطع كند.</big>
| | همه اينها شرايط ويژه و حساسى است كه تبليغ غدير در آنها از شيوه هاى مؤثر و ماندگار در اين انجام وظيفه مهم است، و به ما - كه هرگز در موقعيت هايى بدان حساسيت قرار نخواهيم گرفت - مى آموزد كه حداكثر استفاده را از فرصت ها به خصوص موقعيت هاى حساس براى ابلاغ غدير بنماييم؛ و هرگز منتظر آماده شدن تمام شرايط و زمينه ها براى تبليغ آن نباشيم. |
|
| |
|
| | آثار مثبت اين هجوم تبليغاتى براى غدير، هم بين دوستان غدير و هم در برابر دشمنان آن كاملاً مشهود است، و درس غدير رسانى را در روزگارى كه همه شرايط براى ما آماده است، به ما مى آموزد! پانزده مورد از اين فرصت هاى حساس در تبليغ غدير را بر مى شماريم: |
|
| |
|
| | '''الف) از پشت در آتش زده'''<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۰۵.</ref> |
|
| |
|
| '''<big>ب) در حال بيعت به زور طناب و شمشير</big>'''<big><ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۷۳.</ref></big>
| | در شرايط بسيار حساسِ حمله به خانه حضرت زهرا عليها السلام، آمدن حضرت براى پاسخ آتش افروزان عجيب بود. در چنين موقعيتى فاطمه عليها السلام اين برخورد دردمنشانه سقيفه را عكس العملى در مقابل غدير دانست، و شكستى كه از اميدهاى نااميد شده آنان چشيده اند. در اين باره فرمود: |
|
| |
|
| <big>شايد براى هيچ يک از انبيا و اوصيا شرايط حساسى مانند ساعات طناب بر گردن على عليه السلام انداختن و براى بيعت اجبارى آوردن پيش نيامده باشد. شكستن شجاعتِ تصنّعىِ سقيفه شمشيرى به تيزى غدير مىخواهد تا عربده «بيعت كن وگرنه تو را میكشيم» را خفه كند و صداى مظلوميت را به گوش ناشنوايان ضد غدير برساند و بگويد:</big>
| | گويا شما نمى دانيد پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير خم چه فرمود؟! به خدا قسم در آن روز براى على بن ابى طالب پيمان ولايت را بست تا بدان وسيله اميد شما را از آن قطع كند. |
|
| |
|
| <big>اى مسلمانان، اى مهاجرين و انصار، شما را به خدا قسم مى دهم آيا از پيامبر صلى الله عليه و آله نشنيديد كه در روز غدير خم چه مى فرمود؟!!</big> | | '''ب) در حال بيعت به زور طناب و شمشير'''<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۷۳.</ref> |
|
| |
|
| | شايد براى هيچ يک از انبيا و اوصيا شرايط حساسى مانند ساعات طناب بر گردن على عليه السلام انداختن و براى بيعت اجبارى آوردن پيش نيامده باشد. شكستن شجاعتِ تصنّعىِ سقيفه شمشيرى به تيزى غدير مىخواهد تا عربده «بيعت كن وگرنه تو را میكشيم» را خفه كند و صداى مظلوميت را به گوش ناشنوايان ضد غدير برساند و بگويد: |
|
| |
|
| '''<big>ج) در عيادت غير مترقبه نمايندگان سقيفه</big>'''<big><ref>دلائل الامامة: ص ۳۸. خصال: ص ۱۷۳. بحار الانوار: ج ۴۳ ص ۱۶۱.</ref></big>
| | اى مسلمانان، اى مهاجرين و انصار، شما را به خدا قسم مى دهم آيا از پيامبر صلى الله عليه و آله نشنيديد كه در روز غدير خم چه مى فرمود؟!! |
|
| |
|
| <big>روزهاى غربتِ غريب مدينه كه هيچ كس به عيادت فاطمه عليها السلام نمى آمد با يک ماجراى غير مترقبه رو به رو شد. عدهاى از زنان اهل سقيفه و به دنبال آن گروهى از مردانشان به عيادت آمدند در حالى كه عدم اطلاع از حجت هاى على عليه السلام را بهانه آورده بودند.</big>
| |
|
| |
|
| <big>حضرت در آن مجلس حساس كه ياران دشمن براى سرپوش گذاشتن بر بيعت خود با دشمن غدير آمده بودند، مُهر بطلان بر هر گونه عذرى زد و فرمود: آيا پدرم در روز غدير خم براى احدى عذرى باقى گذاشت؟!</big> | | '''ج) در عيادت غير مترقبه نمايندگان سقيفه'''<ref>دلائل الامامة: ص ۳۸. خصال: ص ۱۷۳. بحار الانوار: ج ۴۳ ص ۱۶۱.</ref> |
|
| |
|
