۲۱٬۹۷۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱٬۲۳۸: | خط ۱٬۲۳۸: | ||
اين بود بزرگترين و مهمترين مجلس تاريخ بعد از واقعه غدير خم، كه در شهر صاحب غدير يعنى كوفه با شكوه و عظمت و و حساسيت تمام برگزار شد؛ و آميخته اى از معجزه و [[اتمام حجت]] و ابلاغ را در زمينه غدير با حضور اميرِ غدير به انجام رساند. | اين بود بزرگترين و مهمترين مجلس تاريخ بعد از واقعه غدير خم، كه در شهر صاحب غدير يعنى كوفه با شكوه و عظمت و و حساسيت تمام برگزار شد؛ و آميخته اى از معجزه و [[اتمام حجت]] و ابلاغ را در زمينه غدير با حضور اميرِ غدير به انجام رساند. | ||
خط ۱٬۲۴۷: | خط ۱٬۲۴۸: | ||
بنى اسرائيل هارون را رها كردند و تابع سامرى شدند در حالى كه مى دانستند او خليفه موسى است. اين امت نيز پدرم را رها كردند و با غير او بيعت كردند در حالى كه خودشان ديدند كه پيامبر صلى الله عليه و آله پدرم را در روز غدير خم منصوب فرمود و به آنان دستور داد كه حاضرانشان به غايبان خبر دهند. | بنى اسرائيل هارون را رها كردند و تابع سامرى شدند در حالى كه مى دانستند او خليفه موسى است. اين امت نيز پدرم را رها كردند و با غير او بيعت كردند در حالى كه خودشان ديدند كه پيامبر صلى الله عليه و آله پدرم را در روز غدير خم منصوب فرمود و به آنان دستور داد كه حاضرانشان به غايبان خبر دهند. | ||
'''ک) در مجلسِ اهانت به صاحب غدير'''<ref>بحار الانوار: ج ۴۴ ص۷۵، ۸۳.</ref> | |||
حليم آل طه امام مجتبى عليه السلام مجبور به حضور در مجلسى شد كه به آن حضرت و پدر بزرگوارش ناسزا گفتند. اينان جز معاويه و عمروعاص و گروهى از سابقه داران سقيفه كسان ديگرى نبودند. | |||
آن قدر بى مقدار و بى ادب بودند كه لياقت پاسخ نداشتند، ولى آن شرايط حساس بستر مناسبى براى تبليغ غدير و ياد دو شهيدِ غدير بود؛ چرا كه تا امروز گفتگوهاى آن مجلس ضبط شده و ميليون ها نفر آن را شنيده اند. امام حسن عليه السلام پس از جسارت هاى آنان سخن آغاز كرد و ابتدا غدير را مطرح كرده فرمود: | |||
پيامبر صلى الله عليه و آله در حالى كه بر فراز منبر بود على عليه السلام را فرا خواند. سپس او را با دستانش گرفت و فرمود: اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ. خدايا هر كس با على دشمنى كند براى او در زمين نشيمنگاهى و در آسمان راه صعودى قرار مده، و او را در پايين ترين درجه آتش قرار ده. | |||
اما تو اى مغيره، فاطمه دختر پيامبر را زدى به گونهاى كه بدن او را خونين نمودى، و فرزندى كه در رحم داشت سقط نمود. تو اين كار را براى خوار كردن رسول اللَّه و مخالفت با امر او و شكستن حرمتش انجام دادى؛ چرا كه پيامبر به او فرموده بود: اَنتِ سَيِّدَةُ نِساءِ اَهلِ الجَنَّةِ. خدا را تو را به آتش خواهد برد، و وبال اين جنايتى كه گفتم را بر تو نازل خواهد كرد. | |||
'''ل) در مقابله با يكى از اركان فرهنگى سقيفه'''<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۴۰ ح ۳۴. </ref> | |||
حسن بصرى از محدثان سقيفه است كه با نفاق خود گفته هايش را مقبول همه قرار میداد و دورويى او براى همه معلوم بود. او كه عمرى طولانى نمود و از زمان اميرالمؤمنين عليه السلام تا امام باقر عليه السلام زنده بود، ادعاى تقدس نيز داشت. | |||
