۲۵٬۹۰۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
ابوالعباس محمد بن یزید بن عبدالاکبر ثمالی ازدی بصری<ref>نزهة الألباء ١٦٤، أنساب السمعاني ١١٦/١، تاريخ بغداد ٣٨٠/٣، لسان الميزان ٤٣٠/٥، شذرات الذهب ١١٠/٢، معجم الأدباء، معجم المؤلفين ١١٤/١٢، فهرست ابن النديم ٥٩/١.</ref>، معروف به مبرد، در دهم ذیالحجه سال ۲۱۰ قمری (۲۸ مارس ۸۲۶ میلادی) در بصره به دنیا آمد<ref>محمد بن يزيد بن عبد الأكبر الثمالي، أبو العباس المبرد. إمام العربية ببغداد في زمنه، و أحد أعلام الأدب و الأخبار، مولده بالبصرة، و وفاته ببغداد، قيل: سنة ٢٨٥ ه. و قيل: سنة ٢٨٦ ه. | |||
''معجم رجال الاعتبار و سلوة العارفين''. مؤسسة الإمام زيد بن علي الثقافية، 1421، ص </ref>، نحوی و لغوی برجستهٔ عربی و در بغداد به عنوان امام نحو و زبان شناخته شد<ref>كان فصيحا بليغا مفوها ثقة اخباريا علامة صاحب نوادر و ظرافة، و كان جميلا و سيما لا سيما في صباه، و له تصانيف مشهورة، منها كتابه الكامل، الوافى بالوفيات مخطوط ج 5 ص 126 | |||
عبقات الأنوار في إمامة الأئمة الأطهار ؛ ج3 ؛ ص247</ref>. او تألیفات نافعی در ادبیات داشت که از جمله آنها «الکامل فی اللغة والأدب» است. | |||
== زندگینامه == | |||
مبرد از قبیله ثمالة از طایفه ازد بود و خود را اصالتاً یمنی میدانست. او دختر حفصی مغنی، یکی از بزرگان یمن، را به عقد خود درآورد. مبرد به عنوان یک فرد زبانآور، اخباری، عالم، فصیح، ثقه و خوشچهره توصیف شده است. | |||
مبرد در رشتههای نحو، لغت، ادبیات، قرآن، تاریخ، اخلاق و سلوک تحصیل کرد. او نحو را از ابوعثمان مازنی و ابوعمر جرمی و ادب را از مازنی و ابی حاتم سجستانی فراگرفت. همچنین، او کتاب سیبویه را نزد جرمی و مازنی خواند. | |||
مبرد تا سال ۲۴۶ قمری در بصره زندگی کرد و سپس به درخواست متوکل خلیفه عباسی به سامرا رفت. پس از قتل متوکل در سال ۲۴۷ قمری، او به بغداد بازگشت و به تدریس پرداخت. او در بغداد مورد احترام امیر محمد بن عبدالله بن طاهر قرار گرفت. مبرد به عنوان یک استاد برجسته در بغداد شناخته شد و تدریس را به صورت رایگان انجام نمیداد، بلکه به ازای دریافت مزد به تدریس میپرداخت. | |||
وفات: | |||
ابوالعباس مبرد در سال ۲۸۵ یا ۲۸۶ قمری (۸ ژانویه ۹۰۰ میلادی) در بغداد درگذشت | |||
== تألیفات == | |||
مبرد تألیفات نافعی در ادبیات داشت که از جمله آنها میتوان به «الکامل فی اللغة والأدب» اشاره کرد. این کتاب به عنوان یکی از ارکان ادب و کلام به شمار میرود. از دیگر آثار او میتوان به «المقتضب»، «الروضة»، «إعراب القرآن»، «معانی القرآن» و «الرد على سیبویه» اشاره کرد. | |||