| | روزهاى غربتِ غريب مدينه كه هيچ كس به عيادت فاطمه عليها السلام نمى آمد با يک ماجراى غير مترقبه رو به رو شد. عدهاى از زنان اهل سقيفه و به دنبال آن گروهى از مردانشان به عيادت آمدند در حالى كه عدم اطلاع از حجت هاى على عليه السلام را بهانه آورده بودند. |
|
| |
|
| '''<big>د) در شوراى فرمايشى عمر براى ادامه غصب خلافت</big>'''<big><ref>بحار الانوار: ج ۳۱ ص۳۳۲، ۳۵۱، ۳۷۳، ۳۸۱.</ref></big>
| | حضرت در آن مجلس حساس كه ياران دشمن براى سرپوش گذاشتن بر بيعت خود با دشمن غدير آمده بودند، مُهر بطلان بر هر گونه عذرى زد و فرمود: آيا پدرم در روز غدير خم براى احدى عذرى باقى گذاشت؟! |
|
| |
|
| <big>نقشه عمر براى خلافتِ عثمان از قبل تنظيم شده بود. در شوراى طرفدارانِ غصبِ خلافت، موقعيتى بسيار حساس پيش آمد كه باطل بودن چنين شورايى را براى تعيين خليفه با استدلال به غدير به همه اعلام كرد. قسم دادن در چنين شرايطى به اين مهم كمک كرد، به خصوص پس از اقرار اهل شورايى كه از سوى عمر بن خطاب تعيين شده بودند. اميرالمؤمنين عليه السلام به آنان فرمود:</big>
| |
|
| |
|
| <big>شما را به خدا قسم مى دهم، آيا در بين شما غير از من كسى هست كه پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير خم او را به امر خداوند منصوب كرده و فرموده باشد: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ، فَليُبَلِّغِ الشاهِدُ الغائِب؟</big> | | '''د) در شوراى فرمايشى عمر براى ادامه غصب خلافت'''<ref>بحار الانوار: ج ۳۱ ص۳۳۲، ۳۵۱، ۳۷۳، ۳۸۱.</ref> |
|
| |
|
| <big>همه اقرار كردند و گفتند: كسى جز تو صاحب اين فضيلت نيست.</big>
| | نقشه عمر براى خلافتِ عثمان از قبل تنظيم شده بود. در شوراى طرفدارانِ غصبِ خلافت، موقعيتى بسيار حساس پيش آمد كه باطل بودن چنين شورايى را براى تعيين خليفه با استدلال به غدير به همه اعلام كرد. قسم دادن در چنين شرايطى به اين مهم كمک كرد، به خصوص پس از اقرار اهل شورايى كه از سوى عمر بن خطاب تعيين شده بودند. اميرالمؤمنين عليه السلام به آنان فرمود: |
|
| |
|
| <big>به اقتضاى حساسيت آن لحظات، حضرت بُعد ديگرى از غدير را مطرح كرده در ادامه قسم دادنش فرمود:</big>
| | شما را به خدا قسم مى دهم، آيا در بين شما غير از من كسى هست كه پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير خم او را به امر خداوند منصوب كرده و فرموده باشد: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ، فَليُبَلِّغِ الشاهِدُ الغائِب؟ |
|
| |
|
| <big>آيا كسى غير از من در بين شما هست كه پيامبر صلى الله عليه و آله در جحفه، كنار درختان غدير خم به او فرموده باشد: هر كس تو را اطاعت كند مرا اطاعت كرده و هر كس مرا اطاعت كند خدا را اطاعت كرده است؛ و هر كس از تو سرپيچى كند مرا عصيان نموده و هر كس از من سرپيچى كند از خداى تعالى سرپيچى كرده است؟</big>
| | همه اقرار كردند و گفتند: كسى جز تو صاحب اين فضيلت نيست. |
|
| |
|
| <big>همه در پاسخ به قسم دادن اميرالمؤمنين عليه السلام اقرار كردند و گفتند: كسى جز تو صاحب اين مقام نيست.</big>
| | به اقتضاى حساسيت آن لحظات، حضرت بُعد ديگرى از غدير را مطرح كرده در ادامه قسم دادنش فرمود: |
|
| |
|
| | آيا كسى غير از من در بين شما هست كه پيامبر صلى الله عليه و آله در جحفه، كنار درختان غدير خم به او فرموده باشد: هر كس تو را اطاعت كند مرا اطاعت كرده و هر كس مرا اطاعت كند خدا را اطاعت كرده است؛ و هر كس از تو سرپيچى كند مرا عصيان نموده و هر كس از من سرپيچى كند از خداى تعالى سرپيچى كرده است؟ |
|
| |
|
| '''<big>هـ) در جنگ با همسر پيامبر صلى الله عليه و آله</big>'''<big><ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۸۶. </ref></big>
| | همه در پاسخ به قسم دادن اميرالمؤمنين عليه السلام اقرار كردند و گفتند: كسى جز تو صاحب اين مقام نيست. |