يكى از موارد نفاق او در تفسير آيات قرآن بود كه در اين جهت نيز شهرتى به دست آورده بود. او آيات مربوط به اهل بيت عليهم السلام را بيان نمى كرد و درباره آنها به ابهام مى گذراند، و اين كار او ضربه سنگينى به رواج فرهنگ اهل بيت عليهم السلام در ميان مردم میزد. | |||
در چنين شرايط حساسى كه حسن بصرى خود را در اجتماع به عنوان يک مرجع علمى معرفى كرده بود، در مجلس امام باقر عليه السلام آيات غدير مطرح شد و سكوتى كه حسن بصرى درباره آنها به خرج میدهد. مردى به نام اعشى عرض كرد: حسن بصرى آيه «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَيكَ مِن رَبِّكَ...» را مى خواند و مى گويد درباره مردى نازل شده و نام او را نمى گويد! | |||
حضرت موقعيت را مغتنم شمرده و از همين فرصت تبليغ غدير را نشانه رفت و فرمود: او را چه شده است خدا نمازش را قبول نكند. اگر مى خواست خبر مىداد درباره چه كسى نازل شده است. جبرئيل بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد و عرض كرد: خداوند به شما امر مى كند امتت را راهنمايى كنى كه وليّشان كيست و اين آيه را نازل كرد. | |||
پيامبر صلى الله عليه و آله هم قيام كرد و دست على بن ابى طالب عليه السلام را گرفت و بلند كرد و فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ وَ انصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ. | |||
'''م) در سفر مكه كنار بركه غدير'''<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۶ ح ۶۷ ، ص ۲۱ ح ۸۷ . بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۷۲ ح ۵۵ .</ref> | |||
سفر حج و راه مدينه تا مكه و عبور از غدير. امام معصوم عليه السلام از پايگاه امامت غدير در حال عبور است. فرصتِ كاملاً حساسى است تا ناگفته هايى از غدير براى آنان كه فقط گوشه هايى از واقعه را شنيده اند ترسيم شود؛ آن هم با نشان دادن موقعيت هاى اتفاقاتى كه در آنجا افتاده است. | |||
امام صادق عليه السلام پس از طى ۲۰۰ كيلومتر از مدينه به مسجد غدير رسيدند. حضرت به بازسازى صحنه غدير پرداخته با نگاهى به سمت چپ مسجد فرمود: آنجا جاى پاى پيامبر صلى الله عليه و آله است هنگامى كه مى فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ. سپس نگاهى به سوى ديگر مسجد كرد و فرمود: آنجا جاى خيمه ابوبكر و عمر و سالم مولى ابى حذيفه و ابوعبيده جرّاح است. سپس صحنه اى از حركات منافقين در مجلس ۱۲۰۰۰۰ نفرى خطابه غدير را مطرح كرد و فرمود: | |||
آنگاه كه پيامبر صلى الله عليه و آله را ديدند كه دستان على عليه السلام را بلند كرده به يكديگر گفتند: چشمانش را بنگريد كه چگونه مىگردد گويا چشم ديوانه است! جبرئيل هم با اين آيه نازل شد: «وَ اِن يَكادُ الَّذينَ كَفَروا لَيُزلِقونَكَ بِاَبصارِهِم لَمّا سَمِعوا الذِّكرَ وَ يَقولونَ اِنَّهُ لَمَجنونٌ، وَ ما هُوَ اِلاّ ذِكرٌ لِلعالَمينَ»: «كسانى كه كافر شدند آنگاه كه ذكر را مى شنوند از روى غضب نگاه هاى تندى به تو مى كنند و مى گويند: او ديوانه است، ولى آن جز ذكرى براى جهانيان نيست». | |||
'''ن) در برابر هارون در اوج خلافت سقيفه'''<ref>بحار الانوار: ج ۴۸ ص ۱۴۷.</ref> | |||
هارون كه خود را در قله خلافت سقيفه نشانده و به آفتاب مى گويد: هر جا سير كنى از مملكت من خارج نيستى، امام كاظم عليه السلام را كه امام غدير است فرا مى خواند و در همين زمينه از آن حضرت سؤال مى كند. | |||
