پرش به محتوا

آیه ۴۲ حجر و غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۳: خط ۳۳:
2. روز آدم عليه السلام، روز عيسى عليه السلام شيطان براى گمراهى انسان‌ها در جستجوى بهانه است، و و از بيراهه‌هاى عجيبى خود را بر سر راه فرزند آدم مى‌رساند تا او را از راه مستقيم به سوى جهنم بكشاند. در گفتگويى كه روز غدير بين ابليس و شياطين ديگر رخ داده معلوم مى‌شود سه مقطع بسيار مهم و استثنايى براى شيطان در ضلالت خلق وجود داشته است: يكى ماجراى حضرت آدم عليه السلام در بهشت، و ديگرى بدون پدر به دنيا آمدن حضرت عيسى عليه السلام، و سومى سقيفه. در اين باره چند عبارت در داستان ابليس در غدير مى‌بينيم: شياطين به ابليس گفتند: «يا سَيِّدَنا، اَنْتَ كُنْتَ لِآدَمَ‌»: «تو براى آدم بوده‌اى»! ابليس به شياطين گفت: «اَما عَلِمْتُمْ اَنّى كُنْتُ لِآدَمَ مِنْ قَبْلُ‌»: «مگر نمى‌دانيد كه من قبلاً براى آدم بوده‌ام». و نيز گفت: «وَيْلَكُمْ‌، يَوْمُكُمْ كَيَوْمِ عيسىٰ‌، وَ اللّٰهِ لاَُضِلَّنَّ فيهِ الْخَلْقَ‌»: «واى بر شما، امروزتان مانند روز عيسى است. به خدا قسم مردم را دربارۀ او گمراه خواهم كرد». و در روز سقيفه كه شيطان به‌عنوان بيعت با ابوبكر دست داد، گفت: «يَوْمٌ كَيَوْمِ آدَمَ‌»: «روزى است مانند روز آدم»! و همان روز شياطين به او گفتند: «اَنْتَ الَّذى اَخْرَجْتَ آدَمَ مِنَ الْجَنَّةِ‌»: «تو بودى كه آدم را از بهشت بيرون آوردى»! آن روز كه توانست حضرت آدم عليه السلام را از بهشت بيرون كند، در واقع نسل بشريت را از بهشت اخراج كرد، و آنان را اسير حيله‌هاى خود در دنيا نمود. روزى كه ولادت حضرت عيسى عليه السلام بدون همسرى براى مريم اتفاق افتاد، اين معجزۀ الهى را بهانۀ غلو قرار داد و آن حضرت را به عنوان الوهيت مطرح كرد و نسل‌هايى از بشر را با همين باور غلط مبتلا به شرك نمود و راهى جهنم كرد. در روز غدير هم قسم ياد كرد كه در اين باره مردم را گمراه خواهم كرد، و سقيفه تحقق اين قسم ابليس بود كه تا آخر روزگار اكثريتى از انسان‌ها را با انكار ولايت على عليه السلام راهى جهنم كرد.  