|
| |
|
| <big>در جنگ جمل كه طلحه و زبير همسران خود را در خانه گذاشته و همسر پيامبر صلى الله عليه و آله را در ميان ۱۲۰۰۰۰ نامحرم وسط نيزهها و شمشيرهاى ميدان جنگ آورده بودند، موقعيت حساسى براى معرفى صاحب ولايت با حجت غدير بود.</big>
| |
|
| |
|
| <big>اميرالمؤمنين عليه السلام شرايط را حساستر كرد و طلحه را به وسط ميدان جنگ فراخواند. او را پيش چشم همه محاكمه كرد و فرمود: تو را به خدا قسم مى دهم، آيا از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيدى كه مىفرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ؟ طلحه گفت: آرى. حضرت فرمود: پس چرا به جنگ من آمده اى؟! گفت: در خاطرم نبود!! سپس طلحه به لشكر خود بازگشت!!!</big>
| | '''هـ) در جنگ با همسر پيامبر صلى الله عليه و آله'''<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۸۶. </ref> |
|
| |
|
| | در جنگ جمل كه طلحه و زبير همسران خود را در خانه گذاشته و همسر پيامبر صلى الله عليه و آله را در ميان ۱۲۰۰۰۰ نامحرم وسط نيزهها و شمشيرهاى ميدان جنگ آورده بودند، موقعيت حساسى براى معرفى صاحب ولايت با حجت غدير بود. |
|
| |
|
| '''<big>و) در حركت براى جنگ با معاويه</big>'''<big><ref>بحار الانوار: ج ۳۲ ص ۳۸۸.</ref></big>
| | اميرالمؤمنين عليه السلام شرايط را حساستر كرد و طلحه را به وسط ميدان جنگ فراخواند. او را پيش چشم همه محاكمه كرد و فرمود: تو را به خدا قسم مى دهم، آيا از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيدى كه مىفرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ؟ طلحه گفت: آرى. حضرت فرمود: پس چرا به جنگ من آمده اى؟! گفت: در خاطرم نبود!! سپس طلحه به لشكر خود بازگشت!!! |
|
| |
|
| <big>سقيفه كارى كرد كه مردم وجوب اطاعت از علىعليه السلام را فراموش كردند. اكنون روزى بود كه بايد اين اصل اعتقادى به مردم تفهيم مى شد تا در مقابل معاويه از اميرالمؤمنين عليه السلام اطاعت كنند. حركت براى صفين با خطابه اى لايق اين موقعيت حساس آغاز شد:</big>
| |
|
| |
|
| <big>اى مهاجرين و انصار ! ... آيا بر شما واجب نيست كه مرا يارى كنيد؟ آيا امر من بر شما واجب نيست؟ آيا نمى دانيد كه بيعت من بر حاضر و غايب شما لازم شده است؟ پس چرا معاويه و اصحابش در بيعت من خلل وارد مى كنند؟ ... آيا سخن پيامبر صلى الله عليه و آله را نشنيديد كه در روز غدير درباره ولايت و صاحب اختيارى من مى فرمود؟!</big> | | '''و) در حركت براى جنگ با معاويه'''<ref>بحار الانوار: ج ۳۲ ص ۳۸۸.</ref> |
|
| |
|
| | سقيفه كارى كرد كه مردم وجوب اطاعت از علىعليه السلام را فراموش كردند. اكنون روزى بود كه بايد اين اصل اعتقادى به مردم تفهيم مى شد تا در مقابل معاويه از اميرالمؤمنين عليه السلام اطاعت كنند. حركت براى صفين با خطابه اى لايق اين موقعيت حساس آغاز شد: |
|
| |
|
| '''<big>ز) بر منبر در ميدان جنگ صفين</big>'''<big><ref>كتاب سليم: حديث ۲۵.</ref></big>
| | اى مهاجرين و انصار ! ... آيا بر شما واجب نيست كه مرا يارى كنيد؟ آيا امر من بر شما واجب نيست؟ آيا نمى دانيد كه بيعت من بر حاضر و غايب شما لازم شده است؟ پس چرا معاويه و اصحابش در بيعت من خلل وارد مى كنند؟ ... آيا سخن پيامبر صلى الله عليه و آله را نشنيديد كه در روز غدير درباره ولايت و صاحب اختيارى من مى فرمود؟! |
|
| |
|
| <big>آن سوى ميدان جنگ معاويه با پرچم ضد غدير و اين سو على عليه السلام با عَلَم ولايتِ الهى. شرايط حساسى براى يک خطابه غديرى پيش آمده كه بايد غير منتظره آن را ايراد كرد، در حالى كه مهاجرين و انصار و نيز فرستادگان معاويه حضور داشته باشند، تا خبرها را براى آن سوى ميدان ببرند. اينک بر فراز منبر اميرِ غدير قرار دارد كه مردم را قسم مى دهد و مى گويد:</big>