زمينه بسيار حساسى براى تبليغ غدير است، و جا دارد عصاره و چكيده غدير بر زبان آورده شود. حضرت در پاسخ تمام عرض و طول حكومت هارون را گوشه اى از حكومت الهى خود اعلام كرده فرمود: | |||
ما مى گوييم ولايت همه خلايق با ماست، كه ولايت دين است و اين جاهلان آن را پادشاهى مى پندارند ... ، و ما اين ادعا را از كلام پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير خم مى نماييم كه فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ. | |||
'''س) در نجف در عيد غدير'''<ref>مصباح المتهجد: ص ۶۹۱ . بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۶۰.</ref> | |||
با جنايات سقيفه، امامان غدير كِى مى توانستند روز غدير را به زيارت صاحب غدير اختصاص دهند، تا چه رسد به اينكه زيارتنامه غديرى به مردم بياموزند؟ | |||
موقعيت بسيار حساسى بود كه امام على النقى عليه السلام در سالى كه معتصم عباسى آن حضرت را از مدينه به سامرا تبعيد كرد، در روز عيد غدير بتواند به كوفه بيايد. سپس در نجف اميرالمؤمنين عليه السلام را زيارت كند و زيارت نامه مفصلى كه يک دور كامل اعتقادى درباره فرهنگ غدير است بخواند و ماجراى غدير را ضمن آن به ما بياموزد و خطاب به جدش اميرالمؤمنين عليه السلام بفرمايد: | |||
من شهادت مى دهم كه پيامبر صلى الله عليه و آله آنچه درباره تو از سوى خدا نازل شده بود ابلاغ كرد و امر خدا را امتثال نمود و اطاعت و ولايت تو را بر امتش واجب كرد و براى تو از آنان بيعت گرفت و تو را صاحب اختيار مؤمنين قرار داد، همان گونه كه خداوند اين مقام را براى تو قرار داد. سپس خدا را بر اين مطلب شاهد گرفت و فرمود: آيا فرمان الهى را به شما رساندم؟ گفتند: آرى رساندى. فرمود: خدايا شاهد باش و تو براى شاهد بودن و قضاوت بين بندگان كافى هستى. | |||
من شهادت مى دهم كه خداوند به پيامبر صلى الله عليه و آله دستور داد تا صاحب اختيارىِ تو را بر امت علناً اعلام كند تا مقام شامخ تو را بلندتر نمايد و برهان و دليل تو را اعلان نمايد و سخنان باطل را خط بطلان كشد و عذرها را قطع نمايد. | |||
آنگاه كه پيامبر صلى الله عليه و آله از فتنه فاسقين نگران شد و تقيه از منافقين را مطرح نمود، پروردگار جهان بر او وحى فرستاد كه «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَيكَ مِن رَبِّكَ وَ اِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعصِمُكَ مِنَ النّاسِ». | |||
اين بود كه آن حضرت سنگينى سفر را بر خود هموار نمود و در شدت گرماى ظهر بپاخاست و خطبه اى ايراد كرد و شنوانيد و ندا كرد و رسانيد. | |||
سپس از همه آنان پرسيد: آيا رسانيدم؟ گفتند: آرى به خدا قسم. عرض كرد: خدايا شاهد باش. سپس پرسيد: آيا من نسبت به مؤمنين از خودشان صاحب اختيارتر نبوده ام؟ گفتند: آرى. پس دست تو را گرفت و فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ وَ انصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ. | |||
'''۷. اهتمام در نقل حديث غدير''' | |||
روايت غدير به نقل از همه چهارده معصوم عليهم السلام جهتى مؤثر در ابلاغ غدير است، و نشانگر اهتمام به آن از سوى چنان مقامات با عظمتى است. اين روند در شرايط سخت تقيه ادامه داشته، و اصحاب باوفاى غدير هم به پيروى از ايشان در نقل حقايق غدير تلاشى بى وقفه داشته اند. شش نكته دانستنى در اين رابطه اهميت نقل متون مربوط به حديث غدير را براى ما روشن میكند: | |||
== پانویس == | == پانویس == |