2. روز آدم عليه السلام، روز عيسى عليه السلام شيطان براى گمراهى انسان‌ها در جستجوى بهانه است، و و از بيراهه‌هاى عجيبى خود را بر سر راه فرزند آدم مى‌رساند تا او را از راه مستقيم به سوى جهنم بكشاند. در گفتگويى كه روز غدير بين ابليس و شياطين ديگر رخ داده معلوم مى‌شود سه مقطع بسيار مهم و استثنايى براى شيطان در ضلالت خلق وجود داشته است: يكى ماجراى حضرت آدم عليه السلام در بهشت، و ديگرى بدون پدر به دنيا آمدن حضرت عيسى عليه السلام، و سومى سقيفه. در اين باره چند عبارت در داستان ابليس در غدير مى‌بينيم: شياطين به ابليس گفتند: «يا سَيِّدَنا، اَنْتَ كُنْتَ لِآدَمَ‌»: «تو براى آدم بوده‌اى»! ابليس به شياطين گفت: «اَما عَلِمْتُمْ اَنّى كُنْتُ لِآدَمَ مِنْ قَبْلُ‌»: «مگر نمى‌دانيد كه من قبلاً براى آدم بوده‌ام». و نيز گفت: «وَيْلَكُمْ‌، يَوْمُكُمْ كَيَوْمِ عيسىٰ‌، وَ اللّٰهِ لاَُضِلَّنَّ فيهِ الْخَلْقَ‌»: «واى بر شما، امروزتان مانند روز عيسى است. به خدا قسم مردم را دربارۀ او گمراه خواهم كرد». و در روز سقيفه كه شيطان به‌عنوان بيعت با ابوبكر دست داد، گفت: «يَوْمٌ كَيَوْمِ آدَمَ‌»: «روزى است مانند روز آدم»! و همان روز شياطين به او گفتند: «اَنْتَ الَّذى اَخْرَجْتَ آدَمَ مِنَ الْجَنَّةِ‌»: «تو بودى كه آدم را از بهشت بيرون آوردى»! آن روز كه توانست حضرت آدم عليه السلام را از بهشت بيرون كند، در واقع نسل بشريت را از بهشت اخراج كرد، و آنان را اسير حيله‌هاى خود در دنيا نمود. روزى كه ولادت حضرت عيسى عليه السلام بدون همسرى براى مريم اتفاق افتاد، اين معجزۀ الهى را بهانۀ غلو قرار داد و آن حضرت را به عنوان الوهيت مطرح كرد و نسل‌هايى از بشر را با همين باور غلط مبتلا به شرك نمود و راهى جهنم كرد. در روز غدير هم قسم ياد كرد كه در اين باره مردم را گمراه خواهم كرد، و سقيفه تحقق اين قسم ابليس بود كه تا آخر روزگار اكثريتى از انسان‌ها را با انكار ولايت على عليه السلام راهى جهنم كرد.  


در واقع اين سه روز در تاريخِ اضلالِ ابليس، پيمودن راه هزار ساله در يك شب بود كه اين گونه در خاطرۀ آنان ثبت شده و از آن ياد مى‌كنند. به عبارت ديگر هزاران زحمت و تلاش شياطين در هزاران مكان و زمان و دربارۀ هزاران انسان، با يك برنامۀ بنيادين و ريشه‌اى به انجام رسيد، و با «اَسَّسَ اَساسَ ذٰلِكَ‌» مرحلۀ «بَنىٰ عَلَيْهِ بُنْيانَهُ‌» به آسانى پيش رفت، و در طول تاريخ بدون زحمتِ شيطان «جَرىٰ فى ظُلْمِهِ وَ جَوْرِهِ‌» 420 اتفاق افتاد. يعنى ابتدا پايۀ ضلالت را گذاشت، و سپس بر روى آن بناى گمراهى را بالا برد، و سپس بدون نگرانى مسير ظلم و جور هموار شد. جالب است كه خود شيطان، روز سقيفه را قابل مقايسه با روز آدم عليه السلام نمى‌داند و در اين باره مى‌گويد: آدَمُ نَقَضَ الْعَهْدَ وَ لَمْ يَكْفُرْ بِالرَّبِّ‌، وَ هٰؤُلاءِ نَقَضُوا الْعَهْدَ وَ كَفَرُوا بِالرَّسُولِ‌. آدم پيمان را شكست، اما به خداوند كافر نشد، ولى  
