۲۱٬۹۷۲
ویرایش
(اتمام عنوان سَبک) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
== سبک شناسى خطبه غدير<ref>زلال غدير (مجموعه مقالات): ش ۱ ص ۱۰۲-۱۲۲.</ref> == | == سبک شناسى خطبه غدير<ref>زلال غدير (مجموعه مقالات): ش ۱ ص ۱۰۲-۱۲۲.</ref> == | ||
در متون عربى گاه درک متن و محتوى به درک زيبايى هاى آن بستگى دارد. اين زيبايى ها از مصاديق علم بلاغت به شمار میرود؛ به اين معنى كه مفاهيم و معانى متن رابطه مستقيم با بلاغت متن مورد نظر دارد. بررسى زيبايى هاى يک متن مى تواند موجب شناخت هر چه بيشتر آن شود، و اين نوع از پژوهش ها در حوزه سبک شناسى قرار مى گيرد. بى شک خطبه | در متون عربى گاه درک متن و محتوى به درک زيبايى هاى آن بستگى دارد. اين زيبايى ها از مصاديق علم بلاغت به شمار میرود؛ به اين معنى كه مفاهيم و معانى متن رابطه مستقيم با [[بلاغت]] متن مورد نظر دارد. بررسى زيبايى هاى يک متن مى تواند موجب شناخت هر چه بيشتر آن شود، و اين نوع از پژوهش ها در حوزه سبک شناسى قرار مى گيرد. بى شک [[خطبه غدیر]] از بهترين نمونه هاى فصاحت و بلاغت عربى است كه از زبان پيامبر صلى الله عليه و آله جارى شده است. | ||
از آنجا كه نكته مهم در سبک شناسى توجه به بسامد است، در اينجا به بررسى خطبه غدير از زاويه سبک شناسى پرداخته، و با روش استقصايى بسامدهاى مربوط به ساختارهاى زبانى و ادبى بيان خواهد شد. از اين راستا اعجاز بيانى خطبه غدير آشكار خواهد شد. | از آنجا كه نكته مهم در سبک شناسى توجه به بسامد است، در اينجا به بررسى خطبه غدير از زاويه سبک شناسى پرداخته، و با روش استقصايى بسامدهاى مربوط به ساختارهاى زبانى و ادبى بيان خواهد شد. از اين راستا اعجاز بيانى خطبه غدير آشكار خواهد شد. | ||
خط ۶: | خط ۶: | ||
'''مقدمه''' | '''مقدمه''' | ||
«سبک» در زبان عربى به معنى گداختن و ريختن زر و نقره است، و سبيكه پاره نقره گداخته را گويند. در اصطلاح ادبى به معناى طرز خاصى از نظم و نثر است كه معادل اروپايى آن «استيل» است كه خود از «ستلوس» يونانى مأخوذ است، به معناى آلتى فلزى يا چوبين كه به وسيله آن حروف و كلمات را بر روى الواح مومى نقش مى كرده اند. امروز هم ايرانيان به «قلم» معنايى شبيه به سبک مى دهند و میگويند: فلان كس خوب قلمى دارد.<ref>سبک شناسى نثر (بهار): مقدمه جلد اول.</ref> | «سبک» در زبان عربى به معنى گداختن و ريختن زر و [[نقره]] است، و سبيكه پاره نقره گداخته را گويند. در اصطلاح ادبى به معناى طرز خاصى از نظم و نثر است كه معادل اروپايى آن «استيل» است كه خود از «ستلوس» يونانى مأخوذ است، به معناى آلتى فلزى يا چوبين كه به وسيله آن حروف و كلمات را بر روى الواح مومى نقش مى كرده اند. امروز هم ايرانيان به «قلم» معنايى شبيه به سبک مى دهند و میگويند: فلان كس خوب قلمى دارد.<ref>سبک شناسى نثر (بهار): مقدمه جلد اول.</ref> | ||