| |
|
| |
|
| <big>شما را به خدا قسم درباره قول خداوند: «يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا اَطيعوا اللَّهَ وَ ...»<ref>نساء / ۵۹ .</ref>و آيه «اِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ...»<ref>مائده / ۵۵ .</ref>... كه خداوند به پيامبر صلى الله عليه و آله دستور داد به مردم بفهاند كه اين آيات درباره چه كسانى نازل شده و ولايت را براى آنان تفسير كند ... .</big> | | '''ز) بر منبر در ميدان جنگ صفين'''<ref>كتاب سليم: حديث ۲۵.</ref> |
|
| |
|
| <big>آن حضرت هم مرا در غدير خم منصوب كرد ... ، و فرمود: اى مردم، خداوند صاحب اختيار من، و من صاحب اختيار مؤمنين هستم و اختيارم بر مؤمنين از خودشان بيشتر است. اَلا فَمَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ وَ انصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ... .</big>
| | آن سوى ميدان جنگ معاويه با پرچم ضد غدير و اين سو على عليه السلام با عَلَم ولايتِ الهى. شرايط حساسى براى يک خطابه غديرى پيش آمده كه بايد غير منتظره آن را ايراد كرد، در حالى كه مهاجرين و انصار و نيز فرستادگان معاويه حضور داشته باشند، تا خبرها را براى آن سوى ميدان ببرند. اينک بر فراز منبر اميرِ غدير قرار دارد كه مردم را قسم مى دهد و مى گويد: |
|
| |
|
| | شما را به خدا قسم درباره قول خداوند: «يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا اَطيعوا اللَّهَ وَ ...»<ref>نساء / ۵۹ .</ref>و آيه «اِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ...»<ref>مائده / ۵۵ .</ref>... كه خداوند به پيامبر صلى الله عليه و آله دستور داد به مردم بفهاند كه اين آيات درباره چه كسانى نازل شده و ولايت را براى آنان تفسير كند ... . |
|
| |
|
| '''<big>ح) در پاسخ به تكبر معاويه</big>'''<big><ref>بحار الانوار: ج ۳۸ ص ۲۳۸ ح ۳۹.</ref></big>
| | آن حضرت هم مرا در غدير خم منصوب كرد ... ، و فرمود: اى مردم، خداوند صاحب اختيار من، و من صاحب اختيار مؤمنين هستم و اختيارم بر مؤمنين از خودشان بيشتر است. اَلا فَمَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ وَ انصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ... . |
|
| |
|
| <big>اگر معاويه كه نَه نسبى و نَه سابقه اى و نَه آبرويى دارد، به خود جرئت دهد كه بر درياى فضائل يعنى على بن ابى طالب عليه السلام فخرفروشى كند، بايد اذعان كرد كه شرايط حساسى در تاريخ اسلام پيش آمده كه بايد با آن مقابله كرد.</big>
| |
|
| |
|
| <big>با در نظر گرفتن اين حساسيت، اميرالمؤمنين عليه السلام هم كارى كه تا آن روز براى غدير نكرده بود انجام داد. شعرى سرود و براى معاويه فرستاد كه يک بيت آن درباره غدير بود:</big> | | '''ح) در پاسخ به تكبر معاويه'''<ref>بحار الانوار: ج ۳۸ ص ۲۳۸ ح ۳۹.</ref> |
|
| |
|
| <big>وَ اَوجَبَ لى وِلايَتَهُ عَلَيكُم</big>
| | اگر معاويه كه نَه نسبى و نَه سابقه اى و نَه آبرويى دارد، به خود جرئت دهد كه بر درياى فضائل يعنى على بن ابى طالب عليه السلام فخرفروشى كند، بايد اذعان كرد كه شرايط حساسى در تاريخ اسلام پيش آمده كه بايد با آن مقابله كرد. |
|
| |
|
| <big>رَسولُ اللَّهِ يَومَ غَديرِ خُمٍّ</big>
| | با در نظر گرفتن اين حساسيت، اميرالمؤمنين عليه السلام هم كارى كه تا آن روز براى غدير نكرده بود انجام داد. شعرى سرود و براى معاويه فرستاد كه يک بيت آن درباره غدير بود: |
|
| |
|
| <big>يعنى: پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير خم ولايت خود بر شما را، براى من نيز واجب كرد.</big>
| | وَ اَوجَبَ لى وِلايَتَهُ عَلَيكُم |
|
| |
|
