۲۱٬۹۷۲
ویرایش
جز (ارتداد امت (ناقص2)) |
جز (ارتداد امت (ناقص3)) |
||
خط ۲۰۰: | خط ۲۰۰: | ||
<big>كثرت جمعيت و اتحادشان بر باطل، نه نشان كفر را از پيشانى آنان پاک مى كند و نه پرچم ارتداد را از دوششان بر مى دارد، و نه در اعتقاد صحيح مؤمنين خللى وارد مى كند.</big> | <big>كثرت جمعيت و اتحادشان بر باطل، نه نشان كفر را از پيشانى آنان پاک مى كند و نه پرچم ارتداد را از دوششان بر مى دارد، و نه در اعتقاد صحيح مؤمنين خللى وارد مى كند.</big> | ||
== <big>آيه «وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلاَّ فَرِيقاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ»</big><ref>سبأ/20. غدير در قرآن: ج 1 ص414-427.</ref> == | |||
<big>از جمله آياتى كه در غدير و در مورد ابليس و دار و دسته اش بر پيامبرصلى الله عليه وآله نازل شد و اشاره مستقيم به مسئله ارتداد امت داشت اين آيات است:</big> | |||
<big>«وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلاَّ فَرِيقاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ»: «ابليس گمان خود را به باور آنان رسانيد و جز گروهى از مؤمنين پيرو او شدند».</big> | |||
«<big>إِنَّ عِبادِى لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوِينَ»<ref>حجر/42. </ref>: «تو را بر بندگان واقعى من راهى نيست، مگر گروهى از گمراهان كه پيرو تو باشند».</big> | |||
<big>اين آيات از دو بُعد قابل بررسى است:</big> | |||
=== <big>موقعيت تاريخى</big> === | |||
<big>روز هيجدهم ذى الحجة اولين روز از مراسم غدير است. پيامبرصلى الله عليه وآله بر فراز منبر قرار گرفته تا مهمترين پيام الهى را به بشريت ابلاغ فرمايد. [[ابليس]] كه دشمن ديرينه بشريت است از مراسم بى خبر نيست، بلكه پيش از همه در غدير حاضر شده تا ببيند كار به كجا مى انجامد، و براى بعد از آن چه انديشه اى كند.</big> | |||
<big>او از يک طرف به سخنان پيامبرصلى الله عليه وآله دقيق شده و نتايج آن را ارزيابى مى كند، و از سوى ديگر گروه هاى مردم را زير نظر دارد و در حال بررسى عكس العمل هاى آنان است.</big> | |||
<big>آرى، آينده اى بلند مدت در پيش است كه اگر همه از آن غافل باشند شيطان نمى تواند بى تفاوت باشد، چرا كه غدير براى زيباترين گونه هدايت انسان طرحريزى شده، و شيطان هرگز چنين چيزى را بر نمى تابد.</big> | |||
<big>در چنين گير و دارى بين ابليس و لشكريانش - در پشت پرده غدير - وقايعى به وقوع مى پيوندد كه داستان بلند آن را با جمعبندى چند روايت مى خوانيم<ref>كتاب سليم: ص 145. الكافى: ج 8 ص 345. تفسير القمى: ج 2 ص 201. تأويل الآيات: ج 2 ص473، 474 ح5، 6. تفسیر العیاشی: ج2 ص301 ح111. الاقبال: ج2 ص249. شرح الاخبار: ج2 ص236. مدینة المعاجز: ج2 ص243. بحارالانوار: ج28 ص256 ح40 و ج31 ص637 ح147 و ج37 ص119، 135، 164، 168 و ج63 ص256. عوالم العلوم: ج3/15 ص125، 141، 303.</ref></big>: | |||
<big>روز غدير، همين كه پيامبرصلى الله عليه وآله بر فراز منبر اميرالمؤمنين عليه السلام را بر سر دست بلند كرد و فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ...» ابليس - كه در آنجا حاضر بود - فريادى كشيد و همه لشكريانش را فرا خواند. با اين فرياد، همه شياطين در هر جا كه بودند نزد او جمع شدند و گفتند: اى آقاى ما واى مولاى ما ! اين چه فريادى بود؟ مگر چه چيزى تو را به وحشت انداخته؟! ما تا كنون فريادى وحشتناک تر از اين از تو نشنيده بوديم.</big> | |||