به عبارت بهتر، سبک هر كس روشى است كه براى بيان انديشه خود بر مى گزيند، مشروط به اينكه اين روش را خود ابداع كرده باشد، يا | به عبارت بهتر، سبک هر كس روشى است كه براى بيان انديشه خود بر مى گزيند، مشروط به اينكه اين روش را خود ابداع كرده باشد، يا حداقل با روش ديگران متفاوت باشد.<ref>سبک خراسانى در شعر فارسى (محجوب): ص ۴۹-۵۱ .</ref> | ||
پيشينه سبک شناسى را بايد در يونان و روم جستجو كرد. افلاطون سبک را كيفيت و امتيازى تعريف مى كند كه گوينده اى به لحاظ برخوردارى از الگوى مناسب و شايسته كلام از آن بهرهمند است، و گوينده اى ديگر به دليل فقدان اين الگوى مناسب از آن بى بهره است. اما ارسطو سبک را خاصيت ذاتى كلام میداند و معتقد است هر اثرى داراى سبک است؛ حال اين سبک ممكن است ضعيف، متوسط يا عالى باشد. | پيشينه سبک شناسى را بايد در يونان و روم جستجو كرد. افلاطون سبک را كيفيت و امتيازى تعريف مى كند كه گوينده اى به لحاظ برخوردارى از الگوى مناسب و شايسته كلام از آن بهرهمند است، و گوينده اى ديگر به دليل فقدان اين الگوى مناسب از آن بى بهره است. اما ارسطو سبک را خاصيت ذاتى كلام میداند و معتقد است هر اثرى داراى سبک است؛ حال اين سبک ممكن است ضعيف، متوسط يا عالى باشد. | ||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
سبک خصوصيتى اكتسابى است، اما به درجات مختلف تقسيم بندى مى شود. روميان نيز سبک را به درجات والا، معتدل و عاميانه تقسيم میكرده اند.<ref>سنت و نوآورى در شعر معاصر (امينپور): ص ۱۷۹-۱۸۲.</ref> | سبک خصوصيتى اكتسابى است، اما به درجات مختلف تقسيم بندى مى شود. روميان نيز سبک را به درجات والا، معتدل و عاميانه تقسيم میكرده اند.<ref>سنت و نوآورى در شعر معاصر (امينپور): ص ۱۷۹-۱۸۲.</ref> | ||
نكته بسيار مهم در سبک شناسى توجه به بسامد است. اصولاً سبک از طريق مقايسه قابل ادراک است. چنانچه رنگ ها در تقابل يكديگر خود را نشان مى دهند. در مطالعه نرم و انحراف از آن، وجود يک يا چند عنصر سبكى چندان [[اهمیت]] ندارد، اما بسامد عناصر سبكى اهميت دارد. مثلاً كاربرد دو حرف اضافه براى | نكته بسيار مهم در سبک شناسى توجه به بسامد است. اصولاً سبک از طريق مقايسه قابل ادراک است. چنانچه رنگ ها در تقابل يكديگر خود را نشان مى دهند. در مطالعه نرم و انحراف از آن، وجود يک يا چند عنصر سبكى چندان [[اهمیت]] ندارد، اما بسامد عناصر سبكى اهميت دارد. مثلاً كاربرد دو حرف اضافه براى يک متمم از ويژگى هاى سبک خراسانى است، اما از مختصات غزل حافظ نيست، هر چند كه در ديوان حافظ به كار رفته باشد، زيرا بسامد آن اندک است. | ||
هر سبكى نسبت به سبک ديگر داراى انحراف است، و اين يعنى سبک. مثلاً ديوان سعدى يک هنجار يا نرم است و غزل صائب در مقايسه با آن خارج از نرم است، اما هر دو سبک دارند. از اينجاست كه برخى در تعريف سبک مى گويند: سبک يعنى عدول از نرم.<ref>شاعر آيينه ها (شفيعى كدكنى): ص ۳۷، ۳۸.</ref> | هر سبكى نسبت به سبک ديگر داراى انحراف است، و اين يعنى سبک. مثلاً ديوان سعدى يک هنجار يا نرم است و غزل صائب در مقايسه با آن خارج از نرم است، اما هر دو سبک دارند. از اينجاست كه برخى در تعريف سبک مى گويند: سبک يعنى عدول از نرم.<ref>شاعر آيينه ها (شفيعى كدكنى): ص ۳۷، ۳۸.</ref> | ||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