| <big>معاويه هم حساسيتِ پاسخ اميرالمؤمنين عليه السلام را دريافت و دستور داد نامه حضرت را از بين ببرند، تا مبادا اهل شام آن را بخوانند و تمايل به آن حضرت پيدا كنند!</big>
| | رَسولُ اللَّهِ يَومَ غَديرِ خُمٍّ |
|
| |
|
| | يعنى: پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير خم ولايت خود بر شما را، براى من نيز واجب كرد. |
|
| |
|
| | معاويه هم حساسيتِ پاسخ اميرالمؤمنين عليه السلام را دريافت و دستور داد نامه حضرت را از بين ببرند، تا مبادا اهل شام آن را بخوانند و تمايل به آن حضرت پيدا كنند! |
|
| |
|
| '''<big>ط) در حكومت غدير و حيات صاحب غدير</big>'''<big><ref>بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۴۴۷ و ج ۳۷ ص ۱۹۹. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص۸۹، ۴۹۰. الغدير: ج ۱ ص ۹۳. مسند احمد: ج ۱ ص ۸۴ . شرح نهج البلاغه: ج ۱ ص ۳۶۱ و ج ۴ ص ۴۸۸. تاريخ ابن عساكر: ج ۳ ص ۵۰ .</ref></big> | | '''ط) در حكومت غدير و حيات صاحب غدير'''<ref>بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۴۴۷ و ج ۳۷ ص ۱۹۹. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص۸۹، ۴۹۰. الغدير: ج ۱ ص ۹۳. مسند احمد: ج ۱ ص ۸۴ . شرح نهج البلاغه: ج ۱ ص ۳۶۱ و ج ۴ ص ۴۸۸. تاريخ ابن عساكر: ج ۳ ص ۵۰ .</ref> |
|
| |
|
| <big>شايد فرصت ديگرى پيش نيايد كه يک اتمام حجت كامل عيار عمومى براى غدير در جمع حاضران انجام شود. پس تا صاحب غدير زنده است و قدرت را در دست دارد حساس ترين زمان براى اجراى اين هدف است، كه يک روز هم نبايد آن را به تأخير انداخت. بايد مجلسى لايق اين هدف و اين موقعيت پر حساسيت تنظيم كرد، كه از نظر مكان و افراد پاسخگو باشد همان گونه كه گفته هاى چنين مجلسى بايد با اهداف آن تطابق كامل داشته باشد.</big>
| | شايد فرصت ديگرى پيش نيايد كه يک اتمام حجت كامل عيار عمومى براى غدير در جمع حاضران انجام شود. پس تا صاحب غدير زنده است و قدرت را در دست دارد حساس ترين زمان براى اجراى اين هدف است، كه يک روز هم نبايد آن را به تأخير انداخت. بايد مجلسى لايق اين هدف و اين موقعيت پر حساسيت تنظيم كرد، كه از نظر مكان و افراد پاسخگو باشد همان گونه كه گفته هاى چنين مجلسى بايد با اهداف آن تطابق كامل داشته باشد. |
|
| |
|
| <big>به دليل همين حساسيت، مكان چنين مجلسى ميدان بزرگ كوفه در فضاى باز تعيين شد، كه از نظر موقعيت جغرافيايى مركزىترين نقطه پايتخت كشور پهناور اسلام بود، كه شامل حجاز و عراق و شام و ايران مى شد. ميدانى كه دقيقاً كنار مسجد كوفه و دار الاماره قرار داشت و جايى وسيع تر و همگانى تر و حساس تر از آن وجود نداشت.</big>
| | به دليل همين حساسيت، مكان چنين مجلسى ميدان بزرگ كوفه در فضاى باز تعيين شد، كه از نظر موقعيت جغرافيايى مركزىترين نقطه پايتخت كشور پهناور اسلام بود، كه شامل حجاز و عراق و شام و ايران مى شد. ميدانى كه دقيقاً كنار مسجد كوفه و دار الاماره قرار داشت و جايى وسيع تر و همگانى تر و حساس تر از آن وجود نداشت. |
|
| |
|
| <big>از نظر افراد صحابه پيامبر صلى الله عليه و آله كه در غدير حاضر بودند، چه از دوستان غدير و چه از مخالفين آن به مجلس دعوت شدند، تا گذشته از حضور در مجلس درباره آن شهادت دهند، و بايد پيش بينى مى شد كه اگر به نيت تخريب غدير درباره آن شهادت ندادند چه عكس العملى انجام شود.</big>
| | از نظر افراد صحابه پيامبر صلى الله عليه و آله كه در غدير حاضر بودند، چه از دوستان غدير و چه از مخالفين آن به مجلس دعوت شدند، تا گذشته از حضور در مجلس درباره آن شهادت دهند، و بايد پيش بينى مى شد كه اگر به نيت تخريب غدير درباره آن شهادت ندادند چه عكس العملى انجام شود. |
|
| |
|