<big>ابليس گفت: اين پيامبر كارى كرد كه اگر به نتيجه برسد هرگز خدا معصيت نخواهد شد!</big> | |||
<big>گفتند: اى آقاى ما، تو همان كسى هستى كه آدم را گمراه كردى! ولى گويا از اين پس اين امت يك امت رحمت شده محفوظ از گناه خواهند بود و ديگر تو و ما را بر اينان راهى نيست، چرا كه امام و پناه خود بعد از پيامبرشان به آنان شناسانده شد.</big> | |||
<big>ابليس گفت: واى بر شما، امروزِ شما مثل روز عيسى است! به خدا قسم مردم را درباره على گمراه خواهم كرد!</big> | |||
<big>آنگاه ابليس به صورت پيرمردى زيباروى نزد پيامبرصلى الله عليه وآله آمد و گفت: اى محمد، چقدر كم هستند آنان كه با تو بر سر آنچه درباره پسر عمويت گفتى بيعت مى كنند.</big> | |||
<big>از سوى ديگر شياطين با ديدن غدير و آن اتمام حجت عظيم خاک بر سر ريختند و به جزع و فزع افتادند. ابليس به آنان گفت: مگر شما را چه شده است؟</big> | |||
<big>گفتند: اين چه اتفاقى بود كه رخ داد؟! ما گمان مى كرديم وقتى محمد از دنيا برود اصحاب او متفرق مى شوند، ولى مى بينيم كه امر وصايت را براى شخصى بعد از خود قرار داد. به خدا قسم، تو به ما اين گونه نگفته بودى. تو خبر داده بودى كه وقتى اين پيامبر از دنيا برود اصحاب او متفرق مى شوند. ولى اين برنامه يک مسئله مستحكم شد كه هر كدام از جانشينانش از دنيا برود ديگرى به جاى او قرار مى گيرد. امروز اين مرد پيمانى را بست كه هيچ انسانى تا روز قيامت نمى تواند آن را بشكند!</big> | |||
<big>ابليس در پاسخ آنان گفت: هرگز چنين نيست! خيالتان راحت باشد! اصحاب او به آنچه از آنان پيمان گرفت وفا نمى كنند. آنان كه همراه او هستند در اين باره به من وعده هايى داده اند كه به چيزى از آنچه گفت اقرار نكنند، و مى دانم كه هرگز در وعده اى كه به من داده اند تخلّف نمى كنند. با اعلام اين مطلب لشكر شيطان متفرق شدند.</big> | |||
<big>اينجا بود كه آيه نازل شد: «وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلاَّ فَرِيقاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ»: «ابليس گمان خود را به باور آنان رسانيد و جز گروهى از مؤمنين پيرو او شدند».</big> | |||
<big>با نزول اين آيه بار ديگر ابليس فريادى زد، و آنان بازگشتند و گفتند: اى آقاى ما، اين فرياد دوم چه بود؟! او گفت: واى بر شما، به خدا قسم، خداوند سخن مرا در آيه اى از قرآن نقل كرد و اين آيه را نازل كرد:</big> | |||
<big>«وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ ...». بعد از اين خبر باز هم شياطين متفرق شدند.</big> | |||
<big>ابليس به دقت ناظر حركات منافقين بود. وقتى با منصوب شدن اميرالمومنين عليه السلام گروهى از آنان گفتند: از روى هواى نفس سخن مى گويد. و نيز [[عمر]] به [[ابوبكر بن ابى قحافه|ابوبكر]] گفت:</big> | |||
<big>آيا چشمانش را نمى بينى كه در سرش مانند ديوانگان مىچرخد.</big> | |||
<big>ابليس از خوشحالى فرياد ديگرى زد و بار ديگردار و دسته اش را جمع كرد و به آنان گفت: مى دانيد كه من قبلاً گمراه كننده آدم بوده ام؟ گفتند: آرى. گفت: آدم پيمان را شكست ولى به خدا كافر نشد، اما اينان هم پيمان را شكستند و هم به پيامبر كافر شدند!</big> | |||