در واقع اين سه روز در تاريخِ اضلالِ ابليس، پيمودن راه هزار ساله در يك شب بود كه اين گونه در خاطرۀ آنان ثبت شده و از آن ياد مى‌كنند. به عبارت ديگر هزاران زحمت و تلاش شياطين در هزاران مكان و زمان و دربارۀ هزاران انسان، با يك برنامۀ بنيادين و ريشه‌اى به انجام رسيد، و با «اَسَّسَ اَساسَ ذٰلِكَ‌» مرحلۀ «بَنىٰ عَلَيْهِ بُنْيانَهُ‌» به آسانى پيش رفت، و در طول تاريخ بدون زحمتِ شيطان «جَرىٰ فى ظُلْمِهِ وَ جَوْرِهِ‌» 420 اتفاق افتاد. يعنى ابتدا پايۀ ضلالت را گذاشت، و سپس بر روى آن بناى گمراهى را بالا برد، و سپس بدون نگرانى مسير ظلم و جور هموار شد. جالب است كه خود شيطان، روز سقيفه را قابل مقايسه با روز آدم عليه السلام نمى‌داند و در اين باره مى‌گويد: آدَمُ نَقَضَ الْعَهْدَ وَ لَمْ يَكْفُرْ بِالرَّبِّ‌، وَ هٰؤُلاءِ نَقَضُوا الْعَهْدَ وَ كَفَرُوا بِالرَّسُولِ‌. آدم پيمان را شكست، اما به خداوند كافر نشد، ولى اينان هم پيمان را شكستند و هم به پيامبر كافر شدند! او كه در صدد ضلالت خلق است و درجات گمراهى را خوب مى‌داند، پيمان شكنان سقيفه را كافر مى‌داند، و نقض ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام را مساوى با مخالفت صريح با شخص پيامبر صلَّى اللّٰه عليه و آله و انكار نبوت آن حضرت مى‌داند. 
 
3. راهكارهاى شيطان در برابر غدير دو آيه دربارۀ حضور شيطان در غدير و تصميم‌هاى او مطرح شده كه با توجه به موقعيت نزول آن ضابطه‌هاى لازم را براى گريز از سقيفه و بقا بر عهد غدير به ما نشان مى‌دهد: يكى آيۀ «وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ‌ ...» و ديگرى آيۀ «إِنَّ عِبٰادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطٰانٌ‌ ...». آيۀ اول آيۀ اول سه فراز دارد كه هر كدام بُعدى از مسئله را روشن مى‌كند: فراز اول «وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ‌» : «ابليس گمان خود را بر آنان صادق نمود». اين جمله يك اصطلاح ادبى و كنايى است كه امام باقر عليه اسلام در بیان آن فرموده است: تأويل اين آيه پس از رحلت پيامبر صلَّى اللّٰه عليه و آله اتفاق افتاد، به اين صورت كه وقتى منافقين در غدير گفتند: «پيامبر از هواى نفس سخن مى‌گويد»، شيطان به آنان اميدوار شد و اطمينان پيدا كرد كه براى شكستن پيمان غدير منافقينى هستند كه پيگير اين اقدام ضد خدا و رسول باشند. وقتى پيامبر صلَّى اللّٰه عليه و آله از دنيا رفت آنان گمان و اميد ابليس را به مرحلۀ عمل رساندند و صدق گمان او را ثابت كردند (آنگاه كه سقيفه را بر پا كردند و صاحب غدير را از مقام خود كنار زدند).1 فراز دوم «فَاتَّبَعُوهُ‌» : «آنان پيرو شيطان شدند». اين يك تابلوى بلند بر پيشانى سقيفه است كه سقيفه مساوى است با پيروىِ شيطان»، و طبق صريح اين آيه هيچ راه فرارى براى آنان از اين علامت منحوس نيست. شيطان هم موجود سابقه دارى است كه نجاست او با آب درياهاى عالم پاك نمى‌شود. بايد هم چنين باشد چرا كه راه سقيفه بر ضد راه الهى غدير است، و طبعاً شيطان هميشه در برابر صراط مستقيم و راه خدا قرار دارد. فراز سوم «إِلاّٰ فَرِيقاً مِنَ اَلْمُؤْمِنِينَ‌» : «مگر گروهى از مؤمنان». از همان روز غدير خداوند به صراحت اعلام كرده مؤمنين در اقليت‌اند، و اكثريت مردم در راه ولايت و صاحب غدير نخواهند بود. حتى خود ابليس در روز غدير با مشاهدۀ آن بيعت يكصد و بيست هزار نفرى، به پيامبر صلَّى اللّٰه عليه و آله گفت: «ما اَقَلَّ مَنْ يُبايِعُكَ عَلىٰ ما تَقُولُ فِى ابْنِ عَمِّكَ‌»: «چقدر كم هستند كسانى كه طبق گفته هايت دربارۀ پسر عمويت با تو بيعت مى‌كنند»! (1) بحار الانوار: ج 28 ص 256 ح 40. تأويل الآيات: ج 2 ص 474. الكافى: ج 8 ص 345. 422 امام باقر عليه السلام در بيان «فَرِيقاً مِنَ اَلْمُؤْمِنِينَ‌» در اين آيه مى‌فرمايد: «يَعْنى شيعَةُ اَميرِالْمُؤْمِنينَ عليه السلام»1: «منظور شيعيان اميرالمؤمنين عليه السلام هستند» كه پيرو شيطان نيستند و نگذاشتند گمان شیطان تحقق یابد.