| <big>مجلسى عظيم و غير عادى تشكيل شد، كه تا آن زمان مردم تجربه نكرده بودند. در ميدان بزرگ كوفه سيل عظيم جمعيت آمدند و در برابر منبرى آماده نشستند، و در رديف هاى اول جلوى منبر حاضرين در غدير را نشاندند.</big>
| | مجلسى عظيم و غير عادى تشكيل شد، كه تا آن زمان مردم تجربه نكرده بودند. در ميدان بزرگ كوفه سيل عظيم جمعيت آمدند و در برابر منبرى آماده نشستند، و در رديف هاى اول جلوى منبر حاضرين در غدير را نشاندند. |
|
| |
|
| <big>با آماده شدن مجلس، اميرالمؤمنين عليه السلام به عنوان حاكم مطلق كشور بزرگ اسلام بر فراز منبر قرار گرفت و صحابه را درباره غدير دو گونه قسم داد. يكى اينكه به اصل واقعه غدير شهادت دهند و ديگر اينكه جزئيات ماجرا را براى مردم بازگو كنند.</big>
| | با آماده شدن مجلس، اميرالمؤمنين عليه السلام به عنوان حاكم مطلق كشور بزرگ اسلام بر فراز منبر قرار گرفت و صحابه را درباره غدير دو گونه قسم داد. يكى اينكه به اصل واقعه غدير شهادت دهند و ديگر اينكه جزئيات ماجرا را براى مردم بازگو كنند. |
|
| |
|
| <big>حضرت در آن موقعيت استثنائى، حاضرين غدير را از اين جهت كه به صورت سمعى و بصرى در غدير حاضر بوده اند و با تمام وجود در همه مراحل آن ماجرا حضور داشته و آن را به طور ملموس شاهد بوده اند، ملزم كرد كه مشاهدات خود را براى نسلى كه در آن روز نبوده اند بازگو كنند. خطاب حضرت چنين بود:</big>
| | حضرت در آن موقعيت استثنائى، حاضرين غدير را از اين جهت كه به صورت سمعى و بصرى در غدير حاضر بوده اند و با تمام وجود در همه مراحل آن ماجرا حضور داشته و آن را به طور ملموس شاهد بوده اند، ملزم كرد كه مشاهدات خود را براى نسلى كه در آن روز نبوده اند بازگو كنند. خطاب حضرت چنين بود: |
|
| |
|
| <big>به خدا قسم مى دهم باقيماندگان از كسانى كه پيامبر صلى الله عليه و آله را ديده اند، و در روز غدير خم در بازگشت از حجةالوداع از آن حضرت شنيده اند كه درباره من - در حالى كه دستان مرا بلند كرده بود - فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ وَ انصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ وَ اَحِبَّ مَن اَحَبَّه. قسم مى دهم هر كس اين واقعه را حاضر بوده و به چشم خود ديده و به گوش خود شنيده برخيزد و شهادت دهد.</big>
| | به خدا قسم مى دهم باقيماندگان از كسانى كه پيامبر صلى الله عليه و آله را ديده اند، و در روز غدير خم در بازگشت از حجةالوداع از آن حضرت شنيده اند كه درباره من - در حالى كه دستان مرا بلند كرده بود - فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ وَ انصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ وَ اَحِبَّ مَن اَحَبَّه. قسم مى دهم هر كس اين واقعه را حاضر بوده و به چشم خود ديده و به گوش خود شنيده برخيزد و شهادت دهد. |
|
| |
|
| <big>پس از اين كلام حضرت، حساسيت مجلس هنگامى بيشتر شد كه عده زيادى از صحابه پيامبر صلى الله عليه و آله كه حداقل سى نفر ذكر شده اند، برخاستند و غدير را آن چنان كه ديده بودند بازگو نمودند و شهادت خود را نسبت به آن اعلام كردند.</big>
| | پس از اين كلام حضرت، حساسيت مجلس هنگامى بيشتر شد كه عده زيادى از صحابه پيامبر صلى الله عليه و آله كه حداقل سى نفر ذكر شده اند، برخاستند و غدير را آن چنان كه ديده بودند بازگو نمودند و شهادت خود را نسبت به آن اعلام كردند. |
|
| |
|
| <big>حساسيت ديگرى كه اين مجلس با آن همه اهميت پيدا كرد كوتاهى چند نفر از صحابه در شهادت درباره غدير بود. اميرالمؤمنين عليه السلام ديد چند نفر از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله براى شهادت برنخاستند، و گويى سكوت آنان توجه مردم را جلب كرده بود.</big>
| | حساسيت ديگرى كه اين مجلس با آن همه اهميت پيدا كرد كوتاهى چند نفر از صحابه در شهادت درباره غدير بود. اميرالمؤمنين عليه السلام ديد چند نفر از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله براى شهادت برنخاستند، و گويى سكوت آنان توجه مردم را جلب كرده بود. |