از تألیفات او میتوان به «الکامل»، «الاشتقاق»، «الأنواء و الأزمنة»، «القوافی»، «الخط و الهجاء»، «المدخل إلى کتاب سیبویه»، «المقصور و الممدود»، «المذکر و المؤنث»، «معانی القرآن» (کتاب التام)، «الرد على سیبویه»، «الرسالة کاملة»، «إعراب القرآن»، «الحث على الأدب و الصدق»، «نسب عدنان و قحطان»، «الزیادة على المنتزعة من کتاب سیبویه»، «کتاب التعازی»، «شرح شواهد سیبویه»، «ضرورة الشعر»، «أدب الجلیس»، «الحروف فی معانی القرآن»، «صفات الله عز وجل»، «الممادح و المقابح»، «الریاض المونقة»، «الدواهی»، «الجامع» (ناتمام)، «الوشی»، «معنى کتاب سیبویه»، «کتاب الناطق»، «کتاب العروض»، «البلاغة»، «معنى کتاب الأوسط للأخفش»، «شرح کلام العرب و تلخیص ألفاظها و مزاوجة کلامها و تقریب معانیها»، «ما اتفقت ألفاظه و اختلفت معانيه»، «الفاضل و المفضول»، «طبقات النحاة البصریین»، «کتاب العبارة عن أسماء الله تعالى»، «الحروف»، «التصریف» و «الکافی فی الأخبار» اشاره کرد | |||
== جایگاه علمی<ref>عبقات الأنوار في إمامة الأئمة الأطهار ؛ ج3 ؛ ص247</ref> == | |||
مبرد و ابوالعباس احمد بن یحیی ملقب به ثعلب، که صاحب کتاب «الفصیح» است، دو عالم فاضل معاصر بودند که تاریخ ادباء با آنها پایان یافت. یکی از معاصرین آنها، ابوبکر بن ابی الازهر، میگوید: | |||
ای طالب علم، نادان مباش و از مبرد یا ثعلب استفاده کن. | |||
در نزد این دو، علم مردم گرد آمده است، پس مانند شتر بیآب و علف مباش. | |||
علوم خلق در شرق و غرب به این دو مرتبط است<ref>وفيات الأعيان ج 1 ص 626- 627</ref>. | |||
ذهبی<ref>و كان فصيحا بليغا مفوّها، ثقة إخباريّا علاّمة، صاحب نوادر و ظرافة. | |||
و كان جميلا و سيما، لا سيّما في صباه، و له تصانيف مشهورة. | |||
''تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام''. ج 21، دار الکتاب العربي، 1409، ص 299.</ref> در کتاب «العبر فی خبر من غبر» در سال ۲۸۵ هجری میگوید: در این سال ابوالعباس مبرد محمد بن یزید ازدی بصری، امام نحویان...او زیبا، فصیح، مفوّه و عالم بود. او در آخر سال وفات یافت. | |||
ابومحمد عبدالله بن اسعد بن علی یافعی در کتاب «مرآة الجنان» در سال ۲۸۵ هجری میگوید: امام نحویان در زمان خود، ابوالعباس مبرد محمد بن یزید ازدی بصری... او زیبا، فصیح، مفوّه و عالم بود<ref>مرآت الجنان ج 2 ص 212، | |||
عبقات الأنوار في إمامة الأئمة الأطهار، ج3، ص: 250</ref>. | |||
جلالالدین عبدالرحمن بن ابیبکر سیوطی در کتاب «بغیه الوعاة» میگوید: محمد بن یزید بن عبدالله ازدی بصری، ملقب به مبرد، امام زبان عربی در بغداد بود. او فصیح، بلیغ، مفوّه و عالم بود و صاحب نوادر و ظرافت بود. او در جوانی بسیار زیبا بود<ref>محمد بن يزيد بن عبد اللَّه الازدي البصري أبو العباس المبرد، امام العربية ببغداد في زمانه، أخذ عن المازني و أبي حاتم السجستاني، و روى عنه اسماعيل الصفار و نفطويه و الصولى، و كان فصيحا بليغا مفوها ثقة أخباريا علامة، صاحب نوادر و ظرافة، و كان جميلا لا سيما في صباه. | |||
عبقات الأنوار في إمامة الأئمة الأطهار، ج3، ص: 250</ref>. | |||
سیرافی میگوید: علم نحو پس از طبقه حرمی و مازنی به مبرد رسید. او از قبیله ثمالة از ازد بود و از حرمی، مازنی و دیگران استفاده کرد. | |||