 
آیه دوم
 
آيۀ دوم (إِنَّ عِبٰادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطٰانٌ‌ ) را پيامبر صلَّى اللّٰه عليه و آله هنگامى تلاوت فرمود كه شيطان با شنيدن «إِلاّٰ فَرِيقاً مِنَ اَلْمُؤْمِنِينَ‌» در آيۀ اول، به فكر بقيه افتاد. او با خود تصميم گرفت كه اگرچه اكثريت خلق با سقيفه به گمراهى كشيده مى‌شوند، ولى بايد به هر قيمتى شده اقليت مؤمن را هم به مخالفت خداوند وادار كرد. اينجا بود كه به عزت و جلال خداوند قسم ياد كرد كه «لاَُلْحِقَنَّ الْفَريقَ بِالْجَميعِ‌»: «اين گروه مؤمنين را هم به اكثريت ملحق مى‌كنم». در پاسخ پيامبر صلَّى اللّٰه عليه و آله اين آيه را تلاوت فرمود كه «تو را بر بندگان من راهى نيست مگر كسانى از گمراهان كه پيرو تو شوند». اين آيه دو فراز دارد كه هر كدام از آنها بُعدى از مسئله را روشن مى‌نمايد: فراز اول «إِنَّ عِبٰادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطٰانٌ‌» : «تو را بر بندگان من راهى نيست». منظور آن است كه در مسئلۀ ولايت شيطان نمى‌تواند آن فرقۀ مؤمن را منحرف سازد و آنان محكم‌تر از آن هستند كه با حيلۀ شيطان دست از ولايت اهل بيت عليهم السلام بردارند. امام صادق عليه السلام در بيان اين مطلب مى‌فرمايد: (1) بحار الانوار: ج 60 ص 185، ج 37 ص 168 ح 45. 423 قسم به خدايى كه محمد صلَّى اللّٰه عليه و آله را به حق مبعوث كرد، شياطين بزرگ و كوچك بر سر مؤمنين بيش از زنبوران بر گوشت هستند. از سوى ديگر مؤمن محكم‌تر از كوه است چرا كه از كوه با تبر مى‌توان قطعه‌اى جدا كرد، ولى از دين مؤمن چيزى نمى‌توان جدا كرد.1 فراز دوم «إِلاّٰ مَنِ اِتَّبَعَكَ مِنَ اَلْغٰاوِينَ‌» : «مگر كسانى از گمراهان كه پيرو تو شوند». اين قسمت آيه دقيقاً مربوط به شيعيان اهل بيت عليهم السلام است كه با پذيرفتن ولايت فرياد شيطان را بلند كرده‌اند. وقتى شياطين از ابليس مى‌پرسند: چرا چنين فرياد مى‌زنى‌؟ در پاسخ مى‌گويد: «وَ اللّٰهِ مِنْ اَصْحابِ عَلِىٍّ‌»! سپس 


==پانویس==
==پانویس==