|
| |
|
| <big>لذا حضرت نگذاشت تأثير منفى اين حركت منافقانه غدير را بشكند و فرمود: جلوى اين منبر چهار نفر از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله هستند (كه از آنها انتظار شهادت دادن مى رود) كه عبارتند از انس بن مالک و براء بن عازب و اشعث بن قيس و خالد بن يزيد!</big>
| | لذا حضرت نگذاشت تأثير منفى اين حركت منافقانه غدير را بشكند و فرمود: جلوى اين منبر چهار نفر از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله هستند (كه از آنها انتظار شهادت دادن مى رود) كه عبارتند از انس بن مالک و براء بن عازب و اشعث بن قيس و خالد بن يزيد! |
|
| |
|
| <big>سپس از آنان خواست تا عذر خود را در اين باره بر زبان آورند تا همه بشنوند. اين بود كه رو به آنان كرده فرمود: شما كه در غدير حاضر بوده ايد چرا بر نمى خيزيد و شهادت نمى دهيد؟ گفتند: سنّ ما بالا رفته و فراموش كرده ايم!!!</big>
| | سپس از آنان خواست تا عذر خود را در اين باره بر زبان آورند تا همه بشنوند. اين بود كه رو به آنان كرده فرمود: شما كه در غدير حاضر بوده ايد چرا بر نمى خيزيد و شهادت نمى دهيد؟ گفتند: سنّ ما بالا رفته و فراموش كرده ايم!!! |
|
| |
|
| <big>حضرت رو به آنان كرده فرمود: اى انس، اگر از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيده اى كه فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ، و امروز بر نمى خيزى براى من به ولايت شهادت دهى، از دنيا نروى مگر آنكه به بَرَص (پيسى) مبتلا گردى كه نتوانى آن را پنهان كنى.</big>
| | حضرت رو به آنان كرده فرمود: اى انس، اگر از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيده اى كه فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ، و امروز بر نمى خيزى براى من به ولايت شهادت دهى، از دنيا نروى مگر آنكه به بَرَص (پيسى) مبتلا گردى كه نتوانى آن را پنهان كنى. |
|
| |
|
| <big>و تو اى اشعث، اگر از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيدى كه مى فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ، و امروز براى من به ولايت شهادت نمى دهى، از دنيا نروى مگر آنكه خداوند چشمانت را كور كند.</big>
| | و تو اى اشعث، اگر از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيدى كه مى فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ، و امروز براى من به ولايت شهادت نمى دهى، از دنيا نروى مگر آنكه خداوند چشمانت را كور كند. |
|
| |
|
| <big>و اما تو اى خالد بن يزيد، اگر از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيده اى كه مى فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ و امروز به ولايت براى من شهادت نمى دهى، خدا تو را به مرگ جاهليت بميراند.</big>
| | و اما تو اى خالد بن يزيد، اگر از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيده اى كه مى فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ و امروز به ولايت براى من شهادت نمى دهى، خدا تو را به مرگ جاهليت بميراند. |
|
| |
|
| <big>و اما تو اى براء بن عازب، اگر از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيده اى كه مى فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ، و امروز به ولايت من شهادت نمى دهى، خدا تو را در همان جايى كه از آن هجرت كرده اى (يعنى سرزمين يمن) بميراند.</big>
| | و اما تو اى براء بن عازب، اگر از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيده اى كه مى فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ، و امروز به ولايت من شهادت نمى دهى، خدا تو را در همان جايى كه از آن هجرت كرده اى (يعنى سرزمين يمن) بميراند. |