مردم بصره میگفتند: مبرد مانند خود را ندیده است. هنگامی که مازنی کتاب «الف و اللام» را نوشت، مبرد از او در مورد دقایق آن پرسید و پاسخ داد و گفت: برخیز، تو مبردی با کسر «راء» هستی، یعنی کسی که حق را ثابت میکند. کوفیان این را تغییر دادند و «راء» را فتح کردند. نفطویه میگوید: کسی را ندیدم که بدون سند، اخبار را به خوبی از او حفظ کند<ref>تذكرة الحفاظ ج 2/ 666</ref>. | |||
== معناى اولى براى مولى در كلام مبرّد<ref>اسرار غدير: ص ۱۱۳. چهارده قرن با غدير: ص ۱۲۱. </ref>== | == معناى اولى براى مولى در كلام مبرّد<ref>اسرار غدير: ص ۱۱۳. چهارده قرن با غدير: ص ۱۲۱. </ref>== | ||
ابوالعبَّاس مُبَرِّد مُتَولِّى أمر را از معانى مَوْلَى شمرده است<ref>پس جناب سيد مرتضى رضى اللَّه تعالى عنه و أرضاه در «شافى» فرموده: | |||
قال أبو العباس المبرد في كتابه المترجم بالعبارة عن صفات اللَّه تعالى: | |||
تأويل (الولي): الذي هو أولى: أي أحق، و مثله (المولى). | |||
از اين عبارت ظاهر است كه ولى بمعنى اولى و احق است، و مولى مثل ولي است، پس آن هم بمعنى اولى و احق باشد. | |||
عبقات الأنوار في إمامة الأئمة الأطهار، ج8، ص: 79</ref>، آنجا كه خداوند فرمايد:«بِأَنَّ اللّٰهَ مَوْلَى الَّذِينَ آمَنُوا<ref>آيۀ ۱۱، از سورۀ ۴۷: محمّد صلّى الله عليه و آله.</ref>» يعنى: خداوند مُتَولّى امور مردمى است كه ايمان آوردهاند. آنگاه گفته است كه وَلى و مَوْلَى يك معنى دارند. و أبو الحسن واحدى در تفسير «وسيط» خود؛ و قرطبى در تفسير خود در آيۀ شريفۀ:«بَلِ اللّٰهُ مَوْلاٰكُمْ<ref>آيۀ ۱۵۰، از سورۀ ۳: آل عمران.</ref>» آوردهاند كه مراد از مَوْلَى مُتَوَلِّى امور است. و ابن أثير در «نهايه»، و زبيدى در «تاج العروس» و ابن منظور در «لسان العرب» همين معنى را براى مَوْلَى ذكر كردهاند، و گفتهاند: از اين قبيل است معناى حديث وارد از رسول خدا صلى الله عليه و آله كه: أيُّمَا امْرَأَةٍ نَكَحَتْ بِغَيْرِ إذْنِ مَوْلاَهَا فَنِكَاحُهَا بَاطِلٌ «هر زنى كه بدون اذن متولّى در امور خود نكاح كند، آن نكاح باطل است». و در روايتى آمده است: بِغَيْرِ إذْنِ وَلِيِّهَا يعنى متولّى أمر خود<ref>امام شناسی، جلد: ۷، صفحه: ۲۵۱</ref>. | |||
در كتاب «[[عوالم العلوم (کتاب)|عوالم العلوم]]» فهرستى از راويان [[حدیث]] و شعرا و اهل لغت [[اهل سنت|عامه]] كه معنى «اولى» را معناى اصلى كلمه مولى دانسته اند آورده است<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۵۹.</ref>، كه يكى از آنها ابوالعباس مبرّد نحوى (م ۲۸۶ ق) است. | در كتاب «[[عوالم العلوم (کتاب)|عوالم العلوم]]» فهرستى از راويان [[حدیث]] و شعرا و اهل لغت [[اهل سنت|عامه]] كه معنى «اولى» را معناى اصلى كلمه مولى دانسته اند آورده است<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۵۹.</ref>، كه يكى از آنها ابوالعباس مبرّد نحوى (م ۲۸۶ ق) است. | ||