<big>ابليس كه از نقل سخن خود در آيه اى از قرآن خرسند بود، با شنيدن «إِلاَّ فَرِيقاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ» سخت برآشفت و سر به سوى آسمان بلند كرد و خطاب به خداوند گفت: قسم به عزت و جلالت، اين گروه مؤمن را هم به بقيه ملحق خواهم كرد!</big> | |||
<big>در اينجا پيامبرصلى الله عليه وآله كه شاهد گفتگوى ابليس با لشكريانش بود، اين آيه را با اشاره به ابليس تلاوت فرمود: «إِنَّ عِبادِى لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ ...»: «تو را بر بندگان واقعى من راهى نيست...».</big> | |||
<big>پس از اين ماجراها دار و دسته ابليس متفرق شدند، اما او بار ديگر فريادى زد و آنان بازگشتند و گفتند: اى آقاى ما، اين فرياد سوم چه بود؟! او گفت: به خدا قسم، به خاطر اصحاب على! آنگاه ابليس در حضور شياطين خطاب به خداوند گفت: يا رب، قسم به عزت و جلالت، چنان معاصى و گناهان را براى آنان زيبا جلوه دهم كه مرتكب آن شوند، و اين گونه آنان را نزد تو مبغوض نمايم.</big> | |||
=== <big>تحليل اعتقادى</big> === | |||
<big>با قاطعيت مى توان گفت: كشف جزئيات ارتباط غاصبين خلافت با شيطان، نقطه حساسى از عقايد ماست كه در ريشه يابى بسيارى از مسايل به ما كمک خواهد كرد.</big> | |||
<big>اكنون با مرور بر ماجرايى كه از حضور ابليس در غدير ذكر شد به تبيين چهار نكته از آن مى پردازيم:</big> | |||
==== <big>نكته اول: وحشتناک ترين روز شيطان</big> ==== | |||
<big>در روايات متعددى وارد شده كه ابليس در طول عمر خود چند بار فرياد وحشتناكى كشيده است. با در نظر گرفتن اينكه يک بارِ آن در غدير بوده<ref>بحار الانوار: ج 37 ص 121 و ج 60 ص 241. </ref>اين نكته بسيار جالب است كه وقتى در آن روز فرياد برآورد و لشكريانش جمع شدند، اولين سخنشان اين بود كه: ما سَمِعْنا لَكَ صَرْخَةً اوْحَشُ مِنْ صَرْخَتِكَ هذِهِ: ما تا كنون فريادى وحشتناک تر از اين از تو نشنيده بوديم.<ref>بحار الانوار: ج 28 ص 257. </ref></big> | |||
<big>اين حاكى از آن است كه روز غدير براى ابليس سخت ترين روز بوده و بزرگ ترين سد در برابر ضلالت خلق در آن روز ايجاد شده كه او را آن چنان ناراحت كرده است. همان گونه كه بزرگترين چراغ هدايت در آن روز روشن شده كه اگر كسى كوردل نباشد و پرده هاى سياه سقيفه مانع او نشود، يافتن صراط مستقيم جستجو نمى خواهد و روشن خواهد بود.</big> | |||
<big>اكنون با مرورى بر آنچه ابليس به شياطين دراين باره گفته و نيز آنچه آنان به او گفته اند مىتوان به زوايايى از اين وحشت ابليس و عظمت روز غدير پى برد، آنجا كه گفتند:</big> | |||
<big>فَعَلَ هذَا النَّبِىُّ فِعْلاً انْ تَمَّ لَمْ يَعْصِ اللَّه ابَداً: اين پيامبر كارى كرد كه اگر به نتيجه برسد خدا هرگز معصيت نمى شود.</big> | |||
<big>قَدْ اعْلِمُوا مَفْزَعَهُمْ وَ امامَهُمْ بَعْدَ نَبِيِّهِمْ: اينان پناه و امام خود را بعد از پيامبرشان شناختند.</big> | |||
<big>قَدْ عَقَدَ هذَا الرَّجُلُ عُقْدَةً لا يَحِلُّها انْسىٌّ الى يَوْمِ الْقِيامَةِ: اين مرد پيمانى بست كه هيچ انسانى تا روز قيامت نمى تواند آن را بشكند.</big> | |||
<big>هذا امْرٌ مُسْتَقَرٌّ كُلَّما ارادَ انْ يَذْهَبَ واحِدٌ بَدَرَ آخَرٌ: اين يك كار محكمى شد كه هر كدام از دنيا برود ديگرى به جاى او ظاهر مى شود.</big> | |||
==== <big>نكته دوم: روز آدم عليه السلام، روز عيسى عليه السلام</big> ==== | |||