|
| |
|
| <big>چهار نفر ديگر هم بودند كه براى شهادت برنخاستند: زيد بن ارقم، جرير بن عبداللَّه بجلى، يزيد بن وديعه، عبدالرحمن بن مدلج. حضرت هر يک از آنان را نيز نفرين كرد.</big>
| | چهار نفر ديگر هم بودند كه براى شهادت برنخاستند: زيد بن ارقم، جرير بن عبداللَّه بجلى، يزيد بن وديعه، عبدالرحمن بن مدلج. حضرت هر يک از آنان را نيز نفرين كرد. |
|
| |
|
| <big>اين نفرين براى احياى غدير و اثبات دروغ آنان در عذر بى جايشان، از لسان كسى انجام شد كه مستجاب الدعوه بود و همه به اين مطلب اعتراف داشتند؛ و هر هشت نفر به نفرين اميرالمؤمنين عليه السلام مبتلا شدند.</big>
| | اين نفرين براى احياى غدير و اثبات دروغ آنان در عذر بى جايشان، از لسان كسى انجام شد كه مستجاب الدعوه بود و همه به اين مطلب اعتراف داشتند؛ و هر هشت نفر به نفرين اميرالمؤمنين عليه السلام مبتلا شدند. |
|
| |
|
| <big>اين بود بزرگترين و مهمترين مجلس تاريخ بعد از واقعه غدير خم، كه در شهر صاحب غدير يعنى كوفه با شكوه و عظمت و و حساسيت تمام برگزار شد؛ و آميخته اى از معجزه و [[اتمام حجت]] و ابلاغ را در زمينه غدير با حضور اميرِ غدير به انجام رساند.</big>
| | اين بود بزرگترين و مهمترين مجلس تاريخ بعد از واقعه غدير خم، كه در شهر صاحب غدير يعنى كوفه با شكوه و عظمت و و حساسيت تمام برگزار شد؛ و آميخته اى از معجزه و [[اتمام حجت]] و ابلاغ را در زمينه غدير با حضور اميرِ غدير به انجام رساند. |
|
| |
|
|
| |
|
| '''<big>ى) بر منبرى مقابل معاويه</big>'''<big><ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۸۸ ح ۳۶۰. بحار الانوار: ج ۱۰ ص ۱۳۹.</ref></big> | | '''ى) بر منبرى مقابل معاويه'''<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۸۸ ح ۳۶۰. بحار الانوار: ج ۱۰ ص ۱۳۹.</ref> |
|
| |
|
| <big>ورود معاويه به كوفه در صلح امام حسن عليه السلام به معناى پيروزى ظاهرى سقيفه در مقابل غدير بود. موقعيت هم براى سقيفه و هم براى غدير بسيار حساس و سرنوشت ساز بود؛ به خصوص هنگامى كه قرار شد حضرت بر فراز منبر قرار گيرد و سخنانى در غوغاى صلح ايراد فرمايد.</big>
| | ورود معاويه به كوفه در صلح امام حسن عليه السلام به معناى پيروزى ظاهرى سقيفه در مقابل غدير بود. موقعيت هم براى سقيفه و هم براى غدير بسيار حساس و سرنوشت ساز بود؛ به خصوص هنگامى كه قرار شد حضرت بر فراز منبر قرار گيرد و سخنانى در غوغاى صلح ايراد فرمايد. |
|
| |
|
| <big>در چنين شرايط فوق العاده اى، امام مجتبى عليه السلام غلبه ظاهرى سقيفه را با حقيقت هميشه غالب غدير مقابله كرد و سربلندى ابدى غديريان را از گذشته تاريخ تا آينده هاى آن اعلام كرد و فرمود:</big>
| | در چنين شرايط فوق العاده اى، امام مجتبى عليه السلام غلبه ظاهرى سقيفه را با حقيقت هميشه غالب غدير مقابله كرد و سربلندى ابدى غديريان را از گذشته تاريخ تا آينده هاى آن اعلام كرد و فرمود: |
|
| |
|
| <big>بنى اسرائيل هارون را رها كردند و تابع سامرى شدند در حالى كه مى دانستند او خليفه موسى است. اين امت نيز پدرم را رها كردند و با غير او بيعت كردند در حالى كه خودشان ديدند كه پيامبر صلى الله عليه و آله پدرم را در روز غدير خم منصوب فرمود و به آنان دستور داد كه حاضرانشان به غايبان خبر دهند.</big>
| | بنى اسرائيل هارون را رها كردند و تابع سامرى شدند در حالى كه مى دانستند او خليفه موسى است. اين امت نيز پدرم را رها كردند و با غير او بيعت كردند در حالى كه خودشان ديدند كه پيامبر صلى الله عليه و آله پدرم را در روز غدير خم منصوب فرمود و به آنان دستور داد كه حاضرانشان به غايبان خبر دهند. |
|
| |
|
| == <big>پانویس</big> == | | == پانویس == |