زبان عربى به اين ويژگى متمايز است كه زبان اشتقاقى است. بنابراين اشتقاق در عربى بسيار نمايان است. چندان كه قواعد و ضوابطى براى آن وضع گرديده است. مشتقات انواعى دارد كه عبارت اند از: اسم فاعل، اسم مفعول، صفت مشبهه، صيغه مبالغه و افعل التفضيل.<ref>التطبيق الصرفى (راجحى): ص ۷۵.</ref> | زبان عربى به اين ويژگى متمايز است كه زبان اشتقاقى است. بنابراين اشتقاق در عربى بسيار نمايان است. چندان كه قواعد و ضوابطى براى آن وضع گرديده است. مشتقات انواعى دارد كه عبارت اند از: اسم فاعل، اسم مفعول، صفت مشبهه، صيغه مبالغه و افعل التفضيل.<ref>التطبيق الصرفى (راجحى): ص ۷۵.</ref> | ||
شايد در وهله اول چنين به نظر آيد كه استفاده از مشتقات در گفتار هر | شايد در وهله اول چنين به نظر آيد كه استفاده از مشتقات در گفتار هر [[شاعر]]، نويسنده يا خطيب امرى عادى جلوه مى كند. اما بسامد بالاى اين مشتقات بيانگر سبک شخصى هر شاعر، نويسنده يا خطيب میباشد. | ||
از جمله پيامبر اكرم اسلام صلى الله عليه و آله در خطبه بلند و گرانقدر غدير است. رسول گرامى صلى الله عليه وآله با استفاده زياد و در برخى موارد تكرار آن، سبكى خاص را با ظرافت ايجاد نموده است. | از جمله پيامبر اكرم اسلام صلى الله عليه و آله در خطبه بلند و گرانقدر غدير است. رسول گرامى صلى الله عليه وآله با استفاده زياد و در برخى موارد تكرار آن، سبكى خاص را با ظرافت ايجاد نموده است. | ||
براى نمونه چند مورد حاوى مشتقات ذكر | براى نمونه چند مورد حاوى مشتقات ذكر مى شود: | ||
اسم فاعل، اسم مفعول، صفت مشبه، صيغه مبالغه و افعل التفضيل: | اسم فاعل، اسم مفعول، صفت مشبه، صيغه مبالغه و افعل التفضيل: | ||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
فاعلَمُوا مَعاشِرَ الناسِ (ذالِكَ فيهِ و افهَموهُ، و اعلَمُوا) انَّ اللَّه قَد نَصَبَهُ لَكُم وَليّاً و اماماً فَرَضَ طاعَتَهُ عَلى المُهاجِرينَ و الانصارِ، وَ عَلَى التابِعينَ لَهُم بِاحسانٍ، وَ عَلى البادى و الحاضِرِ، و عَلَى العَجَمىّ و العَرَبى، و الحُرِّ و المَملوكِ و الصغيرِ و الكَبيرِ، و عَلى الابيَضِ و الاسوَدِ، و عَلى كُلِّ مُوَحِّدٍ. | فاعلَمُوا مَعاشِرَ الناسِ (ذالِكَ فيهِ و افهَموهُ، و اعلَمُوا) انَّ اللَّه قَد نَصَبَهُ لَكُم وَليّاً و اماماً فَرَضَ طاعَتَهُ عَلى المُهاجِرينَ و الانصارِ، وَ عَلَى التابِعينَ لَهُم بِاحسانٍ، وَ عَلى البادى و الحاضِرِ، و عَلَى العَجَمىّ و العَرَبى، و الحُرِّ و المَملوكِ و الصغيرِ و الكَبيرِ، و عَلى الابيَضِ و الاسوَدِ، و عَلى كُلِّ مُوَحِّدٍ. | ||
مَعاشِر الناسِ، انَّ عَلياً و الطيِّبينَ مِن وُلدى (مِن | مَعاشِر الناسِ، انَّ عَلياً و الطيِّبينَ مِن وُلدى (مِن صُلبِهِ عليهم السلام) هُمُ الثِقلُ الاصغَرُ، و القُرآنُ الثِقلُ الاكبَرُ. فَكُلُّ واحِدٍ مِنهُما مُنبِئٌ عَن صاحِبِهِ، و مُوافِقٌ لَهُ. لَن يَفتَرِقا حَتّى يَرِدا عَلى الحَوضَ.<ref>كليه متون مربوط به خطبه از كتاب «الغدير» علامه امينى گرفته شده است.</ref> | ||