<big>شيطان براى گمراهى انسان ها در جستجوى بهانه است، و از بيراهه هاى عجيبى خود را بر سر راه فرزند آدم مى رساند تا او را از راه مستقيم به سوى جهنم بكشاند.</big> | |||
<big>در گفتگويى كه روز غدير بين ابليس و شياطين ديگر رخ داده معلوم مى شود سه مقطع بسيار مهم و استثنايى براى شيطان در ضلالت خلق وجود داشته است: يكى ماجراى حضرت آدم عليه السلام در بهشت، و ديگرى بدون پدر به دنيا آمدن حضرت عيسى عليه السلام، و سومى سقيفه. در اين باره چند عبارت در داستان ابليس در غدير مى بينيم:</big> | |||
<big>شياطين به ابليس گفتند: يا سَيِّدَنا، انْتَ كُنْتَ لِآدَمَ: تو براى آدم بوده اى!</big> | |||
<big>ابليس به شياطين گفت: اما عَلِمْتُمْ انّى كُنْتُ لِآدَمَ مِنْ قَبْلُ: مگر نمى دانيد كه من قبلاً براى آدم بوده ام.</big> | |||
<big>و نيز گفت: وَيْلَكُمْ، يَوْمُكُمْ كَيَوْمِ عيسى، وَ اللَّه لاَضِلَّنَّ فيهِ الْخَلْقَ: واى بر شما، امروزتان مانند روز عيسى است. به خدا قسم مردم را درباره او گمراه خواهم كرد.</big> | |||
<big>و در روز سقيفه كه شيطان به عنوان بيعت با ابوبكر دست داد، گفت: يَوْمٌ كَيَوْمِ آدَمَ: روزى است مانند روز آدم!</big> | |||
<big>و همان روز شياطين به او گفتند: انْتَ الَّذى اخْرَجْتَ آدَمَ مِنَ الْجَنَّةِ: تو بودى كه آدم را از بهشت بيرون آوردى!</big> | |||
<big>آن روز كه توانست حضرت آدم عليه السلام را از بهشت بيرون كند، در واقع نسل بشريت را از بهشت اخراج كرد، و آنان را اسير حيله هاى خود در دنيا نمود.</big> | |||
<big>روزى كه ولادت حضرت عيسى عليه السلام بدون همسرى براى مريم اتفاق افتاد، اين معجزه الهى را بهانه غلو قرار داد و آن حضرت را به عنوان الوهيت مطرح كرد و نسل هايى از بشر را با همين باور غلط مبتلا به شرک نمود و راهى جهنم كرد.</big> | |||
<big>در روز غدير هم قسم ياد كرد كه در اين باره مردم را گمراه خواهم كرد، و سقيفه تحقق اين قسم ابليس بود كه تا آخر روزگار اكثريتى از انسان ها را با انكار ولايت على عليه السلام راهى جهنم كرد.</big> | |||
<big>در واقع اين سه روز در تاريخِ اضلالِ ابليس، پيمودن راه هزار ساله در يک شب بود كه اين گونه در خاطره آنان ثبت شده و از آن ياد مى كنند. به عبارت ديگر هزاران زحمت و تلاش شياطين در هزاران مكان و زمان و درباره هزاران انسان، با يک برنامه بنيادين و ريشه اى به انجام رسيد، و با «اسَّسَ اساسَ ذلِكَ» مرحله «بَنى عَلَيْهِ بُنْيانَهُ» به آسانى پيش رفت، و در طول تاريخ بدون زحمتِ شيطان «جَرى فى ظُلْمِهِ وَ جَوْرِهِ» اتفاق افتاد.</big> | |||
<big>يعنى ابتدا پايه ضلالت را گذاشت، و سپس بر روى آن بناى گمراهى را بالا برد، و سپس بدون نگرانى مسير ظلم و جور هموار شد.</big> | |||
<big>جالب است كه خود شيطان، روز سقيفه را قابل مقايسه با روز آدم عليه السلام نمىداند و در اين باره مىگويد: آدَمُ نَقَضَ الْعَهْدَ وَ لَمْ يَكْفُرْ بِالرَّبِّ، وَ هؤُلاءِ نَقَضُوا الْعَهْدَ وَ كَفَرُوا بِالرَّسُولِ: آدم پيمان را شكست، اما به خداوند كافر نشد، ولى اينان هم پيمان را شكستند و هم به پيامبر كافر شدند!</big> | |||
<big>او كه در صدد ضلالت خلق است و درجات گمراهى را خوب مى داند، پيمان شكنان سقيفه را كافر مىداند، و نقض ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام را مساوى با مخالفت صريح با شخص پيامبرصلى الله عليه وآله و انكار نبوت آن حضرت مى داند.</big> | |||
