۲۱٬۸۲۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
(اتمام عنوان عثمان بن عفّان) |
||
خط ۱۱۶: | خط ۱۱۶: | ||
حضرت رو به طلحه كرد و در حالى كه مردم مى شنيدند فرمود: اى طلحه، به خدا قسم نوشته اى كه روز قيامت با آن خدا را ملاقات كنم محبوبتر از نوشته اين پنج نفر نيست كه در [[حجةالوداع]] در خانه كعبه بر سر وفاى به آن هم پيمان شدند كه: «اگر خداوند محمد را بكشد يا بميرد يكديگر را بر ضد من كمک كنند و پشتيبانى نمايند تا به خلافت نرسم»! | حضرت رو به طلحه كرد و در حالى كه مردم مى شنيدند فرمود: اى طلحه، به خدا قسم نوشته اى كه روز قيامت با آن خدا را ملاقات كنم محبوبتر از نوشته اين پنج نفر نيست كه در [[حجةالوداع]] در خانه كعبه بر سر وفاى به آن هم پيمان شدند كه: «اگر خداوند محمد را بكشد يا بميرد يكديگر را بر ضد من كمک كنند و پشتيبانى نمايند تا به خلافت نرسم»! | ||
خط ۱۲۳: | خط ۱۲۲: | ||
حضرت فرمود: اى طلحه، دليل بر بطلان آنچه بدان شهادت دادند، سخن پيامبر صلى الله عليه وآله است كه در روز غدير خم فرمود: «هر كس من نسبت به او از خودش صاحب اختيارترم على هم نسبت به او از خودش صاحب اختيارتر است». من چگونه مىتوانم بر آنان صاحب اختيارتر از خودشان باشم در حالى كه آنان اميران و حاكمان بر من باشند؟!<ref>بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۴۱۶، ۴۱۷.</ref> | حضرت فرمود: اى طلحه، دليل بر بطلان آنچه بدان شهادت دادند، سخن پيامبر صلى الله عليه وآله است كه در روز غدير خم فرمود: «هر كس من نسبت به او از خودش صاحب اختيارترم على هم نسبت به او از خودش صاحب اختيارتر است». من چگونه مىتوانم بر آنان صاحب اختيارتر از خودشان باشم در حالى كه آنان اميران و حاكمان بر من باشند؟!<ref>بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۴۱۶، ۴۱۷.</ref> | ||
خط ۱۳۲: | خط ۱۳۰: | ||
و اين مطلب بر آنان (ابوبكر و عمر) و بر تو (اى طلحه) به خصوص و بر اين كه همراه توست - يعنى زبير - و بر همه امت و بر اين دو نفر - و حضرت به [[سعد بن ابی وقاص (ابواسحاق)|سعد بن ابی وقاص]] و عبدالرحمان بن عوف اشاره كردند - و بر اين خليفه ظالم شما - يعنى عثمان - حجت است. | و اين مطلب بر آنان (ابوبكر و عمر) و بر تو (اى طلحه) به خصوص و بر اين كه همراه توست - يعنى زبير - و بر همه امت و بر اين دو نفر - و حضرت به [[سعد بن ابی وقاص (ابواسحاق)|سعد بن ابی وقاص]] و عبدالرحمان بن عوف اشاره كردند - و بر اين خليفه ظالم شما - يعنى عثمان - حجت است. | ||
خط ۱۴۵: | خط ۱۴۴: | ||
سليم مى گويد: پسر عمر را در آن مجلس مى ديدم كه گريه راه گلويش را بسته بود و از چشمانش اشک جارى بود. | سليم مى گويد: پسر عمر را در آن مجلس مى ديدم كه گريه راه گلويش را بسته بود و از چشمانش اشک جارى بود. | ||
خط ۲۲۴: | خط ۲۲۴: | ||
يكى از صحابه كه [[حدیث غدیر]] را نقل كرده عثمان بن عفان (م ۳۵ ق) است. [[ابن عقده]] در «حديث الولاية» و منصور رازى در ـكتاب الغدير« حديث غدير را با ذكر سند از عثمان بن عفان روايت كرده اند. همچنين او يكى از عشره مبشّره است كه ابنمغازلى به طُرق خود آنها را از جمله يكصد تن راويان حديث غدير شمرده است. | يكى از صحابه كه [[حدیث غدیر]] را نقل كرده عثمان بن عفان (م ۳۵ ق) است. [[ابن عقده]] در «حديث الولاية» و منصور رازى در ـكتاب الغدير« حديث غدير را با ذكر سند از عثمان بن عفان روايت كرده اند. همچنين او يكى از عشره مبشّره است كه ابنمغازلى به طُرق خود آنها را از جمله يكصد تن راويان حديث غدير شمرده است. | ||
== عدم اعتراض عثمان به غديريّه حسّان بن ثابت<ref>چكيده عبقات الانوار (حديث غدير): ص ۴۷۶، ۴۸۳.</ref> == | |||
يكى از وجوه [[دلالت حدیث غدیر]] بر [[امامت]] و جانشينى، شعر [[حسان بن ثابت|حسّان بن ثابت]] است. قضيه شعر سرودن حسّان بن ثابت در روز غدير خم، در مقابل و به اذن پيامبرصلى الله عليه وآله را شمارى از بزرگان [[اهل سنت]] نقل كرده اند. نكته اى كه در اينجا قابل ذكر است تقرير خلفاى سه گانه نسبت به اين شعر است. | |||
شكى نيست وقتى كه حسّان شعرش را در روز غدير خم خواند خلفاى سه گانه حاضر بودند. در هيچ جا نقل نشده كه يكى از اين سه تن به حسّان و شعرش اعتراضى كرده باشد. با اينكه خليفه دوم از ميان اين سه خليفه در موارد متعدد بسيار اعتراض مىكرد. اين نشان مى دهد كه نزد اين سه خليفه، مانند ديگر مسلمانان حاضر در روز غدير، «مَولى» در حديث غدير به معناى «امام» و «هادى» بوده است. | |||
شكى نيست وقتى كه حسّان شعرش را در روز غدير خم خواند خلفاى | |||
== كفر ابوبكر و عمر و عثمان<ref>اسرار غدير: ص ۲۷۷. چهارده قرن با غدير: ص ۷۲.</ref> == | |||
امام صادق عليه السلام درباره آيه «ان الذين آمنوا ثم كفروا ثم آمنوا ثم كفروا ثم ازدادوا كفراً لن تقبل توبتهم» فرمود: اين آيه درباره ابوبكر و عمر و عثمان است. اينان ابتدا به دين پيامبر صلى الله عليه وآله گرويدند، ولى آنگاه كه ولايت بر آنان عرضه شد و پيامبر صلى الله عليه وآله فرمود: «من كنت مولاه فعلى مولاه» كافر شدند. سپس به ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام اقرار كردند ولى آنگاه كه پيامبر صلى الله عليه وآله از دنيا رفت كافر شدند و بر [[بیعت]] خود ثابت نماندند. سپس كفر خود را بالاتر بردند و از آنان كه با علىعليه السلام بيعت كرده بودند براى خود بيعت گرفتند!! اينان كسانىاند كه از ايمان براى آنان هيچ نمانده است.<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۷ ح ۱۸.</ref> | |||
== پانویس == | == پانویس == |