'''۲. بسامد تكرار مترادفات''' | '''۲. بسامد تكرار مترادفات''' | ||
خط ۹۹: | خط ۹۹: | ||
لانَّ اللَّه عَزَّوَجَلَّ قَد جَعَلَنا حُجَّةً عَلى المُقَصِّرينَ و المعُانِدينَ و الُمخالِفينَ و الخائِنينَ و الآثِمينَ و الظالِمينَ و الغاصِبينَ مِن جَميعِ العالَمينَ. | لانَّ اللَّه عَزَّوَجَلَّ قَد جَعَلَنا حُجَّةً عَلى المُقَصِّرينَ و المعُانِدينَ و الُمخالِفينَ و الخائِنينَ و الآثِمينَ و الظالِمينَ و الغاصِبينَ مِن جَميعِ العالَمينَ. | ||
'''۳. كاربرد نحوى افعال و كلمات در جمله''' | '''۳. كاربرد نحوى افعال و كلمات در جمله''' | ||
علم نحو زبان و | علم نحو زبان و [[ادبیات]] عرب را قانونمند میكند و سعى در [[تعریف]] زبان و تمايل زيادى به ساكن بودن و ايستايى دارد، چون زبان دستگاهى زنده است و با جنبه هاى مختلف زندگى ارتباط مستقيم دارد. تا زمانى كه جوشندگى زندگى هست زبان زنده است و متناسب با تغييرات زندگى، خود را با آن وفق مى دهد و پيش مىرود، و دوره هايى چون جوانى، ميانسالى، پيرى و مرگ را تجربه مى كند. زبان ارگانيسمى زنده و در حال تحول است.<ref>مطلق (بهمنى): ص ۱۰۰.</ref> | ||
با اين وجود، نويسنده، شاعر يا خطيبى هنرمند است، كه با به كارگيرى زبان تمامى قواعد را به درستى رعايت نمايد و جمله هاى زيبايى پديد آورد. | با اين وجود، نويسنده، شاعر يا خطيبى هنرمند است، كه با به كارگيرى زبان تمامى قواعد را به درستى رعايت نمايد و جمله هاى زيبايى پديد آورد. | ||
اين امر در خطبه غدير به شكل تام انجام پذيرفته، به طورى كه مى توان گفت: گفتار پيامبر صلى الله عليه | اين امر در خطبه غدير به شكل تام انجام پذيرفته، به طورى كه مى توان گفت: گفتار پيامبر صلى الله عليه و آله از سستى تركيبات و ضعف [[تألیف]] به دور است، و زبان ايشان زبان استوار، فصيح و داراى زيبايى هايى مى باشد كه در ادامه اشاره خواهد شد. | ||
'''الف) كاربرد افعال''' | '''الف) كاربرد افعال''' | ||
خط ۱۹۰: | خط ۱۹۱: | ||
الا و قد بلّغت، الا و قد اسمعت، الا و قد اوضحت. | الا و قد بلّغت، الا و قد اسمعت، الا و قد اوضحت. | ||
خط ۲۱۴: | خط ۲۱۶: | ||
'''الف) عناصر معانى خطبه غدير''' | '''الف) عناصر معانى خطبه غدير''' | ||
يكى از بحث هاى علم معانى به انشاء طلبى مربوط | يكى از بحث هاى علم معانى به انشاء طلبى مربوط مى شود. كلام يا خبر است يا انشاء. اما انشا خود نيز دو نوع است: انشاء طلبى و انشاء غير طلبى. در علم بلاغت انشاء طلبى مورد نظر است؛ و آن، اين است كه حصول چيزى كه در هنگام درخواست وجود نداشته باشد خواسته شود.<ref>بغية الايضاح (صعيدى): ج ۲ ص ۵۳ .</ref> | ||
امر، نداء، نهى و استفهام از موارد مربوط به انشاء طلبى است كه كاربرد مناسب آن سبب زيبايى كلام مى شود. بسامد بالاى اين موارد نشان از سبک ويژه نويسنده، شاعر يا خطيب دارد، كه پيامبر صلى الله عليه و آله از اين خصيصه برخوردار مى باشد. | امر، نداء، نهى و استفهام از موارد مربوط به انشاء طلبى است كه كاربرد مناسب آن سبب زيبايى كلام مى شود. بسامد بالاى اين موارد نشان از سبک ويژه نويسنده، شاعر يا خطيب دارد، كه پيامبر صلى الله عليه و آله از اين خصيصه برخوردار مى باشد. | ||