==== <big>نكته سوم: راهكارهاى شيطان در برابر غدير</big> ==== | |||
<big>دو آيه درباره حضور شيطان در غدير و تصميم هاى او مطرح شده كه با توجه به موقعيت نزول آن ضابطه هاى لازم را براى گريز از سقيفه و بقا بر عهد غدير به ما نشان مى دهد:</big> | |||
<big>يكى آيه «وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ...» و ديگرى آيه «إِنَّ عِبادِى لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ...».</big> | |||
===== <big>آيه اول</big> ===== | |||
<big>آيه اول سه فراز دارد كه هر كدام بُعدى از مسئله را روشن مى كند:</big> | |||
====== <big>فراز اول</big> ====== | |||
<big>«وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ»: «ابليس گمان خود را بر آنان صادق نمود».</big> | |||
<big>اين جمله يک اصطلاح ادبى و كنايى است كه امام باقرعليه السلام در بيان آن فرموده است: تأويل اين آيه پس از رحلت پيامبرصلى الله عليه وآله اتفاق افتاد، به اين صورت كه وقتى منافقين در غدير گفتند:</big> | |||
<big>«پيامبر از هواى نفس سخن مى گويد»، شيطان به آنان اميدوار شد و اطمينان پيدا كرد كه براى شكستن پيمان غدير منافقينى هستند كه پيگير اين اقدام ضد خدا و رسول باشند. وقتى پيامبرصلى الله عليه وآله از دنيا رفت آنان گمان و اميد ابليس را به مرحله عمل رساندند و صدق گمان او را ثابت كردند (آنگاه كه سقيفه را بر پا كردند و صاحب غدير را از مقام خود كنار زدند).<ref>بحار الانوار: ج 28 ص 256 ح 40. تأويل الآيات: ج 2 ص 474. الكافى: ج 8 ص 345.</ref></big> | |||
====== <big>فراز دوم</big> ====== | |||
<big>«فَاتَّبَعُوهُ»: «آنان پيرو شيطان شدند».</big> | |||
<big>اين يك تابلوى بلند بر پيشانى سقيفه است كه سقيفه مساوى است با پيروىِ شيطان، و طبق صريح اين آيه هيچ راه فرارى براى آنان از اين علامت منحوس نيست.</big> | |||
<big>شيطان هم موجود سابقه دارى است كه نجاست او با آب درياهاى عالم پاک نمى شود. بايد هم چنين باشد چرا كه راه سقيفه بر ضد راه الهى غدير است، و طبعاً شيطان هميشه در برابر صراط مستقيم و راه خدا قرار دارد.</big> | |||
====== <big>فراز سوم</big> ====== | |||
«<big>إِلاَّ فَرِيقاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ»: «مگر گروهى از مؤمنان».</big> | |||
<big>از همان روز غدير خداوند به صراحت اعلام كرده مؤمنين در اقليت اند، و اكثريت مردم در راه ولايت و صاحب غدير نخواهند بود. حتى خود ابليس در روز غدير با مشاهده آن بيعت يكصد و بيست هزار نفرى، به پيامبرصلى الله عليه وآله گفت: «ما اقَلَّ مَنْ يُبايِعُكَ عَلى ما تَقُولُ فِى ابْنِ عَمِّكَ»: «چقدر كم هستند كسانى كه طبق گفته هايت درباره پسر عمويت با تو بيعت مى كنند»!</big> | |||
<big>امام باقرعليه السلام در بيان «فَرِيقاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ» در اين آيه مى فرمايد: «يَعْنى شيعَةُ اميرِالْمُؤْمِنينَ عليه السلام»<ref>بحار الانوار: ج 60 ص 185 و ج 37 ص 168 ح 45.</ref>: «منظور شيعيان اميرالمؤمنين عليه السلام هستند» كه پيرو شيطان نيستند و نگذاشتند گمان شيطان تحقق يابد و به مرحله عمل برسد. ص290</big> | |||
<span dir="RTL"></span> | |||
== <big>پانویس</big> == | == <big>پانویس</big> == |