خط ۲۲۴: | خط ۲۲۶: | ||
همچنين واژه «مخترع يا مبتكر» در مورد علم بديع به كار میرود. تفاوت آن دو اين است كه اختراع همان خلق معانى است كه از پيش به دست نيامده بودند، و ابداع آوردن معناى ظريف است.<ref>العمدة (قيروانى): ج ۱ ص ۲۶۵. القزوينى و شروح التلخيص (مطلوب): ص ۴۲۴.</ref> | همچنين واژه «مخترع يا مبتكر» در مورد علم بديع به كار میرود. تفاوت آن دو اين است كه اختراع همان خلق معانى است كه از پيش به دست نيامده بودند، و ابداع آوردن معناى ظريف است.<ref>العمدة (قيروانى): ج ۱ ص ۲۶۵. القزوينى و شروح التلخيص (مطلوب): ص ۴۲۴.</ref> | ||
آرايه هاى بديعى دو نوع است: معنوى و لفظى. معنوى عبارت است از آنچه كه وجوب مراعات معنى بدون لفظ را در بر میگيرد. مثل: طباق، مقابله، مراعاة النظير. اما لفظى، به وجوه نكوسازى فقط از جهت لفظ بدون در نظر داشتن معنى پردازد. مثل: سجع، جناس، اقتباس.<ref>البلاغة و التحليل الادبى (ابوحاقه): ص ۱۸۴.</ref> | آرايه هاى بديعى دو نوع است: معنوى و لفظى. معنوى عبارت است از آنچه كه وجوب مراعات معنى بدون لفظ را در بر میگيرد. مثل: طباق، مقابله، مراعاة النظير. اما لفظى، به وجوه نكوسازى فقط از جهت لفظ بدون در نظر داشتن معنى پردازد. مثل: سجع، جناس، [[اقتباس]].<ref>البلاغة و التحليل الادبى (ابوحاقه): ص ۱۸۴.</ref> | ||
گاهى آرايه هاى بديعى از آن جهت كه در لحن كلام [[اهمیت]] بسيار دارند، در عناصر لحن سبک مورد توجه قرار مى گيرند. اين عناصر بيشتر شامل: جناس، هم صدايى، سجع و تضادّ مى باشند. | گاهى آرايه هاى بديعى از آن جهت كه در لحن كلام [[اهمیت]] بسيار دارند، در عناصر لحن سبک مورد توجه قرار مى گيرند. اين عناصر بيشتر شامل: جناس، هم صدايى، سجع و تضادّ مى باشند. | ||
خط ۲۳۷: | خط ۲۳۹: | ||
جرجانى درباره سجع نيكو مى گويد: تو سجع را زمانى مقبول و نيكو مى يابى كه معنى را به طور كامل ادا نمايد و تغيير و تحريفى در آن به وجود نياورد، كه در اين صورت شيرين ترين سجعى است كه به گوش تو مى رسد.<ref>اسرار البلاغة (جرجانى): ص ۱۱. </ref> | جرجانى درباره سجع نيكو مى گويد: تو سجع را زمانى مقبول و نيكو مى يابى كه معنى را به طور كامل ادا نمايد و تغيير و تحريفى در آن به وجود نياورد، كه در اين صورت شيرين ترين سجعى است كه به گوش تو مى رسد.<ref>اسرار البلاغة (جرجانى): ص ۱۱. </ref> | ||
خط ۲۵۰: | خط ۲۵۳: | ||
اللهم اغفر للمؤمنين (بما ادّيت و امرت) و اغضب على (الجاحدين) الكافرين، و الحمد للَّه رب العالمين. | اللهم اغفر للمؤمنين (بما ادّيت و امرت) و اغضب على (الجاحدين) الكافرين، و الحمد للَّه رب العالمين. | ||
خط ۲۵۶: | خط ۲۶۰: | ||
[[اقتباس]] در اصطلاح تضمين كلامى از [[قرآن]] يا [[حدیث]] پيامبر صلى الله عليه وآله و امامان عليهم السلام مى باشد.<ref>البلاغة الشعرية فى كتاب البيان و التبيين (صباغ): ص ۲۷۲.</ref> | [[اقتباس]] در اصطلاح تضمين كلامى از [[قرآن]] يا [[حدیث]] پيامبر صلى الله عليه وآله و امامان عليهم السلام مى باشد.<ref>البلاغة الشعرية فى كتاب البيان و التبيين (صباغ): ص ۲۷۲.</ref> | ||
نمونه هايى از اقتباس در خطبه | نمونه هايى از اقتباس در [[خطبه غدیر]]: | ||
«يولج الليل فى النهار و يولج النهار فى الليل»<ref>فاطر / ۱۳.</ref>، لا اله الا هو العزيز الغفار. مستجيب الدعاء، و مجزل العطاء، محصى الأنفاس، و رب الجنة و الناس، الذى لا يشكل عليه شىء، و لا يضجره صراخ المستصرخين، و لا يبرمه الحاح الملحّين. | «يولج الليل فى النهار و يولج النهار فى الليل»<ref>فاطر / ۱۳.</ref>، لا اله الا هو العزيز الغفار. مستجيب الدعاء، و مجزل العطاء، محصى الأنفاس، و رب الجنة و الناس، الذى لا يشكل عليه شىء، و لا يضجره صراخ المستصرخين، و لا يبرمه الحاح الملحّين. | ||
اللهم انك انزلت الآية فى على عليه السلام وليك عند تبيين ذلك و نصبك اياه لهذا اليوم: «اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام ديناً».<ref>مائده / ۳.</ref> «و من يبتغ غير الاسلام ديناً فلن يقبل منه و هو فى الآخرة من الخاسرين».<ref>آل عمران / ۸۵ .</ref> اللهم انى اشهدك انّى قد بلّغت. | اللهم انك انزلت الآية فى على عليه السلام وليك عند تبيين ذلك و نصبك اياه لهذا اليوم: «اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام ديناً».<ref>مائده / ۳.</ref> «و من يبتغ غير الاسلام ديناً فلن يقبل منه و هو فى الآخرة من الخاسرين».<ref>آل عمران / ۸۵ .</ref> اللهم انى اشهدك انّى قد بلّغت. | ||
خط ۲۶۷: | خط ۲۷۲: | ||
طباق (تضادّ): به جمع شدن دو لفظ متضاد در معنى گفته مى شود.<ref>البلاغة و التحليل الادبى (ابوحاقه): ص ۱۹۲.</ref> | طباق (تضادّ): به جمع شدن دو لفظ متضاد در معنى گفته مى شود.<ref>البلاغة و التحليل الادبى (ابوحاقه): ص ۱۹۲.</ref> | ||
طباق: همچنين مطابقه، تطبيق، تضاد و تكافؤ نيز ناميده | طباق: همچنين مطابقه، تطبيق، تضاد و تكافؤ نيز ناميده مى شود، و آن جمع شدن ميان دو معناى متضاد يا دو معناى مقابل هم در جمله است.<ref>جواهر البلاغة (هاشمى): ص ۳۰۳. انوار الربيع فى علم البديع: ص ۱۴۱.</ref> | ||
نمونه هاى تضادّ در خطبه غدير: | نمونه هاى تضادّ در خطبه غدير: | ||
خط ۲۷۴: | خط ۲۷۹: | ||
معاشر الناس، ان علياً والطيبين من ولدى (من صلبه): هم الثقل الاصغر، و القرآن الثقل الاكبر. | معاشر الناس، ان علياً والطيبين من ولدى (من صلبه): هم الثقل الاصغر، و القرآن الثقل الاكبر. | ||
خط ۲۸۹: | خط ۲۹۵: | ||
هو التقى النقى الهادى المهدى. | هو التقى النقى الهادى المهدى. | ||
خط ۳۰۲: | خط ۳۰۹: | ||
نبايعك على ذالك بقلوبنا و لنفسنا و السنتنا و ايدينا. | نبايعك على ذالك بقلوبنا و لنفسنا و السنتنا و ايدينا. | ||
خط ۳۱۵: | خط ۳۲۳: | ||
انه منّى و إنا منه. | انه منّى و إنا منه. | ||
خط ۳۲۴: | خط ۳۳۳: | ||
و قد ضمن لى تبارك و تعالى العصمة. | و قد ضمن لى تبارك و تعالى العصمة. | ||